چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

رنگ آمیزی صحن مسجد جامع چوپانان


تعدادی از جوانان خیر وفعال چوپانان قراره از این هفته کار نقاشی دیوارها ی صحن وایوانهای مسجد راشروع کنند.
هزینه کار رنگ آمیزی دیوارهای مسجد را گروهی از شاغلین چوپانانی مجتمع سنگ اهن چادرملو تقبل کرده اند.
لازم بذکر است که تعدادی از جوانان فعال چوپانان بصورت افتخاری این کار را انجام میدهند.
آقای مجید غلامرضایی یکی از این جوانان است که دست اندر کار این عمل خیر شده اند،ایشان امروز جمعه طی تماس تلفنی با سایت اعلام نمودند که فرشهای مسجد جمع اوری شده اند وقراره امروز از جندق گروه اسکافلبند جهت داربست برای سقف مسجد به چوپانان بیایند تا قبل از ماه محرم این کار راتمام ومسجد را اماده عزاداریهای محرم نمایند.
(4) نظرات
  موضوع: خبرهای عمران و آبادی ،  نوشته شده در تاریخ جمعه 27 آبان 1390 ساعت 02:30 ب.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

درگذشت خانواده حمید مرتضوی در حادثه رانندگی


پسین امروز پنجشنبه ۱۳۹۰٫۸٫۱۹ در طی یک حادثه تصادف رانندگی که در جاده اردکان به چوپانان رخ داد شادروان حمید مرتضوی و همسر و دخترش جان خود را از دست دادند.

این ضایعه را به آقای ذبیح مرتضوی و سایر اعضای خانواده ایشان تسلیت عرض می‌کنیم و از خداوند طلب صبر برای بازماندگان و آمرزش برای درگذشتگان داریم.
[خبر از: رضا رستاقی و سایرین]


مراسم سومین روز درگذشت آن شادروانان روز یکشنبه  22 آبان از ساعت 2 تا 4  پسین در مسجد جامع چوپانان برگزار میشود.

مراسم هفتمین روز  درگذشت آن شادروانان روز پنج شنبه  26 آبان از ساعت 2 تا 4 پسین در مسجد جامع چوپانان برگزار میشود.


سوگ‌نامه‌ای به قلم آقای مهدی افضل


چوپانان گریست

چوپانان در سوک از دست رفتگانش گریست و بغض آلود واشکبار بر آشیانی که ویران شد نگریست.          
ذبیح مبهوت است.آیا شانه هایش توانایی تحمل این مصیبت بزرگ را دارد؟
این قول خداوند است که هر کس را به انداره‌ی  تحملش...

آنان که رفتند به شهیدشان پیوستند، روانشان شاد و بهشتی باد. ولی شاهدانشان ماتم زده در حسرت دیدارشان مبهوتند.
ذبیح مبهوت است و شانه های اطرافیانش در هق هق گریه می‌لرزند.
گفتم ذبیح جان فریاد بزن، گریه کن، اشک بریز، پیراهن چاک کن...
فقط نگاهم کرد، چشمانش خیس بود.
ذبیح مبهوت است، کاش می گریست، کاش فریاد می کشید و بغض می ترکاند.
بازوانش را گرفتم و تکان دادم، صدایی ناله مانند از گلویش خارج شد.
با انگشت سبابه‌اش، اشک مرا پاک کرد.
گفتم ذبیح جان از قضا و قدر نمی توان گریخت، این اتفاق باید می‌افتاد چون از قبل نوشته شده بود. (الحکم لله)
باز نگاهم کرد، نگاهش خیس بود.
اندیشیدم چگونه تسلایش دهم، با کدام رفتار، کدام لحن و کدامین واژه؟
فقط توانستم بغض آلود بگویم ذبیح جان خدا صبرت بده...

(119) نظرات
  موضوع: درگذشتگان ،  نوشته شده در تاریخ جمعه 20 آبان 1390 ساعت 12:59 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

بیا به دیدن من، باز هم بیا ای دوست


در باب سپاس از الطاف و مراحم خوبان چـوپانان و عاشقان کـــویر به ویــژه گرامی سراینده‌ی صاحبدلشان (راهی)، چیزی که عرضه کنم ندارم جز آنکه بگویم:

عید قربان است و قربان کرد باید جان خویش
در ره آنان که می دانند چـوپانان کجاست

و چه فرقی می کند چوپانان باشد یا نارُسینه. هر دو در دل کویرند و کویر در دل هر دو جای گرفته است. کویری که زیباست، دوست داشتنی است علیرغم خشکی‌ها، کاستی‌ها و خالی شدنش. گاه سبز است و گاه پژمرده، گاه عبوس است و گاه متبسم با تپه ماهورهایی که قرار ندارند. در گوشه و کنارش کویریان دل به صبوری سپرده‌اند و زیباترین مظهر حیات را با الهام از معماری کویری به وجود آورده‌اند با چینه های گلین و کوچه های پهن و باریک که به بن بست نمی رسند و گندم زارهای سرسبز که خاطره آمیزند. کالبد زنده‌ی آبادی با نگاه، تنها با نگاه با ما سخن می گوید و چه با معناست این گویش و واگویی‌ها که حرف دل است و حدیث درد وقتی که می‌گوید: «تو در من و من در تو زندگی می کنم. ما در یکدیگر متولد شده‌ایم و در یکدیگر می‌میریم. اگر به سراغم نیایید، اگر به خاطرم نیاورید فراموش می شوم. بود و نبودم هر دو در تخیلات و اذهان شما شکل می گیرد» از اینروست که می‌گــویم:

دلم گرفته تو را می زند صدا ای دوست
صدای قلب مرا بشنو و بیا ای دوست

بیا که از غم نادیدنت سه تار دلم
به شور می رود و می‌زند نوا ای دوست

بریده‌ام دل خویش از جهان و هر چه در اوست
به این امید که دارم فقط تو را ای دوست

دلم گرفته تو دانی که من چه می گویم
بیا به دیدن من، باز هم بیا ای دوست

محمد علی ابراهیمی انارکی
عید قربان - آبان ۱۳۹۰   

(6) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 16 آبان 1390 ساعت 06:26 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

سرشماری تا وسط آبادی رسید - کمک نیاز داریم


سرشماری که از طرف راست آبادی (وقتی در میدان ورودی شهر رو به سوی کوه بالاسر چوپانان می‌ایستیم) شروع شده بود امروز به خط میانی دهکده رسید و از فردا (یکشنبه) طرف چپ آبادی را سرشماری می‌کنند.

تا اینجا که همکاری مردم خیلی خوب بوده است ولی خیلی مدیون آن چند نفری هستیم که از نخستین روز سرشماری تاکنون کار و زندگی خود را ول کرده‌اند و دارند پیشاپیش، مردم را آماده می‌کنند که در خانه باشند و شناسنامه‌ها را ردیف کرده‌ باشند. از بین افرادی که خیلی وقت گذاشتند می‌توان از آقایان ذبیح (علی عسگر) مرتضوی، امیر کلانتری، غلامعلی صمیمی، علی خسرو (جلالپور)، و مجید غلامرضایی نام برد. گروه دیگری از همشهریان هم به فراخور کار، یکی دو روز وقت گذاشتند و کمک کردند.

اما باز هم کمک نیاز است چون بچه‌ها خسته شده‌اند و به زور خود را سرپا نگه میدارند. کسانی که دوست دارند حتی به مدت نصف روز هم کمک کنند با تلفن آقای صمیمی ۰۹۱۳۱۵۲۶۰۴۵ تماس بگیرند.
کاری که باید انجام شود این است که به خانه‌هایی که در مسیر سرشماری هستند سر زده و به آنها بگویند که دست کم یک نفر در خانه برای پاسخگویی حضور داشته باشد. اگر هم از خانه بیرون رفته‌اند پیدایشان کنند که خانه را خالی نگذارند.

این را گفتم که کسی نگوید: نگفتید، اگر گفته بودید کمک می‌کردم ... 


چوپانان - پسین روز پنج شنبه ۱۳۹۰٫۸٫۱۲ - عکس از غلامعلی صمیمی
(5) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 14 آبان 1390 ساعت 10:04 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

سپاس «راهی» از «کویر» به خاطر سرودن شعر چوپانان


سپاس «راهی» از «کویر» به خاطر سرودن شعر چوپانان

به گمان من در این برهه از زمان بهترین کاری که می‌توان کرد ایجاد اتحادی ناگسستنی بین انارکی‌ها و چوپانانی‌هاست که خوشبختانه قدم بسیار بزرگ و مثبتی را آقای ابراهیمی با سرودن شعری زیبا برای چوپانان برداشته است و من بر خود واجب دانستم با زبان شعر، هم از او قدردانی کنم و هم این حرکت زیبا را ادامه دهم. لذا این قصیده را به آقای ابراهیمی و مردم فرهیخته چوپانان و انارک تقدیم می‌کنم.

اکنون مردم چوپانان با همبستگی خود اراده کرده‌اند تا با شرکت فعال در سرشماری آبان ۱۳۹۰، نشان دهند که چوپانان، شایسته پیشرفت است و از سوی دیگر آقای ابراهیمی را که من خوب می‌شناسم و به توانش و حس ناسیونالیستی‌اش هم آگاهم، خوب میداند که انارک مرکز بخش است و بخش اگر دو شهر داشته باشد بهتر است تا یک شهر. او با این شعرش همبستگی و اراده مردم برای آبادانی منطقه را تقویت کرده است. این حرکت بسیار ستوده و پسندیده است و باید آن را حمایت کنیم و در راه استحکام آن بکوشیم. این اتحاد است که عامل پیشرفت است نه تفرقه.

این شعر را همان روزی که شعرش را دیدم سرودم تا هم تقدیر از این بزرگوار به نحو احسن به عمل آید و هم گامی باشد در تداوم این حرکت. کار ما کار فرهنگی است اگرچه زودبازده نیست اما عمیق و جاودانه است.

محمد مستقیمی (راهی)
آبان ۱۳۹۰ – اصفهان  


(8) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 14 آبان 1390 ساعت 12:56 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

جاودان باد نام چوپانان



برگرفته از: http://kavireanarak.blogfa.com
(24) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 7 آبان 1390 ساعت 07:23 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

http://kavireanarak.blogfa.com/post-105.aspx

ابوالقاسم زاهدی کهنسالترین چوپانانی در این سرشماری


ابوالقاسم زاهدی که بیش از صد سال دارد بیشتر اوقات در خیابان اصلی چوپانان در کنار خانه‌شان می‌نشیند و رفت و آمد مردم را نگاه می‌کند و با آنها که سن و سال بیشتری دارند گفتگو می‌کند. او فرزند یکی از بنیانگزاران چوپانان است  و با آنکه کهنسال است  دلی شاداب و ذهنی فعال و حافظه‌ای قوی دارد. شنوایی‌اش کم شده است اما هنوز هم بخوبی میتواند ارتباط برقرار کند.
امروز با هم یک عکس هم گرفتیم:


از راست به چپ منصور زاهدی - سعید مالکی - ابوالقاسم زاهدی - مهدی افضل
(3) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 4 آبان 1390 ساعت 09:31 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

شعر «شمارش معکوس»

شعر «شمارش معکوس»
دوشنبه 2 آبان 1390

  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 2 آبان 1390 ساعت 03:33 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

سرشماری در چوپانان


با استقبال شگفت انگیزی که همشهریان در همین روز اول نشان دادند آشکار است که سرشماری در یکی دو روز به پایان نخواهد رسید به همین دلیل برنامه سرشماری انجام شده را هر روز در همین قسمت خواهیم افزود. توجه فرمایید که در اینجا پس از انجام سرشماری هر بلوک، آنرا گزارش خواهیم کرد. برای آگاهی از برنامه روزهای آینده به سایت‌های آقایان صمیمی و مرتضوی که عنوانهای خبری آنان را در ستون سمت چپ همین سایت می‌بینید مراجعه کنید. 
ادامه مطلب ...