محمّدرضا مستقیمی ،ملا
بنیانگذار فرهنگ چوپانان
چون نام دانشآموختگان مکتب ملا از این آن پرسش شده به احتمال زیاد بعضی از قلم افتادهاند که تقاضا دارم در تکمیل این نامها مرا یاری دهید
شادروان، محمّدرضا مستقیمی معروف به ملا فرزند کربلایی محمّد رمضان و برادرزاده و داماد حاج محمّدعلی رمضان ،یکی از بانیان چوپانان، به همراه خانوادهی عمو و پدر زنش و خواهران و برادرانش از انارک به چوپانان مهاجرت کرد چرا که پدرش کربلایی محمّد رمضان در درگیریهای عرب و عجم در انارک کشته شد و او و برادر و خواهرانش سرپرستی جز عمو حاج محمّدعلی رمضان نداشتند. او و خواهرش ماننده که داماد و عروس عمو هم بودند. ملا با فاطمه طلایی دختر عمویش ازدواج کرد و طلایی لقبی بود که حاج محمّدعلی به این دردانهاش داده بود. حاصل ازدواج او با دختر عمو پنج پسر و یک دختر بود. دخترش بیبی با پسر داییش یدالله محمّد حاج محمّدعلی ازدواج کرد که در اولین حاملگی سر زا رفت و کودکش را نیز با خود برد پسران ملا هم نصرتالله و قدرتالله در جوانی دار فانی را وداع گفتند. سه پسر دیگر:
- شادروان، جمشید مستقیمی با شادروان، افسر اخوت ،فردوس، نوهی عمهاش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک پسر به نام ناصر و چهر دختر به نامهای: فریده، بتول، پروین و اقدس است.
- شادروان، علی مستقیمی معروف به (علی ملا) با دختر عمویش جواهر کربلاعباس مستقیمی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای: عبدالرحیم و حسن و عبدالحسین و سه دختر به نامهای: ناهید و عفت و فرحناز است.
- شادروان، سلطانمحمود مستقیمی پسر کوچک ملا با نوهی داییش میرزامهدی مستقیمی و دختر محمّد حسینعلی ، شادروان، منصوره صفایی انارکی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر به نام مهوش و سه پسر به نامهای آقارضا، حمیدرضا و مهران است.
ملا از همان ابتدای ورودش به چوپانان تازه تأسیس مکتب خود را در همان قلعهای که در سال 1317 ش در اثر سیل ویران شد بر پا کرد و کمر همت به آموزش و پرورش کودکان چوپانانی بست. اولین دانشآموزان او در مکتب قلعه به این شرح است:
- شادروانان: یدالله و ملاحسن مستقیمی فرزندان محمّد حاج محمّدعلی رمضان.
- شادروانان: محمود و احمد مستقیمی فرزندان میرزامهدی حاج محمّدعلی رمضان.
- شادروانان: محمّدحسین و بهرام مستقیمی فرزندان محمّدرضا حاج محمّدعلی،شیخ.
- شادروانان: نصرتالله و قدرتالله مستقیمی فرزندان خود ملا.
- شادروانان: نصرت و آقامهدی زاهدی فرزندان محمّدرضا محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، ابوالقاسم و زنده یاد محمّدآقا عمادی فرزندان رحمتعلی محمّدعلی محمّد ابراهیم. (محمّدعلی محمّد ابراهیم یکی دیگر از بانیان چوپانان است.)
- شادروانان: جعفر و ابراهیم زاهدی فرزندان محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، جواد پورحیدری فرزند میرزا ابوالقاسم.
- شادروانان: محمّدرضا و محمّدعلی بقایی فرزندان محمّد حاج عبدالله یکی دیگر از بانیان چوپانان.
- شادروان، حاج علیآقا نجفیان فرزند میرزا محمّدعلی ،میرزا سبیل، کدخدای چوپانان.
- شادروانان: محمّدحسین و محمود عسکریان فرزندان حسن یاور حاج عبدالله.
- شادروان:میرباقر و زندهیاد: میرکریم طباطبایی فرزندان میر سید علی.
- شادروان، محمّدحسین و زنده یاد، عبدالرحیم یزدانفر فرزندان شیخ جسن دیمهکاری.
این مکتب با این شاگردان تا سال 1317 ش که سیل خانمان برانداز قلعهی چوپانان را ویران کرد بر پا بود و پس از ویرانی قلعه ابتدا در خانه دالان دراز میرزا سبیل ،کدخدا، همان خانهی قبل از خانهی پسرش علیآقا که هنوز بر پاست مکتب ملا به کار خود ادامه داد و شاگردان جدید مکتب این شرح است:
- شادروان:ابوالقاسم مستقیمی فرزند کربلا عباس برادر زادهی ملا.
- شادروانان: اسدالله و حبیب و رحمتالله مستقیمی فرزندان حاج محمّد حاج محمّدعلی رمضان.
- زنده یاد، علی مستقیمی فرزند میرزامهدی حاج محمّدعلی رمضان.
- زندهیادان: حسنآقا و کیقباد عمادی فرزندان رحمتعلی محمّد علی محمّد ابراهیم.
- شادروان، ماشاالله امینی فرزند محمّدباقر حاج محمّد.
- شادروانان: علی و جمشید مستقیمی فرزندان ملا.
- زنده یاد، حاج علیآقا طاهری نژاد فرزند محمّدحسن طاهر ،علمی.
- شادروان، حسین جلالپور فرزند کربلاعلی.
- شادروان، محمّدعلی رنجبر فرزند عباس خوری.
- شادروان، علی ابنی فرزند حسین قلی.
در سال 1318 ش مکتب به خانه شادروان:استاد محمّدحسین نظریان ، بانی امامزاده، - خانهای که اکنون در مالکیت بهروز زاهدی فرزند عبدالرحیم است- منتقل میشود و یکی دو سال بعد به خانهی خود ملا همین جایی که اکنون خانهی علی ملا و کربلا حسن محترم است و پیوال بالای خانهی ملاکه اکنون خانه دادالله توکلی است نقل مکان مییابد که دانشآموزان در فصول گرم و معتدل در پیوال روی زمین مینشستند و ملا هم بر کرسی خود تعلیم میداد و در فصول سرد به خانهی ملا میرفتند. دانشآموزان این دوره به این شرح است:
- زنده یاد، رستم زاهدی فرزند محمّدرضا محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، بزرگمهر مستقیمی فرزند میرزامهدی محمّدعلی رمضان.
- زنده یاد، محمّد عمادی فرزند عباس محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، سلطانمحمود مستقیمی فرزند ملا.
- شادروان، عباس نجفیان فرزند میرزا سبیل ،کدحدا.
- شادروان، بهادر و زنده یاد، کیخسرو فاتح فرزندان مصطفیقلی.
- زنده یاد، علیاصغر فاتح فرزند نظرعلی.
- شادروان، میرحسین اطهری فرزند سید کریم و شهربانو ابراهیم سیاه.
- شادروان، حسین سعادت فرزند آمحمّد نقی.
- زنده یاد، امیرقلی ابنی فرزند حسین قلی.
- شادروان، یدالله قاسمیان فرزند حسین برجی.
در سال 1323 دبستان ستوده چوپانان افتتاح میشود یک مدیر به نام آقای فصیحزاده از نایین به چوپانان میآید و با همت انبار میانه زمین دبستان خریداری و دو اتاق و دو دالان ساخته شده که بعدها بقیه اتاقها ساخته میشود و دبستان دخترانه ابتدا مختلط و بعد مستقل در قسمت پشتی دبستان ستوده به نام دبستان ایراندخت افتتاح میشود ابتدا دبستان ستوده به مدیریت آقای فصیح زاده و به آموزگاری آقای فصیحزاده و ملا که اکنون به استخدام آموزش و پرورش درآمده به کار خود ادامه میدهد و با آمدن آقای محمّد خاکساری انارکی به عنوان مدیر دبستان دخترانه هم پا میگیرد و ابتدا به صورت مختلط پسرانه و دخترانه با هم و بعدها پس از فوت ملا دو مدرسه جدا شده و دبستان ایراندخت به صورت دبستان دخترانهی مستقل افتتاح میشود. دانشاموزان دختر و پسر این دوره عباتند از:
- زنده یاد، مهندس محمود عمادی فرزند عباس محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- زنده یاد، مهندس علی عسکریان فرزند حسن یاور حاج عبدالله.
- زنده یادان: طلعت و طیبه دیمهکاری فرزندان شیخ حسن.
- زنده یاد، طاهره پورحیدری فرزند میرزا ابوالقاسم.
- شادروانان: فردوس و اقدس صادقمحمّدی فرزندان آمحمّد استادعلی ،کدخدا.
- زنده یاد، جواهر مستقیمی فرزند کربلا عباس عروس ملا.
- شادروان، طلعت و زنده یاد:، شوکت امینی فرزندان باقر حاج محمّد.
- شادروانان: منوّر و فرخنده جلالپور فرزندان اسماعیل نصرالله جوگندی.
- زنده یاد، منصوره نظریان فرزند حاج حیدر[1]
در سال [2]متأسفانه ملا بیمار شده برای درمان به انارک میرود و در همان جا بدرود حیات گفته و در «تگ ملتنی» گورستان انارک به خاک سپرده میشود روان این بنیانگذار فرهنگ چوپانان شاد و یادش جاودان باد!
آقای محمّد خاکساری و دانشآموزان دختر و پسر دبستان ستوده با بستن بازوبندهای سیاه که به سفارش آقای خاکساری و خیاطی صاحبسلطان همسر میرزاسبیل دوحنه شده بود؛ فقدان این معلم عزیز را به سوگ مینشیند و ابیاتی را که آقای خاکساری در سوگ او سروده، دم میگیرند و در مدرسه و خیابان و خانهی ملا و مسجد سوگواری میکنند:
ما در عزای مستقیمی اشکبارانیم
در حسرت فقدان او ما جمله گریانیم
محمّد مستقیمی(راهی)
مرداد 1395
آش شله قلمکار
بخش هشتم پارهی دوم
دکتر عبدالرّحمان صدریه
عمّه خانم صاحب دو دختر به نامهای سرور و فروغ و دو پسر به نامهای میر عبدالرحیم و میرعبدالرحمان میشود که میرعبدالرحیم را در نوجوانی، اصابت شاخهی درختی در حیاط خانه از عمّه خانم میرباید و او را داغدار میسازد. فروغخانم اینک در آمریکاست و سرور خانم و میر عبدالرحمان هم چند سال پیش در تهران بدرود حیات گفت در حالی همسر آلمانی و دو فرزندش در ایران نبودند. او اواخر عمر خود را به کارهای فرهنگی گذراند و آثار بسیاری را از آلمانی و انگلیسی ترجمه کرد. او اینک در بهشت زهرا در قطعهی هنرمندان خفته است. روحش شاد و یادش گرامی باد! شاید بگویید چرا با بقیهی از دنیا رفتگان این گونه برخورد نکردم شاید به این دلیل است که این بزرگوار اهل قلم بود جایگاهی خاص در نگاه من داشت هیچ دلیل دیگری ندارد[1].
دکتر میر عبدالرحمان صدریه
شارلوته همسر دکتر صدریه
پروفسور کریم صدریه پسر دکتر غبدالرحمان صدریه
و آتوسا صدریه که هنوز عکسی از او نیافتهام
[1] - دکتر عبدالرحمن صدریه را بهتر بشناسیم
نام پدر : میرعبدالکریم صدریه برادر میرهاشم خان صدریه طراح و مهندس نقشه چوپانان و حمام چوپانان
نام مادر : حاج فاطمهخانم صدریه فرزند حاج محمدعلی رمضان مستقیمی مرحوم حاج هدیه خاله ایشان بوده است
تحصیلات:دکترا در اقتصاد از دانشگاه فریدریک ویلهلم در شهر بن آلمان
سال تولد 1307 سال وفات 1379
آثار ایشان
قریه ما : نوشته دکتر عبدالرحمان صدریه
چهره های سیمون ماشارنویسنده: برتولت برشت مترجم: عبدالرحمن صدریه
در انبوه شهرها/ برتولت برشت؛ عبدالرحمن صدریه
کاخ شیشهاى سیاست. نوشتة کورت والدهایم. ترجمة دکتر عبدالرحمن صدریه.
تاریخ جهان تحول اندیشه، تمدن و فرهنگ جهان، ترجمه عبدالرحمان صدریه،
داریوش و پارسها،هینتس، والتر، (1385)، ترجمه عبدالرحمن صدریه،
میخاییل گورباچف؛ پراسترویکا، دومین انقلاب روسیه؛ ترجمه عبدالرحمن صدریه
فراتر از خط قرمز (دکتر عبدالرحمن صدریه)
مبانی نقاشی و خطاطی ( رمان ) نویسنده : ژوزه ساراماگومترجم : دکتر عبدالرحمن صدریه
نبرد براى فلسطین،، نوشته فریدریش شرایبر، ترجمه عبدالرحمن صدریه،
و بسیاری از آثار دیگر که من از اسامی آنها بی اطلاع هستم
معرفی دکتر صدریه از زبان یک دوست
به یاد دکتر (میر) عبد الرحمن صدریه
پایگاه مجلات تخصصی نور / هوشنگ ساعدلو
دکتر عبد الرحمن صدریه را من از دانشگاه فریدریک ویلهلم در شهر بن آلمان میشناختم، هر دو دانشجوی آن دانشگاه بودیم. یاد باد آن روزگاران یاد باد! دوست نزدیک و همدرس او شاپور مسعودی بود، از مردم تویسرکان و از اخلاف شاهزاده های قدیم، بسیار خوش صحبت و اهل دل که هم شب زنده داری می کرد و هم درس می خواند و از غرائب آنکه باید سال پیش در همین اوقات باشد که او هم روی در نقاب خاک کشید و همانجا در غربت بن،به خاک رفت. من همواره ترجیع بندی از یک تصنیف آلمانی را بیاد دارم که او به شوخی و خنده در مورد متعددی که حرفی و مشکلی پیش می آمد می خواند: Ach,in Funfzieg Yahre ist alles Vorbei «برو بابا،تا پنجاه ساله دیگه همه چیز تمومه».
صدریه پس از اخذ درجه دکترا در اقتصاد به ایران بازگشت ولی مسعودی همانجا در پیش عهد و عیال آلمانیاش ماند و به ایران بازنگشت. صدریه هم همسرش آلمانی بود ولی خودش اهل کویر، از انارک که پس از اتمام تحصیل تاب سرمای آلمان را نیاورد و به وطن بازگشت. اگر از ظاهرش چیزی نمی شد فهمید در باطن، در ته قلبش گرمای کویر تفته و روشن بود. در ایران او به دلیل لیاقت و درستی اش تا بالاترین مقامات دولتی در بخشهای اقتصادی خود را برکشید و در هر سمتی که بود از خود لیاقت و شایستگی نشان داد و همواره ریاستش با محبوبیت همراه بود، پس از بیست و سه سال این علاقه معنوی را در مجلس ختم او در خانقاه صفی علیشاه میشد به عیان دید.
شرح حال جالب و خواندنی او و خاندانش را در کتاب ماندنی «قریه ما» که حکایتی است از تاریخ اجتماعی سده اخیر ایران می توان خواند و تصویر زنده اش را از گوشه تاریخ ایران، در قبل و بعد از پهلوی، در آن جست و دگرگونیهای پست و بلند زندگی یک خانواده بزرگ ایرانی را در آن دید. مطالبی که برای تاریخ نویسان اقتصادی و اجتماعی این عهد بسیار ارزشمند است.
صدریه بیشتر با دوستان نزدیکش می جوشید و دمخور بود، علاقه وافری به بحث داشت با آهنگ صدائی چون الماس تیز! نوشتن با قلم را عادت نداشت، پشت ماشین تحریر می نشست و ساعتها می نوشت و ترجمه می کرد. گروه محکومین کافکا، خاطرات ویلی برانت صدر اعظم سابق سوسیالیست آلمان، پروستوریکا گورباچف بخشی از آثار اوست به ترجمه و کتاب «قریه ما »به گمان من مهمترین اثر تألیفی ماندگار میتواند به شمار آید. افسوس که:
آن پنجه کمانکش و انگشت خط نویس هر بندش اوفتاده به جائی و مفصلی
در یکی از دفعاتی که دیداری در خانهء ما داشتیم، پس از صحبت های بسیار و بحث مفصل که عادت او بود، کاغذی از جیب بیرون آورد و گفت شعر مرا گوش کن! چیزی که من در مورد او سراغ نداشتم طبع شعرش بود و علاقه به شعر، شعرش را برایم خواند و بعد به یادگار، آن را به من داد که اکنون یادگاریست از او :انسانی با اخلاق، بردبار و بسی خصلتهای نیکوی دیگر.
10 دیماه 1380
اثر: قریه ما
ناشر : خامه تهران / چاپ : پویا آبان ماه 1360 / تعداد صفحات : 282
موضوع: تاریخچه خاندان صدریه با نگاهی جامعه شناسانه به برخی از تحولات تاریخی . در صفحه 2 آمده است :
توان ما - هر اندازه ناتوان - نقطه ی امید به شمار آید.
امید ما - هر اندازه مایوس - در این ماجرا به کار آید.
هدف ما - هر اندازه ناممکن - از آن چشم نمی پوشیم.
کوشش ما - هر اندازه بیهوده - باز می کوشیم.
تقلای ما - هر اندازه فرسوده - تنها نشانه ی زندگی است.
و تسلیم ما - هر اندازه مفهوم - سرآغاز بندگی است.
چون سرما را توان تحمل نمی داریم.
اندام عریان خود را بر آتش می گذاریم.
منبع: وبلاگ چوپانان آباد
صفحاتی از کتاب قریه ما که در باره چوپانان است:
من نمیدانم اگر امروز به قریه ما بازگردم و برای یافتن کسانی که به آن همه کثافت، که من آلوده شدهام، آلوده نشده باشند، جستجو کنم، آیا کسی را خواهم یافت یا نه؛ قطعاً خواهم یافت، چون هنوز خالهام هدیه و داییام شیخ زنده هستند، و هدیه گرچه چند سالی در شهر زیست، و شیخ گرچه برای خارج کردن آن همه ساچمه که با تفنگ خودش به اشتباه در ران خود فرو برده بود ، بارها به شهر آمد، اما هیچ کدام شهری نشدند و هیچ کدام هیچ چیز از اخلاق غرورآفرین خود را از دست ندادند. حالی که خاله من، هدیه و دایی من، شیخ در سنین نورانی زندگی میکنند، قطعاً باز هم انسانهایی هستند که همه آن ویژگیهایی را در وجود خود به ذخیره نگاه داشتهاند، که من بایست برای یافتن آنها بروم. آیا من آلودهام و همه آلودگیها را اگر بروم، با خود خواهم برد؟
صفحه 69 قریه ما
و او یک سفر کوتاه به چوپانان آمد، نمیدانم چیزی با خود برد یا چیزی بر جای گذاشت یا هیچ کدام؟
دکتر (میر) عبدالرحمن صدریه انارکی
زایش او در سال 1307 (در انارک) می باشد [ زایش او در تهران بود این مطلب اشتباه است. نگارنده]. پدرش میر عبدالکریم، مادرش فاطمه، خواهرانش سرور و فروغ و برادر کوچکترش میرعبدالرحیم نام داشت. از کودکی کتاب خوان بود و در سال های دهه 20 در جوانی، ساده باورانه می پنداشت که روزی می شود با قلم و فاش کردن فساد از "ننگ و نکبت" نظام های حاکم رها شد.
در 1329 برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد در حالی که خلاف رسم زمان که سوسیالیسم را می پسندید، ملی گرا و لیبرال ماند. به فعالیت های دانشجویی و ترجمه مقالات در مجله گروهشان پرداخت و در همانجا با زنی آلمانی ازدواج کزد که حاصل آن آتوسا و میرعبدالکریم هستند. در 1339 از دانشگاه فریدریک ویلهلم (بن) درجه دکترا در علم اقتصاد و تخصص در سیاست اقتصادی گرفت و به ایران بازگشت.
تا اوایل انقلاب در پست های مهم اقتصادی کار می کرد و به دو زبان آلمانی و انگلیسی کاملاً وارد بود. ابتدا به ترجمه شاهکارهای ادبی از آلمانی، به تفنن و بدون دریافت وجه مشغول شد. اولین اثرش که به صورت کتاب چاپ و منتشر شد "قصر" از کافکا بود اما پس از انقلاب و محدودیت بسیار برای کارکردن و نان درآوردن به "ترجمه حرفه ای" روی آورد. علاوه بر آثار ادبی، بیشتر آنچه را که در دنیا اهمیت یافته بود ترجمه می کرد.
آثار را برای ترجمه خود برمی گزید تا خواننده ایرانی سریع و سهل با روند تفکر بشر آشنا شود و ترجمه را به گونه ای می پسندید که خواننده باور کند نوشته خود نویسنده را می خواند که ارزش فرهنگی هم دارد.
ترجمه کتاب "سلول" را بسیار دوست می داشت که در آن هیچ نشانی از حال و هوای روزمرگی نیست! می گفت: یک فرهنگی جهانی داریم که همگان در سراسر جهان در ساخت آن شریک اند و به ناچار فراگیر می شود و هیچ جامعه ای در بلندمدت نمی تواند خود را از آن دور نگه دارد.
در 1379 درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد./حرا-1/4/92/
آثار: قریه ما
ناشر: خامه تهران / چاپ: پویا آبان ماه 1360 / تعداد صفحات :282
موضوع: تاریخچه خاندان صدریه با نگاهی جامعه شناسانه به برخی از تحولات تاریخی. در صفحه 2 آمده است:
توان ما - هر اندازه ناتوان - نقطه ی امید به شمار آید.
امید ما - هر اندازه مایوس - در این ماجرا به کار آید.
هدف ما - هر اندازه ناممکن - از آن چشم نمی پوشیم.
کوشش ما - هر اندازه بیهوده - باز می کوشیم.
تقلای ما - هر اندازه فرسوده - تنها نشانه ی زندگی است.
و تسلیم ما - هر اندازه مفهوم - سرآغاز بندگی است.
چون سرما را توان تحمل نمی داریم.
اندام عریان خود را بر آتش می گذاریم.
- مقالات شامل:
تفننی در کنار کار اصلی/ نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری «تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانههای عمومی» تابستان 1370 - شماره 1 (5 صفحه - از 82 تا 86)
روند تکامل ترجمه در قرن اخیر/ نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری «تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانههای عمومی» تابستان 1370 - شماره 1 (1 صفحه - از 68 تا 68)
دیدگاهها/ نشریه: علوم انسانی «گزارش» تیر 1374 - شماره 53 (2 صفحه - از 11 تا 12)
- نظرات و دیدگاهش تحت عنوان "فراتر از خط قرمز" در کتاب "خط قرمز، آزادی اندیشه و بیان و حد و مرزهای آن، مجموعة مقاله و مصاحبه" (شامل بیست و دو مقاله و مصاحبه در زمینه بیان حد و مرز آزادی اندیشه)/ 1377
- و قسمتی از ترجمه هایش:
قصر/ فرانتس کافکا
چهره های سیمون ماشار/ برتولت برشت/ 1351
در انبوه شهرها/ برتولت برشت
سلول/ هورست بینک/ 138 صفحه/ نشر آبی/ 1364
کاخ شیشه اى سیاست/ کورت والدهایم/ 400 صفحه/ اطلاعات/ 1365
تل گرسنه/ دفتی دوموریه/ 488 صفحه/ میترا، فردوس/ 1368
خانه اشباح (ادبیات)/ ایزابل آلنده/ 516 صفحه/ فردوس/ 1368
زندگی و مرگ لنین/ رابرت پاین/ 682 صفحه/ نشر آبی
کینز و پس از کینز (مسایل اقتصادی سال های پس از جنگ)/ مایکل استوارت/ 383 صفحه/ فردوس/ 1368
کاتاسترویکا: دهکده های پوتمکین گورباچف همراه با مقاله ای از هنری کیسینجر/ الکساندر زینوویف/ 198 صفحه/ نشر آبی/ 1369
ناقوس ساز (شعر)/ فردریش شیلر /چاپ در کتاب هفته
فریضه ای برای شهر اراس/ اندرزی ژچی پیورسکی/ 208 صفحه/ نشر آبی/ 1371
نبرد براى فلسطین/ فریدریش شرایبر/ 372 صفحه/ نشر آبی/ 1373
تاریخ جهان: تحول اندیشه، تمدن و فرهنگ جهان - جلد 1 و 2/ تئودور اچ . فون لاو، جان هرسکویتز، جول اچ. وینر و ماروین پری/ 1377
داریوش و پارس ها (تاریخ و فرهنگ ایران در دوره هخامنشیان)/ والتر هینتس/ 304 صفحه/ موسسه انتشارات امیرکبیر
مبانی نقاشی و خطاطی ( رمان )/ ژوزه ساراماگو/ 328 صفحه/ فردوس/ 1378
دومین انقلاب (پراسترویکا)/ میخاییل سرگی یویچ گورباچف/ 548 صفحه/ نشر آبی/ 1379
کفچه ماهی (رمان)- جلد 1 و 2/ گونتر گراس/ 448 و 400 صفحه/ فردوس/ 1379
آوای وزغ/ گوانتر گراس/ 304 صفحه/ فردوس/ 1380
طبل حلبی/ گونتر گراس/ 736 صفحه/ نوقلم
گروه محکومین/ فرانتس کافکا
خاطرات ویلی برانت
مطالب و تصویرهای فوق از سایت: شجرهنامه ما http://www.myheritage.ir/
http://choopananabad.mihanblog.com 2013-07-08T11:25:26+01:00 text/html 2013-07-07T22:08:45+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/216
مراسم چهارشنبه سوری
جشن چهارشنبهسوری روز خاصی برای آتشافروزی و پریدن از روی آتش است. غروب آخرین سهشنبة سال یا همان شبِ آخرین چهارشنبة سال موعدی است که در آن همه برای برپایی این جشن به تکاپو میافتند.