ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
کار عملیات نصب تیرپایه و برقرسانی و روشنائی خیابون امامزاده هم یه جورائی نیمه کاره به اتمام رسید. جریان از این قراره که با پیگیریای دهیار خوبمون بالاخره اجازه و دستور برقرسانی خیابون امامزاده را با 6تا تیر برق صادر میکنن. شروع به کار میشه و از بعد ساختمون امامزاده شروع و بسمت انتهای خیابون امامزاده میرن و با فواصل حدود 50 متری تیرها را میزنن. ولی در مهمترین نقطۀ این خیابون یعنی درست روبروی خیابون شهید مرتضوی به کوه میرسن و نمیتونن زمینا بکنن و تیرا عَلَم کنن. لذا فاصله با تیر قبلیا اضاف میکنن و با تیر قبلی کم و میرن جلو و تا پشت باربندِ حاج اسا فرج (باربند سیدقاسم سابق) ادامه میدن. الان 6 تا تیر زده شده و یه بی نظمی کوچولو تو ردیف تیرپایه ها به چشم مخوره. از طرفی چون اون نقطه پیچ پر رفت و آمدیه و حتماً روشنائی نیاز داره لازمه که اداره برق خور و دهیاری چوپونون به یه جمع بندی برسن و این مشکلا یه جوری حل کنن. گویا قراره با یه تیر دومتری روشنائی اون قسمتا درست کنن. ولی هنوز اقدام عملی در اینباره صورت نگرفته.
چند روز پیش یکی از همکارای اورژانس برای تحویل گرفتن شیفت میاد چوپونون. همسر و دوتا بچه هاشم همراش میان تا ماشینشونا برگردونن. خانمش میشینه تو ماشین و حرکت بسمت یزد. همکارمون تو اورژانس مستقر میشه و شیفتا تحویل میگیره که یهو زنگ میزنن تصادف شده. بلافاصله میرن به محل و میبینه که ماشین و خانوم بچه های خودشن. خانومش و دخترش خیلی مشکلی نداشتند، ولی پسرش بهوش نبوده. با هماهنگی نائین میان بسمت یزد و بیمارستان فرخی. دوسه روزی پسرش تو ICU بستری بود و امروز شنیدیم که هشیاریش کامل برگشته و حتی راه رفته و امروز فردا به خواست خدا مرخصه.
ایشالا که خدا شفا بده
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :بقیه شا تو بگو ،
امسال از اون شرّ و شورّ محرم پارسال خبری نبود. شاید اونائیکه پارسال دست اندرکار بودن امسال به این نتیجه رسیدن که کار پارسال اشتباه بوده (من و شیخ حمید و چنتائی که دور و بر هم هستیم پشیمون نیستیم)، شایدم دیگه نیازی به اقدامات به اون شکل نبوده (موافقم)، یه بنده خدائی میگفت ما را ترسوندن که اگه خبری شد .... (تکذیب میکنم)، شاید یخورده مردم ناامید شدن، دلسردی بعد از نتیجه نگرفتن از کار طبیعیه. این صحبتا از درددلای شخصی من فراتره و به نظرم بهتره بزرگای آبادی با کمک جوونا آسیب شناسی کنن، چیزی که بیشتر مدّ نظر دوستان بود این بود که کار ناقص انجام شد، درحالیکه باید طبق رأی قانون هردو نفر اخراج میشدن. یه گریز بزنم به پارسال! جمعیت به شور اومدن و در خونه بیطرف و شعار و اساسا را جمع کردیم و ریختیم شورا، بعد جمعیت راه افتاد در خونه چند نفر دیگه و شعار و ... بعد دادگاه و نیرو انتظامی ورود کرد و به مردم قول پیگیری دادن و الحق که جواب هم دادن. حکم نفی بلد هردو اومد و اولی با ترس و لرز دررفت و دومی با ناله و التماس از شورا وقت گرفت که تا تابستون و پایان درس بچه ها بمونه و بعد خودش بره. نشون به اون نشون که تابستون هم اومد و رد شد و خبری از رفتن نفر دوم نشد.
بعد مدتها میخوام دوتا نکتۀ پشت پرده را براتون بگم. چون دونستن همیشه بهتر از ندونستنه. اول اینکه تیم و اکیپ شروع کنندۀ کار با شعار دادن و ریختن در خونۀ مردم ( بجز نفر اول) مخالف بودن. ولی یه نفر افتاد جلو و بقیه هم دنبالش و تا خبرمون شد چنتا خونه را رفتن. حتی لیستشون ادامه هم داشت که منصرفشون کردن. از بس کلیات کار خوب و قشنگ و تر و تمیز بود که حیفه با اینجور بحثا کاممون تلخ بشه. لذا خیلی کشش نمیدیم. ولی چیزی که لازمه بدونید اینه که ما فقط با اولی مخالف بودیم که تموم هم شد. نکتۀ دوم پیگیری قضیه نفر دوم بود. وقتی تابستون شد با یکی دوتا تماس گرفتم و یکی دوتا از دلسوزای آبادی خودشون از من سراغ میگرفتن. وقتی با بزرگامون صحبت کردم همه بالاتفاق نظرشون این بود که ما تو این قضیه دیگه ورود نکنیم. چراشا نمیدونم درست و برام جا نیفتاد. ولی چون خودم دودل بودم فقط تبعیت کردم. استدلالشون این بود که ما کار خودمونا کردیم و خواستۀ مردم مشخصه و دادگاه هم حکمشا داده. دیگه باید اجازه بدیم دادگاه دنبال اجرای حکمش باشه و شورا دنبال پیگیری اشتباه مهلت دادن به نفر دوم باشه و در درجۀ سوم خود مردم از خواستشون برنگردند و از مجریها بخوان که قانونا رعایت کنن. بنظرم به این بحث هم وارد نشیم تا دودستگی درست نشه و دنبال مقصر تو خودمون نگردیم.
من خودم تو این جریانات نفر دوم، دودل بودم و هستم و ریش و قیچیا دادم دست مردم. نظرات مردم هم متفاوته. یه عده میگن باید قانون رعایت بشه تا به ریشمون نخندن؛ یه عده هم میگن حالا که بنده خدا درست شده و آروم نشسته سر جاش ما به هدف اصلیمون رسیدیم و دیگه نیازی به ادامه نیست. قضاوت با خودتون ...
و اما یه خبر ناخوشایند...
بعد از یکسال بیطرف هم سر و کله ش پیدا شده و با جلو فرستادن بعضی اهالی ساده و بعضی همسایه هاش میخواد از شورا اجازه بگیره که برگرده. الان طرف تو چوپونونه ( یه هفته میشه اینجاست) و هنوز از قانون نتونسته اجازه برگشت بگیره. قانون ارجاعش داده به شورا و میترسم از روزی که شورا برخلاف خواستۀ مردم تاب نیاره و همچون مهلت دادن به نفر دوم اجازۀ برگشت بیطرفا بده. شماها به هوش باشید و خود منم پیگیر هستم. ولی چیزی که روش شک ندارم اینه که به هر شکلی شده نباید اجازۀ برگشت به بیطرف داده بشه. خیلی زشته... خیلــــــــــــــــــی
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،