چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته چهارم آذر 1390

وبلاگ چوپونون هفته چهارم آذر 1390  

فراخوان دهیاری برای نامگذاری معابر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دهیارمون سفت پیگیر نامگذاری معابر شده. تمام خیابونا و کوچه ها بزودی نامگذاری و تابلوهاش نصب میشه. پسفردا نگین چرا اسم کوچه ما را نرگس گذاشتن و قنبر نذاشتنا. پیشنهاد اگه دارین همینجا ارائه بدین تا منتقل کنم من. اگرم بتونین یه نقشه بکشین و نظراتونا توش اعمال کنین بهتره. ماها نظراتمونا دادیم. ولی همیشه فکرای بیشتر بهتره. 
طی صحبتائی که شده خیابونا و کوچه ها بیشتر به اسمی که معروف و خوشنامه نامگذاری میشه. ولی دهیارمون شدیداً مشورت گیره و اگه نظرات خوب ارائه بشه حتماً پیگیر میشه و عملیش میکنه. پیشنهاداتونا ولو بی نام حتماً بدید تا پسفردا گیله ای نباشه.


چهارشنبه 30 آذر 1390

یلداتون مبارک همشهریا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،


                                                         شب یلدا مقارن با محرّم
                                                          نمیدانم بخندم یا بگریم
                                                       مبارک تسلیت عید و عزاتان
                                                 پس از شادی بخور یک ذرّه هم غم


چهارشنبه 30 آذر 1390

چهلم فرداست

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

فردا چهلم خونوادمه. نمیتونم بیام سایت. مراسم از 2 تا 4 تو مسجده. شیخ حمیدم میاد. شبم خونۀ ما دعای کمیله. دیگه هم چیزی جا مونده که نگم؟


چهارشنبه 30 آذر 1390

بزودی یه عملیات عمرانی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

بزودی دهیاری چوپونون در راستای بهسازی معابر عملیات احداث بولوار از جلوی دهیاری جدید (پشت مدرسه راهنمائی ایثار) بسمت بالا (خیابون حسینیه) را شروع میکنه و اگه پولشون برسه مسیر بولوارا تا امامزاده هم ادامه میدن. فعلاً که دنبال پیمونکارشن. اگه پیمونکار درست و حسابی بومی سراغ دارین بگین با دهیاری یا سایت بنیاد مسکن که قبلاً آدرسشا دادیم تماس بگیر.


چهارشنبه 30 آذر 1390

آشغال جمع کنا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

نمای زیبای بادگیرهای چوپونون برای خیلیا جالبه. هر از چندگاهی عکسای متفاوتی از این نما که معمولاً از کوه انبار و امامزاده گرفته مشه را تو جاهای مختلف میبینیم. یبار رو دسمال کاغذی، یبار اطلس استان، یبار سالنامۀ کارخونه کاشی فلان. آخریش همین تقویم رومیزی 90 بانک مسکن ایرانه که تازه دیدم. آدم دلش مسوزه بخدا. اونائیکه از ما دورن و اینجاها نیسن قدر این جاذبه ها را مدونن، ولی مسئولین شهرستان و بخش اصلاً خبر از این چیزا ندارن. تو نمایشگاه عید عکس چشمای ورقلمبیدۀ حسنی را وقتی داشت به عکس بادگیرا نگاه مکردا گرفتم و هنووم دارم. یعنی اصلاً یبارم ندیده بود بعد سالها. بگذریم. قضیه همون گدا و کاهل هم میشه. خودمون تو تبلیغات واقعاً ضعیفیم. شورای ما از بعد انقلاب عظیم و بزرگ و دوست داشتنی اسلامی فقط به فکر ماشین آشغالی و آشغال جمع کردن بودن. الان یکی دوسالیه که دغدغۀ پل میلیونی و حسینیه مسجد و خلای مردشورخونه اضاف شده. وگرنه هیـــــــچ! من 10 ساله توشونم. واقعاً هیچ. باور نمیکنید که همه آبادیای اطراف دستشون تو جیب صلصالی و حسنی و فلان و بهمانه. یه بیاضه ای دسته چک حسنی را از دستش میگیره مینویسه 10 میلیون تومن و میده دستش میگه امضا کن برا حسینیهه، زن همین همکارمون که تازه تصادف کرده با پول صلصالی یه مدرسه نو جندق ساخته، انارکا دوتا پولداراشون روپا دارنش، فرخیا که دمشون گرم از همه جا دارن سواری میگیرن، خدا مدونه کمکایی که چادرملو به فرخی کرده اگه به چوپونون کرده بود الان ما شهرستان بودیم جا خور.
حالا شوراهای ما چنبار رفتن چادرملو دوتا شاخه آهن یا دوتومن پول بگیرن؟ چادرملو بماند پیش همین رئیس نخلک که انارکیا دوروبرشن چنبار رفتن؟ صلصالی بیخ گوشمونه، چقدر برا آبادی کمک گرفتن؟ یه بابائی چند سال پیش پول شروع به کار خلای مردشورخونه را داده بشون و گفته شروع کنین من تا قرون آخرشا میدم. ولی پول همون پوله و مصالح صدبرابر. وقتی "وــــــل کن" میشه شعار ما، معلومه اوضامون بهتر نمیشه. وقتی شورا صحبت 300 میلیونا با 300 هزارتومن برا حسینیه مسجد اشتبا میگیره یعنی اون پختگی لازم تو مسئولین ما نیست. مث مملکت ایران که به قول یه بنده خدائی امام زمان داره پیش میبره چوپونونم همینجوری داره پیش مره. واقعاً چه حرکت مثبتی برای آبادی تو این چند ساله صورت گرفته. از بسیج که بگذریم هیچ و هیچ و هیچ! تمام افتخارشون همین جمع کردن بموقع زبالهه. بخدا زشته. هرکه بعد سالها میاد چوپونون واقعاً  تفاوتی حس نموکنه. واقعاً هیچ پیشرفتی نداشتیم. کلاسای ما نزدیک چهل نفره بود. چرا هنو 20 سال نشده اینقدر ریزش جمعیتی باید شدید باشه؟ بازم میگم!! داریم میریم به سمت آشتیان شدن. من و تو اگه از خودمون نگذریم و برا آبادی نباشیم قرار نی رضوی و حسنی کاری برامون بکنن.


سه شنبه 29 آذر 1390

نصب عابر بانک کشاورزی چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دم غروب دستگاه عابربانک کشاورزی چوپونون نصب شد و قدم بزرگی برای رفاه مردممون برداشته شد. خیلی وقت بود که بحثش بود و خود بانکیها از زیرش هی در میرفتن و از کسری پولش میترسیدن. حالا هرجور شد نمیدونم ولی میدونم خیلی خوب شد. البته هنوز تا  20 روز دیگه راه اندازی نمیشه. بهرحال خواستم خبر خوششا زودتر بهتون بدم.


سه شنبه 29 آذر 1390

کاروان پیادۀ انصارالحسین در چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر امروز بعد از مراسم دوّم مرحوم رفیع (4-2مسجد) کاروان پیادۀ انصارالحسین(ع) که از مشهد به کربلا میرن به چوپونون رسیدن. اهالی بعد از مسجد به استقبالشون رفتن و اونا را تا حسینیه همراهی کردن. کاروان شب تو حسینیه مراسم دعای توسل و نوحه و سینه زنی داشتن و امشبا همونجا هستن.
این کاروان 72 نفره که بین سنین 12 تا 72 سال هستن صبح فردا با پای پیاده راهشا بسمت کربلا ادامه میده.


سه شنبه 29 آذر 1390

گدای کاهل نباشیم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

بخشدار جدید را باید بیشتر ازش کار بخواهیم و بیشتر بکشونیمش چوپونون. انارک هم نزدیکتره به نائین، هم جمعیتش کمتره، هم شهردار داره، خلاصه اوضاعش خیلی بهتر از ماهه. اینا هم که شعار دولت خدمتگزارشون همه گوشا را کر کرده بد نیس یه نیم نگاهیم به ما بندازن. با این شرایط چوپونون دست کم باید نصف هفته را چوپونون باشه بخشدار. ولی عملاً داریم میبینیم که میرزابیگی هم داره پا جای پای اقبال میذاره و چوپونونا به چشم پسمونده خور انارک میبینن. دلیل اصلیشم اینه که ما زیادی بی سروصدائیم. تا ما نخواهیم کسی دور ما نمیاد. اگه قبلنا مث بچه سرراهی بودیم که هروقت گذر مسئولین به خور و جندق میفتاد یه نیش ترمزو تو چوپونون مزدن، الان داریم به سمتی میریم که از همون سرراهی هم ورمیائیم و مث کسی که وسط بیابون انگارش کردن میشیم. بلکن به بهونۀ کاربلدی و واردی ماشالله نجفیان ما را به امون خدا ول نکنن و بیشتر با مسائل و مشکلاتمون آشنا بشن تا لااقل دلشون بخواد مشکلیا حل کنن. بازم مگم که فقط بخواهیم ازشون
                                    گر گدا کاهل بوَد تقصیر صاحبخانه نیست


سه شنبه 29 آذر 1390

شهید بقائی در سایت نائین

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

اگه بیکارید یه سری به اینم بزنید. بد نیست.
http://www.isfahaneast.com/newsF-325.html


سه شنبه 29 آذر 1390

به روستامون کمک کنیم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

طی تفاهمنامه ای که بین شهرداری انارک و دهیاری چوپونون صورت گرفته قرار شده که در صورتیکه سواریا و وانتای دوکابین چوپونونی عوارض سالیانشونا (که شهرداریا میگیرن) از طریق دهیاری چوپونون و به حساب شهرداری انارک پرداخت کنن یه درصدی از اونا دهیاری چوپونون برداشت موکنه. ما اگه بخایم عوارضمونا به شهرداریای یزد و نایین و اصفهان و ... بدیم هیچ سودی برا خودمون و آبادی نداره. پس بد نیست اینجوری یه کمکی به روستامون بکنیم.
برای اطلاعات تکمیلی با دهیاری تماس بگیرید. (ماشالله نجفیان صبح و عصر هرروز بجز شنبه ها تو دهیاری نشسته و دنبال رفق و فتق اموره)


سه شنبه 29 آذر 1390

خور سرباز معلم موخاد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

آموزش و پرورش خور موخاد برا تکمیل نیرو انسانیش برا سال 92-91 سرباز معلم بگیره. مدرکشم فوق دیپلم به بالای رشته های مرتبطه. تا 15 دی وقت دارین اگه شرایطشا دارین. بنظرم از خشم شب و رو برجک و پوتین و صبحگاه بهتر باشه. 


سه شنبه 29 آذر 1390

دوستان دایال آپی!!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

با این عکسا که گذاشتم ...
اگه سرعت سایت خیلی پائین اومده دگه عکس نیذارم و اگه محسوس نی دگه تو کار عکس  باشم؟


سه شنبه 29 آذر 1390

نامۀ خوریا به رهبری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

مردم خور درحال تهیه طوماری هستند به مقام معظم رهبری در رابطه به گاز رسانی به شهرستان خورو بیابانک. متن پیام بدین شرح است.
هوالعزیز الکریم
محضر مبارک رهبر فرزانه و معظم انقلاب اسلامی ایران
حضرت آیه ا... العظمی امام خامنه ای مدّظله العالی
علیکم آلاف التّحیه و الثناء
پس از ستایش پاک یزدان و صلوات بر خاتم پیامبران ،نبی مکرم اسلام (ص) مفتخریم بیعت همیشگی خویش را با آن قائد عظیم الشّأن ابراز نموده و قلوب آکنده از محبت و عشق را که در گرو پیمان ناگسستنی با امامت آن پیشوای رفیع جایگاه و گرانمایه است،همچون گذشته در تپش و پویایی، نگهبان باشیم.
خاطر شریف آن بزرگوار نیک مستحضر است که شهرستان خوروبیابانک از توابع استان اصفهان و در شرقی ترین نقطه آن با فاصله 430 کیلومتری تا مرکز استان از محروم ترین و دور افتاده ترین نقاط کشور است و تا مرکز استان یزد نیز 340کیلومتر فاصله دارد و ساکنین صبور و مقاوم و مقهور طبیعت خشن کویر مرکزی که به ناچار مرزبانی دشت کویر را پذیرفته و طی قرون با بی آبی و مشقات فراوان آن ساخته اند، و اینک که به تازگی با عنایات حضرت ولی عصرارواحنا فداه و مراحم خدمتگزاران صدیق نظام مقدس جمهوری اسلامی ، در تقسیمات کشوری به شهرستان ارتقاء یافته و زمینه ی پیشرفت تا حدی فراهم آمده ، داریم با عنایت به اینکه میهن عزیزمان ، اولین کشور دارای ذخایر گازی جهان است و گاز رسانی به این شهرستان از مصوبات سفرهای استانی ریاست محترم جمهوری و هیأت محترم وزیران به استان اصفهان و مایه ی پیشرفت و اشتغال زایی و رفع محرومیت این شهرستان است و از مهاجرت اهالی به کلان شهرها تا حدّی جلوگیری می کند از آن پدر و هادی دلسوز امت ،بویژه مستضعفین 
کویر نشین ،استدعای عاجزانه داریم که مردم ولایتمدار و شهیدپرور این سامان را رهین الطاف کریمانه خویش قرار داده و با صدور امر مبارک ، 
زمینه ی انتقال گاز به این شهرستان با قوّت و سرعت فراهم آید. انشاءا...
صحت، عزت و بقای وجود شریفتان  را از خداوند بزرگ مسئلت داریم.
ــــــــــــــــ
بقول حاج عباس  "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد". خدا را چ دیدین؟ شاید ما هم بی نصیب نمونیم


سه شنبه 29 آذر 1390

چهل روز فراق

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،


سه شنبه 29 آذر 1390

هوای اصفهون خرابه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

اوضاع هوای اصفهون به مرز پرخطر رسیده. مدارسشم که در آستانۀ تعطیلیه. هوای الان چوپونون هم عالیه. وردارید بیایید ولایت هم هوا عوض کنید هم یه کمک فکری بابت نامگذاری تابلوها ارائه بیدید. هم ما را خوشحال کنید با تازه کرده دیدارا. یه چنتائیم مراسم هست رد میدین. خلاصه حیفه آبادی. بیشتر به فکرش باشید اصفهانیااااا

رئیس رؤسا در انارک

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

دیروز یه اکیپ کله گنده ها انارک بودن. مدیر کل راه و ترابری استان، حسنی نماینده، مدیر راه و ترابری نائین، یوسلیانی، اطلاعات نائین و بخشدار و ... اومده بودن زنجیرگاها ببینن انگار. تو این مدت چنتا حادثه داده زنجیرگاه و انارکیا سمج که بردارن. ولی مدیرکل استان گفته بهیچوجه زنجیرگاه حذف نمشه و لاین خاکیا برا شکاریا و مزراعیا و موارد اورژانس اصلاح موکنن و نقاط حادثه خیزا ورمدارن.
کلیات خبر از: سایت انارک


دوشنبه 28 آذر 1390

تشییع جنازه مرحوم حسین موسی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

                                        

ظهر امروز پیکر مرحوم کربلائی حسین رفیع پس از تشییع از یزد به چوپانان و تغسیل و اقامۀ نماز میت، در قبرستان صالحین (کنار گلزلر شهدا) به خاک سپرده شد. مراسم سوّم این مرحوم هم عصر چهارشنبه ساعت 2 تا 4 در مسجدجامع چوپونون برگزار میشه.


دوشنبه 28 آذر 1390

نکنت این کارا را

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،



دیروز عصر چنتا جوونا پشت مدرسه ایثار چنتا لاستیکا آتش زدند. چندساعت بعدش، شب، دم دکون حجّت هنوز بو لاستیک سوخته میومد. نکنت این کارا را بخدا


دوشنبه 28 آذر 1390

تیرپایه های خیابون امامزاده

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

                 

کار عملیات نصب تیرپایه و برقرسانی و روشنائی خیابون امامزاده هم یه جورائی نیمه کاره به اتمام رسید. جریان از این قراره که با پیگیریای دهیار خوبمون بالاخره اجازه و دستور برقرسانی خیابون امامزاده را با 6تا تیر برق صادر میکنن. شروع به کار میشه و از بعد ساختمون امامزاده شروع و بسمت انتهای خیابون امامزاده میرن و با فواصل حدود 50 متری تیرها را میزنن. ولی در مهمترین نقطۀ این خیابون یعنی درست روبروی خیابون شهید مرتضوی به کوه میرسن و نمیتونن زمینا بکنن و تیرا عَلَم کنن. لذا فاصله با تیر قبلیا اضاف میکنن و با تیر قبلی کم و میرن جلو و تا پشت باربندِ حاج اسا فرج (باربند سیدقاسم سابق) ادامه میدن. الان 6 تا تیر زده شده و یه بی نظمی کوچولو تو ردیف تیرپایه ها به چشم مخوره. از طرفی چون اون نقطه پیچ پر رفت و آمدیه و حتماً روشنائی نیاز داره لازمه که اداره برق خور و دهیاری چوپونون به یه جمع بندی برسن و این مشکلا یه جوری حل کنن. گویا قراره با یه تیر دومتری روشنائی اون قسمتا درست کنن. ولی هنوز اقدام عملی در اینباره صورت نگرفته.


دوشنبه 28 آذر 1390

یه تصادف دگه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

چند روز پیش یکی از همکارای اورژانس برای تحویل گرفتن شیفت میاد چوپونون. همسر و دوتا بچه هاشم همراش میان تا ماشینشونا برگردونن. خانمش میشینه تو ماشین و حرکت بسمت یزد. همکارمون تو اورژانس مستقر میشه و شیفتا تحویل میگیره که یهو زنگ میزنن تصادف شده. بلافاصله میرن به محل و میبینه که ماشین و خانوم بچه های خودشن. خانومش و دخترش خیلی مشکلی نداشتند، ولی پسرش بهوش نبوده. با هماهنگی نائین میان بسمت یزد و بیمارستان فرخی. دوسه روزی پسرش تو ICU بستری بود و امروز شنیدیم که هشیاریش کامل برگشته و حتی راه رفته و امروز فردا به خواست خدا مرخصه.

ایشالا که خدا شفا بده


دوشنبه 28 آذر 1390

آگهی مناقصۀ بنیاد مسکن برای چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،


http://www.bonyadmaskan-isf.ir/Portals/57/90174-ch.pdf


یکشنبه 27 آذر 1390

اتمام کار رنگ آمیزی مسجد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

امروز کار رنگ امیزی مسجد جامع چوپونون به اتمام رسید.
این کار که 27 روز طول کشید با پیشقدم شدن مجید غلامرضائی استارت خورد و خود رنگ آمیزی
توسط امیـــــر کـلانتـری و  ابراهیـــم حلــوانی انجام شد. خیّرین چوپونونی هزینه های این کارا
تقبل کردن و البته همچنان یخورده پول باقی دارن که دست من و شما را میبوسه. اگه قصد کمک
به این کار خیر دارین یه ندا به مجید پسر اکبر علی اقا بدین.9131192809                                                                                     

آقا قضیه پول رنگ مسجد حل شده و خود چادرملوئیها که تا اینجا زحمتشا کشیده بودن، بقیشم تقبّل کردن. کمکای خیرتونا بزارین برا جاهای دگه!


یکشنبه 27 آذر 1390

حسینِ موسی دار فانی را وداع گفت

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،


                                                         انا لله و انا الیه راجعون

                                              غلامحسین رفیع فرزند موسی دارفانی را وداع گفت
لحظاتی پیش مرحوم حسین موسی بعلت سکته مغزی در یزد در مطب دکتر به دیار باقی شتافت. پیکر مرحوم رفیع فردا از یزد به چوپونون تشییع و سپس به خاک سپرده میشود.
ضایعه از دست رفتن پدر شهید محمود رفیع را به خانوادۀ ایشون تسلیت میگیم و از خدای منّان برای این مرحوم طلب مغفرت میکنیم.
یه نکته فقط بگم که مرحوم حسین موسی تو تمام مراسمات پایه بود و خودشا با اون وضعیت جسمی به عزای مردم میرسوند.
                               
                             این عکس هم توی مراسم افتتاحیه گلزار شهدا ازش گرفته شده


یکشنبه 27 آذر 1390

فروشنده های دوره گرد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

شهردار نائین اعلام کرده که از حالا با فروشنده های دوره گرد شدیداً برخورد میکنه. علتش هم سد معابر عمومی و اشغال پیاده‌روها، میادین و پارک‌‌ها ذکر کرده.  شهرداریها و دهیاریها طبق قانون مالک خیابان‏ها، شوارع و معابر هستن و حق رفع سد معبر از این محل‏ها را دارن، بد نیست دهیاری چوپونون هم یه همچین کاریا تو آبادی انجام بده تا بتدریج از شکل و شمایل روستائی خارج بشیم و به نظم شهری خودمونا نزدیک کنیم. با توجه به کثرت مغازه ها میتونیم بگیم که حسّ رقابت تو فروشندگان بومی تا حدودی ایجاد شده و حضور فروشنده های دوره گرد تو آبادی عملاً هیچ نفعی برای ما نداره. علاوه بر زشت شدن نمای روستا و جلوۀ زشتی که برای هر بیننده ای ایجاد میکنه، یه چیز خیلی مهم دیگه هم هست! فروشنده های دوره گرد معلوم نیست کی هستند و از کجا اومدند. وقتی بارها و بارها به این افراد ایرادات اخلاقی و اجتماعی وارد شده دلیلی نداره دیگه اجازه بدیم بیان راحت و بین مردم ما تاب بخورن. مثالش دزدی از خونۀ یکی از پیرزنا بعد از خرید جنس! وقتی پیرزن خریدشا انجام میده پشت سرش راه میفته و جای پولشا یاد میگیره و بعد از اون خانم تقاضای یه لیوان آب میکنه. پیرزن قصۀ ما لنگ لنگون میره دنبال آب و این آقا پولا برمیداره و میره. نمونۀ دیگش هم برخوردای نامناسب بعضیاس که اینا را دچار سوءتفاهم میکنه. خیلی حرفا را نمیشه گفت. همینقدر بگم که حتی دیده شده یواشکی از خانوما عکس هم میگیرن. بگذریم. من خودم بشخصه صلاح نمیدونم اینا را تو آبادی راه بدیم و دهیاری باید خط مقدم این قضیه باشه.


شنبه 26 آذر 1390

ثبت نام از کشاورزا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

طبق اطلاعیه جهاد کشاورزی، کلیه کشاورزان موظفند در سامانه شناسه الکترونیکی کشاورزی به آدرس www.shenasnameh.maj.ir ثبت نام کنند. همه کشاورزان باید با در اختیار داشتن مدارک ذیل در سایت فوق ثبت نام نمایند. 1- کارت ملی 2- شناسنامه 3- پروانه بهره برداری از واحد کشاورزی 4- اسناد مالکیت املاک کشاورزی
توضیحات تکمیلی توی سایت مذکور قید شده. به فامیلای کشاورزتون بسپارید.


شنبه 26 آذر 1390

پیشنهاد من برای بهتر شدن این وبلاگ ..........

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :بقیه شا تو بگو ،


ذبیح: آقا چنتا دیگه نظر بدین تا این بحثا جمش کنیم
سعید: بی خیال همینجوری خیلی خوبه - دست تنهایی اذیت نمیشی ؟اگه کمک ما هم نیازه و برا بهتر شدنش اثری داره بگو ماهم هستیم
رفیق: امیدوارم وبلاگتون بشه مثل قدیمااا!
 Ali  : سایتتون خیلی خوبه ولی حیف که یه خورده طبقه بندیش کمه و هم چنین نیاز به چند تا عکس داره باتشکر
   ؟   : وبلاگتون عالیه اگرشمادوباره روحیتونا بدست بیارید
دوست: فقط یه نکته- برای هر موضوعی به اندازه همت مردم و حساسیت اونا بنویس نه بیشتر. به عقیده من در کل به میزان حساسیت اجتماعی و مسئولیت پذیری مردم چوپانان باید نمره منفی داد
 ابر : هرچه از دل برآید بر دل نشیند 
  ج  : همونجور مثل قبلأ قبراق وسرحال بسیارعالیه
علی عمو: اگر وبلاگت به همین صورت باشه ، یعنی از نوشته های خودت استفاده کنی و نظرات دوستان را هم بگیری و بکار ببندی بهتره ، مطالب متفرقه و عکس و بقیه چیزا را هم بذار به عهده دوستان توی سایتهای چوپونون دات کام و دات ای آر . موفق باشی و همچنان سر بلند 
محمدرضا مستقیمی: بسیار خوشحال شدم که دوباره شروع به نوشتن کردی.موفق و پیروز باشی
خالو: به نظرمن همین جوری خیلی هم خوبه ماکه همه جوره دوست داریم. 
محمدرضا: اگر میشه و وبلاگت سنگین نمیشه عکس هم بزار ذبیح جون
وحید: شما میتونی دو بیت شعر از اشعار حافظ را به عنوان فال یا یه عنوان دیگه تو وبلاگ بذاری فکر کنم جالب باشه
وحید: گوشه ای از وبلاگ را اختصاص به مشخصات چوپونون که توش میتونی یه سری از عکسهای چوپونون را بذاری و رسوم چوپونون مثلا عروسیهاش شامل کاسه بشکن حنا بندون و....را بذاری که اگر یه نفر غریبه وارد وبلاگ شد......
حسین: خالو عکسا همش نصفه وا مشه چرا جون؟ اگه بقیه درسته بگت تا یه فکری به حال این قراضه بکنم
مهدی: سلام ،جالبی.

؟؟؟؟


شنبه 26 آذر 1390

نفی بلدی اینجاست

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

امسال از اون شرّ و شورّ محرم پارسال خبری نبود. شاید اونائیکه پارسال دست اندرکار بودن امسال به این نتیجه رسیدن که کار پارسال اشتباه بوده (من و شیخ حمید و چنتائی که دور و بر هم هستیم پشیمون نیستیم)، شایدم دیگه نیازی به اقدامات به اون شکل نبوده (موافقم)، یه بنده خدائی میگفت ما را ترسوندن که اگه خبری شد .... (تکذیب میکنم)، شاید یخورده مردم ناامید شدن، دلسردی بعد از نتیجه نگرفتن از کار طبیعیه. این صحبتا از درددلای شخصی من فراتره و به نظرم بهتره بزرگای آبادی با کمک جوونا آسیب شناسی کنن، چیزی که  بیشتر مدّ نظر دوستان بود این بود که کار ناقص انجام شد، درحالیکه باید طبق رأی قانون هردو نفر اخراج میشدن. یه گریز بزنم به پارسال! جمعیت به شور اومدن و در خونه بیطرف و شعار و اساسا را جمع کردیم و ریختیم شورا، بعد جمعیت راه افتاد در خونه چند نفر دیگه و شعار و ... بعد دادگاه و نیرو انتظامی ورود کرد و به مردم قول پیگیری دادن و الحق که جواب هم دادن. حکم نفی بلد هردو اومد و اولی با ترس و لرز دررفت و دومی با ناله و التماس از شورا وقت گرفت که تا تابستون و پایان درس بچه ها بمونه و بعد خودش بره. نشون به اون نشون که تابستون هم اومد و رد شد و خبری از رفتن نفر دوم نشد.

بعد مدتها میخوام دوتا نکتۀ پشت پرده را براتون بگم. چون دونستن همیشه بهتر از ندونستنه. اول اینکه تیم و اکیپ شروع کنندۀ کار با شعار دادن و ریختن در خونۀ مردم ( بجز نفر اول) مخالف بودن. ولی یه نفر افتاد جلو و بقیه هم دنبالش و تا خبرمون شد چنتا خونه را رفتن. حتی لیستشون  ادامه هم داشت که منصرفشون کردن. از بس کلیات کار خوب و قشنگ و تر و تمیز بود که حیفه با اینجور بحثا کاممون تلخ بشه. لذا خیلی کشش نمیدیم. ولی چیزی که لازمه بدونید اینه که ما فقط با اولی مخالف بودیم که تموم هم شد. نکتۀ دوم پیگیری قضیه نفر دوم بود. وقتی تابستون شد با یکی دوتا تماس گرفتم و یکی دوتا از دلسوزای آبادی خودشون از من سراغ میگرفتن. وقتی با بزرگامون صحبت کردم همه بالاتفاق نظرشون این بود که ما تو این قضیه دیگه ورود نکنیم. چراشا نمیدونم درست و برام جا نیفتاد. ولی چون خودم دودل بودم فقط تبعیت کردم. استدلالشون این بود که ما کار خودمونا کردیم و خواستۀ مردم مشخصه و دادگاه هم حکمشا داده. دیگه باید اجازه بدیم دادگاه دنبال اجرای حکمش باشه و شورا دنبال پیگیری اشتباه مهلت دادن به نفر دوم باشه و در درجۀ سوم خود مردم از خواستشون برنگردند و از مجریها بخوان که قانونا رعایت کنن. بنظرم به این بحث هم وارد نشیم تا دودستگی درست نشه و دنبال مقصر تو خودمون نگردیم.

من خودم تو این جریانات نفر دوم، دودل بودم و هستم و ریش و قیچیا دادم دست مردم. نظرات  مردم هم متفاوته. یه عده میگن باید قانون رعایت بشه تا به ریشمون نخندن؛ یه عده هم میگن حالا که بنده خدا درست شده و آروم نشسته سر جاش ما به هدف اصلیمون رسیدیم و دیگه نیازی به ادامه نیست. قضاوت با خودتون ...

و اما یه خبر ناخوشایند...

بعد از یکسال بیطرف هم سر و کله ش پیدا شده و با جلو فرستادن بعضی اهالی ساده و بعضی همسایه هاش میخواد از شورا اجازه بگیره که برگرده. الان طرف تو چوپونونه ( یه هفته میشه اینجاست) و هنوز از قانون نتونسته اجازه برگشت بگیره. قانون ارجاعش داده به شورا و میترسم از روزی که شورا برخلاف خواستۀ مردم تاب نیاره و همچون مهلت دادن به نفر دوم اجازۀ برگشت بیطرفا بده. شماها به هوش باشید و خود منم پیگیر هستم. ولی چیزی که روش شک ندارم اینه که به هر شکلی شده نباید اجازۀ برگشت به بیطرف داده بشه. خیلی زشته... خیلــــــــــــــــــی


جمعه 25 آذر 1390

خبرای یکماه گذشته

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

توی این یه ماهی نبودم اتفاقای تلخ و شیرین زیادی داشتیم. فعلاً یه اشارۀ کوچولو میکنم و بعد مفصل بعضی جزئیات ناگفته را میگم براتون.
بعد از درگذشت خونوادم نوبت خانم سعادت (دختر اصغر سعادت دوماد حلاج - همسر حسین سهیلی) بود که در میونسالی ترک این دنیای بیوفا کنه. از همینجا به همه بازموندهاش تسلیت میگم و ایشالا که تو بهشت برزخی ساکن باشن.
مرحوم علی صبوحی دیگر عزیز ازدست رفتمون طی ماه گذشته بود. علی که در ایام سوگواری امام حسین و مراسم چهلم دائیش مرحوم حسین نجفیان تو چوپونون بود هفتۀ قبل تو مسیر شاهرود به اتفاق همسرش دچار سانحه میشن و ماشینشون پس از واژگونی آتش مگیره. مرحوم علی با اینکه از آتش نجات پیدا میکنه ولی شدت جراحات اونو از این دنیای فانی جدا کرد و به برادر مرحومش ( که دوسال پیش بعلت عارضۀ قلبی فوت کرده بود) پیوست. حال خانمش هم رو به بهبودیه و ایشالله که زود به آغوش خونوادش برگرده. این ضایعه را هم به خونوادۀ داغدار این مرحوم بویژه همکاران ارجمندم آقای مجید صبوحی و خانم صبوحی تسلیت میگم.
طی این مدت چهلم مرحوم حسین نجفیان، مرحوم کریمدادی، مرحوم عباس بخرد و مرحومه طاهر هم برگزار شد. برای این عزیزان هم طلب مغفرت و برای بازماندگان طلب صبر داریم.
سرشماری هم تموم شد. واقعاً هرچی از زحمات بعضی دوستان بگیم کم گفتیم. ایشالا بتدریج خدمات و خاطرات سرشماری هم میگم براتون. ولی واقعاً بنازم همّت چوپونونیا را که ثابت کردن که اگه بخوان کاریا بکنن میتونن. با حسابائی که خودمون کردیم نزدیک 2700 نفر آمار از چوپونون بیرون رفت. ولی گویا طبق گفتۀ یه منبع ناموثق یه تعدادی از این نفرات از فیلترینگ نائین نتونستن رد بشن و آماری که از نائین برای اصفهان فرستادن حدود 2400 نفره. تا دعوا رووّ نشده اضافه کنم که فیلترینگ نائین حتماً به دلیل غرضورزی نبوده. چون افرادی نظیر دبیرستانیا و یا صاحبان مشاغلی که به چوپونون نمخوره و سربازا و از این قبیل افراد حتی اگه اصفهان و تهرانم میرفت اونجا خط میخورد. بهرحال حتی اگه ابطالم بشه چیزی از ارزشای ما و شما کم نخواهد شد. به نظرم ما به هدفمون رسیدیم.
مراسم محرّم امسال هم از شب اول تو حسینیه 72 تن برپا بود. ولی هیئت محبین با کلی ادعا و یال و کوپال شب اول مراسم نداشت و شبهای نخست را با کیفیت خوبی برگزار نکردند. واقعاً حیفه این سرمایۀ بزرگ انسانی که همه جوونن و دلسوز و پرانرژی و از همه مهمتر "پاک"، رو به افول حرکت کنه. کسایی که شب تاسوعا و عاشورا بالای 300 جفت کفش دم در جفت میکردند خوب میفهمن که امسال حضور بچه ها کمرنگتر بود.
مراسم هیئت جوونای محبین اهلبیت چوپونون امسال بجای امامزاده در حسینیه مسجد برگزار شد که یه مزایا و یه معایبی را به همراه داشت. بهرحال دم جوونا گرم. خوب به امام حسین و یاراش حال میدن. ایشالا که اهلبیت هم نیم نگاهی به جوونامون بندازن.
کار رنگ آمیزی مسجد از چند روز به محرم با همت جوونا شروع شد و همچنان ادامه داره. خط مقدّم این کار خیر امیر کلانتری پسر مصطفی صغری بوده که تمام دستمزد خودشا که بالای 3 میلیون میشه (خبر تکمیلی: 2 میلیون میشه تقریباً) .... بگذریم شاید راضی نباشه! البته بعضی همشهریامون تو همینشم اما و اگر و نه و نوچ میارن. ولی بیخیال!
خودم تو شلوغیای محرم دل و دماغی نداشتم ولی مطمئناً حاشیه زیاد بوده. اگه خبری بوده که من نمیدونم میتونین بگین تا پیگیری کنم. تنها چیزی که از دستۀ زنجیرزن امسال تو ذهنمه فقط و فقط جای خالیِ عمو حمید بود. واقعاً هضمش سخت بود برام.
حاجیای امسال هم برگشتند به وطن. حاج ابواالقاسم جلالپور(رادیو) و همسرش، حاج سعید صبوحی و همسرش، حاج ابراهیم طاهر، حاج سلطان محمود نظریان، حاج ابوالقاسم اسکندری و همسرش حاجیای امسالمون بودن. نقطه عطف حاجیای امسال حاج سعید صبوحی و همسرش بودن. خانم نجفیان و حاج سعید تا زمان بازگشت به چوپونون از فوت عزیزشان هیچ خبری نداشتن. مرحوم حسین نجفیان پدر خانم حاج سعید بودن. بازم جداگونه فقدان پدر را به حاج خانم نجفیان تسلیت میگیم.
تبلیغات پیش از موعد بعضی کاندیداها هم جالب بود. بابا یا خیلی سادهه که زده به بیخیالی؛ شایدم خیلی دل و گرده داره و دمش به دم ازمابهترون بنده که نمیترسه. شاید اتصال به مشائی که برای کاندیدای مورد نظرمون میگن راست باشه. بهرحال امیدواریم حرفائی که از ظلم و حکومت ظلم و عدل تو شب عاشورا شنیدیم خط مشی سیاسیشون باشه نه سیاستشون برای فریب مردم. 
یه نفی بلد تازه، یه تصادف دیگه، یه مهمون دوست نداشتنی، سوءاستفاده از پاکی جوونای هیئت و ...
ایشالا یواش یواش دست به قلم میشم.


جمعه 25 آذر 1390

زیارت عاشورا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خاطرات چوپونونی ،

حدود 9 یا 10 شب بود. تو خیابون سر کوچمون وایساده بودم که حمید مرتضوی با ماشینش از بالا اومد و جلو پام ترمز زد و گفت "سوار شو". نشستم تو ماشینش و حرکت کرد. غم تو چهره ش موج میزد. به جلو زل زده بود و بعد از لحظاتی سنگینی سکوتشا شکست. "چطور حمیدو مهدویم مُرد!" هردو بغض داشتیم. امروز خاکسپاری رفیق شفیقمون حمید مهدوی بود و امشب شب اول قبرش. رفتیم سر خاک حمید. از خاطراتشون با هم گفت و از قلیونائی که با هم کشیده بودن. یه زیارت عاشورا تو گوشیم داشتم. زیارت عاشورا را گذاشتم و تو سکوت و تاریکی شب اشک ریختیم. حس و حال غریبی بود. تموم که شد حمید گفت: "ممدوّ، منم اگه مُردم شب بیا و این زیارت عاشورا را سر خاکم بذار". گفتم از کجا معلوم کی زودتر بمیره! شاید من زودتر مردم. گفت تو هم اگه زودتر مردی من میام برات زیارت عاشورا میذارم. بعدشم یخورده شوخی که کی اول بمیره و بعد از خوندن فاتحه اومدیم بالا.
خدا رحمتش کنه و با امام حسینی که اینهمه بهش علاقه داشت محشورش کنه.

                                                                                                     خاطره ای از: محمدرضا مستقیمی


جمعه 25 آذر 1390

میبد یا اردکون؟

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

10 ساله تو کار بهداشت و درمانم. ولی تا با چشمای خودم ندیدم برام جا نیفتاد. میبد و اردکون دوتا شهر بهم چسبیده ان. ولی "دانۀ فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه". بقدری از اردکونیا بدم اومده که حد نداره. از هیچیشون راضی نبودم. کلاً خوب نبود. بویژه برای مادرم. بیمارستان ضیائی اردکون .... وللش. گفتنش اذیتم موکنه. همینقد بهتون بگم که بعنوان کسی که سر از کارای اینا درمیاره و تجربه شا دارم اینا فهمیدم که میبد مثل بهشت و اردکون بدتر از جهنمه. بیمارستان امام صادق میبد در حد آسمون و بیمارستان ضیائی اردکون زیر زمینه. حتی امکانات و رفتار میبد دریا و اردکون کمتر از قطرهه. نمخواد خیلی دنبال حرفا بگیرید، ولی اگه خدائی نکرده گذرتون به اینجور برنامه ها کشید میتونین از تجربۀ من استفاده کنین.

همه کس و کارم تنهام گذاشتن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

خیلی نوشتنش سخته. 19 آبان شب جریان را فهمیدم. به کمتر از 1/5 از اصفهان اومدم اردکون. دنیا رو سرم خراب بود. کربلائی حمیدرضا مرتضوی، کربلائی زری افضل و فاطمه دیگه بین ما نبودن....
و روز بعد (جمعه) خاکسپاری. یه شنبه سوم و پنجشنبه هفتم و داستان بی کسی من شروع میشه. خیلی حرف برا گفتن دارم. خیلی...
از همه مردم تشکر میکنم و از همه میخوام اگه طلب یا حقی گردن این سه عزیز دارن حتما بیان و بگن تا ادا کنیم. فقط حلالشون کنین... ملتمسانه ازتون میخوام


جمعه 25 آذر 1390

عروسی خانم گودرزی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

خب شکر خدا چوپونون برای پرستارمون شگون داشت. 19 آبان 90 جشن عروسی خانم زهرا(اسماء) معظّمی گودرزی با آقامهدی ؟ در اصفهان برگزار شد.
 ایشالا که خوشبخت و سعادتمند باشند.


جمعه 25 آذر 1390

تین و خونی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

این پست را همینجوری میگم. پس نگید برامون شرّ بشها!! ظهر روز 18 آبان یهو دوتا مهمون ناخونده برای اورژانس رسید. "تین" و "خونی" دوتا دوچرخه سوار هلندی بودن که به چوپونون وارد شدن و تا 24 ساعت مهمونمون بودن و حسابی بهشون خوش گذشت. تین 63 ساله و همسرش خونی 58 ساله بودن و از تهران رکابزنون اومده بودن چوپونون و به شیراز میرفتن. باتفاق همکارم مهمونای هلندی را کوه ریگی و کوه دشت (تماشای غروب زیبای چوپونون) و دشت و کوه امامزاده (تماشای بادگیرا) و خیابونای منظم چوپونون بردیم و حسابی ذوقزده شده بودن. هم از چوپونون و هم از مهمون نوازی ما. 
                                          
دست آخر با هم رفتیم درمونگاه و مهمونا را بعنوان بازرسای سازمان جهانی بهداشت  WHO جا زدیم و از درمونگاه بازدید کردن و پرسنل درمونگاها حسابی ترسوندیم و پایه خندۀ شبمون شد. چوپونون همچنان تو شلوغیای سرشماری به سر میبرد و شب رفقا همه اورژانس جمع شدن و حسابی مهمونا حال کردن. دوسه تا یادگاری زیرخاکی هم اصغر جلال بهشون داد که خیلی خوششون اومد و بعدشم خوابیدن. حدود 9 صبح هم خداحافظی و تشکر و رفتن بسمت انارک و نائین و یزد و شیراز. در کل روز خوبی بود و بعد مدتها مجبور به مکالمه انگلیسی شدیم که خیلی باحال و خنده دار بود.


جمعه 25 آذر 1390

به نام خدائی که خیلی ازش گله دارم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

قرار بود بعد عاشورا شروع به کار کنم که نشد. دلیلشم این بود که دسترسی به اینترنت نداشتم. دوستان خوب و بامعرفتم ایشالا که بدقولیا میبخشن! کلی حرف دارم و یه دسترسی محدود و کج و کوله به اینترنت و البته بیحوصلگیای خاصّ خودم. شاید تا رو روال بیفتم اون چیزی که انتظار شما از وبلاگم بودا نتونم در بیارم. ولی بهرحال تلاشما میکنم که مسیر نزدیکتر به حقّ و عدلا پیش بگیرم و یه محیط دوستانه و درست تو محیط مجازی برا خودمون درست کنم. البته با کمک شما!
چیزی که تو این مدت فهمیدم این بود که مردم و دوستان خیلی بهم محبت دارن. واقعا نمدونم چجور ازتون تشکر کنم. شاید بخاطر خوبیایی بوده که از عزیزای از دست رفتم دیدین، شایدم بخاطر مسیر حرکت همین وبلاگ بوده، محبت خود مردم که جای خودشا داره و همیشه و همه جا گفتم و بازم میگم که بهتر از چوپونونی خدا خلق نکرده. شایدم بخاطر نیمچه فعالیتم توی آمارگیری بوده که هنوز تو ذهن مردم بود که این اتفاق افتاد. بهرحال چیزی که من میدونم اینه که مردم برامون سنگ تموم گذاشتن و حالا بهر دلیلی که بوده دم همشون گرم و دست همشون را به گرمی میفشارم و با عشق میبوسم.
محبت مردم دیدگاهم برای فعالیت را هم عوض کرده. اول از همه اینکه احساس میکنم دیگه چیزی برا از دست دادن ندارم و میخوام بزنم به اون راه. از مسئولین حسابی گله دارم و تا بتونم عقدهاما همینجا سرشون خالی میکنم. هر غلطی که میخوان بکنن بکنن. افتخار میکنم که با ظاالم بجنگم. دیگه اینکه تا پیش از این تا جائی به فکر کمک به مردم و خدمت بودم که برای کارم مشکلی پیش نیاد؛ ولی از حالا تمام اولویت کاریم اینه که مشکلات مردما حل کنم(منظورم اورژانسه). برای کارای عام المنفعه و خیر هم تلاشما بیش از پیش میکنم و هدفما بیش از پیش چوپونون قرار میدم. مسیریا هم که برای وبلاگ درنظر داشتم با قدرت بیشتر ادامه میدم و ایشالا که بتونم تا حدودی دل همۀ چوپونونیا را به چوپونون نزدیکتر کنم. فقط کمک کنین تا تو مسیر افراط و تفریط تو کار نیفتم که هردو زیانباره. افراط میتونه منجر به بی آبرو کردن بیگناهی بشه و اذهان نسبت به بیگناهی بدبین بشه؛ تفریط هم میتونه باعث سردی شما و خودم و همچنین بیخبری و دورافتادن از مسائل روستا بشه.
از امروز به امید خدا کجدار و مریض کارما شروع میکنم. 
                                                                                      یا علی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد