وبلاگ چوپونون هفته چهارم بهمن 1391 |
وبلاگ چوپونون هفته چهارم بهمن 1391 ADSLچوپونوننوشته شده توسط: چیتا نوع مطلب :خبرای چوپونون ، دیروز یه نامه ازمخابرات نایین اومده بود برای دهیاری که نوشته بود طی درخواست اهالی چوپونون 128خطADSLبرا چوپونون درنظر گرفتن که تا الان متقاضیان به حد نصاب نرسیده واگر تا نیمه دوم اسفند به حد نصاب نرسه از چوپونون میگیرن وبه جای دیگه مدن.همولایتیهایی که امکانش براشون هس از طریق تلفن ثابت با شماره2030تماس بگیرن وثبت نام کنن یابه فامیلاشون اطلاع بدن وبرای اطلاعات بیشتر برن پیش مرتضی حاج منصور تا حالا که مخوان یه کار برا چوپونون بکنن خودمون جلوشا نگیرم. در سال 1307 هـ که به واسطهی خلع محمد علی شاه قاجار و تعیین نمودن احمد شاه قاجار به سلطنت که سفیر بود و نایب السلطنه برای وی تعیین شده بود، کشور ایران بینهایت هرجومرج و هر گوشهای از مملکت طغیان یاغیگری را شروع نموده بودند. از آن جمله «نایب حسین کاشی» و پنج نفر پسرانش برای بخش خور حرکت نموده که از دوری مرکز و نبودن راه و وسیله فرستادن و قشون دولتی به آنجا استفاده نمایند. موقعی که به انارک آمدند آقایان انارک با مختصر وسیلهای که داشتند آنها را به انارک راه ندادند ولی پس از دو روز محاصره چون عده نایب حسین متجاوز از هفتصد نفر سوار مکمل بود تاب مقاومت نیاورده و با تلفات چند نفر نایب حسین انارک را اشغال و خسارت زیادی به اهالی انارک وارد آورد. از جمله انتظام الملک عرب پسر سهام السلطنه قبل از نایب حسین بعنوان اینکه آب و املاکی در بخش خودم دارم و در باطن برای طغیان یاغیگری به بخش خور آمده بود موقعی که شنید نایب حسین و پسرانش به انارک آمدهاند به انارک رفت. چون نایب حسین در ایام جوانی در ردیف نوکرهای سهام السلطنه عرب قرار گرفته بود به انارک که رسید استقبال شایانی با قربانی شتر و گاو او را پذیرفتند. پس از چند روزی توقف لقب سالاری را به نایب حسین و سردار جنگی را به ماشااللهخان پسر بزرگ نایب حسین و شجاع لشکری را به علیخان پسر دوم و سرتیپی را به اکبر شاه پسر سوم و سرهنگی را به رضا خان پسر چهارم و میرپنجی را به پسر پنجم رضاخان تفویض و آنها را به بخش خور دعوت و همراه بخور آمدند. پس از چهل روز توقف که شنیدند مخالفی در کاشان ندارند به کاشان برگشتند و پس از یکماه توقف در کاشان که سردار اسعد بختیاری به امر دولت آنها را تعقیب نمود مجددا به بخش خور در حدود 1200 نفر سوار و پیاده آمدند و مدتی در خور توقف کردند و در حدود چهل پنجاه دختر را به عقد خود از رؤسا و سرکردگان آنها درآوردند. ولی مرحوم ماشااللهخان سردار عقیده مذهبی کاملی داشت که اگر چند نفر شهادت میدادند این دختر در حبالهی نکاح دیگری است یا کفش و انگشتر نمودهاند دستور صرفنظر از آن دختر را صادر میکردند حتی خودشان شخصی بنام ملا علی که از علمای کاشان بود همراه آورده بودند که دخترانی را که ازدواج میکردند او عقد یا اجرای صیغه میکرد. بقیش در ادامۀ مطلب منبع: دولنده روز جمعه 20 بهمن 1391 یادوارۀ شهدای جوپونون با استقبال سرد مردم و مسئولین برگزار شد. مراسمی که نه در شأن چوپونون بود و نه در شأن شهدامون. در روزگاری که خیلیا دارن نون شهید و شهادتا مخورن و با شعاراشون فقط باعث فشار بیشتر به خونواده شهدا مشن، متاسفانه فقط برگزارکننده های یادوارۀ شهدا تو مراسم حضور داشتن و مسئولین ذیریط اصن اهمیتی بهش ندادن. نماینده، فرموندار، بخشدار، بنیادشهید، فرماندهی انتظامی و خیلیای دگه لازم بود به احترام نونی که از قِبل شهدا مخورن تو مراسمشون شرکت کنن. نمخام روضۀ شهید و شهادت براتون بخونم. ولی خداییش خوبا همه رفتن و بقول یکی از رفقا "بجای شیر روباهی نشسته". الحمدالله هیشتا اینا نیومدن. فقط سپاه و بسیج... جالبه که اهالی و خونواده شهدا هم استقبال کمی از این مراسم داشتن. آسیب شناسیشا مذارم بعهدۀ مسئولین برگزاری. ولی من بعنوان شخص ثالث که از دور مبینم و بعنوان یه عضو خونواده شهید فک کنم تبلیغاتشون کافی نبود البته لازمه از همشون تشکر بشه. خداییش کار بی مزد و مواجب انجام مدن. بویژه شخص حاج غلام نجفیان که خودشا وقف شهدای چوپونون کرده. این مراسمم با همت حاج غلام بوده. همایشای فصلی قبل هم همینطور. بد نی بدونت که تابلوهای شهدا هم با همت مشترک دهیار و عموغلامش نمای ورودی چوپونونا اینقد قشنگ کرده. از همین تریبون از حاجی و بقیه دست اندرکارای ستاد بزرگداشت شهدای چوپانان تشکر موکنم و ایشالا که از انتقادام دلسرد نشن و انتقادم کمکی کنه به برگزاری هرچه بهتر مراسمات و همایشها و بزرگداشتهای بعدی. این مراسم با همت ستاد بزرگداشت شهدای چوپونون و به دعوت سپاه و بسیج نایین و چوپونون برگزار شد. خرج و مخارجش تقریبا بین ستاد و بسیج مشترک بود و زحماتشم با چوپونونیا بود. طبق شنیده ها حوزۀ نایین مسئولیت دعوت از مسئولینا داشته. حالا چرا دعوتا انجام نشده یا اینکه انجام شده و نیومدنا نمدونم... از طرفی دعوت از خونواده شهدا و اهالیا حاج غلام زحمتشا کشیده و به همه اسمس داده. ایشالا که دفعه بعد ما هم دعوتمون کنن و ما هم تو مراسمای پدرمون حضور فعال داشته باشم. یه چنتا اشتباه کوچولو تو این بحثای شهید و شهادت انجام شده که تو یه مطلب جداگونه براتون منویسم عکسای دگه بهترین های چوپانان چه کسانی بودند و چه کسانی هستند؟ پیشنهاد بسیار معقول و منطقی که توأم با تفکر است از طرف یکی از خوانندگان رسیده است که جای تفکر و نظر زیادی دارد من نظر این همشهری محترم را در این پست قرار می دهم و انتظار دارم که صاحبنظران نظرات خود را بیان فرموده و بزرگواران مطلع بیوگرافی این افراد محترم را برای ماندگاری در تاریخ نوشته و به انتشار آن دست بزنند و من آمادگی دارم که نوشتارهای هموطنان خوبم را در این وبلاگ منتشر سازم راوی جمعه 27 بهمن 1391 با تشکر از آقای نسل سومی بخاطر موضوعات متنوع و قشنگش در اینجا ترین های چوپانان راکه به کمک حاج عباس و دیگزان در آوردم مینویسم لطفا حذف و اضافه آن را به نظر خواهی بگذارید. ترین های چوپانان از عهد عتیق تا کنون. 1 - خوش خط ترین:باقر حاج محمد .عبدالرحیم زاهدی.علی ملا.علی آقا طاهری نژاد و حسینعلی مراد. 2- بهترین امانت دار:حسین کربلا علی. 3-بر ترین کار آفرین:میر باقر طباطبایی. 4- بهترین بنا: استاد اصغر افضل. 5- بهترین شاعر: محمد مستقیمی. 6-بهترین نویسنده: مهدی افضل. 7-بهترین غزل خوان:حسن باقر نجفیان. 8- بهترین داریه زن: استاد غضنفر .میر گل. 9- سنت شکن ترین: مصطفی شیخ. 10-سخت کوش ترین:غلام مندلی. 11- ماهر ترین خشت مال:حسین حسن. 12- ماهر ترین ماما:آسیه .ربابه. 13-بهترین قرض دهنده: مندلی رادیو. 14- سخا وتمند ترین:حاج محمد بزرگ. 15-دقیقترین: رحمت علی. 16- محبوبترین جوان:ذبیح مرتضوی. 17- شریفترین زحمتکش:قاسم سعادت(کور). 18- بهترین دهیار:ماشاالله نجفیان. 19 -مهربانترین ارباب:عبد الزحیم رحیمی. 20- مصمم ترین ارباب عبدالرحیم زاهدی و شیخ مستقیمی. 21-موفق ترین خود ساخته: علی آقا طاهری نژاد. 22- بهنرین آموزگار : حسین میرزا بیگی. 23-بهترین مدیر : علی هنری 24-بهترین شکارچی: مصطفی شکاری. 25-بهترین رییس شورا: حاج عباس 26- بهترین دشت بان: حسن علی. 2- بهترین کدخدا: آقا محمد استا علی. 28- بهترین مقنی: استا علی منبع: چوپانان آباد ـــــــــ خیلی خیلی ممنون. نمتونم از اینکه اسمما در کنار بزرگای چوپونون مبینم خوشحالیما پنهون کنم. لطفتون کم نشه. هم بابت خودم. هم بابت باباکبلاحسن .سپندارمذگان؟ آیا شما یک ایرانی هستید؟ آیا شما به ایرانی بودنتان افتخار می کنید؟ آیا شما ایرانیان با بیش از چهار هزار و پانصد سال تمدن ، برگزاری جشن های و مناسبت های بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانید؟ آیا عشق شما هم ایرانیست؟ روز عشق را از 26 بهمن ((ولنتاین)) به 29 بهمن (5اسفند باستان) (29 بهمن فعلی) ((سپندار مذگان ایرانیان باستان)) تغییر خواهیم داد ... 29 بهمن ماه سپندارمذگان روز مهرورزی و روز عشق ایرانیان ♥ ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کردهاند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. شنبه 28 بهمن 1391 جزئیاتی درمورد اشکان دژاگه + عکس اشکان و همسرشاشکان دژاگه (۱۴ تیر ۱۳۶۵ برابر ۵ جولای ۱۹۸۶ در تهران، ایران) بازیکن تیم ملی فوتبال ایران است که داری ملیت ایرانی-آلمان است او تاکنون در هرتابرلین و ولفسبورگ در بوندس لیگا بازی کرده است. او در رده ملی، برای تیم های پایه آلمان بازی کرده است و در رده بزرگسالان، از لحاظ قانونی می توانست هم برای آلمان و هم برای ایران بازی کند. او قرار بود در بازی مقابل تیم ملی فوتبال جوانان اسرائیل و آلمان در چارچوب رقابت های مقدماتی قهرمانی سال ۲۰۰۹ (میلادی) اروپا در میان تیم های فوتبال زیر ۲۱ ساله ها که در روز ۱۲ اکتبر ۲۰۰۷ برگزار می شد شرکت کند. اشکان پس از آگاهی از قرار گرفتن تیم ملی زیر ۲۱ ساله های آلمان در برابر اسرائیل، و پیش از عزیمت به اطلاع دیتر آملیتس مربی زیر ۲۱ ساله های آلمان رسانده بود که به دلیل پیش بینی های موجود از وضعیت اسرائیل، این تیم را برای بازی در مقابل اسرائیل همراهی نخواهد کرد. او عنوان کرد: «مربی با اصل و نسب ایرانی من آشنا است و معذوریت های سیاسی من را برای عدم شرکت در بازی روز جمعه درک می کند» امتناع اشکان دژاگه از سفر به اسرائیل به همرا تیم ملی زیر ۲۱ سال آلمان، بازتابهای گسترده ای در رسانه های کشور آلمان داشت. پس از جنجال بوجود آمده، اشکان در گفت و گویی با نشریه شب (Stern) چاپ آلمان اعلام کرد: «در رگهای من بیشتر خون ایرانی جاری است تا آلمانی، باید این مسئله را پذیرفت. والدین من ایرانی هستند. ایران، اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد.» او همچنین در پاسخ به پرسشی گفت: «دین من اسلام است، به خداوند ایمان دارم. پیش از هر بازی خدایم را ستایش می کنم. این آئین من است.» روزنامه بیلد خواهان اخراج اشکان دژاگه شده است. معاون دبیرکل سازمان ارشد یهودیان آلمان، دیتر گرومن نیز به روزنامه اشپیگل گفت: «نمی توان پذیرفت که ورزشکاری در تیم ملی آلمان بخواهد یهودیان را مورد تحریم شخصی قراردهد.» سازمان یهودیان آلمان خواهان آن شده که «فدراسیون فوتبال آلمان، به آسانی از کنار این امر نگذرد.» ولفگانگ شویبله، وزیر کشور، نیز از او به شدت انتقاد کرد. شویبله گفت: وقتی یک نفر عضو تیم ملی می شود دیگر مجاز نیست بگوید به دلایل سیاسی در این کشور بازی می کند، اما در آن کشور بازی نمی کند. بازی در تیم ملی ایران اشکان دژاگه در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۸ برای بازی در تیم ملی فوتبال ایران مقابل قطر از سری مسابقات هفته ششم مرحله سوم فوتبال انتخابی جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ در ورزشگاه آزادی، به تهران آمد. او در اولین حضورش در ترکیب ثابت قرار گرفت و توانست در اولین بازی ملی خود ۲ گل به ثمر برساند و شروع بسیار خوبی را به نمایش بگذارد. ا این هم نشونه تلاش محیط بانامون . بخاطر خشکه سالیه چند ساله علف تو بیابونا کم شده. و محیط زیست زحمت کشیده و یونجه خشک خریدن و رختن نو بیابونای چوپونون تا گوسفندای حیوون گشنه نمونن. گوسفندا هم خدا را شکر دارن دلی از عزا درمیارن. دستشون دردنکنه c دشتبان ، حافظ کشتزار های چوپانان نویسنده: نسل سومی یکی از مشاغل سنتی در چوپانان و روستا های منطقه دشتبانی بوده است که امروزه به کلی فراموش شده است . دشتبان فردی بود که از هنگام روشنی روز تا غروب آفتاب در دشت یا کشتزار حضور داشت و مواظبت از کشتزارها می کرد تا اگر حیوانی یا انسانی به کشتزارها تجاوز نمود، جلو تجاوزش گرفته شود . البته در چوپانان قرار بوده که اطراف کشتزار ها خصوصا بهاره کاری دیوار شود که این کار تا حدودی نیز انجام شده به طوریکه آثار دیوار چینه ای در قسمت شمال شرقی تا کوه دشت کشیده شده و در بخش سمت انارک این کار کمتر انجام پذیرفته در قدیم گله های شتر و جانوران و حیوانات وحشی به کشتزار ها حمله می کردند که لازم بوده هر طور که می شود جلو این حیوانات گرفته شود. البته در بعضی قسمت ها نیز از سیم خار دار استفاده شده است.که یکی از وظایف دشتبان فراری دادن این حیوانات بوده است . یا هنگامی که پرندگان مثل گنجشک ها و کلاغها به محصولاتی مثل ارزن و خرما و غیره حمله می کردند دشتبان با ایجاد صدا های غیر عادی و زدن تیر با تفنگ دهن پر مانع مزاحمت آنها می شده است ، یکی دیگر از آفت های مزارع خصوصا در تابستان تجاوز بچه ها یا آدمهای بزرگی بود که به مزارع دستبرد می زدند و دشتبان مانع حضور این افراد در دشت میشد . امّا قدیمی ترین و با سابقه ترین دشتبان چوپانان و شاید آخرین دشتبان چوپانان کربلا حسنعلی افضل بود . حسنعلی از مهاجران جندق به چوپانان است که به اتفاق خانواده همسرش به چوپانان هجرت کرده بود و شغل دشتبانی را انتخاب نموده بود هر چند که به عنوان مباشر و امانتدار خاندان برادران،املاک آنها را سرپرستی می نمود.امّا در تمام طول روز در دشت چوپانان حضور فعال داشت و به انجام وظیفه می پرداخت . دستمزد دشتبان به صورت سالیانه از روی خرمن و محصولات به دشتبان پرداخت می شد که من از کم وکیف آن بیخبرم . کربلایی حسنعلی مردی متدین و معتقد بود من بارها او را در هنگام اذان ظهر در دشت چوپانان مشاهده کرده بودم که به محض ظهر شدن وضو می گرفت و با صدای بلند در هر مکانی که بود اذان می گفت ، در اذان حسنعلی شعاری توجّه مرا جلب می کرد او وقتی به شعار چهارم اذان می رسید در مرتبه اول اشهد ان علی ولی الله را می گفت و در مرتبه دوم اشهدان علی اولیا الله یا لفظی شبیه به این را با توجه به اعتقاداتش بیان می کرد. و نماز را به پا می داشت .او در ایّام جوانی به کربلا مشرف شده بود. به خاطر دارم که در ماه مبارک رمضان در سرما و گرما در هنگام سحر به پشت بام می رفت و مناجات سحری می خواند و دله می کوفت تا هر کس در خواب افتاده، برای خوردن سحری بیدار شود.او یکی از نماز خوانان مسجد چوپانان بود. مادر همسر او زهرا بگم بانویی متقی و مؤمنه و پرهیزگار بود و مورد احترام همه زنها بود و بیشتر زن های مالکین از خدمات او در حمام چوپانان بهره می بردند . زهرا بگم بعدا مجددا به جندق برگشت و باقی عمرش را در جندق سپری کرد خداوند او را بیامرزد . یکی از مشکلات کربلا حسن در دشت چوپانان جوانان محصلی بودند که در تابستان ها به علت بیکاری و عدم سرگرمی و برای فرار از گرما به دشت پناه می آوردند و اکثراً قلباسنگی در دست داشتند و زیر درخت های توت گنجشک شکار می کردند و همینکه چشم حسنعلی را دور می دیدند به مزارع بهاره حمله می کردند و میوه ای را سرقت می نمودند که حسنعلی برخورد شدیدی با این گروه از بچه ها داشت بوته خاری را می کند و با سرو صدا ی زیاد که معمولا کلماتش نا مفهوم بود با صدای بلند و تیزی آنها را می راند و اگر بچه ای پرروگری می کرد و حسنعلی به او می رسید دو سه بار بوته خار به دست و پای او نواخته می شد که به همین علّت بچه ها از او خیلی وحشت داشتند و به علت همان داد و فریادهایش او را حسنعلی قو می نمایدند.و همین نامگذاری سبب لقبی برای او شده بود. حسنعلی مردی بسیار باهوش و دقیق بود و به احتمال زیاد همسر او نیز از بهره هوشی بالایی برخوردار بود چون در کارهای منزل و صنایع دستی مهارت داشت به همین علّت فرزندان حسنعلی در درس خواندن موفق بودند و با اینکه خیلی تلاش نمی کردند امّا به علت هوش بالا موفقیت های خوبی کسب می کردند. حسنعلی در دوران کهولت شغل دشتبانی را رها کرد و به کشاورزی و دامداری پرداخت . یادش گرامی باد . هرچند که نوشته من خیلی ناقص است اما امیدوارم فرزندان آن بزرگواردر زنده نگهداشتن یاد او تلاش نمایند . منبع:چوپانان آباد یادش بخیر ویادش گرامی باد حجکم مقبول و سعیکم مشکور دیشب یه اکیپ 10نفرۀ حجاج چوپونونی در میان استقبال خونواده و دوستانشون به ایران برگشتند حاج محمد نادری، حاج مجید نادری و حسن نادری بهمراه خونواده هاشون از درگاه خداوند منان برای این بزرگواران آرزوی قبولی طاعات و زیارات را داریم شنبه 28 بهمن 1391 انتخابات شورا (2- کاندیدای غیر بومی)نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ، شاید یکی از معضلات بزرگ انتخابات تو شوراها سطحی نگری مردمه. یارو غریبهه. مسلم و معلومه یکی دوسال بیشتر نی پس چرا باید رأی بدین بش. برادریشم که ثابت نکرده. همه هم مدونن که طرف مشکل داره و کارش به نوشابه هم کشید تو فلان شهر. ما هم که رگ گردنمونا پاره کردیم از بس عرق ملی از خودمون در کردیم. آخه خودی چکار موکنه برامون که غریبه بخاد بکنه. اما چون طرف تو بانک کار مکرد حسابی بهش رای دادن و آقا شد عضو علی البدل شورا. بعضیا فک موکنن پول از جیبش درمیاره و میده بشون. یعنی اگه مث دورۀ قبل که مرحوم توکلی رفت و حاجی اومد جاش خدانکرده برا یه شوراییامون مشکلی پیش میومد فلانی مشد عضو شورا. اگه یادتون باشه چند ماه بعدشم طرف رفت از چوپونون. فکرشا بکنت یکی از اعضای شورامون اهل یکی از شهر و دهاتای اطراف باشه. کلاً به نظرتون خوشاینده؟! صورتی که با سیلی سرخ داریما از سیلی تمسخر و طمرّه (طعنه) کبودترش موکنن... (پرستار ذبیح در قالب دکتر شریعتی) ولی خداییش جالب نی. نمگن 4 تا آدم حسابی نداره چوپونون که از فلان جا آدم اوردن. حالا یه آدم کارکشته که کارنامه اجرایی قابل قبولی داشته باشه (مثلا اعتباری جندق) قابل بحثه. مدونم شاید این عرق ملی و نخواستن غریبه از نظر بعضیا خودش سطحی نگری باشه. ولی تو محیطای کوچیک این تریپای روشنفکری عملاً جوابگو نیست. یادمه نماینده قبلی یبار تو چوپونون داشت با مردم تو مسجد حرف مزد، بخشدار سابق که مهرجونی بود بیخ کفتشا گرفته بود و هی مگفت دکتر بریم دیر شد و آخرشم به زور بردش. چرا که قرار بود برن مهرجون و مسلمه که بخشدار ما! منافع روستای خودشا بیشتر در نظر میگیره تا منافع جایی که دوسه سال بیبشتر مهمون نی. کار اونا تقبیح نمکنم. ما هم بودیم همین کارا مکردیم. ولی انتظارم اینه که یخورده عمقی تر به مسائل نگاه کنیم. ولی انصافاً به غریبه رأی ندت. یه غریبه رو فرهنگ من و شما شناخت نداره. برا همینم نمتونه برای هرکاری تو چوپونون اولویت مناسبا انتخاب کنه. آخه کسی که چوپونونی نیس و شناختی نداره رو چوپونونیا چجوری مخاد دهیار تعیین کنه؟! تعیین دهیار مهمترین کارشه. ولی برا این مهمترین کار باید همه نگاهش به 4 نفر دگه باشه. حدود 10 سال پیش یه غریبه تو چوپونون کارمند بود. آدم خوب و فعالیم بود. از قضا برا شورا هم اسم نوشت که رای نیورد. ولی تو انتخابات هیئت امنای مسجد رأی اورد. یکی دوسال بعدشم رفت از چوپونون. تو کارای چوپونون که حساب و کتاب درست و معارفه و تودیع و کلاً روال روتین و قانونی که معنا نداره که. برا همینم کارا رو روال قبلی انجام مشه. حالا یه نفرم کم شد بشه. شاید مث هیئت یه اقدام انقلابی شده و یه نفر جدید پیدا کردن و گذاشتن عضو هیئت امنا (عضو علی البدل هیئت حسین کرم بود که پس از عزل مرتضی فخری بدون توجه به اون نیکنام انتخاب شد). شایدم تو خودشون با همدگه نشستن و عضو علی البدلا جایگزین کردن. بازم اشتباه بوده و باید معارفه مشد تا ملت بدونن هیئت امناشون کیه. من بشخصه تو اون رای گیری بودم. ولی الان نمدونم کی به کیه! خلاصه... منظور اینکه انتخاب افراد غیربومی مشکلاتش بیش از این حرفاهه که من دوسه تا تجربه های خودمونا براتون مثال زدم. چیزایی که خودمون تجربش کردیم و بالطبع مشکلات دگهیم هس که دیگران تجربه کردن. بهتره که ما از تجارب اونا هم استفاده کنیم. نه اینکه حتما خودمون هی اشتباه کنیم و اسمشا بذاریم کسب تجربه. همین انارک خودمون. سالهاست که دارن از مدیران پروازی مینالند. شاید خیلی از مدیراشون نصف سال تو انارک نباشن. مسلمه که نمتونن جوابگوی مشکلات مردم باشن. یا مثلا اعتباری تو جندق. با اون همه خدمتی که کرده بود آخرشم بخاطر حس ناسیونالیستی مردم بیرونش کردن. خب سری که درد نمکنه را که استامینفن تجویز نمکنن براش که. چرا عاقل کند کاری که بازآید به کنعان غم مخور ـــــــــــــــــــــــ و اما خواهش نگارنده: دور بعد به غریبه رأی ندت هر چه فکر میکنم عمده ترین نقش را در ایجاد چنین فضای یکدست و منظم بنام روستای چوپانان ، همدلی و همبستگی مردمان آن زمان ایفا نموده ، چرا که مسلم است این وسعت خانه ها و اماکن چوپانان همزمان و در یک برهه و طبق نقشه ای خاص و از پیش طراحی شده ساخته نشده و مشمول زمان گردیده و تنها نزدیکی دلها و محبتها و یک رنگی ها باعث شده هر کس قصد بنای خانه داشته به همسایگان نگاه کرده و تلاش کرده مشابه آنرا بسازد. |