چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

امیر اسمعیل خان عرب عامری

امیر اسمعیل خان عرب عامری

امیر اسمعیل خان عرب عامری  

امیر اسمعبل خان عرب عامری پسر امیر رفیع خان مین باشی متوفی (1167) است که در دوره سلطنت کریم خان زند وآغامحمد خان قاجا روتا دوره فتحعلی شاه قاجار می زیسته است.

در ابتدای سلطنت آغا محمد خان باتفاق عموزاده اش محمد حسین خان عرب عامری حاکم نطنز واردستان بوده است وپس از طغیان امیر محمد خان طبسی چنانچه در جلد سوم منتظم ناصری در وقایع سال(1201) مسطور است خیال امیر محمد خان طبسی را تائید وتشویق واورا اطاعت کردند وباتفاق او ببلوک رویدشت عزیمت نمودند تا اصفهان را تسخیر کنند شماره اردوی آنان بالغ به هفتهزار (7000) نفر دراین موقع جعفر قلی خان حاکم اصفهان در شکار از اسب افتاده بود ودرد پا داشت باتفاق برادرش مصطفی قلی خان بدفع وحرب آنان شتافته چهارده روز متوالی نائره قتال فی مابین گرم اشتغال بود آخر الامر امیر محمد خان مقهور شده به طبس گریخت در این نبرد فرزند بزرگ امیر اسمعیل خان موسوم به ذوالفقار خان کشته شد یعنی پس از مجروح شدن سر انجام در اردیب جندق وبیابانک وفات یافت ومدفون گردید از این تاریخ اختلاف بین آغا محمد خان قاجار و اسمعیل خان ومحمد خان شدت پیدا کرد وبر حسب امر خان قاجار در صدد دستگیری بر آمدند ومامورین به بتعاقیب آنان گماشتند.

چون عبدالرازاق خان در کاشان مورد سخط آقا محمد خان قرار گرفته بود وبتادیه ۵۴ هزار تومان محکوم شده بود وسلیمان خان اعتضادالسلطنه هم برای وصول مبلغ معهود در کاشان مانده بود سلیمان خان در صدد بر  امد بحرمسرای عبدالرازاق خان دست درازی کند وچون عبدالرزاق خان با خان عامری در زمان کریم خان همکاری داشتند دست بدامان او زد وامیر اسمعیل خان در آن زمان (در حدود ۱۲۰۵)در جندق وبیابانک جمعیت فراوان داشتوکوس سروری وامرت می کوفت لذا امیر اسمعیل خان به کاشان عزیمت وسلیمان خانرا متواری ساخت.

یک مرتبه هم آقا محمد خان قاجار از طریق سمنان باردیب عزیمت ومبادرت بتخریب حصار آنجا نمود وامیر اسمعیل خان به طرف مشهد متواری گردید.

امیر اسمعیل خان در بدو ورود به جندق وبیابانک در نزدیکی دیه خور یغما را که پسر بچه ای بوده ملاقات می کند واز وی می پرسد اهل کجا هستی؟

جواب می دهد:

مامردمک خوریم                      از عقل وادب دوریم

خان عامری از این جواب خوشش می آید ومی گوید که این کودک شایسته است که تربیت شود واورا به مکتب می سپارد پس از اینکه سواد خواندن ونوشتن فرا گرفت ملازمت خان را اختیار کرد ومعروف است موقعی که عامری به تهران رفته در مجلسی که با حاجی میرزا آقاسی ملاقات می کند حاجی میرزا آقاسی بطور مزاح این شعر را انشاد می کند :

      آتشی بر کون پر پشمت زنم من ای عرب             تا بسوزد جنگل و پیدا شود مازندران

امیر اسمعیل خان که خود قادر به جواب نبوده بیغما اشاره می کند جواب بدهد یغما این شعر را می خواند:

کون ترکان مو ندارد تو نمی گوئی چرا                  جاده کوبیده کی روید گیا

در همان موقع کهامیر اسمعیل خان در بیابنک بوده ابراهیم میرزا پسر فتحعلی شاه برای سرکوبی اشرار شیشتان وهرات از آنجا عبور می کرده ضمناْ ماموریت داشته خان عرب را دستگیر کند ولی عامری در موقع ورود شاهزاده با تمام پسر هایش باستقبال شتافته پناهنده می شود .ابراهیم خان هم قبول ونزد شاه وساطت میکند ویکی از پسر هایش در طهران بگروگان فرستاده می شود وخودش باتفاق ابراهیم میرزا بجنگ می رود ورشادتهائی بروز میدهد ودر نتیجه از مقربان شاه می گردد در این موقع بطرف کرمانشاه ماموریت حاصل می کند ودر آنجا با دختر شاهرخ بن رضاقلی میرزا ابن نادر شاه موسومه به سکینه خانم که در خانه محمد علی میرزای دولتشاه بوده ازدواج می کند ودر قباله آن پنج دانگ دیه بقم علیای اردستان مهریه بوده است.

شاهرخ میرزا دارای چهار دختر بوده :

1 ـ قیصر خانم زوجه امیر محمد خان طبسی که در زمان حیات شاهرخ بازدواج او در مشهد در آمده است.

2 ـ دختر دوم پس از فوت شاهرخ بازدواج محمد علی میرزا دولتشاه در آمد ودونفر دختر دیگر در خانه دولتشاه ساکن بودند.

3 ـ سکینه خانم بازدواج امیر اسمعیل خان عامری در آمد.

4ـ بعقد خواجه خان جان بختیاری چهار لنگ در آمده که احفاد آن در بختیاری زندگی می کنند.

در هنگامازدواج خان عامری خانم ،خانم در کرمانشاه بوده وامیر اسمعیل خان برای مقابله با روسها بایروان مامور می گردد ودر آن جنگ کشته می شود وپس از ششماه از کشته شدن خان وضع حمل می کند ونوزاد را بنام پدر اسمعیل خان موسوم می کنند ودر سن پانزده سالگی بادعای  تصرف مایملک مادر از کرمانشاه باردستان (برزاوند) آمده بکمک برادر ارشدش امیر شمشیر خان که از مادر دیگریعنی دختر میرزا معصوم خان نائینی جد اعلای آقایان مشیر فاطمی ها بوده مایملک را تصرف می کند واز ید نادر قلی خان برادر ابونی امیر شمشیر خان خارج می نماید


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه چهارم اسفند 1390ساعت 11:46  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

زبان مردم اردستان

زبان مردم اردستان

زبان رسمی مردم همه شهرستان فارسی معمولی است ولی در بیسیاری از قراء ودهکده ها علاوه بر زبان فاسی بزبان بومی محلی که میتوان گفت همان زبان پهلوی قدیم است ودر عرف سکنه گبری نامیده می شود تکلم می کنند .

در شهراردستان طبقه زارع بزبان بومی (گبری) نیز سخن می گویند که برای نمونه چند واژه ذکر می شود : بادمجان را می گویند= بانجون بروزن رانکوه ونیز: اباد باد= ابادبو بروزن فرهاد کو ویا اینکه (پور) با واو مجهول بواژه بومی برابر است با پسر ویا اینکه (دوت) با واو مجهول بزبان بومی مساوی است با دختر وهمچنین (بوا ) بروزن کلا بزبان بومی برابر است با پدر و(مار ) بمعنی مادر تلفظ می شود.

در زواره هم طبقه برزگرش که سکنه اصلی آنجا باشند وبه بازیارها موسومند زبان مخصوص (گبری ) دارند که مرشدی زواره ای شاعر معروف دوره صفویه اشعاری باین زبان گفته است که یک رباعی ازآن که در دسترس بود ذکر می شود.

پیمبر زاده گر دستش تهی بی                        بباژور بهاء خو گیر ای بی

وگر چرب وچنائی دابو قصاب                       زهر عیب وزهر علت بری بی

دیگر از محل هائی که بزبان گبری سخن می گویند کچومثقال وتوابع آن ونیز مهر آباد وتوابع آن وتمام بلوک برزاوند می باشدـ منتهی زبان بومی مردم بلک سفلی که ذکر شد با زبان بومی برزاوندی ها اختلاف دارد باین بیان که لهجه برزاوندی ها بزبان بومی نائینی ها که مجاورند شبیه است. ولهجه سفلائی ها بزبان نطنزی ها بیشتر شباهت دارد .مثلاً لهجه برزاوند ونائین کلید را می گویند (کا) ومردم کچو مثقال ومهر آباد (وهره ) می گویند یا اینکه آسیا را برزاوندی ها ونائینی ها (اور) با واو مجهول ودر سفلی (اور) با واو معلوم بروزن گور تلفظ می کنند.

آتشکده اردستان ج 1 ص 72

+ نوشته شده در  سه شنبه دوم اسفند 1390ساعت 23:19  توسط عماد 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد