فکر کنم هفتم یا هشتم عید بود که به بنده و پسر عمه ی گرامی امر شد بریم نون بگیریم. خیالمون راحت بود که از قبل سفارش شده و نون ما توی نوبت گذاشته شده و نباید توی صف معطل بشیم.
وقتی به نونوایی رسیدیم دیدیم که چه فکر های باطلی را تو سرمون پرورش دادیم. خلاصه حوالی ساعت 18:30 بود که نانوا شروع به کار کرد. آخه صبح ها ایشون نخلک هستن و توی چوپانان نان پخت نمی کنن. یه سوال برام پیش اومد که یک نانوا که صبح ها نیست و عصر ها هم فقط حدود 3 ساعت کار میکنه، چطوری می تونه نیاز نون مردم چند هزار نفری چوپانان را در ایام عید بر طرف کنه؟ آخه جالب اینجاست که اون یکی نونوایی چون نون هاش کیفیت مطلوب رو نداره فقط به عنوان یک نماد در چوپانان عمل میکنه. سرتون رو درد نیارم بدون اغراق و دروغ گویی بعد از دو ساعت توی صف وایسادن نوبت رسید به من همین که اومدم سفره رو پهن کنم یه دفعه تنور خاموش شد. نزدیک بود همون جا سکته کنم. بعد از کلی سوال و پرسش فهمیدم نانوا خسته شده و رفته استراحت.
حالا دیگه حاضر شده بودم هرنون را به قیمت 3 برابر قیمت اصلیش بخرم. اینجا هم یه نیم ساعتی فرصت پیدا کردم که از منظره ی زیبای درون نونوایی لذت ببرم. بعد از پشت سر گذاشتن همه مشکلات حداکثر تعداد نون که فقط 10 قرص می شد رو گرفتم و راهی خونه شدم. از بس که ضعف کرده بودم یکی از نون ها رو توی راه خوردم وگر نه سالم به خونه نمی رسیدم. که بعدش فهمیدم به اون هایی که پارتی ندارن 10 قرص میدن.
خلاصه اگه همین جوری پیش بره باید کنار نانوایی یه مرکز فیزیوتراپی احداث کنیم که افرادی که برای گرفتن نان توی صف معطل میشن حتما برای معالجه پا و کمر خود به اونجا مراجعه کنن.
اما برای کسانی که حال و حوصله ندارن پر حرفی های منو بخونن خلاصه مطلبو این زیر می نویسم.
مشکلات نون گرفتن در چوپانان:
1- ایستادن در صفی به طول دیوار چین
2- مرغوب نبودن نون های اون یکی نانوایی
3- پختن نان کل جمعیت روستا در ایام عید فقط در مدت 3 ساعت
4- تحویل حداکثر 10 نون به مردم
5- استراحت کردن نانوا میان کار
6- نبود هیچ نظارتی. یادم میاد حاج عباس قبل ها این کار رو انجام می داد. خدا خیرش بده
7- بعضی موقع ها هم پارتی بازی
8- و مهم تر از همه نبود مرکز فیزیوتراپی
مصطفی مراد
1391/01/14