ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
وبلاگ چوپونون هفته سوم خرداد 1391
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،
هوچیاین جا جلوهها با چو کند
گر کلاه، اندیشهها را نو کند
خویشتن را میکند بورابلهی
کاو بزرگی را به جمعی هو کند
بدلگامانیم گندم آنِ ماست
آخوری شاید که فکر جو کند
کی تواند با مراغه آن چموش
تا ابد در خاکِ ما سخلو کند؟
با چنین درجا ترقی میکنید!
گر صعودی در مثل یویو کند
میکند با من حسودان! تیغتان
آن چه را تیغِ هرس با مو کند
دشتِ سبز از ما لگدمال از شما
« مه فشاند نور و سگ عوعو کند»
م- راهی
نقل از کتاب شب و ابر و هامون
وطن
سلام گرم من بر دوستانم
که از هجر وطن میسوزه جانم
چوپانانی که تک باشد در ایران
بود مأوای مردان و دلیران
چو پر وا میکند روحم به سویت
غم عالم همی ریزم به کویت
فدای آب شور و ریگ داغت
به قربون انار سرخ باغت
قدیما مردمت یکرنگ بودند
همه زحمتکش و دلتنگ بودند
همه اقوام خواه و بامروّت
دلی سرشار از مهر و محبت
کجا شد آن رسوم و شب نشینی
کجا شد رسم و آئین قدیمی
همین که سال نو تحویل میگشت
گدرگاه همه بُد برزن و دشت
همیشه کوچه هایت باصفا بود
که دلها معدن مهر و وفا بود
همه چشم انتظار یار بودند
ز عشق دلبری سرشار بودند
کنار یکدگر ما شاد بودیم
همه از قید غم آزاد بودیم
مثال عندلیب باغ و بستان
همی رفتیم شادان و غزلخوان
به هردم، حال ما بُد شاد و خرّم
که مهر جملگی بُد در دل من
همه را میسپارم من به یزدان
بود عشق شما در شعر پیمان
محمود عباسیان
(پیمان)
فروردین 88
کاروان می خواند آواز رحیل می خرامد مست ومی پوید رحیل
می رود آنجاکه خون وآتش است رهروان ، ققنوس ومولاشان خلیل
خوابِ نوشین چشم ماراگرم کرد بامدادان ، بازماندیم از رحیل.
معرفت بام رفیع جاودانگی شهداست . هر مجاهد فی سبیل ا... بابقچه ای پراز اندوخته هایی که ثمره یک عمر تلاش اوست به میدان جهادپا می نهدتا مال التجارهایش رادرگرمای آتش جنگ وبارش رگبار گلوله به مشتری دلخواه خود عرضه کند.
نام :شهید غلامرضا مرتضوی
تاریخ تولد : 1339
محل تولد: حجت آباد
تاریخ شهادت :1363/3/17
محل شهادت : منطقه عملیاتی غرب (سرو ،ارومیه) به دست ضدانقلاب
فصل رویش
شهید غلامرضا مرتضوی در سال 1339 در خانواده ای کشاورز ولی سر شار از عشق به خدا ، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در روستای حجت آباد دیده به جهان گشود ، ایشان اولین فرزند خانواده بود دوران کودکی را در کنار پدر ومادر مهربان سپری کرد در سن هفت سالگی برای ورود به دبستان به چوپانان می آمد و هر روز فاصله شش کیلومتری چوپانان تا حجت آباد را با پای پیاده طی می نمود ، در زمان تحصیل باتوجه به اینکه هر روز بین چوپانان وحجت آباد تردد داشت جزء شاگردان ممتاز مدرسه بود ، بعداز گذراندن دوره راهنمایی در سال 1354جهت ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در دبیرستان خمینی شهر (همایون شهر)مشغول به تحصیل گردید .
فصل شکوفائی
شهید مرتضوی در دوران دبیرستان عضو انجمن اسلامی دبیرستان بود ودر فعالیتهای مذهبی وشرکت دادن سایر دانش آموزان در مراسمات دبیرستان وتظاهرات خصوصاً سال آخر دبیرستان که مصادف با اوج گیری انقلاب اسلامی ملت ایران بود نقش چشم گیری داشت ، در سال 1357 موفق به اخذ دیپلم فنی اتومکانیک گردید ، در سال 1359 در سن 19
سالگی تصمیم به ازدواج گرفت موضوع را باپدر درمیان گذاشت وپدر نیز موافقت کرد ، لذا در همان سال اقدام به ازدوج نمود .
حضور در میدان نبرد
شهید مرتضوی در سال 1361 با توجه به اینکه دارای همسر و دو فرزند بود موضوع شرکت در جبهه را با همسرش درمیان می گذارد که تصمیم دارد به جبهه برود ، رفتن به جبهه ایشان مورد رضایت پدر بزرگوارش نیز قرارمی گیرد ، او انتخاب شده بود وباید می رفت .در بهمن سال 1361 اعزام به جبهه می گردد وبعد از طی شدن دوره آموزشی تقسیم وبه کردستان منطقه مرزی سرو معرفی می شود ، در طول مدت 13ماه حضور در جبهه بسیار فعال بود ، باتوجه به اینکه ایشان توانایی کار با خودروهای سنگین را داشت کار با لودر وکامیون خصوصا تانکر آب را برعهده می گیرد ، در طول این مدت چند بار به مرخصی می آید ولی ایشان تاب ماندن در پشت جبهه را نداشته وهمیشه برای رفتن دلتنگی می نمود ، تا اینکه در بهار سال 1363 که آخرین مرخصی اش بود با روحیه ای متفاوت از دفعات قبل بوده گویا لحظه ملاقات با خدا را خود احساس می کرده .
شهید غلامرضامرتضوی علاوه بررانندگی خودرو در واحد مهندسی کمک به نیرو های تخریبچی نیز می کرده ، در تاریخ 13/3/1363در یکی از عملیات های خنثی سازی میدان مین یکی از مین ها منفجر وروح عاشق او همراه با تعدادی دیگر از همرزمانش به دیدار معشوق واقعی می شتابد شهید مرتضوی تنها شهید متاهل از چوپانان می باشد و شهادت او آن چنان تاثیری در روستا گذاشت که از تاریخ شهادتش خیل افراد متاهل داوطلب اعزام به سوی جبهه زیاد شد . روحش شاد ، یادش گرامی و راهش مستدام باد . انشاالله
خصال نیکو
شهید مرتضوی سخاوت ، هوش و ذکاوت را درچهره داشت ، دست ودل باز بود ، بشاش و خوش برخورد وصبور ورازدار ، زبانی گویا گفت وگوی ملیح وباطراوت از ویژکی های بارز او بود . اخلاقی بسیار پسندیده داشت ، دراوقات فراقت به کمک پدر ومادر خود می شتافت ودر امور کشاورزی به آن هاکمک می کرد واز نظر کار وفعالیت سرآمد بود .در بین دوستان مورد توجه خاص آنها بود واین نبود مگر بخاطر اخلاق نیکو آن شهید ، انجام واجبات خصوصا نماز اول وقت وصداقت در قول وعمل را بسیار اهمیت می داد وبارها سفارش به این موضوع داشت .
با توجه به اینکه وصیت نامه شهید بزرگوار غلامرضا مرتضوی در دسترس نبود لذا دست نوشته شهید با عنوان (به پسرم دروغ نگوئید) که از جبهه برای خانواده ارسال داشته را با دست خط خود شهید تقدیم می نمائیم .
به گزارش گروه خواندنی های مشرق، ارسال هزاران ایمیل به کاربران ایرانی مبنی بر امکان مشاهده تبلیغ شرکت پپسی کولا بر روی ماه باعث شد تا بسیاری از مردم ایران ساعتی را به رصد شبانه ماه مشغول باشند.
اگرچه این موضوع از ابتدا و با سرچی ساده متوجه فارسی بودن این شایعه شوند اما انتشار این خبر در برخی رسانه های معتبر کشور که عنوان دانشجویان را یدک می کشند باعث شد تا این گمانه در بین مردم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
این رسانه رسمی کشور حتی پا را از این فراتر گذاشته و با برخی متخصصان درباره این رویداد مهم (!) مصاحبه نیز کرده بود.
هرچه هست، شایعه تبلیغ پپسی روی ماه نشان داد هنوز هم جامعه ایران مستعد باور کردن دروغ های بزرگ و با جزئیات زیاد است و اطلاع رسانی این تبلیغ دروغین حتی در بین اقشار تحصیل کرده کشور نیز رواج زیادی پیدا کرده بود.
اگرچه این اتفاق باعث شد تا مردم ایران ساعتی به مشاهده ماه بپردازند و حتی ساعت ها خود را بارها با 119 چک کنند اما در نهایت این پیامک کار را به پایان رساند: " ایرانیهای عزیز شما مقابل دوربین مخفی بودید. دستی برای ماه تکان دهید و با آرامش بخوابید"