چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

روستاهای اردستان و زواره

گنبد سلطان سید حسین

بقعه یا گنبد سلطان سید حسین  

بقعه  سلطان سید حسین که دارای گنبد وایوانی می باشد در قسمت غربی اردستان اول قبرستان محله فهره ومحال ومقابل سنگ سفید واقع است.بنایش چهار طاقی واز خشت وگل وآجر ساخته شده است.

آنچه که در محل شهرت دارد سلطان سید حسین افسری درویش وصوفی مسلک ومعاصر با همان امیر اویس بوده ودر جنگ با شیعه وسنی شهید شده است.

ولی آثاریکه حاکی از تاریخ شهادت ویا جهات دیگری باشد وجود ندارد واحتمال قوی می رود با توجه بوضع قبر آن دو نفر سلطان سید حسین نیز در همان تاریخ (رمضان 920) شهید شده باشد در هر حال از نام او معلوم می شود از نژادسادات ومورد توجه بوده است.

بقعه سلطان سید حسین فعلاً مزار عمومی ومورد احترام وتوجه مردم است.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هفتم فروردین 1392ساعت 8:59  توسط عماد   |  نظر بدهید

دائی بی معرفت

دائی بی معرفت (داستان هائی از مردم زواره)

هرچند این سرگذشت با سرگذت قبلی یعنی «دزد با معرفت»  نیم قرن فاصله زمانی دارند ولی انگار کنارهم که گفته شود بیشتر دلچسب وعبرت آموز است ، واما داستان از این قرار است:

هنوز تحصیلات دبیرستانی را بپایان نرسانده بودم که برای اولین بار از زواره رفتم مسافرت به تهران وچند ماه طول کشید ، برای اولین بار بود که مدت طولانی خارج از زواره بسرمی بردم ، دوران جوانی وغرور وخود نمائی را می گذراندم ، موقع برگشتن یک ساعت مچی ، یک دست کت وشلوار شیک ، یک جفت کفش ورنی ، یک پیراهن وخلاصه خودم را شیک کرده که در زواره بین فامیل وآشنا خود نمائی کنم . وارد زواره شدم با انتظار اینکه هر که مرا دید ازلباس وسرووضعم  تعریف کند ، ومورد تمجید عده ای هم قرار گرفتم ، حال واقعی بود با تصنعی برایم مهم نبود واصلاً نمی توانستم فرق بگذارم .

دائی راخیلی دوست می داشتم چونکه مادرم که قربونش برم برادرش را بی نهایت دوست داشت وما هم از بچگی یادگرفته بودیم که باید دائی دوست داشت وبهش می گفتیم دائی جون . دائی جون هر کاری داشت براش انجام می دادیم از دل و جون بطوریکه بچه های دائی جون هیچ کاری نمی کردند .  مادرم گفت دائی جون کارت داره خیلی خوش آیند بود برام چونکه مدتی دائی جون ندیده بودم وفکر می کردم وقتی مرا با این لباس سرووضع دید خیلی خوشحال میشه، لباس را پوشیده خود را مرتب رفتم منزل دائی جون خب ما هم دیگه سری تو سرها پیدا کرده بودیم. موقیکه مرا آراسته ومرتب دیدبا نگاهی از پائین به بالا واز بالا به پائین مرا وراندازو من در نهایت کیف ولذت بردن بودم که الان دائی جون می گوید چه لباس قشنگی وخیره شده بودم به لبهایش که گفت این بخار نفتی کثیف شده تمیزش کن از آنجائیکه جا افتاده بود که روی حرف دائی جون نباید حرف زد وانگار که لال بودم البته الان که سال ها از آن می گذرد می فهمم که حق داشتم اعتراض کرده بخاری را تمیز نکنمولی آن موقع خیلی بزرگتر از من هم جرأت چنین فکری را نداشت . بخاری تمیز شد وسرووضع من به لجن کشیده شد، بعد از پنجاه سال الان هم که صحنه آن زمان جلوم مجسم می شود یک احساس نفرت می کنم زیرا چنان شخصیتم لگد مال شد که باور کنید در این مدت نیم قرن نتوانسته ام خودم راباز سازی کنم.

برای معلوم نگشتن نام دائی در این داستان از درج نام گوینده سرگذشت معذورم

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و یکم فروردین 1392ساعت 22:58  توسط عماد   |  نظر بدهید

دزد با معرفت

دزد با معرفت ((داستان هائی از مردم زواره ))

وارد اتوبوس که شدم تعدادی از صندلی ها یک سرنشین داشت وباید یکی از ان ها را بعنوان همسفر تااردستان انتخاب می کردم زیرا این اتوبوس از اردستان عبور کرده ومی رفت بسمت یزد وکرمان و من باید اردستان پیاده شده بروم زواره.اولین صندلی خالی را انتخاب کرده وبغل دست شخصی که تقریباً همسنم بود نشستم. وبا سلامی اورا متوجه کرده که باید با هم همسفر باشیم. بمرور سر صحبت باز شده ومعلوم گردید که او هم معلم بازنشسته است ، ودر زمان بازنشستگی تجارت قالی میکند . برای او گفتم که تجارت فرش در زواره هم از رونقی برخوردار است ،  گفت برای خرید فرش بزودی به زواره سفر خواهم کرد.

چند روزی از این موضوع گذشته بود که زنگ منزلم بصدا در آمد در را که باز کردم همسفر خود را روبرویم دیدم با گرمی از او استقبال کرده به داخل خانه او را دعوت وپس از تهیه غذای وپذیرای از او رفتیم سراغ دوستان وآشنایانی که در زواره در کار خرید وفروش قالی فعالیت دارند . تعدادی قابل توجه قالی انتخاب ودرواقع خریداری کرد که برای او کنار گذاشته شد . وقرار شد که برود اردستان وبا دیگر دوستش که دارای وانت باری است برای حمل قالی ها وتحویل پول آن ها برگردد.ولی هر چه انتظار کشیدم خبری نشد آن روز بپایان رسید وباز هم نیامد وبالاخره از آمدن او ناامید شدم . علت نیامدن او برای معمائی لاینحل بود ، زیرا معامله ای که در زواره کرده بود می توانست سود خوبی برای او داشته باشد از آن گذشته خودش به این کار رغبت داشت . بمرور زمان به فراموشی سپرده شد.

زنگ تلفن بصدا در آمد صدای آن طرف برایم خیلی آشنا بود ولی هرچه فکر می کردم بیادم نمی آمد که کیست مخصوصاً اینکه آن طرف که گوشی دستش بود خود را معرفی نکرده سئوال می کرد مرا می شناسی . خود را معرفی که کرد دیدم همان همسفرم می باشد.گفتم مرد حسابی کلی برای تو کلاس گذاشتم وتورا به عده ای معرفی حتی حاضر بودند قالی را داده بعداً پول آنرا دریافت کنند ، تو در عوض مرا با سئوال های بدون جواب گذاشتی و رفتی البته الان هم خوشحالم که صدایت را می شنوم زیرا حقیقتش فکر نمی کردم که زنده باشی.

گفت :تلفن کرده ام که علت این کارم را بگویم واینکه مدتی طول کشیده بخاطر این است که گفتنش برایم خیلی مشکل است ولی تصمیم گرفته ام که بگویم . من یک آدم کلاه بردار ودزد هستم وتصمیم داشتم از اعتبار شما در زواره استفاده کرده مقداری قالی خریداری کرده ودر عوض تراول چک تقلبی بدهم ، اما انقدر تو خالصانه از من پذیرائی کردی که برادر هم برای برادر نمی کند ، این بود که در اخرین لحظه وجدانم برمن غالب شده واز این کار زشت منصرف شده حالا هم تلفن کردم که عذر خواهی کنم.خدا حافظ

بر گرفته از سرگذشتی که آقای سید محمود هاشمی پور بیان کرده اند.

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم فروردین 1392ساعت 23:3  توسط عماد   |  نظر بدهید

سنگ سفید

سنگ سفید

در قسمت غربی دشت محال اردستان قبری است که با آجر های بسیار بزرگ ساخته شده ودارای دوسنگ مرمر عالی عتیقه وزیبا می باشد.

یکی در بالای قبر عمودی در زمین قائم ودیگری افقی طوری روی قبر نصب شده که با سنگ قائم تشکیل زاویه قائمه ایرا می دهد وضع کامل این دو سنگ که از هر جهت قابل توجه وملاحظه می باشد باین شرح است.

1 ـ سنگ قائم :

سنگ قائم که پنج سطح آن ظاهر وبشکل مکعب مسطتیل ساخته شده طول آن دو متر هفتاد وپنج سانتیمتر است که نیم متر آن در پشت سنگ افقی پوشیده شده است . در متن سنگ قائم این عبارت حجاری گردیده :

قال الله تعالی : کل شی هالک الا وجهه وله الحکم والیه ترجعون وبعد از ختم آیه این کلمات منقور است : « هذا مشهد الامیر الکریم الفقیر الشهید نتیجة الاکابر الکرام بین الانام الامیر جلال الدوله والدین امیر اویس ابن عالیجناب رفعت آیات جلالتمات اکابر انتساب شمس الدوله والدین محمد نجیبا (920)وبعد این قطعه شعر :

باو بودم شبی افسانه آن شب بگوئیدم

وگر میرم بتعظیم سگان او بموئیدم

مرا امروز برد از فنا جلوات بهر او

سرودی کان میان نوحه گئید آن بگوئیدم

شهید خنجر عشقم بخون دیده آلود

بخاکم همچنان بر خون در آرید ومشوئیدم

همه جا از شهیدان نور خیزد و زدلم آتش

نشان است این میان کشتگانش گر نجوئیدم

گلی کز خاک من روید بگوش اهل دل گوید

که من بوی فلان دارم مبوئیدم مبوئیدم

گر از گل شود خرم زمن خواهد زدن بویش

مبوئیدم که از غیرت بسوزم گر ببوئیدم

پس از کشتن که خون آلوده افتد بر زمین خسرو

از آن بهتر که از غیرت باب دیده شوئیدم

وبعد اشعار ذیل نقش است :

امیر زاده اعظم دلاور دوران

امیر اویس که بد فخر آل نوشیروان

بهفده رمضان وبسال نهصدو بیست

شهید گشت وروان شد به روضه رضوان

پس از تمام شدن متن دو حاشیه دارد اول حاشیه متصل بمتن که در آن این اشعار دیده می شود :

زیر گل سنگدل ای غنچه رعنا چونی

بی تو ما غرقه بخونیم تو بی ما چونی

سلک جمعیت ما را فلک از هم بگسست

ما که جمعیم چنینیم تو تنها چونی

بعد حاشیه دیگری است که در آن دوازده امام خواجه نصیر الدین طوسی بخط ثلث بسیار عالی باین عبارت :

بنبی عربی ورسول مدنی

واخیه اسدالله مسمی بعلی

وبزهراء بتول وبام ولد تها وبسبطیه وشبلیه هما نجل زکی وبسجاد و بالباقر وبموسی وعلی وتقی ونقی وبذالعسکر والحجة حقاً الذی یضرب بالسیف بحکم ازلی وعلیهم صلواتی وسلامی بالوف وبلیل ونهار وغداة وعشی منقوش است . در دنباله آن قطعه زیر حجاری شده :

قضا نقش یوسف جمالی نکرد

که ماهی گورش چو یونس نخورد

در این باغ سروی نیامد بلند

که باد اجل بیخش از بن نکند

ونیز :

نهالی به سی سال گردد درخت

زبیخش در آرد یکی باد سخت

عجب نیست بر خاک گر گل شگفت

که چندین گل اندام در خاک خفت

+ نوشته شده در  پنجشنبه پانزدهم فروردین 1392ساعت 10:12  توسط عماد   |  نظر بدهید

هران

هران ـ یا فران

لغت هران

مقدسی در احسن التقاسم هران را بر وزن زمان ضبط وگفته است قریه ایست از توبع اصفهان ولی در عرف عمومی محل وبلهجه عامیانه هرون بر وزن کنون وهرآن بر وزن جنان تلفظ می شود ودر نوشتجات دیوانی فران با فاء نوشته می شود.

موقعیت طبیعی

آب وهوای هران سردسیری ودارای یک رشته قنات گبری است که اراضی مزروعی واشجار آنجا را مشروب می کند. باغستان هران کمتر از املاک مزروعی است . محصول آن گندم ، سیب زمینی ، جوترش واشجارش توت است.

جمعیت ونژاد هران

هران دارای شصت وپنج خانوار وششصد نفر جمعیت است که همه از نژاد بومی می باشند وهمگی بتفاوت مالک این قریه هستند وبزبان گبری (پهلوی قدیم) سخن می گویند ، مثلاً به آسیا می گویند «ار»وبکلید «کل» لهجه آنان شبیه لهجه مردم اطراف نائین است.

مهمترین طوایف آنجا عبارتند از :

1 ـ باباخانی

2 ـ جعفری که سردسته آنان شیخ عبد الوهاب هرانی است.

3 ـ نوروزی که سردسته آنان میرزا حیدر علی است.

اماکن عمومی

هران دارای دو باب حمام ویک مسجد قدیمی است. حسن نام هرانی بر هریک از حمام ها ومسجد ها پهار سرجه آب وملک هران را وقف نموده که بمصرف روشنائی آنها برسد وتولیت این وقف را بعهده اعلم محل قرار داده است.

قاضی شرق وغرب ابوسعید هرانی که در پانصد وبیست وشش در همدان بدست محمد درواری کشته شد منسوب به این قریه است.

آتشکده اردستان

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهاردهم فروردین 1392ساعت 10:10  توسط عماد   |  نظر بدهید

استان هائی از مردم زواره

(گاهی رعیت بایو تنبیه شود)

ارباب مانندهمیشه بالباس مرتب وکلاه شاپوازخانه آمد بیرون و رفت سر زمین که رعیتش مشغول شخم زدن بودسرکشی کند . مثل همیشه به جای خدا قوتی وحال  واحوال پرسی بارعیتش ، شروع به نق زدن کرده که چرا این کار را کردی وچرا آن کار را نکردی ؟ البته باتوهین وتحقیرهم همراه بود. کشاورز زحمت کش به اطراف خود نگاه کرد دید آن اطراف هیچ کس نیست . از دست ارباب هم بتنگ آمده بود . بیلش را کنار گذاشت و آمد جلو ، ارباب را گرفته محکم کوبید بر زمین وگفت :باداباد هرطور می خواهد بشود زور گوئی تا کی ؟ وارباب را یک مشت ومال حسابی داد ورفت دو مرتبه مشغول شخم زدن شد. کلاه شاپوی ارباب به یک طرف پرت شده بود وکفشش به طرفی دیگر وبا سرووضع خاک آلود به زحمت بلند شده بود که عده ای رسیدند،که ارباب چی شده ؟ارباب همین طور که گرد وخاک لباسش را می تکاند گفت :گاهی رعیت باید تنبیه شود کنایه از اینکه اگر می بینید خاک آلود هستم، رعیتم را تنبیه کرده ام.

این داستان را برای والا شاعر طنز پرداز زواره هم می گویند با این تفاوت که بعد از اینکه والا از رعیتش کتک خورد وقتی عده ای رسیدند رعیت به والاگفت : ارباب خوب بود  در زدن من این قدر افراط نکرده مرا شل وپر نمی کردی. کنایه از اینکه اگر می بینید والا خاک آلود است مرا کتک زده وبدین طریق ابروی ارباب را حفظ کرد

 

 

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم فروردین 1392ساعت 9:39  توسط عماد   |  نظر بدهید

طلب کمک از مرد م عزیز شهراب جهت با خبر شدن از گذشتگان خود


پیام: با سلام 
پدربزرگم درخاطره هایی که تعریف می کرد عنوان کرد جدپدری اش درسنوات خیلی دور حاج محمد نام داشته که همراه همسرش به نام خاتون و فرزند کوچکشان به نام اسد از  شهراب به سمت گرمسار کوچ می کنند .خواهشمندم درصورتی که از اصل ونسب آنها اطلاعی دارید ما راآگاه نمایید - باتشکر علی عرب شهراب

باتوجه به پیام مذکور در صورتیکه از اهالی محترم شهراب ازطایفه آقای علی عرب شهراب اطلاعی دارند با ارسال پیامی به این وبلاگ ایشان رامطلع وخوشحال کنند

+ نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم فروردین 1392ساعت 9:8  توسط عماد   |  نظر بدهید

سفیده

سفیده

این دیه را از این نظر سفیده که وقتی کسی از اطراف به آنجا نزدیک می شود یک مرتبه تمام این دیه ظاهر می شود ماننده سفیده صبح که ناگهان از میان تاریکی شب نمایان میگردد.

سفیده از دهات قدیمی سفلی وآب وهوای آن قریب به گرمسیر است . زراعت آن گندم وجو وذرت وپنبه وکرچک وفواکه آن انر وانجیر وتوت می باشد. اراضی مزروعی وباغستان آنجا از قنات مشروب ودارای سه قناتن ویک آسیا می باشد در آنجا قلعه قدیمی وحمام وجود دارد که ظاهراً مربوط به زمان محمد حسین خان عرب عامری است مقبره پیر عارفی بنام بابا سیف وبقعه ای بنام سه دختران نیز وجود دارد که زیارتگاه مردم است.

جمعیت سفیده در حدود صد خانوار وچهار صد نفر است که دسته ای از بقایای احفاد محمد حسین خان عرب عامری وبقیه از قبیل طایفه حاجی لطف علی ومحمد علی شل وغیره می باشند.

چند دیه کوچک دیگر نیز از توابع سفیده بشمار میرود. حرفه مردم بافندگی جوال وگلیم وگله داری وشتر داری وزراعت می باشد.

طوایف مهم آنجا عبارتند از:

1 ـ حاجی سلطانی ها که سردسته آنان جعفر آقای حاج سلطان است.

2 ـ ظایفه قربعلی که سردسته آنان حاجی محمد علی است.

3 ـ طایفه کله که از آن طایفه است قلی نوروز.

4 ـ طایفه کریمی که سردسته آنان حسن بن جعفر است.

5 ـ طایفه علی یوسفی که سر دسته آنان عباس بن حسین بن حیدر است .

6 ـ طایفه ملا یوسفی

7 ـ طایفه رضائی که سردسته آنان الله بخش است.آتشکده اردستان

+ نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم فروردین 1392ساعت 8:40  توسط عماد   |  2 نظر

صنایع زواره

صنایع زواره[ در گذشته]

زواره از قدیم الایام مرکز بافندگی عبا وکرباس وگلیم ونظائر آن بوده است. عبای آنجا بعد از عبای نائین شهرتی داشته ویکی از مواد مهم صادرات زواره را تشکیل می داده است.

دیگر صنعت آهنگری است که در حدود خود شهرتی داشته وحتی بعضی مصنوعات از قبیل منقل وبیل باطراف کاشان واصفهان حمل می شده وبهمین مناسبت گفته اند که کاوه آهنگر معروف مردم زواره بوده است واملاک وباغ هائی که در آنجا بنام کاوه معروف است این نکته را تقویت می نماید واین احتمال با احتمالیکه در جغرافیای اردستان ذکر شده که می گویند اهل اردستان بوده منافاتی ندارد زیرا هر زواره ای اردستانی است. فعلاً صنعت بافندگی قالی وگلیم وجوال وشالی وکرباس وآهنگری رواج دارد .

دستگاه های بافندگی زیادی در قدیم وجود داشته که بتدریج از بین رفته وشاید مختصری باقی باشد.

آتشکده اردستان

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم فروردین 1392ساعت 22:19  توسط عماد   |  نظر بدهید

کهیاز

قهیاز (کهیاز)

معروف این لغت (قهیاز ) در بین مردم آنجا کهیاز است ونظائر آن که مصدر بکلمه که شده باشد بسیار است مانند:

قهسار= کهسار

ظاهراً جای سرد سیر کوهستانی را گویند ولفظ (که) که در اول آن در آورندمانند :

کهنگ معنای سرد سیر کوهستانی را دارد وبقیه ادات نسبت است.

جای تعجب این است نویسنده معروف (کسروی) که را علامت جا های گرمسیر دانسته است مگر این طور تاویل شود که جاهائی که مصدر به دکلمه (که) می باشد در آغاز گرمسیر بوده ولی پس از اعصار وانقلابات بسیار تبدیل بسرد سیر شده است. متاسفانه این تعبیر را بر عکس هم می توان بیان کرد. بعلاوه در مورد کهیاز وکهنگ چنین افسانه ای شنیده نشده است . فقط راه حلی باقی می ماند که بگوئیم این لفظ در نقاط مختلفه معنای مختلفه  می داده است واز مردم محل متابعت داشته است یا اینکه کلمه (که) معنای هوا داشته وبا جمع کلمه آخر معنای سردی وگرمی از آن استفاده می شده است. مثلاً لفظ (که) با سار معنای سردسیر کوهستانی را داده وبارام مانند کهرام جای گرمسیر اراده شده است.

قهیاز ازجهت آب وهوا بسیار گوارا ومعتدل است ومحصولات وفواکه آن کوهستانی است جمعیت آن در حدود دویست خانوار وششصد نفر است اراضی زراعتی وباغستان آنجا از قنات مشروب می گردد.

این قریه دارای قلعه قدینی وحمام ونیز مسجدی می باشد که از بناهای حاجیه آغا دختر محمد حسین خان عرب عامری (بانیه مسجد شهراب) است.

حرفه مردم کهیاز سابقاً شتر داری وگله داری بوده است، ولی در حال حاضر اغلب متواری ودر طهران وشهرهای دیگر ایران بکار های مختلف اشتغال دارند.

جمعیت کهیاز هم مانند دیگر قراء از بومی وسادات تشکیل شده است. نژاد سادات آنجا عبارت است طایفه سید محمد علی نیستانهای وطایفه یزدان بخش وطایفه طباطبائی قهیازی.

از طایفه سید محمد علی که اصلاً از نیستانه باین دیه مهاجرت کرده بوده کسی باقی نیست ولی طایفه یزدان بخش منسوبند بطایفه میرزا آقا علی زواره ای از سادات طباطبا واز میر سید محمد تشکیل گردیده است.

یکی از پسران میر سید علی یزدان بخش بوده که فوت واز خود چهار پسر باسامی :

1 ـ سید احمد یزدان بخش (شرح حالش در باب مترسلین خواهد آمد)

2 ـ سید محمد یزدان بخش که در خدمت شهربانی کل کشور است.

3 ـ میرزا حسین یزدان بخش

میرزا حسن یزدان بخشوسه دختر باقی گذارده است.

سرسلسله این طایفه آقای سید احمد یزدان بخش است که فعلاً در طهران ساکن است.

طلیفه طباطبائی قهیازی منسوبند به سید عباس طباطبا ئی قهیازی که از سادات طباطبای زواره وبکهیاز مهاجرت نموده است . سید عباس طباطبائی فوت واز او دو پسر باسامی  :

1 ـ حاجی خان (سرگرد شهربانی کل )

2 ـ سید حسن طباطبائی ویک دختر زوجه یزدان بخش باقی مانده است.

طوایف بومی عمده قهیاز عبارتنداز :

1 ـ عربزاده که اعراب خابوری بشمار می روند.

2 ـ شمسائی که سر دسته آنان حاجی حسن وحاجی اسدالله می باشند.

در نزدیکی کهیاز دهاتی از قبیل :عشق آباد ، حسین آباد ، اله آباد ، یحیی آباد ، منظریه واقع است.

آتشکده اردستان

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم فروردین 1392ساعت 9:52  توسط عماد   |  نظر بدهید

گنبد سبز وپیر اسحق

بقعه پیر اسحق

بقعه پیر اسحق از اماکن قدیمه اردستان است که در محله رامیان واقع شده ظاهراً محل مزبور مدفن پیر اسحق از شاگردان مکتب تصوف پیر مرتضی علی اردستانی عارف مشهور می باشد شبهای جمعه مورد توجه مردم قرار گرفته وآنجا را چراغانی می کنند،  بنای آن از خشت وگل وبسبک گنبدی شکل ساخته شده است.

بقعه گنبد سبز

گنبد سبز بقعه ایست که می گویند سه نمفر در آنجا مدفونند واز اصحاب کرامت بوده اند وبرخی می گویند سه تن ازامام زادگان می باشند.

در هر حال بخوبی هویت مدفونین روشن نیست ولی مورد احترام واعتقاد مردم می باشند وازاین جهت آن بقعه را گنبد سبز میگویند که شکل آن بطور گنبد وکاشی های آن سبز می باشد اخیراً تغییراتی در وضع بناء داده شده است.

+ نوشته شده در  شنبه دهم فروردین 1392ساعت 12:22  توسط عماد   |  نظر بدهید

همت آباد

همت آباد از دهات خوش آب وهوای سفلی است که مرکز خوانین واعراب عامری وظاهراً موطن امیر اسمعیل خان دوم نیز بوده است ، خوانین در قلعه باشکوهی که در آنجا ساخته شده مسکن داشته اند.

بطوریکه در ذیل جغرافیای نژادی درقه تذکر داده شد اعراب عامری به دو رشته وتیره منقسم شدند که یک تیره اولادکریم وتیره دیگر اولاد میر علی بیک عرب عامری بوده اند.

میر علی بیک که ترجمه اش در بیان اعیان واشراف خواهد آمد در دوره صفویه (شاه عباس کبیر) ریاست عالیه بر کلیه اعراب ساکن ایران را داشته است وفرمان فرمانروائی بنام او صادر گردیده است.

فاصله میر علی بیک تا شیخ منصور ظاهراً بیش از سه نسل نبوده ولی اخلاف او بطور وضوح معلوم نیست. آنچه نگارنده از روایات محلی وفرمانهای صادره وقرائن تاریخی استنباط کرده ام جانشین میر علی بیک امیر محمد خان وبعد از امیر محمد خان امیر شمشیر خان وجانشین او امیر رفیع خان مین باشی شاه سلطان حسین صفوی بوده است که فرمانی هم بنام او صادر ودر اثر رشادتی که کرده پاداش گرفته وشرح آن در جای خود ذکر می گردد.

امیر شمشیر خان دارای سه پسر باسامی :

1 ـ امیر رفیع خان مین باشی

2 ـ محمد علی خان

3 ـ امیر محمد خان بوده است.

امیر رفیع خان دارای پسری بوده بنام میر محمد خان جان در جوانی بمرض آبله در گذشته است ودر قبرستان شهراب در بقعه اختصاصی خوانین مدفون است ویک دختر که عیال امیر اسمعیل خان بوده است.

محمد علی خان بن امیر شمشیر خان دارای یک پسر بنام محمد حسین خان بوده که ترجمه حالش جداگانه خواهد آمد.

محمد حسی خان دارای پسری بنام محمد علی خان وچند دختر باسامی :

1 ـ حاجیه آغابی بی

2 ـ حاجیه آغا

3 ـ آغاصاحب وچند دختر دیگر که یکی از آن ها زوجه حاجی میرزا هادی طباطبائی که از اصفهان به زواره آمده بود است.

حاجی محمد علی خان که در قلعه شهراب ساکن بوده دارای سه پسر باسامی :

1 ـ علی محمد خان

2 ـ  حاجی محمد تقی خان

3 ـ رحیم خان بوده است.

علی محمد علی خان دارای دو پسر باسامی :

1 ـ محم کاظم خان

2 ـ محمد علی خان بوده است.

محمد کاظم خان دارای دو پسر باسامی :

1 ـ عباس خان

2 ـ تاج خان وسه دختر بوده است

حاجی محمد تقی خان پسری بنام میرزا محمد خان وچهار دختر  :

یکی زوجه اسکند ر خان ، دومی زوجه تقی میر تراب عرب مه آبادی ، سومی زوجه محمد رضا خان بن اسمعیل خان کوچک بوده است.

میرزا محمد خان بن حاجی محمد تقی خان دو پسر باسامی :

1 ـ اصلان خان که در مزد آباد ساکن وبلاعق بوده

2 ـ حسین خان که در جهان آباد ریگستان زواره ساکن بوده ، داشته است

رحیم خانم بن حاجی محمد علی خان دارای پسری بنام محمد حسین خان بوده که در کاشان متاهل شده واز او پسری داشته بنام مهدی خان که فوت وبلاعقب بوده است وچهار دختر که سه نفر آنها بشرح زیر :

حاجیه بی بی (زوجه مصطفی قلی خان ثانی )

2 ـ حاجیه خانم صاحب  (زوجه جعفر قلی خان بن اسمعیل خان ثانی )

3 ـ شمس ( زوجه دوم مصطفی قلی خان ) در نهوج سکونت داشته وچهارمی زوجهحسین بن ابرهیم مه آبادی ( مادر ابرهیم سرهنگ) بوده که در مه آباد سکونت داشته است.

امیر محمد خان پسری داشته بنام امیر اسمعیل خان معروف به بزرگ ( مادر امیر اسمعیل خان خواهر حاجی لطفعلی خان ترشیزی بوده )که چهار زن داشته است یکی از آنان دختر امیر رفیع خان عمویش بوده که اتز آن چند فرزند داشته از جمله اولادش محمد امین خان بوده است.

محمد امین خان دارای دو پسر باسامی :

1 ـ سلطان احمد خان

2 ـ ابرهیم خان وسه دختر باسامی :

1 ـ ماه سلطان خانم (زوجه حاجی ملا علی اکبر شهرابی ) که در سال یکهزار وسیصد وسی وپنج قمری هجری فوت شده

2 ـ نجیبه سلطان ( زوجه حاج حسین علی شهرابی )

3 ـ آمنه سلطان ( زوجه ذوالفقار خان بن نادر قلی خان) از بطن دختر علی اکبر قامی وپسر دیگری بنام جهانگیر خان اززن دیگری داشته است. سلطان احمد خان در سال یکهزار ودویست ونودشش (1296 ه ق ) هجری قمری فوت ودر قبرستان شهراب در مقبره مخصوص خوانین مدفون است. از سلطان احم خان دختری بنام خاور سلطان ( زوجه اسکندر خان بت ذو الفقار خان) باقی مانده که او هم فوت گردیده است.

ابرهیم خان بن محمد امین خان دارای دو پسر باسامی :

1 ـ حسین خان

2 ـ جمشید خان بوده است که در قم سکونت دارند ویک دختر زوجه سید اشرف جرقویه ای که در جرقویه اصفهان اقامت دارد .

دومین زن امیر اسمعیل خان دختر شاهرخ میرزا ابن رضاقلی ابن نادرشاه افشار بوده که از وی سه پسر باسامی :

1 ـ نادر قلی خان

2 ـ امیر اسمعیل خان

3 ـ امیر شاهرخ خان داشته است.

نادر قلی خان دارای دو پسر باسامی :

1 ـ ذوالفقار خان

2 ـنجف قلی خانویک دختر بوده است.

ذوالفقار خان بن نادر قلی خان سه پسر باسامی :

1 ـ اسکندر خان

2 ـ نادر قلی خان

3 ـ حسین خان ویک دختر بوده است.

نجف قلی خان بن نادر قلی خان دارای سه پسر باسامی :

1 ـ عباس قلی خان

2 ـ طوغان خان

 3 ـ سلیمان خان بوده که در گلستانه و سرخ آباد برزاوند سکونت داشته اند.

 



+ نوشته شده در  شنبه دهم فروردین 1392ساعت 8:37  توسط عماد   |  نظر بدهید

امام زاده ابراهیم

بقعه امام زاده ابراهیم

بقعه امام زاده ابراهیم در محله باب الرحی واقع واز بقاع قدیمه ومتبرکه محسوب می شود.این بقعه بطوریکه معروف است مدفن امام زاده ابراهیم برادر امام زاده اسمعیل است که ذکر آن خوهد آمد.

بقعه مزبوره دارای باغچه ای جلو عمارت بوده که وقف بر بقعه بوده ولی از بین برده اند . این امام زاده مورد اعتقاد واحترام مردم است ونذوراتی برای آن می کنند.

بقعه امام زاده سید اسمعیل

بقعه امام زاده سید اسمعیل در محله محال واقع ومطابق آنچه معروف است امام زاده مزبور از احفاد امام موسی کاظم (ع) می باشد که در این بقعه مدفون است و با امام زاده ابراهیم برادر است.

این بقعه دارای یک قفیز باغچه موقوفه می باشد ودر سال های اخیر باهتمام وخیر اندیشی حاج معدل السلطان اردستانی تعمیر گردیده است.

آتشکده اردستان

+ نوشته شده در  جمعه نهم فروردین 1392ساعت 8:54  توسط عماد   |  نظر بدهید

طور زن

لغت طور زن مرکب از طور بمعنای وحشی وزن که معنی زننده باشد بنابراین آبادکننده آنجا واجد چنین صفتی بوده که باین نام خوانده شده یا اصولاً برای بانی علم بوده است.ممکن است گفته شودکه طور زن در اصل تورن زن بتاء منقوطه بوده وسپس تبدیل بطاء مطبقه شده است وبا این فرض میتوان گفت مرکب است از تور که نام دختر ایرج (زن منوچهر) باشد وزن هم صفت باشد ومعنی ظاهر است در اینصورت بانی آنجا دختر ایرج خواهد بود.آنچه معلوم است از دهکده های باستانی است.

دارای دو رشته قنات وهوایش کوهستانی وجمعیت آن در حدود یکصد خانوار وپانصد نفر است. مردم آنجا همگی غیر سادات ونوعاً دارای اغنام واحشام بوده اند . در آنجا دو نفر از احفاد صادق [ع ] مدفونند ودارای بقعه وعمارتی می باشند.

از اماکن عمومی دارای مسجد وحمام وتکیه می باشد که مورد استفاده عموم است.

از معاریف آنجا ملا رمضان علی متخلص به کوچک علی ودیگر حاج ملا علی طور زنی پیشکار سهام السلطنه بوده است.

از توابع طورزن ده مزد آباد است.طوایف آنجا عبارتند از:

احمدی ها ، عسکری ها، مهدی زاده ها که هر کدام طایفه ودسته ای را تشکیل می دهند.

+ نوشته شده در  جمعه نهم فروردین 1392ساعت 8:32  توسط عماد   |  نظر بدهید

مدرسه علمیه طاهریه اردستان

مدرسه علمیه طاهریه

مدرسه علمیه طاهریه از بناهای میرزا محمد طاهر اردستانی است که در جنب بقعه پیر مرتضی واقع بوده است در چند سال قبل از طرف فرهنگ محل خراب وجزء عمارت دبیرستان آنجا گردیده است.

مدرسه علمیه طاهریه دارای رقبات موقوفه ای بشرح زیر می باشد.

1 ـ مزرعه چاه ریسه

2 ـ مزرعه خرونده در سفلی ( واقع بین منظریه وحیدر آباد ) شش دانگ

3 ـ مزرعه سوده شش دانگ

4 ـ یک طاق ربع محله کبودان

5 ـ زمین یکباب عصار خانه واقع در محله بازار اردستان

شیخ علی اکبر متولی مدرسه احمدی از احفاد بانی وواقف بود که تا زمان حیات دخالت داشت.

+ نوشته شده در  پنجشنبه هشتم فروردین 1392ساعت 18:47  توسط عماد   |  نظر بدهید

در باغ وسیانک

درب باغ (باب الباغ)

درب باغ که مشرق مزد آباد واقع شده است دهکده ای قدیمی ودارای یکصد خانوار وپانصد نفر جمعیت است.مردمان آن زارع وسالی سه محصول برداشت می کنند.هوای آنجا شبیه گرمسیر وآبش از قنات جاری است.دارای اشجار ومیوه های گوناگون وخربزه آن در آن حدود معروف است. از اماکن عمومی دارای مسجد وحمام می باشد.

طوایف مهم آنجا عبارت از:

1 ـ سلیمانی که همیشه کدخدای آنجا بوده اند.

2 ـامین قادری

3 ـ نادعلی

4 ـ رضائی

5 ـ جعفری می باشد.

سیانک

سیانک محتمل است در اصل سیامک بوده است وبعد تبدیل بسیانک شده باشد یا اینکه مرکب از لغت سی بفتح سین وانک بروزن سالک باشد یا اینکه مرکب از لغت سیان بر وزن عیان و کاف تصغیر باشد.

بنا بر وجه اول میتوان گفت بانی آنجا سیامک پسر کیومرث ویا دیگری که باین نام بوده آنجا را بناء نموده است.

وجه دوم که مرکب از سی وآنک باشد می توان گفت محل سنگ سرب است وتا اندازه ای مناسبت هم دارد .زیرا معدن سنگ هائی در آنجا وجود دارد وبنا بر وجه سوم بمعنای بوته عشقه کوچک است که مناسبت آن معلوم نیست.

در هر حال دیهی است بسیار قدیم ودارای دو رشته قنات وهوایش معتدل ومحصول آن نیز بین گرمسیر وسرد سیر است. دارای یکصد خانوار وپانصد نفر جمعیت است.سادات آنجا منحصر به سید محمد معروف به به سالار العلما که از سادات طباطبای زواره ومتولی امام زاده های آنجا می باشد.

طوایف مهم آنجا عبارت از طایفه لطفعلی وطایفه علی رشتی وطایفه میرزا علی اکبر می باشد.

حاجی لطفعلی دارای دو پسر باسامی ک

1 ـ غلام حسین خان معروف به سرهنگ ودیگر میرزا علی اکبر بوده است غلامحسین خان سرهنگ دو پسر بنام های :

1 ـ خلیل خان معروف

2 ـ حاج جلیل بوده است. خلیل خان که در آخر کار بیاغی گری مشغول شده بود بوسیله نوکرش کشته شد وبلاعقب بود.

از میرزا علی اکبر نیز پسری بنام میرزا هدایت باقی مانده است . از اماکن عمومی دارای مسجد وحمام قدیدمی سنگی می باشد.

 در قسمت شرقی سیانک سه نفر از امام زادگان بنام های سام ، لام ، حام که از احفاد امام موسی کاظم بشمارند مدفونند وبقعه ای بر مزارشان بنا گردیده وموقوفاتی نیز دارد
+ نوشته شده در  پنجشنبه هشتم فروردین 1392ساعت 10:12  توسط عماد   |  نظر بدهید

مدرسه حاج حسین نورالدین اردستان

مدرسه حاج حسین نورالدین در شمال غربی مسجد جامع واقع ودارای حجراتی است قدیمی که برای سکونت وتحصیل طلاب علوم دینیه بنا ء شده است بانی وواقف مدرسه مزبوره حاج حسین نورالدین اردستانی است که از مردمان خیر ونیکو کار ومعاصر امیر جملة الملک اردستانی بوده است.

بطوریکه عبارت وقف نامه حاکی است عمل وقف وخاتمه بناء در تاریخ دهم شعبان یکهزار وشصت ونه (1069) قمری هجری انجام شده است.

رقبات موقوفات عبارتست از :

1 ـ نیم طاق از محله محال با املاک تابعه .

2 ـ سه طاق محله کبودان

3 ـ شش سهم از جمله هشت سهم از قنات چادرویه ، که در اثر بی توجهی متولیان وفت ( فعلاً محمد جعفر بشارت معروف به عشق علی متصدی است )مدرسه وبعضی از موقوفات مانند چادرویه بصورت مخروبه در آمده بوده است وحتی درب مدرسه را هم برده اند اخیراً باهتمام حاج میرزا علی طباطبائی کچوئی که از روحانیون محل است وبر خلاف میل متولی مبادرت به تعمیر مدرسه واسکان طلاب علوم دینیه ومدرس نموده است وتا چندی قبل عده ای طلبه در آنجا ساکن وتحصیل می کردند.

طبق شرایط مندرجه در وقف نامه عواید موقوفه باید در درجه اول بمصرف تعمیر مدرسه وبقیه یکعشر بمتولی وعشر دیگر بناظر وآنچه باقی مانده بمصرف شهریه طلاب ومدرس بقرار روزی صد دینار بشرط تحصیل وتدریس همه روزه برسد وما زاد آن برای روشنائی مسجد جامع مصرف گردد.

آتشکده اردستان

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفتم فروردین 1392ساعت 10:23  توسط عماد   |  نظر بدهید

خرونده ، انجیله ، مزد آباد

خرونده

خروند همان طور که از نامش استنباط می شود در روی تپه بلنی بین حیدر آباد ومنظریه ودرقه واقع است که بمجرد طلوع آفتاب نور بر آن تابیده می شود . دیهی است بسیار قدیمی ووقف بر مدرسه طاهریه اردستان است . درسمت شمالی آنجا عارفی مدفون است بنام بابا اسمعیل وواقع است بین حیدر آباد وخرونده ونیز مقبره سلطان بابا نوش عارف در آنجا واقع است.

انجیله

لغت انجیله به چند معنی آمده چیزیکه در این مورد مناسب است ظاهراً این است که چشمه کوچکی است که آب بجوشد وبالا بیاید وچون در زیر انجیله چشمه ایست بنام مرغچو که همین طور است وظاهراً قبل ازحفر وایجادقنات انجیله این چشمه ودرختان انجیری هم در اطراف آن بوده باین مناسبت انجیله گفته اند .ساکن انجیله هم همان کریم معروف بوده است.

این دیه واقع است بین مزد آباد وجوجویه ورشید آبادوآب وهوای آن گرمسیری ومحصول آن گندم وجو وذرت وماش وجوزقه وفواکه آن انار وانجیر است.

جمعیت آنجا در حدود ده خانوار وپنجاه نفر است که از طوایف هادی ویاسین سلطان وسلطان علی می باشند.

مزد آباد

مزد آباد یا هرمز آباد از بناء کرده های هرمزد است که ظاهراً پسر بهمن بن اسفندیار کیانی ، بانی آتشکده مهر اردشیر اردستان باشد یا اینکه هرمزد پسر انوشیروان دادگر بناء کننده آن باشد ودر هر حال مربوط به زمان یکی از آن دو طایفه خواهد بود.

این دیه ودیهی که در پائین آن واقع وبه مزد آبادپائین شهرت دارد متعلق بهمان قرون واعصار است که مهر وآتش پرستی رونق داشته است.

مزد آباد بالا واقع است بین خلیل آباد وانجیله وزواره ومزد آباد پائین ودرب باغ ومحصول آن شبیه بگرمسیروهوایش گرم ومیوه آنجا انار وانجیر است.

مزد آباد دارای قلعه ایست که از بنا های محمد تقی خان بن حاجی ابوطالب می باشد ، ونیز بقعه عارفی بنام میر سلطان محمد که از صاحبان کشف وکرامت ومورد احترام مردم ودر زمان صفویه میزیسته است در آنجا وجود دارد .

از مزد آباد تا زواره سه فرسنگ وتا مهر آباد دو فرسخ است. یک قسمت از سکنه مزد آباد از طایفه لیلازی مهر آباد وجمعیت عمده از خوانین اولا د کریم ودسته ای هم از طایفه رئیس می باشند . سردسته اولاد کریم محمد خان وسر دست رئیس ها ملاعلی رئیس است. جمعیت آنجا در حدود پنجاه خانوار ودویست نفر است.

آتش کده اردستان

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفتم فروردین 1392ساعت 8:10  توسط عماد   |  نظر بدهید

داستانهایی از مردم زواره

توده ای

ارباب از دست رعیتش خیلی نارحت شده بود .ولی بخاطر اینکه نوعاً در زواره خورده مالکی بود وارباب های آنچنان قدرتی نداشتند که مانند بعضی نقاط دیگر ایران زهر چشم دلخواه  را از رعیت بگیرند. در آن زمان شاه توسطه کودتای آمریکائی دو مرتبه بقدرت رسیده بود وحزب توده در وضعیت خیلی بدی بود وکافی بود کسی به توده ای بودن متهم گردد که با زندان ودرد سر های گوناگونی روبرومی شد.ارباب برخلاف رعیتش از سیاست هم کَمَکی اطلاع داشت .از رعیتش شکایت کرد که این آقا توده ای است . مامورین دولتی فوری او را احضار وبا توپ تشر که تو  توده ای هستی . واین مطلب را اربابت تو اطلاع داده است.بیچاره کشاورز زحمت کش ،که از همه جا بی خبربود، با صداقت گفت به خدا قسم خود ارباب توی ده زندگی می کند ، وما رعیت های فقیر خارج از ده آلونکی داریم.

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم فروردین 1392ساعت 10:7  توسط عماد   |  نظر بدهید

خرم کوه

خرم کوه

این دیه بلغت محلی خرتکو گفته می شود واین طور معنی میدهد که آفتاب در کوه است وشاید [ از] این نظر باشد که چون در بین کوه های بلندی واقع شده که آفتاب کمتر اتفاق میافتد که بعمق دره برسد از این رو خرتکو (بلغت محلی ) گفته اندوخرمکوه معنای کوه بلند ومرتفع می دهد. این دیه کوهستانی وییلاقی ودارای دو رشته قنات بالا وپائین واغلب سکنه آن از سادات مهر آبادند

حیدر آباد

این دیه واقع است بین خرمکوه وخرونده وخوش آب وهوا و از مستحدثات محد ولیخان است که بنام پسرش حیدر قلی خان نام گذاری کرده است. آب آن از قنات ودارای اشجار گوناگون وفواکه مختلف می باشد.

سرنج آباد

سرنج آبتد واقع است بین خرونده ومنظریه وبرکه بسیار قدیمی است. احتمال دارد در اصل سرهنگ آباد بوده ومعرب شده باشد. دارای آب وهوای مطبوع واشجار گوناگون می باشد واز خصوصیات آنجا چهل ستونی است که از بناهای مصطفی قلی خان سهام السلطنه عرب عامری است وبسیار مهم وبا شکوه مخصوصاً سنگ چینی دیوارهایش قابل توجه است. جمعیت آنجا مرکب از عده ای بومی ودسته ای از سادات طبا طبا می باشد طوایف بومی آنجا عبارتند از :

1 ـ طایفه خالو ها

2 ـ طایفه محبعلی

3 ـ طایفه علی اسمعیل هستند که از معاریف آنان در محل از طایفه خلو حسن ناظر واز طایفه محبعلی حسن محبعلی واز طایفه علی اسمعیل حسین وعباس بوده اند.

طایفه سادات طباطبا

از جمله سادات طبا طبا آنجا میر ابوالقاسم نامی بوده که دارای پسری بنام سید حسین وچند دختر باسامی :

1 ـ فاطمه بیگم (زوجه لطفعلی بن حسین بن جمال مهرآبادی)

2 ـ سکینه بیگم (زوجه صادق بن ابوالحسن زواره ای)

3 ـ جان جان بیگم (زوجه محبعلی سرنج آبادی )

4 ـ ستاره بیگم (زوجه میر سید علی کوهکن) بوده است

سید حسین بن میر ابو القاسم دارای دو پسر باسامی ک

1 ـ سید علی اکبر

2 ـ سید میرزا بوده است :

سید علی اکبر دارای سه پسر باسامی :

1 ـ سید عباس

2 ـ سید خلیل

3 ـ سید میرزا آقا وچند دختر بوده است

سید میرزا دارای یک پسر بنام سید محمد علی ودو دختر بوده است.

دیگر از سادات طبا طبای آنجا طایفه کوهکن است.

سردسته آنان میر سید محمد معروف به کوهکن بوده است که از طایفه میرزآقا علی زواره ای واز زواره بسرنج آباد مهاجرت کرده است.

میر سید محمد دارای دو پسر باسامی :

1 ـ میر سید علی

2 ـ میر سید حسین بوده است

میر سید علی دارای دو پسر باسامی :

1 ـ سید اسد الله

2 ـ میرزا محمد و یک دختر بنام آغابیگم (زوجه حسن بن ملا میرزا )بوده است

میر سید حسن دارای دارای یک پسر بنام میرزا اسمعیل وسه دئختر باسامی :

1 ـ آسیه بیگم (زوجه سید تراب )

2 ـ رقیه بیگم (زوجه شیخ حبیب الله لیلازی )

3 ـ محترم بیگم ( زوجه آقا سراج بن سید اسدالله ) بوده است

طایفه دیگر از سادات طبا طبا طایفه میر محمد صادق است که در سادات طباطبای کوهاب ذکر شد فعلاً سردسته آنان سید عبد الوهاب است.

+ نوشته شده در  یکشنبه چهارم فروردین 1392ساعت 15:44  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

بلوک سفلا

ویدان

این دیه هم بسیار قدیمی واز لغت آن معلوم می شود که با مشتق از ویدان است که بمعنای مکانی می باشد که از دور دیده نشود وویدان هم همین طور است که تا کسی وارد آنجا نشود از هیچ سمتی آن محل را نمی بیند یا اینکه مشتق از کلمه بید است وچون بید زیاد داشته ممکن اسن به این نام خوانده شده باشد وجه دیگری هم ممکن است که وید ظاهراً یکی از آیات اوستا باشد واین موضوع با مسجد قدیمی آنجا که معلوم نیست در قدیم کنیسه بوده یا آتشکده وفق می دهد .

هوای ویدان گمتر از مهر آباد است وجمعیت آن در حدود ده خانوار ونژاد آنان از طایفه لیلازی ومندی وملا محمد بن ملا علی مهر آباد می باشد.

 این دیه دارای یک مسجد که در بالا اشاره شد ودارای دو محراب یکی بطرف بیت المقدس ودیگری بطرف مکه است ویک حمام کوچک ویک آسیا می باشد.

جنت آباد

این ده از مستحدثات وسکنه آنجا اغلب از خوانین بوده که بتدریج از بین رفته اند . فقط یک نفر بنام حسین آقا فرزند عزیز خان در این دیه ساکن است.

 

+ نوشته شده در  شنبه سوم فروردین 1392ساعت 9:28  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

یادواره شهدای شهراب

یادواره شهدای روستای شهراب روز شنبه صبح در محل امامزاه سید کمال الدین این روستا برگزار می گردد.

منبع خبر زواره نیوز

+ نوشته شده در  جمعه دوم فروردین 1392ساعت 15:37  توسط عماد   |  آرشیو نظرات

امام زاده نو وشاهمراد

امام زاده نو وامام زاده شاهمراد

در کتاب انصاب که در کتابخانه حضرت امام رضا علیه السلام موجود است امام زاده نو که ابتدای محل دشت زواره واقع شده چنین معرفی می گردد. علی بن عون بن موسی بن جعفر علیه السلام معرف به بعلی در ولایت زواره شهید گردید.دیگر برادر این امام زاده بنام خالد بن عون بن موسی بن جعفر علیه السلام ، در نزدیک تلک آباد مدفون ومعرف به شاهمراد است .سابقاً در ایام خاصی مخصوصاً ایام عید نوروز از زواره وتلک آباد واردستان واز نقاط دیگر، در امام زاده شاهمراد انقدر جمعیت می آمد که بعضاً باید از شب قبل جائی برای اطراق پیش بینی کرد . در حال حاضر هم عده ای کمی در ایام نورز به شاهمراد  می روند .وسومین برادر جمشید بن عون بن موسی بن جعفر علیه السلام است که احتمال میدهند همان امام زاه سید حسین که در امهران است باشد.

راوی جناب آقای احمد توفیقی.

+ نوشته شده در  جمعه دوم فروردین 1392ساعت 11:26  توسط عماد 
نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی رضازاده سفیده پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام سفیده طایفه داریم بنام فرج

مهدی رضازاده سفیده پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام سفیده طایفه داریم بنام فرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد