چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته سوم خرداد 1391

وبلاگ چوپونون هفته سوم خرداد 1391  

مه‌ فشاند نور و...

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


   هوچی‌این‌ جا جلوه‌ها با چو کند

                                               گر کلاه‌، اندیشه‌ها را نو کند

  خویشتن‌ را می‌کند بورابلهی‌

                                              کاو بزرگی‌ را به‌ جمعی‌ هو کند

  بدلگامانیم‌ گندم‌ آن‌ِ ماست‌

                                             آخوری‌ شاید که‌ فکر جو کند

  کی‌ تواند با مراغه‌ آن‌ چموش‌

                                              تا ابد در خاکِ‌ ما سخلو کند؟

  با چنین‌ درجا ترقی‌ می‌کنید!

                                              گر صعودی‌ در مثل‌ یویو کند

  می‌کند با من‌ حسودان‌! تیغتان‌

                                             آن‌ چه‌ را تیغِ هرس‌ با مو کند

  دشت‌ِ سبز از ما لگدمال‌ از شما

                                         « مه‌ فشاند نور و سگ‌ عوعو کند»

 

                                          م- راهی

                                                  نقل از کتاب شب و ابر و هامون

 

منبع: دولنده


پنجشنبه 18 خرداد 1391

اعتکاف امسالم تموم شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

اعتکاف امسال مسجد چوپونون هم مث سراسر کشور به آخر رسید.
دیشب معتکفین بعد از سه روز روزه داری و اعتکاف تو مسجد درمیان استقبال خونواده هاشون راهی خونه هاشون شدند. امسال 22 نفر معتکف داشتیم. گفتن نداره ولی همه خانوم بودن. برا همینم عکس نداریم از اعتکاف امسال. البته بر کسی پوشیده نیست که آقایون همه دنبال زحمت و یه لقمه نون حلال هستن و باید یه لقمه نون دربیارن بذارن تو سفره معتکفین... خالی از شوخی جای آقایون امسال تو اعتکاف خالی بوده و واقعاً کم همتی کردن مردامون. ایشالا اگه عمری باقی بود سال دگه یکی از مشتریاش خودمم تا وبلاگ نویس بعدی موقع نوشتن خبرش خیس عرق نشه!
22 نفر زن و کودک بودند. برای سحری و افطاری هم زنها نفری 12 تومن و بچهووا نفری 6 تومن به مسجد داده بودن. سحری که غذا گرم خوردن و افطاری هم نون و پنیر بوده. البته هرشب مردمی که نذر داشتن آش برده بودن مسجد.
خانما امروز علاوه بر روزه داری و قران و نماز و ... اعمال ام داود هم انجام دادن. ایشالا که قبولشون باشه و ایشالا که سال دگه با شور بیشتری انجام بشه.
راسی یادم رفت بگم پارسال ازشون تقدیر هم شده بود و نفری یه کتاب بهشون هدیه دادن از طرف مسجد. ولی امسال خبری نبوده تا حالا.


چهارشنبه 17 خرداد 1391

چهلم مرحوم سعیدآبادی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

عصر فردا پنجشنبه 18 خرداد از ساعت 17 الی 19 مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم ابراهیم سعیدآبادی  در باغ رضوان اصفهان بر سر مزار آن مرحوم برگزار میگردد.    روحش شاد و یادش گرامی


چهارشنبه 17 خرداد 1391

این همونه که گفته بودم!

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

مرگ دلخراش چهارمعلم براثر تصادف+عکس

در تشریح جزییات این خبر گفت: در ساعت 8:50 صبح روز دوشنبه تصادف شدیدی در کیلومتر 42 محور دامغان – جندق رخ داد که در این تصادف یک دستگاه خودروی سواری پراید با کامیونی به شدت برخورد کرد.
وی ادامه داد: شدت این سانحه به حدی بود که متاسفانه چهار مرد سرنشین خودروی پراید که در بررسی‌های بعدی مشخص شد این افراد همگی معلم و عازم محل تدریس خود در یکی از روستاهای اطراف دامغان بودند، به طرز فجیعی در دم جان باختند.
به گفته رضوی‌خبیر برابر بررسی کارشناسان پلیس‌راه، انحراف به چپ سواری پراید علت بروز این سانحه مرگبار اعلام شد.
به گزارش ایسنا،فرمانده پلیس‌راه استان سمنان پرهیز از هرگونه عجله و شتاب در رانندگی را مورد تاکید قرار داد و گفت: اندکی صبر، استراحت به هنگام و رعایت قوانین از بروز این گونه سوانح تلخ به میزان قابل توجهی پیشگیری می‌کند.



منبع: نیاز روز


چهارشنبه 17 خرداد 1391

وفات حضرت زینب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،

http://www2.irna.ir/occasion/zainab84/003.jpg
امروز 15 رجب و آخرین روز ایام البیض مصادف با تغییر قبلۀ مسلمین از قدس به کعبهه. همچنین سالروز وفات حضرت زینب(س) هم هست. اگه مطلب یا شعر قشنگی بلدت بگت ما هم استفاده کنم.

یک چله به غم نشست زینب
یک چله که ماتم کبیر است
یک چله که احساس نمیرد
یک چله که مجنون ندیده است
یک چله رها ز هرچه دنیا
یک چله به دنبال سر یار
یک چله پر از تاول این راه
یک چله که خسته شد دنیا
یک جله پریشانی خواهر
یک چله به دیدن سر برادر
یک چله پر از نوای عمه
یک چله که شد حیات شیعه


چهارشنبه 17 خرداد 1391

هیشکه نمخاد شکاربان شه؟

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

هرچی موخام نگم نمشه....
تو همین ماه سازمان محیط زیست یه استخدامی داره. هرکه موخاد محیط بان بشه و جلو شکاریا را بگیره یاعلی.
یکی دوتا دگه هم استخدامی زدن. یه نگاه بندازت بد نی.

منبع: www.estekhtam.com


چهارشنبه 17 خرداد 1391

وطن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

وطن

 

سلام گرم من بر دوستانم

که از هجر وطن میسوزه جانم

چوپانانی که تک باشد در ایران

بود مأوای مردان و دلیران

چو پر وا میکند روحم به سویت

غم عالم همی ریزم به کویت

فدای آب شور و ریگ داغت

به قربون انار سرخ باغت

قدیما مردمت یکرنگ بودند

همه زحمتکش و دلتنگ بودند

همه اقوام خواه و بامروّت

دلی سرشار از مهر و محبت

کجا شد آن رسوم و شب نشینی

کجا شد رسم و آئین قدیمی

همین که سال نو تحویل میگشت

گدرگاه همه بُد برزن و دشت

همیشه کوچه هایت باصفا بود

که دلها معدن مهر و وفا بود

همه چشم انتظار یار بودند

ز عشق دلبری سرشار بودند

کنار یکدگر ما شاد بودیم

همه از قید غم آزاد بودیم

مثال عندلیب باغ و بستان

همی رفتیم شادان و غزلخوان

به هردم، حال ما بُد شاد و خرّم

که مهر جملگی بُد در دل من

همه را میسپارم من به یزدان

بود عشق شما در شعر پیمان

 

محمود عباسیان

(پیمان)

فروردین 88


چهارشنبه 17 خرداد 1391

28مین سالگرد شهادت پدر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،


کاروان می خواند آواز رحیل                  می خرامد مست ومی پوید رحیل

می رود آنجاکه خون وآتش است           رهروان ، ققنوس ومولاشان خلیل

خوابِ نوشین چشم ماراگرم کرد                بامدادان ، بازماندیم از رحیل.

معرفت بام رفیع جاودانگی شهداست . هر مجاهد فی سبیل ا... بابقچه ای پراز اندوخته هایی که ثمره یک عمر تلاش اوست به میدان جهادپا می نهدتا مال التجارهایش رادرگرمای آتش جنگ وبارش رگبار گلوله به مشتری دلخواه خود عرضه کند.

نام :شهید غلامرضا مرتضوی

تاریخ تولد : 1339

محل تولد: حجت آباد 

تاریخ شهادت :1363/3/17 

محل شهادت : منطقه عملیاتی غرب (سرو ،ارومیه) به دست ضدانقلاب


فصل رویش

شهید غلامرضا مرتضوی در سال 1339 در خانواده ای کشاورز  ولی سر شار از عشق به خدا ، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در روستای حجت آباد دیده به جهان گشود ، ایشان اولین فرزند خانواده بود دوران کودکی را در کنار پدر ومادر مهربان سپری کرد در سن هفت سالگی برای ورود به دبستان به چوپانان می آمد و هر روز فاصله شش کیلومتری چوپانان تا حجت آباد را با پای پیاده طی می نمود ، در زمان تحصیل باتوجه به اینکه هر روز بین چوپانان وحجت آباد تردد داشت جزء شاگردان ممتاز مدرسه بود ، بعداز گذراندن دوره راهنمایی در سال 1354جهت ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در دبیرستان خمینی شهر (همایون شهر)مشغول به تحصیل گردید .

 

فصل شکوفائی

شهید مرتضوی در دوران دبیرستان عضو انجمن اسلامی دبیرستان بود ودر فعالیتهای  مذهبی وشرکت دادن سایر دانش آموزان در مراسمات دبیرستان وتظاهرات خصوصاً سال آخر دبیرستان که مصادف با اوج گیری انقلاب اسلامی ملت ایران بود نقش چشم گیری داشت ، در سال 1357 موفق به اخذ دیپلم فنی اتومکانیک گردید ، در سال 1359 در سن 19

سالگی تصمیم به ازدواج گرفت موضوع را باپدر درمیان گذاشت وپدر نیز موافقت کرد ، لذا در همان سال اقدام به ازدوج نمود .

حضور در میدان نبرد

شهید مرتضوی در سال 1361 با توجه به اینکه دارای همسر و دو فرزند بود موضوع شرکت در جبهه را با همسرش درمیان می گذارد که تصمیم دارد به جبهه برود ، رفتن به جبهه ایشان مورد رضایت پدر بزرگوارش نیز قرارمی گیرد ، او انتخاب شده بود وباید می رفت .

در بهمن سال 1361 اعزام به جبهه می گردد وبعد از طی شدن دوره آموزشی تقسیم وبه کردستان منطقه مرزی سرو معرفی می شود ، در طول مدت 13ماه حضور در جبهه بسیار فعال بود ، باتوجه به اینکه ایشان توانایی کار با خودروهای سنگین را داشت کار با لودر وکامیون خصوصا تانکر آب را برعهده می گیرد ، در طول این مدت چند بار به مرخصی می آید ولی ایشان تاب ماندن در پشت جبهه را نداشته وهمیشه برای رفتن دلتنگی می نمود ، تا اینکه در بهار سال 1363 که آخرین مرخصی اش بود با روحیه ای متفاوت از دفعات قبل بوده گویا لحظه ملاقات با خدا را خود احساس می کرده .


لحظه عروج

شهید غلامرضامرتضوی علاوه بررانندگی خودرو در واحد مهندسی کمک به نیرو های تخریبچی نیز می کرده ، در تاریخ 13/3/1363در یکی از عملیات های خنثی سازی میدان مین یکی از مین ها منفجر وروح عاشق او همراه با تعدادی دیگر از همرزمانش به دیدار معشوق واقعی می شتابد شهید مرتضوی تنها شهید متاهل از چوپانان می باشد و شهادت او آن چنان تاثیری در روستا گذاشت که از تاریخ شهادتش خیل افراد متاهل داوطلب اعزام به سوی جبهه زیاد شد . روحش شاد ، یادش گرامی و راهش مستدام باد . انشاالله  




خصال نیکو

شهید مرتضوی سخاوت ، هوش و ذکاوت را درچهره داشت ، دست ودل باز بود ، بشاش و خوش برخورد وصبور ورازدار ، زبانی گویا گفت وگوی ملیح وباطراوت از ویژکی های بارز او بود . اخلاقی بسیار پسندیده داشت ، دراوقات فراقت به کمک پدر ومادر خود می شتافت ودر امور کشاورزی به آن هاکمک می کرد واز نظر کار وفعالیت سرآمد بود .در بین دوستان مورد توجه خاص آنها بود واین نبود مگر بخاطر اخلاق نیکو آن شهید ، انجام واجبات خصوصا نماز اول وقت وصداقت در قول وعمل را بسیار اهمیت می داد وبارها سفارش به این موضوع داشت .

با توجه به اینکه وصیت نامه شهید بزرگوار غلامرضا مرتضوی در دسترس نبود لذا  دست نوشته شهید با عنوان (به پسرم دروغ نگوئید) که از جبهه برای خانواده ارسال داشته را با دست خط خود شهید تقدیم می نمائیم .



منبع: سایت سینا


سه شنبه 16 خرداد 1391

پپسی رو ماه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

امشب ساعت 11/30 تا 11/45 تماشای ماه یادتون نره. مخان یه ربع لوگوی پپسیا بندازن رو ماه. ببینت جالب باید باشه!

خبر تکمیلی

پپسی در ماه؛ ایرانی‌ها مقابل دوربین مخفی بودند!

به گزارش گروه خواندنی های مشرق، ارسال هزاران ایمیل به کاربران ایرانی مبنی بر امکان مشاهده تبلیغ شرکت پپسی کولا بر روی ماه باعث شد تا بسیاری از مردم ایران ساعتی را به رصد شبانه ماه مشغول باشند.

اگرچه این موضوع از ابتدا و با سرچی ساده متوجه فارسی بودن این شایعه شوند اما انتشار این خبر در برخی رسانه های معتبر کشور که عنوان دانشجویان را یدک می کشند باعث شد تا این گمانه در بین مردم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.




این رسانه رسمی کشور حتی پا را از این فراتر گذاشته و با برخی متخصصان درباره این رویداد مهم (!) مصاحبه نیز کرده بود.

هرچه هست، شایعه تبلیغ پپسی روی ماه نشان داد هنوز هم جامعه ایران مستعد باور کردن دروغ های بزرگ و با جزئیات زیاد است و اطلاع رسانی این تبلیغ دروغین حتی در بین اقشار تحصیل کرده کشور نیز رواج زیادی پیدا کرده بود.

اگرچه این اتفاق باعث شد تا مردم ایران ساعتی به مشاهده ماه بپردازند و حتی ساعت ها خود را بارها با 119 چک کنند اما در نهایت این پیامک کار را به پایان رساند: " ایرانیهای عزیز شما مقابل دوربین مخفی بودید. دستی برای ماه تکان دهید و با آرامش بخوابید"

از امروز باید منتظر شایعه های جدید بود، زلزله چطور است؟ 


سه شنبه 16 خرداد 1391

تقدیر از دهیار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،




پریروز یه جلسۀ کوچولو برا تقدیر از دهیار -آقای نجفیان- تو محل شورا برگزار شد. تو خبرای اون هفته نوشته بودم شورا تقدیر کرده ولی انگار تقدیر از جانب ستاد بزرگداشت شهدا و رزمندگان چوپونون بوده. چنتا از خونواده شهیدا هم بودن تو جلسه و از شوراییا هم حاج عباس تو عکسا پیداهه.
بهرحال کار زیبا و قابل تقدیریه و همین چیزا باعث دلگرمی زحمتکشا آبادی مشه. درود بر همه تون!




سه شنبه 16 خرداد 1391

داماد حسین بقایی بدرود حیات گفت

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

انا لله و انا الیه راجعون

با نهایت تأسف و تألم شنیدیم که متاسفانه آقای غلامحسین ترابی اردکانی روز گذشته دوشنبه پانزدهم خرداد درست مصادف با زادروزش از میان ما رفت و یک دنیا درد و تأسف برایمان برجا گذاشت ضمن عرض تسلیت به خانواده ایشان به اطلاع همه دوستان آشنایان خویشاوندان و همشهریان و هم تباران می‌رساند که مراسم بدرود با آن مرحوم فردا صبح چهارشنبه ساعت 10:00 در باغ رضوان اصفهان برگزار می‌شود حضور همه شما عزیزان اظهار همدردی است با داغداران آن عزیز
ــــــــــــ
(پیج چوپانان-راهی)


سه شنبه 16 خرداد 1391

بازم بگت شکاربانی بده

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،



خیلی اتفاقی عکس از یکی از همشهریا به دستم رسید. مال یکی از نایینیا به نام "ح.ا" که پاتوقش کوههای چوپونونه برا شکار. این عکسم تو کوهها چوپونون گرفته. یا همون پناهگاه حیات وحش عباس آبادِ چوپانان. من یکی که موقع دیدن عکس یه حالی شدم و خیلی خوشم نیومد حقیقت. فک کنم شکاربانی باید سفت جلو اینا را بگیره و برخورد کنه باشون. نمدونم اینا که مبینت گرفتنش یا نه. اما امیدوارم چوب تو آستینش کرده باشن. زوره که غریبه ها بیان حیف و میل کنن و حیوونای به این زیباییا از طبیعت بگیرن.


دوشنبه 15 خرداد 1391

یادواره شهدا برگزار نشد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،



دیشب قرار بود یادواره شهدای چوپونون برگزار بشه. اطلاعیه شا تو سایت دیدم ولی از کسی چیزی نشنیدم. باعث تعجب بود. موقع اذان با خیال راحت رفتم دم مسجد و دیدم خبری نی. سری به دهیاری زدم و دهیار هم به نظر بی اطلاع میومد. تو همون دهیاری فهمیدم که عصر مراسم ارتحال هم بوده و اونم بی برنامگیهای خاص خودشا داشته.
خلاصه یادواره ای برگزار نشد. با دبیر ستاد بزرگداشت شهدا و رزمندگان چوپانان صحبت کردم و چند و چون قضایا را پرسیدم و براتون مگم که اطلاع داشته باشت.
گویا برنامه ریزیها مشه و امام جمعه و فرموندار و طباطبایی هم یه قول ضمنی به برگزارکننده ها مدن که حتما بیان تو مراسم. پوسترفراخوانا مزنن و برا سینا مفرستن تا آماده داشته باشه و بموقعش اطلاع رسانی بشه.
خلاصه؛
چندروز مونده به مراسم یهو طباطبایی میگه شروع مجلسه و نمیتونم بیام. البته مجلس بهونه بوده بیشتر چون دیروز خور و پریروز انارک بوده. بهرحال ایرائی بش وارد نی و تو این شلوغیا و تعطیلات اینی که انتظار داشته باشم بیاد چوپونون توقع بیجاییه. امام جمعه و فرموندارم هرکدوم به دلیل همزمانی با ارتحال امام و شلوغی سرشون عذرخواهی کردن و نیومدن. سپاهیا هم همینطور...
برنامه کنسل میشه و برگزارکننده ها میرن تو فکر زمان دیگه. ولی دیگه با سینا و سایت خبرگزاری به هم نمرسن و سینا هم میبینه چیزی به شروع مراسم نمونده و احتمالا نمیتونه مسئول ستادا پیداش کنه و میزنه تو سایت. پشت سرشم خبرگزاری. اگه منم تعطیل نبودم احتمالاً منم از سایت دوستان کپی مکردم و مزدم تو سایت. حالا از بدشانسی تا امروز هیشتا از مسئولین ستاد تو سایتا نمرن و از همه چی بی اطلاع بودن. بعد از اطلاعشونم که دگه کاری از دستشون ور نمیمده.
این بود کل ماجرا از زبون دبیر ستاد بزرگداشت شهدای چوپانان!
در پایان فقط ایشالا برنامه ریزیا و هماهنگیامون بهتر از این چیزا باشه. همه به نوعی دارن زحمت مکشن درصورتیکه وظیفشون نی و به عشق چوپونون و شهدا چوپونون کار موکنن. حیفه که با این بی نظمیا زحمتا لوث بشه.


دوشنبه 15 خرداد 1391

دبستان و دبیرستان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

اینا دانش آموزای آخرین دبیرستان چوپونونن. سال تحصیلی گذشته بود که این عکسا گرفتم. فک کنم دانش آموزا اومده بودن درمونگا واکسن دوگانه شونا بزنن.


اینم تمام دانش آموزای دبستان ستوده پارسال. زمون ما کلاسمون تو دبستان چهل نفرره بود. یه زمونی کلاس اول الف و ب هم داشتن. اما الان همه کلاساشون رو همم 30 نفر نیسن.


دوشنبه 15 خرداد 1391

مراسم ارتحال حضرت امام

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر دیروز مراسم بزرگداشت حضرت امام در مسجدجامع چوپونون برگزار شد. تبلیغات برا این مراسم زیر صفر بود و خیلیا اصلا متوجه نشدن که چنین برنامه ای هم هست. منجمله خودم. گویا مراسم با تعداد اندکی از اهالی و بدون حتی شوراییا و خونواده شهدا برگزار شده. اونقد تعداد کم بوده که حتی صدای بالاها هم دراورده.
نه تبلیغات و فراخوان، نه دعوتنامه، نه حتی اعلام پشت بلندگو(شایدم کمرنگ بوده که کسی نفهمیده)، نه دوتا پارچه نوشته و بنر و تابلو، نه دعوت از سخنران مخصوص و ... فک کنم نگیریم مراسم هم خودمون سنگینتریم هم امام راضیتر!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد