چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته چهارم اردیبهشت 1391

وبلاگ چوپونون هفته چهارم اردیبهشت 1391  

حسن عاشقِ حسین

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،



یکشنبه 31 اردیبهشت 1391

جونورا به زبون خودمون(س-ی)

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،


سر نیش=شتر ده ساله به بالا/ سنگ تالونو=؟/ سه برّی=؟/ سیاه دُم=؟/ سیاه گوش=کاراکال/ سیقُر=جوجه تیغی/ شِفتَه=شته/ شیشک=بزغالۀ تازه متولد شده/ عروس شیطون=سنجاقک/ عود=؟/ فولوکسو=؟/ قاسمعلیو=کفشدوزک/ قال قِرتونه=گال گردون؟/ قوچ=گوسفند نر/ قیچو=؟/ کاربافو=عنکبوت/ کارتونو=عنکبوت/ کاردوونو=؟/ کاکلو=نوعی گنجشک/ کپه لاس=؟/ کُترَه=تولۀ سگ/ کجمار=؟/ کوکوکوکونصرالله=؟/ کوکووَه=جغد/ کولارو=؟/ ک..نب بالاکُنو=؟/ ک...گزو=؟/ کیک=کک/ گُسپا=نوعی کنه/ گَوود=؟/ لُتِین=رطیل/ لوک=شتر نر/ مارماری=مارمولک/ مارو=؟/ مجّی=شتر ماده/ مرده بنگ=؟/ مَقَس=مگس/ منگله گوش=؟/ مورچه دودوو=مورچه سورو=؟/ موردونه=؟/ موش کور=خفاش/ میش=گوسفند ماده/ نیشکی=شتر ... ساله/ وسپایه=؟(شک دارم)/ هاشی=بچه شتر/ هَرَد=؟/ هیجه=؟

؟؟؟؟
ترجمه ش بازم با شما... هرچی جا انداختم بگت تا فرهنگ لغتمون ناقص نشه


یکشنبه 31 اردیبهشت 1391

زیره و اوشون؛ ممنوع!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

اینجور که میگن منطقه حفاظت شده و پناهگاه حیات وحش عباس آباد تا پنجم خرداد قرق اعلام شده. 
خیلی در جریان چند و چون کارشون نیستم. ولی تا پنجم خرداد علاوه بر شکار، حتی چیدن اوشون و زیره هم ممنوعه و پیگرد قانونی داره.


شنبه 30 اردیبهشت 1391

دستگیری 4 تا شکارچی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دیشب شکاربانیامون بیکار نبودن و تونستن 4 تا شکارچی که از اهالی خور بودنا با یه قبضه سلاح کمرشکن 12 روسی در کوههای هجرگ بگیرنش. البته گویا شکاری نداشتن. ولی همون یه قبضه سلاح و 3 کیلو زیره و 100 کیلو اُوشون کار خودشا کرد و دادگاهیشون کردن. 
تفنگ هم متعلق به آقای "ح.ی" بوده که از قضا عموش جوپونونیه.


شنبه 30 اردیبهشت 1391

زندگی ...

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


زندگی شستن خاطره ها بر سر جوی عبور لحظه هاست
یا که شیرینی یک تبسم است بر لب غنچۀ گلدان گِلی...
زندگی چون قالی، پر ز نقش و رنگ است، هر گلی خاطره ایست، که گره خورده به ذهن،
عاقبت بید فنا تار و پودش بدرد،
آه سوزِ خورشید، نقش رنگش ببرد...
زندگی سادگی دل بستن یا که آسوده شکستن دلی است و چه مشکل باشد دل از او برکندن...
زندگی حسّ قشنگ عاشق، در شبی مهتابی ست...
زندگی نالۀ آواز خراشیدن دل به سر انگشتان غربت و تنهائیست..
زندگی زمزمۀ باد به گوش گل سرخ، وقت بیداری دلهای شماست...
زندگی شوخی باریدن باران به بیابان خیال،
یا که پرواز کبوتر بر بام...
شاید آن بقچۀ تنهائی بی بی جان است...
زندگی عاشق وصل و فصل است
زندگی یک فصل است
فصل زیبای جوانی
زندگی باید کرد...
تا توانی به جوانی
زندگی باید کرد....


مریم نجفیان


شنبه 30 اردیبهشت 1391

پارکینگ حاج عباس

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،


اینم یه شوخی با حاج عباس
حاجی ؛ درسته رئیس شورایی! ولی دلیل نمشهااااا


شنبه 30 اردیبهشت 1391

جونورا به زبون خودمون(الف-ز)

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

اروونه= شتر ماده/ اره دمب= ؟/ اُشتُر=شتر/ اُوپاره کنو=جیرجیرک/ بالین مار=؟/ برقه سو=؟/ برَّه=بچۀ نر گوسفند/ بُزکُش=آخوندک/ بَکّو=؟/ بَلَّبون=شتر ماده/ بوقَلَم=بوقلمون/ پا به نیش= شتر ده سال به بالا/ پایرون(شک دارم)/ پَرپَرو=پروانۀ کوچک/ پشه کورو=؟/ تازیک=تازی/ تاکسیو=؟/ تَقَلی=بچۀ مادۀ گوسفند/ تَکَه=بز نر/ تیرمار=؟/ جدّ=شتر 3 یا 4 ساله/ چاردندون=شتر 8 یا 9 ساله/ چپش=یز نر/ چرخ ریسو=؟/ چسکینه=سِن/ حقّ=شتر3 یا 4 ساله/ خ..ه کنو=؟/ خرخاکی=؟/ خلفه=شتر نر/ خُنج=نوعی کرم بزرگ/ دوبری=؟/ دودمبو=؟/ دودندون=شتر 7-8 ساله/ رِشک=نوعی شپش/ روباه ریگی=روباه صحرائی/ زَلو=زالو/ زنبور زارو=؟/ 

؟؟؟؟
اسامی علمیش با شما/ هرچی از "الف" تا "ز"  جا انداختم بگت


پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391

غمی ازدوست

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

درتکاپوی دلش یادغمی می افتاد
غمی ازدوست که صدبارصدایش میکرد
اودرآن شب پی چه حیران بود؟! 
پی آزادی خویش یاکه ویرانی دل..
اودرآن غم نه فقط محکوم است 
بلکه ازانسان بودن چه بسااودوراست
سهم اوازهمه ی بودن خود
مثل ماهیست که پشت ابراست
اوچراآرام است وچرامی خندد
اومیان مردم که دم ازدوستی ومهرزنند
فقط این نکته بخاطر دارد 
که شقایق نگران است ولی خانه ی دل آباداست!

                       خرامان


پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391

گشت راهداری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

              البته عکس تکراریه. ولی برام جالب بود. اون آینه جلوا به چه منظور گذاشتن؟!


پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391

تولد دوقلوهای کلانتری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،


تولدتون مبارک

پرهام کلانتری   و   پارسا کلانتری
پدر: اسماعیل پسر حاج حسن
مادر: دختر حاج نصرالله قنبری

تاریخ تولد: شنبه 23 اردیبهشت 90 در اصفهان

ایشالا سالم و سرزنده باشن تا تا 120 سالگیشون سایه پدر و مادر بالا سرشون باشه

یه تبریک ویژه هم به دایی حاجی میگم.


پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391

استخدام اداره کل بیمه خدمات درمانی استان اصفهان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

اداره کل بیمه خدمات درمانی استان اصفهان جهت تامین نیروی انسانی مورد نیاز به استناد نامه شماره ۲۲۹۰۵/۹۰ مورخ ۲۰/۱۲/۹۰ مدیر کل منایع انسانی و پشتیبانی سازمان متبوع یک نفر از افراد واجد شرایط را از طریق برگزاری آزمون و مصاحبه تخصصی به شرح زیر به کارگیری می نماید.
کارشناس یا کارشناس ارشد رایانه
نوع بکارگیری:قرارداد انجام کار مشخص
لیسانس یا فوق لیسانس رایانه
۱ نفر مرد-اصفهان
شرایط عمومی استخدام
۱-   تابعیت نظام جمهوری اسلامی ایران
۲-   تدین به دین مبین اسلام و یا یکی از ادیان رسمی کشور مصرح در قانون اساسی
۳-   اعتقاد به مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران
۴-   انجام خدمت دوره ضرورت یا معافیت قانونی دائم برای افراد ذکور
۵-   شرط سنی برای داوطلبان در هنگام ثبت نام حداقل ۲۵ سال و حداکثر ۳۵ سال
۶-   دارا بودن مدرک تحصیلی دانشگاهی ( لیسانس یا فوق لیسانس رشته رایانه ) از موسسات آموزش عالی معتبر
۷-   عدم اعتیاد به مواد مخدر
۸-   عدم سوء پیشینه محکومیت جزایی
۹-   داشتن صلاحیت جسمانی و روانی و توانایی انجام کار

مدارک مورد نیاز
۱-   تکمیل فرم استخدام ( فرم مربوطه در سایت اداره کل بیمه خدمات درمانی موجود می باشد )
۲-   تصویر آخرین مدرک تحصیلی
۳-   تصویر تمامی صفحات شناسنامه و کارت ملی
۴-   تصویر برگ پایان خدمت نظام وظیفه و یا معافیت دائم
۵-   ۶ قطعه عکس ۴×۳ تمام رخ پشت نویسی شده

نحوه ارسال مدارک و مهلت ثبت نام
متقاضیان واجد شرایط مدارک لازم را حداکثر تا تاریخ ۳۱/۲/۱۳۹۱ با پست سفارشی  به آدرس : اصفهان ، بلوار آئینه خانه ، جنب اداره کل تعاون ، بن بست ماه ، پلاک ۲۱ اداره کل بیمه خدمات درمانی واحد کارگزینی ارسال نمایند . بدیهی است به مدارکی که بعد از مهلت مقرر ارسال شود ترتیب اثر داده نخواهد شد .


منبع: سایت استخدام


پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391

منحصربفردای چوپونونی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

منحصربفردای چوپونونیا بگت! با توضیحات! چیزایی که تو چوپونون تک و منحصر بفرده!

مثلاً تنها خونۀ چهارنبش چوپونون: خونه مرحوم علیبرات کوچه مسجد


؟؟؟؟؟


چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391

عصرای چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،



چندروزیه که این اوضاع عصرای چوپونونه. روزا حسابی گرمه و عصرا مزنه به باد و گرد و خاک. دگه تا جایی پیش مره که چشم چشما نمبینه. شب دوباره هوا خنک مشه و با یه پیرن آدم خوشش نی. دوباره روز که مشه گرما و همون داستان قبلی!


چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391

جشن فارغ التحصیلی پیش دبستانیا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،





دیروز صبح جشن پایان دورۀ نونهالان دبستان سمیه در دبستان سمیه برگزار شد.  در این جشن کوچولو که با حضور مادرا و مربیا برگزار شده، نونهالامون که فارغ التحصیل شدن و به مقطع جدید پا مذارن، هدایاییا از دست مادراشون دریافت کردن. تشکر از مربیای دبستان ستوده.


پریروز هم دانش آموزای پیش دبستانی و کلاس اولی یه اردوی آخر سال رفتن عباس آباد و برگشتن. تو این اردوی چندساعته دانش آموزا و مربیاشون حضور داشتن. جا داره از حاج علی جلالپورم تشکر کنیم(تنهاساکن اونجا). خوب شد یادم افتاد. اون هفته هم یه اردوی بازیاب بوده که دانش آموزای راهنمایی ایثار باتفاق معلما و مدیر رفتن و برگشتن. باز تشکر از معلمای خوب چوپونون.


اینم یه شوخی از یه پدر بیذوق! سیمیا برام کیک فارغ التحصیلیشا اورده بود که بخورم که نصفشا تو صورتش پخش کزدم. بچه نمدونست باید بخنده یا گریه کنه. فقط یه نگاه عاقل اندر سفیه بم کرد و تموم!


چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391

آغاز سفر کربلای خانوادۀ آلداود

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر دیروز آقای سید مرتضی آلداود و همسرشون بهمراه یک کاروان از خور عازم عتبات عالیات شدند.
برای سید مرتضی و خانمش آرزوی سلامتی و قبولی زیاراتا داریم

رئیس جمهور و اعراب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :بقیه شا تو بگو ،

اگه رئیس جمهور ایران بودی، چه برخوردی با این عربا داشتی؟؟ 
من که بشخصه خیلی دلم بشون مجوشه!


ذبیح: خیلی کارا! یکیش تحریم حج عمره!

    : زیر نقشه ای که توش نوشته شده خلیج العربی باشون عکس نمگرفتم.

alxander: من اصلاً از فیافه ی عربا حالم به میخوره!کاش.........................

    : من خودم تمام عربا رو میکشتم تا نسلشون از روزمین برداشته بشه ، نفهمااااا، فقط بلدند شکم گنده کنند مردشوره ریختشونو ببرند

    : فعلا که بعضیا می خوان به زور ماهارو عرب کنن ماها خصلت عربا رو بخودمون گرفتیم فقط یکم خنگیم متوجه نمیشیم. ما نمی فهمیم چرا هرچی سید و امامزادست تو ایرانه برید چهار تا کتاب بخونید ببینید ما ایرانیا چه فرهنگ قشنگ و غنی داشتیم ، فقط نگرانید که چرا به خلیج پارس میگن عربی ، نگران بقیه مسایل هم نیستید ،خلیج فارس خوبه واسه درامدش ازین در آمدم که چیزیش..........
...
اونوقت ذبیح میگه تحریم حج عمره . اونا از ایرانیا بدشون میاد از خدا میخوان که ما اصلا نریم . اگه رفته باشی خودت باید دیده باشی 

rd: اول اینکه من رییس جمهور نیستم.
به شما هم نصیحت میکنم به قضایا عمقی تر نگاه کنید. شما از یک طرف به خلیج فارس نگاه میکنید.ولی مسولین از هزار طرف.تازه تا نگاهشون برسه به مقصد هزار راههای دیگری هم پیش میاد.بهرحال درکل دست همه مسولین درد نکنه.

    : بمباران امارات

کیان: آخه اگه عربا بد بودن خدا نسل ائمه رو از اعراب نمی کرد.خودمونیما بسکه ما ایرانیا ذاتمون خراب!...

    : من اگر رئیس جمهور بودم با تمام کشورهای عربی قطع رابطه می کردم . تمامی اصطلاحات و کلمه هایی که ازاین زبان به زبون شیرین فارسی نفوذ پیدا کرده را حذف می کردم. البته اعراب از خداشونه یه روز جای ما ایرانیها می بودن و این همه عظمت و بزرگی داشتن نه سگ مطیع کشورهای غربی.اونا الان اوسارشون دست خودشون نی. مثل عروسک خیمه شب بازی شدن. پس به ایران خودمون افتخار کنیم درسته که سختی هست ولی ما 4000سال تمدن و فرهنگ غنی داریم. الان هم تنها کشور مستقل تو جهانیم که زیر بار ظلم نمیریم.زنده باد ایران و ایرانی

    : اره بحث ائمه جداست

ا.ج: کیان:چون عربا بدترین آدمای اون دوره بودن خدا ائمه را از خودشون...! زنده باد ایران و ایرانی{گفتار نیک کردار نیک پندار نیک} تموم عربای حوزه ی خلیج همیشه فارس باید از دم ...

میم: به گزارش آنا، سایت شرکت نفت ایرانول یکی از شرکت‌های اقتصادی بزرگ ایران اسلامی ساعتی پیش توسط یک گروه از هکرهای عربستان سعودی( HP GROUUP HACK) هک و از دسترس خارج شد. هکرهای سعودی پس از کسب موفقیت در نفوذ به سرور مرکزی سایت شرکت نفت ایرانول، تصاویری از "ملک فیصل" و نقل قول‌های تند وی علیه شیعیان را در صفحه اصلی این سایت قرار دادند. در حال حاضر سایت ایرانول از دسترس خارج شده است. 

میم: مرگ بر عرب

kalantar: راستش من از عرب جماعت بدم میاد - ما الان داریم میگیم بدمون میاد ولی بی خبریم از اینکه اونا فرهنگ خودشونو به ما تزریق کردن زبونشونا به ما تحمیل کردن
ما اول باید با هم یکی بشیم و دوباره زبان پارسی رو برگردونیم که این کار با این مردم به نظرم درصدش منفی میشه/ یعنی غیر ممکن/ بعدشم باید جواب دوستمون کیان رو بدن که ائمه هم در اصل جزو اعراب نیستن شما اگه قشنگ بری و تاریخ رو بخونی پیامبر از نسل بنی اسرائیل میشه ولی چون میون اعراب به دنیا اومد و زندگی کرد ما میگیم عرب/ به هر حال باید نشست و مشکل رو از ریشه پیدا کرد 

علیرضا: اگر من ریس جمهور بودم سعی میکردم حرمت همه مردم -فرهنگ و تمدن ها را حفظ نمایم.به خودم اجازه نمیدادم به راحتی در مورد سایرین قضاوت کنم-اگر توانی فراتر از سازندگی و توسعه کشورم در ابعاد مختلف داشتم سعی میکردم به سایرین و از جمله اعراب هم کمک کنم.البته از کمک متقابل انها نیز استفاده میکردم.من سعی میکردم بیشترین انرژی خود را روی افزایش فصل مشترکها و کاهش دشمنی ها بگذارم.سعی میکردم زمینه را برای همکاری متقابل جهت افزایش منافع طرفین فراهم نمایم.من اگر ریس جمهور بودم به هیچ وجه اعراب را مسئول کاستی های کشور خود نمی دانستم. من اگر ریس جمهور بودم دستور میدادم کلمه دوستی -اشتراک مساعی.همکاری همفکری.صلح- رفاقت و.... را در فرهنگ لغت فارسی درشتر از کینه -دشمنی -عیبجویی و غیره بنویسند.وسعی میکردم در جهت ترویج و اشاعه ان هر کاری از دستم انجام دهم. ولی خدا را شکر که ریس جمهور نیستم چون اگر بودم هم بدون عزم ملی و سرمایه اجتماعی هیچ کاری نمیتوانستم بکنم.و خدا را شکر که ریس جمهور نیستم که مردم کاستی های خودشان را به گردن من بگذارند. همانگونه که به گردن اعراب میگذارند...

سید: به قول خاتمی دیگه دوره ی گفت و گوی تمدن هاست نه جنگ با تمدن های دیگه

چوپونونی: سید و علیرضا. اینایی که میگید رو کاغذ خیلی قشنگه و برای کسایی که اعراب را نشناسن البته!


؟؟؟؟


سه شنبه 26 اردیبهشت 1391

برگشت محمد سعادت و فرید فاتح از حج

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دقیقاً یه هفته از برگشتن آقایان فرید فاتح و محمد سعادت و خانواده هاشون از سفر عمره  میگذره. یخورده دور شده. ولی بازم لازم دیدم از طرف خودم و اهالی یه زیارت قبولی بهشون بگم و براشون آرزوی قبولی طاعاتا دارم.
به حساب بیمعرفتی خودم بذارت دور شدن این خبرا! ما فریدا قد دوتا دنیا دوسش داریم


سه شنبه 26 اردیبهشت 1391

شعرخونی حاج علی مؤبد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،


سه شنبه 26 اردیبهشت 1391

کتاب "بعد از تو" رسید

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

کتاب «بعد از تو...» به قلم توانای خانم سمیه جلالپور آمادۀ عرضه به دوستداران شعر و ادب میباشد.
این کتاب خشتی در ابعاد 15 در 10 سانت با قیمت 1500 تومن به فروش مرسه.
برا تهیه کتاب در اصفهانو چوپونون با شماره 9131702141 و در یزد با شمارۀ 9390200737 تماس بگیرت.(فاتح)


سه شنبه 26 اردیبهشت 1391

انجمن خیریه ....

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

چوپونونیا حتماً بخونن! خیلی مهمه!

کمبودش واقعاً تو چوپونون احساس مشد. یه ساماندهی به خیّرینمون. هیچ شکی نیست که خیرین فقط و فقط به بُعد معنوی کارشون فکر موکنن و جز رضای خدا چیزی براشون مهم نیست. ولی یه حقیقتی وجود داره این وسط. اونم اینه که اگه ساماندهی نشه با این کمکا بتدریج دلسرد مشن. وقتی ببینن پولشون تو راه خودش خرج نمشه. یا اینکه به هدر رفتن سرمایشونا ببینن. یا اینکه مث اون قضیه رضاشاه تا گولّه برف به دست صاحب اصلی برسه چیزی ازش باقی نمونه. یا اینکه متوجه بشن کارای واجبتر هم وجود داشته. یا اینکه از مواردی بی تفاوت عبور کنن و اونا بسپورن به دیگران که بی شک اینجا هم آش یا شور مشه یا بی نمک. یا اینکه از شرم اون افراد حیا کنن و روشون نشه کمک کنن..... اینا چیزاییه که به ذهن من رسیده. مطمئناً هرکسی مواردی از اهمیت ساماندهی خیرین سراغ داره. ولی بیخیال. به اصل موضوع بپردازیم.

یه مدته که یه گروه هفت نفره از اهالی، بنیاد انجمن خیریه را راه انداختن. اربعین پارسال کلنگش تو ذهنامون خورد و بتدریج با رایزنیها یه سر و شکلی به خودش گرفت.
اسمی که اول براش انتخاب کردن این بود:
 "انجمن خیریۀ ولی عصر چوپانان"
هیئت موسس بعد از چند جلسه هیئت امنای اولیه را تعیین کردند. مهمترین وظیفه ای که به هیئت امنا محول شده بود تدوین اساسنامه بود. هنوز هم داره روش کار مشه و تقریباً مراحل پایانی را مگذرونه. البته چیز بسته ای نخواهد بود و حتماً از نظرات اهالی و خیرین بهره خواهد گرفت. اصلاً اینی که دارم میگم برا همینه که از نظرات اهالی استفاده کنیم. من(ذبیح) تو چنتا جلساتشون بودم و تا حدودی خبر از زحمات و دغدغه هاشون دارم. ولی این مطالبی که عرض موکنم برداشتای شخصی خودمه و صددرصد نظرات هیئت امنای محترم انجمن نیست. اگر جایی اشتباه کرده بودم حتما بهم یاداوری بشه تا خدانکرده کسی دچار سوءتفاهم نشه.

اصل اولی و مهم که تیتر اساسنامه بوده و همه بالاتفاق روش تاکید داشتن حفظ آبروی مددجوها بود. خیلی از این بندش خوشم اومد. این انجمن کارشا فقط برای رضای خدا انجام مده و هیچ کسی نمفمه چکار کردن و برا کی کردن. حتی شاید خود مددجو هم نفهمه که از کجا بهش کمک شد. راههای مختلفی پیشنهاد شده و به بحث گذاشته شده که لزومی به لو دادنش نیست. فقط همین در نظرمون باشه که اون کسی که قراره بهش کمک بشه ذره ای نباید احساس خجالت کنه یا شرمندۀ کس خاص یا گروهی بشه.

اولویت اول برای کار خیر اهالی چوپونون هستند. اصلاً محوریت انجمن خیریه فراهم کردن محیطی اروم برای زندگی کردن اهالی تو یه سطح متعادله. قبل از ارائۀ توضیحات اینا بگم که تو چوپونون خییلیا هستن که با سیلی صورت خودشونا سرخ نگه داشتن. واقعاً هستن. قرار نیست اسم افراد گفته بشه. حتی شما هم با کسی اسم کسی را نبرید. هم با آبروی دیگرون بازی کردیم و هم اجرمون زایل شده. ایتام مهمترین اولویتن. فقرا و مساکین هم همینطور. پرداخت کمک هزینۀ زندگی به افرادی که درامدی ندارند و افراد بدسرپرست هم جزء همین دسته مشه. کمک هزینۀ تحصیلی برای دانشجووا و نخبه هامون. پرداخت کمک هزینه ازدواج و جهیزیه به جوونامون هم جزء همین اولویت اولیه... 
اولویت دوم انجام کارای عمرانی و عام المنفعه برا چوپونونه. یخورده از اولویت اول گسترده تره. این قسمت متونه از خریدن یه دستگاه برا بهداشت و درمان باشه تا برسه به احداث کارخونه، کمک به ساخت اماکن عمومی مث مسجد و حسینیه، کمک به شورا و دهیاری و ... خیلی کار بزرگیه و با همت من و شما حتماً شدنی خواهد بود.
اولویت سوم هم کمک به افراد واجد شرایط در شهرهای دگهه. مثلا از فلان شهر اطراف یه نفر معرفی بشه که نیازمند باشه انجمن میتونه پس از تحقیق بهشون کمک کنن.

هیئت امنا انتصابی نیستند. فعلاً بصورت موقتی از جانب هیئت موسس انتخاب شدند تا کارها را سروسامون بدن و انجمنا رو غلتک بندازن. همگی هم آدمای خیّر و مثبتی هستند و هدفشون خیره. هیچ انتظاری جز پاداش اخروی ندارن و فقط مخان کمک کنن. ایشالا طی مراسمی باشکوه در صبح نیمۀ شعبان از تمام اهالی دعوت بعمل میاد که جهت همفکری و تصمیم گیری قطعی برا انجمن یه جا جمع بشن و به روستاشون کمک کنن.

کار انجمن موازی کاری و رقابت با موسسات خیریه نظیر بهزیستی و کمیته امداد نیست. بلکه در کنار اونا و با هدفی یکسان و خیره. البته اولویت دوم کاری انجمن باعث شده که یخورده متمایز باشه از اونا. یعنی یکی از اهداف مهم این انجمن اینه که به عمران روستا برسه و آبادیمونا بلندش کنه.  ولی در اولویتای اول و سوم تا حدودی با اونا همفکریم و حتی جزء برنامه هاشون هست که به اون ارگانا هم کمک بکنن ایشالا.

یکی از برنامه هاشون ارائۀ بیلان کار به اهالی و خیرینه. یعنی همه بالاتفاق معتقدند که باید خیرین بدونن که پولشون کجا خرج شده. این عین صوابه و اعتماد بین طرفین بیشتر مشه. البته اسم افراد گفته نخواهد شد.

برا انجمن یه حساب باز شده. برداشت از حساب با سه تا امضا ممکنه. یعنی حتماً باید امضای سه نفر از هیئت امنا پاش باشه تا چک نقد شه. درسته که همه نیتامون خیره ولی بازم این به امنیت کار کمک موکنه و خیال خیرینمونم راحتتره. یه شماره حساب داره که پایین همین صفحه مذارم براتون. متونت از هرجایی به حسابش واریز کنت. حتی با خودپرداز هم متونت "از کارت به حساب دیگر" وارد بشت و به حساب کارت بریزت. همچنین بزودی قبض صادر مشه که بتونت پول نقد هم به رابطای انجمن بدت!
البته یه راه دگه هم جزء برنامه های اصلیشون بود که هنوز مقدماتش فراهم نشده. قرار بود این کار خیر از کارمندا و کارگرامون شروع بشه. هرکسی باید با حسابداری ارگان خودشون صحبت مکرد تا زمان واریز حقوقش جزئی از اون -بسته به وسع مالیش- کسر بشه و به حساب انجمن بیاد. باید سند جدا بزنن و یخورده سختشونه. ولی اگه بکنن نور علی نوره. همچنین متونن با بانکشون صحبت کنن که ماهانه از حقوقشون کسر بشه و 5 تومن 10 تومن ... هرچی وسعشونه به حساب انجمن بیاد. این کار مزایای زیادی داشت. شاید یکی دوماه اول متوجه کسر یه مقدار جزیی از حقوقمون میشدیم. ولی بعد یه مدت اصلا یادمون مرفت. اما پولا ماهانه به حساب خیریه مره و تو کارا خیر شریک بودیم. درحالیکه روحمونم خبر نداره. یکی دگه اینکههر کار خیری که در هر ماه انجام بشه تو اون کار هم سهیم میشیم. حالا مخاد کمک به یتیم و فقیر باشه یا ساخت مسجد و حسینیه. فکرشا بمنت. با ماهی 5 تومن، 10 تومن، من و تو میتونیم خونه آخرت خودمون و اجداد و حتی برو بچه هامونم آباد کنیم. بخدا شدنیه!
فقط یه خواهش
ببینت! یه کار جدید شروع شده! کار خیری هم هست! بی شک اشکالاتی هم تو کار هست! ولی خداییش بیایت و مردونگی کنت! ریز و درشت همه کمکش کنیم تا پا بگیره! بحث مالیش آخرین مسئلشه!  از اون مهمتر اینه که با حضورمون و تشویقمون و انتقادای سازنده بهشون کمک کنیم! مثلاً اگه با منِ نوعی مشکل دارت اونا به انجمن نکشونت! اگه ایرادی تو کار هست اونا دوستانه بگت تا حلش کنم! نه اینکه در جهت تخریب انجمن پیش بریم! باور کنت هممون حالشا میبریم بعداً! پسفردا هممون خواهیم دید که چقد کار بزرگی شده برا آبادیمون و از اون مهمتر برا آخرت خودمون و خونواده هامون!
یه تخمین کوچولو
نمخام خیلی براتون حساب کتاب راه بندازم. فقط مخام بگم که اگه ما بخواهم موتونم همه کار بکنم با هم!
من خودم بشخصه به این گروه خیرین پیوستم و باشون همقسم شدم که تا آخرش پاش وایسم. حتی اگه هیشکه هم کمک نیاد ما 20 نفری هستیم که اگه میانگین ماهی 10 تومنم بریزیم ماهی 200 تومن تو چوپونون کار خیر انجام دادیم. همین ما را بسه!
و اما ...
اگه من و شما کنار هم باشیم، دستامونا از تو دست هم بیرون نکشیم...
ما حدود7000 نفر چوپونونی و 2000 خونوار چوپونونی داریم. مبالغ بالا را کاری بهش نداریم. پولای کت و کلفتی که خیرین و سرمایه دارامون مریزن هم کارش نداریم. قبض و صندوق و ... هم بماند. اگه 1000 نفر دست یا علی بدیم به هم و ماهانه 10 هزارتومن به حساب خیریه بریزیم مدونت چی مشه؟ ماهی ده میلیون تومن! اگه 100 نفر بشیم ماهی یه تومن! بخدا مشه! من به غریبه ها هم که گفتم کلی پسندیدن و مخاسن عضو شن. وقتی مبینم که یه دریا متونم بسازم با هم چرا قطره هامونا دریغ کنم؟!
خیلی سخت نیست بخدا! 1000 نفر یا علی بگن تا هممون به خود خدا برسیم!
جوونا با خونواده هاتون حتماً صحبت کنت! بزرگترا پشت چوپونونا خالی نکنت! یبار دگه مث سرشماری به چوپونون یا علی بگت!
یبار دگه فقط!

انجمن خیریه ولی عصز (عج) چوپانان
حساب جاری سیبا
شماره حساب: 0108365780000
به نام: انجمن خیریه ولیعصر چوپانان
(بهروز زاهدی-محمدرضا پاسیار-امرالله کلانتری)
«یـــــا   عــلــــــــــــــــــــی»


دوشنبه 25 اردیبهشت 1391

چنتا خبر استخدامی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

قوه قضاییه امسال 3000 تا استخدامی داره

سازمان سما هم از بین لیسانسه ها و فوق لیسانسا نیرو میگیره(معلم حق التدریسی)

استخدام بانک صنعت و معدن در سراسر کشور

استخدام بانک سامان در سراسر کشور

استانداری اصفهانم یه ازمون استخدامی داره. بهداشت و منابع طبیعی مدونم استخدامی دارن. ولی فک کنم همه ارگانا استخدامی داشته باشن. به خفشون نشستم. خبری شد خبر موکنم.

منبع این خبرام سایت استخدامه. اگه مشتری  وبلاگ نیستت یا کاملشا مخاهت ببینت باید تو این سایت برت:
www.estekhtam.com

فقط نمدونم چرا جا استخدام، نوشتن استختام!!!


دوشنبه 25 اردیبهشت 1391

مجلس غیبت خانما جلو درب خونه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،




دوشنبه 25 اردیبهشت 1391

شعر چوپانان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


چوپانان، شهره ای به زیبائی          در آن دشت و کویر رؤیایی
بیابانت پر از ریگ و علفزار               درون دشت تو نخل است بیدار
بود جاری قناتی در دل تو                 قدیمی ای صمیمی مردم تو
درون خانه ات ایوان و هشتی          بزیر سایه بانت مشک مشکی
تنور است و درونش چوب و هیزم     که بی بی می پزد نانی ز گندم
بود گالش به پایش بی بهانه             بود زیلو، گلیم در صفه خانه

عبدالرحیم کلانتری


دوشنبه 25 اردیبهشت 1391

خشتمالی پیلارسال

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

کار خوب و نیک شاخ ودم نداره. چنتا از همشهریای خیّرتونا ببینت. ایشالا که اجرشونا کمرنگ نکرده باشم





یکشنبه 24 اردیبهشت 1391

چنتا خبر کوچولو

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

چندروزی که چوپونون نبودم هیچ خبری نبوده.  البته فک مکردم خبری هست و من بی اطلاعم. ولی امروز که اومدم دیدم غیر از گرما واقعاً خبری نی آبادی.

عصر جاتون خالی دم در نشسته بودیم و از هوای بهاری عصرا لذت مبردیم که پایه باد از غرب اومد بالا. یه چیزی مث طوفانای پارسال. فاصله 50 متری پیدا نبود و ماشینا با چراغ و مه شکن حرکت مکردن. سرعتاشونم اونقد کم شده بود که به وایسادن نزدیک بود. وسطای باد بارون هم مگرفت و ول مکرد. حدود یه ربع طول کشید تا تیفون و بارونای گاه و بیگاش رد بشه از چوپونون. الانم که حدود ساعت 10 شبه خبری از اون باد و بارون نی و فقط گرمه. خیلی گرمه!

صبح امروز کاروان مشهدیا به مدیریت کبلا نوروز براتی به چوپونون برگشتند. زیارتاشون قبول باشه ایشالا.

از بی خبری و آرامش روستا سوءاستفاده مکنم و از فردا عکسای چوپونونا براتون مذارم. 
یا علی


یکشنبه 24 اردیبهشت 1391

نمایی زیبا از مسجد جامع چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،



یکشنبه 24 اردیبهشت 1391

اینجا کجاهه؟2

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

کیا ادعا دارن همه جای چوپونونا فولن؟
چند سالی هست که این ماشینو دم در خونه گذاشته! شاید شما هم دیده باشت.
این از قبلی خیلی اسونتره. اگه گفتت کجاهه؟ (عکس: علی فاضلی)

فردا صبح نظرات قابل رؤیت مشن تا ببینیم کیا درست جواب دادن.


یکشنبه 24 اردیبهشت 1391

شعر مادر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

تقدیم به مادران عزیزی که با آموزاندن گویش محلی به فرزندان خود، حفظ هویت می کنند و میراث فرهنگی گذشتگان را زنده نگاه می دارند.

مادر! ای  مهر آسمانی من               مادر! ای عشق جاودانی من

مادر ! ای تکیه گاه  زندگیم               حامی   و   سر پناه   زندگیم

نشود   هیچگه   فراموشم               لای لایی  که رفته  در گوشم

در همه کار  رهنمای  منی              کفر هم می شود خدای منی 

عشق وشور تو پشتوانه ی من        خاطراتت  چراغ   خانه ی  من

از نگاهت  نگاه   می خندید              گریه  هم  زاشتباه  می خندید

نازشت از پی بهانه ی من              بوده  از  کودکی  ترانه ی  من

گهر  پر  بهایی   ای   مادر              هر غمی  را  دوایی  ای  مادر

گر نه یاد تو بود  در دل من              غم  و  اندوه  بود  حاصل  من

حسرت با تو یک نفس بودن            لحظه ای  در  کنارت  آسودن

بوسه از باغ گونه ات چیدن            بر  چروکش  گذشته  را  دیدن

راستی مانده است بر دل من        دل من گشته است مشکل من

مادرم! کوچه با تو الفت داشت       زین سبب هر که گام بر می داشت

عشق می گفت مادر آمده است    مهر  تابان   خاور   آمده   است 

سخنت  جوهر  گزینش  بود          خنده ات  نقش  آفرینش  بود

چقدر خوب  و  با صفا  بودی          من ، تو  بودم  تو  نیز ما بودی 

هست در خاطرم که در خردی       سوی مکتب مرا چو می بردی 

اشکت از هردو چشم جاری شد    رخت  از  اشک  آبیاری  شد

عقل دیوانه ی صفای تو بود          باغ  فردوس  زیر  پای  تو  بود

مادر ای مادر فرشته خصال           ای تو را معرفت به  حد کمال 

بر سرم تاجی  از  ریاحینی         خوشه ی    تابناک    پروینی

کهکشانی فروغ خورشیدی         خرمن  ماه  و  چنگ ناهیدی

پرگشوده   همای   اقبالی          کعبه ی    آرزو   و    آمالی

دلنوازی  عزیز  و  دلبندی            بر  لب   کاینات   لبخندی

یر زمین پرخروش دریایی            کیستی؟چیستی؟ معمایی 


  مادر،فرشته ی مهر

افرشته ی  مهر  دوش  تا  صبح                   لبخند  به  لب   برابرم   بود

لبخند    لبش   به   یادم    آورد                   آن روز  که  یار  و  یاورم بود

دستش  که  مدام  کار می کرد                   گر  بسته  نبود بر سرم بود

در     گرمی      آفتاب     مرداد                    او بود که سایه گسترم بود 

هرگه که مریض و خسته  بودم                    بیدار    کنار    بسترم   بود

در    بازی     کودکانه ی    من                    گه   یاور   و  گاه  داورم  بود

تا دیده ی خویش می گشودم                    خورشید   منیر   خاورم بود

شب ها که ستاره می شمردم                  تابنده ترین     اخترم     بود

این      شعر    بلند    افرینش                    از   روز   نخست  از برم بود

زیبایی     جاودانه اش      بود                    چیری که همیشه باورم بود

بهتر  ز  فرشته   بود  زین روی                    می خواستمش که مادرم بود


نارُسینه- آذر 1373

استاد محمدعلی ابراهیمی

منبع: وبلاگ کویر انارک


شنبه 23 اردیبهشت 1391

سخنی با شاعرامون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

تشکر فراوون از همه شاعرا و نقدکنندها و همه شعر دوستا! 
فک کنم وبلاگ چوپونون رسالتشا تا حدودی انجام داده و از برنامه شعر و شاعرا و نقداشون خیلی راضیم. دستتون درد نکنه! وبلاگ برای مدتی ولو کوتاه از حالت یطرفه در اومد و از نظرات کارشناسی یه قشر خاص بهره بردیم. مسلماً بحثای علمی و مستند بیشتر به دل مشینه تا درددلای ساده و صرفاً احساسی!
تا چندوقت پیش اسم شعر که میومد هممون یاد ممّد شیخ میفتادیم و بس! ولی الان کساییا مث عباسو و بیرجندی و ... داریم که شعرای راهیا نقدش موکنن و واقعاً هم نگاه کارشناسی رو شعر دارن. از طرفی شاعرای جوونی مث خانم پاسیار داریم که کارشناسامون بارها و بارها رو شعرشون نظر مدن. مثبت و منفیش مهم نی. چون شعرای جوونامون ارزش نقد کردنا داشتن. کارشناسا متونسن به پوزخندی اکتفا کنن و بیخیال باشن. ولی در جهت اعتلای شعر جوونا سکوت نکردن و نقداشونا ارائه کردن.
بهرحال ایشالا شاعرا و کارشناسا و نقدکنندها هم رسالتشونا به درستی انجام بدن و دینشون به آب و خاکشونا فراموش نکنن. پیشنهاد من اینه که لااقل خودشون سه چارتایی دور هم بشینن و یه فکر اساسی برا فرهنگمون بردارن. یادمه زمان همایش 88 همه فکر و ذکر دست اندرکارا این بود که از همۀ تواناییا و استعدادای بالقوۀ چوپونون استفاده بشه. اگه قراره کار پزشکی بکنیم حتماً با پزشکای چوپونونی هماهنگ بشه و نظزات کارشناسی شدشونا بگیریم و اعمال کنیم. اگه کار مهندسی داشتیم نظرات مهندسامون و ... این مقوله برا شاعرامون و کارای فرهنگی روستا هم مصداق داره. بد نی شاعرامون دور هم بشینن و از هنر و استعدادشون در جهت کمک به آبادی استفاده کنن. نمدونم چجوری! چون کارشناسش نیستم. ولی مدونم خودشون اگه فکراشونا رو هم بریزن راهشم پیدا موکنن! تبلیغات! تحریک عرق ملی چوپونونیا! طمرّه به مسئولین با زبون شعر! ثبت تاریخ چوپونون به زبون شعر! و ....
الحمدلله غرور در قشر فرهنگیمون کمتر دیده مشه. همونطور که استاد راهی بارها و بارها از دوستان دگه درخواست آشنایی و تبادل افکار و نظراتا دادن. منم به نوبه خودم ازشون مخام سرخیر بشن و این کارا بکنن! ایشالا که با دور هم نشستنتون بتونید خدمتی به چوپونون بکنید.


شنبه 23 اردیبهشت 1391

چنتا عکس قشنگ دگه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،




دشت بی درخت چوپونون             بازم کوه و دشت و ریگ
تیرپایه وسط زمینا دشت             یه کوچۀ کم تردّد چوپونون
عکسها از : علی فاضلی

کتاب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

البته این  شعر مال قبلناهه. ولی اینجا بمناسبت برپائی نمایشگاه کتاب مینویسم. با تشکر!

کتاب

کتاب ای مونس شبهای تارم          نهی مرهم تو بر این قلب زارم
چراغ شب فروز بندگانی                حقیقت جوی راه زندگانی
رفیق و راز نگهدار دل من               تویی حلال هر چه مشکل من
نشینم با تو تا صبح قیامت            بجویم من خدا را در کلامت
کتاب آرامش روح و روانم                تو هستی مونش و آرام جانم
فرا گیرم ز تو من بندگی را              بجویم راه و رسم زندگی را
که قران در جهان ام الکتاب است     فراگیرید که دریای ثواب است
مسلمانی که قرانش کتاب است     از آن گر دور شود خانه خراب است
بگیرم پند و اندرزهای قران
دهم از بهر هر آه دل و جان

محمود عباسیان
(پیمان)


شنبه 23 اردیبهشت 1391

تفسیر بیرجندی از شعر خانم پاسیار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

به خانم پاسیار تبریک می گویم. شعر شما خاطرات فروغ و اشعار جسورانه ی او را در ذهن بنده زنده کرد.
فروغی که متولد شده و این پتانسیل را دارد که به تولدی دیگر برسد و اما برداشت بنده از شعر شما. برای راحتی کار آن را به پنج بخش تقسیم می کنم.
بخش اول :
1) به آغوش می کشد تو را با نگاهش: پسری با نگاه فریب کارانه اش تو را جذب و در آغوش می کشد و ...
2) هرز میروی در میان پیچش دستانش: میان دست های این پسر ارزش های معنوی تو (دختر) هرز و به هدر می رود.
3) و سقوط : و چه بسا این ارزش های معنوی به صفر میل می کند و صفر می شود (از نگاه جامعه و نظام ارزشی حاکم بر آن)
توضیح : همان گونه که ملاحظه می گردد پسر دنبال کار خودش می رود و بدون هیچ کم و کاستی کماکان به زندگی اش ادامه می دهد.
بخش دوم :
شاعر در بخش دوم به اتفاقاتی که برای دختر می افتد بیش تر اشاره می کند:
الف) زنگوله ی جاودان آینه :تصویر این اتفاق و علی ظاهر گناه ، مانند آینه و برای همیشه در مقابل دختر فریاد می کشد و او ر ا می آزارد.
ب) خدا : دختر خدا را در مقابل خود می بیند که او را به عنوان گناهکار نگاه می کند و از این بابت احساس ناخوشایند گناه می کند.
ج) گرسنگی : گرسنگی متاثر از نیاز های غریزی که خداوند در وجود دختر و مانند پسران قرار داده است هم در مقابل دختر است.
د) پرت- خیابان- گاه: خیابانی که ناامن برای دختران است نیز همچون پرت گاه کماکان در مقابل اوست.
ه) و بهت گل های قالی : همچنین دختر در مقابل خود انسان های به ظاهر زیبا ولی بدون قدرت تشخیص را هم میبیند که مبهوت به او به عنوان گناهکار نکاه میکنند و این موضوع هم روح دختر را می آزارد.

بخش سوم :
پیوند تو و چراغ همیشه قرمز راه : آری ظاهرا این چراغ قرمز ها فقط با توی دختر پیوند دارند و برای پسران تعریف نشده اند.
بخش چهارم:
راه فریاد می کشد ... فریاد می کشد. سرزنش مرز ها را- در تورم پندار – و استثمار وجودت- در بندگی تقدیر :
ولی از همه جا این مرز بندی ناعادلانه بین جنس اول (پسر) و جنس دوم (دختر) را تحت عنوان اسثتثمار و بندگی در ذهن دختر فریاد می کشد و دختر آزرده از آنچه علی الظاهر بر اساس نظام ارزشی حاکم بر جوامع بشری برایش مقدُر شده است. گر چه امکان به زبان آوردن آن ظاهرا وجود ندارد.
بخش پنجم :
به افتخار جهنم ...: ذهن دختر فریاد می کشد از این جهنم ناعادلانه ای که در این دنیا برایش تحت عنوان جنس دوم تعریف کرده اند و می گوید حاضرم این قرارداد های اجتماعی نا عادلانه ی این دنیا را قبول نکنم و با افتخار به جهنم آن دنیا بروم چون حداقل جهنم آن دنیا هر چه باشد توسط خداوند تعریف کرده است ولی جهنم این دنیا توسط انسان ها و به خصوص جنس اولی که ظاهرا قدرتمند تر است تعریف گردیده .
 


جمعه 22 اردیبهشت 1391

روز مادر مبارک

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،



رفیق قدیمی: خدایا هر که هستم هر چه هستم ، به یک لحظه فدای مادرم کن/ مادرم روزت مبارک

دختر:
مادر تو بهشت جاودانی مادر/ خورشید بلند آسمانی مادر/ در چشم تو نور زندگاانی جاریست/ سرچشمه ی مهر بیکرانی مادر
ایکاش که تا ابد نمیرد مادر/ یا هستی جاودان بگیرد مادر/ مهر است سراسر وجودش تا هست/ ایکاش که پایان نپذیرد مادر
هربار که خنده بر لبش می روید/ یا نبض گل سرخ سخن می گوید/ چشمان پر از ستاره ی مادر من/ در گردش اشنا مرا می جوید
چون مهر بزرگ و بی نشانی مادر/ ارام دل و عزیز جانی مادر/ ایکاش همیشه جاودان می بودی/ انقدر که خوب و مهربانی مادر
در کوچه ی جان همیشه مادر باقیست/ دریای محبتش چو کوثر باقیست/ در گویش عاشقانه نام مادر/ شعریست که تا ابد به دفتر باقیست

چوپونونی: اسمس پارسالم برای مادر:
آسودگی از محن ندارد مادر/ آسایش جان و تن ندارد مادر/ دارد غم و اندوه جگر گوشۀ خویش/ ورنه غم خویشتن ندارد مادر/ مادرم روزت مبارک

rd: مهر مادر: تنها چیزی است که در دنیا همتایی ندارد.

rd: همه چیزش شیرینه: یادش.خاطراتش.حتی در خلوت گریه کردن برامادر . لبخند مادر :کمی فکر کن ببین چه چیز میتونه اون احساس را درونت بوجود بیاره.واقعا عمری گشتم نتونستم پیدا کنم.اگر پیدا کردی مطمئن باش معنی لبخندش را نفهمیدی.

    : madar parastare delam, ey roshani bakhsh o cheraghe manzelam

آرین: مادرم غربت چرا/تورا کرده از من جدا/مادر مادر میدونی که چقدر دوست دارمت/میدونی به خدا میسپارمت

صحرا: مادر شکوفه ایست که هنگام غنچه بودن دوست داشتنی و موقع گل کردن عشق ورزیدنی و در وقت پژمردن پرستیدنی است. مادرم روزت مبارک

دلیله: یکی بود یکی نبود / دل من تنگ تو بود /اس ام اس بهونه بود / فکر من یاد تو بود. روزت مبارک.

حمید: مادر هیچ همتایی ندارد. خوش بحال تو که مادر داری .ولی نمیدانی چه گوهر گرانبهایی داری. 

آشنا: زندگی را دوست دارم در کنار یارودوست/ درکنار یارودلجویی که مادر نام اوست

شراره 2: تو دنیا یکی هست که فقط به خاطر تو نفس میکشد اون هم دماغته. روزتان مبارک


؟؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد