پسین امروز پنجشنبه ۱۳۹۰٫۸٫۱۹ در طی یک حادثه تصادف رانندگی که در جاده اردکان به چوپانان رخ داد شادروان حمید مرتضوی و همسر و دخترش جان خود را از دست دادند.
این ضایعه را به آقای ذبیح مرتضوی و سایر اعضای خانواده ایشان تسلیت عرض میکنیم و از خداوند طلب صبر برای بازماندگان و آمرزش برای درگذشتگان داریم.
[خبر از: رضا رستاقی و سایرین]
مراسم سومین روز درگذشت آن شادروانان روز یکشنبه 22 آبان از ساعت 2 تا 4 پسین در مسجد جامع چوپانان برگزار میشود.
مراسم هفتمین روز درگذشت آن شادروانان روز پنج شنبه 26 آبان از ساعت 2 تا 4 پسین در مسجد جامع چوپانان برگزار میشود.
سوگنامهای به قلم آقای مهدی افضل
چوپانان گریست
چوپانان در سوک از دست رفتگانش گریست و بغض آلود واشکبار بر آشیانی که ویران شد نگریست.
ذبیح مبهوت است.آیا شانه هایش توانایی تحمل این مصیبت بزرگ را دارد؟
این قول خداوند است که هر کس را به اندارهی تحملش...
آنان که رفتند به شهیدشان پیوستند، روانشان شاد و بهشتی باد. ولی شاهدانشان ماتم زده در حسرت دیدارشان مبهوتند.
ذبیح مبهوت است و شانه های اطرافیانش در هق هق گریه میلرزند.
گفتم ذبیح جان فریاد بزن، گریه کن، اشک بریز، پیراهن چاک کن...
فقط نگاهم کرد، چشمانش خیس بود.
ذبیح مبهوت است، کاش می گریست، کاش فریاد می کشید و بغض می ترکاند.
بازوانش را گرفتم و تکان دادم، صدایی ناله مانند از گلویش خارج شد.
با انگشت سبابهاش، اشک مرا پاک کرد.
گفتم ذبیح جان از قضا و قدر نمی توان گریخت، این اتفاق باید میافتاد چون از قبل نوشته شده بود. (الحکم لله)
باز نگاهم کرد، نگاهش خیس بود.
اندیشیدم چگونه تسلایش دهم، با کدام رفتار، کدام لحن و کدامین واژه؟
فقط توانستم بغض آلود بگویم ذبیح جان خدا صبرت بده...