چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته دوم دی 1390

وبلاگ چوپونون هفته دوم دی 1390  

صندلی داغ - مرتضی فخری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،

اول از همه یه عذرخواهی کنم. چون امشب صندلی داغمون سوال و جوابی نی. برای امتحان خودم سوالاشا طرح کردم و مرتضی را نشوندمش و جواباشا فوری ازش گرفتم. البته بدکی نیس. ولی در مقایسه با صندلی داغ زنده هیجان کمتری داره. بهرحال نظراتا بدین تا هرچی اکثریت میگه منبعد همونکارا انجام بدیم.     یا علی


با سلام.
اول معرفی کن خودتا:
مرتضی مستقیمی پسر یدالله، متولد 65/2/6، دوماد نوروز براتی، معدنکار نخلکم

چکار مکنی تو نخلک؟
خاکا مشورم و سرب جدا مکنم

بهترین دوستت؟
مادرم

بدترین خاطره:
فوت پدرم

شیرینترینش؟
ما که خوشِم، همه زندگیمون شیرینه

با نخلک، گوزور و چراغ یه جمله بساز؟
دیشب اینقد تو نخلک گوزور زدم پا چراغ!

آخرین باری که گریه کردی؟
پنجشنبه شب گذشته دعا کمیل پا روضه شیخ حمید

کتک از فخری خوردی؟
هرگز

تا حالا چنتا مرده ششتی؟
3 تا

نترسیدی؟
نه ترسش کجا بود؟

اولیشا چی شد رفتی ششتی؟
کسی نبود و من رفتم جلو

اوقات بیکاریت؟
با رفیقا قلیون

نوروزا چنتا دوسش داری؟
خیلی سخته

یه بیت شعر بگو؟
میازار موری که دانه کش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است

بزرگترین اشتباه زندگیت؟
درس نخوندم

کدوم مداحا را بیشتر دوس داری؟
کریمی

چی شد تو خط مداحی افتادی؟
علاقه خودم بود، اولین بار شیخ حمید بم گفت صدام خوبه و وادارم کرد بخونم

یه عیب بزرگ خودت؟
-خولم

یه حرفی که نباید بگیا بگو؟
اینا که نمگم

کیا خیلی قبولش داری؟
شیخ حمیدا واقعاً قبولش دارم، از همه لحاظ

یه خاطره بگو؟
سه ضرب (خنده)

نخلک؟
شُش

قلیون؟
خمارم

حوض شیخ حسن؟
کجا هس اصلاً

رعیت؟
زحمتکش

عباس رفیع؟
وِـــــــــــــــــل کن

کلنگ؟
نخلک

هیئت؟
محرّم و فاطمیه

یه نصیحت به دوستات؟
نمدونم چی بگم

حرف آخر؟
چاکرتم


چهارشنبه 14 دی 1390

امشب دومین صندلی داغ

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،

نمدونم نظر دوستان راجع به صندلی داغ دیشب چی بود. ولی از نظر شخص خودم عالی از کار دراومد و تونسیم با هم یه صندلی داغ داغ چوپونونی درست کنیم. بهرحال چون تجربۀ اولمون بود ممکنه هنوزم راه برای بهتر شدنش باشه. برای اینکه بتونیم یه مقایسه ای داشته باشیم امشب یه صندلی داغ دیگه - البته با فضای کاملاً متفاوت با دیشب - داریم. حتماً شب یه سر بزنین حدود 11. نظراتتونا بدین.


چهارشنبه 14 دی 1390

پتاس استخدام موکنه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

هرکه مشتریه بره این ادرس:
تا 8 بهمن وقت دارین

http://nasimk.ir/index.php?name=news&op=view&id=595


چهارشنبه 14 دی 1390

برای صندلی داغ بعدی از ....... دعوت کنین.

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،


نیشخند: از حاج عباس

رفیق: از دهیار قبلی

     : داییوو . جدی دارم مگما

 ه : با سلام.خواهشمندم از دهیار قبلی دعوت کنید.با تشکر

احسان: درود بر شما آقایان محیط بان فراموش نشوند

 ج : حاج عباس عزیز

مجی.ح: ﺯ ﺩﺷﺘﺒﻮﻥ ﻗﺪﯾﻢ،ﯾﺎ ﻣﻌﻠﻤﺎﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺍﺑﺎﺻﻠﺖ ﺍﻟﯿﺎﺱ،ﺭﺿﺎﺣﯿﺎﯾﯽ،ﺫﺑﯿﺢ ﺍﯾﺰﺩﯼ،ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﻮﭘﻮﻧﻮﻧﻦ

##: مهدی حجت یا ممدرضا پری

 x : پری حسین جعفر

 ا.ج : سلام:اگه میشه از ادمای سرشناس از قبیل شورا و دهیار...

حسین.خ: از دهیار دعوت کند در ضمن بصورت زنده

سعید: باسلام موضوع خیلی جالبی را انتخاب کردی اگر امکانش هس از نامزدهای انتخاباتی هم دعوت کنید بنظرم جالب میشه

؟؟؟؟


سه شنبه 13 دی 1390

صندلی داغ - ذبیح

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،

آقا من از الان آماده ام. سوالای داغتونا تو قسمت نظرات (سوالای صندلی داغی) ازم بپرسید تا جواب بدم.
فقط چند نکته:
 لطفاً تا میشه حریما رعایت بشه و بی احترامی به هیچکس نشه
 احیاناً اگه کسی چیزی گفت دوستام جواب ندن، به خودم بسپارید
 سوالای الکی و یخا بذارید برا بعد. اینجا سوالای داغ باشه فقط
 


سه شنبه 13 دی 1390

مهمون سمج

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،


قدیما اگه یه مهمون سمجی میومد و لنگر مینداخت برای اینکه مهمون زودتر رفع زحمت کنه:
                                         آفتابه را رو به قبله میذاشتند


سه شنبه 13 دی 1390

اولین صندلی داغ

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،

امشب اولین صندلی داغا برگزار میکنیم. ایشالا اگه ماموریت پیش نیاد شب میشینم و یکی یکی سوالاتتونا جواب میدم. تو قسمت نظرات سوالای داغتونا بپرسین و بلافاصله جواب بگیرین. اگه جواب داد که همیشه برای همه همین کارا میکنیم. وگرنه دیگه خودم برگزار میکنم و متنشا میذارم براتون.

وعدۀ ما:     امشب ساعت 11 الی 12 شب


سه شنبه 13 دی 1390

نتیجۀ نظرسنجی مراسم سوّم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

تعداد شرکت کننده ها : 46 نفر

باید کامل حذف بشه                      14 رای     30.43%
ساعت 9-8 بندازن                         15 رای     32.61%
همینجوری خوبه                           13 رای     28.26%
نظری ندارم، هرچی بزرگا بگن           3 رای     6.52 %
عصر بندازن بعد مسجد                  1 رای     2.17 %


سه شنبه 13 دی 1390

مشکلی به نام پرستار مرد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

از زمان نشستن دکتر شریفی بر مسند ریاست شبکه بهداشت نایین خدمات زیاد و ارزنده ای در حق درمونگاه و مردم چوپونون انجام شد. این خدمات با تلاش پرسنل درمونگاه و همچنین فعالیتای قابل ستایش خانم دکتر هنرمند کاملاً به چشم میاد و جهشی که در ارتقاء سطح سلامت و بهداشت روستا رخ داده بوضوح دیده مشه.
یکی از این خدمات استخدام کارشناس پرستاری 24 ساعته برای روستا بوده. جالبه بدونین که هیچکدوم از روستاهای اطراف و حتی شهرهای انارک و فرخی هم پرستار ندارن. ولی چوپونون از اول امسال پرستار داره و مشکل خدمات پرستاری مرتفع شد.الان 4 تا پرستار داریم که هرکدوم 7/5 روز در ماه شیفتن. دوتا پرستار مرد و دوتا پرستار خانوم. بالطبع تمام خدمات پرستاری در نیمی از ماه را خانوما انجام میدن و در نصف دگۀ ماه آقایون. با خانوماش که کسی مشکلی نداره. ولی تو 15 روز بقیه همیشه یه مشکل وجود داره. بیمارای خانم که نیاز به خدمات پرستاری دارن از اینکه باید یه مرد کاراشونا انجام بده راحت نیستن و چه بسا افرادی که حتی قید درمانشونا زدن. برای اینکه براتون ملموستر باشه خونوادۀ خودتونا در نظر بگیرین که برای تزریق عضلانی یا یه نوار قلب یا ... به درمونگاه برن و یه آقای 25-24 ساله بخاد اینا انجام بده. البته تو خیلی از فرهنگا اینا پذیرفته شده و مشکلی ندارن. ولی خب تو محیطای کوچیک و روستایی اغلب تفکرات خاص خودشونا دارن.
باید حق به مردم بدیم. تو شرایط بد جسمی با اعصاب خورد اومدن که به این معضل برمیخورن. اولین چیزی که به ذهن مردم میرسه اینه که اینجا که 5 تا خانم دگه هستن. چرا اونا نشستن و یه مرد غریبه... معمولاً میرن بسمت خانوما و با خواهش و یا دعوا ازشون میخوان که تزریق یا دیگر خدماتا براشون انجام بدن. حالا خانما انجام میدن یا نه؟ یه تعدادی جوابتون نه و یه تعدادی آرهه! اگه فکر میکنید که خانومای درمونگاه تبعیض قائل مشن در اشتباهین. بذارید یه موضوعا روشن کنم. تو درمونگاه هرکسی یه شغل و یه تحصیلات و یه وظیفه ای داره. یعنی به صرف اینکه تو درمونگاه حضور دارن ملزم نیستن که خدمات دیگه را بلد باشن و بخوان انجام بدن. این یه تلقی نادرست مربوط به 1000 سال پیشه که هرکه تو درمونگاه کار میکنه باید آمپول بزنه یا بقیه خدماتا انجام بده. یه مسئله پیش میاد. میگیم قانون به کنار. مگه ما همشهری نیسیم؟ چشممون تو چشم هم نیس؟ وجدانی و اخلاقی نمیتونیم برخورد کنیم و خودمونا جای مریض بذاریم؟
بذارید حالا یه قضیه تعریف کنم. یکی دوسال پیش خانم یکی از اهالی میاد درمونگاه. یه آمپول داشته و از خانما میخاد براش تزریق کنن. یکی از خانما تزریقشا انجام میده و میره. فردای اونروز جای آمپولش سیاه میشه و عفونت. شوهر این خانم هم یه نامه شکایت مینویسه و امضا و مهر شورا و ... با هزار زحمت پشیمونش میکنن و حالیش میکنن که این بنده خدا کار خیر کرده و اصلا وظیفش نبوده. نمیدونید چه اوضاعی بودا! اون خانم قسم خورد دیگه کاری خارج از مسئولیت قانونیش که هیچکس حمایتش نمیکنه انجام نده.
با این اوصاف چکار میشه کرد؟ مردم آبادی که گناهن!! هیشکه راضی نیس یه مرد، پرستاریِ زن و دخترشا بکنه. از طرفی قانون هم وظایف افرادا مشخص کرده و حکم شرعیشم هست و پرستار دیگهی نیس پس این پرستار محرم میشه. از طرفی سابقۀ ثواب کردن و کباب شدن وجود داره و قانون از متخلف حمایت نمیکنه. از طرفی وقتی همکارا تو کار هم بدوند و دخالت کنن باعث کدورت و دلخوری میشه و بعضاً تلقی بی کفایتی یا عدم اعتماد پیش میاد. بلبشوئیه!
هیچ کاری نمیشه کرد. راه حلی که مردم ارائه میدن عملی نبود.
با همۀ این تعاریف باید بگم که خانمای درمونگاه این مسائلا هضم کردن و با وجود همۀ مشکلات بازم حاضرن به مردم کمک کنن. فقط برای اینکه مشکلی پیش نیاد و بعداً کسی شکایت بازی درنیاره خودشون جلو نمیفتن که تزریقاتا انجام بدن. ولی اگه کسی ازشون بخواد که تزریقاتا انجام بدن میپذیرن و نه نمیگن. البته یه سری افراد بلافاصله بعد از اینکه میشنون پرستار مرد باید تزریقاتشونا انجام بده بجای خواهش از خانوما میخان با زور و چماغی حرفشونا به کرسی بشونن. همکارای ما هم وقتی این رفتار طلبکارانۀ اینا را مبینن معلومه که دیگه در حقشون خوبی نمیکنن و فقط به وظیفشون عمل میکنن. نمونش حدود دوماه پیش یکی از فامیلای خودم در حضور من وقتی شنید که پرستار مرد باید آمپولشا بزنه بجای خواهش از خانوما شروع به بی احترامی کرد. جالبه که قبلاً هم خیلی زیادی بهشون لطف شده بود و حسن نیت خانما را دیده بود. بهرحال رفتاری زشت داشتن و باعث عرق ریختن ما جلو همکارا شد.
خب از قصه و داستان که بگذریم راه حل این مشکل چیه؟ همیشه که نمیشه با این جنگ و دعواها و توقعات بیجا کنار اومد که! باید مشکل را اساسی حل کرد. اگه پیشنهادی دارید بگید تا منم منتقل کنم.
من میگم یه نامه از طرف شورا و دهیاری بنویسیم که در هر شیفت یه خانوم و یه آقای پرستار حضور داشته باشن. البته شاید عملی نباشه. اما گفتنش ضرری نداره. راه حل دوم اینه که بگیم با توجه به شرایط و خواستۀ مردم دیگه فقط پرستار خانم بدن به چوپونون. از آقایون هم تو نایین استفاده کنن.
البته این قضیه میتونه دامنگیر خودمم بشه و من دیگه نتونم چوپونون کار کنم. ولی نباید کل را فدای جزء کنیم. بهر حال تا اونروز از همه میخوام که با آرامش برخورد کنن و در مواردی اینچنینی یه خواهش کوچولو کنن تا هم کارشون انجام بشه و هم اعصاب درمونگاهیا را بهم نریزن. چون اونا نمیتونن جلو بیان شما باید اینکارا بکنین.


سه شنبه 13 دی 1390

ملت دیگی به بار دارن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

هی زیادی ازم تعریف و تمجید کنید و کامنتای خوب برام بذارید و شاخ تو جیبم کنید و هندونه زیر بغلم بذارید. ما هم که جوگیر و هرچی میاد رو زبونمون میگیم. شما اونور مملکت کیف کنید و ما را اینجا خونمونا تو شیشه کنن.
از شوخی گذشته اینجا برا خودشون دیگی به بار دارن. یکی میخواس بره شکایت کنه ازم و یکی دیگه پشیمونش میکنه. یکی رفته پیش شورا شکایتمونا کرده که چرا فلانی افشاگری کرده. چوّ انداختن که شوهرای فلانی و فلانی راضی نبودن و میخوان شکایت کنن که ... . فلان کاندیدا چپ چپ نگامون میکنه. فلان ارگان نظامی پیغوم میده که فلان عددا باید ثابت کنی. یه سری نااگاه بعد یه کلاغ چل کلاغ چوّ انداختن ذبی مخاد رسم سوّما وربندازه.
ایشالا که زیر بار حرف و حدیث و انتقادای مخرّب و فشارا کم نیارم و تا آخر تو مسیر حقیقت و عدالت و در راستای منافع چوپونون جلو برم. 


دوشنبه 12 دی 1390

خودپرداز راه افتاد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

از امروز دستگاه خودپرداز بانک کشاورزی چوپونون راه اندازی شد و خدمات ارائه مده. از همین حالا میتونین بیشتر خدمات بانکیتونا در طول 24 ساعتاز طریق عابربانک انجام بدین. اینم یه قدم دیگه که به شهرشدن نزدیک شدیم.


دوشنبه 12 دی 1390

ADSL در چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

چند وقتی هس که ADSL افتاده تو منطقه و یکی یکی شهرها و روستاها دارن به ADSL مجهز مشن. با درخواست اهالی و پیگیریای دهیار محترم و آقایان مرتضی و محمد رفیع و همچنین آقای سعادت دستور ADSL چوپونون هم داده شده. البته با یه پیش شرط و اونم اینکه باید تعداد متقاضیا به حدنصاب برسه. اگه شل بجنبیم از دستمون رفته. پس هرچی سریعتر تقاضاشا به دهیاری بدین تا هم خودمون و هم بقیۀ اهالی از این نعمت برخوردار بشن و یه روستای بروزتری داشته باشیم تا به شهرشدن نزدیکتر بشیم. هزینشم فکر کنم حدود 30 تومن باشه. بجنبید!


دوشنبه 12 دی 1390

صندلی داغ

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،

تصمیم دارم یه قسمت به نام "صندلی داغ چوپونونی" به موضوعاتمون اضافه کنم. هردفعه یکی از همشهریا را میشونم و یه سری سوالاتا ازش میپرسم. البته نه سواالات معمول! سوالای صندلی داغی! فکر کنم جالب از کار دربیاد. نظرتون چیه؟ تو طرح سوالاتم میتونین کمکم کنین. همچنین بگین از کیا دعوت کنم!


دوشنبه 12 دی 1390

مجلس یادبود حاج حسین در یزد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر دیروز از ساعت 14 الی 16 مراسم یادبود مرحوم مغفور حاج حسین کلانتری در مسجد فاطمیه یزد برگزار شد. دکتر حسنی هم تو این مراسم حضور داشت.


یکشنبه 11 دی 1390

"پا" در چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

                                          لغات پایی

پابـُــر کردن: قطع رابطۀ دیگری با خود
پا به دو گذاشتن: فرار کردن
پا به ماه: زن آبستن در ماه نهم
پا به نیش: شتر 10 ساله به بالا
پابیل کردن: هرس علف هرز کنار درخت
پاپائو: این پا اون پا کردن، راه رفتن با قدمهای کوتاه
پاتلو، کنایه از قبرستان
پاتُوَه: پارچه ای که ساربانها و چوپانهای قدیم دور مچ پایشان میبستند
پاتیل: دیگ دهان گشاد
پاچال: چاله سرویس
پاچول: بهم ریخته
پاچین: لباس زنانه قدیمی
پادار: همراه بیمار
پادرهوا: سردرگم
پاسوز شدن: فدای دیگری شدن
پاکشه: دامنۀ کوه
پاگذارو: نانی که برای خشک کردن در پائین تنور گذاشته میشود
پاگذاشته: نانی که برای خشک کردن در پائین تنور گذاشته میشود
پاگذاشته: دختری که اسم پسری رویش باشد
پاگشتن: پیچ خوردن پا
پالکی: کجاوۀ بی سقف
پاورچینو: بازی کودکانۀ قدیمی
پایرون: ؟؟؟؟
پاینداز: پا انداز، پیشکش
پایه: همراه
پایه: رعد، صدای صاعقه
پایه روی: زمان ادامۀ رگبار بهاری

                                       ضرب المثلای پایی

آسّونه پیش پاش بلنده: برای رسیدن به هدف به موانع زیادی برمیخوره
آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته
این پاش به اون پاش میگه فلان نخور: با خودش درگیره
به پا اومدن: زمان جفت گیری حیوانات
پا تو خل زدن: اقدام سرسرکی کردن
پاتوه ش به هندم وانمشه: کمر همت را بسته
پا رو چوری گذاشتن: غیبت دوست یا فامیل کسی را کردن
پا سبک کردن: وضع حمل
پاش سبکه: خوش قدمه
دست و پا سبک: ؟؟ نمتونم تعریفش کنم
خری که به پا اومده لچ لچ مکنه: ؟؟؟
کله بزرگ دولتی، پا دراز نکبتی: ؟؟؟؟


بهزاد فاتح: با سلام اینکه معلومه هوا شناسیه لا اقل هر روز اسم چوپانان را تو TV میارن . ما به دهداری ، بخشداری ، جهاد کشاورزی ، فرمانداری ، پلیس راه ، آمار میدیم خصوصا زمان بارندگی به اکثر شون SMS مدم .

رمضانعلی قدرت: چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است ، فکر کنم ما تنها ارگان دولتی هستم که برای دهیاری پیش بینی فصلی یا آمار گردو غبار را می فرستم در ضمن پول SMS را هم از جیبمون مدم تا اسم مون تو بخشداری و فرمانداری و پلیس راه باشه (هواشناسی) . اگه TVیروز اسم چوپونون را نیاره مردم ناراحت مشن و ما باید به 10 جا زنگ بزنم.

حسین.خ: با تشکر از همه دست اندرکاران ارگانهای دولتی و همه کسانی که برای آبادانی چوپونون زحمت مکشن. به نطر من در حال حاضر فعالترین ارگان دهیاریه.
جهاد کشاورزی هم در صورتیکه رییسش عوض بشه متونه خدمات زیادی برا آبادی انجام بده.

احسان:درود بر شما. هوا شناسی مسلما کار آمد است ضمن اینکه محیط بانی هم با توجه به اینکه هر روز و شاید بعضی از شب ها به منطقه سرکشی می کنند که به چشم نمی آید.

رضا: همه ارگان ها به نحوی فعالند و باید تقدیرو تشکر بشه/

 ج : فقط وفقط شکاربانی. اونم حلوانی

هاشمی: با سلام .تنها ارگان بسیار موفق در چوپانان شکاربانی و بسیج است.با تشکر از آقای حلوانی

تینا: به نظره منم همه ارگانها خوبه ولی هواشناسی عالیه، اسمه چوپونونو تو اخبار قسمته هواشناسی نشون میده ، الان اصفهان همه چوپونونو میشناسند واین باعثه افتخار برا همه ی چوپونونیاااااااا دیگه نمیشه به چوپونون گفت روستا یا ده

123: به نظر من بهترین و کارامدترین ارگان چوپونون شکاربانی هست

نیما: به نظر من سر و کله زدن با ارباب رجوع سخته مخصوصا وقتی مریض باشه پس درمونگاه

باران: منم با نظر نیما موافقم چون بیمار داری سخته اگه همین بهداری نبود چکار میکردیم

ا.ا : منم با آقای فاتح موافقم . در حال حاضر تنها با اسم هواشناسی چوپانان را میشناسند . هنوز شکاربانی و جنگلبانی و دهیاری فعالیتشونا زیاد نکردن که از چوپانان فراتر برود . ولی دست همگی درد نکنه . به امید سرفرازی هر چه بیشتر چوپانان و چوپانانی

م.ج: با توجه به حرفای ذبیح که درمونگاه تو شهرستان نمونه شده پس اونام حرفی برا گفتن دارن دگه و کارآمدن.خدمات دکتر درمونگاه هم که شایسته تقدیره 

مهدی: کادر فعلی درمونگاه خوبن و واقعا زحمت مکشن دستشون درد نکنه حالا اگه تو تلویزیون خدماتشون اعلام نمشه نباید فراموش بشن 

 ا.ج : شکاربانی و بسیج اقای حلوانی خسته نباشید

مجید: بانک کشاورزی

 x : آقایون و خانمهای محترم، ظاهرا آقا ذبی و اورژانس را از قلم انداختید. به نظر من ایشون و مجموعش بهترینند.

باران: سلام ما که مگم درمونگاه اونام جزئشن

جعفر: مسلما درمانگاه

علیرضا: با توجه به تنوع خدمات و در دسترس بودن برای عموم اهالی به نظر اینجانب بهداری بهترین گزینه است

؟؟؟؟


شنبه 10 دی 1390

فعلاً فقط سوم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

امروز همه نظرات و افکار بره رو سوم تا فردا....


شنبه 10 دی 1390

تصمیمی مهم برای چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

                             لطفاً حتی المقدور  با  نام  خودتون  نظر  بدید

الان یکی دو هفته ای مشه که زمزمه هائی مبنی بر یک تغییر جدی در یکی از رسوم چوپونون داره به گوش مرسه. یک سؤال جدی! آیا مراسم سوم (صبح) لزومی داره؟

                                                     مراسم سوم
مراسم صبح سوم منحصر به خود چوپونونه. مراسمی با زیبائیها و سختیهای خاص خودش. پیش از طلوع آفتاب صبح سومین روز درگذشت متوفی مردم جلوی منزل وی تجمع میکنن. بقدری این مراسم برای اهالی حائز اهمیته که تمام فامیل و دوستان از شهرهای اطراف خودشونا میرسونن. اهالی روستا بویژه بزرگترا که مقیّدترن هم هرجور شده تو این مراسم شرکت میکنن. مردم از راههای دور خودشونا میرسونن تا مراسم سوم از دستشون درنره. صاحبان عزا از قبل حضور مردم که هنو هوا تاریکه جلوی در خونه وامیستن و به مردم خوشآمد میگن. مردمی که از راههای دور و نزدیک اومدن اکثراً درکنار صاحبان عزا جلوی درب خانه می ایستند و پشت سر هم از بقیه میخوان که برای مرحوم فاتحه بخونن:
                                        رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات
صاحبان عزا از مردم بویژه بزرگترا میخوان که داخل منزل در اتاقی که برای پذیرائی مهیا شده بشینن. برای اینکه سرما از تن مردم بیرون بره معمولاً از افراد نشسته و ایستاده با چای پذیرائی میشه. بتدریج مردم جمع میشن و شلوغ میشه. درست لحظۀ طلوع آفتاب بزرگان و صاحبان عزا حرکت بسمت مزار عزیزشونا شروع و مردم هم اونا را همراهی میکنن. چُوشی کنا (چاووش خوانها) از در خونه تا سر مزار چُوشی مکنن و تو پایان هر مصرع مردم با "یا حسین" جواب میدن.سر خاک مرحوم حمد و سوره ای قرائت میکنن و بعضاً اهالی سرکی به اموات خودشونم میزنن و مجدد بسمت خونۀ عزا حرکت میکنن. صاحبان عزا باز هم جلوی در منزل به مهمونا خوش اومد میگن. ولی اینبار اهالی دم در وانمیستن و میان داخل و باز هم با چای پذیرائی میشن. بعضاً شیرینی، خرما و حلوای خیراتی هم میدن. یه رسم دیگه ای که در مراسم به چشم میخوره اینه که اگه متوفی طفل صغیر داشته باشه بعضیا از چائی و پذیرائیشون برنمدارن و به حساب خودشون مال یتیما نمیخورن.  این مسئله بارها و بارها باعث دلخوری صاحب عزا که تدارک دیده شده و چه بسا اسراف و تبذیرایی که بهمین دلیل رخ داده.

                                               حالا مشکل چیه؟!
بحثا سر این مراسم داره به اوج خودش میرسه و نظرات موافق و مخالف از گوشه و کنار شنیده میشه. مراسم صبح زود و قبل طلوع آفتاب روز سوم در روایات و احادیث دیده نشده، پس این مراسم ما ریشۀ مذهبی نداره. از طرفی برگزاری این مراسم با وجود سرمای سوزناک کویری که حتی تحملش تو تابستونا هم مشکله بنظر معقول نمیاد. به پیشینۀ این مراسم هم که نگاه میکنیم همۀ قدیمیا به دو دلیل اشاره میکنن: نخلکیا و رعیتا! قدیما جمعیت اصلی چوپونونا کارگرای نخلک و رعیتا تشکیل مدادن. لذا با توجه به اینکه این دو گروه همچون دیگر اهالی، برای اموات و شرکت در مراسماشون اهمیت و احترام خاصی قائل بودن این مراسما به صبح زود انداختن تا بتونن تو مراسم حضور داشته باشن. رعیتای قدیم از صبح میرفتن دشت تا ظهر و هیچ وقتی جز طلوع آفتاب نداشتن. نخلکیا هم که اتوبوسشون صبح میرفت و عصر میومد لذا بجز صبح نمیتونستن تو مراسم حضور بهم برسونن. بالاخره این مراسم بتدریج جزئی از رسوم ما شد و باعث شد که خیلی از ماها روش تعصب و غیرت زیادی نشون بدیم.
اما الان قضیه کلی فرق کرده. دیگه تک و توکی نخلکی بیشتر باقی نموندن که معمولاً همین چند نفرم تو مراسم سوم شرکت نمکنن. از طرفی رعیتا هم اون رعیتای قدیم نیستن و نزدیک ظهر که شد بیدار مشن و سری به زمیناشون میزنن و کار صبح تا ظهر قدیمیا را با ماشینای مدرنشون یساعته انجام مدن و برمگردن خونه. جالبه که بقول یکی از همشهریا رعیتا هم معمولا برا سوم نمیان.
صحبتی که بین مردم ریشه دوونده و هرروز بحثش داغتر مشه همیناست. میگن دیگه چه لزومی داره ما به سنتهای قدیمی پایبند باشیم؟ شاید شرایط اون قدیم ایجاب میکرده که مراسم صبح زود باشه. ولی الان که شرایط عوض شده که. الان که از رعیتا و نخلکیا خبری نی که. چرا باید مردممونا تو اون سرما اذیت کنیم؟ چرا باید صاحبای عزا که همه از راههای دور و نزدیک اومدن و خیلیاشون بچه کوچیک دارن باید از نیمه های شب آماده باش بشن و بساط پذیرائی و آماده کردن خونه و مهمونداری فراهم کنن؟ بد نیست تجدید نظری بکنیم.

                                                     مخالفا چی میگن؟
اکثراً افراد نسبت به تغییر مقاومن. دوس ندارن به موقعیت جدید فکر کنن. چرا که میترسن وضع از قبل بدتر بشه. لذا به همون شرایط قبلی رضایت مدن. خیلیا میگن به احترام پدرامون که این رسم زیبا را پیاده کردن ما هم این مراسما پابرجا نگهش میداریم. شاید جالب باشه براتون که خود منم فکرم به این گروه نزدیکتره.  بعضیا از قشنگی و حس و حال زیباشون میگن و مخالفای مراسما متهم به تنبلی و بیحالی میکنن. بعضیا اشاره به بُعد تبلیغیش مکنن و از تعریف و تمجیدای اهالی روستاهای اطراف نسبت به این رسم چوپونون میگن. گوئی در مراسمای مختلف بارها و بارها شنیده شده که اهالی اطراف گفتن که احسنت به چوپونونیا که صبح زود با ذکر یاحسین و با یاد امام شهید میرن بسمت ایستگاه آخرشون. از اون گذشته از قشنگی و نشاط درونی که به آدم دست میده نمیشه چشم پوشی کرد. 

                                                   سابقۀ تغییر مراسم
اگه یادتون باشه شب تاسوعا عاشورا دستۀ سینه زن و زنجیرزن از شب تا نزدیکای صبح در خونه ها میرفتن. بیچاره اونایی که آخرین خونه ها بودن. رسم بود و برا همه هم جا افتاده بود. ولی یه سبک سنگین کردن و با نظر مردم زمانشا به عصر تاسوعا انداختن.
اگه یادتون باشه دسته سینه زن و زنجیرزن تو حیاط خونه ها میومدن. اینم بتدریج برچیده شد و الان فقط یه توقف کوتاه جلوی در خونه میکنن و فاتحه و حرکت. درست و غلطشا کاری ندارم ولی الان دیگه این رسم هم برچیده شده.
اگه یادتون باشه تا همین چندسال پیش مراسم فاتحه خونی تو خونه ها انجام میشد. صبح فاتحه خونی که میشد صاحبای عزا کمربسته تو خونه هاشون منتظر ورود تدریجی و مستمر مهمونا بودن. ولی الان مراسم تو حسینیه برگزار مشه . این رسم هم تغییر پیدا کرده و اتفاق بدی نیفتاده.


نمدونم برداشتتون از این مقاله چیه. ولی باور کنین من نظر خاصی ندارم و نمدونم کدومش بهتره. لذا به بزرگای آبادی و صاحب نظرا میسپارم. جالبه حاج عباس و دیگر بزرگای آبادی هم میگن هرچی مردم بگن. یعنی اگه من و شما بخواهیم میتونیم یه تصمیم عملی برای چوپونونمون بگیریم. این گوی و اینم میدون. نظراتتونا بگین تا منتقل کنم.

فقط اگه میشه با اسمای خودتون نظرتون و دلایلتونا بیان کنین. مسلماً نکات جدیدتر و کارشناسی تری از شما خواهیم شنید!


شنبه 10 دی 1390

پایان ثبت نام

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

مهلت ثبت نام کاندیداهای انتخابات مجلس نهم تموم شد. گویا آقایون زیر کاندیدا هستن.
رضوی، حسنی، طباطبائی، طباطبائی نژاد، بلانیان، مقیمی، عفیفی، علیخانی، رفیع، امیری، کریمی، شیخ، پوربافرانی و وهابی 
ایشالله هرکه رآی اول چوپونونا اورد نماینده بشه، شاید اینجوری نیم نگاهی بهمون بندازن.


شنبه 10 دی 1390

نتیجۀ نظرسنجی تغییر نام چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

با تغییر نام چوپونون .....

موافقم                      19 نفر                   36.54  درصد
مخالفم                      32 نفر                   61.54  درصد
بیتفاوتم                      1  نفر                    1.92   درصد

تعداد شرکت کنندگان 52 نفر


جمعه 9 دی 1390

مردی که هر کار کرد برای مجلس ثبت نامش نکردند

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

                        ببخشید یخورده بیربطه. ولی خوشم اومد گفتم شمام ببینین!

ابوالقاسم امین در گفتگو با نسیم خوراظهار داشت: از اولین ساعات ثبت نام به فرمانداری خور مراجعه نمودم ولی مسئولین امر عنوان نمودند که از شما به دلایلی از جمله نداشتن مدرک فوق لیسانس نمی توان ثبت نام نمود. وی ادامه داد: با توجه به اینکه ثبت نام در فرمانداری نایین انجام می شود روز گذشته به نایین مراجعه نمودم و آنجا هم همین جواب را شنیدم.این داوطلب نمایندگی مجلس افزود: اینجانب دارای مدرک تحصیلی دیپلم هستم و دیپلم آن زمان خیلی بیشتر از فوق لیسانس الان ارزش دارد. وی تصریح کرد: از موارد دیگری که می توان اشاره کرد داشتن مدرک و پروانه نقاشی و تزئینات ساختمان است که بنده آن را در سال 58 اخذ نموده ام و با این حساب بیشتر از 30 سال سابقه در امر نقاشی دارم. وی افزود: می خواهم از این افرادی که الان کاندیدا هستند و مدرک هم دارند بپرسم که آیا آنها بلد هستند که یک قوطی رنگ را ....برای نقاشی ( به عنوان مثال رنگ استخوانی ) آماده کنند.امین با اشاره به اینکه عضو هیچ حزب و گروهی نیست و از هیچ حزب و جناحی هم طرفداری نمی کند، هدف خود را از ثبت نام برای نمایندگی مجلس حل مشکل اشتغال جوانان عنوان کرد و بیان داشت: اگر از من ثبت می کردند و نماینده می شدم بودجه ای که برای شهرستان ها اختصاص می یافت را به طور عادلانه تقسیم می کردم.برای آقای ابوالقاسم امین در هر شغلی که هستند آرزوی موفقیت و سلامتی داریم
منبع: سایت بچه کویر


جمعه 9 دی 1390

بادگیـــــــــر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،


درهر منطقه ساختمانها و بناها با توجه به اقلیم وشرایط محیطی همان منطقه ساخته میشود . مثل سقف های گنبدی شکل وباد گیر در مناطق گرم وخشک ایران .

بادگیر از مظاهر وسمبلهای تمدن ایرانی است ، دقیقا مشخص نیست اولین بادگیر در کدام یک از شهرهای ایران ساخته شد ولی در نوشته های سفر نامه نویسان قرون وسطی از بادگیرهای شهرهای کویری وگرم و خشک ایران نام برده شده است ، و امروزه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه استفاده می شود.

بادگیر : برجی است که برای تهویه هوا بر پشت بام خانه ها ، آب انبار ها و... ساخته می شود ، در خانه ها هوای خنک از بادگیر که نوعی تهویه مطبوع به شمار می رود به اتاقها فرستاده می شود.

بادگیر ها معمولا یک طرفه ، چهار طرفه  ویا هشت طرفه هستند ، در چوپانان بادگیرها یکطرفه هستند و همگی رو به شمال و بسیاری از سمت مغرب و مشرق در عرض باریکی به داخل بادگیر راه دارند ولی از سمت جنوب همگی بسته اند جز تعدای انگشت شمار که آنها به همه طرف راه دارند ، یک طرفه بودن بادگیر بدین خاطر است که بادهای در این منطقه توأم با گردوغبار میباشد و اهالی مجبورند بادگیرهای خود را پشت به این بادها و در جهت باد مطلوب بسازند .

تا قبل از استفاده فراگیر از کولر آبی در مناطق گرم و خشک ایران از بادگیر استفاده میشد . در چوپانان که خانه ها دارای حیاط مرکزی هستند بادگیرها را در قسمت تابستان نشین ساختمان احداث کرده اند و عملکرد خنک سازی بادگیر فقط به صورت جابجایی هوا صورت می گیرد، از دیگر خصوصیات بادگیر اثر دودکش مانند آن است و زمانهایی که باد در جریان نیست، هوای گرم داخل اتاق صعود کرده و از طریق بادگیر به خارج منتقل مشد در چنین شبهایی نیز هوای سردتر و سنگین تر بیرون به داخل اتاق نفوذ کرده و ما همیشه جریان هوا را هر چند کم داخل اتاق داریم.

از جمله مشکلات بادگیرها این است که باز هم مقدارکمی گرد وخاک وارد فضای اتاق میشود و علاوه برآن پرندگان (جلوگیری با نصب توری )، جانوران موذی وحشرات از آن راه وارد می شوند . بنابراین به تدریج بادگیر ها جای خود را به کولر ها دادند ، تا جایی که در بعضی شهرها از مجرای بادگیر جهت انتقال کانال کولر استفاده میشود و کولررا در مقابل بادگیر ودر سمت رو به باد مطلوب قرارمی دهند و عملکرد جدید بادگیرها به عنوان محافظ کولر در مقابل بادهای کویری، آفتاب سوزان و عبور کانال کولر است .      

                                                                       مقاله از: بهزاد فاتح


جمعه 9 دی 1390

گوشه ای از خدمات پزشک چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

گوشه ای از فعالیتها و خدمات دکتر هنرمند در چوپانان، خدماتی که پزشکان سابق وظیفۀ خودشون نمیدونستن و از زیر بار مسئولیتاش فرار میکردن. واقعا پزشک دلسوز کم داشتیم!

-پیگیری مستمر در برنامه های بیماریهای خاص نظیر دیابت و فشارخون و بیماریهای روان
-پیگیری در خصوص تجهیز مرکز بهداشتی به لوازم اداری
-پیگیری مستمر جهت تجهیز اتاق احیا به ترالی و تخت احیا
-برگزاری کلاسهای آموزشی و آموزش به گروههای هدف
-برگزاری جلسات فصلی با شورا و دهیاری در جهت ارتقاء سطح سلامت و بهداشت روستا
-جلب مشارکتهای مردمی و خیرین جهت بهسازی پانسیونها و تجهیزات پزشکی منجمله خرید ساکشن، ویلچر، کپسول اکسیژن و ...
-سازماندهی پرسنل و برنامه ریزی جهت بهبود کیفیت ارائۀ خدمات به مراجعین از طریق برگزاری جلسات ماهانه با پرسنل
-نظارت مستمر و دقیق بر حضور و غیاب پرسنل
-برگزاری جلسات بهداشت مدارس با خضور شورا و دهیاری جهت بهسازی آبخوری و سرویس بهداشتی و فضای سبز مدارس
-دلسوزی و پیگیری روند بهبودی بعضی از بیماران که نیاز دارند
-پیگیری جهت افزایش حضور نیروی آزمایشگاه از یکروز به دوروز در هفته و استقرار سه روزۀ دندانپزشکی در مرکز
.......


پنجشنبه 8 دی 1390

چشم همتون روشن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

چندروزه که هرکه بهمون مرسه خبر میده که بیطرف برگشته چوپونون. زیرسبیلی ردش دادیم. هرماه همین بساطه. بنده خدا میاد حقوقشا بگیره و بره مردم تو اشتباه میفتن. ولی اینبار نمدونم چرا تذکرا تمومی نداشت. گفتیم شاید برای مراسمای مرحوم حسین موسی اومده. مراسما هم تموم شد و بازم طرف (بیطرف) نرفت. قضیه داشت جدی میشد. پیگیر شدیم. قضیه از این قراره که خانم خیلی وقته پیگیره و تا دادگاه نایین هم میره. حرف آخر دادگاه این بوده که باید اجازۀ شورا و بسیج و پاسگاه چوپونونا بیاری تا ما حکم نفی بلدا لغو کنیم. اونم به التماس این سه تا ارگان میفته و حتی بعضی از اهالی ساده را هم جلوشون مندازه که من آدم شدم و ... شورا و بسیج و پاسگاه زیر بارش نمیرن. هیشکه دنبال ناامنی نی. مدونن مردم این یکیا دگه تحمل نموکنن. با حاج عباس که حرف زدم خیلی محکم گفت که بهیچوجه نمیذاریم و از این صحبتا. خیالم راحت شد. تا امروز....
خبر رسید که نوۀ بیطرف تو دبستان سمیه چوپونون ثبت نام شده!! مخم سوت کشید. زنگ زدیم مدیر مدرسه خانم صفار. درست بود. خانم بیطرف میره برای ثبت نام. از طرفی خانم جلالپور به خانم صفار میگه این کارا نکن و مشکلساز میشه. خانم صفار هم میگه که دستور رئیس مجتمع آقای رفیعا داره. با اقای رفیع مه تماس میگیرن میگه اشکالی نداره و بفرستین مدارکشا نایین. نمدونم چی بگم والا. نمیدونم این وسط از دست کی باید بنالیم! نمدونم چرا اینقد همدلی بینمون کم شده! بابا لااقل تو این قضیه که واضحه باید چجور عمل میشد که! وقتی خواست عمومی مردم اینه، وقتی قانون همینا میگه، وقتی شورا و بسیج و پاسگاه (همه و همه) مخالفن که طرف برگرده چرا ....
بگذریم، لوبّ مطلب اینکه بیطرف ده روزه که چوپونونه و دیروز هم تو دبستان سمیه نوه شا ثبت نامش کرده و با خیال راحت داره زندگیشا میکنه. شورا و بسیج و پاسگاهم فقط نظاره گرن و هی میگن ما نمیذاریم و نمیشه و ... چی بگم دگه؟! پسفردا اگه مراحل قانونی بخاد پیاده بشه باز مظلوم نماییا شروع مشه که وسط درس و مدرسۀ بچشونه و همین ثبت نام بیخردانۀ مدیرامون باعث میشه که طرف جاپای خودشا تو آبادی محکم کنه.


پنجشنبه 8 دی 1390

مراسم امروز

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر امروز به مناسبت سالگرد مرحوم رجبعلی یاوری و هفتم مرحوم حاج حسین کلانتری مجلس ختمی در مسجد جامع چوپونون برگزار شد. این مراسم با قرائت قران توسط ماشالله سلطانی و عباس کلانتری شروع شد و سپس امرالله کلانتری و عباس کلانتری و خواهرزادۀ مرحوم رجبعلی مرثیه و نوحه خوندن. بعدش هم شیخ مرتضی پوربافرانی با کسب اجازه از شیخ حمید رو منبر رفت و سخنرانی و روضه.
حواشی این مراسم: 
مسجد بسیار شلوغ بود و جا برای نشستن کم. تا پای منبر بیخ تا بیخ هم نشسته بودن.
بازم نصف سرها رو به بالا بود و تعریفها از رنگ آمیزی مسجد ادامه داشت.
بزودی مسجد با فرشهای سجاده ای فرش میشه. بعضی دوستان دمبال کاراشا دارن.
آقای عباس کلانتری قرائت قرانشا نیمه کاره تمومش کرد و به حالت قهر (با ماشالله سلطانی)  و غرغرکنان سر جاش برگشت. گوئی وسط قران خونی ایشون یه کاغذ به آقای سلطانی میدن که اعلام و از مهمونا تشکر کنه که اعصاب عباس بهم میریزه و میگه چرا وسط قران خوندن حرف میزنین و میذاشتی قران من تموم بشه، بعد... بلافاصله ماشالله سلطانی پشت تریبون گفت که مجلس مردمه و بعنوان مجری باید به حرف صاحب عزا گوش داد. بعد از عباس عذرخواهی کرد و همه چی ختم بخیر شد.
مهمون ویژۀ این مراسم جلال وهابی بود که کاندیدای مجلسه. یه نفر دگه هم اعلام کردن که حضور ذهن ندارم.
منبر نرفتن شیخ حمید هم سوالی شده بود برای جمع. از بس این بشر ناز و دوس داشتنیه همه منتظر روضه ش بودن.
اعلام شد که ساعت 7 شب مراسم دعای کمیل در منزل مرحوم حاج حسین کلانتری برگزار میشه.
بعد از مراسم همه به بهشت سجاد رفتن و یکی از شلوغترین روزای مزارا رقم زدن.


پنجشنبه 8 دی 1390

یه دیوونه یه سنگ ...

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

تو این چندساله نیروهای درمونگاه اکثراً جابجا شدن. بجز دوسه تا نیروی بومی همشون مهمون یکی دوساله هسن و بعدش جاشونا میدن به یکی دیگه. پزشک، دندونپزشک، پرستار، ماما و مرحومه آزمایشگاهنیروهای متغیر درمونگاهمونن. البته نیروهای دیگه هم امکان جابجاییشون هست ولی با فواصل زمانی بیشتر!
و اما سیستم چجوریه!؟ هر پرستار و پزشک و نیرویی که میخاد بره تو محیط جدید کار کنه قبل از شروع به کارش با نفرات قبلی صحبت میکنه تا بتونه از تجربیاتش استفاده کنه. علاوه بر اون از همکارای اون میپرسن و از دوستان و آشناهایی که توی شبکه بهداشت دارن سوال مکنن تا با محیط جدید آشنا بشن. بویژه اگه این محیط یه روستای کویری و وسط بیابون باشه و طرفمون هم خانم باشه این حساسیتا چندین برابر میشه. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این تحقیقا درمورد محیط کار در چوپونون از طرف نیروهای جدید انجام مشه. آیا این محیطی که برای پرسنل غیربومی فراهم کردیم محیط خوبی بوده یا نه!؟
این قضیه چندسال پیش از طرف پزشک وقت چوپونون آقای دکتر حلوانی مطرح شد. دکتر نظرش این بود که باید محیطی آروم و دوستانه تو درمونگاه حاکم کنیم تا آوازه و شهرت این محیط بین همه مراکز دیگه سرامد باشه و نیروهای جدید با رغبت بیان چوپونون. خودِ دکتر همون زمون خیلی زور میزد که این همدلیا تو پرسنل ایجاد کنه و با نامه نگاریاش تونست برای اولین بار برای چوپونون نیروی آزمایشگاه و دندونپزشک ثابت بگیره.
بعد از رفتن دکتر و یکسال نبودن خودم تو چوپونون و بعدشم جداشدن اورژانس از درمونگاه ورق تا حدودی برگشت. دندونپزشک رفت و جایگزین نیومد، آزمایشگاه برای همیشه رفت، 10 روز از ماه پزشک نداشتیم، خلاصه خوب نبود اوضاع.
ولی از حدود یه سال پیش مجدد وضع عوض شده. محیطی که پرسنل بومی برای پرسنل غیربومی فراهم کردن خیلی خوب و دوستانه بوده. شاید ساده بگذرید، ولی خدائیش من مدونم چه کار سختی بوده که طی یه فرایند چندساله انجام دادن. پرسنل غیربومی الان از چوپونون بسیار راضین. پزشکمون واقعاً مردما دوس داره و بهشون احترام مذاره و دلسوز مریضاشه، دندونپزشکا گفتن دوروز اینجا باشه و دوروز انارک ولی خودش گفته 3 روز اینجا و یروز انارک و مونده اینجا، پرستارامون همگی قرارداداشونا تمدید کردن، پزشکمون با اینکه 29 اسفند قراردادش تمومه گفته تا 13بدر میمونه، خدائیش مردم هم همه راضین از سیستم. یه معاملۀ برنده برنده. اگه گذرتون به شبکه بهداشت نایین افتاد میفهمید که جو چطوریه. وحشتناک اسم چوپونون خوب در رفته و همه نیروها برا اومدن به چوپونون از هم سبقت میگیرن. 
تا اینکه...
تو شلوغیای تاسوعا عاشورا اتفاق بدی افتاد. همیشه تو شلوغیا آدمای مختلف میان و تنشهای ناخواسته پیش میاد. بویژه تو محیط درمونگاه که ارباب رجوع یا بیماره یا همراه بیمار و اعصاب نداره. پرسنل هم تا حدودی به این مشکلات واقفن و خدائیش مراعات میکنن. ولی بعضی وقتا بعضیا از حد میگذرونن. نمیخام زیاد بازش کنن که طرفا را بشناسین. ولی واقعاً رفتار زشت و زننده ای داشتن که تحملها را سربردن. بارها تو مجالس مختلف گفتم که تو این چندساله پزشک به این خوبی نداشته چوپونون. هم علمیش، هم کار عملیش، هم اخلاقش با مریضا و همکارا، هم شخصیتش بعنوان یه انسان، هم دلسوزیش و پیگیری مریضاش، واقعاً بهترین بوده. ولی بعضیا تو اون شلوغیا بخاطر هیچ و پوچ با پزشکمون درگیر شدن. اینکه میگم هیچ و پوچ اشتباهه. چون کاری که اونا میخواستن به زور فحش و بدوبیراه و توهین به پزشک انجام بدن به ضرر مریضشون بوده. البته اونا پی به اشتباهشون بردن و معذرت خواهیم کردن از دکتر، ولی دیگه کار از کار گذشته. پزشکمون دیگه دیدش نسبت به چوپونونیای شهرنشین منفی شده، خیلی اصرارش کردیم، ولی گفته دیگه عیدا نمیمونه. خیلی غصمون شد. واقعاً ازدست دادن خانم دکتر هنرمند یه ضایعه برا چوپونون محسوب میشه. میخواستم با نامه نگاری و درخواستای مردمی هرجور شده بازم دکترا نگهش داریم تا لااقل یه سال دیگه بمونه. ولی الان دکتر لحظه شماری میکنه تا 29 اسفند بشه و بره.
نتیجۀ اخلاقی: آقا نکنین این کارا را بخدا. کار بد کردن هنر نیست. میخی که میزنی تو دیوار شاید بتونی درش بیاری ولی جاش میمونه. زحمتای چندسالۀ بچها را با اشتباهاتمون خراب نکنیم. نمدونم چجوری بگم. آقا نکنین این کارا را. نکنین!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد