چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

خاطرات آقای علیرضا علی بمانی - سری دوم

راهیان نور - قسمت پنجم

از پلی که بر روی کارون زده شده بود. گذشته و به سوی اروند رفتیم. رو بروی جاده ای که پاسگاه زید در آن قرار داشت، به سمت شلمچه و خرمشهر حرکت کردیم. محلی که دشمن از طریق نخلستان های فشرده به آن حمله کرده و به سمت راه آهن جلو آمده بود. تا اینکه بالاخره، خرمشهر توسط دشمن بعثی تصرف شد. اما این شادمانی دشمن طولی نکشید و نتوانست به سمت جزیره مینو برود تا اینکه آبادان را به راحتی تصرف کند.
کمی جلوتر، خاکریز های احداث شده در دوران دفاع مقدس در آن دشت وسیع هنوز به چشم می خورد. ساعت 9:30 بود که به ورودی خرمشهر رسیدیم. وجب به وجب آن کتابچه ی پر از رمز و راز تاریخ در این منطقه رقم خورده بود.
سر انجام وارد جاده شلمچه شدیم. همین جا بود که آخرین فرمانده یعنی شهید خرازی، به شهادت رسید و خونش، منطقه، کشور و انقلاب را بیمه کرد.
در مسیر به گروهی برخورد کردیم که در آثار باقیمانده از جهاد فرزندانشان به تفحص پرداخته و با دقت زمین را کنده و مشغول حفاری بودند. به گلزار شهدای شلمچه رسیدیم. وضو گرفته و آماده ی زیارت شدیم. صحنه ها را باز سازی کرده بودند. میدان مین، سیم های خار دار، خورشیدی ها و... . صداهای دوران جنگ و عملیات، از بلندگوهای نصب شده در محوطه پخش می شد. سعی شده بود صحنه های دفاع مقدس هر چه طبیعی تر بازسازی گردد.
در ظاهر میدان جنگ، غرش هواپیما ها و تفنگ ها و رگبار گلوله ها و تانک ها و در باطن آن معنویتی که از زمین و آسمان موج می زد، به چشم می خورد.. از آن دوران بعضی از آثار باقی مانده بود اما آنچه که به خاطره تبدیل شده بود، وجود آن عزیزان پاک بود.
حماسه ی دفاع را شهدایی چون بهنام محمدی، حسین فهمیده و ... که سن و سالشان اگر از این محصلان کمتر نبود، بزرگتر هم نبودند آفریدند.
از آنجا به سمت اروند رفتیم. اروند جایی است، مقدس که عملیات کربلای 5 و والفجر در آن سرزمین برپا شد. رودخانه ای عریض، گل آلود و متلاطم که به خلیج همیشه فارس می پیوندد.

(0) نظرات
  موضوع:  نوشته شده در تاریخ سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 01:20 ب.ظ
نویسنده: مصطفی مراد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد