چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته سوم اسفند 1390

وبلاگ چوپونون هفته سوم اسفند 1390  

صندلی داغ - بهزاد فاتح

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،



خالو بهزاد فاتح
110 کیلو وزنشه
پسر دوم علی فتحی
متولد 57/6/29 چـوپـونـون
دوماد حاج محمود جلالپــوره
مدتیه دیده بان برتر استان شده
تا 13 سالگی ساکن چوپونــون بودن
20 سال با خونوادش اصفهـان نشستن
از ابتدای 86 اسـتخدام هـواشناسـی شده
برخلاف پدرش میونه ای با هیئت و حسینیه نداره
نماد شکمه با 35 سال سن! تازه قبولدار هم نیست


یکشنبه 21 اسفند 1390

چاربیتی با صدای عباس شهربابکی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

عباس رستمی؛ نوۀ مرحوم باقرسیاه


یکشنبه 21 اسفند 1390

امشب صندلی داغ بهزاد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،

بازم تاکید کنم تا یادتون نره

امشب صتدلی داغ بهزاد فاتح

از ساعت 9/5 تا 11 شب


یکشنبه 21 اسفند 1390

تصادف بعد مزرا حاج سلطون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،


صبح امروز ساعت 6:57 یه تصادف 206 و 405 بعد از مزرا حاج سیطون رخ داد که خوشبختانه تلفاتی نداشت. زنه که راننده 206 و تنها هم بود خودش موگفت مدیر هتل "یه تا"ی بیاضهه و تنها هم بود. 405 هم فکر کنم آخوند بود. یه جوونویی بود با عبا و ریشای ناز!
خلاصه اینا شاخ به شاخ شدن و گوشه ها ماشینشون بهم خورده و زنه دوتا ملّق مزنه ولی آخونده خیلی عالی کنترلش موکنه و با اینکه یه چرخش کنده مشه خیلی آروم پارکش موکنه. مث این فیلما خارجی که چرخ هواپیما وانمشه و خلبان میشونتش! مقصر هم بنظر میمد زنه باشه.
تنها مصدوم حادثه -خانم قربان اعتدال عربانی- بعد از انجام اقدامات لازم به درمونگاه چوپونون انتقال داده شد.


یکشنبه 21 اسفند 1390

خدمات دکتر حسنی به چوپونون 1

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،


دکتر حسین حسنی با حجب و حیای خاص خودش پله های ترقی را یکی یکی پیمود و تونست به بهارستان هم راه پیدا کنه. خیلی آدم خوبیه و شاید برای خیلی جاها کارامد هم بوده باشه. مخالفاش میگن کاری نکرده طی 8 سال و فقط شعار داده و یا کارهای دولت زحمتکش را به خودش نسبت داده.
من میخوام این عینک بدبینیا دور بندازم و بگم دکتر یه کلوم از حرفاشم دروغ نبوده. همشا راست گفته و با پیگیریای اون بوده که دولت کار انجام داده. لذا از رو سی دی تبلیغاتی دکتر و پوسترا دگۀ تبلیغاتش، کارایی که طی 8 سال برا شهرستان انجام داده را به اطلاع شما خوبان مرسونم.
البته بقول دوست خوبم، علی عمو، "اسب نفس بریده را طاقت تازیانه نیست". ولی اینا حرفائیه که داره رو دلم سنگینی موکنه و هرچند دکترمون که هنو 4 ماه دگه نمایندمونه خوشش نمیاد ولی باید بگم.

اولین چیزی که تو ویژه نامۀ جلوۀ کویر -دوبرگ روزنامه ای (8 صفحه) نظرما جلب کرد این بود که دکترمون هزاران هزار خدمت به شهرستانها و تک تک روستاهاش کرده. اسم همشونا اورده بود....
ولی دریغ از یکبار نام چوپونون!! تو این 8 صفحه از یه جاها و خدماتی نام برده بود که کم مونده بود شاخ دربیارم، برای جاهایی کار کرده بود که خدائیش من هنو اسمشونم نشنیده بودم. ولی تنها سهم چوپانان از تبلیغات دکتر حسنی در گوشه ای از این روزنامه این جمله بود:
"استقرار 3 دستگاه دوربین کنترل ترافیک در گردنه ملااحمد و محور چوپانان"
یعنی سهم چوپانان از 8 سال خدمات دکترمون تنها دوربینی بوده که برا جریمه کردن من و شما گذاشته!

                                       تربیت بدنی
اخذ بیش از 8 میلیارد تومن بودجه، سرانۀ فضای ورزشی نایین از 12% به 85% و در شهرستان خور از صفر% به 3% افزایش یافته. سرانۀ فضای ورزشی نایین از رتبه 16 به 4 ارتقا یافته. ورزشکاراش از 490 به 2000 نفر افزایش داشته. هیئتای ورزشی از 10 تا رسیده به 22 تا.  باشگاهها از صفر رسیدن به 7 تا. اماکن ورزشی از 3 به 13 افزایش یافته
... و اما سهم چوپونون

تیم فوتبال چوپونون که میرفت خور و جندق و 12-13 تا میزد و برمیگشت اثری ازش نیست. سالن موتورخونه که اونم به لطف اداره برق اونجا افتاده و زمانی رختکن فوتبالیامون بود به خرابه و پاتوق حشیشیا تبدیل شده. رئیس تربیت بدنی نایین آقای پورمهدی هنو چوپونونا ندیده و چوپونونیا اصلا نمیدونن پورمهدی زنه یا مرد؟ راستی مرده واقعاً؟ 7 سال پیش تو اولین سفر استانی داش محمود، یه سری طرح تصویب شد که تنها سهم چوپونون یه سالن ورزشی بود. مختص چوپونون هم نبود. تمام کوره دهاتای نایین این سهما داشتند. کلنگشم زدند و پی ریزیشا که دیدیم متوجه شدیم سالنش استاندارد نیست. رختکن نداره و دیوارش نیم متری زمینه و بسیار برای بازیکنا خطرناکه. مشغول این جوش زدنا بودیم که یهو کار تعطیل شد. بعد هم شنیدیم که 2 میلیارد اختلاس تو استانداری اصفهان شده و بودجه ورزش پریده. ولی جالب بود که بقیه روستاها مشغول کار بودن. حسنی دور قبل انتخابات با یک دغدغه تو چوپونون مواجه بود. تو سخنرانیا و تبلیغاتش گفت که پول جور شده و پیمونکارش آمادهه و همین فردا. فردا گفتنای حسنی بمدت 4 سال ادامه داشت. ولی پیمونکاری نیومد. کاری شروع نشد و کسی هم صداش درنیومد. چندماه پیش حسنی و رئیس تربیت بدنی استان اومدن و بازهم قول دادن و قرار بود 22 بهمن که گذشت شروع به کار بشه. ولی افسوس... بهرحال خوشحالیم که سالن دوم خور، سالن بانوان جندق، استخر سرپوشیده فرخی، سالنای کجون و هماباد و تک تک روستاهای منطقه ساخته شد و اختلاس شامل حال کسی جز ما نشد... افسوس از اون خونهایی که برای این نظام دادیم. از اون خدمات گستردۀ حسنی به ورزش نایین فقط 500 هزارتومنش به چوپونون رسید که سه روز به انتخابات به جوونا داد که عید برن بازی کنن و البته نورافکن کنار زمین موتورخونه به سفارش حسنی بود. دستش درد نکنه.

                                                     گاز
17میلیاردتومن صرف گازرسانی 131 روستای نایین شده. حتی روستاهای زیر 5 خونوار
... و اما سهم چوپونون

هیچ صحبتی از گازرسانی به ما نیست. یعنی اهمیتی قائل نمشن که بخوان اسممونا تو تبلیغاتشونم بیارن. فقط هرازچندگاهی که صحبت گازرسانی به خور و پتاس میشه ما هم دلمونا صابون میزنیم که دستی هم رو سر ما میکشن. شاید انتظار و توقعم زیاد باشه. ولی بحث من اینه: من میگم چوپونون برا مسئولین مث بچه سرراهی شده. اگه چیزی به خور و جندق بدن شاید خورده ریزاش تو مسیر به ما هم برسه. البته اگه منافع اونا را به خطر نندازه. مسئولین اهمیتی به چوپونون نمدن و قرار هم نیست تره ای برامون خورد کنن. ای کاش همین نیمچه صحبتی که میکنن که میخوان گازرسانی انارک و خورا انجام بدن میگفتن انارک-چوپانان-خور. مگه رأی ما که بیشتر از انارکم هستا نمخان. لااقل تو تبلیغاتشون که برامون ارزش قایل بشن. ولی این خبرا نیست...

                                                      آب
62 میلیارد تومن پروژۀ آبرسانی نایین به انارکه. 45 کیلومتر از این پروژه در دست اجراست و بزودی به بهره برداری میرسه.
... و اما سهم چوپونون

صحبتی از آب برا چوپونون نیست. به امید آبرسانی خور هستیم تا دستی بر سر این کودک سرراهی هم بکشند. خدمتی که در این دوره شد آبرسانی از بازیاب با تانکرای خور بود. البته آب انبارش از خیرینمون بود ولی آبرسانی با پیگیریای دکتر بود. حالا بماند که آبش کیفیتش افتضاحه و اهالی معتقدن که آب ایراجا میارن به اسم بازیاب!

                                                     برق
اخذ 13میلیارد تومن اعتبار برای برقرسانی. اکثر روستاها برقرسانی شد.
... و اما سهم چوپونون

جریان پست برق چوپونون -هرچند مربوط به قبل از حسنیه- یکی از درامترین داستانهای بعد از انقلاب چوپونونه. برای فرستادن برق به خور طبق کارشناسیاشون باید پست برق را در چوپانان میزدند. پست برق 63/20 هزار ولت چوپانان تصویب شد و تابلوشم زدن و پیمونکارشم معلوم شد که یهو کار مسکوت موند و به تاریخ پیوست. مشخص شد که خوریا اعمال نفوذ کردن و پست برقا از چوپونون گرفتن و برای کمبود برقش هم مجبور شدن از نایین ولتاژ را زیاد کنن. حدود 10 نفر اشتغال مستقیم از این مسیر از چوپونون گرفته شد. جالبه که بعد از سالها دوتا پست دگه به منطقه تعلق گرفت که یکیشا به انارک دادن و یکیشم به سه راهی جندق و نیروهاشم از انارک و جندق گرفتن. خلاصه ظلم به چوپونون هیچوقت تمومی نداشته. چوپونونی که از سال 43 برق داره و خوریا و جندقیا به چوپونون سفر مکردند تا برقا تماشا کنن!! البته در زمان دکتر حسنی زورمند با نصف خانوار جمعیت برقرسانی شد که جای تقدیر داره! 

                                            میراث فرهنگی
1700 میلیون تومن برا میراث فرهنگی بودجه گرفتن. میراث فرهنگی این بودجه را خرج یه لیست بلندبالا کرده که ببینید شاخ درمیارید. بودجه های سرسام آوری که خرج بازارها، مغازه ها و خونه ها، حمومها، یخچالا، مساجد، آب انبارا، آسیابا، برج و باروها، کلاسای آموزشی، کمپینگا و ... که در نایین، انارک، بافرون، محمدیه، نیستونک، نوآباد، مزرعه امام، بیاضه، جندق و ... شده. نزدیک 2 میلیارد تومن. 
... و اما سهم چوپونون

از بافت قدیم چوپونون خرابه هایی باقی مونده که بتدریج دوستان دزد و کراکیمون دارن مس های قدیمیشا خالی موکنن و  از اتاقا و حیاطاشم بعنوان طویله استفاده مشه. اوضاع حموم که دگه گفتن نداره همتون مدونت چخبره. خونه های قدیمی دارن یکی یکی نابود مشن. برجامون که بعد انقلاب خراب شد و ربطی به حسنی و رضوی نداشت. ولی الان ریگ برگردونا (برجکای ورودی پشت شورخون) دارن یکی یکی خراب مشن. برا کمپینگ مجید اسکندر ببینید چقدر حمایتش کردند! من یکی که دگه روگاه سرمایه گذاری تو چوپونونا ندارم! برا مسجد و حسینیه و امامزاده و همه چیزای قدیمی دگه فقط خیرینمون کار کردند، ولاغیر! جالب بود برام. در لیست تبلیغاتی دکتر برا میراث فرهنگی نوشته بودن: 
"مرمّت برج کبودان انارک 12 میلیون تومان"
نزدیک بود شاخ دربیارم. کبودان انارک! معنیش این بود که دکترمون حتی برا تبلیغاتشم حاضر نیست اسم چوپونونا بیاره. حاضره با نسبت دادن کبودان به انارک 800 تا رأیشونا بخره، ولی از خیر 1000 تا رأی ما بگذره. چون به سادگیمون پی برده. میدونه ما مردم چوپونونیم، میدونه ما صدامون به جایی نمرسه...

                               ادامه دارد  


یکشنبه 21 اسفند 1390

جارو 2

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

قدیمیا با پای برهنه جارو نمکردند و جاروکردن با پای برهنه را خوب نمدونستند.

یادآوری:
قدیمیا شب هنگام جارو نمکردن و جارو پارو تو شبا خوب نمودونستن 
اون قدیما اگه موقع راه رفتن پای کسی به جارو برخورد میکرد، برای جلوگیری از شومی و نحوست، خلالی از جارو را جدا میکردند و با آب دهن خیسش میکردند و اونا پشت سرشون مینداختن.
قدیمیای چوپونون معتقد بودن جارو کردن پشت سر مسافر شگون نداره و باعث میشه مسافر به سلامت نرسه.




شنبه 20 اسفند 1390

دل خسته ام خدایا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


دل خسته ام خدایـا          از هرچه بیوفائــی

از هرچه نارفیـقــی          از غصۀ جدائـــی

دل خسته ام خدایـا          راهی بده نشـــانم

این غصۀ جدائـــی          آتش زده به جـانم

در کوچه های قلبـم          گلهای لاله پژمـرد

یک قلب پاک و تنها         در حسرت دلی مرد

دل خسته ام خدایــا         ای کاش همدمی بود

ای کاش میشد امشب         بی حسرت و غم آسود

امشب ستــاره ها را          تا صبح میشمـــارم

دل خسته ام خدایــا          دل بر تو می سپارم

باران ببــــار امشب          غم از دلـم جدا کن

تا لحظـۀ رسیـــدن           با من خدا خدا کن

دل خسته ام خدایــــا...

دل خسته ام خدایــــا...

 

16 بهمن 90

سمیه جلالپور



شنبه 20 اسفند 1390

نخلای دیروز

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

این عکسها که همش مال دیروزه را دوست خوبم آقای علینقی جلال گرفته که مراتب سپاس و تشکرما از همینجا خدمتشون ابراز موکنم.

نخل و شکوفه دادن درختا



نخل و امامزاده


نخل و خورشید


شنبه 20 اسفند 1390

انتشار کتاب "چوپانان، نگین کویر"

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

کتاب «چوپانان، نگین کویر» که به قلم استاد مهدی افضل نگارش یافته است در آخرین روزهای سال ۱۳۹۰ مراحل چاپ و صحافی خود را گذراند و برای اولین بار در نمایشگاه نوروز ۱۳۹۱ چوپانان عرضه خواهد شد.

(از آنجا که نگارش این کتاب، کاری بزرگ در زمینه فرهنگی چوپانان است این مطلب تا نوروز در بالای سایت قرار داده می‌شود)


منبع: خبرگزاری چوپانان


شنبه 20 اسفند 1390

پا سبک کردن7 - نمدداغ

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

...
کوکب چادرش را سر کرد و درحالی که می رفت به خواهر زهرا گفت مردم را خبر کنید که زهرا زایمان کرده و با لبخند رضایت و با بدرقۀ گرم اهل خانه از در چوبی و هشتی بزرگ خانه خارج شد. خواهر زهرا  بلافاصله آتشی فراهم کرد. با زغال آتش در منقل کوچکی اسفند روشن کرد و با مقداری زردچوبه و نمک اطراف منقل و اسفند را تزئین کرد و منقل را در کنار هشتی و بیرون خانه گذاشت. منقل تزئین شده علامتی بود برای اهالی روستا که بدانند زهرا زایمان کرده است.
آرامش به خانۀ حسن بازگشته بود. بتول در تدارک درست کردن غذا برای زهرا بود. مقداری روغن حیوانی، زردچوبه، دارچین، سیاهدانه،زیره سیاه کوبیده و شکر را در ظرفی مخلوط کرد و مقداری حرارت داد. این غذای مقوّی گداخته نام داشت. مقداری نان در کاسه ای ریز کرد و گداخته را روی نان ریخت و کاسه را به دست زهرا داد و گفت: " مادر باید این گداخته را بخوری واست خوبه، جون میگیری مادر".
حالا کدبانوی خانه بتول بود. زحمت پذیرایی با شیرینی و چای هم گردن بتول بود. همۀ اعضای خانوادۀ زهرا و حسن در کنار زهرا بودند، چون معتقد بودند تا 10 روز نباید زائو را تنها گذاشت چون ممکنه آل بچه را بدزده و زائو حالت جنون بگیره.
روز دوم زایمان بود و خونریزی زهرا لحظه به لحظه بیشتر میشد. خون زیادی را از دست داده بود و رنگی بر رخسارش نمانده بود. باز هم دست به دامان کوکب شدند. کوکب نمد شتری را با خودش اورده بود. نمد شتر را روی آتش حسابی داغ کرد و روی زخمهای زهرا گذاشت. درد و سوزش زیادی داشت ولی زهرا چاره ای جز تحمل نداشت. بعد از نمدداغ کردن هم زخمها را دود گردو داد. به این صورت که  مقداری پوست گردو را آتش زد و زیر لحاف زهرا گذاشت تا دود غلیظ آن به زخمهای نمدداغ شدۀ زهرا برسو و بهبودی آنرا تسریع بخشد...

                                         ادامه دارد


شنبه 20 اسفند 1390

قاضی در خور و فرخی و جندق

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

دادستان طباطبایی دیروز در منطقه چرخی زد و چونان حسینی و طیب و راجی و رضوی و حسنی پوزخندی به دهات پشت کوه افتادۀ چوپونون زد و برگشت سر زندگیش
قاضی طباطبایی برای تشکر از مردم منطقه که حضور داشتن تو انتخابات بویژه اوناییکه رأیش دادن اومده بود. ولی گویی چوپانان همچنان سهمی از عدالت ندارد و ما باز هم باید چوب بی بزرگی و بی کس و کاری را بخوریم.
آقا جون، عدالت کیلو چنده؟
تا ما هم مث دهاتای اطراف خودمون آستینامونا بالا نزنیم قرار نی کسی محل بذاره بمون.
دادستان دیروز شدیداً مورد استقبال خوریا و فرخیا و جندقیا قرار گرفت و دمشون گرم خور و بیابونکیا هرچی شتری بود جلوش به زمین زدن. بد نیست ما هم این کارا را یاد بگیریم. باور کنید به امید عدالت کسی نباید باشیم. این تازه اول راهه. ما دقیقاً داریم همون مسیریا طی میکنیم که طی سالیان قبل هم تجربش کردیم.
بخدا این راهش
به پیغمبر ضرر میکنیم اگه الان نجنبیم


شنبه 20 اسفند 1390

صندلی داغ - فردا یکشنبه - شب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :صندلی داغ چوپونونی ،

صندلی داغ فردا شبمون از ساعت 9/5 شب تا ساعت 11 برگزار مشه. سوالای داغتونا از حالا آماده کنت تا تو گزارش هوای پسفرداش حتماً داغی صندلیشا هم ذکر کنه!
بهزاد فاتح
یکی از دیده بانان برتر کشور

به امید حضور داغ کنندۀ همتون و صندلی داغی دیگر!!


جمعه 19 اسفند 1390

فراخوان "مقاله" با موضوعات فرهنگی چوپانان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

از کلیه خواهران و برادران دعوت بعمل می آید مقالات فرهنگی خود را با موضوعات ذیل در اختیار مسئولین نمایشگاه الماس خوش تراش کویر قرار دهند تا پس از بررسی توسط صاحبنظرانمحلی، بهترین مقاله انتخاب و طی مراسمی هدیه ارزشمندی تقدیم نویسنده گردد.

موضوعات:

1-   فرهنگ و آداب و رسوم چوپانان

2-    معماری و میراث فرهنگی چوپانان

3-   چوپانان، گذشته، حال، آینده

4-    چوپانان، الماس خوش تراش کویر

 

کلیه دوستان مطالب و مقالات خود را حداکثر تا صبح دوم فروردین 91 به آقای صادق محمدی در چوپانان تحویل نمایند.

 

انجمن دوستداران میراث فرهنگی چوپانان

 


جمعه 19 اسفند 1390

سطل احتیاط

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

استفادۀ بهینه از امکانات موجود؛ سطل زباله بجای مثلث احتیاط



جمعه 19 اسفند 1390

حاج عباس در چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر دیروز حاج عباس پس از 40 روز دوری از وطن به آبادی برگشت و مورد استقبال فامیلا و همشهریا قرار گرفت.
شکر خدا حالش خیلی بهتره و ایشالا مردم هم مراعات حالشا بکنن و به عیادتای کوتاه و کم حرف بسنده کنن.
حدود 40 روز پیش حاجی قلبشا عمل کرده و باید دگه دل به خود بذاره و کمتر جوش بزنه.
مردمم باید بیش از پیش هواشا داشته باشن و دگه سؤالا صندلی داغی ازش نپرسن تا هرچه سریعتر به زندگی معمولش برگرده!
به امید بهبودی هرچه سریعتر برا حاج عباس

چوپانان و مشکلی به نام "پزشک"

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

با رفتن دکتر هنرمند امروز چهارمین روزه که چوپونون دکتر نداره و بیمارا برای یه تب و سرماخوردگی مجبورن راهی یزد و نایین بشن. از 14 الی 18 اسفند پزشک نداشتیم.
البته امروز عصر یه پزشک مؤقت برامون فرستادن. ولی چندروز دگه خانم دکتر حسینی هم میره و همچنان بدون دکتر خواهیم بود. دو اکیپ از اهالی بطور جداگونه تومار نوشتن و دارن امضا جمع موکنن با این موضوع که مسئولین هرکاری میکنن فقط افشاری را نفرستن آبادی. ایشون سه سال خدمت کردن بسشونه و دیگه نمیخوایم زحمت بدیم بهشون. البته گویی خود دکتر هم ناز فرمودند و نمیخوان بیان چوپانان! (نه حالا! جــــونِ من!).
خلاصه امروز عصر ساعت 4 تا 5 دکتر تو درمونگاه میشینه و اگه کسی مریضه یا علی!
شنبه و یکشنبه هم پزشک داریم. ولی از یکشنبه عصر مجدداً به مدت 4 روز پزشک نخواهیم داشت. برای ایام عید هم مشکل خواهیم داشت. گویی از پنجم عید قراره دکتر افشاریا بفرستنش چوپونون که بی شک تنشهایی را بوجود خواهد آورد. مردم آروم و بی خیال و بی همت چوپونون همیشه با ایشون مشکل داشتن. بعید به نظر میرسه که 4-3 هزار نفر جمعیت شهرنشین و تحصیلکرده ای که از بیرون میان بتونن رفتارا و متود درمانی دکتر را تحمل کنن.
مسئولین بهداشتیمون واقعاً در تکاپو هستن تا این مشکلاتا حل کنن که البته هنو موفق نشدن و پزشک ندارن. 
ایشالا که هرچه سریعتر مسئولین به فکر باشن و پزشکی در خور و شأن اهالی بفرستن.


پنجشنبه 18 اسفند 1390

تجلیل از دیده بان برتر استان اصفهان در پایتخت

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،



روز گذشته دومین جشنوارۀ برترینهای سازمان هواشناسی کشور با حضور مسئولین عالیرتبۀ این سازمان در تهران برگزار شد. برترین دیده بانهای هر استان پیش از این به سازمان معرفی شده بودند که از بین برترینها یک نفر انتخاب شده بود و در این جشنواره از ایشان تجلیل بعمل آمد.
این جشنواره در سالن همایشهای سازمان هواشناسی کل کشور برگزار شد. در این مراسم آقای بهزاد فاتح (پسر علی فتحی)، دیده بان ادارۀ هواشناسی چوپانان، بعنوان برترین دیده بان استان اصفهان شناخته شد و از ایشان و 31 نفر دیگر (برترین دیده بانهای استانهای دیگر) تقدیر بعمل آمد.

بهزاد لوح تقدیرشا از دست مهندس صناعی، معاون وزیر راه و رئیس سازمان هواشناسی کشور دریافت کرد.



موفق باشی خالو!


چهارشنبه 17 اسفند 1390

یه کوچولو خطر!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

بدون شرح


چهارشنبه 17 اسفند 1390

بهزاد فاتح؛ دیده بان برتر استان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

صبح امروز همایش دیده بانان برتر در سالن همایشهای سازمان هواشناسی کل کشور در تهران برگزار میگردد. آقای بهزاد فاتح از ادارۀ هواشناسی چوپانان بعنوان برترین دیده بان استان اصفهان شناخته شده و در این مراسم حضور خواهند داشت و جوایز خود را دریافت خواهند کرد.
این موفقیت را به جناب آقای فاتح تبریک میگیم و ایشالا که در تمام مراحل زندگیشون موفق باشن.
اخبار تکمیلی را بزودی به اطلاع شما دوستداران چوپونون خواهم رساند.


چهارشنبه 17 اسفند 1390

پا سبک کردن6 - پس از زایمان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

...
نگرانی در چشمان بتول موج میزد. کوکب استکانی را دست زهرا داد و از او خواست محکم داخل استکان فوت کند. توانی برای زهرا باقی نمانده بود. ولی با آخرین نایی که داشت در استکان فوت می کرد. یک فوت،،، دو فوت،،، سه فوت،،، تا اینکه بالاخره سلا پائین آمد. کوکب نفس عمیقی کشید و از خنده اش مشخص بود که این بار هم از کارش راضی است. زخم زهرا را با پارچه ای تمیز کرد و زهرا را در رختخوابش خواباند.
زهرا به بچه اش نگاه میکرد. این لحظه را با تمام دنیا عوض نمیکرد. خاتون "سلا" را برداشت و به حیاط رفت. جفت را دست حسن داد و گفت: "این جفت را برو زیر خاک کن که یه وقت گربه ای، چیزی، با خودش نبره! آخه خوبیّت نداره، ممکنه زهرا برا همیشه نَزا بشه". حسن جفت را گرفت و در باغچۀ خانه گودالی حفر کرد و جفت را زیر خاک کرد.خاتون پیش کوکب برگشت. زهرا در حال استراحت بود. بچه را از ملحفه دراوردند و مقداری نمک سرتاسر بدن بچه مالیدند و بعد بدنش را با آب گرم شستند. بعد از خشک کردن نوزاد مقداری روغن حیوانی را با یک تکه پارچۀ تمیز روی نافش گذاشتند تا عفونت نکند. بعد از آن لباس نرم و تمیزی را که زهرا با دستان خودش بافته بود تن نوزاد کردند و بعد او را قنداق کردند.
در ظرفی جداگانه روغن حیوانی و نبات را قاطی کرده بودند. خاتون انگشت خود را در ظرف روغن و نبات کرد و در دهان نوزاد گذاشت.نوزاد شروع به مک زدن کرد. این کار ادامه داشت تا زمانیکه نوزاد به خواب رفت. نوزاد را در جای مخصوص و بین زهرا و دیوار خواباندند تا از آسیبهای احتمالی و لگدمال شدن توسط بچه ها در امان باشد. خاتون تسبیحی را در کاسۀ چهل اسم گذاشت و مقداری آب داخل آن ریخت و کنار رختخواب زهرا و پسرش گذاشت. او معتقد بود با این کار نوزاد تا 40 روز از چیزی نمی ترسد. کاسۀ چهل اسم کاسه ای کوچک و فلزی بود که با چهل اسمی از اسمای الهی و ائمه که بر آن حک کرده بودند، متبرک شده بود...

                                            ادامه دارد


سه شنبه 16 اسفند 1390

بازگشت چوپونونیا از عمره

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

طی چند روز گذشته تعدادی از مسافرین خونۀ خدا، به میهن اسلامیمون برگشتند . این گروه بعنوان رئیس، معاون و خدمات کاروان زوار مکه و مدینه حدود یه ماهه که عربستان بودن و طی روزهای اخیر به ایران-اصفهان برگشتند.
90/12/12 - محمد سعادت (پسر مرحوم حسین آقمحمد)، محمدرضا کلانتری (پسر اسّا غضنفر)، احمدرضا ناظر (دوماد حسین شعبون).
90/12/13 - مجید کلانتری (پسر اسّا محمود)، یحیی سعادت (پسر حاج حسین)، محمدرضا فرمانی (دوماد حاج حسین).
90/12/14 - حاج حسین سعادت (پسر مرحوم حاج ابوالقاسم نقی)، علیرضا مرتضوی (عموعلیرضا)، عباسعلی کلانتری (پسر اسّا غضنفر).

حجّهم مقبـــــــــــــول و سعیهم مشکــــــــــــــــور


سه شنبه 16 اسفند 1390

کوچه های بی کسی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


در میان کوچه های بی کسی
هیچ کس تنهائیم را حس نکرد
تا عبور از لحظۀ دلواپسی
پرسه با رسوائی ام را حس نکرد
گرچه جان کردم نثار او چه سود
وسعت شیدائی ام را حس نکرد
از تفاوت های من با دیگران
فطرت والائی ام را حس نکرد
آنکه میزد لاف مجنونی ز عشق
خواهش لیلائیم را حس نکرد
من که چون پروانه زعشقش سوختم
از چه بی پروائیم را حس نکرد
مانده این حسرت مرا بر دل چرا
هیچکس تنهائیم را حس نکرد؟

حاجی کاظمی


سه شنبه 16 اسفند 1390

قیچی باز

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

قدیمیا هیچوقت قیچی را بصورت باز رها نمکردند...
اعتقاد خاصی داشتند که من نمدونم


سه شنبه 16 اسفند 1390

پرسشی از رهبر فرزانۀ انقلاب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

پرسش: 
آیا کسی که در هنگام رای دادن در انتخابات بین دو نفر هر دو را افسد می داند و نمی تواند یکی را بر دیگری ترجیح دهد و در انتخابات شرکت نماید و رای ممتنع در صندوق بیاندازد به تکلیفش عمل نکرده است؟

رهبر انقلاب:
در پاسخ به این سؤال مختصرا گفتنی است؛ اگر واقعا تحقیق کرده و کسی را صالح برای انتخاب پیدا نکردید، اشکال ندارد . زیرا رای سفید نیز همانند بقیه آراء در درجه اول بیانگر میزان حضور و مشارکت مردم در انتخابات و حمایت آنها از کشور و نظام اسلامی است...


دوشنبه 15 اسفند 1390

دو تا آخوند درست حسابی!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

خوشبخت؛ 6-5 سال پیش؛ استقبال از کربلائیا؛ فلکه 


شیخ حمید؛ نوروز90؛ گردش خونوادگی؛ حجت آباد


دوشنبه 15 اسفند 1390

انقلاب درختکاری در چوپونون بعد از سالها

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

از حدود یه هفته پیش تا حالا، حال و هوای درختکاری تو چوپونون برقراره. دهیار واقعاً داره یه کارایی موکنه و هرچیم مخاهی خودتا به بیخیالی بزنی ولی بازم تغییر تو آبادی براحتی متونی لمس کنی. طی این یه هفته 2000 درخت در چوپونون نشونده شده که جای تقدیر و تشکر فراوون از مهندس جلال و دهیار فعالمونا داره. درختکاری تا امروز همچنان ادامه داره. این 2000 تا درخت که نشونده شده درختهای کاج، سرو، سنجد، توت، اقاقیا، زیتون تلخ و ارغوان هستن. بهرام قلیزاده -کارگر دهیاری- از صبح تا شب با ترکتل داره دورادور خیابونا را نهالکاری موکنه.
اتفاق جالبی هم در بهشت سجادمون افتاده. محوطه باز را خط کشی کردن و خیلی توپ درختکاری شده. یخورده به نظم اومده و دگه قبرهای جدید بی نظم نخواهند بود و تو یه راستا قرار میگیرن و ردیف بالاسر و پایین پای قبرها درختکاری شده.
البته درخواست درختشون مختص همین تعداد نبوده و امروز هم 2000 تا درخت دگه تحویل شورا مشه و فردا به چوپونون مرسه و از فردا کاشت 2000 درخت دیگر در چوپونون شروع مشه. آبیاری درختها هم با ماشین آتش نشانی انجام مشه.
ایشالا که موفق و موید باشت


دوشنبه 15 اسفند 1390

مشت بیخ دم!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

"مشتِ بیخ دم" یا "مشتِ پسِ .. ـایه" شنیدت؟!
وقتی میخواسن چپش یا قوچ را اخته کنن مینشستند پشتشون و با ابزاری که داشتند اونا را عقیم مکردند. حیوون بیچاره خیلی درد میکشید. در حدی درد میکشیده که بجای بعبع و معمع، عرعر بکنه، بعد که مخاسن حیوونا ولش کنن که بره یه مشت محکم از ته دل مزدن (به همون جایی که کشیده بودن و الان نداره) و ولش مکردن! فکر کنم برا این بوده که تا حدودی درد اولیا یادش بره!
بین چوپونونیا این داستان اینجور جا افتاده که: چپش و قوچ میگن " ما از کشیدن فلانموندردمون نیومد، ولی از اون مشت خیلی دردمون اومد و دلخوریم"
بذارت یه مثال دگه بزنم که روشنتر بشت:
یه پیرمردای آبادی یه مدت مریض احوال بود و بستری بود. وقتی حالشا پرسیدیم گفت مریضیم که جای خودش، ولی اون سوندی که بهم زدند مشت بیخ دم بود!
بزرگترا که مدونسن قضیه چیه! ایشالا که جوونا هم روشن شدن!

و اما قضیه ای که مخام براتون بگم...

دکتر هنرمند خداحافظی کرد و از چوپونون رفت. گمانه زنی هایی برای پزشک جانشین دکتر خوبمون داره میشه که مووای تن آدما سیخ میکنه. قراره یکی از پزشکای سابق چوپونونا -که چند سالی خون ملتا اینجا تو شیشه داشت- مجدد بفرستند چوپونون. ایشالا کار به افشاگری و مسائل پشت پردۀ این پزشک نکشه و شبکه بهداشت و مدیر لایقش این اشتباه را انجام ندن. مردم دارن تومار پر موکنن که فلانی را برش نگردونن و تو همون شهر خودشون خدمترسانی کنه و دینشا به وطن خودش ادا کنه.
داغ رفتن پزشک خوبی چون دکتر هنرمند برای اهالی چوپونون کافیه و دیگه تحمل این مشت بیخ دم را ندارن. شک نکنید که اگه بیخیال و ساکت بمونید مثت سه سال گذشته همون روال در بهداشت چوپونون پیاده خواهد شد و دودش در چشم من و شما و خانواده ها و پدربزرگ و مادربزرگامون خواهد رفت. ایشالا که شبکه بهداشت به خواست اهالی و درمونگاهیا و شورا و دهیاری عمل کنه و این خیانتا در حق اهالی مظلوم و بیصدای چوپونون نکنه.


دوشنبه 15 اسفند 1390

پا سبک کردن5 - پاسبک کردن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

...
بالاخره تلاشهای زهرا بی فایده نماند و کوکب سر بچه را دید. کوکب معتقد بود که هنگام زایمان نوزاد دختر روش به سمت مادر است و نوزاد پسر پشتش طرف مادر است. بچه بتدریج با فشارهای زهرا و کمک پیشنشینها متولد می شد. کوکب دو دست خود را به کتفهای نوزاد زد و با دو حرکت آرام به بالا و پایین بچه را بیرون آورد.
صدای گریۀ بچه تمام دردهای زهرا را از یادش برده بود. کوکب همچنان بچه را در دستانش داشت و قربان صدقه اش می رفت. به اندازۀ یک انگشت بالای ناف نوزاد را که یک پسر تپل و ناز بود با یک تکه القاج دو گره نزدیک به هم زد و وسط آنرا با قیچی برید. بچه را در ملحفه ای تمیز پیچید و کنار بستر زهرا خواباند.
زهرا حسابی خسته شده بود. خاتون (پس نشین) خبر تولد و سلامتی کودک را با خوشحالی تمام به حسن و دیگران داد. غلغله ای در حیاط بپا شده بود. دخترها دست می زدند و آواز می خواندند. پسرها دور حسن را گرفته بودند و سربسرش می گذاشتند. پدر زهرا و پدر حسن هم خیلی خونسرد و مغرور مشغول پوک زدن به چپقهایشان بودند.
اما زایمان زهرا هنوز تمام نشده بود. هنوز سَلا (جفت) خارج نشده بود. پیش نشین همچنان دستش روی شکم زهرا بود و آرام بطرف پائین فشار وارد می کرد تا سَلا خارج شود. دستش حسابی خسته شده بود. ولی کوکب اجازه نمی داد دستش را بردارد. چون ممکن بود جفت بالا برود. خونریزی زهرا بیشتر شده بود. کوکب تکه ای نبات را در دهان زهرا گذاشت تا هم نیروی تازه ای بگیرد و هم مانع خواب رفتن زهرا بشود. چرا که هم خیلی خسته بود و هم خون زیادی از دست داده بود.
خاتون گفت: "من شنیده ام که کسانی که جفتشان پایین نمی آمده، یک کیسه ریگ را به بند جفت وصل می کردند تا پائین بماند و بالا نرود". کوکب که از این فضولی خاتون خوشش نیامده بود زیر لب  گفت: "نه، ممکن است بند کیسه پاره شود . من با چشم خودم دیدم که یکی از ماماچه های قدیم این کار را کرد و بخاطر سنگینی کیسۀ ریگ بند ناف پاره شد و جفت بالا رفت. آن زائو هم یک روز بعد بعلت خونریزی زیاد از دنیا رفت. اون نباتا بده..." خاتون فهمید که اون نباتا بده یعنی دیگه فضولی نکن. مشغول دعا خواندن شد و تکه ای نبات را در دهان زهرا گذاشت...

                               ادامه دارد


دوشنبه 15 اسفند 1390

کـــــــــــمـــــــــــــــــــــک!!!!!!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

کمک کنیــــــــــــــــــــــــــــــــــد!!!!!!

این مطلب تا عید بعنوان اولین مطلب در صدر وبلاگ باقی میمونه!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد