http://upload.tehran98.com/img1/mpqcq1eojlezp01e42d.jpg
سید علی بن سید عبدالخالق بن سید محسن بن سید حسن بن میر تاج الدین بن میر محمد بن میرزا رفیعای نائینی دارای سه پسر بنام های
1 ـ ناصر
2 ـ منصور
3 ـ سمیع الله می باشد
سید محمود بن عبدالخالق دارای شش پسر بنام های :
1 ـ سید حسن
2 ـ حسین
3 ـ ناصر
4 ـ منصور(فوت شده )
5 ـ احمد (فوت شده )
6 ـ تقی می باشد
سید حسن بن سید محمود دارای سه پسر بنام های :
1 ـ محمود
2 ـمهدی (فوت شده)
3 ـ محمد وسه دختر می باشد.
حسین بن سید محمود دارای یک پسر بنام منصور ودو دختر می باشد.
ناصر بن سید محمود دارای سه پسر بنام های
1 ـ علی
2 ـ سعید
3 ـ حمیدویک دختر می باشد
احمد بن سید محمود دارای دو پسر بنام های
1 ـ محسن
2 ـحسین ویک دختر می باشد.
سید محمد بن عبدالخالق دارای دو پسر باسامی:
1 ـحسین که در زواره زندگی می کند
2 ـ حسن . ایشان دارای چهار پسر بنام های:
1 ـ محمد
2 ـ ضیاء
3 ـ صادق
4 ـ جعفر می باشد
کلیه فرزندان سید محمود وسید محمد در تهران سکونت دارند.
فرزندان علی در ایران سکونت ندارند
باتشکراز آقای سید منصور میرزائی توکلی
+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم اردیبهشت 1392ساعت 21:19 توسط عماد | نظر بدهید روبروی حسن آباد خانه مرحوم حاج آقا است .که در زمان حیات حاج آقا دو ماه محرم وصفر در آن مراسم روضه خوانی وعزاداری برقرار بوده است . که منهم مانند شبهی از این مراسم بیاد دارم .البته خانه حاج آقا از قسمت مردانه یعنی همین جاییکه در آن روضه خوانی می شود که میتوان حیاط آنرا گفت مانند میدان امام اصفهان می مانند در ابعادی کوچک ، وساختمان آن هم ارسی است. قسمت پشت مردانه قسمت زنانه است که تشکیل شده از یک حیاط وچند اطاق معمولی وساختمان زیبا بنام هشت بهشت که دو طبقه وبصورت چند ضلعی که اطراف آن فضای باز است، ولی قبل از تکمیل واستفاده از آن نیمه کاره رها شده است.تقریباًدر انتهای کوچه سمت راست مقبره ای وجود دارد که به آن پیر می گویند که مقبره سید بهاالدین حیدر است. کوچه پامنار به میدان بزرگ ختم می شود . مجموعه میدان بزرگ تشکیل شده است از میدان سرباز وسرپوشیده که بعید میدانم ساختمانی به این صورت درنقاط دیگر ایران یافت شود ،سمت غرب میدان ،ابتدای بازارو مسجد کرسی واقع شده ،وبیرون میدان سمت چپ، حمام بزرگ که از ساختمان زیبای برخوردار است بدین صورت که بایک ورودی شیب داری که دالان درازی است که انسان را به عمق زمین هدایت کرده، وارد صحن برزگی که تشکیل شده از ایوان هایی که در واقع رخت کن اصلی حمام است ولی بخاطر بزرگ بودن حمام این رخت کن بلا استفاده مانده وقسمت گرم خانه را به دو قسمت رخت کن وگرم خانه تقسیم شده است، که رخت کن دوم هم داری ایوان های است که برای در اوردن لباس وآماده شدن برای رفتن در گرم خانه ازان استفاده می شود،وارد گرم خانه که شدی در جنوب و روبرو، خزینه وجود دارد .نور خزینه به اندازه ای نیست که بتوان تشخیص داد که آب آن تمیز است یا نه . وارد خزینه می شوی برای سلام و احترام به آن هاییکه داخل خزینه هستند مشت خود را پر آب کرده بالا می آوری که متقابلاً آن ها هم چنین خواهند کرد.
بخشی از بازار ومیدان سرپوشیده یک فضا را تشکیل می دهد که یکی از درب های ورودی حضرت امام زاده یحیی (ع) در آن قرار دارد ، وروبروی امام زاده صفه نخل قرار گرفته . در نوشته های دیگر به حضرت امام زاده یحیی ونخل اشاره کرده ام، لذا در این جا به راه خود در بازار ادامه می دهیم . .واولین مغازه بعد از صفه نخل یک مغازه بزرگ رنگرزی می باشد که خامه های قالی را در اینجا به رنگ های مختلف در می آورند.واکثریت مغازه های بازارکه ساختمان آن کرسی وزیر آن زیر زمین است، فعال می باشد. بغیر از مغازه ها درب دو کاروان سرا روبروی هم دراین بازار باز میشودکه داخل واطراف آن کاروان سراها مغازه یا حجره برای استراحت تا زه واردان است.غیر از این اینکه در مغازه های کاروان سرا ها انواع واقسام کالا وجود دارد بسته به فصل انواع واقسام کالا مخصوصاً میوه های فصل در حیاط کاروان سرا به فروش می رسد. این میوه ها از روستاهای اطراف به زواره آورده می شود.در انتهای بازار سه راهی شده که سمت راست مغازه ها بهمان سبک ادامه دارد البته این قسمت بازار طولانی نیست و می رسیم به محوطه بازی که باین جا می گویند سر بازار ونارون بزرگ وزیبایی سایه خود را گسترده که همیشه عده ای در زیر آن نشسته مشغول گپ زدن هستند.کوچه های امام زاده ،محله دشت ومحله سامع الدین از همین سربازار شروع میشوند. که یک در امام زاده و مدرسه علمیه وبهترین آب انبار زواره یعنی آب انبار نو در این کوچه واقع شده است .و مسجد سادات ، امام زاده نودر محله دشت می باشد یکی از خصوصیات محله دشت این است که هنوزساختمان در وازه آن سالم ودست نخورده می باشد ولی درب آن در اثر زمان از بین رفته است.در محله سامع الدین از مسجد سامع الدین و حمام کوچک و آب انبار سامع الدین که گذ رکردی به در وازه می رسی که فقط اسمی از آن باقیست واز در وازه خبری نیست.برمی گردیم به بازارو سه راه بازار بسمت چپ میرویم . در اینجا مغازه ای قصابی هست که غیر از اینکه از زمین بارتفاع شصت سانتیمتر کف آن بالا آمده وعمق آن هم کمتر از یک متر است،درب چوبی خاصی دارد که من جائی دیگر ندیده ام .بدین صورت که الوار چوب که بصورت تخته های کمتر از یک متر را بغل هم گذاشته اند ، یادم نیست که اینها به چه طریقی بهم وصل می شدند ، موقیکه می خواستند در مغازه را باز کنند این تخته هارا که سرتا سر طول مغازه را پوشانده بود را برداشته یک کناری می گذاشتند.وشقه گوشت ها که به چنگک ها اویزان بود پیدا میشد . بعد از این به عصار خانه می رسیم .که فعالیت آن تق لق شده است . وهمان طور که می دانید . در زیر سنگ بسیار بزرگ عصار خانه که توسط یک شتر به حرکت در می آید روغن پبه دانه گرفته می شود وضایعات آن را کنجاله گویند که بهترین غذا برای گاو های شیر ده است.در هرحال این قسمت از بازار کوتاه است واز آن بیرون رفته وروبری خود مسجد جامع را مشاهده می کنیم که اولین مسجد چهار ایوانه می باشد وبیش از نه هشتصد وپنجاه سال از ساخته شدن آن می گذرد.مسجد جامع دو در ورودی دارد که روبروی هم واقع شده یک در غرب ودیگری در شرق ،ومی توان در ادامه کوچه وارد مسجد شده از در دیگر خارج وبه را خود ادامه داد. ولی کوچه از پشت دیوار شمالی مسجد ادامه پیدا می کند ، بطوریکه سمت راست کوچه که دیوارمسجد می باشدو سمت چپ تعدادی مغازه است تقریباًکف آنها یک متر ونیم از زمین ارتفاع دارند ، سرتاسر کوچه زیر این مغازه ها سوله بزرگی است بنام سول، پشت مغازه ها زمین افتاده ولی محصور که در حال حاضر در آن کشاورزی می شود ، وجود دارد که به آن حاجی باقر می گویند.هرچند صاحب سول وحاجی باقر ومغازه ها آقایان احمدی هستند ولی چونکه سول دست حسن کریم است .مردم میگویند سول حسن کریم ، حسن کریم مرد دوست داشتنی است که مشکل گفتاری دارد ، ویکی از استفاده هایکه از این سول می کند فصل میوه ، از اطراف زواره میوه آورده وبمعرض فروش می گذارد.مخصوصاً فصل انگور ، انگور بی دانه طرق وتار را فراوان وارزان در این محل برای تهیه سرکه میتوان خریداری کرد.روبروی کوچه پشت مسجد در کنار در وردی سول که با شیب تندی باید وارد سول شد،اطاق کوچکی قرار دارد که به آن غریب خانه می گویند . ظاهراً کسانیکه وارد زواره میشده اند ومیخواستند شب را در زواره بیتوته کنند از این اطاق استفاده می کرده اند.وبزرگتر ها می گفتند که اینقدر شپش در این اطاق بود که زمستان برای اینکه از سرما فرار کنند همه مانند گلوله ای در طاق اطاق اجتماع می کردند وهوا که گرم میشد دو مرتبه پخش می گردیدند .ومشکلی جدی که این ها می توانستد بوجود آورند این بود که در زمستان اگر غریبی در این اطاق منزل کرده وتوسط هیزم وچوب میخواست اطاق را گرم کند ،این توپ ساخته شده از شپش منفجر شده روی مهمانها ریخته می شد.البته بیاد من از این غریب خانه کسی استفاده نمی کرد.روبروی در سول حسن کریم کوچه کَفرود که مردم به آن کُپرو می گویند قرار دارد . در سمت راست کوچه دیوار شرقی مسجد جامع واقع شده که برخلاف بقیه ساختمان مسجد از خشت وگل درست شده بود واداره میراث فرهنگی با مصالح آجر وسیمان آنرا باز سازی کرد. در روز های زمستان که هواسرد بود ،گروهی از بچه ها کنار این دیوار بصورت صف ایستاده واز هردو طرف در حالی که بهم هول می دادند با آواز وهماهنگ می گفتند مسجد ما روغن چراغ نداره ملا رضا رفته براش بیاره که طبعاً در اثر فشار یک نفر به بیرون فرستاده می شد کسی که بیرون می رفت باید برود در در ابتدای صف واین کار ادامه پیدا می کرد که حاصل آن گرم شدن بچه ها بودکوچه کپرو محل زندگی طایفه آهنگر ها بودوبغیر ازچند خانواریعنی آقای حاج عبدالحسین توفیقی وآقای عابد زاده ،آقاین قربانی و خانه پدریم بقیه همه آهنگر بودند.لذا کوچه بیشتر شبیه یک کار گاه آهنگری بود تا یک محل زنگی زیرا بغیر از اینکه هرکس مغازه ای از منزل مسکونی خود را محل آهنگری قرار داده بود ودر آن در کوچه باز میشد . ودر این مغازه صندان های بزرگ وکوچک برای کارهای مختلف و دَم آهنگری تعبیه شده بود . در کنار کوچه هم هر کس برای خود صندان نصب کرده بودکه در مواقعی که احتیاج به دم نبود از آن استفاده می کردند وآهن ولوازم کار کنار کوچه ریخته بود . در این کوچه ساختمان هائی وجود داشت که چند صد سال ویا بیشر از عمر آن می گذشت.کوچه کپرو بن بست است مگر کوچه باریک و پر پیچ خمی که به آن کوچه تنگه می گویند کوچه کپرو را به محله سامع الدین وصل می کند.بر می گردیم به کوچه اصلی ومحوطه ای که سول ،غریب خانه و در شرقی مسجدوجود دارد رو بروی در شرقی مسجد میدان کوچک واقع شده که شبیه میدان بزرگ است وظاهراً قدمت آن بیشتر از میدان بزرگ می باشد . که در محرم در آن تعزیه خوانی برقرار می شود . به راه خود که ادامه بدهیم اول به میدان سرباز وبعداً به میدان سرپوشیده می رسیم که جلو آن بازار چه ای است در واقع ادامه کوچه است در این بازارچه که سمت راستش میدان سرپوشیده است در سمت راست تعدادی مغازه وجود دارد ودر نهایت صفه نخل خود نمائی می کند از بازارچه که خارج شدیم ابتدای کوچه در بند است و سمت راست آب انبار ... می باشد .در انتهای کوچه در بند هم آب انباری کوچک وجود دارد . از این کوچه که خارج شدیم به دو مرتبه به دروازه نیر می رسیم. ومی توانیم سری به کوچه پشت حصار هم بزنیم .سمت راست این کوچه حصار وجود دارد ودر سمت چپ تعدادی باغ انار وبا زاویه ای تقریباً نود در جه به سمت راست انحنا پیدا می کند که سمت راست همان حصار با ارتفاع بلند وقطر زیاد که گفته می شود با اسب بالای دیوار امکان نگهبانی بوده است درسمت چپ این قسمت ، زمین کشاورزی می باشد که بلندی آن تا کف کوچه حدود دو متر می باشد، احتمالاً خاک آن مصرف ساخت حصار شده است، که به آن بلندیه می گویند. بعد از این زمین حمام بها ئی ها وخانه های آن ها می باشد که در واقع قسمت شمالی محل پشت مشهد است وبهائی نشین است ، گفته شد که خانه پدریم در کفرود است ، دیوار جنوبی خانه را حصار تشکیل داده ودر دوم خانه در کوچه پشت حصار باز می شود ، وقطر حصار آنقدر زیاد است که شبیه دالانی کوتاه است. ودر واقع همسایه های جنوبی ما بهائی ها هستند.انتهای کوچه پشت حصار دروازه است که در سیر قبلی از با زار وکوچه سامع الدین به آن رسیدیم گشت زواره را در همین جا بپیان برده ومقدار در باره بها ئی ها صحبت میکنم. طوریکه مابین مردم شایع بود عده ای از زواره برای زیارت خانه خدا می روند ، وحج آنها دو ساله می شود ، یعنی به موقع برای اعمال حج نمی رسند ومجبور بودند در مکه بمانند تا سال بعد . این گروه در یک سالی که در مکه بوده اند با مبلغین بهائی ها برخورد کره وبعضی از آنها از جمله شخصی بنام عزیز تحت تا ثیر قرار گرفته وعقاید بها ئی گری را به زواره منتقل کرده وبا توجه به اینکه مردم شناختی از بهائی ها نداشتند تعداد کمی بهائی می شوند ولی بعداً که شناخته شدند برای جذب افراد بیشتر از زن ها استفاده می شد ، بدین طریق که دختران زیبای بهائی ها با عشوه گری افرا د رابدام انداخته وشیفته خود کرده وتعدادی از این ها به ازدواج و در نها یت به بهائی شدن داماد می انجامید . یا با بکار گیری افراد در حرفه های مختلف ورفت آمد با بهائی ها گرفتار می شدندو مثلاً برای اولین بار برق زواره را بهائی ها تامین می کردند وبرای متور خانه برق از یک جوان مسلمان استفاده می شد ، چونکه دستگاه ژنراتور در یکی از اطاق های همسا یه ما که بهائی بود قرار داشت در عالم بچه گی شاهد رفتار دختر زیبای این خانواده بودم که منجر به عشق و عاشقی وصحبت ازدواج پیش آمد ولی خانواده آن جوان شدیداً با این ازدواج مخالف وآن جوان برای ازدواج اسرار داشت وشا نسی که آن جوان آورد این بود که مجبور شد برود سربازی بادوری آن از این خانواده از شدت عاشقی کاسته وبعد از سربازی با دختری مسلمان ازدواج واز این خطر رها ئی یافت.خالی از لطف نیست سرگذشت جوانی که به ازدواج با بهائی ها انجامید .بدین طریق که درجنوب کوچه پشت حصا ریعنی در محله پشت مشهد باغی بود بنام باغ کا کا صاحب این باغ دو خواهر بوده اند یکی از آنها سهمش را به بهائی ها می فروشد آن دیگری از این معا مله ناراضی بوده است خریدار باغ می گوید من حاضرم سهم خودم را به پسر تو بدهم به شرط اینکه دخترم را بیگیرد وبا کش وقوس های فراوان ومخالفت آن جوان ظاهراً با اصرار مادر برای بدست آوردن باغ این ازدواج انجام گرفته وقسمتی از آن باغ تبدیل به خانه مسکونی او ودر قسمتی دیگر حمام دوش بها ئی ها که اولین حمام دوش زواره بود ساخته شد البته مردم مسلمان زواره از آن استفاده نمی کردند واین جوان مسلمان علی رغم میلش با بهائی ها زندگی می کرد وچند دختر وپسر بها ئی تحویل جامعه داد ولی بطوریکه گفته شده بالاخره با آن زن بها ئی متارکه کرد ه وبا زنی مسلمان ازدواج وخود را خلاص کرد+ نوشته شده در سه شنبه سوم اردیبهشت 1392ساعت 7:23 توسط عماد