چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

آش شله قلم‌کار بخش هشتم پاره‌ی دوم

آش شله قلم‌کار

 بخش هشتم پاره‌ی دوم


دکتر عبدالرّحمان صدریه

عمّه خانم صاحب دو دختر به نام‌های سرور و فروغ و دو پسر به نام‌های میر عبدالرحیم و میرعبدالرحمان می‌شود که میرعبدالرحیم  را در نوجوانی، اصابت شاخه‌ی درختی در حیاط خانه از عمّه خانم می‌رباید و او را داغ‌دار می‌سازد. فروغ‌خانم اینک در آمریکاست و سرور خانم و میر عبدالرحمان هم چند سال پیش در تهران بدرود حیات گفت در حالی همسر آلمانی و دو فرزندش در ایران نبودند. او اواخر عمر خود را به کارهای فرهنگی گذراند و آثار بسیاری را از آلمانی و انگلیسی ترجمه کرد. او اینک در بهشت زهرا در قطعه‌ی هنرمندان خفته است. روحش شاد و یادش گرامی باد! شاید بگویید چرا با بقیه‌ی از دنیا رفتگان این گونه برخورد نکردم شاید به این دلیل است که این بزرگوار اهل قلم بود  جایگاهی خاص در نگاه من داشت هیچ دلیل دیگری ندارد[1].

دکتر میر عبدالرحمان صدریه

 

شارلوته همسر دکتر صدریه

 

 

پروفسور کریم صدریه پسر دکتر غبدالرحمان صدریه

 

و آتوسا صدریه که هنوز عکسی از او نیافته‌ام


ادامه دارد...

محمّد مستقیمی، راهی

[1]  - دکتر عبدالرحمن صدریه را بهتر بشناسیم

 نام پدر : میرعبدالکریم صدریه برادر میرهاشم خان صدریه طراح و مهندس نقشه چوپانان و حمام چوپانان

 نام مادر :  حاج فاطمه‌خانم صدریه فرزند حاج محمدعلی رمضان مستقیمی مرحوم حاج هدیه خاله ایشان بوده است

تحصیلات:دکترا در اقتصاد  از دانشگاه فریدریک ویلهلم در شهر بن آلمان

 سال تولد 1307 سال وفات 1379

 آثار ایشان

 قریه ما : نوشته دکتر عبدالرحمان صدریه

چهره های سیمون ماشارنویسنده: برتولت برشت مترجم: عبدالرحمن صدریه

 در انبوه شهرها/ برتولت برشت؛ عبدالرحمن صدریه

کاخ شیشه‏اى سیاست. نوشتة کورت والدهایم. ترجمة دکتر عبدالرحمن صدریه.

 تاریخ جهان تحول اندیشه، تمدن و فرهنگ جهان، ترجمه عبدالرحمان صدریه،

  داریوش و پارسها،هینتس، والتر، (1385)، ترجمه عبدالرحمن صدریه،

 میخاییل گورباچف؛ پراسترویکا، دومین انقلاب روسیه؛ ترجمه عبدالرحمن صدریه

 فراتر از خط قرمز (دکتر عبدالرحمن صدریه)

مبانی نقاشی و خطاطی ( رمان ) نویسنده : ژوزه ساراماگومترجم : دکتر عبدالرحمن صدریه

نبرد براى فلسطین،، نوشته فریدریش شرایبر، ترجمه عبدالرحمن صدریه،

و بسیاری از آثار دیگر که من از اسامی آنها بی اطلاع هستم

 معرفی دکتر صدریه از زبان یک دوست

به یاد دکتر (میر) عبد الرحمن صدریه

پایگاه مجلات تخصصی نور / هوشنگ ساعدلو

دکتر عبد الرحمن صدریه را من از دانشگاه فریدریک ویلهلم در شهر بن آلمان می‏شناختم، هر دو دانشجوی آن دانشگاه بودیم. یاد باد آن روزگاران یاد باد! دوست نزدیک و همدرس او شاپور مسعودی بود، از مردم تویسرکان و از اخلاف شاهزاده ‏های قدیم، بسیار خوش صحبت و اهل دل‏ که هم شب زنده ‏داری می‏ کرد و هم درس می‏ خواند و از غرائب آنکه باید سال پیش در همین‏ اوقات باشد که او هم روی در نقاب خاک کشید و همانجا در غربت بن،به خاک رفت. من همواره‏ ترجیع بندی از یک تصنیف آلمانی را بیاد دارم که او به شوخی و خنده در مورد متعددی که‏ حرفی و مشکلی پیش می‏ آمد می‏ خواند: Ach,in Funfzieg Yahre ist alles Vorbei «برو بابا،تا پنجاه ساله دیگه همه چیز تمومه».

صدریه پس از اخذ درجه دکترا در اقتصاد به ایران بازگشت ولی مسعودی همانجا در پیش‏ عهد و عیال آلمانی‏اش ماند و به ایران بازنگشت. صدریه هم همسرش آلمانی بود ولی خودش‏ اهل کویر، از انارک که پس از اتمام تحصیل تاب سرمای آلمان را نیاورد و به وطن بازگشت. اگر از ظاهرش چیزی نمی ‏شد فهمید در باطن، در ته قلبش گرمای کویر تفته و روشن بود. در ایران‏ او به دلیل لیاقت و درستی‏ اش تا بالاترین مقامات دولتی در بخش‏های اقتصادی خود را برکشید و در هر سمتی که بود از خود لیاقت و شایستگی نشان داد و همواره ریاستش با محبوبیت همراه‏ بود، پس از بیست و سه سال این علاقه معنوی را در مجلس ختم او در خانقاه صفی علیشاه‏ می‏شد به عیان دید.

شرح‏ حال جالب و خواندنی او و خاندانش را در کتاب ماندنی «قریه ما» که حکایتی است از تاریخ اجتماعی سده اخیر ایران می ‏توان خواند و تصویر زنده‏ اش را از گوشه تاریخ ایران، در قبل‏ و بعد از پهلوی، در آن جست و دگرگونیهای پست و بلند زندگی یک خانواده بزرگ ایرانی را در آن‏ دید. مطالبی که برای تاریخ‏ نویسان اقتصادی و اجتماعی این عهد بسیار ارزشمند است.

صدریه بیشتر با دوستان نزدیکش می‏ جوشید و دمخور بود، علاقه وافری به بحث داشت با آهنگ صدائی چون الماس تیز! نوشتن با قلم را عادت نداشت، پشت ماشین تحریر می ‏نشست و ساعتها می‏ نوشت و ترجمه می‏ کرد. گروه محکومین کافکا، خاطرات ویلی برانت صدر اعظم‏ سابق سوسیالیست آلمان، پروستوریکا گورباچف بخشی از آثار اوست به ترجمه و کتاب‏ «قریه ما »به گمان من مهمترین اثر تألیفی ماندگار می‏تواند به‏ شمار آید. افسوس که:

آن پنجه کمانکش و انگشت خط نویس‏ هر بندش اوفتاده به جائی و مفصلی

در یکی از دفعاتی که دیداری در خانهء ما داشتیم، پس از صحبت های بسیار و بحث مفصل که‏ عادت او بود، کاغذی از جیب بیرون آورد و گفت شعر مرا گوش کن! چیزی ‏که من در مورد او سراغ نداشتم طبع شعرش بود و علاقه به شعر، شعرش را برایم خواند و بعد به یادگار، آن را به‏ من داد که اکنون یادگاریست از او :انسانی با اخلاق، بردبار و بسی خصلت‏های نیکوی دیگر.

10 دی‏ماه 1380

 اثر: قریه ما

ناشر : خامه تهران / چاپ : پویا آبان ماه 1360 / تعداد صفحات : 282

موضوع: تاریخچه خاندان صدریه با نگاهی جامعه شناسانه به برخی از تحولات تاریخی . در صفحه 2 آمده است :

توان ما - هر اندازه ناتوان - نقطه ی امید به شمار آید.

امید ما - هر اندازه مایوس - در این ماجرا به کار آید.

هدف ما - هر اندازه ناممکن - از آن چشم نمی پوشیم.

کوشش ما - هر اندازه بیهوده - باز می کوشیم.

تقلای ما - هر اندازه فرسوده - تنها نشانه ی زندگی است.

و تسلیم ما - هر اندازه مفهوم - سرآغاز بندگی است.

چون سرما را توان تحمل نمی داریم.

اندام عریان خود را بر آتش می گذاریم.

منبعوبلاگ چوپانان آباد 

صفحاتی از کتاب قریه ما که در باره چوپانان است


من نمی‌دانم اگر امروز به قریه ما بازگردم و برای یافتن کسانی که به آن همه کثافت، که من آلوده شده‌ام، آلوده نشده باشند، جستجو کنم، آیا کسی را خواهم یافت یا نه؛ قطعاً خواهم یافت، چون هنوز خاله‌ام هدیه و دایی‌ام شیخ زنده‌ هستند، و  هدیه گرچه چند سالی در شهر زیست، و شیخ گرچه برای خارج کردن آن همه ساچمه که با تفنگ خودش به اشتباه در ران خود فرو برده بود ، بارها به شهر آمد، اما هیچ کدام شهری نشدند و هیچ کدام هیچ چیز از اخلاق غرورآفرین خود را از دست ندادند. حالی که خاله من، هدیه و دایی من، شیخ در سنین نورانی زندگی می‌کنند، قطعاً باز هم انسان‌هایی هستند که همه آن ویژگی‌هایی را در وجود خود به ذخیره نگاه داشته‌اند، که من بایست برای یافتن آن‌ها بروم. آیا من آلوده‌ام و همه آلودگی‌ها را اگر بروم، با خود خواهم برد؟

صفحه 69 قریه ما 

و او یک سفر کوتاه به چوپانان آمد، نمی‌دانم چیزی با خود برد یا چیزی بر جای گذاشت یا هیچ کدام؟

 


دکتر (میر) عبدالرحمن صدریه انارکی

زایش او در سال 1307 (در انارک) می باشد [ زایش او در تهران بود این مطلب اشتباه است. نگارنده]. پدرش میر عبدالکریم، مادرش فاطمه، خواهرانش سرور و فروغ و برادر کوچکترش میرعبدالرحیم نام داشت. از کودکی کتاب خوان بود و در سال های دهه 20 در جوانی، ساده باورانه می پنداشت که روزی می شود با قلم و فاش کردن فساد از "ننگ و نکبت" نظام های حاکم رها شد.

در 1329 برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد در حالی که خلاف رسم زمان که سوسیالیسم را می پسندید، ملی گرا و لیبرال ماند. به فعالیت های دانشجویی و ترجمه مقالات در مجله گروهشان پرداخت و در همانجا با زنی آلمانی ازدواج کزد که حاصل آن آتوسا و میرعبدالکریم هستند. در 1339 از دانشگاه فریدریک ویلهلم (بن) درجه دکترا در علم اقتصاد و تخصص در سیاست اقتصادی گرفت و به ایران بازگشت.

تا اوایل انقلاب در پست های مهم اقتصادی کار می کرد و به دو زبان آلمانی و انگلیسی کاملاً وارد بود. ابتدا به ترجمه شاهکارهای ادبی از آلمانی، به تفنن و بدون دریافت وجه مشغول شد. اولین اثرش که به صورت کتاب چاپ و منتشر شد "قصر" از کافکا بود اما پس از انقلاب و محدودیت بسیار برای کارکردن و نان درآوردن به "ترجمه حرفه ای" روی آورد. علاوه بر آثار ادبی، بیشتر آنچه را که در دنیا اهمیت یافته بود ترجمه می کرد.

آثار را برای ترجمه خود برمی گزید تا خواننده ایرانی سریع و سهل با روند تفکر بشر آشنا شود و ترجمه را به گونه ای می پسندید که خواننده باور کند نوشته خود نویسنده را می خواند که ارزش فرهنگی هم دارد.

ترجمه کتاب "سلول" را بسیار دوست می داشت که در آن هیچ نشانی از حال و هوای روزمرگی نیست! می گفت: یک فرهنگی جهانی داریم که همگان در سراسر جهان در ساخت آن شریک اند و به ناچار فراگیر می شود و هیچ جامعه ای در بلندمدت نمی تواند خود را از آن دور نگه دارد.

در 1379 درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد./حرا-1/4/92/


آثار: قریه ما

ناشر: خامه تهران / چاپ: پویا آبان ماه 1360 / تعداد صفحات :282

موضوع: تاریخچه خاندان صدریه با نگاهی جامعه شناسانه به برخی از تحولات تاریخی. در صفحه 2 آمده است:

توان ما - هر اندازه ناتوان - نقطه ی امید به شمار آید.

امید ما - هر اندازه مایوس - در این ماجرا به کار آید.

هدف ما - هر اندازه ناممکن - از آن چشم نمی پوشیم.

کوشش ما - هر اندازه بیهوده - باز می کوشیم.

تقلای ما - هر اندازه فرسوده - تنها نشانه ی زندگی است.

و تسلیم ما - هر اندازه مفهوم - سرآغاز بندگی است.

چون سرما را توان تحمل نمی داریم.

اندام عریان خود را بر آتش می گذاریم.

مقالات شامل:

تفننی در کنار کار اصلی/ نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری «تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانه‌های عمومی» تابستان 1370 - شماره 1 (5 صفحه - از 82 تا 86)

روند تکامل ترجمه در قرن اخیر/ نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری «تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانه‌های عمومی» تابستان 1370 - شماره 1 (1 صفحه - از 68 تا 68)

دیدگاهها/ نشریه: علوم انسانی «گزارش» تیر 1374 - شماره 53 (2 صفحه - از 11 تا 12)

نظرات و دیدگاهش تحت عنوان "فراتر از خط قرمز" در کتاب "خط قرمز، آزادی اندیشه و بیان و حد و مرزهای آن، مجموعة مقاله و مصاحبه" (شامل بیست و دو مقاله و مصاحبه در زمینه بیان حد و مرز آزادی اندیشه)/ 1377

و قسمتی از ترجمه هایش:

قصر/ فرانتس کافکا

چهره های سیمون ماشار/ برتولت برشت/ 1351

در انبوه شهرها/ برتولت برشت

سلول/ هورست بینک/ 138 صفحه/ نشر آبی/ 1364

کاخ شیشه ‏اى سیاست/ کورت والدهایم/ 400 صفحه/ اطلاعات/ 1365

تل گرسنه/ دفتی دوموریه/ 488 صفحه/  میترا، فردوس/ 1368

خانه اشباح (ادبیات)/ ایزابل آلنده/ 516 صفحه/ فردوس/ 1368

زندگی و مرگ لنین/ رابرت پاین/ 682 صفحه/ نشر آبی

کینز و پس از کینز (مسایل اقتصادی سال های پس از جنگ)/ مایکل استوارت/ 383 صفحه/ فردوس/ 1368

کاتاسترویکا: دهکده های پوتمکین گورباچف همراه با مقاله ای از هنری کیسینجر/ الکساندر زینوویف/ 198 صفحه/  نشر آبی/ 1369

ناقوس ساز (شعر)/ فردریش شیلر /چاپ در کتاب هفته

فریضه ای برای شهر اراس/ اندرزی ژچی پیورسکی/ 208 صفحه/ نشر آبی/ 1371

نبرد براى فلسطین/ فریدریش شرایبر/ 372 صفحه/ نشر آبی/ 1373

تاریخ جهان: تحول اندیشه، تمدن و فرهنگ جهان - جلد 1 و 2/ تئودور اچ . فون لاو، جان هرسکویتز، جول اچ. وینر و ماروین پری/ 1377

داریوش و پارس ها (تاریخ و فرهنگ ایران در دوره هخامنشیان)/ والتر هینتس/ 304 صفحه/  موسسه انتشارات امیرکبیر

مبانی نقاشی و خطاطی ( رمان )/ ژوزه ساراماگو/ 328 صفحه/ فردوس/ 1378

دومین انقلاب (پراسترویکا)/ میخاییل سرگی یویچ گورباچف/ 548 صفحه/ نشر آبی/ 1379

کفچه ماهی (رمان)- جلد 1 و 2/ گونتر گراس/ 448 و 400 صفحه/ فردوس/ 1379

آوای وزغ/ گوانتر گراس/ 304 صفحه/ فردوس/ 1380

طبل حلبی/ گونتر گراس/ 736 صفحه/ نوقلم


گروه محکومین/ فرانتس کافکا

خاطرات ویلی برانت


 مطالب و تصویرهای فوق از سایت: شجره‌نامه ما http://www.myheritage.ir/