ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
متن مصاحبه محمدمستقیمی(راهی) درگفتگو با خبرگزاری ایسنابه باور یک شاعر: تاثیر شاعران بر زبان فارسی باید از دو جنبه بررسی شود؛ اول این که شاعران چه قدر به رشد و پویایی زبان کمک کردهاند و دوم این که چه قدر به زبان آفت زدهاند
خرابات: جایی که عاشقان حق برای سیر الی الله مراجعه می کنند تا به کمک پیر و مرشد راه حق وجود خاکی و تعلقات مادی و دنیوی خود را خراب کنند. مست : کسی که به خرابات میرود تا با راهنمایی پیر و مرشد خود مادی را خراب و با حواس جمع شده از رایحه دل انگیز جلوه حق مست شود. الست: ازل، روزی که خداوند متعال فطرت توحیدی و حق جویی را در سرشت انسان قرار داد و از روح خود در کالبد خاکی انسان دمید. و نهایتا با ادم عهد و پیمان بست فرمود: (الست بربکم آیا من پروردکار شما هستم) انسان گفت:قالو بلی و از اینجا بنظر می رسد عشق و فُرقت درعالم فرش و زمین خاکی افریده شد.مغان: در اینجا پیر مغان. مرشد و راهبر راه حق موغون: اسم کوه و چشمه ای نزدیک چوپونون و تلویحا مغان و جایی که پیر و مرشد و سالکان حق هستند راهی: شاعری از چوپاناناونجا را دید: چوپانان را دید.انچه هستم است: انچه هستی من است و در اینجا انچه هستی ظاهری و مادی من است.سراسیمه شد: سراسیمه رفت
تو خرابات یه زنی پیدا شده
های و هوی و صد جر و دعوا شده
"زنه" عاشق و خراباتی و مست
ادعا داره از اینجا تا اَلَست
میگه من اومده ام تا مست بشم
بهتر از آنچه که هستم است بشم
میگه من را ببرید پیش مغان
اونا که راه بلدن در دو جهان
تا ببینم حق ما پیش کیه
این همه شقاوتا از چی چیهاز روزی خدا زنا را آفرید
شده اند اسیر و زار و زرخرید
"زن" طلبکاره پای کوی موغون
چند کیلومتری جنوبِ چوپونون
همین طوری داد و فریاد میزنه
عجب از صدای جیغ این زنه
راستی راستی ممکنه پیر موغون
باشه نزدیک و قرین چوپونون
چوپونون صدای اون زن را شنید
از جیغِ "زن" نعره زد از جا پرید
گفت: این زن چرا فریاد میزنه
نکنه درد و دلاش مثل منه
تا دیروز من با غمام ساز می زدم
گاهی از غم زیر آواز می زدم
من با "راهی" راهی و رها شدم
قاطیِ نشاط و شادی ها شدم
نمیذارم دیگه تنها بمونم
از روی سوز و گداز شعر بخونم
نمیذارم زندگیم تموم بشه
شادی ام پای غمام حروم بشه
امید اول من هست به خدا
بعدش هم با مردم و راه بلدا
"زنه" حرف های چوپونون را شنید
رفت سر کویِ موغون " اونجا" را دیددید هواش ابی و ابی تر شده
بارون اومده زمین ها تر شده
کوجه ها خیسن و آب پاشی شدن
پسر و دخترا همبازی شدن
کوجه ها پُر از بوی پلو شده
بوی نوروز همه جا ولو شده
بچه ها داریه و تنبک می زنند
کار ندارن پسرن یا دخترند
آق یدالله دو باره جوون شده
همدم زالوی چوپونون شده
گر چه پیره مردا زالو گزیده
می تلنگه چوپونون را جون میده
"زنه" پایین اومد از کوی موغونسرا سیمه رفت به سوی چوپونون
دخترا نشسته بودن لب جو
پسرا با هم میکردن گفت و گو
غنچه ی خنده میون لب هاشون
عشق پر کشیده بود از دلاشون
چه قیامت و حنابندونی بود
خوشی و شادی هایِ ارزونی بود
کاسه هایِ غم می رفتن تو هوا
موج شادی جاش میومد تو دلا
دو سه تا با هم دیگه دَف می زدن
همگی با هم دیگه کف می زدن
""صحبت ازچپول بود و پنبه و زن
میگفتن چپول چپول پنبه زن
زنه پرسید که شما چی چی میگید
گفتنش میخوای بزن میخوای نزن! ""
زنا هم با بچه ها می رقصیدن
قهقهه بود و همه می خندیدن
صدای شُرشُر ناودون میومد
بهار از دشت و بیابون میومد
بوی نون از توی کوچه میومد
همه جا بوی کلوچه میومد
آره "راهی" چوپونون جهون می شه
چوپونون لایق چوپونون می شه
من می دونم با توکل به خدا
با اراده ی تموم شما ها
همین روزا چوپونون جهون می شه
عروس کویر اصفهون میشه
شاهد