چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته اول دی 1390

فراموشیِ نمادها

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

هر کالا ، کشورو شهری نماد یا سمبلی دارد که باعث شناختن و هویت بخشیدن آن می شود به گونه ای  که اگر شخصی یا جایی به  فکر استفاده از نماد دیگری برای خود  باشد موجب اعتراض صاحب نماد شده و حتی کار به شکایت مراجع قضایی داخلی وحتی بین المللی می کشد . می توان گفت که نماد یا علامت شناخته شده هر چیز شناسنامه آن است به عنوان مثال علامت استاندارد برای کالاها ویا تمام آثار باستانی کشورها و شهر ها مثل برج ایفل ،اهرام مصر،سی وسه پل وتخت جمشید ایران ،دیوار چین ونمادهای طبیعی مثل آبشار نیاگارا ویا جنگلهای منطقه حاره و...  .

 

مردم  کشورها به  نمادها و سمبلهای  شناخته شده  کشورشان بسیار احترام می گذارند و در بعضی موارد تا پای جان جهت حفظ آن مبارزه می کنند مثل پرچم هر کشور که نماد استقلال

و هویت وبودن آن کشور است .

 

ما نیز در چوپانان نماد هایی داریم که باید از آنها حراست کنیم  چون باعث افتخار ما در مقابل

دیگران است و یکی از آن نماد ها بادگیر های روستایمان است ، ما همگی چوپانان را به لحاظ

معماری زیبا و منحصر به فردش ازجمله کوچه های صاف و راست و بدون بن بست و بادگیر های زیبای آن  به  عنوان الماس خوش تراش کویر می شناسیم  چرا که ارزش افزوده  واقعی الماس به زیبا تراش خوردن آن است ، بدین علت بادگیریکی از نمادهای مهم چوپانان محسوب می شود .

 

متاسفانه در سالهای اخیر شاهد خراب کردن یکی یکی بادگیر ها به بهانه های مختلف هستیم و یکی از این بهانه ها  هزینه بالای نگهداری و مرمت آنهاست به گونه ای که در عصر حاظر به خاطر وجود کولر و انواع و اقسام وسایل دیگر بادگیر ها کارایی اصلی خود را از دست داده اند و مردم بجای صرف هزینه بازسازی آن به فکر خراب کردنش می افتند به قولی خرج آن فقط خراب کردن آن است در غیر این صورت هزینه ترمیم  و باز سازی آن بسیار بالا تر است ودر سالهای آینده باز هم احتیاج به نوسازی و هزینه مجدد دارد .

 

حال چه باید کرد ، باید به خاطر داشته باشیم چوپانان بدون بادگیر و خانه های خشتی اش دیگر الماسی خوش تراش نیست به تکه سنگی همانند دیگر سنگ های ریخته شده در بیابان می ماند پس ما باید به نمادهای روستایمان احترام بگذاریم و در حفظ  آن کوشا باشیم از جمله اقداماتی که در این زمینه میتوان انجام داد سرشماری بادگیرها و تهیه پلاک وشناسنامه برای تک تک آنهاست وبعد بالابردن فرهنگ عمومی که به خاطرخرج اندک به سیماونمای زیبای روستایمان

آسیب جدی نرسانیم  بعد کمک هزینه بازسازی و حتی درخواست  یاری از میراث فرهنگی (مثل کاری که در یزد و انارک با بودجه میراث انجام گرفت) و اقدامات موثر دیگر. در پایان قراردادن جریمه سنگین برای متخلفان و ویران کننده های  میراث فرهنگی  روستایمان .

 

بیایید با هم فکری و همکاری هم، محیطی جذاب و زیبا داشته باشیم.

                                                                           مقاله از:  بهزاد فاتح


چهارشنبه 7 دی 1390

نیم نگاهی به انتخابات

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

تا حالا 3 نفر اسم نوشتن. سید حمیدرضا طباطبائی، محمدحسین رفیع و جلال وهابی. نمدونم بیفتم تو این خط یا نه!؟ چون شاید ننتونم عادلانه قضاوت کنم. از اونجا که دید خودم نسبت به همشون منفیه و حالم از این شعار خدمت رسانیشون بهم مخوره بناهه یچیزی بگم و شر بشه. یه نگاهی به سایتاشون انداختم دیدم که الحمدالله هیشتاشون انگیزۀ شهرت و قدرت و ثروت نداشتن و همه برا خدمت به خلق اومدن. بابا جمش کنین کاسه کوزتونا! بهرحال اگه مایلید تا برم تو جزئیاتشون و ریز مطالبشونا براتون دربیارم.


چهارشنبه 7 دی 1390

کادو جالب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خاطرات چوپونونی ،

5-6 سال پیش مرحوم دائی حاج حسین (کلانتری) تو بیمارستان افشار یزد عمل قلب باز انجام داده بود. عمل خیلی سنگینیه عمل قلب و یخورده ترس از عمل را اونزمون همه داشتن. بعد عمل رفتیم ملاقاتی. حسابی شلوغ پلوغ و فضا وحشتناک سنگین بود. فامیل یکی یکی میومدن و احوالپرسی و ساندیس و کمپوت و گل و شیرینیشونا یه گوشه میذاشتن و عقب وامیسادن. ناراحتی و اضطراب تو چهرۀ تک تک فامیل موج میزد. نوبت ما شد. رفتیم جلو و حال احوال و چاق سلامتی کردیم و بر خلاف بقیه که گل و شیرینی و خوراکی داشتن من یه بستۀ کادوپیچ شده همرام بود و کادو را دست خود دائی دادم.با شناختی که رو هم داشتیم و شوخیای همیشگیمون، دائی گفت بازش کنید ببینم ذبی چی اورده. همه نگاها به جعبه بود که چی از توش درمیاد. یواش یواش کادوپیچ باز شد و ....
یه موش کوکی، از اینا که دمشا میکشی و بعد ولش میکنی راه میره. پقّی همه زدن زیر خنده و حال و هوا کلی عوض شد. دائی با خنده گفت "یکی طلبت، حالا ببین کیه که یه بازی سرت در بیارم"اونروز دائی تا آخرین لحظه هرچی نگاه من مکرد پوزخند مزد و سر تکون مداد. سالها از اون روز میگذشت. ولی هربار که با دائی بهم میرسیدیم خاطرۀ اونروز و یکی دوتا خاطرۀ جالب دگه (اسافرج-شورت معلم-نازکردن بچه) را برا هم بازگو میکردیم و میخندیدیم.
                                                                                                                                                روحش شاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاطرات و مطالب و مقالاتتونا بفرستین برام. کم میارم پسفردا ها!!


چهارشنبه 7 دی 1390

تسلیت به خونوادۀ هاشمی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دوست عزیز آقای سیدجواد هاشمی؛ خانوادۀ هاشمی
درگذشت مادربزرگتونا بهتون تسلیت میگم. ایشالا غم آخرتون باشه و خدا صبر بده.
منا هم تو غم خودتون شریک بدونین.


سه شنبه 6 دی 1390

کلاس آموزشی در مرکز جهادکشاورزی چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

روز شنبه 90/10/03 بعد از نماز مغرب و عشاء کلاس آموزشی ترویجی مبارزه با علف های هرز گندم و جو در محل مرکز جهاد کشاورزی چوپونون برگزار شد. تو این جلسه 30 تا از کشاورزای چوپونونی حضور داشتن.


سه شنبه 6 دی 1390

تشکر از فرهنگتون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

بارها و بارها رو فرهنگ چوپونونی تأکید داشتم و هنووم دارم. پیشنهاد موکنم نظرات درمورد "تعریف چوپونون تو یه جمله ..." را بخونین. یکی دوتا هستن که اومدن با اعصاب و روان من و شما بازی کنن. من نمدونم چرا. شاید چون تا حالا به چشم نیومده بودیم و زیر یوغ دهات اطراف بودیم و الان احساس خطر کردن، شاید خصومت شخصیه، شاید ضعف شخصیتی خودشونه. ولی ما که حال نداریم سایتای خودمونم بریم. اونوقت دوستان پا میشن میان سایت چوپانان دات کاما بهم میریزن و تا جائی پیش میرن که نظرات فیلتر میشه. همون  زمون خیلی ناراحت بودم. چون واضح بود که بچه های ما نیستن که بی ادبی میکنن و همه عاشقانه روستاشون و سایتشونا دوس دارن. خب تو حاشیه نرم. نظراتا که بخونین مشخصه که باز میخوان فضای آزاد ما را خراب کنن. با بی ادبی و توهین به نقطۀ حساس من و تو که عاشقانه می پرستیمش میخوان یکی جوابشونا بده و جنجال روو کنن. ولی دم همتون گرم. تا حالاش که کسی جوابی نداده. منبعد هم ... آفرین! تو هر پست فقط نظرات شخصی خودمونا بدیم. اون غریبه ها که میخوان رو اعصابتون راه برن کاریشون نداریم. خودتون بهترین رفتارا باهاشون داشتین. در کنارش نظرات دوستانمونما بهش احترام بذاریم. نظرات متفاوته. ولی مال رفقای خودمونه . همونایی که بیابون و هیئت و حسینیه و خشتمالی و عزا و عروسی و ... خلاصه همه چیمون با همه.  همش کنار همیم و به هم احترام میذاریم. پس دلیل نداره از نقاب دنیای مجازی استفاده کنیم. شاید فضا کم باشه و نتونیم منظورمونا برسونیم. ولی شک نکنین که ما با هم دوستیم. هممون چوپونونی هسیم و بخاطر این ویژگی مشترکه که تو این سایت و سایت چوپانان دات کام دور هم جمع میشیم.
بازم تشکر ویژه که کسی جواب توهین کننده ها را نداد. اونا جنجال میخوان و شما با شعور و فرهنگتون جوابشونا دادین.


سه شنبه 6 دی 1390

کاروان زیارتی مشهد مقدس

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

کاروانی زیارتی ثامن الحجج تا دقایقی دیگه از چوپونون راه میفته. این کاروان چهل نفر از خانمای کم بضاعت چوپونون و نائین و انارکا دربرگرفته که سهم چوپونون 14 نفره. اتوبوس دنبالشون اومده و ساعت 10:30 امروز قراره دم مسجد جمع بشن و بعد از بدرقه توسط خونوادهاشون بسمت اصفهان حرکت کنن. از اصفهان تا مشهدا هم با قطار میرن. تمام هزینۀ این کاروانا یه خیّر (گمنام) بعهده داره. سرپرست کاروان هم آقای حسین خاکساره که رابط خیّر هم محسوب مشه.
                                                                                                                  خدا پدرشونا بیامرزه


سه شنبه 6 دی 1390

آفرین بسیج!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

کماکان با قوّت رو حرفم هستم که بسیج تعطیله و انتظاراتا نتونسته براورده کنه. غریبهی نیستت با تعطیلیشم موافقم. شاید تعطیلی موقت باعث بشه بودجه و امکانات و برنامه ریزی درست و حسابی بدن به چوپونون. کماکان معتقدم محمدرضا حلوانی پسر بسیار خوب و آقائیه و تو پاکی و سادگی و صداقت و بی شیله پیلگیش هیچ بحثی ندارم. ولی در کنار اون معتقدم که این ویژگیا برای فرمانده بسیج کافی نیس. مثل اینه که بگیم آقای یزدانی بسیار آدم خوبیه بیاد بشه دهیار! نه! هر شغلی یه ویژگیای خاص خودشا موخاد. فرمانده بسیج باید چنان جذبه ای داشته باشه که ... 
آقا بحثا بگردونم. یه سر تو خلافکارا چوپونون بزنین. انگشت شمارن و گووّ پیشونی سفید! بهشون بگین حمید آخوندی داره میاد. بخدا شلواراشون زرد مشه. امتحان کنین. این یعنی خوب! این اون چیزیه که من میگم. حمید آخوندی برای خلافکارا یه غوله! محمدرضا هم واقعاً پسر خوبیه. ولی برا رفاقت و شکاربانی و ... بسیج روحیۀ بسیجی و کله خرابی موخاد. من خودم این روحیه را ندارم و قبولم نموکنم (نه حالا! جونِ من!)، اما هستن کسائی که به درد بخورن.
بذارین به چنتا نظرا هم جواب بدم. من الان خط مقدم دفاع از عملکرد حمید آخوندی تو بسیجم. شاید یکی فکر کنه باهاش صنمی دارم! نبخدا! صد برابرش با محمدرضا رفیقم! از ته قلبم میگم! ولی پای منافع چوپونون وسطه و باید رابطه را کنار بذاریم. حمید آخوندی اگه سال دگه هم تو انتخابات شرکت کنه رأی نمیاره و بخدا منم رأیش نمدم. چرا مسائلا قاطی میکنین. ولی اینکه رأی نمیاره دوستان به حساب عدم مقبولیتش نذارن. حمید آخوندی یه ایثارگر به تمام معنیه. شاید چوپونون دوست زقّی نباشه. ولی رو عقاید بسیجی خودش مونده تا آخر  و با خلاف و خلافکار جنگیده. رودروایسی با کسی نداشته و تو رو همه برگشته. اینجا هم محیط کوچیک و حرف و حدیث و سریع از چشم همه افتاده. ولی دمش گرم بازم رو عقایدش مونده و نیومده برای خوش اومد من و شما از افکارش کوتاه بیاد. اینکه الان بسیج 150 تا عضو داره هنر نیست. این ضعفه. بسیجیای کله گنده و ... آمار نفرات و ساعتای کارکرد بسیجیا را میخوان تا مشت تو دهن آمریکا بزنن. بابا من و شما که نباید تو این بازیا بیفتیم و منافع چوپونونمونا فدا کنیم که. 150 و 200 تا عضو که سهله. شما بیا 2500 نفر عضو فعال رد کن و هر کدوم ماهی 300 ساعت کارکرد بسیجی. خیلی خوبه مشت محکمیه برای دهن آمریکا. ولی وقتی حقیقت چیز دیگهی باشه و این 2500 نفر اصلا ندونن بسیج کجا هس و یه ثانیه هم کاری نکنن فایدش برا ما چیه؟ فایدش برا چوپونون چیه؟ شما قلم و کاغذ دستته و همه را براشون فعالیت رد کن و سربازیشونم کم بشه. بخدا اینا بدتره. من اگه باشم آمار بسیجیای چوپونونا صفر رد موکنم چون واقعاً صفر بوده و هس. اگه گنده ها گفتن چرا میگم ساختمون نداریم. حکم گشت نداریم. ضابط قضایی نیسیم. پول نداریم. کوفت نداریم. زهرمار نداریم. بابا نکنید این کارا را. من و شما زدیم به بیخیالی و مسئولینم که آمار بالا و کارکردای آنچنانیا مبینن و راضین. اون قضیه ریاست طلبی و ریش و ... را که کلاً بحث اشتباهیه بنظرم. من که بشخصه تو این خط نیسم. حمید آخوندیم که مطمئنم حتی اگه ما به توافق برسیم که از خور بلند شه بیاد چوپونون قبول نموکنه. باید بیاریمش به زور. اون بقیه هم که نمیدونم کیا میگید به فرض اینکه ریاست طلب باشن و نون ریششونا بخورن ربطی به این بحث نداره. نکتۀ دگه اینکه من و شما با حمید آخوندی و ممرضا و اون ریشوا و ... همکار و همولایتی و همبسیجی هسیم. نباید به هم بپریم الکی. من علنی با مممرضا مخالفت میکنم و ممرضا هم فکرا منا قبول نداره درمقابل. ولی پریشب 2 ساعت کنار هم نشسیم و یک "تو" به هم نگفتیم. اینقد زود تو شاخ هم نریم بالا.
دوستان میگن جلسه بذاریم بحرفیم. ممکن نیست. من خصوصی با محمدرضا حرف زدم ولی جلسه نمشه. چون اینا کارشون نیمه امنیتیه. بقول ممرضا وظیفش نیس به کسی جواب پس بده. ولی ما که وظیفمون انتقاد هس که. انتقادمونا میکنیم.
و در پایان!
بسیج بیکار نبود دیشب! انگار به رگشون برخورده! یه عملیات توپ و یه دله دزد را که پولای یه پیرزنا زده بود با پولا دستگیر کردن و بردنش. دمت گرم ممرضا. دمت گرم خالویحیی! آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا؟ اگه این رویه از اول مبود چوپونون اینقد برا خلافکارا امن محسوب نمشد


سه شنبه 6 دی 1390

ببخشید نبودما

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

دو روزی تو آبادی نبودم. مدونم دلتون برام تنگ شده و طاقت دوریما ندارین. ولی کاره دیگه. پیش میاد دیگه. امیدوارم جدی نگیرید و حرف برام درست نکنید، بهرحال ببخشید نبودم. مشغول کارای اداری و شخصی خودم بودم


سه شنبه 6 دی 1390

سین هم شهر شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

روستای سین! دهستان سین! بخش مرکزی! شهرستان برخوار! استان اصفهان! اینم شهر شد!
آقا حتماً نباید اتفاق خاصی بیفته ها! مردم دارن کار خودشونا میکنن و بسمت پیشرفت در حرکتن. ولی ما همچنان بیکاریما! بد نیست نامه نگاریا شروع بشه یواش یواش و به شهر شدن نزدیکتر بشیم.
این شهر "سین" را من تا حالا اسمشم نشنیده بودم. شهرتی به اون صورت نداشته. ولی ماشالله ش باشه از ما جلو زدن.


یکشنبه 4 دی 1390

خاکسپاری حاج حسین

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دقایقی پیش حاج حسین کلانتری هم به خاک سپرده شد. صبح امروز پیکر حاج حسین از یزد به زادگاه پدریش چوپانان تشییع شد. دائی حاج حسین از منزل شخصیش روی دوش اهالی و فامیل و دوستاش تا بهشت سجاد تشییع و پس از تغسیل در کنار مرحوم حاج اسفندیار به خاک سپرده شد.
                                                                                                     روحش شاد و یادش گرامی

                                                         فاتحة مع الصلوات


یکشنبه 4 دی 1390

16 آذر گم شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

اون ماه که نبودم یه روز مهم تو تقویم تاریخ چوپونونا از دست دادیم. بالای خبرگزاری یه یوز داره میدوه و زیرشم نوشته 16 آذر روز اثبات وجود یوز در چوپونون. یعنی این مسئله اینقد برا من و شما مهمه که حتی تیتر سایت روستامون شده. ولی بعد از گذر یکسال از این اتفاف عملاً میبینیم که فراموشمون شده و هیچ اقدام تبلیغی براش انجام ندادیم. البته نمدونم شایدم کاری شده که من خبر ندارم. اگه چیزی شنیدین به منم بگین. ولی بهرحال اگرم کاری شده اونقدر کمرنگ بوده و انعکاسی نداشته که به چشم ما نیومده. فقط همینا مدونم که اگه این یوزپلنگوا تو دهاتا اطراف دیده بودنش الان یه مجسمش سردر دهاتشون بود و تو ساللگرد اون روز مراسمای خاص خودشونا داشتن. اما ما همیشه معطلیم کس دگه بیفته جلو و برامون یه کاریا انجام بده. توی این قضیه از مامورای شکاربانیمون در درجۀ اول، شورا و دهیاری در درجۀ دوم انتظار میرفت این روزا از قلم نندازن و یه کاری کنن. تعجبم که دکتر چرا یادش رفته!


شنبه 3 دی 1390

چنتا خبر کوچولو دگه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

تا میام یخورده خودما جمع کنم دوباره ... ببخشید امروز دل و دماغ نداشتم و مطلب نذاشتم. فردا صبح دائی حاج حسینا میارنش و خاکش میکنن. همه فامیلا دیروز رفتن و امروز دارن برمگردن.
امروز داشتن جدولا و نرده های دور فلکه را میکندن. احتمالاً برنامه هائی دارن.
تابلو سردر درمونگاه هم انگار دارن عوض موکنن. اتفاقاً همین تابلوها یکی از مطلبائی بود که موخاسم در آینده نزدیک بنویسم و خواهم نوشت.
دست آخرم یه کمک از تمام دوستان میخام. اول از همه اینکه اگه خاطرات و مقالات انتقادی و درددلاتونا برام بفرستین میزنم تو سایت تا همه استفاده کنن. دیگه پیشنهادات برا بهتر شدن وبلاگا قطع نکنین. دیگه اینکه اگه موردی لازمه تو طبقه بندی اضاف کنم (و توانائیشا داشته باشم) بهم بگین.


شنبه 3 دی 1390

حاج حسین هم ...

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

                   انا لله و انا الیه راجعون

                           

دائی حاج حسین هم این دنیای بی مهر و وفا را بوسید و کنار گذاشت. نمدونم چجوری بگم. بعد از مراسم چهلم خواهر زاده تو مسیر یزد ... ای داد بیداد
دائی جان، بهشت برین مأوایت...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صبح فردا یکشنبه 90/10/04 پیکر مرحوم حاج حسین کلانتری از یزد به چوپونون تشییع مشه و حدود 11-10 تو بهشت سجاد به خاک سپرده مشه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوشنبه 90/10/05 ساعت 2 تا 4 عصر مراسم دوّم در مسجدجامع چوپونون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سه شنبه 90/10/06 ساعت 7 صبح مراسم سوم از جلوی منزل تا مزار آنمرحوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سه شنبه 90/10/06 ساعت 2 تا 4 عصر مراسم سوّم در مسجدجامع چوپونون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پنجشنبه 90/10/08 ساعت 2 تا 4 عصر مراسم هفتم در مسجدجامع چوپونون


شنبه 3 دی 1390

آقا بسیج نخواستیم!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

اوضاع بی ریخت بسیج چوپونون دگه گفتن نداره. نمدونم از کجاش شروع کنم. ولی همچین بگم بتون که اصلا بسیج نداریم. فقط یه بدنومیش هس که اینجا هم یه بسیجی هس. وللش. هنو شروع نکردم دلم داره موجوشه. بعد از خراب کردن ساختمون منابع طبیعی -که سالهای سال بسیج شهید منتظری اونا اشغال کرده بود- بسیج غیرفعالمون غیرفعالترتر شد و افتاد رو دندۀ خونه بدوشی. یه مدتی اثاثاشونا تو یه اتاقای خونه مصطفی صغری ریخته بودن و بعدشم خونه مرحوم اصغر نجفی. الانم بسیجمون همونجاس. مسئولین ما اصلاً هیچ چی انگار کمبود بسیجا احساس نموکنن. سوت و کور و همه راضی از وضع موجود. فقط یه وعده هائی هرازچندگاهی میدن که 80 میلیون پول داریم و میسازیم و ... پس کو؟ کی؟ کجا؟ چرا تکون نمیدین به خودتون؟ میترسم آخرشم همون بازی و فیلمی که سر ورزشگاه در اوردنا سر بسیجم در بیارن. یهو یه اختلاس بسازن و بگن پول چوپونون گم شده و ... بخدا چقد ما ساده ایم.
اینا مقدمه بود. بذارید خبر خوشا بتون بدم. مدتها بود که منتظر شروع به کار ساختمون بسیج بودیم. جانشین سپاه اصفهان (فدا) حدود یه ماه پیش انارک بودن و فرمودن که 5 پروژه عمرانی بسیج تو نائین افتتاح شده. اولیشم بسیج انارک بود. یکیشم زمین ورزشی مزرعه امام. محمود اباد و مظفر ابادا که اسمشم من نشنیده بودم. جالب بود برام.
آقا جدی ما بسیج احتیاج داریم تو چوپونون؟ این چندساله چه گلی به سرمون زده که منبعد به امیدش باشیم؟ چطور تو همایشا و روز قدس و 22 بهمن و فلان و پشمدان دست گدائیشون برا مردم درازه. ولی موقع سرمایه گذاری که مرسه ما گم میشیم؟ 
بسکن دلم موجوشه نمتونم بنویسم....

نام نویسی کاندیداهای مجلس نهم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

از امروز ثبت نام کاندیداهای نمایندگی مجلس نهم شروع مشه. از صبح شنبه سوم دی تا آخر شب جمعه نهم دی 90 کاندیداها وقت دارن تا برای انتخابات مجلس نهم نام نویسی کنن. با این طرز نمایندگی و مدیریت آقایون به نظر هم نمیاد کار سختی باشه. مث دانشگاهای دولتیه. ورودیش سخته، ولی توش که رفتی دگه کویته. شما سوء شهرت نداشته باشین، یه کارشناسی ارشد قلابی یا خریدنیم زیر بغلتون باشه، ریش هم که جای خودشا داره، 75-30 سالتونم باشه دگه حله. فقط باید خودتونا به یه منبع تغذیۀ قوی بچسبونین تا بکشتتون بالا. فقط یادتون باشه که نونا به نرخ روز بخورین. مث بعضیا... بذارین نام نویسی شروع بشه دست به جون بعضیا خواهم گرفت.


شنبه 3 دی 1390

نتیجۀ نظرسنجی برخورد با مسئولین

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

    بهترین برخورد مردم با مسئولین شهرستان و استان .....

    کل رأی : 28 رأی

  •  ؛              7 رأی ؛          25%
  •  ؛    6 رأی ؛          21.43%
  •  ؛            15 رأی ؛        53.57%

میتونید افکار و دلایلتونا تو نظرات ارائه بدین



ذبیح: شما بگت بازم
   ؟   : من چوپونون رو بخاطر غروب تماشاییش دوست دارم 
چپنونی: زنده باد چپنون و زنده باد چپنونی
رفیق: وطنی آرام،دوست داشتنی و خاطرات کودکی من
ابر: چوپانان شهر پاکی و صفا ، محبت و وفا، با آسمانی پر ستاره با دشتی پر از لاله جوی آب همیشه روان با مردمی مهربان 
علی اکبر مراد: همون جمله معروف،بهترین جمله: الماس خوش تراش کویر
  ؟  : همه ایران سرای من است وسرای من چوپانان من است 
اتوسا: چوپانان بهشتی کویری /باساختاری قدیمی/دهی بادگیری/ابی قناتی /باشب های مهتابی/باروز های افتابی/بالاله های سرخی /با تپه های ریگی/بانخلستان سبزی/باحیوانات وحشی/بامردمان خاکی /باقلب های پاکی /باهمت بلندی /ما میسازیم شهری/
محمد رضا فاتح: الماس نو کویری باماسه های ریگی
علی عمو: چوپانان ، الماس گمشده ای که آنرا می بینیم ولی نشانش نمیدهیم...
دوستدار: روز محشر نشود هیچ کسی عارض من، گر بدانند که از مردم چوپانانم 
حسین.خ: چوپونون:دفتر خاطرات تلخ و شیرین کودکی 
yaghi: چپونون.....*!ایدادبیداد............................
 ا.ج : چوپانان عشق من زادگاه من آسمان همه جا یه رنگه زنده باد چوپانان و چوپانانی سلامی گرم به همه چپنونیا . ناز نفستون.
samaneh: الان که متروکست تا چند سال آینده هم میشه شهر ارواح 
سارا: .چون تنها الماس خوش تراشه میشه گفت بهشت روی زمینه.با هیچ جای دنیا عوضش نمیکنم
چپونونی: عشق من چوپانان. فقط ببخشید میخواستم به سمانه خانم بگم درسته که شما انتالیا تشریف دارین ولی بالاخره گاه گداری تنفس در هوای کویری و سکوت وارامش شهری متروکه برای روحیه ادم خیلی مفیده که نصیب همه کس نمشه
xyz: چوپانان یعنی جایی که اگه عید ومحرم مرگ ومیرنبود هیچی! واقعا بااین همه پتانسیل مخصوصاجوون وآب فراوون اگه مدیریت قویتری داشت از همه سرمیشد 
وحید: چوپانان یعنی زندگی یعنی عشق من 
 a.m : وطنم پاره ی طنم/ای زادگاه ومیهنم/برخاک تو بوسه میزنم.چپنون روعشقه خالو.قربانت دردنکنه 
RAVI: ای غرقه در هزار درد بی دوا وطن / ای طعمه گرگ اجل مبتلا وطن . قربانیان تو همه گلگون قبا وطن / عزیز وطن غریب وطن بینوا وطن بیکس وطن غریب وطن بینوا وطن
هاشمی: عشق من چوپونون.والسلام
محمدرفیع: مهندس کویر

....: فقط اینو بگم که با هیچ چیز وهیچ جا عوضش نمیکنم

؟؟؟؟


جمعه 2 دی 1390

جلسۀ هیئت محبین

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دیشب بعد از دعای کمیل بچه های هیئت خونه ما جمع شدن و به موضوع انتخاب مدیرای هیئت پرداختن. بحث انتخاب مدیرا شیخ حمید در ایام محرم راه انداخت و همه بچه ها بالاتفاق موافق بودن که هیئت رئیس مخاد. 4-3 ساعتی بحث کردیم و دعوتنامه ها را نوشتیم و بزودی پخش میشه. قرار به اینه که صبح اربعین بچه های هیئت جمع بشن و رأی گیری بشه و مدیرای هیئتا خودمون تعیین کنیم.


پنجشنبه 1 دی 1390

چــــــه کــنــــــــــــــــم؟؟؟

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

چهـــل روز فـراق عـشـــق بـاور چه کنم؟

تنهـــــا و بـدون بـــال و بـی پَــر چه کنم؟

هر کـس بـه بـغــل، گـلـی گـلابـــــی دارد

بـا دوری لالـــــه های پَـــرپَــر چه کنــم؟

دنـیـــــــــا صـدف سـه دُرّه ای بـود بـرام

با ایـــن صـدف بـدون گوهــــــر چه کنم؟

دلـتـنـگـــی آغــــوش عـزیـزان به کنــــار

با سنـگ سیـــــه گرفتـــه در بَــر چه کنم؟

ما چشـــم بـــراه ایــن عزیــزان بـودیـــــم

با خیـــــره نگاهــــــها به این در چه کنم؟

بـا یـاد عــزاداری و بــا یــــــادِ غـــــــــمِ

زنجیـــــــــرزنِ حسیـنِ بی ســر چه کنم؟

دل بـود و دلـیــــل دلـبــریــــــهـایــم بــود

بی دل چه کنـــم؟ بدون دلبــــــر چه کنم؟

یـک عمر عـمـــــو پشت و پنــاهـم بودی

زیـن پس تو بگــو بـدون یـاور چه کنــم؟

با بـازیِ روزگــــار نـتـــــوان جنگـیـــــد

با من تو بگـو که خـاک بر سر چه کنـم؟

بـا حضــرت حــق بدی نکـردم هرگــــز

با ظلم و جفــــــای حـــقّ داور چه کنم؟

دلـــدار اسیـر چنگ عزرائیـــــــل است

بـا قصّــــۀ تلـخ دیــو و دلبــــر چه کنم؟

بـا گریـه سبک کنـد غمـش را ماهــرخ

با دیــدۀ پـر ز خــون اکـبــــر چه کنـم؟

دلــتنگـی خود شــده فرامـوشـم لیــــک

با قلب شکستــــــه ی برادر چه کنـــم؟

دردی بـه دلــــم نهــفـــتـــه دارم مردم

بی خواهر و بی عمو و مادر چه کنم؟


پنجشنبه 1 دی 1390

50 میلیارد تومن کجاس؟

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

غلامرضا انصاری در گفتگو با اینا در ارتباط با مشکل کشاورزان شرق اصفهان اظهار داشت: کم آبی و خشکسالی نگرانی‌هایی در بین کشاورزان استان به ویژه کشاورزان شرق به وجود آورده است.
وی در ادامه به نشست دادستان عمومی و انقلاب اصفهان با مسوولانی از شهرداری، آب و فاضلاب، جهاد کشاورزی، آب منطقه‌ای و فرماندهی انتظامی اشاره کرد و بیان داشت: در این نشست تصمیمات لازم برای ایجاد هماهنگی بین مسوولان مربوطه گرفته شد.
رییس کل دادگستری استان اصفهان با بیان این که مبالغی از سوی مسوولان کشوری به منظور جبران خسارت کشاورزان شرق اصفهان در کشت بهاره به استانداری اصفهان پرداخت شده است، تصریح کرد: این مبلغ ۵۰۰ میلیارد ریال است که قسمتی از آن بین کشاورزان تقسیم می‌شود و قسمت دیگر برای تسهیل آبرسانی در آینده استفاده می‌شود.
وی با اشاره به این که استانداری اصفهان در حال حاضر در حال تقسیم این مبلغ بین کشاورزان می‌باشد، افزود: امیدواریم با پرداخت این مبالغ تا حدودی خسارت‌های وارد شده به کشاورزان شرق استان جبران شود.
انصاری بر داشتن بندها از روی رودخانه را بهترین راهکار برای کنترل برداشت غیر مجاز آب عنوان کرد و افزود: خوشبختانه در این زمینه شهرداری اقدامات شایسته‌ای را انجام داده است.
وی بازپرداخت وام و مساعدت به کشاورزان از سوی فرمانداری و جهاد کشاورزی را اقدامی شایسته برای کاهش تشنج بین کشاورزان شرق استان خواند و بیان داشت: در این نشست همچنین راهکارهای صرفه‌جویی در مصرف آب، ادامه برنامه مدون ذخیره سازی آب، پیگیری بیمه کشاورزان و نظارت بر نحوه برداشت آب در استان‌های بالادست مورد بررسی قرار گرفته است.
منبع: اصفهان ایست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فکر میکنید سهم کشاورزای چوپونونی که قطب کشاورزی شرق استان هستن چقده؟ اصلاً خبر دارن؟ 
ای داد بیداد


پنجشنبه 1 دی 1390

3 کیلو تریاک کشف شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

کمین دیروز گشت مواد مخدر جاده اردکون دست پر برگشتن و از یه زن و مرد زرندی 3 کیلو تریاک گرفتن. ماشینشونم گویی ریو بوده. البته نمدونم که واقعاً قاچاقچی بودن و برا 3 کیلو تریاک اینقد راه اومدن یا اینکه بنده خدا مصرفی خودش همراهش بوده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد