چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

شهر پاک: شهری خالی از سکنه

آقای محمد مستقیمی در یکی از وبلاگهای خود، دیدگاهی برای یک دهکده پاک را به تصویر در آورده است. برای خواندن مطلب و دیدن عکس آن به پیوند زیر بروید:
دهکده پاک
رونوشتی از این مقاله در ادامه مطلب آورده شده است.  
  
دهکده پاک

این چند سطر خیلی وقت است نگاشته شده اما امکان انتشار آن در فتوبلاگ نبود تا امروز. این گمان پیش نیاید که آتش زیر خاکستر را دوباره می‌خواهم شعله‌ور کنم از قضا می‌خواهم آن را خاموش کنم زیرا رفتاری که آن را نسنجیده می‌دانم تنها با فرهنگ‌سازی اصلاح می‌شود نه یک رفتار احساسی و عصبی:

شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی!
هر لحظه به دام دگری پابستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو هر آنچه می‌نمایی هستی؟

دنیا بازار مکاره ایست همه در آن فروشنده و خریدارند و هر آنچه را دارند می‌فروشند و هر آنچه را ندارند می‌خرند:

من تخیل خود را بزک می‌کنم و به شما خریداران می‌فروشم و گاهی از صنف من هستند که تخیل خود را بنا بر سفارش خریدار بزک می‌کنند و به او می‌فروشند.

تو مغز خود را می‌فروشی و گاهی از صنف تو کسانی هستند که مغز خود را پیش فروش می‌کنند و به سلف‌خران می‌فروشند.

او بازوی خود را می‌فروشد و دیگری عضو دیگرش را.

بعضی وجدان خود را می‌فروشند و بعضی هم دین و ایمان خود را می فروشند.

بعضی هم که هیچ یک از این‌ها را ندارند دیگران را می‌فروشند از دوستان خود آغاز به فروش می‌کنند و بعد هر که را گیر بیاورند می‌فروشند.

این‌ها فروشندگان این بازار مکاره‌اند و خریداران هم همین‌ها هستند هر کس هر چه ندارد می‌خرد من که بازو ندارم بازو می‌خرم تو که تخیل نداری از من تخیل می‌خری و دیگران هم هر چه ندارند می‌خرند.

ممانعت از یک یا چند شغل در این بازار مکاره امکان ندارد چون اساس این بازار بر آن است که هر کس هر چه دارد می‌فروشد بستن یک دکان در این بازار هیچ چیز را عوض نمی‌کند خریداران و نیازمندان از بازار سیاه استفاده می‌کنند و در بازار سیاه دیگر خودتان می‌دانید که همه چیز از کنترل خارج است راه کسادی یک یا چند شغل در این بازار نخریدن است تحریم!

دهکده یا شهر پاک وجود ندارد آن آرمانشهر در کتاب‌ها و قصه‌ها و در تخیل فلاسفه است شهر پاک شهری خالی از سکنه است بیایید واقع بین باشیم از آن فروشندگانی که در بالا برشمردم کدام کثیف‌ترند کدام گناهکارترند؟ من تخیل‌فروش  تو‌ی مغرفروش یا اوی بازوفروش یا آن دین‌فروش یا آن وجدان‌فروش یا آن آدم فروش و یا آن خودفروش کدام روسپی‌تریم بیایید لحظاتی کلاهمان را قاضی کنیم کشتن بیمار علاج بیماری نیست بیایید ریشه‌یابی کنیم که علت بیماری کجاست به جنگ میکرب و ویروس برویم. سرمان را مثل کبک زیر برف کرده‌ایم و گمان می‌کنیم پنهانیم یکی پاسخ مرا بدهد کدام روسپی‌تریم؟

چوپانان پاک زمانی به وجود می‌آید که بلایی آسمانی یا زمینی آن را ویران‌تر از حجت‌آباد کند و بعد ریگ‌های روان آن را بپوشانند عکس آن را می‌توان متصور شد من آن را تصور کردم در بالا ببینید!
(0) نظرات
  موضوع: حوادث ، مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 02:30 ب.ظ 
نویسنده: سعید مالکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد