http://choopananabad.mihanblog.com 2013-08-14T10:34:57+01:00 text/html 2013-08-12T04:34:26+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/248
خروجی وبلاگ چوپانان آباد از 4 مرداد تا 21 مرداد 92
جزئیات نرخ بیکاری در 397 شهر
خور و بیابانک جزء 4 شهر دارای کمترین بیکاری
به گزارش خبرنگار مهر، نرخ بیکاری و وضعیت 397 شهرستان کشور که بر اساس آخرین سرشماری کشور در سال 90 از سوی مرکز آمار ایران انجام شده است، از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پس از آمارهای جنجال برانگیز عملکرد 8 ساله دولت ارائه شد.
بشاگرد؛ بیکارترین شهر کشور
بررسی آمارهای مربوط به 397 شهرستان کشور نشان می دهد که نرخ بیکاری در شهرستان بشاگرد به میزان 53.2 درصد و بالاترین نرخ بیکاری کشور است. همچنین شهر جوانرود با 46.9 درصد و سراوان در استان سیستان و بلوچستان با 44.8 درصد به ترتیب دومین و سومین شهر با نرخ بیکاری بالا در کشور است.
20 شهر اول بیکار
مسجد سلیمان با 43.4 درصد، ایرانشهر 43.2، زابل 43 درصد، سیب و سوران با 38.8 درصد، باوی با 37.7 درصد، هیرمند با 37.3، دشت آزادگان 36، زهک با 35.9 درصد، شادگان با 35.9 درصد، اندیمشک با 34.2 و خرامه با 31.8 درصد جزو 20 شهر بیکار اول کشور محسوب می شوند. مریوان با 30.6 درصد، سرپل ذهاب 30.4، اندیکا 30.3، پاوه 30.2 درصد، خرمشهر با 30.2 و سرباز با 30 درصد در گروه 20 شهر اول بیکار کشور قرار دارند.
20 شهر دارای بهترین وضعیت بیکاری
در بین 397 شهر کشور، نرخ بیکاری در 20 شهر کشور کمترین میزان در بین تمام شهرهای کشور است. بر اساس آمار ارائه شده، نرخ بیکاری در مه ولات 4.8 درصد، بستان آباد 4.8، ایجرود، شبستر و خنداب 4.7 درصد، بشرویه 4.6 درصد و تیران و کرون نیز 4.5 درصد است.
همچنین نرخ بیکاری در شهر انار 4.5 درصد، خداآفرین 4.3 درصد، آران و بیدگل و ماهنشان 4.2 درصد، طارم 4، جوین و سربیشه 3.9 درصد، کنگان 3.8، بجستان 3.6 درصد، خوشاب 3، خور و بیابانک 2.7 درصد، خلیل آباد 2.5 درصد، سرایان 2.2 و ابوموسی 1.2 درصد است.
25 شهر زیر 5 درصد و 281 شهر بالای 10 درصد بیکاری
281 شهر از مجموع 397 شهر کشور دارای نرخ بیکاری دو رقمی و بالای 10 درصد است و تعداد شهرهای با نرخ بیکاری تک رقمی 116 شهر است. همچنین تعداد شهرهای دارای نرخ بیکاری زیر 5 درصد که نشان دهنده وضعیت مناسب آن شهرها به لحاظ وجود فرصت های شغلی برای کارجویان است تنها 25 شهر کشور اعلام شد.
text/html 2013-08-10T23:02:29+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/247
بنام زیبای هستی بخش
مدّتی پیش طی صحبتی خودمانی با استاد حسین تقی زاده (شاغل در کارگاه میراث فرهنگی اردکان) از وجود پلی قدیمی معروف به پل ابریشم در اطراف اردکان با خبر شدیم. بعد از اتمام صحبتمان از ایشان قول گرفتیم که ما را در راه رسیدن به آنجا راهنما باشند که ایشان هم طبق معمول همیشه با رویی گشاده قبول زحمت فرمودند.
چند روز قبل از ماه مبارک رمضان فرصتی دست داد که راهی شویم. به همراه تعدادی از دوستان چارسوقی از طرف جادّه چوپانان به طرفی که به گفته بلدمان مسیر اصلی رسیدن به این پل قدیمی بود امتداد جاده را در پیش گرفتیم.پس از طی مسیری در حدود یک و نیم ساعت به منطقه حفاظت شده کویر سیاه کوه وارد شدیم.البته چند دقیقه ای بود که از تابلوی – ابتدای راههای حوزه استحفاظی استان اصفهان – گذشته بودیم اما وقتی از جاده اصلی خارج شدیم با تابلوهای متعددی که از طرف سازمان حفاظت محیط زیست استان یزد ممنوع بودن هر گونه شکار و دخل و تصرّف در این منطقه را به ما گوشزد می کرد روبرو شدیم که احتمال اینکه این منطقه در محدوده اردکان باشد را بیشتر به ذهن متبادر می ساخت.
از جاده اصلی پس از طی جاده ای خاکی (حدود نیم ساعت) در دل بیابان آن زمان که ساعت حدود نه و نیم صبح را به ما نشان می داد به آب انباری (دستی) که در کنار کوهی ساخته شده بود رسیدیم . به محض حضور ما یک دسته کبک به سرعت و ظرف یک چشم بهم زدن از منطقه متواری شدند. از پله آب انبار که پایین رفتیم با تعجّب متوجّه شدیم آب انبار هم آب دارد هم تعداد زیادی ماهی قرمز! بعد از برداشتن وسایلی مختصر برای درست کردن چای، ماشین را ترک کردیم و پیاده پشت سر استاد تقی زاده به راه افتادیم. در راه ایشان وجه تسمیه این پل را چنین بیا نمودند که چون سابقا در مسیر جاده ابریشم قرار داشته به این نام مشهور گشته و حتی اسم آن آب انبار هم - حوض ابریشم - بیان کردند. البته اینکه این مطالب تا چه اندازه سندیّت دارد و تا چه میزان قابل استناد است باید مورد تحقیق و پژوهش قرار گیرد. به هر حال این جزء باور و اعتقاد عده ای است و در جای خود قابل احترام. البته ایشان به این نکته هم اشاره کردند که مدتهاست این پل را از نزدیک مشاهده نکرده و از میزان سلامت بنا اطلاع درستی ندارد.
لختی گذشت که به رودخانه فصلی نسبتا بزرگی رسیدیم که اثر فرسایش در طول سالیان متمادی در آن کاملا مشهود بود و نهایتا پل ابریشم....!
![](http://fotoohiardakani.persiangig.com/image/abrisham/DSC08508.JPG)
فقط دو دهنه از احتمالا چهار دهنه آن باقی مانده بود که ذهنیّت تخریب آن بر اثر یک سیل سهمگین درو از ذهن نبود. پل با مصالح سنگ و احتمالا ملات ساروج یا ترکیبی از گل و آهک (نظر نهایی به عهده اهل فن!) ساخته شده بود. بده دلیل سنگی بودن زیر پایه پل هیچ گونه زیر سازی به چشم نمی خورد و سنگ پایه ستون ها مستقیما روی سنگ بستر رود خانه گذاشته شده بود! شیب یک طرف رودخانه حدود 60 درجه و در طرف دیگر دیواره ای به طول تقریبی 10 متر قرارداشت. عرض تقریبی پل حدود 2 متر و طول قسمت باقیمانده حدود 5/4 متر بود.
در مدتی که مشغول گرفتن عکس و برانداز کردن ابعاد پل ابریشم بودیم استاد تقی زاده زحمت دم کردن چای را کشیده بودند.چایی کاملا بیابونی که از دارچین و پر گل گرفته تا کاکوتی و چه و چه در آن موجود بود. جای همه دوستان خالی!
پس از استراحتی کوتاه به طرف اردکان عزیز به راه افتادیم.
![](http://fotoohiardakani.persiangig.com/image/abrisham/%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B8%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3%DB%B3%DB%B6%DB%B3.jpg)
![](http://fotoohiardakani.persiangig.com/image/abrisham/%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B8%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3%DB%B3%DB%B6%DB%B6.jpg)
![](http://fotoohiardakani.persiangig.com/image/abrisham/DSC08491.JPG)
محمّد پورروستایی اردکانی
text/html 2013-08-10T10:43:17+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/246
مهدی اشرف ویکتورهوگوی انارک
نوشته : جلال فاطمی
خنک ان قمار بازی که به باخت هرچه بودش
بنماند هیچ اش الی هوس قمار دیگر
از این 4 وجب زمین خشک بی اب و علف تفتیده در دل کویر و محروم از لطف طبیعت که نار و سینه اش - انارک - میخوانیم , متحیرم که چگونه توانسته است در دامن خود انسان هائی پرورش دهد که در اوج نیازمندی وانمود به بی نیازی کرده , حریص و طماع نیستند و چشم و دلشان سیر است .
استثنا بر قاعده رواست .معدود افراد خارج از این قاعده را که با مایه گذاشتن از دیگران دنبال شهرت و اعتبار شخصی هستند , باید نادیده گرفت.
مهدی اشرف مقدم که تا چند سال پیش , ساده و بی الایش , در انارک و در میان ما انارکی ها زندگی میکرد و اکنون رخ در نقاب خاک کشیده است اگر بگویم اعجوبه زمان خودش بوده است , باورم کنید . سال 1960 خبرنگار یکی از مجلا فرانسوی , اشتباه نکنم پاری ماچ , با انجام مصاحبه ای او را با عنوان ویکتور هوگوی ایرانی و پدر یتیمان به خوانندگانش معرفی کرد .سالهای 1330 و قبل از ان اوج فقر ما ایرانیان بود .اب شرب سالم نبود و بیماری های معمولی امروز مانند مالاریا , وبا , سرخک و حتی سیاه سرفه , کشتار میکرد .
در اواخر سال های 30 حقوق ماهانه یک کارمند معمولی بالای 300 تومان نبود , مهدی اشرف در ان سال ها , همیشه جیب هایش , ورقلمبیده از پول بود . در تهران زندگی میکرد .اگر بگویم درامد خالص روزانه اش بیش از 40 هزار تومان بود , تعجب نکنید و حرفم را باور کنید .
در خیابان لاله زار تهران , مسئولیت پر تماشاترین تئاتر را با بهترین بازیگران و خوانندگان بر عهده داشت .گوگوش سه , چهار ساله را که هنوز قادر نبود بر روی صندلی بنشیند تا برای تماشاچیان اواز بخواند , از روی زمین بلند میکرد و بر روی صندلی می نشانید.وقتی بانو مهوش خواننده و رقاص که شهرتش فرگیر بود , با اتوموبیلش تصادف کرد , مخارجی که جهت معالجه بی نتیجه اش پرداخت کرده بود , موجب حیرت مطبوعات شد .
شب های جمعه , خانواده های انارکی مقیم تهران را با بلیط افتخاری دعوت میکرد تا با نشستن بر جایگاه لژ , برنامه تئاتر را تماشا کنند .خانواده من نیز از این جمله بود . ان سال ها محصل کلاسهای 10-11 در دبیرستان دارالفنون تهران بودم.اولین اشنائی ام با این مرد از همان زمان شروع شد . گاهی از من می خواست تا اوقات فراغتم پشت گیشه بنشینم و بلیط فروشی کنم .
شبی که پول های قلمبه شده گیشه را تحویلش میدادم از او پرسیدم :
با این همه پول چی کار می کنی ؟
خندید . دستم را گرفت و گفت با من بیا .با اتوموبیلش مرا به کوچه پس کوچه های قور خانه و خانه های مخروبه خیابان مولوی در جنوب تهران برد .حدود 30 خانه که همگی درهایشان باز بود و نیازی به دق الباب نداشت با مراجعه به بزرگتر مشتی پول تحویل میداد و بدون سئوال و جواب به جای دیگر می رفتیم .می گفت این ادمها را از قبل شناسائی کرده ام . انسان های نجیب ولی به شدت گرفتار.
بار دوم افتخار اشنائی ام با این مرد شریف , اواخر سال 58 تا اردیبهشت 59 بود . رئیس ستاد انتخاباتی ام بود . حدود دو ماه , شب و روز با هم بودیم .
در اوج گرفتاری ها التماسش میکردم تا خاطراتش را بگوید که بنویسم. طفره میرفت .هیچ چیز برایش تازگی نداشت . از شهرت متنفر بود . انسان بود و عاشق انسان . افرادی که برای شهرت , دست و پا می زدند به سخره میگرفت .
خدایش رحمت کند . یاد و نامش جاودان باد . اشرف ستاره بود , یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت . جلال
نقل از :https://www.facebook.com/sjfatemy/posts/207846356046608
text/html 2013-08-10T07:31:47+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/244
در فاصله 35 کیلومتری خاور معدن سرب و روی نخلک در استان اصفهان قرار گرفته است.این کانسار در حقیقت یک کانسار مس ...
- موقعیت جغرافیایی:
در فاصله 35 کیلومتری خاور معدن سرب و روی نخلک در استان اصفهان قرار گرفته است.
- زمین شناسی:
این کانسار در حقیقت یک کانسار مس و مولیبدن پورفیری طلادار است. بررسی های اولیه میزان 345 میلیون تن کانسنگ با عیار میانگین 25/0 درصد مولیبدن و 2/0 تا 5/0 گرم در تن طلارا در این کانسار پیش بینی نموده است.
طی اکتشافات اخیر زونهای طلادار قابل توجهی بصورت رگه های سیلیسی شبکه های رگچه ای با عیار 5/0 تا 25 گرم در تن طلا در این کانسار تعیین شده است. در حال حاضر بررسی های اکتشافی در مرحله تفصیلی در این کانسار در حال انجام است که شامل گسترش عمقی زونهای طلادار است.
text/html 2013-08-09T06:15:42+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/243
از آواتار تا ریگ جن
جالبه و عجیب، من کی چیزی نمی دونم
رازی از ایران باستان که چهرهی جهان را تغییر میدهد
پیشگفتار دو سال و اندی از حضورم در کانادا میگذرد اما این سومین سیزدهبهدر است که در اینجا هستم. دو سال پیش کمی قبل از نوروز به تورنتو آمدم و ماندهگار شدم. قصد ماندن نداشتم بلیط برگشتم هنوز توی ساک سفریام است گیرم دیگر باطل شده است، هرچند باطل هم نشده بود، دیگر به کارم نمیآمد، چون به این زودیها خیال برگشتن ندارم. به همین دلیل تصمیم گرفتم سکوت چند سالهی خود را بشکنم و رازی را با شما در میان بگذارم که تاکنون به هیچکس نگفتهام و حتا در آینه هم با خود آنرا تکرار نکردهام. افشای این راز خطر جانی برایام داشت. نمیدانم حالا که در تورنتو زندهگی میکنم این خطر وجود دارد یا نه اما به هر حال اگر آنچه را که میدانم نگویم غمباد میگیرم و سکته میکنم پس بهتر است اتومبیلم در هایویسون (بزرگراه هفت) به درهی دانمیلز بیفتد تا این که کنج خانه زیر بار این راز مگو غزل خداحافظی را بخوانم.
شروع ماجرا
خرابههای رستوران سورنتو در تهران
پنج سال پیش در دفتر کارم در تهران مشغول تدوین فیلم کوتاهی بودم که گوشی همراهم زنگ زد میخواستم پاسخ ندهم که دیدم آقای ع. ق. مدیر گروه دانش شبکهی یک است. او را از وقتی در رادیو به صورت حقالزحمهیی مطالب علمی مینوشتم میشناختم. شمارهی دستی مرا نداشت. تعجب کردم، پاسخ دادم، که گفت موضوع مهمی است و از من خواست آب اگر دستم است زمین بگذارم و پیش او بروم. گفت به رستوران سورنتو روبهی در اصلی جام جم بروم. نمیخواست در دفترش او را ملاقات کنم. نیم ساعت بعد در رستوران سورنتو نشسته بودم و حرفهایی میشنیدم که داشتم شاخ درمیآوردم. گفت تحقیقات علمی مهمی در جریان است و گروهی برای ساخت فیلم مستندی به ایران آمدهاند و از من خواست که همراه این گروه بروم و فیلمی هم برای گروه دانش شبکهی اول تهیه کنم و من نمیدانستم وارد ماجرای میشوم که ممکن بود جانم را سر آن بگذارم. او گفت سه کشور و چهار گروه درگیر این تحقیقات هستند. گروهی از فیزیکدانان انستیتو نیلز بور در دانمارک٬ گروه کشاورزی و کانیشناسی از دانشگاه ماساچوست آمریکا و همچنین بخش فیزیک کاربردی دانشگاه پرینستون (به سر پرستی نوح جفریس Noah Jafferis) و سرانجام بخش باستانشناسی دانشگاه آکسفورد انگلستان. برای این که ماجرا را شرح دهم مجبور هستم کمی در مورد زمینههای علمی آن توضیح دهم اما شما اگر حوصلهی خواندن این بخش را ندارید میتوانید به بخش راز مگو رفته و ماجرا را پیبگیرید.
پیشینه علمیپل آدرین موریس دیراک، Paul Adrien Maurice Dirac وقتی در ۱۹۲۶ با تلفیق مکانیک کوانتومی و نسبیت عام و خاص توانست فرمولبندی جدیدی ارائه دهد که وجود ذراتی که بعدها به ضدذره شناخته شدند را پیشبینی میکرد گام بزرگی در راه پیشرفت فیزیک برداشت. از آن پس دانشمندان برای هر حامل انرژی دنبال ذرهیی میگشتند و ذرهیی به نام گراویتون (Graviton) که از خانوادهی مزونها Meson ست، با اسپین ۲ و بارالکترونی و جرم در حالت سکون صفر، به عنوان حامل جاذبه شناخته شد. این ذره تا کنون آشکارسازی نشده بود. درواقع این که دو جرم همدیگر را جذب میکند به دلیل وجود این ذره است. یک گروه گراویتونیاب از دههی سی میلادی توسط نیلز بور در دانمارک تشکیل شد تا این ذره را پیدا کنند. دانشمندان بزرگی از هیدکی یوکاوا (湯川 秀樹) ژاپنی تا عبدالسلام پنجابی (압두스 살람) و ورنر هایزنبرگ (Werner Karl Heisenberg) آلمانی طی سالهای متمادی در این گروه عضو بودند. سرانجام این گروه نشان داد در برخی از مواد کانی ذرات گراویتون وجود دارد که در کویرهایی که درجهی حرارت در آنها بالا برود ممکن است در دل شنها یافت شود. گروهی از برجستهترین کانیشناسان در دانشگاه لوول ماساچوست (University of Massachusetts Lowell) به سرپرستی یکی از نوادگان کانیشناس برجستهی فرانسوی رنه ژوست آئویی (René Just Haüy) پس از دریافت آخرین دستآوردهای تئوریک انستیتو نیلز بور با بررسی هزاران نقشهی ماهوارهیی سه نقطه در جهان را مشخص کردنند که ممکن بود دارای خاک یا شنی سرشار از ذرات گراویتون باشند. صحرای سینا در مصر٬ رَبعالخالی در عربستان و ریگ جن در کویر مرکزی ایران(۱). گروههایی را به مصر و ربعالخالی اعزام کردنند. اما به دلیل نبودن ارتباط سیاسی بین آمریکا و ایران و خطر دستگیری تیم اعزامی و از آنجا که منطقهی ریگ جن به «نطنز» نزدیک است مقامات «جمهوری اسلامی» اعزام هرگونه تیم تحقیقاتی به این منطقه را رد میکرد و تصور میکردند اعزام تیم تحقیقاتی محملی برای جاسوسی اتمی است به همین دلیل طی پنج سال گذشته که تیمهای اعزامی به صحرای سینا و ربعالخالی مشغول تحقیق بودند هیچ تیمی به ایران اعزام نشد و متاسفانه در آن دو نقطه هم تحقیقات به نتیجهی مطلوب نرسید. تا این که حدود سه سال پیش در ۱۸ دسامبر ۲۰۰۷ یک اتفاق کاملا تصادفی زنجیرهیی از حوادث را به وجود آورد که منجر به کشفی بزرگ و حیرتانگیز شد.
از آواتار تا ریگ جن
کوههای معلق در آواتار ساختهی جیمز کامرون.
در سال ۲۰۰۷ وقتی «جمیز کامرون» میخواست فیلم آواتار Avatar را بسازد و تصمیم داشت در این فیلم سیارهیی را به تصویر بکشد که تحتسنگهای بزرگ گراویتونی دارد با گراویتونیابهای انستیتو نیلز بور تماس گرفت تا اطلاعاتی در زمینه عملکرد صخرههای گراویتونی به دست آورد با پیگیری ماجرا به کانیشناسان ماساچوستی رسید و آنها توضیح دادند که ممکن است صخرههای گرویتونی در روی کرهی زمین هم باشد و سه نقطه را میگویند و اضافه میکنند هنوز تحقیقات در مصر و عربستان به نتیجه نرسیده است و امکان رفتن به «ریگ جن» هم نیست. جیمز کامرون از طریق آنجلینا جولی با ا. ف. فیلمساز معروف ایرانی تماس میگیرد و از او میخواهد تحت پوشش فیلمسازی گروهی به منطقه اعزام شوند اما او میگوید امکان این کار وجود ندارد در عوض او یکی از دوستانش به نام پرفسور رواپور را به او معرفی میکند که باستانشناس و کویرشناس ایرانی ساکن انگلستان و صاحب کرسی در آکسفورد است. تماس جمیز کامرون با پرفسور رواپور و گفتوگو با او موجب میشود پروفسور رواپور با تحقیقات ماساچوستیها و دانمارکیها آشنا شود و او به جمیز کامرون میگوید در حفاریهای تخت جمشید ابریشمی پیدا شده است که با این توصیفات شما به نوعی دارای ذرات گراویتونی هستند. کامرون به هالیوود میرود و سرگرم ساختن فیلم خود میشود.
اما سریعا دانشمندان دانشگاه ماساچوست و انستیتو نیلز بور در انگلستان جلسهی مشترک با تیم باستانشناسی میگذارند. موسسهیی بینالمللی با حضور سه کشور آمریکا و انگلستان و دانمارک در نوادای آمریکا تشکیل میشود و تحقیقات مفصلی در این باره انجام میشود و دانشمندان این سه کشور با کمک گرفتن از سایر دانشمندان تمام اطلاعات خود را یکدست میکنند برای تحقیقات میدانی آنها از دولت انگلستان میخواهند که امکان رفتن تیمی تحقیقاتی به ریگ جن را فراهم آورند که دولت انگلستان از طریق اسفندیار رحیم مشایی با این شرط که منشور کوروش بزرگ برای مدتی به ایران آورده شود با این سفر تحقیقاتی موافقت میکنند. اما میگوید برای این که سروصدا نشود در پوشش گروه فیلمسازی وارد ایران شوند و برای این که عادیسازی شود گروه دانش تلویزیون را هم در جریان میگذارند و از اینجا بود که من وارد ماجرا شد.
راز مگو تیم اعزامی طی تحقیقات جالبی به این نتیجه میرسد که ایرانیان در زمان هخامنشی ذرات گروایتون را در کویر مرکزی ایران کشف کردهاند خاک و شن منطقهی ریگ جن را طی عملیات سرندسازی خالص کرده به کاشان منتقل میکردهاند و در آنجا باغی درست کرده بودند پر از درخت توت خاک این باغ تا عمق پنجاه و سه متر از خاک سرند شدهی ریگ جن بوده است بعد کرمهای ابریشم از برگ این درختان تغذیه میکردند و ابریشم تولیدی خاصیت گراویتونی و ضد جاذبهیی داشته است و ایرانیان با آن قالیچهی پرنده تولید میکردند. البته این فراینده بسیار پیچیده بوده است و یک قالیچهی کوچک پرنده دهها سال طول میکشیده است تا درست شود. یکی از این قالیچهها توسط کوروش که به ذوالقرنین شناخته میشود به سلیمان نبی داده میشود.(۲) ایرانیان بسیار دقت کرده بودند که استفاده از این قالیچهها علنی نشود اما سلیمان از آن استفادهی گستردهیی میکند و این قالیچه به قالیچهی سلیمان مشهور میشود. گویا اسکندر برای به دست آوردن همین قالیچه به ایران حمله میکند و ایرانیان برای این که تکنولوژی دست یونایان نیفتد آن باغ را آتش میزنند و دو قالیچهی باقیمانده در تحت جمشید هم در آتشسوزی تخت جمشید کاملا از بین میرود و فقط چند تار از آن باقی میماند که در اکتشافات ارنست امیل هرتسفلد (Ernst Herzfeld) باستان شناس آلمانی که توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو University of Chicago Oriental Institute در ۱۹۳۱ اکتشافاتی را در تخت جمشید انجام داد کشف شد. قبلا از اعزام تیم تحقیقاتی به «ریگ جن» این نخهای ابریشم در اختیار تیم تحقیقاتی قرار گرفته. حالا همهچیز برای ساختن قالیچههای پرنده مهیا بود.
سرانجام
تیم اعزامی سعی میکرد کسی از کار آنها سردرنیاورد اما آنها نمیدانستند من قبل از فیلمسازی فیزیک میخواندم برای همین راحت جلو من صحبت میکردند. من هم کار خودم را میکردم و فیلم میگرفتم. آخرین فیلمبرداریها در کاشان و در باغسوخته صورت گرفت و صبح روز ۱۳ فروردین ۱۳۸۶ وقتی گروه تمام وسایل خود را جمع کرد و آماده رفتن بودیم با بیسیم گروه تماس گرفتند و گفتند تا اطلاع ثانوی محل را ترک نکنید و حدود یک ساعت بعد چند اتومبیل که چند نفر مسلح هم با آنها بودند کمپ را محاصره کردند. من وحشتزده با چمدانهایام گوشهیی ایستاده بودم که جوان مودبی نزد من آمد و از من خواست که بروم سوار ماشینی که همان نزدیکیها بود بشوم. کمک کرد تا وسایلام را ببرم و در صندوق عقب اتومبیل بگذارم. وقتی سوار اتومبیل شدم دیدم مدیر گروه دانش تلویزیون آقای ع. ق. در صندلی عقب نشسته است. ماشین حرکت کرد. من با تعجب ماجرا را پرسیدم که او گفت چیز مهمی نیست. از من خواست که هر چه شنیده یا دیدهام برای او بازگو کنم. من در یک لحظه متوجه شدم اگر بگوییم چیزی میدانم ممکن است جانم به خطر بیفتد برای همین خودم را به کوچهی علیچپ زدم و گفتم چیز مهمی نبود این خارجیها چون خودشون کویر ندارن عاشق کویر ما هست بعد ما خودمون عاشق شمال و دریا و جنگلیم. آقای ع. ق. گفت: «فیلمها را تحویل بده و هیچ حرفی در مورد این پروژه با کسی نزن» و این را جوری گفت که متوجه بشوم زبان سرخ سر سبز را میدهد بر باد. چند روز بعد خبر کوتاهی از تلویزیون پخش شد و هیچ انعکاسی هم در جهان نداشت. چند جهانگرد ماجراجو در کویر مرکزی ایران دچار توفان شده و همهگی جانباختهاند. این که چه توافقی پشت پرده صورت گرفت معلوم نیست. اما به هر حال بهنظر میرسد موضوع «انرژی هستهیی» بهانهیی بیش نیست، دنبال نفت هم نیستند، بحث برسر شنزارهایی و تکنولوژی ست که کسی نمیتواند قیمت رو آن بگذارد.
پانویس
۱) بیبیسی فارسی:شکستن طلسم ریگ جن ۲) البته برخی معتقد هستند اساسا سلیمان همان کوروش است:«چنانکه میدانیم گزنفون کورشنامه خود را در باره همین کورش دوم یعنی نیای کورش معروف (کورش سوم، ثراتئونه، فریدون) نوشته است. ولی یهود وی را علاوه بر کورش دوم در مقام پسرش کمبوجیه دوم نیز قرار داده اند، چه سلیمان (مرد صلح) شخصیت معروف و بزرگ تورات در عرصه تاریخ کسی جز کورش سوم نبوده است؛ بی جهت نیست که قبر همین کورش در مشهد مرغاب، مادر سلیمان (در اصل مزار سلیمان) نامیده شده است.»(درفش کاویانی مأخذ و اساس ستاره داود ، سمبل یهودیان جهان است) * این نمای از ساختمان موسسهی «مجیک کارپت» در نوادای آمریکاست که روی دیوار آن مجسمهیی از قالیچهی پرنده دیده میشود البته بعد از انتشار این عکس آمریکاییها احتمال دادن ایین خبر به بیرون درز کند و برای همین سریعا در فرودگاه بغداد مشابه آن را ساختند و اعلام کردنند این عکس متعلق به فرودگاه بغداد است و ربطی به موسسه «مجیک کارپت» ندارد.
جستارهای همبسته مصطفا در سرزمین عجایب
مطالعه بیشتر * ‹Flying carpet› of conductive plastic takes flight
http://mostafazizi.net/2012/04/01/magic-carpet
موضوعات مرتبط: ایران text/html 2013-08-09T02:34:26+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/241
معرفی یک وبلاگ دیگر چوپانانیان
![](http://www.myheritageimages.com/F/storage/site122254192/files/50/13/68/501368_1900639115241a2ajj4f19.jpg)
چوپانان
من در تو زاده شدم در تو بالیدم
در تو زیستم و در تو خواهم مرد
هر کجا که باشم
text/html 2013-08-05T14:17:06+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/240
برداشت پسته زودرس در شهرستان نایین آغاز شد
نایین،اصفهان- مدیر جهادکشاورزی نایین گفت: برداشت پسته زودرس در این شهرستان از نیمه اول مردادماه آغاز شده و تا اواسط مهرماه ادامه خواهد داشت.
![برداشت پسته زودرس در شهرستان نایین آغاز شد](http://media.irna.ir/1392/13920514/80763698/80763698-4637654.jpg)
ˈاحمدرضا باقریان ˈروز دوشنبه به خبرنگار ایرنا اظهارکرد: برداشت ارقام زودرس پسته مانند رقم ˈرضایی ˈدر این شهرستان آغاز شد.
وی افزود: متوسط عملکرد این محصول یکهزار و 500 گرم در هکتار پسته خشک می باشد که در مجموع از 300 هکتار باغات بارور این شهرستان 450 تن پسته خشک برداشت خواهد شد.
باقریان ادامه داد: از مجموع 1650 هکتار باغات این شهرستان 900 هکتار به کشت پسته اختصاص یافته که 600 هکتار آن نهال و 300 هکتار بارور است.
وی با بیان اینکه ارقام پسته این شهرستان شامل ˈاکبریˈ، ˈکله قوچیˈ، ˈفندقیˈ، ˈخیابانیˈ، زودرسˈ رضاییˈ و ارقام محلی است گفت:
چوپانان از توابع بخش انارک این شهرستان است که به دلیل گرمای شدید هوا محصولات تولیدی این منطقه نسبت به مرکز شهرستان زودتر رسیده، برداشت و آماده عرضه به بازار می شود.
روستای چوپانان در 170 کیلومتری شرق شهرستان نایین قراردارد.
نقل ازhttp://www3.esfahan.irna.ir
text/html 2013-08-05T04:47:51+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/239
نوشته عباس صادق محمدی
![](http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRNYVHUuPukgzO00lSto_HhSezsPINiBL51z1uLagf13z4BvpfekRScpA)
(نصب اولین بلند گو در چوپانان)
خوب به یاد دارم چون برایم تازگی داشت سال ۱۳۲۹-۱۳۳۰ بود هنوز معدن نخلک دولتی نشده بود و بمدیریت مرحوم میر مهدی خان صدیه معروف به "مدیر" اداره می شد .
آقای مدیر برای پرداخت حقوق و مساعده کارگران نخلک سکه های حلبی ۱ و ۲ و ۵ و ۱۰ریالی ضرب کرده بودند ( به نام ژتون ) که در منطقه انارک ونخلک و چوپانان حتی بعضی از مناطق خور وبیابانک و جندق هم معتبر بود و ردبدل می شد. چون پدرم مرحوم آقا محمد استاد علی (کدخدا) مغازه دار بود ژتون ها را میگرفت و جنس به کارگران می داد از این جهت همیشه مقدار زیادی ژتون داشت بعدا مرحوم مدیر ژتون ها را می گرفت و پول رایج می داد .
بعد از نوروز آخر شبی بود که مرحوم پدرم با جعبه بزرگی زیر بغلبه خانه آمد همه مشتاق بودیم که ببینیم چیست . توی دالان نشستیم جعبه را به زمین گذاشت پرسیدم : چیست؟ گفت رادیو است. اسم رادیو را شنیده یا نشنیده نمی دانستم کارش چیست پرسیدم: به چه درد میخوره؟ گفت فردا براش آنتن نصب میکنم بعد برایمان حرف میزند و می خواند و خبر ها را می گوید و ....![](http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQTwoJeFfbUmPI3XhypX1E_vzqq3I7WrPXIJdw5o38PfWSjyp5akR67nMA)
گفتم : روشنش کن . روشنش کرد قدری خش خش کرد و صدا های نا مفهومی داشت . گفت باید آنتنش را نصب کنم فردا صبح به شوق نصب آنتن زود از خواب پا شدم مرحوم پدرم رفته بود نجاری مرحوم حاج رمضان ضیائی برا ساختن آنتن آخه اون روز ها آنتن فلزی نبود یک دسته بیل بلند برای پایه آنتن و دو تکه تخته بصورت صلیب یکی بالای دسته بیل یکی هم حدود ۴۰ سانت پایین تر میزدند چندین میخ به دو تکه تخته ها میزدند و چند تا رشته سیم به هم پیوسته بصورت موازی یا ضربدر به میخ ها می پیچند و یک سرش را به یک سیم بلند وصل کرده به پشت رادیو وصل می کردند به هر حال یکی دو ساعت بعد پدرم با آنتن بلندی که در دست داشت آمد صبر کردیم که حاج استاد محمود نظریان پسر عمه (همسر همشیره ام) که بنا بود از سرکار که آمد آنتن را با تعدادی سنگ و گچ روی پشت بام نصب کند وقتی مرحوم پدرم رادیو آندریانی تازه از مدیر خریداری شده را روشن کرد صدایش در آمد آنروز ها فقط تهران فرستنده داشت نمی خوام بگم در چوپانان رادیو نبود ولی کم بود و محدود ماه مبارک رمضان نزدیک بود پدرم گفت از اصفهان برایشان بلند گو پیکان های قدیمی بدون جلد و جعبه و کمی بزرگ تقریبا ۲۰×۲۰ آوردند آن را داد به حاج استاد رمضان ضیائی برایش جعبه محافظی ساخت و رویش هم تکه طوری کهنه ای زد برای ماه مبارک رمضان که تابستان بود توی خیابان اصلی بالایی سر در خانمان نصب کرد هر چند صدای بلندی نداشت ولی بد هم نبود خیلی ها میگفتند سحر ها ظهرها و غروب ها صدایش را می شنوند چون اونروز ها محیط ساکت وبی سر صدایی بودبه هر حال این بلند گو واین رادیو چندین سال بودند معذرت میخوام یادم رفت بگم رادیو را پدرم به مبلغ ۷۰ - ۸۰ تومان که ژتون داده بود خرید۱ عدد باطری مکعبی یزرگ و ۲ عدد باطری مکعبی متوسط خوراکش بود تقریبا ۴-۵ ماه کار می کرد ولی گران بود باطری ۳ عددش تقریبا ۲۰ تومان بود .
این بود ماجرای اولین بلند گو در چوپانان در سردر منزل کدخدا
نقل ازhttp://abbaskadkhoda.blogfa.com/post/4
text/html 2013-08-03T10:30:51+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/238
در یک رویداد استثنایی شکار پلنگ چوپانانی با دوربین محیط بان چوپانانی
دوربین یک محیط بان، پلنگ آسیایی در کمین نشسته را در نایین شکار کرد
نایین، اصفهان- رییس اداره حفاظت محیط زیست نایین از تصویر برداری از یک قلاده پلنگ آسیایی پس از 32 سال در پناهگاه حیات وحش عباس آباد این شهرستان خبر داد.
![دوربین یک محیط بان، پلنگ آسیایی در کمین نشسته را در نایین شکار کرد](http://media.irna.ir/1392/13920512/80760799/80760799-4632467.jpg)
ˈحسین اکبریˈ روز شنبه به خبرنگار ایرنا گفت: با به ثمر نشستن تلاش های حفاظتی و تحقیقاتی برنامه محور و مستمر، عکس و فیلم استثنایی از پلنگ آسیایی بعنوان بزرگترین گربه سان و از شاخص ترین حیات وحش کشور در ارتفاعات چوپانان پناهگاه حیات وحش عباس آباد شهرستان نایین به دست آمد.
وی افزود: در این تصاویر منحصر بفرد از طبیعت ایران، یک قلاده پلنگ که در کمین یک دسته قوچ وحشی نشسته است دیده می شود که در نوع خود بعنوان یک رکورد علمی و موفقیت بزرگ زیست محیطی در کویر مرکزی ایران بشمار می آید و دارای اهمیت ملی و جهانی است.
اکبری ادامه داد: با وجود تنوع زیستی بسیار غنی استان اصفهان و شواهد و آثار حضور پلنگ در برخی مناطق، بیش از 32سال بود که در استان اصفهان در طبیعت از این حیوان شاخص که در راس زنجیره های غذایی قرار می گیرد تصویری بدست نیامده بود.
وی ادامه داد: تا شعاع 300 کیلومتر از پناهگاه حیات وحش عباس آباد در پهنه بسیار وسیعی از زیستگاههای کویر مرکزی ایران از جمله پارک ملی خارتوران و پارک ملی کویر و منطقه حفاظت شده کوه بافق شواهدی از حضور پلنگ وجود داشت اما تصویری از این جانور گرفته نشده بود.
وی اضافه کرد: تصاویر گرفته شده که دلیلی برای قطعیت حضور این گونه جانوری در عباس آباد است، افق تازه ای برای احیای این گونه ملی و بین المللی در کویر مرکزی ایران پیش رو قرار می دهد.
وی گفت: زیستگاه عباس آباد با داشتن تنوع زیستگاهی چشمگیر و پنج گونه سگ سان از شش سگ سان و شش گونه گربه سان از هشت گربه سان ایران و 43 گونه پستاندار،42 گونه خزنده و 185 گونه انواع پرندگان بومی و مهاجر و جمعیت هزاران راسی انواع سم داران دارای ظرفیت های کاملی برای معرفی و ارتقاء بعنوان ذخیرگاه زیستکره و میراث زیست محیطی جهانی را دارد.
تصاویر پلنگ آسیایی توسط « محمد رضا حلوانی » محیط بان تلاشکر سر محیط بانی چوپانان در ششم مرداد جاری از فاصله 500 متری، دقایقی قبل از طلوع آفتاب با سرعت عمل و با یک دوربین معمولی ثبت شده است.
پلنگ ایرانی با نام علمیanthera pardus saxicolor با رنگ زمینه زرد متمایل به نخودی با خالهای سیاه تو خالی و وزن 50 تا 90 کیلوگرم دارای استعداد جسمی بی همتایی است.
محل زندگی این حیوان چالاک در عمق ارتفاعات صخره ای و یا نواحی جنگلی است و از انسانها دوری می کند و رنگ حیوان که استتار کاملی برای آن ایجاد کرده نیز پلنگ آسیایی را از چشم انسانها مخفی نگه می دارد.
قوچ و میش، کل و بز وحشی و گراز طعمه های اصلی این حیوان است.
نقل از http://www3.esfahan.irna.ir
text/html 2013-08-02T09:36:09+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/237
وبلاگ text/html 2013-08-02T00:01:17+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/236
حمّامی شغلی فراموش شده در چوپانان![IMG_5987 - سایت شجره نامهی ما](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/000/000325_9319262yw05f93am5y4rzf_F_128x96.jpg)
تاریخچه مختصری از حمام چوپانان
نوشته : نسل سومی
در زمان رونق قلعه چوپانان در مکان حمّام کنونی چوپانان ،اتاقک کوچکی در کنار جوی آب ساخته بودند و مردم از این اتاقک برای استحمام استفاده می کردند امام با توسعه چوپانان و بیرون آمدن اهالی از قلعه و خراب شدن قلعه به واسطه سیل ، مالکین چوپانان به فکر احداث حمّامی برای چوپانان می افتند که وقتی نقشه آن آماده می شود گروهی از مالکین با احداث چنین حمام بزرگی مخالفت می کنند ، رختشویخانه امروزی رختکن حمام بود و حمام امروزی جایگاه شستشو خزینه ها و دوش حمام بوداما حمّام به این بزرگی در دهه 50 بعضی روزها مملو از جمعیّت برای شستشو می شد .
اما نگهداری حمّام به این بزرگی به نیروی کار زیادی نیاز داشت زیرا اولاً سوخت حمام چوب بود که باید از بیابانهای اطراف به وسیله شتر حمل می شد و این کار روزانه حمّامی بود که باید روزی 5 تا 6 شتر هیزم از بیابان بار می شد و به پشت حمّام انتقال می یافت.
![IMG_5993 - سایت شجره نامهی ما](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/000/000335_329773176fcg4j22c2aa52_F_128x96.jpg)
![IMG_5985 - سایت شجره نامهی ما](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/000/000329_545026a2u35yd05s4pff2f_F_128x96.jpg)
ثانیاً برای تامین آب خزینه های حمّام، چون برق و پمپ آب وجود نداشت از نیروی انسانی استفاده می شد و به همین علّت دونفر نیرو باید روزانه آب را از حوض کوچکی که در کنار تون حمّام بود با دلّه به خزینه پائینی می ریختند و با چرخ چاه آب را به خزینه دوشها می ریختند که این کار هم بسیار طاقت فرسا بود.
ثالثاً هنگام استحمام مردان، یک نفر باید در داخل رختکن بود و خدمانی را به مشتریان می داد و اجرت حمّامی را می ستاند و در زمان زنانه نیز باید یک نیروی کار زن این خدمات را انجام می داد. معمولاً مالکین اجرت حمّام خود را به صورت سالانه و سر خرمن پرداخت می کردند.
رابعاً روزی یکبار می بایست کف و دیوار حمام شستشو می شد که معمولا این کار بعد از ظهرها توسط حمّامی انجام می گرفت.
اما بعد از احداث حمام اولین کسی که این امر مهم را به عهده گرفت مرحوم لطفعلی کلانتری به اتفاق اعضا خانواده اش بود که چند سالی به اینکار پرداخت.
بعد از او مرحوم محمد یوسف جلالپور به اتفاق اعضا خانواده اش چندین سال حمّامی چوپانان بودو بعد از ایشان مرحومین سلمان و عباس همایونی به اتفاق اعضاء خانواده اشان چندین سال این مهم را انجام دادند .
اما به علّت مخارج و زحمات زیاد حمام، مهندسین عمران روستاها تشخیص دادند که این حمام باید تعطیل و حمام جدیدی با زیر بنای کمتر احداث شود که با بودجه ای که دولت داد و کمک اهالی چوپانان و واگذاری زمین توسط حاج میر کریم طباطبایی حمام جدید روبروی حمام قدیمی ساخته شد و مسئولیت این حمام هم با برادران همایونی بود اما این حمام چند سالی بیشتر استقامت نکرد و مهندس جدید عمرا ن روستایی ، احیای حمامی قدیمی را مقرون به صرفه تر دانستند ونیمی از حمّام قدیم بازسازی شد ,و نیم دیگر به رختشویخانه تبدیل گردیدو مسئولیت آن به عهده سلمان همایونی گذاشته شد چون این حمام سوختش نفت کوره بود و پمپ آب خزینه آنرا پر آب می کرد کارهای حمّام برای حمامی آسانتر بود و سلمان به تنهایی حمام را اداره می کرد .در این اواخر دولت حمّام را به حمّامی آفتابی مبدّل کار و با اینکه مخارج زیادی در این زمینه صرف گردید این تاسیسات هم بیهوده رها شد
![IMG_5991 - سایت شجره نامهی ما](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/000/000339_7140542c84s8656f2f51a1_F_128x96.jpg)
![IMG_5990 - سایت شجره نامهی ما](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/000/000323_82024625o0f0a53zfm248y_F_128x96.jpg)
کم کم در دهه 70 جمعیت چوپانان کاهش یافت و مردم گرایش به ساختن حمّام در منازل داشتندو حمام از رونق افتاد تا اینکه به تعطیلی کشید و شغل حمامی در چوپانان دیگر به تاریخ پیوست . در حال حاضر ساختمان حمام و تاسیسات پشت حمام رها شده و در حال خرابی است کاش می شد برای حفظ آثار و زحمات گذشتگان کاری کرد
با تشکر ازدهستان چوپانان به خاطر عکس زیر
یکی از همشهریان خوب من تذکر داده اند که حمامی بودن غلامرضا فاتح را فراموش کرده ام وتوضیح دیگری نداده اند از آنجا که خاطره من چنین موردی را به یاد نمی آورد و با یکی از فرزندان محمد یوسف هم که متاسفانه اسم کوچکشان را نمی دانم صحبت می کردم از غلامرضا فاتح صحبتی نکردند به هر حال اگر دوست عزیزمان توضیحات بیشتری در اختیار مان قرار دهند سپاسگزار می شوم
text/html 2013-07-29T15:19:58+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/235
text/html 2013-07-27T05:26:28+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/234
برگی از تاریخ
![217184_108296469255228_100002246274491_80158_3459659_n - سایت شجره نامهی ما](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/000/000314_1461034ai5b08ti2afa4j5_Z_128x96.jpg)
![](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/000/000307_17157983ktf0as4aw9f552_Z_128x128C.jpg)
حاج رمضان بانی آب انبار اسماعیلان
مردمان قدیم دوره ی پیش
مهربان بوده اند و دور اندیش
هرکجا هست کاروانگاهی
حوضی افکنده اند یا چاهی
پاکدل مردمی که اهل رهند
بانیان رباط و حوض و چهند
آسمان کویر اگر چه در زمستان چهره در نقاب ابر می گیرد و به نالش بر می خیزد، با گریستن بیگانه است، از این رو نه آبی در جویباری روان است و نه زلالی چشمه ای کاروان ها را به سوی خود می کشد.این کاستی را نیکان آبادی با احداث آب انبارهای سر پوشیده در گوشه و کنار بیابان جبران کرده اند که شمارشان به 23 مورد می رسد . یکی از آن ها که هنوز مورد استفاده قرارمی گیرد آب انبار اسماعیلان است که به همت رمضان علی اکبر ، داماد و برادرزاده ی حاج باقر بزرگ و پسرش حاج محمد علی ساخته شده است . گویا رمضان حین چیدن انار در کشتزار اسماعیلان مورد حمله زنبورهای قرمز قرارگرفته و چند روزی بستری می شود. او نذر می کند که در صورت بهبودی در کنار رودخانه ی منشعب از کوه آب انباری بسازد تا کشاورزان ناچار از نوشیدن آب شور قنات نباشند. و این همان مخزنی است که ایادی نایب حسین کاشی در حمله ی دوم خود به انارک که دسترسی به آب چشمه نداشتند از آب آن سیراب می شدند.
مطالب فوق ،از شبکه اجتماعی فیسبوک بر گرفته شده هر چند که فرقی نمی کند و بالاخره این آب انبار ساخته اجدادمستقیمی هاست ،امّابراستی آب انبار اسماعیلان را پدر حاج محمدعلی یعنی رمضان علی اکبر درست کرده یا آنطوریکه یکی از نوادگان او می گوید این آب انبار توسط حاج محمدعلی رمضان علی اکبر درست شده است ؟
text/html 2013-07-26T23:12:24+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/232
چرا مراکز کاری تاسیس نشده انارک تعطیل می شود؟
قابل توجه نماینده محترم و مسئولین محترم شهرشتان نائین و استان اصفهان
یکی از مشکلات بغرنج بخش انارک یعنی شهر انارک و دهستان چوپانان ، مهاجرت نیروهای جوان این آبادیها به علّت نبودن مراکز کاری است . متاسفانه در دوهفته گذشته ما شاهد تعطیلی دو مرکز اشتغال در شهر انارک بودیم که موسسین این دو مرکز( شرکت آجر انارک ، مجتمع مس پارس) از ادامه کار تقریباٌ انصراف خود را اعلام کرده اند و چراغ امیدی که در دل انارکی ها فروزان شده بود رو به خاموشی گرایید واقعاٌ باید منتظر نابودی این دو آبادی بزرگ در کویر مرکزی باشیم و برای احیای زندگی در آنها تلاش ننمائیم؟ در زیرمصاحبه تعطیلیشرکت آجر آژند انارک را می خوانیم
سرنوشت شرکت آجر آژند انارک
در گفتگوی انارکتپش با آقای مهندس رحیم پور در رابطه با تکمیل و راه اندازی کارخانه آجر آژند انارک ایشان اینگونه اظهار داشتند:
با سلام خدمت همشهریان گرامی، من با هدف اشتغالزایی و آبادانی قدم در راه راهاندازی این کارخانه نهادم ولی مشکلات پیش رو از جمله تورم روزافزون که در کشور وجود دارد و عدم پرداخت وام که 2 سال در نوبت بودم و متاسفانه پس از این مدت بانک مربوطه به این شرکت وام نداده، علیرغم میل باطنی خود تکمیل و راه اندازی این کارخانه را منتفی میدانم و سهامداران محترم شرکت میتوانندجهت آگاهی از وضعیت سهام خود به سایت anarak.net مراجعه و به اطلاعیه دیماه 91 مراجعه کنند. و اینجانب در این مدت سعی بر آن داشتم تا رضایت 50 درصد سهامداران را حاصل نمایم.
به امید روزی که بتوانیم در عرصه اشتغالآفرینی در این شهر کهن موفق باشیم.
ما به خوبی به یاد می آوریم که وقتی شرکت سهامی فلز انارک تعطیل شد و معادن سرب سیاهکوه در انارک و معادن سرب گود در چوپانان تعطیل گردید چه تعداد از خانواده ها از این دو آبادی مجبور به مهاجرت به علت بیکاری شدند . راستی چرا از مردم محروم و مناطق محروم انارک و چوپانان حمایت نمی شود ؟ آیا یکی از علل آن تابعیت از شهرستان نائین نیست ؟شاید ما مردم کویری این دو منطقه چاپلوسی از مقامات را نیاموخته ایم !!!!!!؟ باید این مشکل منطقه ما حتماٌ آسیب شناسی شود
text/html 2013-07-26T01:05:30+01:00 choopananabad.mihanblog.com نسل سومی http://choopananabad.mihanblog.com/post/231
حاج محمدعلی جلالپور معروف به مندلی رادیو
مردی پر مشغله
نوشته : نسل سومی
در سال 1300 ه .ش در عباس آباد متوّلد می شود او فرزند حاج حسین نصرالله و کوکب ابنی است به همین علّت هم دوران کودکی و نوجوانی به کمک پدر می پردازد و کارهایی ازقبیل کشاورزی ، گله داری ،،شکار ، ذغال سوزی ،جمع آوری گیاهان بیابانی را پیشه خود می سازد .
![حاج حسین نصراله وربابه جلالپور - حسین جلالپور, حسیننصرالله - سایت شجره نامهی ما](http://thumbnail.myheritageimages.com/254/192/122254192/001/001604_236622a425nc43280c0r02_F_428x570.jpg)
حاج حسین نصرالله و همسرش
در کودکی تازه رادیو در ایران تاسیس می شود و مردم با صدای رادیو آشنا می شوند ، چون تن صدای مندلی حالت خاصی داشت و شباهت زیادی به صدای رادیو های آنروز داشت اقوام و دوستان، نام مندلی را به علت این شباهت رادیو گذاشتند و این لقب تا حدودی باعث شهرت او هم شد زیرا هر غریبه ای که می فهمید این مرد رادیو است با تعجّب به او فکر می کرد و نام و چهره او تا ابد در ذهن او نقش می بست
مندلی از عباس آباد به چوپانان هجرت می کند و در چوپانان به کارهای مختلفی می پردازد که بسیار متنّوع است او با شغل مغازه داری کار خود را در چوپانان ادامه می دهد برای این کار با کبلا امامقلی شریک می شود چون کبلا امامقلی کامیوندار است کالا های مورد نیاز را از یزد واصفهان می آورد و مندلی نیز به فروشندگی می پردازد .
مندلی در کنار شغل مغازه داری به کار گله داری ادامه می دهد و اکثر تابستانها را در بیابانهای چوپانان و خصوصا در مراتع عباس آباد و کبودان به تراز چینی می نشیند و درکنار آن نیز شکاری می زند و از این زندگی لذت می برد .
مندلی در چوپانان یکی دو گاو نیز پرورش می دهد که تامین کننده بخشی از شیر مصرفی مردم چوپانان خصوصا خوش نشین ها و کارمندان دولت است .
مندلی همزمان با مالکین چوپانان اولین آسیای موتوری را وارد چوپانان می کند و تا مّدتی به رقابت با آسیای میانه می پردازد البته آسیای میانه زودتر از آسیای مندلی تعطیل می شود . عادی است که مشاغلی مثل گله داری ، گاوداری ، مغازه داری ، آسیابانی نیروی کار زیادی را می طلبد و در این راستا همسر مندلی مرحوم خدیجه یزدانی نقش اساسی را به عهده دارد و تقریبا تمام این کار ها را مدیریت می نماید و بسیاری از امور را خود به اتّفاق فرزندانش سرو سامان می دهد ابوالقاسم در کمک به آنها بسیار فعال عمل می کند .
به مرور زمان مندلی به فکر احداث مزرعه می افتد و اولین مزرعه موتوری را بعد از حوض شیخ حسن تقریباٌ همزمان با مزرعه جواد احداث می کند مردم این مزرعه را مزارع رادیو می نامند مزراع رادیو به علت شوری آب آن چند سال بعد تعطیل می شود.
دومین مزرعه را مندلی می خواهد که در نزدیک هفتومان معروف به چاه گوشی احداث کند اما در هنگام انجام مقدمات کار با مخالفت شدید حاج حسین آقا شمسایی روبرو می شود و این مزرعه به سر انجام نمی رسد .
سومین مزرعه را مندلی در گود جگارک با شراکت حسینقلی غلامرضایی و سعادت به نام مسلمیه احداث می کند که در این مزرعه چند سالی فعالیت می کند و بعدا سهم خود را به دیگر مالکان می فروشد
مندلی دهه های پایانی عمرش را بیشتر صرف گوسفند داری می کند واز ریسک بیشتر در ایجاد کار های جدید خوداری می نماید شاید به این علت بوده که او در کارهای مزرعه داری استفاده مطلوب را بدست نیاورده است
مندلی مردی متدّین ، خوش قلب ، مهربان ، دلسوز ، سخت کوش بوده و خیلی به همه مردم اعتماد می کرده است به همین علّت هم در مغازه داری احتمالاٌ بهره ای نبرده است زیرا نسیه فروشی او با لاخره کار دستش داده و شاید بسیاری از این حسن نیت او سوء استفاده کرده اند
مندلی در سال 1371 دار فانی را وداع گفت و در مزار چوپانان به خاک سپرده شد خداوند او را بیامرزد
منبع:http://www.myheritage.ir
عباس جلالپور