چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

گوشه‌هایی از تاریخچه چوپانان

دوشنبه 1 آذر 1389

آقای ابوالقاسم مستقیمی فرزند مرحوم شیخ، گوشه‌هایی از تاریخچه چوپانان و خاطرات خود را ارسال کرده‌اند که [با اندکی ویرایش] در چند بخش ارائه شد و این آخرین بخش آن است.

(ادامه از بخش دوم...)

مهاجران و ساخت حجت آباد و آشتیان 
================================
به علت افزایش آب قنات و توسعه کشاورزی و احداث دو مزرعه دیگر یعنی حجت آباد و آشتیان به طریق الگوی چوپانان، گروه دیگری از مهاجرین به سمت چوپانان برای فروش نیروی کار خود مهاجرت می‌کنند که عده‌ای از آنها افرادی زحمت کش و مطیع و مسلمان و امانتدار و مهربان بودند به همین علت هم به عنوان رعیت (کشاورز) در روی املاک مالکینی که پیر شده بودند و توان کار کردن را نداشتند استخدام می‌شوند و بر اساس قراردادهای اسلامی مزارعه و مساقات مشغول کار می‌شوند که این دومین گروه مهاجران به چوپانان هستند که در این مورد جناب آقای عباس زاهدی [در مطلب آبان ۸۹] به شایستگی حق مطلب را بیان فرموده‌اند. البته بعدا به علت توسعه کارها و احداث حجت آباد و آشتیان نیروهای کار زیادی به سوی این روستاها هجرت کردند که شاید آنها را ما گروه سوم مهاجران بخوانیم این مهاجران گروه‌های دوم و سوم از روستا‌های فقیرتر مانند خور، فرخی، جندق، گرمه، ایراج، اردیب، کبودان، عروسان و غیره بودند. که به هر حال آنها نیز چوپانان را وطن خود قرار دادند.

‫برای مثال عباس خوری وقتی به چوپانان می‌آید مورد توجه پدر بزرگ من که جوان زحمت کشی است واقع می‌شود بعداً فرزندان او غلامرضا و محمدعلی و دامادهایشان حسنعلی مراد و میرزا موسی ابوالحسنی و برادر خانمش حسین عباس قاسم یعنی خاندان رنجبر در املاک پدران من زحمت کشیدند و با نان حلالی که از این راه بدست آورده‌اند فرزندان رنجبر در گوشه و کنار ایران زمین جایگاه خوبی دارند هر چند که آنها نیز مانند ما از چوپانان هجرت نموده‌اند.

خانواده‌های محترم دیگری که جزء مهاجرین گروه‌اول یا دوم هستند و اسامی آنها به خاطر من می‌آِید عبا رتند از: طایفه بزرگ کلانتری‌ها، جلالپورها (که به‌احتمال زیاد آنها نیز دو گروه باشند که بهتر است یکی از آن عزیزان توضیح دهند) سعادت‌ها،  ضیایی‌ها، موبد‌ها، بشیر‌ها، یاوری‌ها، صبوحی‌ها، اطهری‌ها، فاتح‌ها، اردیبی‌ها، حلوانی‌ها، عظیمی‌ها، بقایی‌ها، همایون‌ها، عامری‌ها، یزدانی‌ها، پرکاس‌ها، و گروه‌ها و طایفه‌های دیگری که متاسفانه در خاطر من نیستند و انشاءالله خودشان یاد آوری می‌کنند. این خانواده‌ها در آبادانی و سازندگی چوپانان همت بلندی داشته‌اند و با همت آنها محصولات کشاورزی چوپانان شهرت می‌یابد. البته لازم به ذکر است که مالکین چوپانان علم کشاورزی را در طول مسافرت‌های دوران شترداری کسب نموده و این علم را زباناً به رعایای خود و چه بهتر است بگوییم به کشاورزان خود انتقال می‌دادند به همین علت بهترین نژاد میوه‌ها به چوپانان منتقل و مورد استفاده قرار گرفته است.

آرامستان چوپانان
================
‫حیف است که در این مقاله از قبرستان چوپانان نام برده نشود آنجا که یادگار‌های ما در خاک ابدی خفته‌اند من مرحوم ابراهیم جندقی را بیاد می‌آورم که هر کس فوت می‌کرد ابراهیم بدون هیچ چشمداشتی اقدام به کندن قبر می‌کرد و اهالی تا هنگامی که‌او زنده بود هیچ دغدغه‌ای برای کندن قبر عزیزشان نداشتند و ابراهیم جندقی خیال خانواده عزادار را راحت کرده بود. امروز دوست و همکلاسی‌ام جناب نوروز خان براتی که راننده کامیون است در دوران باز نشستگی همان کار پدری را با علاقه و به امید پاداش خیر انجام می‌دهد که خداوند ان شاءالله بهترین نقطه بهشت را ارزانی او فرماید.

نجاری و دندانپزشکی
==================
‫در معماری چوپانان نجاری نیز اهمیت خود را داشته‌است به همین علت استاد رمضان بعد از آمدن به چوپانان از چاه ملک و ازدواج در چوپانان ساکن شده و به همت خود و فرزندان چوب‌های تولیدی روتا را با اره دوسر به تخته تبدیل کرده و در‌های دولنگه و تک لنگه ساخته که خداوند او را بیامرزد او نه تنها نجار ده بود بلکه سلمانی و دندانپزشک هم بود و خیلی از دندان‌های اهالی را با همان گاز انبر نجاری می‌کشید بعدا استاد غضنفر فرزند ایشان که نجار معدن نخلک بود کار پدر را در چوپانان ادامه داد ایشان نیز دندان می‌کشید البته‌از پدر جلوتر بود زیرا هم آمپول بیهوشی می‌زد و هم انبر او انبر دندانپزشکی بود یادم می‌آید من خود یکی از دندان‌های آسیایم را برای کشیدن به‌استاد غضنفر سپردم اما او موفق به کشیدن آن نشد.

نگهداری قنات
============
برای پایداری آب قنات و تداوم جریان آن سه مامور هر روز صبح راهی قنات چوپانان یا حجت آباد یا آشتیان می‌شدند و مامور بودند در قنات راه بروند و اگر مشکلی بود یا خود رفع کنند یا اطلاع دهند تا دیگران به کمک آنها مشکل را برطرف نمایند این سه بزرگوار زحمتکش اینان بودند: حسین برجی (قاسمی)، ابراهیم غلامرضا، قاسم سعادت (ایشان از کودکی نابینا بود و به همین علت به قاسم کور شهرت داشت) متاسفانه قاسم در ایام جوانی فوت کرد.

و به علت نبودن سیستم بیمه و عدم تمکن مالکین این افراد در دوران باز نشستگی هیچ حمایتی نشدند و حسین برجی بارها در این باره گله کرده بود او بیشتر پدر مرا و عبدالرحیم زاهدی را مقصر می‌دانست اما من خود شاهد بودم که‌این دو نفر از این ماجرا رنج می‌بردند ولی کاری از دستشان ساخته نبود من خود هر وقت به چوپانان می‌رفتم به ملاقات حسین برجی می‌رفتم پیر مرد خوشحال میشد از پدرانمان به نیکی یاد می‌کرد و در پایان گله‌مند بود خداوند اورا بیامرزد.

پزشکی و مامایی
==============
‫می خواهم به شما خواننده عزیز بگویم که ما بچه‌های نسل سوم چوپانان چگونه به دنیا آمده‌ایم موقع تولد ما زایشگاه و بیمارستان نبود و ما در خانه پدری متولد شدیم ابتدا «ماما آسیه» سپس «ماما ربابه» و بعد از او «فاطمه ماماچه» به مادران ما در تولد ما کمک کردند هر چند که خیلی از مادران هم سر زا رفتند و جان به جان آفرین تقدیم کردند اما معلومات این ماماهای تجربی همینقدر بود خدا آنها را بیامرزد.

اما برای سلامتی ما نقش دکتر آقابیکی بسیار حساس بود هر چند که او پرستار بود اما سالیان دراز او دکتر منطقه بود به طوری که‌از روستاهای مجاور برای مداوا به او مراجعه می‌کردند بلاشک اگر دکتر آقابیکی نبود خیلی از ما‌ها هم نبودیم.

امور مذهبی
========== 
‫امور دین و ایمان ده ما دست حاج سید جعفر موسوی و سید ریاض بود. مالکین بعد از ساختن مسجد، یک روحانی را برای امور مذهبی از خور دعوت میکنند و مقرری برای او در نظر می‌گیرند. سید ریاض مردی بی ریا و قانع بود و تمام عمرش خدمات اسلامی به مردم ارائه کرد، دفتر ازدواج هم داشت و مردم از هر نظر راحت بودند. متاسفانه دفتر ازدواج چوپانان بعدا در اختیار دیگران قرار گرفت و آن دفتر امروزه به اصفهان انتقال داده شده است. بعداً روحانی دیگری وارد ده شد و او نیز تا اواخر عمر به امور دینی پرداخت ایشان حاج کربلا سید حسین بودند. در مراسم ایام عاشورا افراد زیادی در مسجد چوپانان خدمت نموده‌اند که من تا جایی که خاطرم یاری می‌کند از آنها نام می‌برم: سقای مسجد و روشن کننده چراغ بیرق و میداندار جوشگیری باقر سیاه ضیایی، نوحه خوانان: محمدعلی ملارضا، قاسم حسن بور، زین العابدین آخوندی (روضه روز عاشورا و چاک زدن پیراهن) حسین آخوندی، حسن موبد، مصطفی حلوانی، مصطفی مستقیمی، حسنعلی مراد، و قاری قرآن: خانلری.

هنر و موسیقی
============
‫بهتر است از هنر و موسیقی روستا هم سخنی به میان آید در مراسم شادی و عروسی تنها وسیله موسیقی داریه بود و نوازندگان آن کلانتریها (میرگل، علی اصغر، غضنفر و گاها مظفر و قلی) بودند. پانتومیم علی آسیابان توسط موسی انجام می‌گرفت. کاسه بشکن بیشتر توسط حسین آخوندی و علی اصغر، و «زالو گزید» فتح الله حسن بور. ‫میرگل ،علی اصغر و غضنفر معمولاً خواننده مجلس هم بودند بهتر است واقعاً در این زمینه تحقیق دامنه داری انجام پذیرد.

معلمان
======
اما در سازندگی مردم چوپانان دودسته نقش داشتند یکی معلمان و دیگری کامیونداران؛ که‌البته مردم رشد و ترقی کردند اما چوپانان عزیز به همین علت به زمین خورد. که جای تحقیق و بررسی زیادی دارد.

معلمین که باعث بالا رفتن میزان سواد همه مردم شدند. مرحوم ملا (محمدرضا مستقیمی) اولین معلم که در چوپانان به مکتبداری پرداخت و به علم آموزی همه بچه‌ها چه دختر و چه پسر چه مالک و چه کشاورز پرداخت البته ابتدا کشاورزان علاقه زیادی به سواد آموزی فرزندانشان نداشتند و یا شاید چون باید اجرت ملا را می‌پرداختند قادر به پرداختن آن نبودند اما کشاورز زاده‌هایی هم بودند که در خدمت ملا سواددار شدند. که از آن جمله می‌توانیم از حاج حسین جلالپور، محمدعلی رنجبر، حسینعلی مراد، قاسم حسن بور جلالپور، شاید حاج عباس رستاقی و سایرین نام برد که چه بهتر فرزندان این بزرگواران اطلاعات لازم را در اختیار محققین قرار دهند.

بعد از تاسیس دبستان معلمان نائینی زیادی در آموزش وپرورش نقش داشته‌اند که باید حتما از آنها یاد خیری بشود.

رانندگان و کامیونداران
======================
رانندگان اولیه برادران بقایی یعنی عبدالله و محمدعلی بودند که اقدام به خرید کامیون کردند و چون خود راننده نبودند به استخدام راننده اقدام کردند ابتدا رانندگان آنها انارکی بودند که متاسفانه من نام آنها را نمی‌دانم ولی شاگرد راننده‌ها چوپانانی بودند افرادی مثل حسین رضا، علی محمد (جمشید) یاوری، اسفندیار کلانتری، با همین ماشین‌ها راننده شدند و خود اقدام به خرید کامیون کردند و این شد که جوانان زیادی به سوی این شغل بروند امروز گروه کثیری از فرزندان چوپانان کامیونداران این مرز و بوم هستند من خواهش می‌کنم پیرمردها فرزندان خود را تشویق کرده تا این بخش از تاریخ تحول چوپانان نوشته شود.

سخن پایانی
==========
ای فرزندان مالکین مهاجر و ای فرزندان کشاورزان مهاجر که اکنون در شهرها بهترین اوضاع را دارید و فقط بعضی از شما ایام نوروز برای زنده کردن خاطرات به چوپانان می‌آیید، چوپانان شما امروز غریب است بی صاحب و بی کشاورز است. دریغ از آن انارهای درجه یک، دریغ از آن شیر و ماست و کره و گوشت بره و بزغاله درجه یک، دریغ از آن زردآلوها، انجیرها، انگورها خرما‌ها و محصولات دیگر، دریغ از نان گندم و نان جوی که توسط کشور خانم و عزت خانم پخته میشد. دریغ از آن اخوت و برادری که بین مردم چوپانان بود. چوپانان ما امروز تنهای تنهاست باید دست در دست هم داده برای عظمت و عمران آن بکوشیم.

ابوالقاسم مستقیمی
جمعه سی مهر 89
تربت حیدریه

 

توضیحات آقای بهروز زاهدی در مورد این بخش از مقاله آقای ابوالقاسم مستقیمی

دوست عزیزم جناب آقای ابوالقاسم مستقیمی
ضمن عرض سلام و ارادت از آن جایی که مطالب مندرج توسط جنابعالی در آخرین مقالتان با ذهنیات حقیر هم دوره است لذا لازم به توضیح است آن چه در باب کم لطفی نسبت به مرحوم حسین برجی منسوب به مرحوم ابویتان شیخ (محمد رضا مستقیمی) و ابوی حقیر (مرحوم عبد الرحیم زاهدی) مرقوم فرموده‌اید کاملاً اشتباه و به نقل قول از مرحوم ابوی می‌گویم که بر حسب اتفاق روزی گلایه و درد دل‌های مرحوم حسین برجی در مورد آقای شیخ مستقیمی را برای مرحوم ابوی باز گو نمودم که مرحوم پدرم در ارتباط با این موضوع مطالبی را از کم لطفی اقای شیخ مستقیمی در این ماجرا تعریف نمودند به طوری که این امر متأسفانه نهایتاً منجر به بر چیدن نظام میانه‌داری و قطع شهریه آن بزرگواران گردید و شد آنچه که نبایست می‌شد.

با تشکر
بهروز زاهدی
1/9/1389 یزد

(0)
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 1 آذر 1389 ساعت 04:45 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد