چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته اول بهمن 1390

وبلاگ چوپونون هفته اول بهمن 1390  

سوم گلستون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر امروز مراسم سوم مادر پیر چوپونون در مسجد جامع برگزار شد و بعد از مراسم اهالی بر سر مزارش حاضر شدن.
خدا رحمتش کنه.


جمعه 7 بهمن 1390

تقدیر از کشاورزای استان بدون چوپونونیا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

خیلی در مورد جهاد کشاورزی و نحوۀ کارشون اطلاعات ندارم. ولی دیروز یه چیز جالب دیدم که یخورده کنجکاوم کرد و چند ماهی به عقب برگشتم.
خیلی اتفاقی چشمم به خبرنامۀ سازمان جهاد کشاورزی استان اصفهان شمارۀ خرداد ماهش افتاد. متوجه یه خبر شدم که تو چوپونون بازتاب کوچولوئی داشته. 25 خرداد 90 یه مراسمی توسط جهاد کشاورزی استان تو اصفهان برگزار مشه که از کشاورزا و دامدارای نمونۀ استان تقدیر کردن. تو این مراسم از هفت تا خوری و سه تا نایینی هم تقدیر بعمل اومده. تنها سهم چوپونون تو این مراسم اکبر مرتضوی بعنوان گوسفنددار نمونۀ استان بود.
یه سوالی برام مطرح شد که احتمالاً برای شما هم باید مطرح شده باشه. مسئولین نایینی که هروقت میان اینجا دهنشونا پر موکنن و از چوپونون بعنوان قطب کشاورزی شهرستان یاد موکنن و کشاورزی چوپونونا تو شرق استان اول مدونن چرا اینجور مواقع یادی از ما نموکنن؟ اگه قطب کشاورزی شرق استان هستیم پس چرا یه نماینده هم نداشتیم تو این مراسم؟ حتی اکبر هم که انتخاب شده بخاطر کشاورزیش نبوده. البته همینشم شاید از نظر خیلیا غنیمته و لطفیه که در حق ما میدونن ولی حقیقت چیز دگهیه. بنظر من اگه زمانی زورمند هم مث چوپونون سبیلاشونا چرب نکنه دگه تو مراسماشون از اونا هم یادی نخواهد شد و بازم از بین خودشون انتخاب خواهند کرد.
دلیلشا نمدونم چیه؟ ولی از بعضی دوستان شنیدم که مدیرای مرکز ترویج چوپونون بقول حاج عباس یخورده "شل گوش" هسن و دلسوزانه رفتار نمکنن، از طرفی هم دید مسئولین نایینی فقط زمون بارگیری گندم و جو و فصل خربزه و زمان "فلّۀ" زورمند به چوپونون مثبت و راهشون وا مشه. بنظرم اولین اقدام میتونه درس خوندن جوونامون باشه تا بتونن تو رشتۀ کشاورزی به چوپونون تو مرکز ترویج چوپونون کمک کنن. راه دگهی بنظر کسی مرسه "یا علی"!


جمعه 7 بهمن 1390

انتظار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

مهدی جان
چه شدکه نیامدی وقتی همه ی نشانه هاآمدنت رامژده میدادندچه شدکه ایستادی وماچشم انتظارت ماندیم! بیاودراین روزهاوشبها مرحمی بردلهای زخم خورده ی ماباش تاصلح رانظاره گر باشیم تاشایدبه حرمتت زمینیان حیا کنند دلهامان تنگ است وچشمهامان به راه منتظریم منتظرشمشیری که دردستان توبرقصد بغض هاداریم درگلویمان بیاورهایش کن تالحظه ی آمدنت عهدباران است لبهاودلهامان بیاوعهدماببین که مشتاقیم.روزی که بیایی ازآسمان تازمین گلباران است دیگرحتی هیچ گرگی بچه آهو نمیخواهددیگرهیچ انسانی به غنچه ها لطمه نخواهدزد. هرچه بگوییم ازدلهای خسته وتنگ کم است بیاوخستگی هایمان راپایان بخش منتظرآمدنت می مانیم تابیایی وجمعه های انتظارکشیده رادلشادکنی!
                                                                                                                  به قلم: خرامان


پنجشنبه 6 بهمن 1390

جشن سده در خور

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

                      
بر اساس سنتی دیرینه جشن سده در شهر خور برگزار شد. همه ساله در پنجم بهمن به یمن گرم شدن زمین ، آغاز کشت و کار و رونق کشاورزی جشن ملی و باستانی سده در شهر خور برپا می شود. در این جشن مردم در کنارکشتخوان و نخلستان این شهر جمع می شوند و به گویش محلی جمله ، 55 روز به نوروز ، صد به غله ( 55 روز به آغاز بهار مانده و 100 روز به برداشت جو) را می خوانند . امسال که برگزاری این جشن همزمان با آغاز ماه ربیع الاول شد، مردم خور با سلام و صلوات بر پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد (ص) رنگ و بوی خاصی به آن دادند و امیدوارند محصول خوبی به دست آورند. قدمت این جشن به پیش از اسلام می رسد که پس از ورود اسلام به ایران این آئین رنگ و بوی مذهبی گرفته است و با سلام و صلوات بر پیامبر اسلام (ص) و خاندان پاکش(علیهم السلام) برگزار می شود.

داستان جشن سده به روایت شاهنامه شناخته شده است به طوریکه در این داستان 'هوشنگ' دومین شاه کیانی به کوه می‌رود، ماری می بیند و سنگی به سوی آن پرتاب می کند.مار می‌رهد، سنگ به سنگ می خورد و از این برخورد، جرقه می جهد و اندک علفهای خشک اطراف شعله می گیرد و بدین گونه جشن سده که راز پیدایی آتش در آن است به وجود می آید.در بسیاری از شهرهای ایران جشن سده روز دهم بهمن ماه و در خوروبیابانک این آیین روز پنجم برگزار می شود.

در خوروبیابانک، دید و بازدید شبانه را 'آیرون' یا 'آتشون' می‌گویند و....


در زبان خوری 'ایر' به معنای آتش است.

پس از خاکسپاری مردگان در فصل زمستان در مواقع هوای بسیار سرد در سه شامگاه درب خانه عزا نیز آتش می افروزند و مردان دو طرف کوچه بازو به بازو می ایستند و فاتحه می خوانند.

مردم خوروبیابانک در گذشته در شامگاه پنجم بهمن برپشت بامهای بلند می رفتند و لحظه غروب آفتاب برگهای خشک نخل خرما را زیر ناودان آتش می‌زدند و به کوچه می انداختند و روی آن یک کوزه کهنه پرآب روانه می‌کردند.

در میدان ها جوانان توده های آتش را برپا می کردند و شادی کنان از روی آن می پریدند.

هیزم ها از سه روز پیش از جشن در محوطه وسیعی آماده می شود و روز جشن مردم هیزم ها را به هم فشرده و به شکل برج به سر هم می نهند و از چندین سوی به این هیزم آتش بر می افروزند.

وقتی هیزم ها سوخت و شعله اش فرو نشست از این سوی آتش بدان سوی می پرند و به زبان محلی می گویند: 'پنجه و پنج به نوری، سد به غله' یعنی 55 روز به نوروز و 100 روز تا به دست آمدن غله مانده است.

اهالی خور و بیابانک که پیرو دین اسلام هستند ، جشن سده با بعنوان آئینی ملی و سنتی گرامی می دارند و بر این باورند که سرمای زمستان به همراه دود آتش برافروخته شده برای جشن سده ،‌از دیار و سرزمین آنها می رود و جای خود را به گرمای بهار و عید نوروز می دهد.


پنجشنبه 6 بهمن 1390

بازگشت خونوادۀ آلداود

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دیروز سرکار خانم نجفیان و خانم آلداود (همسر و دختر مرحوم سید داود آلداود) پس از سفر ده روزه شون به عتبات عالیات، به چوپونون برگشتند و مورد استقبال همشهریا و فامیلشون قرار گرفتن.
برای ایشون آرزوی قبولی طاعات و زیاراتا داریم.


پنجشنبه 6 بهمن 1390

تصادفی وحشتناک در جندق

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

برخورد خودروی پژو با یک دستگاه تریلر در محور جندق - معلمان در شهرستان خور و بیابانک سه کشته و 2 مجروح برجای گذاشت. در این سانحه که بامداد دیروز در کیلومتر 35 جاده جندق - معلمان روی داد 3 سرنشین خودروی پژو کشته و 2 سرنشین دیگر نیز مجروح شدند. علت حادثه بی‌توجهی راننده پژو به جلو اعلام شده.
خبر از: خور تو نیوز



شما بگو

     : گلستون عزیز نامت همیشه به نیکی برده خاهد شد وچوپانان بدون تو یتیم شد تامدتها بیادت خاهم گریست

     : به نظرم نمیشه یه جمله زیبا در مورد مادر گفت...هیچ جمله ای نمی تونه وصفش کنه. خدا بیامرزتشون 

عاطفه: دلمان تنگ خواهد شد، چندروزه شدیم بی سامان، مادری نیست در برِ ما، مادر پیر چوپانان

تبسم: مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی، تو شگفتی خلقتی، تو لبریز عظمتی، تو را دوس دارم ، دست بر دعا برمی دارم و از خدای یگانه برایت طلب آمرزش میطلبم 

تبسم: مادر، کاش میشد همگی بهت بگیم ، چقدر صداتو دوس داریم، لالایی هاتو دوس داریم ، بغض صداتو دوس داریم، اما افسوس........

koorosh: چپنون بی گلسون صفانداره کوچمون بی گلسون صفانداره بچه ها هیئتمون بی گلسون صفانداره مچدمون بی گلسون صفانداره 

چلپی حسام الدین: چون که گل رفت وگلستان در گذشت، نشنوی زان پس زبلبل سرگذشت، چون که گل رفت و گلستان شد خراب، بوی او را از چه جوییم از گلاب

matarsak: گلستان ای مادر پیر کوچه های خاکی، مهربانیت را در ذهن شلوغمان هیچگاه پاک نخواهیم کرد تو رفتی اما........ چه زیبانمازهای عشقت راخواندی و حال جای خالی تور ادر مسجد با جانمازت پر می کنیم

جلالپور: سه پنج روزه که بوی گل نیومد، صدای چه چه بلبل نیومد، بریدازباغبون گل بپرسید، چرابلبل به سیرگل نیومد

سیروس: درحیرتم ازمرام این مردم پست#این طایفه زنده کش مرده پرست#تاهست به ذلت بکشندش به جفا#تامرد به عزت ببرندش سردست.......ایدادبیدادگلسون.

yaghi: قدرآن شیشه بدانیدکه هست نه درآن لحظه که افتادوشکست...

؟؟؟؟؟ 


چهارشنبه 5 بهمن 1390

کوههای اطراف چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

اره دره ای. امامزاده. انبار. بزرگ. تل جنگا. تل زرد. تل سرخ.  تَوَرَه. تیغ ننگو. دشت. ریزون. ریگی.سفیدو. سیاهکوه. عباس اباد. فسیل. کج کلاه. کشکی. کله پهنو. کله قندو. گل سبزی. لختی. مزار. ملارضاخانی. میرزا. میرشریف. هزاردره، زرمو(ن)، جندق، چاهمیر، قله تلار، قله شیرینو، قلۀ داش، بلبل حسنو، پازنو، ناتوتیا، گدار سرخ و سیاه، سرتخت کشکی، تیغه سفید، بند حوض، بند ریگ، قله صلواه چفت، قلعه درو، بونه های میونگدار،  چشمه سبزو، عروسون، کبودون، کفترو، لاخنجرو، سربینو، سیاهو، کپه صندوقی، بندسردر، زورمند، ریگ، ریگی، دربندو، معدن شیخ و گود، مش غلومحسین، گودال گزی، دهنه قدنی

اینا به ذهنم رسید. هرچیا جا انداختم بگت تا اضاف کنم


سه شنبه 4 بهمن 1390

چوپونون بی گلستون شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،


                                             انا لله و انا الیه راجعون

                                  

                          گلستان رحمانی دار فانی را وداع گفت

ظهر امروز یه مأموریت داخل شهری داشتیم. یه تصادف اتومبیل سواری با عابر پیاده روبروی مسجد.سریع خودمونا رسوندیم و دیدیم یه حادثۀ ناراحت کننده رخ داده.
مثل هر روز دگه گلستون -که واقعاً تو چوپونون همه دوسش دارن و به دیدۀ احترام و بزرگی نگاش مکنن- مخاد بره مسجد، ولی از چندماه پیش که مریض شده بود پسرش بیشتر مواظبشه و گفته نباید تنها بری بیرون. خیلی وقت بود که گلستون نمازشا تو خونه میخوند. امروز هم اجازه نداشت بره. ولی این بزرگترا اگه کاریا بخوان بکنن میکنن. از یه غفلت خونواده استفاده موکنه و میزنه بیرون. حتماً مدونت که گلسون راه نمتونه بره و قدم به قدم به حالت نشسته خودشا میکشونه جلو و خودشا به مسجد میرسونه. هر 20 متری که میره یه استراحت میکنه و باز راه میفته. واقعاً که چه غیرتی داشتن این قدیمیامون! 
بعد از نماز همه میرن سر خونه زندگیشون و  گلستون هم یواش یواش میاد از مسجد بیرون. وسطای خیابون اصلی که میرسه ماشین مرحوم محمد علیشاه که کمی پایینتر پارک بوده به رانندگی پسرش شروع میکنه دنده عقب بیاد. گلستون نشسته بوده و راننده هم بالطبع دید نداشته. علی خوشحال صحنه را میبینه و میدوه تو خیابون و داد میزنه ولی کار از کار گذشته بود و سپر عقب به سر و شونۀ گلستون میخوره و محکم میزندش زمین. البته سرعتی نداشته و سریع هم ترمز میکنه. ولی بخاطر سن بالاش همه بدنش کوفته شد و صدمه دید. خونریزی داخلی کرده بود و قلبشم به یه مشکل خورده بود. گلستونا به درمونگاه رسوندیم و بعد به نایین اعزام شد. ولی نرسیده به نایین دچار ایست قلبی تنفسی میشه و این دار فانی را بدرود میگه. گلستون عصر امروز به چوپونون تشییع میشه و فردا در بهشت سجاد به خاک سپرده مشه
                                           روحش شاد و یادش گرامی باد


سه شنبه 4 بهمن 1390

نقشۀ نقش بر آب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

چهارمین دوره از سری مسابقات سراسری کتابخوانی

از کتاب «نقشه  نقشِ   بر  آب»



مروری بر بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(دامت برکاته) پیرامون فتنه سال 88


در ادامه برگزاری مسابقات کتابخوانی و با هدف نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی بویژه نشر بیانات ارزشمند و تاریخی مقام معظم رهبری، این دوره نیز مرکز فرهنگی قرآنی ثامن الائمه(ع) شهرستان خوروبیابانک میزبان برگزاری یک دوره از این مسابقات را در سطح شهرستان می باشد. این مسابقه در قالب یک بسته فرهنگی شامل: (1- کتاب نقشه نقش بر آب 2- یک عدد سی دی از بیانات مقام معظم رهبری 3- سوالات مسابقه) برگزار می گردد که از کلیه علاقمندان دعوت می شود جهت تهیه این بسته فرهنگی و شرکت در این مسابقه به انتشارات این مرکز قرآنی مراجعه نمایند.

همچنین از طریق شماره تلفن های 8 - 7 - 4224546 -0324 می توانید اقدام به سفارش بسته مذکور نمایید.

جوایز این دوره:


1-  5 کمک هزینه سفر عمره

2-  5 کمک هزینه سفر عتبات عالیات

3-  5 کمک هزینه سفر زیارتی مشهد مقدس

۴-  5 کمک هزینه خرید رایانه همراه

5-  5 دوربین عکاسی دیجیتال

6-  50 عدد پلاک طلا

و ده ها جایزه متنوع دیگر

مهلت ارسال پاسخنامه: تا 15 اسفند 1390


 

مسابقات قبلی عبارت بودند از: (با کاروان آفتاب -  شرح ماجرا - انس با قرآن)

منبع: ثامن الائمه

ـــــــــــــــــــــــــ

البته ما شهرستان نایینیما. ولی شاید یکی مشتاق بود و شایدم خوریا واقعا هدفشون کار فرهنگی باشه و داوطلبی از ما رفت بش "نه" نگن.


سه شنبه 4 بهمن 1390

مو

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

قدیمیا موهای چیده شده شونا تو دستشوئی میریختن و معتقد بودن با اینکار موهاشون پرپشت میشه.


دوشنبه 3 بهمن 1390

توقیف 88 تن برنج قاچاق در چوپونون و نایین

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

به گزارش خبرنگار اینا از نایین، سرهنگ محمد علی یوسلیانی در این رابطه اظهار داشت: بیش از  88 تن برنج قاچاق در بازرسی های انجام گرفته در شهرستان نایین کشف و ضبط شد.
وی ادامه داد: این مقدار برنج قاچاق از چهار دستگاه تریلی حمل بار در ایستگاه شهید شرافت نایین و همچنین سه راهی چوپانان توقیف شد.
فرمانده نیروی انتظامی شهرستان نایین خاطرنشان کرد: این برنج های خارجی فاقد مجوز قانونی حمل بودند و در این رابطه شش نفر هم دستگیر شده اند.
وی افزود: اجناس مکشوفه و افراد دستگیر شده به همراه پرونده تشکیل شده پس از طی مراحل قانونی تحویل مقامات مربوطه شدند.
یوسلیانی تصریح کرد: ارزش ریالی این مقدار برنج کشف حدود ۵/۱میلیارد ریال برآورد شده که جریمه های مربوطه آن توسط دستگاه های نظارتی مربوطه اعمال خواهد شد.
وی تاکید کرد: توصیه ما به رانندگان عزیز این است که در حمل و انتقال بارهای خود دقت داشته و در به همراه داشتن اوراق و مجوزهای مربوطه حمل بار دقت لازم را داشته باشند.

منبع: اصفهان ایست


دوشنبه 3 بهمن 1390

چنتا خبر کوچولو

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

اولیش یه دعوای کوچولو تو یه محیط عمومی بوده که صلاح نی باز بشه
دومیش اینه که اینجور که میگن یه بنده خدایی سرخیر شده و افتاده تو فامیلشون و همصنفاش (من کی گفتم راننده!) و بالای دو تومن پول جمع کرده تا زحمت ساخت دسشوییای غسالخونه هم رو دوش خیرین باشه. اشکالیم نداره. خدا خیرش بده.
سومیش یه جلسه بوده تو یزد که دیروز با حضور چنتا دلسوزای آبادی انجام شده که بعداض معلوم مشه چه برنامه هایی دارن.
چهارمیشم یه تحرکاتیه که بعضی جوونامون برای عید دارن و احتمالاً مث پارسال که نمایشگاها داشتیم امسال هم یکی دوتا برنامه برای ایجاد همبستگی بین مردما خواهیم داشت.
و اما پنجمیش که نمیخواسم بنویسم، ولی چون الان تو آبادی مطرح شده و ممکنه خیلیا دچار سوءتفاهم شده باشن چاره ای نی:
اگه یادتون باشه حدود سه ماه پیش گفتم عید امسال عقدا و عروسیای جالبی داریم. یکیش این مورد بود: دوتا از افراد غیربومی که تو چوپونون شاغلن به هم علاقمند شدن و حتی خونوادهاشونم در جریان گذاشتن و خواستگاری و منتظر جوابن. از طرفی هم شناخت قبل از ازدواج از ملزومات ازدواجه و بالطبع اینا هم با اجازه خونوادهاشون یه کمویی رفت و امد مکردن تا با روحیات هم آشنا بشن. دیشب یکی از همشهریا دوستانمونا با هم دیده بودشون و دچار سوءتفاهم شده بود و بالاخره با حضور بعضی ارگانا و چندنفری که در جریان این ارتباط بودن همه چی ختم به خیر شد و به سمتی نریم که با آبروی کسی بازی بشه و حتی مانع انجام کار خیرشون بشیم!


دوشنبه 3 بهمن 1390

فردا، شهادت شاه توس

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،

                              

رفیق قدیمی: خراسان می‎دهد بوی مدینه، خراسان کوه غم دارد به سینه، خراسان را سراسر غم گرفته، در و دیوار آن ماتم گرفته ... شهادت امام رضا (علیه السلام) تسلیت باد 

خالو: کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد/ بدون واسطه دم از احد نخواهد زد/ گدای کوی رضا شو که آن امام رئوف / به سینه احدی دست رد نخواهد زد * شهادت امام هشتم را تسلیت می گویم

رضا: من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج/ شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج/ بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز/ تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج

رضا: بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم/ همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم/ چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان/ لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم

  f  : مگذارمرادراین هیاهو اقا.تنهاوغریب وسربه زانواقا.ای کاش ضمانت دلم رابکنی .تکرارقشنگ بچه اهو اقا........شهادت هشتمین اخترتابناک اسمان ولایت امام رضا ع رابه عموم مسلمانان علی الخصوص هم ولایتی تسلیت عرض میکنم

تبسم: زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟ بی پناهم ،خسته ام ، تنها ، به دادم میرسی؟ گرچه آهو نیستم اما پراز دلتنگیم، ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام، هشتمین دردانه زهرا به دادم میرسی؟

تبسم: با نام رضا به سینه ها گل بزنید، با اشک به بارگاه او پل بزنید، فرمود که هر زمان گرفتار شدید، بر دامن ما دست توسل بزنید

تبسم: هرچند حال و روز زمین و زمان بد است، یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است، حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای، آنجا برای عشق شروعی مجدد است

حسین.خ: خورشید به سوگ مصطفی می گرید* مهتاب به حال مجتبی می گرید* در مشهد دل چه کربلایی برپاست*عالم به شهادت رضا می گرید... سالروز شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد.

سعید: در میان حجره یا رب کیست غوغا میکند/ شکوه زیر لب ز بی رحمی دنیا میکند/ همسرش از فرط شادی و شعف کف میزند/ زین عمل خود را به عالم خوار و رسوا میکند

سعید: مشخصات امام رضا ع :
نام : علی/ لقب : رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر/ کنیه : ابوالحسن/ نام پدر : موسی/ نام مادر : نجمه تکتم/ تاریخ ولادت : ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ هجری/ محل ولادت : مدینه منوره/ مدت امامت : ۲۰ سال/ مدت عمر : ۵۵ سال/ تاریخ شهادت : آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری/ علت شهادت : انگور زهر آلود/ نام قاتل : مأمون ملعون/ محل دفن : خراسان/ تعداد فرزندان : ۱ پسر و۱ دختر

تبسم: ای شیعه بزن ناله وفریاد امشب، از غربت آن غریب کن یاد امشب، در شب شهادت امام رضا، التماس دعا دارم امشب

ذبیح: خوش بحال کبلا ممد رفیع، هرسال برای شهادت امام رضا مره مشهد، الانم شاید تو حرم باشه. 

  f  : اقای من به اقایمان بگومنتظریم ....میدانم محرم وصفرتوراهم دلگیرکرده است اری...میدانم...شرم دارم که بگوییم که حسین فاطمه راهم منتظرانش کشتند...

matarsak: حرم یعنی حکایت های راوی برای گفتن رازی درآن شب /حرم یعنی سکوت یک شب تلخ شبی آغشته ازظرفی پراززهر/حرم یعنی جوادانه گریستن سری رابردلی دامن گرفتن/حرم یعنی غریبی ونوازش مثال آهویی افتاده درصید


دوشنبه 3 بهمن 1390

زیباترین نور

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

سلام ...
برای نامیدنت واژه ای نیافتم، عذرم را پذیرا باش، چون تو لایق بهترینهایی ازسوی خودت! میخواهم با تو سخن گویم، تویی که همه وجودم ازآن توست و برای سخن گفتنم دلم میخواهد تو بمن بنگری و من به تو......
اما چگونه ببینمت وقتی لایقت نیستم. اشکم را بپذیر من دلی سوخته دارم دلی که درونش طوفانست و یقین دارم نام تو پایان بخش آن.
سالهاست پی آنم که چه بنامم معشوقی راکه عاشقانه طوفان دلم راپایان میدهد. برای مجازاتم اعترافی دارم تا شاید تسکینی باشد برای بی تابی هایم من نوزادی بودم پاک آنقدر پاک که بهشت رادیدم هرچند اکنون نه نوزادم و نه چیزی از بهشت بخاطر دارم از بزرگ شدنم پشیمانم، زیرا من بزرگی ام را در کودکی خود جاگذاشتم کاش به کودکی باز می گشتم تا بزرگ بودنم مرا تنها نگذارد چه شد و از کجا بود که دستم را از دستان پرمهرت رها کردم؟! و کودکی بی پناه شدم و مرا یتیم خواندند چون تو پدر و مادرم بودی و من بی تو هیچ.... 
حال تو را پدر بنامم یا مادر ای زیباترین نور؟! امشب مرا بپذیر تا بر شانه هایت هق هقم را سردهم، من تو را گم کرده ام، نشانی ات رابانشانه هایت برایم بفرست تا آسوده بخوابم ای زیبای من 
منتظراولین نشانه ات میمانم بدرود... 
                                                                               مقاله از: خرامان

همه آدم حسابیا ردّ صلاحیت شدند!!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

هیئت نظارت بر انتخابات با یک تاخیر 20 ساعته نظر خود را از طریق فرمانداری نائین اعلام کرد بر اساس این نتایج 5 نفر رد صلاحیت  وصلاحیت 1 نفر احرازنشده است  به طوری که آقایان حسنی،کریمی،بلانیان به استناد بند 1ماده 28 قانون انتخابات وآقایان مهندس رضوی عباس پوربافرانی به استناد بند 1و3 قانون انتخابات وآقای وهابی نیز عدم احراز تشخیص داده شد و5 نفر یعنی آقایان طباطبایی نایینی،طباطبایی نژاد،عفیفی نیا ،محمد جواد شیخ ومحمد حسین رفیع تایید شده اند افراد رد صلاحیت شده 24 ساعت فرصت دارند تا اعتراض کتبی خود را از طریق هیئت نظارت استان اصفهان یا مستقیم به شورای نگهبان تحویل دهند

 به گزارش خبرنگار اینا، هیئت‌های نظارت استانی تا ساعت 24 شب‌گذشته نتیجه شکایات داوطلبان را به بخشداری‌ها و فرمانداری‌های سراسر کشور اعلام کرد که این اعلام در شهرستان نایین در حدود ساعت 13بعدازظهر یکشنبه مورخ 2بهمن90 انجام گرفته است.براساس اعلام شورای نگهبان، داوطلبانی که از سوی هیئت‌های استانی صلاحیت‌شان مورد تأئید قرار نگرفته است، طبق تبصره 3 ماده52 قانون برای اعلام اعتراض 24 ساعت زمان دارند تا اعتراضشان را به صورت مکتوب به شورای نگهبان ارائه کنند.به گفته عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان، این شورا هم طبق قانون 20 روز برای بررسی شکایت داوطلبان معترض مهلت دارد و نتیجه قطعی بررسی صلاحیت‌ها اول اسفندماه از سوی شورای نگهبان اعلام خواهد شد.براساس اعلام شورای نگهبان، داوطلبان معترض از ساعت 8 صبح الی 16 می‌توانند به «آدرس تهران خیابان انقلاب - خیابان حافظ - پایان‌تر از تالار وحدت- ورزشگاه شهید حیدرنیا مراجعه کنند؛ داوطلبان غیرتهرانی نیز باید به دفاتر استانی نظارت و بازرسی شورای نگهبان مراجعه کنند.برهمین اساس در حوزه انتخابیه نایین و خوروبیابانک صلاحیت پنچ کاندید مورد تایید هیئت نظارت استانی قرار گرفته که به صورت مکتوب به فرمانداری اعلام شده است.گفتنی است براساس یک منبع آگاه و غیررسمی آقایان محمد حسین رفیع، محمد جواد شیخ، سید حمید رضا طباطبایی نایینی، سید حسین طباطبایی نژاد و هادی عفیفی نیا صلاحیت آنان مورد تایید قرار گرفته است. در این جهت پنج کاندید رد صلاحیت شده و یک کاندید نیز عدم احراز صلاحیت شده اند که طبق تبصره 3 ماده 52 قانون، برای اعلام اعتراض 24 ساعت زمان دارند تا اعتراضشان را به صورت کتبی به شورای نگهبان استان ارائه کنند.
منبع: وبلاگ بچه کویر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یعنی دیگه آخرشنا!!! باید یه نظرسنجی بذاریم ببینیم چجور باید با انتخابات رفتار کنیم! خیلی سیاست بی پدر و مادره! 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خبر تکمیلی 90/11/4

چند روز قبل که نتیجه صلاحیتها توسط هیئت نظارت استان به کاندیداها ابلاغ شدوبلاگ بچه کویر رد صلاحیت مهندس بلانیان را بند1 ماده 28 قانون انتخابات اعلام کرد در حالی که امروز یک منبع مطلع ونزدیک به مهندس بلانیان به خبرنگار ما گفت: فرمانداری نائین مدارک مربوط به مهندس بلانیان را به صورت ناقص به هیئت نظارت استان ارسال کرده است به همین دلیل موقع ابلاغ نتیجه به آقای بلانیان عدم احراز صلاحیتشان اعلام شده است ایشان هم که هم اکنون درتهران به سر میبرد اعتراض خود را به شورای نگهبان اعلام ومدازک خود را تحویل داده است

در ضمن مراسم امشب حسینیه 14 معصوم ایراجیهای مقیم تهران با حضور مهندس بلانیان برگزار خواهد شد



دوشنبه 3 بهمن 1390

چند خبر از منطقه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

خبرا تو منطقه بویژه خور و بیابونک فراوون بوده. ولی همشا نمشه با جزئیات نوشت. یه جا شادلی میدن و خونواده خودشونا بیهوش موکنن و تمام طلاهاشونا وا موکنن و یا عُمَر!!! یه جا به جرم لواط میگیرنشون و خودشون حکم شلاقا در ملأ عام اجرا موکنن. یه جا یادواره شهدا میگیرن و دوتا رقیب سرسخت این دورۀ انتخابات مجلس هردو یهو سر بزنگاه شاخ تو شاخ مشن و به هم مرسن. یه جا مردم به سنگ قبر یه نفر که تو درگیری به قتل رسیده اعتراض مکنن و بالاخره با وساطت بنیادشهید و فرمونداری کلمۀ شهید از رو سنگ مرحوم حذف میشه. یه جا یکی از پرسنل اورژانسا میگیرن و  تا میخوره میزنن و موبایل و وسایلشم میبرن. یجا یهو شایع کردن یه دکتری از نفوذش استفاده کرده و با لابی اون دکتریا از گردونه انتخابات حذفش کرده پس نتیجه میگیریم دکتر اولی با مشاییه. بلافاصله خبر میرسه که هردوتا دکتر با لابیِ قاضی خونه نشین شدن.
خلاصه بلبشوییه و همه یه جورایی درگیرن. فقط مختص ما نیست!


یکشنبه 2 بهمن 1390

قلب "اصفهان چوپانان"

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

پر ستاره در شب‌ها آسمان چوپانان

روشنی بیاموز از روشنان چوپانان

وه خوش است خوابیدن پشت بام تابستان

صد ستاره چیدن بر نردبان چوپانان

سیر آسمان در شب دور از اضطراب و تب

در خیال رفتن تا کهکشان چوپانان

عصر و نم‌نم باران آفتاب رنگ‌افشان

خیمه می‌زد آن رنگین بر کمان چوپانان

از سپیده‌ی هر روز تا غروب سرخ دشت

پاس سبز را می‌داشت دشتبان چوپانان

ظهرهای تابستان آب‌پاشی پنهان

بازی پسرها با دختران چوپانان

ظهرها که در خوابند زیر بادگیر آرام

خستگان پدرها با مادران چوپانان

سایه‌ی درختان را پا در آب جو بنشین

دل رها کن از غم در سایه‌بان چوپانان

هان کجاست بازی‌ها الّه و تی‌و‌بالا

خط‌کشو، قایمبو با کودکان چوپانان

روزهای نوروزی بیست‌و‌یک، پوکر یا قام

بود بازی هم پیر ، هم جوان چوپانان

یاد خاطراتی خوش پرسه می‌زنم اینک

کوچه و در و دشت و بوستان چوپانان

پرسه می‌زنم اینک تا مگر بیابم باز

عشق نوجوانی را در میان چوپانان

پرسه می‌زنم اینک تا که بشنوم شاید

داستان عشقم را از زبان چوپانان

تا مگر ببینم باز چهره‌ی نگارم را

در نمای رخسار نوجوان چوپانان

زنده‌ام بر این امید تا شوم دو روزی باز

روزهای نوروزی میهمان چوپانان

غافل از حقیقت من این که نیست دیگر نیست

میزبانی از فرزند در توان چوپانان

جای شکر بود آنک آن که خوب می‌دانست

جای خواب اشتر را ساربان چوپانان

آرزوی من این است روزهای پایان را

مانم و بمیرم در خاکدان چوپانان

خوب خوب می‌دانم بر من است بایسته

این که سر بسایم بر آستان چوپانان

در بهار روییدم در بهار بالیدم

اینک اشک می‌بارم بر خزان چوپانان

خواهش از خدایم این بس تو هم بگو آمین

باد جاودان هم نام هم نشان چوپانان!

این قصیده در یاد زادگاه من یعنی

قلب این عبارت بود: «اصفهان چوپانان»(۱)

راهی چوپانانی

۱) قلب یک اصطلاح  ادبی است در مورد واژه به معنی خواندن حروف واژه از آخر به اول و در مورد عبارت خواندن واژه های عبارت از آخر به اول ‍پس قلب «اصفهان چوپانان» می‌شود: «چوپانان اصفهان»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: rahi0098.webphoto.ir


یکشنبه 2 بهمن 1390

المنار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

                                       من ذبیحم...
                      الان ساعت 4 صبحه و تازه از مأموریت برگشتم...
          جاده اردکون یه پراید فرخیی لیز خورده بود و زده بود تو دستۀ پل...
شکر خدا چیزیشون نبود و اعزام نایین شدن فقط بسکن خُنُکه آدم دمب مندازه...
                                  آی لاو یو شبکۀ المنار لبنان


شنبه 1 بهمن 1390

دلنوشته های چوپونونی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

یه بخش جدید به وبلاگ اضافه کردم. شاید این اولین قسمتی باشه تو وبلاگ که خیلی مربوط به چوپونون نیست. ولی از اونجا که مخام کاربرا را بکشونمشون تو دور موتونه جذاب باشه.
تو این قسمت با توجه به تقویم یه مطلب کوچولو تو سایت میذارم و دوستان نکات، خاطرات، اسمسا و ... در اون رابطه را تو نظرات منویسن. منم منتقلش موکنم به صفحه اصلی. مثلاً پسفردا اولیشا برا شهادت امام رضا خواهیم داشت. اسمسای جالبتونا بگت تا بقیه هم استفاده کنن. شاید اولش به نظر جالب نباشه. ولی وقتی مشارکت زیاد باشه به چیزای جالبی برموخورم.
هرچی فکر کردم اسم جالبی براش به ذهن چولوقم نیمد. برای اسمش هم نظراتونا بگت تا یکیشا بذارم برا این قسمت. مثلاً پیامای چوپونونی یا دلنوشته های چوپونونی. فعلاً همین دلنوشته را مذارم تا ببینیم نظرات چی میگن               یاعلی


شنبه 1 بهمن 1390

زمستون بیدار شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

امروز عجیب سرده آبادی. یعنی سرده هاااااااا. ما که حریف نیسم اورژانسا گرمش کنیم. با مسئول هواشناسی چوپونون بهزاد فاتح هم که صحبت کردم گفت این سرما تا فردا ادامه داره و تا 12 درجه زیر صفر هم مرسه. ماشیناتونا آخرا شب روشن کنت تا رادیاتا نپکه! مال و حالاتونم جا و جمبشونا درست کنت. خودتونم که دگه حواساتون به خودتون باشه.
امشب مترسم هممون از سرما دم بندازیم...
الانم جا همتون خالی داره برف میاد و یکمو هم رو زمین نشسته. جا همتون خالی 15:30
ـــــــــــــــــــــ
هنو برف و سرماریزه داره کم کمو میاد.هوا گرگ و میش و گرفتهه. کله کوه انبار و کوه امامزاده تو مه گم شده. باد نسبتاً تند و سوزناکی داره میاد. آدم یاد این فیلمایی میفته که گرگا حمله مکنن و اوشین و فیلما روسی و .... حس و حال غریبیه خلاصه. 17:30
ـــــــــــــــــــــ


شنبه 1 بهمن 1390

حق کشی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خاطرات چوپونونی ،

دوران مدرسه بچه تنبلی بودم ازاون درس نخونها ، همیشه نمره هام پایین بود اصلا علاقه ای به درس خوندن نداشتم ، البته اکثر همکلاسی هام مثل خودم بودن و فقط به فکر بازی بودم  

این خاطره که میخوام براتون بنویسم از زمان مدرسه رفتن منه.  یادم هست مدیر مدرسه اومد اومد سر صف و گفت مسابقه کتابخونی داریم و نفرات برتر رده های سنی برای مسابقه مرحله بعد به اصفهان فرستاده میشن. خلاصه ما هم هوس کتابخونی زد به سرمون ( کتاب درسی نه ها )  و شروع به خوندن کردم.

کتاب را خوندم بعد از چند روز امتحان دادم و وقتی  نتیجه هاش امد ( فکر کنم نتیجه ها از نایین امد ) آقای مدیر مدرسه نتیجه ها را اعلام کرد ، برای اولین بار تو عمرم تو یک امتحان جزء برترین ها شده بودم .

یادم نمیره خیلی خوشحال بودم ، پیش خودم میگفتم حالا پدرم بهم افتخار میکنه کلی هم جلو همه پز میده  تو خیالمم تو استان اول شدم ، ولی خوشحالیم دوامی نیاورد چون بچه ها امدن گفتن آقای مدیر مدرسه گفته فاتح بیاد دفتر ، منم به دفتر مدرسه رفتم .

آقای مدیر بعد از کلی تعریف وتمجید از من گفت  بهتره بجای تو آقای فلان برای امتحان بره و تو شانسی نمره آوردی بناست بری و مایه آبرو ریزی ما بشی ، ماهم آدم خجالتی حرفی نزدم و قبول کردم ولی این حق کشی وخاطره تلخ هیچ وقت از ذهنم پاک نشد.

شاید اون روز اگر به من بها داده بودن ، که البته حقم بود ، خیلی چیزا برای من تغییر میکرد.


خاطره از: بهزاد فاتح


شنبه 1 بهمن 1390

یه تخم دوزرده از شورا و دهیاری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

تو مقالۀ "تشکر از شورامون" یه قسمتش مربوط به زمینای مجید اسکندر بود. تو نظرات همون مطلب هم یه اشاره و تاکیدی رو جریان زمین شد که یه کوچولو ابهام ایجاد کرد. لازم دیدم با اجازۀ دهیار و با اجازۀ آقای جلالپور اصل ماجرا را براتون بنویسم تا پی به حقیقت ببرید. اونوقت اگه دروغگویی و یا اشتباه تو حرفام بود بگید تا دیگه از شورا تشکر نکنم!!
جریان از این قراره که مجید اسکندر یهو به سرش میزنه و تصمیم میگیره بیاد کنار چوپونون یه هتل رستوران بزنه. حمایتای فکری و تشویقای ملت شروع شد و مجید افتاد تو ماجرا. بذارید از اولِ اوّل بگم تا چیزی از قلم نیفته!

تو سالای قبل شورای اسلامی روستا برا اینکه مشکل تقاضای زمین افرادی که میخواسن کارگاهای زودبازده بزننا حل کنه یه نامه مینویسه به منابع طبیعی و 20 هزارمتر مربع از زمینای کنار اورژانسا ازشون موخاد تا دگه شورا واگذار کنه به مردم. مراحل گرفتن زمینا تا وسط کار پیش میره و زمونیکه میره به کمیسیون مربوطه، شورا و دهیار پیگیری نمیکنن و واگذاری زمین به شورا صورت نمیگیره و نهایی نمیشه!اینجا را داشته باشید تا داستانا از یه جا دگه ادامه بدم.

اواسط سال 87 مجید اسکندر میره فرمونداری و تقاضای زمین میکنه و تو فرمونداری بهش میگن تاقکاری شده و نمیشه و از این حرفا و در نهایت ارجاعش میدن به شورا و دهیاری چوپونون. شورا که همین شورا بود و دهیار غلامحسین ثابتی. مجید میاد چوپونون و تقاضای زمین میکنه و موفق میشه 3000 متر زمینا به 6 میلیون از شورا بخره. اوایل 88 مجید پشیمون میشه و پولشا پس میگیره و زمینا را به شورا و دهیاری عودت میده.
مجدداً در اواسط 88 میاد 4200 مترمربع از شورا درخواست موکنه و اینا به 8 میلیون میخره. دقیقاً همون جای قبلی که یه طرفش به آپاراتی مهران جنب اورژانس موخوره و یه طرفشم به زمینایی که به حاج حسن کلانتری فروخته شده.
مجید یه مشورتی با میراث فرهنگی نایین موکنه و تقاضای افزایش متراژ زمینش تا سقف 10/000 مترا به شورا مده که شورا باهاش مخالفت موکنه. یه مدتی کل کل مکردن با هم و مجید موخاد زمینا پس بده که اقبال (بخشدار اون زمون) پشیمونش موکنه.
بعد مدت کوتاهی مجید تقاضای وام موکنه که ازش سند زمینا مخان. شورا هم که سندی در دست نداشته و جواب رد مده و همین امر پای مجیدا به ادارات منابع طبیعی و امور اراضی نایین باز موکنه. تو منابع طبیعی وقتی سماجت مجیدا مبینن قضایا را براش رو موکنن و مجید که میبینه اصلاً زمین به شورا واگذار نشده و هنو تحت مالکیت منابع طبیعیه سریع از منابع طبیعی درخواست 10/000متر زمین میکنه (تو همون محل قبلی). اداره منابع طبیعیم علیرغم اطلاع از اقدام غیرقانونی شورا و فقط بخاطر شیطنت و اذیت کردن شورا میاد و همون زمینایی که شورا تکه تکه کرده و به چند نفر واگذار کرده را به مجید مده. سند رسمی و قانونی هم به نام مجید موخوره و کار تموم مشه. ولی اینجاش جالبه که زمین کنارِ 4200 مترِ مجید، (که حاج حسن کلانتری از شورا خریده) تسطیع و دیوارکشی شده و با کلی خرج تازه فهمیدن که زمینشون وسط زمینای قانونی مجیده. یه نکته کوچولو بگم؛ درسته که شورا کاهلی کرده و باید اول قانوناً زمینا دریافت و بعد واگذار مکرد. ولی اقدام منابع طبیعی نایین که یه ارگان اداریه هم جالب نبوده و نشون از بدذاتیشونا داره.
خلاصه منابع طبیعی نایین 10/000 متر از زمیناشا -که قبلاً شورا عروسش کرده بوده- از راه قانون به مجید مفروشه و سند هم به نامش مزنه و یه جوراییم مجیدا تحریک به شکایت از شورا موکنن. اگه دقت کرده باشت اینجا دوتا بحث پیش اومده:
اول اینکه مجید صاحب 10/000 مترمربع زمینه که قبلاً شورا اونا فروخته و آقای کلانتری وسط زمینای مجید پارکینگ ساخته الان و مجید میتونه شکایت کنه که چرا شورا زمینا منا به دیگران فروخته!
بحث دوم اینکه مجید بابت 4200 مترمربع از زمینای خودش مبلغ 8 میلیون پول به شورا و دهیاری داده. درحالیکه زمینا مال شورا نبوده.

قضیۀ خودیاری چیه؟
گویی در جواب شکایتای مجید برای دریافت 8 میلیون پولی که شورا بابت زمینای خودش ازش گرفته شورا یه نامه نگاریایی کرده که این مبلغ تحت عنوان خودیاری از مجید گرفته شده. خودیاری یعنی اینکه مجید پول از سر و روش بالا مرفته و اومده 8 میلیونشا برا کمک به آبادی به شورا و دهیاری داده. الانم مجید داغ کرده و مگه مرد باید رو حرفش وایسه هرچند اشتباه کرده باشه. پول بابت زمین بوده نه خودیاری. در مرحلۀ بعد هم توی کاغذا و اسنادش نامه ای از شورا داره که مستقیم گفته اند 8 میلیون بابت زمینا ازش گرفته شده نه خودیاری.

مجید و حاج حسن علی الظاهر کلی رفیقن و میگن ما با هم مشکلی نداریم. ولی روی کاغذ چیز دیگه ایه و مجید معتقده که زمینای حاج حسن متعلق به اونه. حاج آقا کلانتری هم میگه من فلان میلیون خرج کردم و مدرکشا دارم که شورا بهم زمینا فروخته و اگه کسی زمین یا ساختمونا مخاد بیاد پولشا بده و بگیره.
مجید هنو درگیر شکایت بابت 10/000 متر زمین نشده و فعلاً تو کش راه دادگاهه بابت 8میلیون پولی که شورا ازش گرفته و پولشا مخاد فعلاً.حالا میگیم این قضیه یه جوری فیصله پیدا کنه و مجید بیخیال پولش بشه یا اینکه شورا 8 میلیونا پس بده یه جوری. ولی وای از روزی که اون قضیه بعدی رو بیاد. اگه طبق قانون بخاد عمل بشه که روزگار شورا و یه جورایی چوپونون سیاهه. چوپونونی که شاید سالانه 10-12 میلیون درامدش بیشتر نباشه الان باید لااقل 50-60 میلیون (چه بسا بیشتر) هزینه کنه و پولی که حاج حسن کلانتری خرج کرده را بهش بده و زمیناشا بخره و بعدشم مفتی تقدیم کنه به مجید.
فقط یه راه باقی ممونه. اونم اینکه مجیدا بپیچونن و یا با اعمال زور و فشار بگن زمیناتا نمیدیم و اسناد زمینایی که بش فروخته شده را ازش پس بگیرن.

راهکار دهیار جدید:
دهیار جدید گویی فعلاً کاری جز ماسمالی و درست کردن خرابکاریای پیشینیانا نداره. یه صحبت ضمنی باهاش کردم گفت که دهیاری و شورا انتظار دارن که پرونده به این شکل جلو بره. بابت زمین مجید میگن مجید زمینشا به درازا بسازه تا برسه به 10/000 متر. یعنی با توجه به 70 متر طولی که شورا در اختیارش گذاشته و دو طرفشا آپاراتی مهران و زمینای حاج حسن بسته ان مجید بیاد و عرض زمیناشا تا حدود 143 متر ادامه بده تا درست شه. جالبه عرضش میشه طولش و طولش مشه عرضش. در رابطه با اون 8 میلیونم میخوان که خودیاری محسوب بشه و دیگه شورا پولی به مجید نده. یعنی اینکه مجید خان از اونجا که یخورده اهل دل هستن، عاشوق چشم و ابروی کمون شورا و دهیاری سابق شدن و 8 میلیونا بهشون بخشیدن.
واقعاً با این مدیریتایی که تو آبادی بوده همینشم که هستیم باید خدا را شکر کنیم. یاد یه شعر افتادم که یکی از دوستام همیشه میخونه.
ولایتی که در آن حکم کند ابوالهادی
همیشه در عجبم چطور مانده آبادی

در پایان مجدد ازشون تشکر موکنم و از ایزد منان برای دهیار جدیدمون طلب صبر موکنم و واقعاً همه امیدمون به خودشه تا با کاردانی و کاربلدی این قضیه را ختم به خیر کنه تا هم عدالت رعایت بشه و کسی متضرر نشه و هم اعصاب و وقتش آزاد شه تا به عمران آبادی برسه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد