در سطور پایانی کتاب «چوپانان نگین کویر» - همان که بیش از چهار ماه آزگار برای اخذ یک مجوز، در اداره ارشاد اصفهان، از نفس افتاده است - نوشتم: میگویند آسمان آبی از زیبایی خود هیچ نمیبیند و این برای هر چیز زیبایی از جمله دهکده ما صادق است. باید ذرهبین برداشت و دانه دانه ستارههایش را که در جای جای آن میدرخشد رصد کرد تا در هرکدام از آنها چیزی را که بسیار زیباست پیدا کرد. من دریافتم که شهرمان چقدر دوست داشتنی است و کلمات ما برای بیان افسون و جذبه آن چقدر مختصر است.
«اگر چشمها را قدرت تکلم میبود زیباترین کلمات را در توصیف آن بیان میکرد و آن وقت به الماسی که نگین انگشتر کویر است صحه میگذاشت، ادعایی که غریبه و آشنا آنرا تأیید میکنند و همه در این اتفاق نظر دارند که چوپانان نگین کویر است.»
بله، درست حدس زدید ما دهاتیها - خودم را عرض میکنم - هیچوقت شهرنشین نمیشویم؛ چرا که در وجودمان یک دهکده پنهان شده و تا آخرین روز حیاتمان، کشش مخصوصی به سوی ده در خود احساس میکنیم؛ زیرا هر کوچه و خیابان، هر کنج و زاویه، و هر بوته و خوشهاش، جای وسیعی را در میان خاطراتمان به خود اختصاص دادهاند. امااین زیبایی پر شکوه، ظاهر قضیه است. آنگاه که به عمق وجود آغازگران، آنان که در اتحادی سترگ، «یاعلی» گفتند و ساختند آنچه را که امروز به آن مینازیم، آنان در عرق سوزان تلاششان شست و شو میشدند، ریز و درشتشان صاحب مسلک و مرام بودند و تکتکشان اعم از فقیر و غنی، از اصولی پیروی میکردند که امروز ما به آن میبالیم.
آنان چقدر بزرگ بودند و کدام از کدامین بزرگتر بود، مطرح نیست. همهشان اصحاب فضیلت بودند و ارباب کمال، مردمی مغرور، محجوب و متین.
با این مقدمه، خواستم بلندای همت نیاکانمان را به رخ بکشم و بگویم که حداقل انتظار دوستانی که در تلاشند تا شاید با بالا بردن آمار جمعیت، از بودجه شهری برای آبادانی بیشتر و یا جلوگیری از زوال بیشتر دردانهمان، که در اوج باکسی، بیکس افتاده است، از فرزندان و نوادگان آن خیل غیرتمند، مساعدت شود تا با حضوری مشفقانه در منزل پدری، همان که خالق هستی، کاشانهشان قرار داده است و همه ساله در ایام نوروز چراغانی میشود و گرد بیسرنشینی از چهره میزداید، در ایام آمارگیری، نزول اجلال نمایند تا به یمن اهتمامشان، خون تازهای در کالبد شهرمان جریان یابد.
در پاسخ به آنان که همت یک سفر یک روزه برای وطن خود را ندارند و برای توجیه خود دلایلی میتراشند باید گفت که:
آیا اگر هزار نفر از آمار میلیونی شهرهای بزرگ کم شود مخاطرهای در پی خواهد داشت؟
آیا این اندیشه که دولت به دنبال بهانهای است تا بتواند به روستاها - خصوصاً روستاهایی که دارای تولیدات کشاورزی است - خدمات بیشتری ارائه نماید، غیر معقول است؟
آیا برای دولت نشانه ضعف نیست که روز به روز جمعیت تولید کننده روستایی آن کم شود و به جمعیت مصرف کننده شهری اضافه شود؟
و در نهایت، آیا چوپانان با مردمانی که عاشقانه دوستش دارند در دنیا همتایی دارد؟
پس وعده ما روز آمارگیری، در سرزمین پاکی و صفا، صداقت و وفا، ... چوپانان وطن همیشگی ما ... یا علی.
«اگر چشمها را قدرت تکلم میبود زیباترین کلمات را در توصیف آن بیان میکرد و آن وقت به الماسی که نگین انگشتر کویر است صحه میگذاشت، ادعایی که غریبه و آشنا آنرا تأیید میکنند و همه در این اتفاق نظر دارند که چوپانان نگین کویر است.»
بله، درست حدس زدید ما دهاتیها - خودم را عرض میکنم - هیچوقت شهرنشین نمیشویم؛ چرا که در وجودمان یک دهکده پنهان شده و تا آخرین روز حیاتمان، کشش مخصوصی به سوی ده در خود احساس میکنیم؛ زیرا هر کوچه و خیابان، هر کنج و زاویه، و هر بوته و خوشهاش، جای وسیعی را در میان خاطراتمان به خود اختصاص دادهاند. امااین زیبایی پر شکوه، ظاهر قضیه است. آنگاه که به عمق وجود آغازگران، آنان که در اتحادی سترگ، «یاعلی» گفتند و ساختند آنچه را که امروز به آن مینازیم، آنان در عرق سوزان تلاششان شست و شو میشدند، ریز و درشتشان صاحب مسلک و مرام بودند و تکتکشان اعم از فقیر و غنی، از اصولی پیروی میکردند که امروز ما به آن میبالیم.
آنان چقدر بزرگ بودند و کدام از کدامین بزرگتر بود، مطرح نیست. همهشان اصحاب فضیلت بودند و ارباب کمال، مردمی مغرور، محجوب و متین.
با این مقدمه، خواستم بلندای همت نیاکانمان را به رخ بکشم و بگویم که حداقل انتظار دوستانی که در تلاشند تا شاید با بالا بردن آمار جمعیت، از بودجه شهری برای آبادانی بیشتر و یا جلوگیری از زوال بیشتر دردانهمان، که در اوج باکسی، بیکس افتاده است، از فرزندان و نوادگان آن خیل غیرتمند، مساعدت شود تا با حضوری مشفقانه در منزل پدری، همان که خالق هستی، کاشانهشان قرار داده است و همه ساله در ایام نوروز چراغانی میشود و گرد بیسرنشینی از چهره میزداید، در ایام آمارگیری، نزول اجلال نمایند تا به یمن اهتمامشان، خون تازهای در کالبد شهرمان جریان یابد.
در پاسخ به آنان که همت یک سفر یک روزه برای وطن خود را ندارند و برای توجیه خود دلایلی میتراشند باید گفت که:
آیا اگر هزار نفر از آمار میلیونی شهرهای بزرگ کم شود مخاطرهای در پی خواهد داشت؟
آیا این اندیشه که دولت به دنبال بهانهای است تا بتواند به روستاها - خصوصاً روستاهایی که دارای تولیدات کشاورزی است - خدمات بیشتری ارائه نماید، غیر معقول است؟
آیا برای دولت نشانه ضعف نیست که روز به روز جمعیت تولید کننده روستایی آن کم شود و به جمعیت مصرف کننده شهری اضافه شود؟
و در نهایت، آیا چوپانان با مردمانی که عاشقانه دوستش دارند در دنیا همتایی دارد؟
پس وعده ما روز آمارگیری، در سرزمین پاکی و صفا، صداقت و وفا، ... چوپانان وطن همیشگی ما ... یا علی.
مهدی افضل
مهرماه ۱۳۹۰
مهرماه ۱۳۹۰