سادات مکرم زواره الطاف شما مزید بادا
سال 1346 که دروه مقدماتی سپاه دانش را بعنوان سربازی در پادگان توپ خانه اصفهان میگذراندم سرهنگی که اهل شهر رضا بود برای بازید به اسایشگاه ما آمد آدم خوش اخلاق وخوش برخوردی بود ویکی یکی با سربازان صحبت کرده وبدین وسیله اظهار محبت می کرد بمن که رسید سئوال کرد اهل کجائی ؟گفتم:اهل زواره گفت
سادات مکرم زواره الطاف شما مزید بادا
اولاد حسین اگر شما ئید حق با طرف یزید بادا
برای اولین بار بود که این شعر را شنیدم وانواع واقسام سئوال ها برای مطرح شد از جمله اینکه سراینده شعر کیست،و چرا حق با طرف یزید است.البته در طول زمان هم به پاسخ های متفاوتی مواجه شدم از جمله اینکه گوینده شعر یغما جندقی است وچون در یکی از سفر ها به زواره مورد اذیت سادات واقع شده این شعر دو پهلو را گفته.ولی میتوان گفت مستد ترین گفته مربوط به استاد محیط طبا طبائی می شود که در پاسخ «نوش ونیش » دکتر باستانی که در مجله یغما بچاپ رسیده که بعد از اثبات اینکه سادات زواره سادات حسنی هستند نه سادات حسینی.می نویسد:
پس سادات زواره که سادات حسنی هستند نمی تواند مورد هجو شاعری قرار گیرند که سادات حسینی را توسط قرار دادن روبروی یزید نکوهش می کند.بفرض اینکه گوینده هجو:
اولاد حسین اگر شمائید حق با طرف یزید بادا
یغما باشد نمی تواند منظور او سادات زواره باشد زیرا آنها از اولاد امام حسن علیه السلام بوده اند نه اولادامام حسین علیه السلام.
از آن گذشته شخصاً(استاد محیط)« مقام والای میرزا ابوالحسن یغما را که در ارادت بخاندان رسالت شیفته وبی اختیار بوده از چنین نسبت ناروائی مبرا می دانم.یغما موقوفاتی را که برعزاداری سید الشهدا وقف کرده واشعاری در رثای شهیدان کربلا گفته بود همواره وسیله نجات ودست آویز خلاصی خود ووالدینش در سرای آخرت می شناخت»
در ادامه استاد محیط می نویسد:در سی سال پیش در پشت یک نسخه خطی مرصاد العباد نجم الدین رازی که در کتابخانه ملی وجود داشت شعریرا که به یغما نسبت می دهند مشاهده کردم بدین صورت نوشته شده بود:
سادات مکرم معظم الطاف شما مزید بادا
اولاد حسین اگر شمائید حق با طرف یزید بادا
واین شعر اقلاًصد سال قبل از تولد یغما نوشته شده است.
من (استاد محیط )در طفولیت شنیده بودم که«یغما در آخرین سفر به طهران خود به حجره میرزا ابوالحسن جلوه که تازه از اصفهان بطهران آمده بود می رود.والا شاعر زواره ای که در هجو ومرثیه تالی یغما در زواره ولی روزگار جوانی او با پیری یغما معاصر بوده است قلمدان خود را در حجره جلوه بر جا گذارده بود،یغما با قلمدان والا چیزی یاد داشت می کند واز حجره می رود،جلوه که هرگز روح شوخی ونکته پردازی از او منفک نمی شده این قطعه را بصورت محرف در می آورد ومصراع اول را به«سادات مکرم زواره»تبدیل می کند ودرون قلمدان والا می گذارد.ولا وقتی قلمدان را بر می دارد وقطعه هجو را در آن می نگرد از جلوه می پرسد کی دست به قلمدان من زده است؟جلوه می گوید یغما این جا بود ورفت.» وبدینوسیله هجو کردن این دو شاعر همدیگر را از این جا شروع می شود ،که اشعار آنها در میان عامه مردم زواره مشاهد ه می شود