چوپانان زادبوم من
تو مادر منی
چوپانان زادبوم من
تو مادر منیدرباره من
من آفتاب پرستم (I am a chameleon)
چنین که سجده برم بیحفاظ پیش جمالت / به عالمی شده روشن که آفتاب پرستم
ادامه...
پراکنده
شهرستان
چوپانان
روستاهای دیگر
شجره‌نامه‌ها
- شجرهنامه ما (کویرنشینان)
- شجرهنامه (انارکیهای چوپانانی)
- شجرهنامه خاندان مالکی
- سلیت اینترنتی خاندان غلامرضایی
- شجرهنامه (غلامرضایی)
- سایت خانوادگی صمیمی
- شجرهنامه خاندان برجیان
- شجرهنامه خاندان عمرانی
- شجرهنامه خاندان افلاکی
- شجرهنامه خاندان سعادت
- شجرهنامه خاندان یغمایی
- شجرهنامه خاندان نجفیان
- شجرهنامه خاندان جلالپور
دسته‌ها
- چوپانان 128
- ورزش چوپانان 5
- حیات وحش چوپانان 15
- معادن چوپانان 3
- کشاورزی چوپانان 6
- معماری چوپانان 17
- دهستان چوپانان 21
- جغرافیای چوپانان 32
- محیط زیست چوپانان 18
- شخصیتهای چوپانان 48
- هنر چوپانان 25
- ادبیات چوپانان 31
- مردم چوپانان 89
- آیین و رسوم چوپانان 22
- فرهنگ چوپانان 87
- تاریخ چوپانان 37
- گردشگری چوپانان 7
- انارک 12
- جغرافیای انارک 1
- بخش انارک 4
- زبان انارک 0
- آیین و رسوم انارک 0
- مردم انارک 5
- هنر انارک 0
- ادبیات انارک 5
- معماری انارک 0
- تاریخ انارک 2
- شخصیتهای انارک 4
- معادن انارک 4
- فرهنگ انارک 4
- جنذق 6
- خور 4
- چاهملک 4
- گرمه 3
- بیاضه 2
- فرخی 4
- خاطرات 8
- نایین 4
- اردیب 1
- مهرجان 0
- هفتومان 1
ابر برجسب
چوپانان وبلاگ چوپونون زواره استاد راهی گردشگری چوپانان محیط زیست شخصیتها جغرافیای چوپانان ریگ جن کشاورزی چوپانان عباس اباد چوپانان مراسم چوپانان مردم چوپانان پناهگاه حیات وحش انارکبرگهها
- چوپانان
- چوپانان و آداب، رسوم، بازیها، غذاها و...
- تاریخچه چوپانان
- امامزادهی چوپانان
- از دهکده پاک تا طالبان پاکستان
- آن گور غریب (نصراللهخان عامری)
- نایب حسین کاشی
- خور و بیابانک
- دزدان باصری
- انارک
- خروجی وبلاگ چوپونون (1)
- بهار، داستانی از فاطمه زاهدی انارکی
- میرزا سبیل
- تاریخچه انارک
- گلایه، اشعار منتشر شده از حسنقلی حقیقی
- کلیات حسنقلی حقیقی(1)
- کلیات حسنقلی حقیقی(2)
- کلیات حسنقلی حقیقی(3)
- کلیات حسنقلی حقیقی(4)
- خاطرات میر جلال فاطمی فصل اول
- پستهای پایانی وبلاگ دولنده تا 1394/04/11
جدیدترین یادداشت‌ها
همه- ایل باصری
- ملا بنیانگذار فرهنگ چوپانان
- محمّد گربهای افسانه نیست
- آش شله قلمکار بخش هشتم پارهی دوم
- ریگ جن سرزمین افسانه ها
- سادات مکرم زواره
- 50 پست پایانی وبلاگ دولنده تا تاریخ پنجشنبه 1394/04/11
- خروجی خبرگزاری چپانان در خرداد 94
- خروجی خبرگزاری چوپانان در اردیبهشت 94
- خروجی خبرگزاری چوپانان در فروردین 94
- خروجی خبرگزاری چوپانان در اسفند 93
- خروجی چوپانان آباد در خرداد94
- خروجی چوپانان آباد در اردیبهشت 94
- خروجی چوپانان آباد در فروردین 94
- خروجی چوپانان آباد تا پایان اسفند 93
بایگانی
- اسفند 1395 1
- شهریور 1395 1
- خرداد 1395 1
- مرداد 1394 1
- تیر 1394 11
- اسفند 1392 3
- بهمن 1392 3
- دی 1392 4
- آذر 1392 7
- آبان 1392 5
- مهر 1392 5
- شهریور 1392 32
- مرداد 1392 29
- تیر 1392 20
- خرداد 1392 5
- اردیبهشت 1392 8
- فروردین 1392 9
- اسفند 1391 9
- بهمن 1391 9
- دی 1391 6
- آذر 1391 6
- آبان 1391 6
- مهر 1391 7
- شهریور 1391 7
- مرداد 1391 5
- تیر 1391 6
- خرداد 1391 5
- اردیبهشت 1391 6
- فروردین 1391 6
- اسفند 1390 28
- بهمن 1390 10
- دی 1390 28
- آذر 1390 8
- آبان 1390 12
- مهر 1390 9
- شهریور 1390 8
- مرداد 1390 8
- تیر 1390 8
- خرداد 1390 15
- اردیبهشت 1390 6
- فروردین 1390 14
- اسفند 1389 12
- بهمن 1389 8
- دی 1389 7
- آذر 1389 13
- مهر 1389 1
- شهریور 1389 1
تقویم
اسفند 1395| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
| 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
| 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
| 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
| 28 | 29 | 30 |
جستجو
وبلاگ چوپونون هفته دوم اسفند 1390
وبلاگ چوپونون هفته دوم اسفند 1390
باز دوباره خواب نمونیم!
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
روز پنجشنبه قاضی طباطبایی داره میاد تو منطقه.
قراره خور و فرخی و جندق بره و از هواداراش تشکر کنه.
آهای طرفدارا! آهای شورا! آهای دهیاری! آهای مردم!
اگه از الان شل بگیرید تا 4 سال قافیه را باختید.
از من گفتن!
اگه تونستین قاضیا روز پنجشنبه قبل از رفتن به خور و فرخی اینجا نگهش دارین برا ناهار که فبها!
وگرنه شک نکنین که چوپونون 4 سال دیگه همون مسیری را خواهد رفت که طی این 33 سال رفته!
الان وقت نجات دادن آبادیه!
الان وقت بیداریه!
برای عموعلیرضا آرزوی قبولی طاعات و زیارتا را دارم.
خانم دکتر هنرمند از آغاز سال 90 چوپونونی شده بود و در یک سال اخیر مهمون ما بود.
بهداشت و درمان در این یک سال فراز و نشیبای زیادی داشت. ولی سهم چوپونون برخلاف سالیان گذشته فقط فراز بود و فراز! خانم دکتر هنرمند ارتباط خوبی با همکاران برقرار کرده بود. ایجاد یه محیط دوستانه با همکاران و همکاری توأم با کار و خدمت. محیط اونقدر خشک نبود که سرد و بیروح باشه که کسی نخواد کار کنه و از طرفی دوستی و رفاقت با پرسنل باعث نشده بود همکارا بخوان سوءاستفاده کنن و از زیر کار در برن. به جرأت میشه گفت که امروز چوپانان با یکی از بهترین پزشکای تاریخ خودش خداحافظی کرد و شاید تا مدتها حسرت ازدست دادن همچین پزشکی را بخوریم.
گوشه ای از خدمات خانم دکتر هنرمند طی سالی که گذشت
خانم دکتر از مردم چوپونون گلایه ای نداشت و همیشه تا آخرین لحظه هم از خوبیا و معرفت اهالی میگفت. دلیل رفتن خانم دکتر هم این بود که بیشتر به تربیت پسرش -کوروش- برسه. همچنین یکسال دوری از خونواده حسابی اذیتش کرده بود و احتیاج به استراحت روحی و جسمی داشت. زمزمه های رفتن خانم دکتر از تاسوعا عاشورا و شروع شد که دوتا از همشهریامون (یکی ساکن و دیگری لژیونر) بی ادبی و بی احترامی به ایشون را به اوج رسوندن و حسابی دلگیرش کردن. اخلاق و مردمداری شدید خانم دکتر و برخوردش با مردم و همچنین رفتار زشت این دو نفر هیچ جای دفاعی از این همشهریامون باقی نمذاره.
حرکت ناشایست همشهریمون
البته خانم دکتر خودش میگه اونا را بخشیده و چیزی به دلش نیست. ولی خودمون باید حواسمون باشه که موقعیتای خوبیا که خدا پیش پامون مذاره را راحت از دست ندیم. همچنان امیدواریم که مشکلات جزئی خانم دکتر حل بشه و بزودی شاهد بازگشتش به چوپونون باشیم.
حدود ظهر خانم دکتر و کوروش با ماشین شبکه بهداشت با بدرقۀ درمونگاهیا، اورژانس، دهیاری و تعدادی از اهالی از چوپونون رفتند. بدرقۀ خانم دکتر اصلاً در شأن ایشون نبود و انتظار برگزاری مراسمی باشکوهتر را از جانب سیستم بهداشت و شورا و دهیاری داشتیم. حتی زمزمه هاشم خودم کرده بودم. ولی بعلت مشغله دنبال نکردم و دیگران هم همینطور!
ایشالا هرکجا که هست موفق و پیروز باشه و از صمیم قلب آرزو موکنم که سیتیزن امریکا بشه!
چی نشستی وخی از جات چوپونون
دستمو بگیر تو دستات چوپونون
یه سری بریم تو باغات چوپونون
میخوام درد دل کنم بات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
نگو که نا توی پاهای تو نی
نگو دنیا دیگه دنیای تو نی
هیش کسی فکر مداوای تو نی
وامیسم پای مداوات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
نمیذارم دیگه غم لونه کنه
نمیذارم تو دلت خونه کنه
نمیذارم تو رو دیوونه کنه
میکارم شادی رو لب‌هات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
تا که نوروز توی کوچه میومد
همه جا بوی کلوچه میومد
دنگ و دنگ تاس و دولچه میومد
چی شد اون هی‌هی و هی‌هات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
نون برنجی، سنجد و تخمه کدو
تنده بود و بنه بود و سمنو
چیل می‌شد اینا همه تو کندچو
چی شد اون آجیل و حلوات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
«خو» می‌بردن یادمه اون قدیما
خونچه‌های پارچه و کفش وطلا
با بزن بکوب و با برو بیا
داریه‌زن اینجا تا اون جات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
دو تا زن می‌پوشیدن لباس نو
«آخانم» می‌شدن و عقب جلو
خبر عروسی رو با چو و هو
می‌برد از پایین تا بالات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
جشن اوّل جشن خونچه برون
عقدشون بود بعد از بعله برون
حنابندون بود و عروس کشون
تو دو شب خالی نبود جات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
حنابندون چه شب باحالی بود
دو تا سیری با دوماد رو قالی بود
میون فاش دادنا جات خالی بود
حنا می‌بس به پر و پات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
عصر فردای همون روز، روز بخت
می‌شوندن عروس دومادو سر تخت
کاسه بشکن بعد گردوندن رخت
همپا رقص گرگروهات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
شب حجله، شب آخر، شب عشق
همه بودن توی تاب و تب عشق
عروس و دوماد، لب بر لب عشق
کجا رفت اون تب شب‌هات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
بازی «زالو گزیدم» یادمه
«موسی و آسیابون» هم یادمه
«تقی مرده» ولی یک کم یادمه
چی شد اون رسم و رسومات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
دو شب اندروز همش بخور بخور
آب توی صافی می‌ریختن گٌرّ و گٌر
هر طرف بریز و بپاش و بدوز و ببر
بر پا بود دو شب سور و سات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
«ختنه سوران» بود یک رسم قشنگ
میومد سالی یه بار «اوسا پلنگ»
می‌گرفتن پسرا رو تنگ تنگ
می‌برید عضو میون پات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
مرده شور خونه نداشتی یادته
مرده را رو پل میذاشتی یادته
دیوار گوشتی می‌کاشتی یادته
حالا اون شورخونه دوتات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
«پاتلو» جای منه جای تو نی
نباید از «پاتلو» دم بزنی
تو نمیباس فکر مردن بکنی
نگو نی هیش کسی همپات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
توی دنیا بچه‌هات ولو شدن
بعضیا هیزم هر الو شدن
کهنه رفتن اما امروز نو شدن
اگه نیسن فکر فردات چوپونون
نمیذارم دیگه تنهات چوپونون
راهی چوپانانی
اسفند ۹۰
وب فوتوی راهی
چهل و پنجمین سالگرد دکتر مصدق
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،
احسان: به امید روزی که سانسور ها و فشار های متعصبانه از دکتر مصدق دور شود تا شاید آنوقت بشود ایشان را شناخت
؟؟؟؟
خور و پتاس 1421 1391 944
جندق مصر 663 573 741
چاهملک 578 100 58
مهرجان 390 13 12
قادراباد 34 17 27
پلیس راه
گرمه 42 80 70
نیشابور
هفتومان 76 71 53
و بازیاب
عروسان 60 35 56
و خنج
اردیب و 72 136 113
ایراج
فرخی 385 359 684
جعفراباد و 131 89 121
ابراهیم اباد
بیاضه 89 15 48
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: سایتهای خوری
«بسمه تعالی»
«یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا... لعلکم تفلحون»
ای کسانیکه ایمان آوردید صبور باشید و ایستادگی ورزید و مرزها را نگهبانی کنید و خداترس باشید که پیروز و رستگار گردید. (آل عمران/۲۰۰)
مشارکت گسترده آحاد مردم شهرستانهای نائین و خوروبیابانک در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی بار دیگر برگ زرینی بر افتخارات مردم مقاوم و کویر نشین این خطه افزود. مردم انقلابی این دو شهرستان نشان داده اند که در هر مناسبت ملی و اسلامی، رسالت خود را به بهترین وجه ممکن انجام داده اند. حال با انتخاب جناب آقای سید حمید رضا طباطبائی نائینی به عنوان نماینده منتخب مردم، ضمن تبریک به ایشان آرزوی موفقیت و تلاش روز افزون برای وی جهت خدمت شایسته به آحاد مردم را داریم. همچنین از کلیه خواهران و برادران عزیزی که در طول ۸ ماه گذشته اینجانب را مورد تفقد و محبت خود قرار داده و نهایت همکاری و ارتباط را در طول دوره زمانی تبلیغات انتخاباتی با ستادهای ما داشته اند تقدیر و تشکر می گردد. انشاالله این تلاش ها و اقدامات نزد خداوند متعال ماجور و موجب افزایش ظرفیتهای فردی و اجتماعی هر یک از ما شده باشد.
لازم است از خانواده های معظم شهدا، جانبازان و ایثارگران و همچنین اقشار مختلف بویژه فرهنگیان، اصناف، جوانان و زنان که به اینجانب عنایت خاص داشته اند صمیمانه تشکر می نمایم. همچنین از اعضای محترم شورای نگهبان و هیات نظارت و اجرایی دو شهرستان و استان اصفهان و کلیه دست اندرکاران تقدیر و تشکر می شود.
دکتر غلامرضا کریمی
کاندیدای نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی
حوزه انتخابیه نائین و خوروبیابانک
ـــــــــــــــــــــــــــ
منبع: نخل کویر
بنظر میاد بخشی از خونه تکونیای عیدا باید از حالا انجام بدیم. چرا که همه زندگیا زیر خاک رفته!!
کل آرای مأخوذه 36219 که 35250رأی آن صحیح بوده است.
لیست آرا به تفکیک حوزه های انتخابیه به شرح ذیل است:
در کل حوزه انتخابیه
آرای داخل صندوق: 36221
باطله غیرمأخوذه: 2
باطله مأخوذه: 969
آرای صحیح: 35250
کل آرای مأخوذه: 36219
آقای سیدحمید رضا طباطبایی نایینی 13287
آقای حسین حسنی بافرانی 11298
آقای غلامرضا کریمی 7995
آقای عباسعلی پوربافرانی 1316
آقای سیدحسین طباطبایی نژاد 952
آقای محمدحسین رفیع 402
در حوزه انتخابیه نایین
آرای داخل صندوق: 24003
باطله غیرمأخوذه: 2
باطله مأخوذه: 686
آرای صحیح: 23315
کل آرای مأخوذه: 24001
آقای سیدحمید رضا طباطبایی نایینی 10248
آقای حسین حسنی بافرانی 7894
آقای غلامرضا کریمی 3210
آقای عباسعلی پوربافرانی 1253
آقای سیدحسین طباطبایی نژاد 602
آقای محمدحسین رفیع 108
در حوزه انتخابیه انارک و چوپانان
آرای داخل صندوق: 1609
باطله غیرمأخوذه: 0
باطله مأخوذه: 75
آرای صحیح: 1534
کل آرای مأخوذه: 1609
آقای غلامرضا کریمی 832
آقای حسین حسنی بافرانی 379
آقای سیدحمید رضا طباطبایی نایینی 254
آقای سیدحسین طباطبایی نژاد 37
آقای محمدحسین رفیع 27
آقای عباسعلی پوربافرانی 5
در حوزه انتخابیه خوروبیابانک
آرای داخل صندوق: 10609
باطله غیرمأخوذه: 0
باطله مأخوذه: 208
آرای صحیح: 10401
کل آرای مأخوذه: 10609
آقای غلامرضا کریمی 3953
آقای حسین حسنی بافرانی 3025
آقای سیدحمید رضا طباطبایی نایینی 2785
آقای سیدحسین طباطبایی نژاد 313
آقای محمدحسین رفیع 267
آقای عباسعلی پوربافرانی 58
منبع: خبرگزاری شرق استان
پا سبک کردن4 - پیش نشین و پس نشین
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،
زهرا روی زانوهایش نشسته و به حالت نیمه ایستاده بود. کوکب خانم از بتول و خاتون خواست که بهش کمک کنند و نقش پیش نشین و پس نشین را ایفا کنند. بتول و کوکب پیش نشین شدند و خاتون پس نشین. زهرا روی زانوهای بی رمقش به حالت نیمه ایستاده بود و دستهایش را روی شانه های مادرش گذاشت و به او تکیه کرد. با تمام قدرتش شانه های بتول را فشار می داد گویی که می خواهد با این کار درد شدیدش را روی شانه های مادر خالی کند. خاتون از پشت کمر زهرا را ماساژ و به او روحیه می داد. کوکب تمام وسایلش را آماده و کنار دستش گذاشته بود. آب گرم، ملحفۀ تمیز، لباسهای بچه، نبات و روغن و قران و غیره.
کوکب به زهرا می گفت: " نفس عمیق بکش و همراه با شدت گرفتن درد تو هم زور بزن". بتول (پیش نشین) دستهایش را روی شکم زهرا گذاشته بود و از قسمت ته بچه به شکم زهرا فشار می آورد تا به بچه در خروج از شکم کمکی کرده باشد. زهرا آرام و قرار نداشت. ولی کوکب با خونسردی هرچه تمامتر منتظر خروج سر بچه بود.
بتول و خاتون داشتند نگران می شدند. زایمان طول کشیده بود و زهرا توان خود را کم کم از دست می داد.کوکب خانم به مادر زهرا گفت: چادر شب عروسیت کجاست؟ بتول گفت تو صندوقه و جمع کردم. کوکب گفت "بدو بگو بیارن و رو پشت بام پهن کنند تا حسن روش بایسته و اذان بگه. با اینکار زایمان زهرا سریعتر انجام می شه."
خیلی سریع چادر را آوردند و بالای پشت بام پهن کردند و حسن با چشمان پف کرده از اشک و بی خوابی از اعماق وجودش شروع به اذان گفتن کرد. صدای حسن در گوش زهرا طنین انداز شد و آرامش عجیبی به زهرا داد. زهرا با جدیت بیشتری برای انجام زایمان تلاش می کرد و دستورات کوکب را موبه مو انجام می داد...
ادامه دارد
نتیجۀ نهائی انتخابات مجلس نهم نایین و خور
آقای سید حمیدرضا طباطبایی 13267 رای
آقای حسین حسنی بافرانی 11318 رای
آقای علامرضا کریمی 7871 رای
آقای عباسعلی پوربافرانی 1234 رای
آقای سید حسین طباطبایی نزاد 678 رای
آقای محمد حسین رفیع 169 رای
باطله 347 رای
سفید 301 رای
مجموع کل آرا 35185
سخنرانی طباطبایی پس از پیروزی در انتخابات
طباطبایی در جمع دوستداراش حاضر شد و تا مدتی مبهوت شعارهای پرشور هواداراش بود. بالاخره لب به سخن باز کرد و از همه تشکر کرد و گفت به قولهایی که داده عمل میکنه و قولهاش شعار تبلیغاتی نبوده.
طباطبایی از هواداراش خواست که با آرامش به خونه هاشون برن و قول داد بزودی جشن پیروزی باشکوهی را برپا کنه.
بازم این پیروزیا به طباطبایی تبریک میگیم و ایشالا بتونه با کمک اهالی ناجی روستای زمین خوردمون باشه.
آرزوی قلبی هممون اینه که نمایندۀ گمناممون، بقدری خوب باشه که 4 سال دگه مجسمۀ طلاکوبشا تو ورودی چوپونون بزنیم.
به امید خدا
بالاخره انتخابات مجلس نهم هم با همۀ کش و قوساش تموم شد و قاضی طباطبایی با حدود 3000 اختلاف با نفر دوم (دکتر حسنی) بهارستانی شد.
این انتخاب را به تمام اهالی شهرستانهای نایین و خور، بویژه به طرفدارای قاضی تبریک میگیم و ایشالا که با این تغییر مدیریتی سیر نزولی حرکت چوپونون متوقف بشه و بسمت پیشرفت قدم برداریم.
جا داره از زحماتی که دکتر حسنی طی این 8 سال برای شهرستانای نایین و خور کشیدن تشکر کنیم و ایشالا هرکجا که هستند موفق و مویّد باشن.
ایشالا منبعد طرفدار هرکه بودیم و نبودیم، بخاطر چوپونون هم که شده یکدل بشیم و با کمک قاضی که الان نمایندۀ هممونه چوپونونا به آبادانی بیشتر برسونیم.
چوپونونیا در سرزمین وحی
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
این کاروان از اصفهان حرکت میکنه و کاووس فاتح و خانمش، مجید ابنی و خانمش، همسر مرحوم مهدی یعقوبی، همسر و دختر و داماد مرحوم خسرو پاسیار، همسر ودخترای مرحوم حاج جمشید یاوری چوپونونیای این کاروان هستن.
ایشالا به خوشی و سلامتی برن و ورگردن و طاعات و زیاراتشونم قبول درگاه حق باشه
آقای طباطبایی 13267 رای
آقای حسنی 11318 رای
آقای کریمی 7870 رای
جمع آرا 34578
منبع: اصفهان ایست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهرجون:
کریمی 390
طباطبایی 13
حسنی 12
اردیب و ایراج:
حسنی 136
طباطبایی 113
کریمی 72
جندق تا حالا ...
طباطبایی 424
کریمی 358
حسنی 309
حدوداً بافرون:
حسنی 1100
عباسعلی 700
کل ارا 2200
مسجدجامع محمدیه:
طباطبایی 600
حسنی 200
کریمی 150
منبع غیررسمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چوپانان:
کل آرا: 659 رأی
دکتــــر کـریـمـی: 375 رأی
رأی سفیــــــــــد: 48 رأی
قاضی طباطبائی: 91 رأی
دکتــــــر حسـنی: 112 رأی
طبـاطبـائـی نـژاد: 19 رأی
پــور بــافـــــرانی: 2 رأی
رفیــــــــــــــــــــع: 12 رأی
دکتــــر کـریـمـی: 375 رأی
رأی سفیــــــــــد: 48 رأی
قاضی طباطبائی: 91 رأی
دکتــــــر حسـنی: 112 رأی
طبـاطبـائـی نـژاد: 19 رأی
پــور بــافـــــرانی: 2 رأی
رفیــــــــــــــــــــع: 12 رأی
بعید بنظر مرسه که حریف بشن جمعیتا جوابگو باشن و اگه تمدید نشه تعداد زیادی مهر انتخابات تو شناسنامشون نخواهد خورد.
انتخاباتیا یه اشتباه استراتژیک دگه هم داشتن. بعد از ناهارشون ، درست زمانیکه سیل جمعیت بسمت دبستان سمیه جاری بود رأی گیریا تعطیل کردن و رفتن کبودون و بقیه روستاهای اطراف تا تک و توک رأی اونا را بگیرن. این مسئله باعث شد که خیلی از اهالی که مسافر بودن برا اینکه به شب نخورن بدون رأی دادن از چوپونون برن یزد و رأیشونا در یزد بدن -اگه بدن- شاید حدود 50 تا رأی چوپونون همینجوری پرید! بهتر بود ساعتای خلوتی مثل 10-12 را برای اینکار انتخاب مکردن تا مردم مجبور نشن نیمساعت به پایان وقت صف 50 نفره ببندن.
1-اقلام ضایعاتی شامل ریل و آهن آلات فرسوده می باشد.
2-اقلام مذکور در طبقات مختلف معدن تا عمق 200 متری می باشد.
3 -کلیه هزینه های مربوط به برشکاری ،حمل و انتقال به سطح زمین ،باسکول و حمل بر عهده برنده مزایده می باشد.
4- 4% عوارض فروش ،مالیات بر عهده برنده مزایده می باشد.
5- هزینه های مربوط به ایاب و ذهاب ،اسکان ، غذای پرسنل و بارگیری بر عهده برنده مزایده می باشد.
6-مقدار تقریبی ضایعات ذکر شده 200 تن می باشد.
7-برنده مزایده مجاز به برشکاری و تخریب بخشهای از ضایعات می باشد که توسط کارفرما مشخص می گردد و در خارج از محدوده ذکر شده هر گونه تخریب منجر به اخذ جریمه به مبلغ هر کیلو 50/000 ریال می گردد.
8-برنده مزایده الزاما مسئول بیمه عادی و حوادث پرسنل خود می باشد و از این بابت هیچ گونه مسئولیتی متوجه مجتمع نخلک نمی باشد.
9-برنده مزایده باید 25 درصد ارزش مزایده را نقدا به حساب مجتمع واریز و سپس اقدام به کار و حمل طبق قرارداد نماید.
10-شرکت کنندگان در مزایده مبلغ 30/000/000 ریال بعنوان تضمین هنگام اخذ مدارک مزایده می بایست نقدا به صندوق امور مالی تحویل نمایند.
(روابط عمومی مجتمع)
حضور پرشور چوپونونیا پای صندوقای رأی
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
مثل روزهای گذشته اهالی اکیپ اکیپ دور هم جمع مشدند و آخرین رایزنیها را میکردند. واقعاً انتخاب سختی بود و خیلیا تا آخرین لحظات سردرگم بودند. ولی همین که پای صندوق میومدن خودش نشونۀ اهمیت دادن به انتخابات بود.
غریبهی نیستت نظرخواهی هم مشد و بحث خوب و بد بودن کاندیداها تا پشت دبستان سمیه تمومی نداشت. از منم اگه نظرخواهی مشد نظرما مگفتم و البته نظرات را هم مشنیدم.
عکسبرداری در حوزه ممنوع بود. فقط گفته بودن صداوسیما. دلیلشونم میگم براتون. هرچند منا قانعم نکرد، ولی چاره چیست؟ میگفتن شاید زن و بچه مردم راضی نباشن و از طرفی ممکنه عکس خلوت بگیری و سوءاستفاده بکنن cnn و bbc. بالاخره گفتیم چشم و اومدیم بیرون. حالا اگه اونا هم اومدن اورژانس من نمذارمشون عکس بگیرن!
نکته جالب دگه اینکه بعد از حدود 3-2 ساعت که بعنوان پشتیبانشون در کنارشون حضور داشتیم ازمون خواستند که بریم پایگاهمون و از اورژانس هم همین نظرا داشتن و دستور به بازگشت به پایگاه دادن. بعبارتی خیلی محترمانه درمون کردن از اونجا و دلیلشونم این بوده که ما باعث شلوغی شدیم و ممکنه علیه یا له کاندیدای خاصی تبلیغ کنیم. گویا یکی از همشهریامون اینجور برداشت کرده بود که ما داریم تبلیغات میکنیم و زیراب زده بود. بالاخره قرار بر این شد که ما اونجا نباشیم.
در هر صورت اونی که ما تا مدت حضورمون در اونجا متوجه شدیم نشون از دلخوری مردم از مسئولین داشت و همه تا حدودی ناامید بودند، ولی باز هم چربش آرا بسمت دکتر کریمی بود. البته بنظر من اینجور رسید
از ساعت 8 رأی گیری شروع شد و با استقبال پرشور اهالی همچنان ادامه داره.
ایشالا که هرکه اصلحه رأی بیاره!
اماحالاچه؟چقدرغریب وتنها...
جمعه بودودلگیر.مثل همه ی جمعه های بی معرفت که امیدوارمان میکردومی رفت. مدتهابود سر عهدمان نرفته بودیم واوکه ارباب همه ی تنهایی هابود دوباره تنهاماند...
غروب این جمعه دلگیرتربود انگارمیخواست بگرید
لحظه ای بخودآمدیم وبه یاد قرارمان سرعهد رفتیم اماکسی نبود فقط کاغذی بودکه باخطی زیبا نوشته شده بود:((هرچه منتظرشدم نیامدید))اوحاضربودوماغائب!
وحال بایدبه یاد انتظارش منتظربمانیم
براستی اوغائب است یاما؟!
اللهم عجل لولیک الفرج
ایشالا که تحقیقات جامعی داشته باشیم و رأی به اصلح را در صندوق بندازیم.
و اما جمع بندی کلی من....
از اونجا که بعد از انجام تحقیقات فراوون نتونستم اصلح را بین این 6 نفر کاندیدای عزیز پیدا کنم، تصمیم بر این گرفتم که فردا زیر بار این مسئولیت سنگین نروم و فقط با حضور در پای صندوق رأی دین خودم را به نظام و مملکت ادا کنم و رأی ممتنع بندازم. با رأی ممتنع (سفید) خدایی نکرده با انتخاب اشتباهم ضربه ای به شهر و کشورم نخواهم زد و این است تنها راه به آرامش رسیدن من!
البته دوستان در صورت شناختن اصلح موظفند به وی رأی دهند و اطلاعرسانی هم بکنند. سپاس
از دیشب تا حالا باد شدیدی داره چوپونون میاد. باد همراه با گرد و خاک شدید که صدای زوزه هاش هرلحظه به گوش مرسه و مردما تا حدودی دچار مشکل کرده.
تو چوپونون به این باد میگن "باد مرده زنده کن!"
معتقدن که این باد همه ساله این موقع میاد و باعث مشه درختا از خواب زمستونیشون بیدار بشن. بعد از این باد درختا بسمت بهاری شدن پیش مرن و بتدریج شکوفه مزنن و سرسبزیا یاواش یاواش میارن.
یه چند وخته دنیا دگرگون شده
غم و غصه هامون فراوون شده
بهشتی که تا پیش سرسبز بود
عجب خشک و بی آب و بارون شده
به پای کدامین گناهان ماست
که اوضاعمون درب و داغون شده
مظنّه عزا و لباس سیاه
برا چوپّونونی یه قانون شده
دلا خشک و بیروح چون دشت لوت
ز داغی دلامون بیابون شده
ولی سیل اشک از چشا جاریه
خروشان، روان مثل کارون شده
گلاب و گل و گلعذارون چه شد
که چوپنون دگه بی گلستون شده
جوونای هیئت یتیمش شدن
گلستونشون سرد و بی جون شده
عروج پس از مسجدش میگه که
گلستون فدا دین و ایمون شده
به وقت سفر غرق در نور بود
که مهمونِ شاهِ خراسون شده
دلامون همه تنگ و ماتمزده
برا مادرِ پیرِ چوپنون شده
حضور شما همشهریان عزیز موجبات تسلی خاطر بازماندگان و شادی روح گلستون عزیز را فراهم خواهد آورد.
از نظر من نمایندۀ مجلسمون باید ................
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :بقیه شا تو بگو ،
: عدالت داشته باشه
رضا: متعهد باشه،در خدمت مردم باشه نه در خدمت کانونهای قدرت و ثروت
همشهری: نماینده بایدازحق مردم تو مجلس دفاع کنه ونگذاره قانونی که به ضررملت و وطن هست تصویب بشه
زمان رای اعتماد دادن به وزرا به وزیری رای اعتماد بده که لایق این پست باشه بدون درنظرگرفتن جناح سیاسی و همچنین سوابقش رادقیق بررسی کنه
: به قول هایی که به مردم میده عمل کنه
ستاره: مثل بعضییها به فکرخودش ودوروبریاش نباشه (....) ظالم مثل (....) که چه حکمهائی صادرکرد اینها هم ذبیح جان اخرش مثل همان ... که از قم خبر مرگش امده بود و ... زیادی خورد به قول خودشان عمل نمیکنن و حرف از جائی به غیر از دهنشان در میاد
بقایی: ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺗﺠﺮﺑﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﺚ (....) ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺵ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺃﯾﺶ ﺑﺪﯾﻢ ﻭ ﺳﻤﺠﺶ ﺑﺪﯾﻢ ﻣﺚ ﺧﻮﺭﯾﺎ
بقایی: ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻣﯿﮑﻨﻢ: ﺳﻤﺠﺶ ﺑﺸﯿﻢ ﻣﺚ ﺧﻮﺭﯾﺎ. ﺩﮐﺘﺮ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺩﺍﺭﻩ. ﻣﺎﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﺍﻭﻧﺎ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﺷﻠﻮﻏﻪ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻫﺎ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺘﻦ. ﻣﺮﺳﯽ
علی اکبر مراد: مدیر، مدبر، شجاع،خاکی و از همه مهم تر از میون مردم باشه، درد جامعه را به خوبی بفهمه
من: خداترس باشه
رفیق: باید قالطاق (قالتاق-غالطاق)تا حریف بشه
: باید به اندازه ی کافی خودش پولدار باشه که نخواد حق ملتو بخوره
matarsak: آاااااااااااااااااااااادم باشه
؟؟؟؟
... و اما به کی باید رأی بدیم؟؟!!!
با همه سبک سنگینائی که کردم دیدم بهتره تو این مسئله دخول نکنم. چرا که رقابت خیلی نزدیکه و سه تا کاندیدای اصلی پایاپای جلو رفتن. بهتره بنظرم رأیمون پخش باشه و هرکسی به هرکه مخاد رأی بده. چون یکدل کردن مردم کار سختیه، از طرفی هم معلوم نیست کدومشون رأی میارن.
برای ما مهم نیست کدومشون رأی بیارن. ایرادی که طی این سالها داشتیم مربوط به حسنی و رضوی نبوده و نیست.
ایراد از خود ماست
اگه خود احمدی نجاتم نمایندمون بشه، ولی ما چوپونونیا خودمونا عوض نکنیم و همین روالا در پیش بگیریم قرار نیست اوضاعمون بهتر بشه
چوپونون زمانی بزرگ مشه که بزرگاش فقط رو کاغذ بزرگ نباشن. بزرگامون باید بزرگی کنن. باید از خودشون مایه بذارن. اونا که بزرگیشونا از این آب و خاک کسب کردن باید از بزرگیشون برای وطنشون خرج کنن. باید دینشونا ادا کنن به خاکشون. نه اینکه فقط پز بزرگیشونا عیدا و محرما برامون بیارن! نمدونم درسته یا نه! ولی نظر من اینه!
فقط بیایت و رأی بدت
ولو به خالو، ولو دائیو، اصلاً سفید بندازت، ولی رأیا بدت نظر منم اگه خواستت چوپونون که اومدت حضوری بهتون میگم
هرکسی در هر شغلی که هست یه گوشه از آبادیا بگیره تا روستای زمین خوردمونا بلندش کنیم
هر کس به امید.... کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!!!
ظهر امروز دکتر حسنی با تعداد کمی همراه به چوپونون سفر کردند و آخرین صحبتاشونا برای انتخابات مجلس نهم ارائه کردند. نماز ظهر و عصر با امامت آقای حسن یزدانی برگزار شد. بعد از نماز دکتر میکروفن را برداشت و یه ربعی از برنامه هاش گفت که شهرشدن و زمین ورزش جزء اولویتهاش بود. بعد از مراسم هم سری به یک بیمار زدند و بعد بلافاصله به اصفهان رفتند تا در جلسه ای با نایینیای اصفهان صحبت کنه. دکتر کمکی کوچولو هم به مسابقات فوتبال و والیبال کرد.
صبح امروز هم جلسۀ مولودی خوانی خواهران با حضور چنتا از اعضای بسیج خواهران نایین و خواهر دکتر حسنی و خانم دکتر یزدانی در حسینیه مسجد برگزار شد و خواهران به چَپُل و شادی پرداختند. کمی هم از خوبیای دکتر تعریف کردند و رفتند. این جلسه حاشیه هایی هم داشته که فعلاً جاش نیست بازگو بشه.
بقیه عکسها را اینجا ببینت!
پسرا و آینه
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،
معتقد بودن اگه جوونی شب نگاه آینه کنه زن پیر نصیبش مشه
http://www.kayhannews.ir/900927/9.htm#other1104
بررسی مجموعه شعر «چه تابستان بی سایه ای» |
کوکب با غرور و اطمینان گفت: "دیدید گفتم پسر است؟" خاتون پرسید از کجا می دانی؟ کوکب در حالی که وسایلش را مرتب می کرد و زیر چشمی زهرا را می پائید گفت: "اگر درد از کمر شروع شود و به پای شکم برود بچه پسر است و اگر دردها از شکم شروع شود و به کمر کشیده شود دختر است. دردهای زهرا از کمر شروع شده، پس فرزندش پسر است. کوکب خانم بلافاصله دست به کار شد.
از بقچۀ خود یه جسم چوبی شکل را خارح کرد و داخل کاسۀ آب گذاشت و همزمان توضیح می داد. " این که می بینید اسمش پنجه مریم است. این پنجه ها را تو آب می گذاریم. وقتی پنجه ها از هم باز شد زهرا زایمان می کند.
کوکب فرش کنار خانه که یک گلیم جلی بود را کنار زد و مقداری ریگ آنجا پهن کرد و یه مشمع بزرگ روی ریگها انداخت. چادر رنگی زهرا را روی مشمع پهن کرد و زهرا را روی آن نشاند و داد زد: "یکی یک دیگ کوچک آب گرم کنه".
داخل خانه جنب و جوش عجیبی به چشم می خورد. یکی در تدارک اسفند بود. یکی داشت آب گرم می کرد. یکی مشغول دعا خواندن بود. حسن پر از استرس بود و دائماً در طول حیاط قدم می زد. حتی دور از چشمان اهل خانه که هر کدام مشغول کاری بودند چند قطره ای اشک هم ریخت و با هر نالۀ زهرا گویا خنجری بر پیکر او هم وارد می شد. دائماً خیالات منفی به سرش خطور می کرد که بلافاصله دست به دامان خدا می شد. "نکنه بچه ام مثل بچۀ اسماعیلِ میرزا بمیره! نکنه زهرا از دستم بره! نکنه بچه ام مثل بچه همسایه گُرجی بشه!" و هزاران فکر دیگه که با جیغ و ناله های زهرا در ذهنش تکرار و تکرار می شد...
ادامه دارد
مجلس ترحیم مرحوم حاج محمد صبوحی
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
وعدۀ ما، جمعه 12 اسفند، چوپانان
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
این یا علی با یا علیّ آبانماهمون یه تفاوت داره که دیگه نیازی نیست 20 روز علّاف باشید.
یه پنجشنبه میایید چوپونون،
سر خاک امواتتون یه فاتحه ای میخونید،
چهلم مرحومه "گلستون" را هم همین پنجشنبه رد میدید و ارادتمونا به اون عزیز هم ثابت میکنید،
جمعه هم همگی در کنار هم، پیر و جوون، زن و مرد، سبز و سرخ، همه و همه میریم پای صندوقای رأی و رأیمونا تو صندوق میندازیم.
ایشالا با هر ملاکی که تو ذهنتونه پای صندوقا برید. اصولگرا، اصلاح طلب، چپ، راست، ملی، مذهبی رایتونا میدید. اگرم اصلاً تو این وادیا نیستین و قبول ندارین سیستمشا رأی سفید بندازید یا به همون خالوی خودمون رأی بدید. چیزی که الان اهمیت داره اینه که چوپونونی که ما مدعی هستیم 2500 نفر جمعیتشه لااقل باید بین 800 تا 1000 تا رأی از صندوقش بیاد بیرون. منم نتیجۀ تحقیقاتما فقط با هدف چوپونون و آینده اش تکمیل کردم و جمع بندی و نتیجه گیری نهاییما عصر امروز در اختیار دوستدارای چوپونون مذارم. ایشالا هرکسی از جمع بندی آخری بهترین برداشتا موکنه و به اصلح رأی میده.
به همتتون ایمان دارم.
همونطور که آبانماه 2500 نفر میخواستیم و 2700 نفر اومدین، ایشالا پای صندوقا هم حضور محکمی خواهیم داشت.
یادمون نره که حضور ما با هدف مقدسی انجام مشه. بخاطر خدمت به وطنمونم که شده ایشالا زحمت یه روز سفر به زادگاه پدرامونا به جون خواهیم خرید.
یا علی
امروز عصر دکتر کریمی جهت معرفی خود و تبلیغات انتخاباتی به چوپونون سفر کرد.
جلسه از حدود 4/5 عصر در مسجد شروع شد و حدود یه ساعت ادامه داشت.
بازهم مشهود بود که هیئت همراه کاندیدای مدعی (مثل حسنی و طباطبایی) از تعداد اهالی بیشتر هستند که نشون از عدم استقبال اهالی و همچنین سیاست فضاسازی تبلیغاتی توسط این سه کاندیدا داشت.
باز هم دلم تو مراسم جوشید. هیچکس نبود که مجلس گردونی کنه و لااقل یه سلام و خوش آمد به مهمونامون بگه. بخدا زشته. نمدونم چرا کسی جلو نمیفته. حاج عباسا اینجور مواقع قدرشا میدونیم. اگه یقشم چرکیه و اگه سوتی هم زیاد میده ولی خداییش آبروداری میکنه.
دهیار همچون مراسمای قبل حضور نداشت.
دوتا عضو دگۀ شورا هم کنار بقیۀ مردم نشسته بودند و تماشاچی بودند. یه مهرجونی قران خوند. بعدشم اقبال (بخشدار سابق انارک) دکترا معرفیش کرد. در نهایت هم دکتر کریمی از تواناییای یه نماینده و پتانسیلایی که میشده استفاده کنن ولی نکردن گفت.
بعد از مراسم موقع خروج از مسجد محمود مطلبی شعار "کریمی، کریمی، حمایتت میکنیم" سر داد و چند نفری هم جواب دادند که یدفه آقارضا (دائیو) فرصتا مغتنم شمرد و رفت پشت میکروفن و شعارای قاطی داد "کریمی، کریمی، ...نامفهوم..." جاتون خالی پوکید مسجد. من که کلی ادعای آبروداری هم میکردم کنترل خنده نداشتم. سریع چند نفر رفتن میکروفنا ازش گرفتن. ولی دکتر و همراهاش که برخلاف رضوی و حسنی شناختی رو چوپونون و آقارضاش نداشتن مبهوت و گیج بودند و نفهمیدند چی به چی شد.
بعد از مسجد حدود 50 نفر از اهالی در منزل غلام قدرت نشستند تا خودمونیتر حرف بزنند. خداییش تو کلام و فن بیان آدم اوسّائی بود. خوشم اومد. وقتی مشکلات آبادی و مطالبات روستا را پرسید بازم کسی نبود که حرف بزنه و یکی دونفرم که حرف زدند به مسائل بسیار جزئی و بی اهمیتی پرداختند که اصلاً جاش اونجا نبود.
موقع بیرون رفتن از خونه دکتر را گیرش کردم و همون سوال تکراری برای شهرشدن را ازش پرسیدم. از لحن دکتر کاملاً مشخص بود که به سختی این کار واقفه و نتونست قولشا بهمون بده. اولش که جا خورد و گفت باید ببینیم چه امکاناتی دارید. بلافاصله هم حرف یه روستای تازه شهر شده (احتمالا بافرون) را وسط کشید که مردم راضی نبودند و هزینشون بالا رفته. از تحلیل و جواب عجولانش خیلی جا خوردم. گفتم ما هزینشا میپردازیم. با جمعیت 2000 نفر و بعد مسافت و قطب کشاورزی که داریم آیا قولشا میدین یا نه؟ بازم پیچوند و گفت من قولی نمیدم که نتونم عمل کنم. ولی وقتی حرف تواناییهاشا وسط کشیدم گفت اگر 60% امکانش باشه من تواناییشا دارم شهرشدنا براتون بگیرم.
دکتر کریمی هم مثل قاضی طباطبایی تنها به قول پیگیری اکتفا کرد و باتفاق هیئت همراه از چوپونون رفت.
من با هرسه شون صحبت کردم و یه ورانداز کلی کردم. انتخابما فردا عصر تو یه پست مفصل براتون مذارم.
کریمی؟ حسنی؟ یا طباطبایی؟
برج "مرحوم حاج مندلی رادیو"
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،
حتماً این عکسا بارها دیدت. این چندساله حسابی مشهور شده. مدونت از کجا اومده؟
تو پایان نامۀ تحصیلی مرحوم سعید ضیائی که دنبال مطلب برا فصلنامه میگشتم با این عکس برخوردم. مربوط به سال 55 مشه. خیلی خوشم اومد و اسکنش کردم و برا همایش، نمایشگاه و جاهای دگه بعنوان نمادی از چوپونون قدیم ازش استفاده کردیم.
خدا بانیان 5 برج و عکاس این عکسا رحمت کنه.
حاج محمد صبوحی دارفانی را وداع گفت
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
حاج محمّد صبوحی دار فانی را وداع گفت
شب گذشته حاج محمد صبوحی در اصفهان دار فانی را وداع گفت. مرحوم صبوحی ساکن یزدآباد بودند و دیشب در سن حدود 95 سالگی بعلت کهولت سن به دیار باقی شتافتند و ظهر امروز در باغ رضوان به خاک سپرده خواهند شد.
مصیبت وارده را به خونوادۀ ایشون بویژه دوست عزیزم آقامحمود تسلیت میگم و از درگاه خداوند متعال برای خونوادش طلب صبر و برای اون مرحوم طلب غفران دارم.
دیشب بعد از نماز مغرب و عشاء مراسمی با مضمون گرامیداشت یاد و خاطرۀ شهدا در مسجدجامع چوپونون برگزار شد که میزبانی این مراسم را پایگاه مقاومت شهید منتظری چوپونون بعهده داشت. در این مراسم خونواده های شهدا، برادران و خواهران بسیجیمون که به تازگی فعال شدن و تعداد دیگری از اهالی حضور داشتن.
ملابابایی -معاونت بسیج شهرستان نایین- و حجت الاسلام نصرالله پور از قم -بعنوان سخنران- و دو نفر از سپاه نایین و مسعود -رئیس بسیج انارک- میهمانان دیروز چوپونون بودند.
مراسم به خوبی و خوشی در جریان بود تا اینکه نوبت به سخنرانی حاج اقا نصرالله پور رسید.
حاج اقا اولش یه یادی از شهدا کرد و از خونهایی که برای اسلام و انقلاب ریخته شده اسم برد تا بعداً بتونه قسم بخوره که این جلسه یادواره شهدا بوده و خدایی نکرده قصد استفادۀ سیاسی نداشته از اولشم! یواش یواش بحث کشید به انتخابات و اهمیت حضور مردم در انتخابات و هشیاری از توطئه های دشمن و از این حرفا... مرحلۀ سوم حرفاشم حرفایی بود که شاید خیلی جالب نباشه مطرح کردن اون، اونم چندروز به انتخابات. به چندتا از کلیدواژه های سخنرانی دیروز حاج اقا اشاره ای می کنم:
حاج اقا بعد از مدتها که خبری از جریان سبز (شما بخونید فتنه) نبود دوباره یاد و خاطره شا زنده کردند. بابا اونا که پیداشون نیست، شما چرا هی داغ حسن حسینا تازه می کنی؟ اگه خودشون چیزی نگن ملت اصلا یاد اون روزا هم نمیکنن والا. بقول ما چوپونونیا "هرچی چوب گِل ...وه ورکنی گندش بیشتر درمیاد.
حاج اقا فرمودند: میرحسین اشتباهه. باید بگیم میریزید... والا بنظرم این درست نیست. دلیلی نداره برای بد جلوه دادن کسانی که با ما اختلاف نظر دارن حتماً انگ یزیدی بهشون بچسبونیم. صدام یزید که مرد یه یزید دیگه ساختن برامون.
حاج اقا طی سخنرانیشون بارها و بارها خاتمی، میریزید!، سیدحسن خمینی، کروبی، مشایی و از همه مهمتر آیت الله هاشمی را لعن فرمودند. آخه نصرالله پور جون. یه نگاه به قد و قیافه خودت مینداختی و بعد درمورد آیت الله هاشمی لب به سخن میگشودی. رب اشرح لی صدری! چه کنم که من سعۀ صدر هاشمی را ندارم که این خزعبلات را بتونم تحمل کنم. هاشمی رئیس جمهور نشد، واسه خبرگان هم کاندید نشد که ببینیم رای میاره یا نه! ولی یادت نره که همین آیت اللهی که داری تو یه تریبون عمومی لعنش میکنی رئیس مجمع تشخیص مصلحت همون نظامیه که اول جلسه خونها براش میدادین. نه هاشمی یه بچه طلبۀ قمیه که راحت بتونی خرابش کنی شما! نه این مردم دیگه مردمی هستند که رضا مارمولک براشون بشه حاج اقا رضا! سیدحسن شاید از نظر شما رئیس یه ارگان باشه که نظرش رو سبزیا مساعده. ولی از نظر مردم نوۀ پیر جمارانه و همه کارۀ بیت بنیانگذار انقلاب. بازم از سعۀ صدر بزرگامون تعجب میکنم که این بی پرواییا را راحت ازش میگذرن و کار به جایی میرسه که سخنران بسیج و سپاه بیاد هاشمی و خمینیا لعنشون کنه. رو مشایی و کروبی و میریزیدم خیلی بحثی ندارم باهاتون. ولی همینا میدونم که اگه شما جریان تغییر مصلحی و 11 روز قهر احمدی نژاد و جریانات انحرافی مشایی و ... را بیان نمیکردی خیلی از اهالی اصلا نمیدونستن چی هست. درسته که دونستن بهتر از ندونستنه. ولی چندروز به انتخابات که همه دارن تلاش مکنن ملت را بکشونن پا صندوق شما اومدی همه را به بزرگای نظام بدبین می کنی که چی؟ خودت که نیستی پسووّه شا جمع کنی که! شاید خیلیا بخاطر همین حرفا پا صندوق نرن.
حاج اقا فرمودند هاشمی و بچه هاش دزدند و ملعون و هرچی خوردن بسشونه و باید برن کنار و به طلحه و زبیر نسبتشون داد
حاج اقا فرمودند: سیدحسن خمینی پیش هاشمی لقمۀ حروم خورده که اینجوری شده
حاج اقا فرمودند خدا ریشه مشاییا بکنه.
آخر از همه هم که همه را ازدم پسا لعن کرد بلافاصله به صراط مستقیم و مسیر ولایت پرید. از ساده زیستی رهبر فرزانۀ انقلاب (که هیچ شکی در اون نیست) گفت و از فرش زیر پای رهبر ... من خودم بشخصه نه چپم و نه راست و با سیستم ولایی بیشتر حال میکنم. ولی بخدا اینا تبلیغ نیست. اینا سوءتبلیغه و 100% نتیجش عکس خواهد بود. شما که دم از ولایی بودن میزنی و امام خامنه ای میگی میخوام بدونم آیا رهبرمون از این ادبیات استفاده میکنه که شما استفاده میکنی؟ شیعۀ علی کسیه که تو مسیر علی راه بره. نه اینکه کاری که خودش فکر میکنه درسته را انجام بده. متاسفم که شما هم مثل خیلی دیگه از راستیا (نمیگم اصولگرا چون آبروی هرچی اصولیه بردید) میخواهید برا امامتون تعیین تکلیف کنید. یه پیرمرد تو شلوغیای دوروبر آیت الله بروجردی حمله میکنه دست آقا را ببوسه. محافظا میگن نکن دست آقا میشکنه. پیرمرده میگه به درک که میشکنه، میخوام ببوسم. متاسفم که راستیامون دارن راه خوارج را میرن و متاسفم که دارن با ندونم کاریاشون به نظام و امامشون لطمه میزنن.
حاج اقا فرمودند خاتمی که برا عزای ایت الله صدوقی رفته یزد مهر به طرفش پرت میکردن و اونقدر تف تو صورتش پاشیدن که از ریشش تف میچکیده... جل الخالق. رو منبر رسول الله و دروغ... خاتمی تو شهر خودش... آخه این منار شما به این گنجشکه نمیگنجه خوش تیپ! هدف وسیله را توجیه نمیکنه حاجی جون!
حاج اقا فرمودند که 6 ماه دنبال دنبال احمدی نژاد بودند، ولی احمدی نژاد یه غلطایی کرده که حالا ولش کردن. ما موندیم ملت با چه انگوزه ای باید با رای دادن مهر تاییدشونا پای کارنامۀ این نظام بزنن. "11روز قهر کرده؟ به درک که قهر کرده! احمدی نژاد کیلویی چنده؟"
حاج اقا فرمودند ازاد شدن دانشگاه ازاد از دست هاشمی و جاسبی مثل ازاد شدن خرمشهر بود.. صلوات بعدی را غرّرّّرّرّرّااااتر ختم کن.
خلاصه دزدخطاب کردن هاشمی و سردمدارای نظام چیزی نیست که مردما خوشحالشون نکنه. همه چهارتا بهبه و چهچه به خیک حاج اقا بستند و پر قباشا بعد جلسه پاره کردند که باید شام بیایی خونه ما! نه خونه ما! اوضاعی بودها!
بگذریم...
حاج اقا شامشونا دعوت بسیج خوردن و از بسیج و اهالیمون بخاطر حضورشون تشکر کردن و یه مقایسه با انارک داشتند و ابراز تعجب کردند که انارک که شهره چرا جمعیتش اینقدر کمتر از چوپونون بوده و از این حرفا!
ایشالا که خدا آخر و عاقبت حقّ را بخیر کنه!
حضور پوربافرانی و طباطبایی در چوپونون
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
آقای پوربافرانی دیروز بعد از نماز ظهر و عصر با حدود 50 نفر از اهالی همصحبت شد و ضمن معرفی خودش و درخواست حضور ملت در انتخابات، برنامه هاشا برای چوپونون هم اعلام کرد. بررسی پتانسیلای چوپونون برای شهرشدن، تامین بودجه برای عمران روستا و فراهم کردن امکانات برای جذب توریت برنامه های عباسعلی برای چوپونون بود. من که بشخصه دوسش دارم. ولی رای نمیاره. راسی اینم بگم که رضوی امسال دونفرا تاییدشون کرده. یکی کریمی و دیگری همین عباسعلی پوربافرانی.
امروز ساعت 11 هم قاضی طباطبایی اومد چوپونون و تا 12 مسجد بودن و با جمعی از اهالی دیدار داشتند. جزئیاتشا خبر ندارم متاسفانه.
اسلام آباد=زنبورآباد، آشتیان، حجت آباد، زورمند=زلوبند، سعادت آباد، عروسون، کبودون، گرگرآباد=؟، گلبهار=مزرامهدی کبلاعلی، مزرا نمونه=مزرا حاج سلطون، مزرا جواد، مزرا حاج حسن عارف، محمدآباد، نعمت آباد، نصرت آباد، نورآباد، هجرگ، همت آباد
شرایط زندگی بسیار دشوار بود. حسن باید به فکر خرج و مخارج فراوان زایمان زهرا می بود. لذا چند ماهی را به سختی کار می کرد. ماه آخر بارداری زهرا فرا رسیده بود. زهرا تحرک سابق را نداشت. اما باز هم باید کار می کرد. خاتون اعتقاد داشت که هرچه زهرا بیشتر کار کند زایمان راحت تری خواهد داشت. بتول هم در این زمینه با خاتون همعقیده بود. لذا کمتر به دیدن زهرا می آمد تا زهرا خودش کارهایش را انجام دهد.
لحظۀ موعود فرا رسید. چهاردرد زهرا شروع شد. چهاردرد به دردهای شدید شکمی و با فواصل کم زایمان می گفتند که خبر از زایمان قریب الوقوع می داد. حسن سراسیمه به دنبال کوکب خانم رفت. زهرا به خود می پیچید. خاتون و بتول هم شانه های زهرا را ماساژ می دادند و برایش دعا می کردند. هردو اولین نوۀ خود را تجربه می کردند و خیلی به آداب و رسوم آن آگاه نبودند. کوکب و حسن وارد اتاق شدند. کوکب پس از یک معاینۀ جزئی گفت که هنوز موقع زایمان نیست و با لبخندی به حسن گفت: "پسرم نگران نباش. همه چیز ختم به خیر می شود" و با این جمله از در خارج شد. ساعاتی بعد درد زهرا بیشتر شد. بار دیگر کوکب آمد و همان تشخیص قبلی. 48 ساعت از شروع چهاردرد می گذشت و در طول این مدت کوکب بارها به زهرا سر می زد و می رفت. اما خاتون و بتول دائماً بالای سر زهرا بودند و دلداریش می دادند. بالاخره زمان زایمان فرا رسید.
ادامه دارد
