چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

روستاها اردستان و زواره

روستاها اردستان و زواره  


محمد آباد

محمد آباد

یک رشته قنات دارد ودر روی کوهی وسط آبادی برجی از سنگ ساخته شده که در داخل آن سه طبقه ساختمان شده وبنای بسیار محکم واستوار وبانی آن محمد علی خان بن حاجی ابوطالب بن محمد کریم بوده است . این دیه در قدیم دارای حمام ومسج بسیار خوب وزیبا بوده ونیز عمارات با شکوهی داشته که بتدریج مخروبه گردیده است.

قریب نوزده طاق از آب وملک این دیه را محمد علی خان وقف بر اواولاد خود نموده است.

محمد علی خان از طرف محمد شاه مامور حفظ طرق از رباط پشت بادام ویزد وجندق وبیابانک تا طبس بوده است وعده ای از مردم همان دیه که عبارت از :

رستم خان بن عبدالله بن حسن بن رحیم وبرادرش علی باشد در ملازمت او بوده اند. نامبرد در ازای این خدمت بقرار سالی بیست وچهار هزار تومان در یافت می داشته است.

از کار های برجسته محد علی خان اینست که :

جلال الدین خان وکمال الدین خان بلوچ را که دارای چهار صد جمازه سوار بوده اند در نزدیکی جندق وبیابانک دستگیر نموده است.

محمد علی خان بطوریکه معروف است از سیدی پول مطالبه می کند و موقع غروب بوده سید برای فردا صبح مهلت می خواهد کسی بن او می گوید این مهلت چه نتیجه ای دارد جواب می دهد شاید در این فرصت خداوند چاره ای بسازد.

شبانه محمد علی خان گرفتار قولنجی شدید شده وقبل از بامداد بدرود حیات می گوید وسید از مطالبه پول نجات پیدا می کند.

محمد علی خان دارای زنی بوده بنام معصومه سلطان دختر میر علی بیک عرب عامری ( نواده میر علی بیک معروف زمان شاه عباس کبیر ) که از زنان متشخصه وبا لیاقت بوده است وپس از فوت محمد علی خان بازدواج مصطفی قلی خان  عرب پسر محمد تقی خان وبرادر زاده محمد علی خان در آمده ودر اثر مجاهدت های آن زن و استعداد یکه در خود مصطفی قلی خان بوده بمشاغل ومقامات امیر تومانی وسرهنگی نائل ودر آخر بلقب سهام السلطنه ملقب شده است که در جای خود بتفصیدل مذکور خواهد شد.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه سی ام اسفند 1391ساعت 23:23  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

نصرند

نصرند

در نوشتجات دیوانی ورسمی معمول بین مردم این کلمه بصاد (ص) نوشته می شود ولی باتوجه به اینکه صاد در لغت فرس وجود ندارد میتوان تشخیص دا د که در اصل نسرند بسین بوده  وپس از تداخل لغات تازی در فارسی بصورت فعلی در آمده وظاهراً بمعنای جای نسرد است وچون ده مزبور بین کوه های مرتفع واقع شده باین نام خوانده شده است یا اینکه بمعنای شکار گاه است آن هم بی مناسبت نیست زیرا در آنجا شکار هم یاف میشود.

سکنه نصرند در حدود ده خانوار وعده ای از خوانین که نسبت آن ها بحاجی ابوطالب بن محمد کریم می رسد سکونت دارند سر دسته این خوانین میرزا سلیمان خان بن مصطفی قلی خان عرب (سهام السلطنه ) بوده که تقریباً چهل سال قبل فوت شده است.

میرزا سلیمان خان دارای چهار پسر باسامی :

1 ـ عباس قلی خان

2 ـ تاج محمد خان

3 ـ خلیل خان

4 ـ رضا خان

ودو دختر ( یکی از آن ها زوجه علی آقا خان بن جعفر خان ) بوده است.

عباس قلی خان دارای چهار پسر باسامی:

1 ـ کرم خان

2 ـ ستار خان

3 ـ حسین خان

4 ـ عیدی محمد خان

 از بطن دختر کریم خان و یک پسر دیگر بنام امیر خان از بطن دختر جعفر آقا خان و چهار دختر بوده است . خلیل خان فوت وبلا عقب بوده رضا خان نیز فوت واز او دو پسر وچند دختر باقی مانده است. نصرند دارای دو رشته قنات ودر کوه های آنجا مرتع ون نیز کم وبیش وجود دارد . بطوریکه قبلاً اشاره شد در یکی از کوه های آنجا چاهی دیده می شود که در زمان صفویه نقره استخراج می شدخ است.

 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و نهم اسفند 1391ساعت 18:16  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

والا

داستان هائی از مردم زواره

گویند والا شاعر بذله گوی زواره بطریقی به در بار قاجاریه راه یافت  روزی از روزها که شاه در حال حرکت بود والا هم در رکاب همایونی سواربر اسبی جزء همراهان شاه بود رندی اسب والا را رم داده بطوریکه کنترل آن از دست والا خارج وازاسب شاه جلوزد و باعث آزردگی شاه شده وشاه بزبان آورده که کارت بجائی رسیده که از من جلو می زنی والا در جواب شاه می گوید:

          من آن  ستاره صبحم که از طریق ادب                         همیشه پیش رو آفتاب تابانم

وبدین طریق خود را از غضب شاه نجات می دهد. البته بعضی می گویند که والا بدربار راه پیدا نکرده و این اتفاق درهمراهی حاکم منطقه زواره افتاده است.

شخصی بنام عباس علی والا را ناراحت می کند و والا در وصف آن چنین می گوید:

       من آدم خر ندیده بودم              از شمر بدتر ندیده بودم دیدم

        عباس علی شنیده بودم             عباس عمر ندیده بودم دیدم

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند 1391ساعت 23:33  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

قبر جد علامه طبا طبائی(ر ه ) در زواره

آقای احمد توفیقی در چند سال اخیر اقدام به باز سازی مسجد سادات در محل دشت کرد، باتوجه به اینکه مقبره سید کمال الدین حسن جد علامه طباطبا ئی هم در کنار این مسجد ولی اثار ظاهری آن ازبین رفته بود وتوسط حفاری های که بمدیریت ایشان انجام گرف مقبره دومرتبه پیدیدار گشت ، لذا از زبان ایشان به این مطلب می پردازیم.

علامه طباطبائی(ر ه )می فرمود : که جد من مرحوم سید کمال الدین حسن در زواره مدفون است ، ودلم می خواهد به زیارت او بروم از روی این گفته ها وشنیده ها از مکان مذکور خاک برداری شد وبه قبر مرحوم سید کمال الدین رسیدیم  ، ومعلوم بود در اثر سانحه ای این ساختمان خراب گردیده ، زیرا بالای سر مقبره یک اسکلت مرد ویک اسکلت زن پیدا شد که نشان می داد که در حال زیارت و نشسته فوت کرده اند.از زمانکه مقبره معلول گشته مورد احترام مردم واقع شده وبسیاری از مردم شاهد کرامات این عبد صالح بوده اند.البته آرامگاه در دست باز سازی است.در زمان حیات مرحوم سید کمال الدین حسن این محل از سه قسمت تشکیل می شده است ، مدرسه که مقبره در آن واقع شده ساباط کمال که بیاد امثال ما هنوز تخریب نکرده بودند ، و خانه مسکونی  مرحوم سید کمال الدین حسن که در حال حاضر هم معروف به خانه کمال می باشد، حال چقدر تغییرات در آن داده شده معلوم نیست وتا این اواخر مرحوم حاج سید حسین هاشمی نسب در آن زندگی میکرد.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند 1391ساعت 10:2  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

هتل زواره

هتل خانه توریست زواره

همه زادگاه ومکانی که درآن دوران بچگی ، نوجوانی ، وجوانی خود را گذرانده باشندرا دوست دارند . لذا ساختمان ها ، کوچه ها ، ودشت با آدم حرف میزنند ،مخصوصاً کویری ها ،ظریفی می گفت وقتی بعد از چند سال بوطن خود برمی گردم از نطنز که گذشتم انگار ریگ های بیابان یواش یواش شروع می کنند یه حرف وهر چه به زواره نزدیک میشوم بیشتر میشود،  آنهم چه حرفای وخاطراتی قشنگ ونوعاً خاطرات تلخ در مقابل آن رنگ می بازد زیرا دوران هائی که به آن اشاره شد یا تلخی ها را نمی بیند، یا فراموش می کند چونکه دل درآن برهه زمانی دوست دارد با قشنگی ها دمخور باشد .

ورود افکار مختلف هم بذهن همه بدون اجازه صاحب ذهن امر طبیعی  ،والبته افکار متفاوت است پس اگر  با افکاری مانند اینکه اگر امکانات داشتم آن کوچه ها وساختمان ها  وطنم را نمی گذاشتم از بین برودو در رویای خودخانه های  چهار صفه ای زواره که احتیاج به مرمت دارند را مرمت کنم ، یا قلعه های زواره مخصوصاً قلعه سنگ بست را خیلی زیبا مرمت کرده که یکی از بهترین هتل های جهان باشد. نباید مورد سرزنش واقع شوم،زیرا این افکار بدون اجازه وارد ذهنم شده وکار ندارد که توان آن را دارم یا نه، طبعاً اگر تلاش  فرد یا افرادی در جهت تحقق چنین افکاری هر چند در ابعاد پائین تر باشد خیلی می تواند لذت بخش باشد.

داستان لذت بردنم از اینجا شروع می شود که دیروز جمعه در زواره بیشتر وقتم را با یکی از دوستان زواره ای با آن محبت خاص کویری بسر بردم . آقای محمد علی عظیمیان با محبت گرم کویری مرا مهمان کرد به دیدن هتل زواره که بعد از پرداختن به خصوصیات زیبای آقای عظیمیان به هتل می پردازم .

آقای عظیمیان در رابطه با  زواره مطالب نوشته که تا این حد  دیگران هم چنین کرده اند حال کمتر یا زیادتر یا با کیفیت کم وزیاد ،مهم نیست مهم این است که این آقا با وسیله نقلیه شخصی در زواره واطراف تحقیق می کند در حدی که حتی فاصله روستاهای زواره را با زواره اندازه گرفته وخود بطور مستقیم به مکان های مورد نظر از افراد اطلاعات جمع کرده قلمی می کند وبا هزینه شخصی ودرد سر های متعدد معمول به چاپ می رساند و هیچ چشم داشتی هم ندارد در حالی که آدم ثروتمندی نیست . جالب این است برای معرفی کسی که آنهم به طریقی دیگر به فرهنگ بومی زواره خدمت می کند مرا  به هتل زواره برد.نبودن کسی در پشت میز پذیرش وراه رو طولانی هتل با عکس های زیبای اثار باستانی وطبیعت دوگانه زواره یعنی هم کویر هم کوهستان که جمع این دو طبیعت زیبائی خالق این دو را گوشزد می کند، انگار به تازه وارد این را القاء می کرد که در این هتل می توانی هر چند مدتی که بودی طعم آرامش کم یاب یا نایاب در این دوره زمانه را  تجربه کنی .به حیاط نه چندان بزرگی می رسی که اسامی اطاقهائی که درب آنهادر این حیاط هست تو رابر می گراندبه نیم قرن قبل که شب تابستان از ارچین (پله) ها می رفتی بالای پشت بام برای استفاده از هوای خنک کویر وتماشای ستارگان واستراحت مطبوع چرا؟چونکه یکی از این اطاق ها بنام ارچین است.ودیگر اسامی هم در همین ردیف، قسمت های مختلف هتل این را بیان می کرد که دیگر نگران تازه وارد به زواره نباشید که بخاطر نبودن مکانی مناسب یا برمیگشتند اردستان یا بزحمت شب را به صبح می رساندند.با عدم حضور مدیر هتل متوجه شدیم ایشان در حال آماده کردن مکانی دیگر برای توریست ها است به تشویق آقای عظیمیان ودیدن آدم خوش ذوقی که این کار ها را مدیریت میکند رفتیم به آنجا.کوچه بن بستی است که انتهای کوچه را بغیر از ساکنین کوچه ومرتبطین کسی آنجا را ندیده .از بچگی  بخاطر خاله جانم که در ابتدای این کوچه زندگی می کرد رفت وآمد داشتم ولی یک مرتبه در انتهای کوچه رفته بعد پیچ آن جا را دیده بودم،یعنی  مکانی احیاء می شود و انشاالله از سراسر دنیا از آن بازدید خواهند کرد  که نود در صد اهالی زواره حتی داخل آن کوچه نرفته اند. کارگر ها از در ورودی تا قسمت های  مختلف دیگر مشغول مرمت یک خانه قدیمی بودند که نشان می داد سال های سال کسی به این ساختمان رسیدگی نکرده . باوجودیکه همه جا مصالح ساختمانی ریخته وگروهای مختلف مشغول بودند ولی معلوم بود در اینده به مکانی زیبا ودیدنی تبدیل خواهد شد زیرا وجود اطاقاهای قدیمی با معماری جالب ، مثلاً چند اطاق در یک ردیف واقع شده که دوتای از انها با طاق چشمه در جهت مخالف وبا ارتفاع متفاوت به ببیننده می گفت ایرانی توان این را دارد که در دورترین نقاط کشور در شهری کوچک آنهم در قرن ها قبل در خانه ای که فردی معمولی زندگی می کند شکل های مختلف معماری را بنمایش بگذارد.وارد حیاط ساختمان شدیم همچنان گروه های دیگر مشغول کار های متفاوت بودند.در انتهای حیاط که دیواری وجود نداشت وحیاط با دشت که سبزی های بالطافت، جو وگندم آمدن عید را نوید می داد یکی شده بود .خانمی در حال کمک وراهنمای کارگری برای گذاشتن بلوکی سیمانی بود که معلوم بود در آینده این امکان باید ببنده را به تحسین وادارد حتماً این خانم خبر نداشت که لباسش خاک آلود شده ولی امر طبیعی است که کسی که می خواهد پابپای کارگرهاش فعالیت کند خاک آلود میشود واین آلودگی لباس به خاک نه اینکه عیب نیست بلکه می تواند الگوومشوقی  برای دیگران باشد .بلی این خانم ، خانم عامری بود کسی که همت کرده تا فرهنگ منطقه ای که زادگاه اجدادش بوده را در حد توان به دیگران معرفی کند.که البته استعداد خوب ، سلیقه خوب، همت عالی، عشق به کار ایشان هم باعث می شود عده ای را وادار به فعالیت یا فعالیت مضاعف کند.باهم صحبتی با آقای عظیمیان وخانم عامری یک کندوی عسل که در ارتفاع بالای کوه لابلای درختان وسبزه ها در نظرم مجسم شد ، که با عنایت پروردگار به بندگان خود زنبور عسل را مامور کرده که از شهد تلخ گل ها عسلی مصفا ، شیرین ،ودرمان درد های مختلف را تولید کرده ، مقداری را خود مصرف کند وبیشترش را سخاوتمندانه در اختیار دیگران بگذارد.البته هنر این عزیزان از زنبور عسل خیلی بیشتر است زیرا زمان استفاده از عسل آنقدر ها طولانی نیست در حالی که ازهنر این دو ،سال های سال مردم ونسل های آینده استفاده خواهند کرد.الحمدلله رب العالمین

 

+ نوشته شده در  شنبه بیست و ششم اسفند 1391ساعت 10:57  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

سرهنگ آباد

سرنج آباد یا سرهنگ آباد

مصطفی قلی خان فرزند محمد تقی خان عرب عامری ملقب به سهام السطنه در مزد آباد بالا بدنیا آمد وتوسط رشادت های خدادای مدارج ترقی را پیمود تا به لقب امیر پنجه ، سرهنگ ، وسپس سرتیپ وامیر تومان وبالاخره  درجه سهام السلطنه را از آن خود کردیکی از کار های سهام السلطنه درست کردن کاخ در امیر آباد در کویر زواره  وسرهنگ آباد  در منطقه کوهستانی زواره بوده است . کاخ سرهنگ آباد شبیه چهل ستون اصفهان ساخته شده است ولی در اثر بی توجه ای در حال از بین رفتن میباشد مگر اینکه این اخیر به آن رسیدگی شده باشد البته ساختمانی که در امیر آباد است ظاهراً در این اواخر مورد باز سازی قرار گرفته است.

 ظاهراً بعد از به اتمام رسیدن کاخ چهل ستون سرهنگ آباد کسی از آن استفا ده نکرد . بیاد نویسنده این سطور هم امیر حسین خان که وارث این کاخ ها بود در امیر آباد زندگی می کرد ووبیش از پنجاه سال پیش ،حتی از طرف دولت  پیشنهاد خریدن کاخ چهل ستون برای باز سازی ومرمت شد که ایشان حاضر به فروش نشد

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم اسفند 1391ساعت 7:46  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

مسجد جامع اردستان

مسجد جامع اردستان

مطابق تحقیقاتی که آقای آندره گدار باستان شناس فرانسوی بعمل آورده مسجد جامع اردستان از بناهای عهد سلجوقیان است که جزء آثار ملی ایران ثبت گردیده است.

بناگنبد  واربطور کلی متعلق بعهدی است که شیوه وسبک مساجد چهار ایوانی پیدا نشده بوده ویا اگر هم بوده معمول نبود چنانچه این بناء از نظر معماری با گنبدهای مسجد جامع اصفهان بسنجیم اینطور استنباط می شود که بنای جامع اردستان در اوائل سلطنت ملکشاه سلجوقی ایجادشده است معذالک هم نمی توان گفت که این بناء (گنبدواری ) که هسته اصلی مسجد فعلی است قدیمترین قسمتهای مسجد جامع است بلکه در حقیقت این بناء بر روی جایگاهی که بنای دیگری بوده وخراب شده یا خراب کرده اند بر پا گردیده است ودر موقع توسعه مسجدبرای تبدیل آن بجهار ایوانی با بقیه ساختمان قدیدی توام وپیوسته شده است وآثار مزبور عبارتست از چندین جرز وستون وطاق های رواقی که متعلق بقرن چهارم هجری وچیز دیگری از آن باقی نمانده است ومیتوان گفت مسجد نمونه مسجد عربی بوده ویکبار دیگر خود را مانند اصفهان برابر با مسجد نمونه ایرانی می بینیم که بجای مسجدی از عهد عباسیان در همان محل ساخته شده است وبا این ترتیب باز هم مدرکی از بی مهری ایرانیان نسبت بنقشه مسجد نمونه عربی در قرن پنجم اسلامی بدست آمده است وبنابراین معلوم می گردد که در اردستان مسجدی با نقشه عربی وجود داشته که قسمتی از آن هنگام ساختمان بنای گنبد وار یا ویران بوده ویا خراب گردیده استف وباقیمانده هایش نیز در موقع تبدیل مسجد کوشک مانند بمسجد چهار ایوانی مورد استفاده قرار گرفته .این باقی مانده ها در مسجد کنونی جزء مصالح بناء چیز دیگری بشمار نمی رود ف وگرچه این باقی مانده موجود بوده ومورد استفاده قرار گرفته لکن هیچگونه ارتباطی را بین نقشه قدیم وجدید نشان نمی دهد .

ابتدا مسجد جامع عبارت از بنای مفرد واز سه طرف گشاده بوده است تاریخ کتیبه از پانصد وپنجاه وسه (553 ) تا پانصد وپنجاه وپنج (555) هجری بوده است تاریخ اول (553  ) در کتیبه بزرگ شبستان گنبدی وتاریخ دوم( 555)در ایوان جنوبی واقع است.

حقیقت این است که ابوطاهر مسجد کوشک مانند را تبدیل به مسجد چهار ایوانی نمو ده است در شمال غربی مسجد مدرسه ایست «1»مناره مسجد فروریخته است.

ایوان شمالی در تاریخ نهصد وچهل وشش (946 ه ) دو باره ساخته شده است وایوان های جانبی  را ترمیم کرده است.

خلاصه نظر آقای گدار این است که اردستان دارای قدیم ترین مسجد کوشک مانندی می باشد که تبدیل به مسجد چهار ایوانی گردیده است.

واما مشاهدات وتحقیقات نگارنده راجع به مسجد جامع اردستان بشرحی است که از نظر می گذراند.

مسجد جامع اردستان سبک مسجد جامع اصفهان بناء شده نهایت تفاوت آنکه کوچکتر است در قسمت جنوبی آن گنبد وایوان با شکوهی  است که در کتیبه داخلی گنبد آیه «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله والیوم الاخر  تاآخر یکون من المهتدین »با خط نسخ بسیار خوب گچبری شده وبعد از اتمام  آیه عبارت :« امر ببناء هذه القبه والقبات الاربعة المتصلة بها والصفات التی اما مها العبد الضعیف الراجی رحمه الله تعالی ابو طاهر الحسین بن غالی بن احمد تقبل الله منه وغفر له ولوالدیه علی ید الاستاد محمود اصفهانی معروف بالغازی فی سنة ثلاث وخمسین وخمسائة »نوشته شده.

ایوان متصل به گنبد بسیار زیبا است در کتیبه آیة الکرسی :«الله لااله الادهو الحی القیوم لاتاخذ سنة ولا نوم له ما می السموات وما فی الارض وما بینهما وهوالعلی العظیم»وپس از اتمام آیه مزبور نوشته شده.

«امر ببناء هذه الصفة ایضا والرواق التی عن یمینها والرواق التی عن یسار ها العبد الضعیف ابوطاهر الحسین بن غالی بن احمد تقبل الله منه علی ید الاستاد محمود فی سنة خمس وخمسین وخمسائة »که معلوم می شود اتمام بنای ایوان بعد از اتمام گنبد بوده است.

در قسمت جنوبی مسجد دارای محراب است که هر کدام کتیبه مفصل دارد که در آنها آیات قرآن گج بری شده در کتیبه محراب وسط گنبد آیه :

« شهد الله تا آخر ان الذین عند الله الاسلام »نوشته شده است.

محراب دوم که در قبه پهلوی گنبد است گچبری مفصلی دارد ودر کتیبه آن نوشته شده:

«بسم الله الرحمن الرحیم ، قد افلح المومنون تا آخر لفروجهم حافظون »

محراب سوم گچبری مفصلی دارد ولی در اثر طول زمان حک شده وغیر مقرو است.قسمت شرقی مسجد را امیر جملة الملک اردستانب که شرح حال او جدا گانه خواهد آمد ساخته است وتاریخ ساختمان در روی درب مسجد که در این قسمت شرقی بوده باین عبارت حک شده بوده:

        ساخت این رکن مسجد بصفا                         جملة الملک آن سعید لقا

ولی متاسفانه در چند سال قبل که مقیمی نامی از طرف فرهنگ اصفهان رئیس فرهنگ اردستان بوده این درب راکنده وتبدیل بمیز ونیمکت نموده است ودر حقیقت لطمه بزرگی بگوشه ای از تاریخ فرهنگ وصنعت معماری یک کشور زده است هرچند بطور صریح تاریخ بنای قسمت شرقی معلوم نیست ولی روشن است که امیر جملة در قرن یازدهم هجری در هندوستان امارتع وفرمانروائی داشته وبا عبد الله قطب شاه واورنگ زیب معاصر بوده ودوره اقتدار وازمنه اشتغال او بامور خیریه از سال های یک هزار وشصت (1060 ) تاهزار و هفتاد ودو(1072 ) هجری فوت شده بوده است ، پس می توان گفت بنای مزبور در خلال سنوات بالا اتفاق افتاده است.

قسمت شمالی مسجد معروف است به صفه صفا که آنرا سلطان بک حاکم اردستان در زمان شاه طهماسب صفوی در سال نهصدوچهل شش( 946 ) هجری بناء نموده است این بناء بدست حیدر علی معمار اردستانی انجام گردیده است.

سلطان بک از معاریف حکام شاهخ طهماسب بوده ونامبرده تکیه ای نیز در دشت محله رامیان ساخته که خود در آنجا مدفون است وبر لوح قبر او نوشته شده:

      در ظهور شان طهماسب ولی                     شد بانی صفه صفا سلطان بک

قسمت غربی مسجد که در این زمان سقف ایوان آن خراب شده است بانی آن معلوم نیست بعضی می گویند امیر مهدی معروف به حکیم الملک اردستانی معاصر با اورنگ زیب پادشاه هندوستان ساخته است، تاریخ وگچ بری هم ندارد وفقط داخل ایوان نقاشی شده است قسمت جنوبی مسجد وایوان جلوی گنبد وقبه ها ورواق ها سوره توحید وآیات قرآنی بخط کوفی وخطی شبیه میخی نوشته که قسمتی از آن غیر مقرو است.

این مسجد دارای چهار درب است دو درب آن در قسمت جنوبی ویکدرب در قسمت شرقی ودر دیگر در قسمت شمال واقع گردیده است.

امام راتب این مسجد آنچه معروف است ملا حسن همدانی که از علمای وقت واز همدان باردستان هجرت کرده بوده است اکنون هم احفاد او امامت دارند.

 در زمان حاضر موقوفه ای برای مسجد معلوم نیست ولی بر طبق خاطرات پیر مردان تا قبل از تاسیس اداره ثبت اسناد واملاک در اردستان مقداری از املاک اردستان موقوفه مسجد بوده است وبعلاوه مسلم است مسجد باین عظمت در گذشته دارای موقوفات مهمه ای بوده است که بتدریج از بین رفته است.

هر چند تاریخ کتیبه حاکی است که مسجد در اوائل نیمه دوم قرن ششم هجری ساخته شده است ولی مطابق آنچه مقدسی در احسن التقاسم نوشته مسجد جامع اردستان در قرن چهارم معمور بوده است میتوان گفت که مسجد مزبور در حدود قرن دوم وسوم هجری ساخته شده است واین نکته با آنچه مورخ دانشمند میر سید علی جناب اصفهانی در تاریخ اصفهان نوشته که بانی اولیه مسجد جامع اردستان عمر بن عبد العزیز از آل ابی دلف بوده که در قرن سوم هجری میزیسته ودر اصفهان حکومت وسلطنت داشته اند مطابقت دارد وتاریخ بنای مسجد جامع اصفهان که در قرن دوم است موید همین معنی است.

بنا براین میتوان گفت جامع اردستان در قرن ششم ببعد تجدید بنا گردیده است . با مراتبی که تقریر گردید میتوان استنباط  نمود که مسجد جامع اردستان سه مرحله را طی کرده است.

1 ـ مرحله اول که ظاهراً همان قرن دوم هجری باشد که بر طبق نقشه عربی وبطور گنبد وار بناء شده بوده که بانی آن همان عمر بن عبد العزیز از آل ابی دلف بوده است.

2 ـ مرحله دوم که مقارن قرن سوم وچهارم باشد از گنبدی شکل تبدیل به مسجد کوشک مانند شده است.

3 ـ مرحله سوم که مقارن قرن ششم ودولت سلاجقه بوده که مسجد های گذشته رو به ویرانی نهاده بوده ویطور چهار ایوانی ساخته شده وبانی آن ابو طاهر است وتعمیروساختمان ایوان ها ی دیگر در قرن های دهم ویازدهم هجری انجام گردیده است.

این مسجد پس از رسیدگی هائی که از طرف اداره کل باستان شناسی بعمل آمد در سال یک هزار وسیصد ویازده (1311) شمسی بموجب تصویب نامه 2305 ـ 29/4/1311 هیئت مزیران وقت کشور شاهنشاهی جزء آثار ملی محسوب وحفظ ومرمت آن بعهده اداره کل باستان شناسی محول گردید.

آتشکده اردستان
+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اسفند 1391ساعت 22:9  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

مسجد سفید در دشت اردستان

مسجد سفید دردشت اردستان

مسجد سفید در دشت مسجدی است در محله فهره وبقعه معروف پیر مرتضی عارف وصوفص مشهور قرن نهم هجری در جنب مسجد مزبور می باشد. نهر آبی هم از آنجا می گذرد وبر صفا و طراوت مسجد می افزاید. هرچند تاریخی ندارد ولی آنچه معروف است قبل از مسجد جامع بناء شده است.

در چند سال قبل موقع ساختن دبیرستان اردستان مقدار شصت ذرع از مسجد خراب وجزء دبیرستان گردیده است.

مسجد دشت

 مسجد خرابه دیگری در دشت رامیان معروف به مسجد دشت که بسیار قدیمی ودر نیم قرن پیش دارای کتیبه ای بوده بخط کوفی که از بین رفته است وبعضی ها از اوضاع آن حدس می زنند قبل از اینکه بعنوان مسجد شناخته شود معبد دیگری بوده که بظن قوی آتشکده بوده باشد.

خرابه های ساسانی

خرابه های ساسانی یا اردستان قدیم در شمال زواره واقع واکنون جز تپه ها واثر مختصری که حاکی است در روزگاران باستان بناهائی بوده وجود ندارد ودر موقع بارندگی وتبش آفتاب اشیائی از قبیل خرده طلا ونظائر آن پیدا می شود معذالک این آثار حکایت از دارد که در گذشته بناهای مهمی وجود داشته که در اثر یکی از حوادث در زیر خاک مدفون گردیده است وبهمین جهت خرابه های مزبور از لحاظ اهمیت تاریخی بنام خرابه های ساسانی وشهر اردستان بموجب تصویب نامه 5197 ـ 28/6/1310 هیئت وزیران کشور شاهنشاهی ایران جزء آثار ملی محسوب وحفاظت آن طبق قانون حفظ آثار عتیقه بعهده اداره کل باستان شناسی قرار داده شده است.

آتشکده اردستان

 

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم اسفند 1391ساعت 17:7  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

هران

هران  ـ یا فران

لغت هران

مقدسی در احسن التقاسم هران را بروزن زمان ضبط وگفته است که قریه ایست از توابع اصفهان ولی در عرف عمومی محل وبلهجه عامیانه هرون بر وزن کنون وهران بر وزن جنان تلفظ می شود و در نوشتجات دیوانی فران با فاء نوشته می شود.

موقعیت طبیعی

آب وهوای هران سرد سیری ودارای یک رشته قنات گبری است که اراضی مزروعی واشجار آنجا را مشروب می کند ـ باغستان هران کمتر از املاک مزروعی است، محصول آن گندم ، سیب زمینی ، جو ترش واشجارش توت است.

جمعیت ونژاد هران

 هران دارای شصت وپنج خانوار وششصد نفر جمعیت است که همه از نژاد بومی می باشند وهمگی بتفاوت مالک این قریه هستند وبزبان گبری ( پهلوی قدیم ) سخن می گویند مثلاً به آسیا می گویند « ار » وبه کلید  « کل » لهجه آنان شبیه لهجه مردم اطراف نائین است.

مهمترین طوایف آنجا عبارتند از :

1 ـ بابا خانی

2 ـ جعفری که سردسته آنان شیخ عبد الوهاب هرانی است.

3 ـ نوروزی که سردسته آنان میرزا حیدر علی است.

اماکن عمومی

هران دارای دو باب حمام ویک مسجد قدیمی است . حسن نام هرانی بر هر یک از حمام ها ومسجد ها چهار سرجه آب وملک هران را وقف نموده که بمصرف روشنائی آنها برسد وتولیت آین وقف را بعهده اعلم محل قرار داده است.

قاضی شرق وغرب ابوسعید هرانی که در سال پانصد وبیست وشش در همدان بدست محمد درورای کشته شده منسوب باین قریه است.

آتشکده اردستان ج 1

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم اسفند 1391ساعت 17:42  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

کجان

کجان

کجان در لغت مشتق کیج است که بمعنی حوضچه های آبی است در که مظهر قنات ساخته میشده وکجان منسوب به کیج است یعنی جائی که این گونه حوضچه ها ساخته می شده ویا وجود دارد یا اینکه جمع کیج است یعنی جائی که چندین حوضچه در آن واقع است.

موقعیت طبیعی

کجان از لحاظ آب وهوا مانند نهوج است ـ توت آنجا در نودو پنج روز بعد از نوروز می رسد.

قنات

کجان دو رشته قنات دارد که اراضی مزروعی وباغستان این قریه را مشروب می کند

محصول

محصول این محل مانند کجان [شاید منظور نویسنده نهوج باشد ] سیب زمینی ، گندم ، جو ترش ، قیسی ، بادام وگردو است.

جمعیت ونژاد

کجان دارای چهار صد خانوار ودوهزار نفر جمعیت است که اغلب آنان بومی وبزبان پهلوی (معروف به گبری ) تکلم می کنند  ـ دسته ای هم از اعراب عامری در آنجا سکونت دارند که سر دسته آنان:

علی اکبر خان  ـ حسین خان ـ محمود خان عامری می باشند.

امکن عمومی

در کجان دو باب مسجد قدیمی ونیز دو باب حمام وجود دارد که مورد استفاده عموم مردم است.

معدن

معدن کتیرا مانند سایر دهات برزا وند در کجان نیز وجود دارد واستفاده مهمی دارد.

آتشکده اردستان ج 1 ص 142

+ نوشته شده در  شنبه دوازدهم اسفند 1391ساعت 9:20  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

نهوج

نهوج

نهوج بروزن عروج در لغت مرکب از نه واوج می باشد که نه بمعنی شهر واوج معرب اوک بمعنی بلند ومعنی ترکیبی شهریکه در بلندی می باشد.

نهوج از نظر آب وهوا مانند نیسیان است ـ جمعیت آنجا یکصدو هشتاد خانوار وهزار نفر است . مردم نهوج بر دو دسته اند.

1 ـ دسته ای بومی که بلهجه وزبان پهلوی قدیم (معروف به گبری ) تکلم می کنند.

2 ـ دسته ای غیر بومی که از نژاد عرب عامری میباشند وشرح آن در باب همت آباد سفلی گذشته است.

وسردسته آنان فعلاً شیر زاد خان عامری فرزند عباسقلی خان بن مصطفی قلیخان بن اسماعیل خان عامری است.

زراعت نهوج گندم و جو ترش وذرت سفید وسیب زمینی وفواکه آن گردو، بادام ، قیسی وامثال آنها می باشد.

اراضی زراعتی وباغستان آن دواز رشته قنات یکی گوراب ودیگری قنات نهوج مشروب می گردد

از اماکن عمومی دارای دو باب مسجد ودو باب حمام است ـ دبستان چهار کلاسه نیز دارد ومعدن کتیرا در آنجا بحد وفور یافت می شود.

+ نوشته شده در  جمعه یازدهم اسفند 1391ساعت 11:55  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

کهنگ

کهنگ

کهنگ در لغت بمعنی جای کوهستانی آمده است ، واین معنی با وضع  این قریه کاملاً منطبق است زیرا محلی است کوهستانی واز اطراف آن رشته های مرتفعی میگذارد . وآب وهوای آنجا نیز سرد سیر وکوهستانی است بطوریکه میتوان گفت در شهرستان اردستان جائی سرد تر از کهنگ وجود ندارد محصولش گندم وجو ترش وسیب زمینی وفواکهش کوهستانی اسن پاره ای از میوه جات آن از شدت برودت هوا یا نمی رسد یا نیم رس مورد استفاده واقع می شود . پنج رشته قنات دارد که اراضی وباغستان را مشروب می کند.

سکنه کهنگ در حدود یکصد وپنجاه خانوار وهزار نفر جمعیت است . یک سوم از سکنه را نژاد بومی تشکیل میدهد که بزبان گبری قدیم ( پهلوی ) تکلم می کنند ودو سوم دیگر از سادات می باشند که معدودی از قبیل طایفه حاجی میرزا حسین معروف بدادخواهاز علماء وفضلای ساکن اصفهان که در سال یک هزار وسیصد وسی پنج شده وکسان ایشان از سادات طبا طبای زواره وبقیه از سادات بشمار ند.

معروف است که سادات حسینی کهنگ از کسانی بوده اند که در زمان حجاج بسیادت تظاهر کرده اند ولی این موضوع حقیقت ندارد و ظاهراً این سادات از سلسله سادات حسینی اصفهان می باشند.

از مزایای این قریه مسجدی است که معروف به مسجد امام حسن [علیه السلام] ودر تئاریخ مسطور است حضرت امام حسن مجتبی  ع در موقع مراجعت از یزد ـ یا از قم وکاشان بطرف اصفهان در آنجا نماز گزارده است مسجد دیگری نیز وجود دارد که بسیار قدیمی ودو دستگاه حمام نیز دارد.

سه دانگ مشاع از کهنگ از موقوفات امیر محمد مهدی حکیم الملک اردستانی بر اولاد سید روح الله می باشد . یک امام زاده بنام سید حیدر نیز در آنجا مدفون استـ از معادن این قریه کتیرا است که همه ساله استفاده می شود.

این دیه در سال یک هزار وسیصد وسی پنج شمسی هجری دچار قهر طبیعت گردید وسیل شدیدی جاری وخانه ها وباغات را ویران ودرختان کهن را از خا بر کند ومردم را به ابتلائات گوناگون مبتلا ساخت از وقایع مهمه سال 1335 مسافرت اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی شاهنشاه[ شاه خائن] ایران باین محل می باشد که برای جبران خرابی آن اوامری صادر فرمودند.

کتاب آتشکده اردستان ص 141

+ نوشته شده در  پنجشنبه دهم اسفند 1391ساعت 10:22  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

وفا:شاعر ونویسنده زواره ای

سید محمد علی وفا ،شاعر ونویسنده زواره ای

در زمان کریم خان زند ،با مهاجرت حاج ملاعبدالعظیم بن محمد تقی بید گلی یکی از علمای سرشناس زمان، از آران وبیدگل به زواره واردستان ،  وساخت ووقف حوزه علمیه زواره در چند سال بعد، توسط یکی از اعراب عامری بنام حاج لطفعلی خان ترشیزی ودادن تولیت آن به حاج ملا عبدالعظیم ، دو باره بازار یا دگیری علوم در زواره رونقی تازه گرفت . ومردم زواره بچه های خود را روانه کلاس درس حاج ملا عبد العظیم کردند ،  سید حسین مجمر که بعداً مجتهد الشعرای فتحعلی شاه شد ، وسید محمد مظهر بغیر از اینکه خود شاعر بود میرزا ابوالحسن جلوه این  دانشمند بزرگ را تحویل جامعه داد. همینطور سید محمد علی وفا یعنی کسی که در این نوشته بطور مختصرباید معرفی شود در این جمع بودند.

سید محمد علی وفا در 29 صفر سال 1195 هجری قمری«1» به دنیا آمد وخود وفا در کتاب تذکرة مااثر الباقیه که در سال  1245  به پایان«2» رسیده چنین می گوید:

این سال پنجه است که شد در جهان پیر                   جان من فکار ، به زندان تن اسیر

پنجاه سال رفت و ندانم که تا به کی                        در قید جسم با شدم این جان غم پذیر

گیرم که پنجه دگر افزایمی به عمر                        آخر ببایدم شدن از این جهان پیر

وبا کثر کردن 50 سال از تاریخ مذکور همان تاریخ 1195 بدست می آید.

در هفت سالگی تحت تعلیم مرحوم حاج ملاعبد العظیم قرار گرفت، وبمدت دوازده سال شاگردی ایشان را کرد. ودر ادامه در اصفهان علومی  مانند طبیعی ، طب ـ ریاضی ، فقه ، حدیث وعروض وقافیه را یاد گرفت .در سال 1216 هجری قمری با نبیره قاضی سید محمد طبا طبائی ازدواج کردکه عبدالواسع صفا متخلص به مشرب وبعداً صفا هم حاصل همین ازدواج است ،البته صفا در نهایت مورد خشم پدر واقع واز ارث محروم گردید. در سال 1224 هجری قمری حاج محمد حسین خان صدر اصفهانی به صدر اعظمی فتحعلی شاه رسید وبخاطر توجه ای که صدر اعظم به شعرای جوان داشت وفا توانست توان خود را به او نشان داده مورد توجه واقع شود . وبدین طریق جایگاه استادی بچه های صدر اعظم را بدست آورد، ولی بد خواهان ورقبای وفا دلباختگی وفا به پسر صدر را مستمسک قرار داده ودر دور کردن وفا از صدر موفق شدند . صدر اعظم هم سالی دویست تومان از مالیات نطنز واردستان را برای وفا مقرری تعین کرد . ویک کنیز گرجی هم به او بخشید . این کنیز گرجی در زواره زندگی کرد وپسری از وفا داشت بنام سید محمد بهشتی.

میرزا محمد علی وفا سر انجام در سال 1248 ه ق به بستر بیماری افتاد وپس از اینک در ماه صفر همان سال در وصیتی فرزندش صفا را از ارث محروم کرد . در همان ماه صفر فوت ودر تکیه میرزا رفیعای نائینی در اصفهان به خاک سپرده شد.

منابع مورداستفاده:

1 ـ  مقدمه تذکره مآثرالباقیه به قلم حسین مسجدی.

2 ـ آتشکده اردستان

«1» ـ طبق پاورقی مقدمه تذکره مآثرالباقیه محیط طباطبائی در پیک ایران تارخ 1190را تولد وفا میداند

«2» ـ در همین مقدمه تذکره تاریخ های متفاوت برای شروع وپایان تذکره مآثر الباقیه ذکرشده از جمله تاریخ 1245 برای شروع تذکره نوشته شده است.

 

 

 

+ نوشته شده در  شنبه پنجم اسفند 1391ساعت 7:13  توسط عماد   |  آرشیو نظرات



داستان هائی از مردم زواره

نترس جونم

چند نفر از تعزیه خوان های زواره به سرپرستی شخصی بنام سید حبیب که اهل عقدا بود می رفتند  اطراف زواره وتعزیه خوانی می کردند. روزی از روز ها نزدیک غروب آفتاب رسیدند به دشت مهاباد . از آنجا که اهالی مهاباد گله دار هستند ،طبعاً تعداد زیادی سگ گله در مها باد وجود دارد.از طرفی نوعاً برای زواره ای ها برخورد با سگ زیاد خوش آیند نیست . در هر حال با نزدیک شدن گروه تعزیه خوانی سگ ها هم شروع به پارس کرده به طرف این گروه حرکت کردند.

یکی به سید حبیب گفت : سید سگ ها مهاباد دارند بطرف ما می آیند چکار کنیم .

سید گفت نترس جونم.

دیگری گفت این ها سگ معمولی نیستندوخیلی خطر ناک هستند .

سید گفت: نترس جونم

دیگری گفت سید سگ ها رسیدند سید در حالی که دست در خرجین الاغش می کرد گفت :گفتم نترس جونم وشپور را از خورجین در آورده وشروع به دمیدن در آن کرد . همینکه صدای شپور بلند شد سگ ها زوزه کشان فرار کردند

سید گفت :نگفتم نترس جونم

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم اسفند 1391ساعت 22:53  توسط عماد  


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد