چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

سفرنامه و وجه تسمیه گردشگاه گراز

وجه تسمیه گردشگاه گراز 

نوشته : ابوالقاسم مستقیمی

بارها این سوال برایم مطرح شده بود که چرا به چشمه بالای عباس آباد که محل تفریح ما چوپانانی هاست گراز گفته می شود؟ امٌا تا کنون پاسخی برای آن نیافته بودم تا اینکه امسال با تیز بینی و نکته سنجی یکی از گردشگران همراهم به علت اسم گذاری این چشمه دست یافتم و حیفم آمد که آنرا به دیگران ارائه ننمایم

یک روز با صفا در دره گراز

روز ششم فروردین جوانان فامیل ما که هیچکدام چوپانانی نیستند و فقط والدینشان و یا یکی از آنها چوپانانی هستند تقاضای رفتن به یک گردشگاه نمودند و من گراز را پیشنهاد کردم اما گراز معمولا برای آدمهای زیر 50 سال خوب است و بالای 50 سال آنهم غیر ورزشکار توصیه نمی شود به هر حال به اتفاق 10 نفر از افراد فامیل یک روز بعد از ظهر راهی گراز شدیم تا عباس آباد که برای بچه ها تازگی نداشت و همه چندین بار به آنجا رفته بودند.

 از عباس آباد تا پای کوه عباس آباد در روی جاده ای که بر اثز عبور ماشین به وجود آمده بود و خیلی هم مطلوب نبود به پیش رفتیم و در پای کوه توقف کردیم و 9 نفر برای رسیدن به گراز حرکت کردیم البته یکنفر 50 ساله بهتر دید که در پای کوه تنها تفریح کند .

کوره های ذغال سوزی

دره ای که به سمت چشمه گراز می رود دره با صفایی است و خوشبختانه درختان بادام کوهی زیادی دره را پوشانده و در ایام عید مملو از شکوفه است که بارها ما توانستیم عکسهای زیبایی تهیه کنیم در مسیر حرکت ما به دو کوره ذغال سوزی رسیدیم که برای همه این پرسش مطرح شد که این کوره ها برای چیست و من چون با این کوره ها آشنا بودم توضیح دادم که چوب های درخت بادام کوهی در داخل این کوره ها ریخته می شده و بعد آنها را آتش می زدند و موقعی که چوبها خوب مشتعل می شده دهانه کوره کاملا مسدود می گشته تا اکسیژن به دورن کوره نرسد و چوبهای نیم سوخته بر اثر گرمای درون کوره به ذغال تبدیل می شده بعد از گذشت چند روز که کوره کاملا سرد می شده درب آن باز می شده و ذغال آن که ذغال مرغوبی بوده با الاغ یا شتر برای فروش عرضه می شده است. من خودم به یاد دارم که اول زمستان چند جوال ذغال از اهالی عباس آباد خریداری می کردیم و روزی یک یا دو اجاق ذغال برای گرمای اتاقمان استفاده می کردیم اما حا لا به وضوح درک می کردم که چقدر درخت بادام در کوه عباس آباد برای ذغال سوزی کنده شده و ازبین رفته است که البته در 40 سال اخیر به علت رواج بخاری نفتی و اجاق های گازی قطع درختان کاهش و یا قطع به صفر رسیده و به همین علت ما دره گراز را پر از درختان بادام می بینیم.

کاهش آّب چشمه گراز

من به اتفاق یکی از جوانهای فامیل زودتر به چشمه گراز رسیدیم متاسفانه آب چشمه گراز شدیدا کاهش یافته بود زیرا در مراحل قبلی که من به گراز رفته بودم از سقف غار و دیواره های آن آب فرو می چکید و حوضچه سیمانی پراز آب بود و از لوله بالای آن مقدار کمی آب دائما فرو می ریخت و حوضچه خاکی آن هم مملو از آب بود . امٌا امسال حوضچه سیمانی قطره ای آب نداشت و از سقف و دیواره آب فرو نمی چکید و فقط از قسمتی از دیواره مقدار کمی آب تراوش می کرد و حوضچه خاکی پر از آب بود من به داخل حوضچه که نگاه کردم یک تکه پوست پرتقال و یک دستمال کاغذی مچاله را در داخل حوضچه دیدم که قبل از هر چیز خم شده و با دست این اشغالها را از داخل حوضچه خارج کردم تا گردشگران شهری من این صحنه زننده را مشاهده نکنند.کم کم همه به محل چشمه صعود کردند و لیوان های پلاستیکی یک بار مصرف را برای پر کردن یک لیوان آب تمیز در محل های تراوش آب قرار دادند امٌا تلاش آنها بیهوده بود  زیرا میزان آب دهی چشمه بسیار کم بود .

چای اویشن در کوه

 قبلا کتری را برای تهیه چای با خود آورده بودم با یک لیوان پلاستیکی از مرکز حوضچه آب به داخل کتری ریختم  و بعد از تهیه هیزم آنرا به اصطلاح برای جوش آمدن روی اجاق پر آتش گذاشتم

چون مشاهده کردم که بچه ها همه تشنه هستند و زحمت آنها برای تهیه آب بی نتیجه است با یک لیوان پلاستیکی آب از حوضچه بر داشتم و نوشیدم که بعدا دیدم یکی یکی از حرکت غیر بهداشتی من تقلید کردند و هر کدام لیوانی از آب را نوشیدند . به هر حال کار اشتباهی بود که ما انجام دادیم . بعد از جوش آمدن آب کتری مقداری از برگهای آویشنی را که از داخل دره چیده بودیم به داخل کتری ریختیم و بعد از 5 دقیقه جوشاندن مقداری چای نیز به کتری اضافه کردیم و جای شما خالی یک لیوان چای اویشن آتشی با آب آلوده چشمه گراز در لیوان پلاستیکی نوشیدیم که خیلی با صفا خوشمزه و انرژی دهنده بود.

وجه تسمیه گراز

تا چای آماده شد من به صحبت های گردشگران فامیل همراهم توجه کامل داشتم که بهترین بحث آن این بود

سارا دختر برادرم که دانشجوی کارشناسی ارشد رشته الکترونیک است و در شعر و شاعری هم استعداد دارد و ان شاالله گوی سبقت را از پدرش خواهد ربود گفت که من وقتی به اینجا نزدیک شدم در محل سقف صفه ی چشمه ودر قسمت بالای چشمه غارچه ها یا سوراخ هایی را مشاهده کردم که احساس نمودم این سوراخ ها شباهت زیادی به چشم گراز دارد و به احتمال زیاد این شباهت ها سبب شده است که این چشمه را گراز بنامند من از تخیل بسیار زیبا و منطقی سارا بسیار خوشم آمد و احتمال دادم که گذشتگان نیز بر همین اساس این نام گذاری را انجام داده اند . نمی دانم که اعتقاد دیگران در این زمینه چیست؟

توصیه های گردشگری

بعد از خوردن چای ،و سایل جمع آوری شد و بنا به توصیه همراهان سهری من اشغال هایمان هم جمع آوری گردید تا در کنار چشمه رها نشود .

من در کنار چشمه دو درخت گردو و درخت توت دیدم و می دانستم که این درختها کار کیست اما چون سوالی در این باره نشد من توضیحی ندادم

چند توصیه به گردشگران گراز

از ریختن اشغال در کنار چشمه خوداری کنید

در داخل حوضچه دست نشوئید و برای برداشت آب  و شستشواز ظرفی استفاده کنید

اگر کتری یا ظرف یا قند ندارید در داخل تنور کنار صفه چشمه می توانید آنها را بیابید و استفاده کنید

اگر قند یا لیوان و... داشتید و دوست داشتید آنها را در داخل تنور برای استفاده دیگران قرار دهید

اگر مدت زیادی می خواهید در آنجا توقف کنید با پاکسازی حوضچه به خود و دیگران کمک کنید

از شکستن درخت های سبز برای تهیه سوخت خوداری کنید

خدا رحمت کند رادیو و فرزندش را

در بین راه که پائین می آمدیم با یک گروه گردشگر دیگری بر خوردیم که به سوی چشمه صعود می کردند پیر ترین آنها آشنای من بود پسر کوچک محمدعلی جلالپور (رادیو خومان) بعد از احوال پرسی من یادی از رادیو کردم که درختهای گردوی کنار چشمه را شنیده بودم که او کاشته است اما او توضیح داد که کاشت آن درخت ها کار برادر مرحومش احمد بوده است

به هر حال روز خوبی بود و گردش در دره گراز را من به همه همشهریها خوب توصیه می کنم
(8) نظرات
  موضوع: گردشگری ، مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 فروردین 1391 ساعت 06:22 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد