چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته سوم شهریور 1391

وبلاگ چوپونون هفته سوم شهریور 1391  

استخدامی برا اصفهان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

http://www.estekhtam.com/wp-content/uploads/2012/09/00018.jpg


سه شنبه 21 شهریور 1391

روباه چوپونونی 2

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،


سه شنبه 21 شهریور 1391

کوچولووای چوپونونی 3

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

   
ep7vf766c5kdr6p47to.jpgآرین، بچه خوشتیپ تهرون
udvmx2qnw5fjywttk9c.jpg
قدیر، تفریحات بچه چوپونونیا
dr6o0p21ytm6cnhr6l.jpg
ثمین، ثمین پیچ
ro7jgfr130neeafco4l6.jpg
علی و ابوالفضل، تعارف خیرات


سه شنبه 21 شهریور 1391

گویا 30% سالن ورزشی ساخته شده

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

خبرگزاری ایمنا: نماینده مردم شهرستان‌های نایین و خور وبیابانک گفت: ساخت سالن ورزشی روستای چوپانان تاکنون ۳۵درصد پیشرفت فیزیکی داشته است.
سیدحمیدرضا طباطبایی در بازدید از روند پیشرفت فیزیکی سالن ورزشی چندمنظوره روستای چوپانان در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار ایمنا اظهار داشت: ساخت سالن ورزشی چند منظوره روستای چوپانان از سال ۹۰ آغاز شده که هنوز به پایان نرسیده است.
وی ادامه داد: امسال با اختصاص بودجه ۵/۱میلیارد ریالی پروژه فاز اول ساخت این سالن چند منظوره آغاز شده که تاکنون ۳۵درصد پیشرفت فیزیکی داشته است.
نماینده مردم شهرستان‌های نایین و خور وبیابانک خاطرنشان کرد: برای تکمیل و بهره برداری این سالن ورزشی در مجموع به حدود پنج میلیار ریال اعتبار نیاز است که در صورت تخصیص از منابع استانی و ملی امیدواریم تا پایان امسال شاهد افتتاح و بهره برداری از این سالن باشیم.
طباطبایی تصریح کرد: این سالن در زمینی به مساحت حدود ۸۰۰مترمربع احداث شده که شامل سالن چند منظوره، سایت اداری، رختکن و سرویس بهداشتی خواهد بود.
گفتنی است روستای چوپانان با حدود ۱۵۰۰نفر جمعیت، شرقی‌ترین و بزرگترین روستای شهرستان نایین بوده که در ۳۰۰کیلومتری شرق استان اصفهان واقع شده است./

تشکر از جواد جوان عزیز


سه شنبه 21 شهریور 1391

هفتاد و دو تن راننده 2

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


حسینیّه‌ی هفتاد و دو تن راننده

 آن شعر کذایی ماده تاریخ حسینیّه‌ی که با خون دل‌ها سروده بودم و امیدوار بودم نامم را برکاشی بزند که برسنگ هم نزد به دلایلی که هم من می‌دانم هم شما، خدا کند این یکی که آنچه در آن باید می‌بود و نبود در این هست شانس بیاورد و بپسندند کاشیان کاشی‌ساز و بر کاشی بنگارند، باشد که حسرت به دل از دنیا نروم:

 

 

سه محرم چو گذشت از سده‌ی پانزدهم    

 

                                      کرد چوپانانی نیّت آبادانی

 

تا حسینیّه بسازد که عزادار حسین

 

                                    برهد از غم جاتنگی و سرگردانی

 

یک نفر کرد خودش را متولّی و گرفت

 

                                    پول بسیار ز راننده‌ی چوپانانی

 

یک حسینیّه بنا کرد چه زیبا! چه بزرگ!

 

                                    پول چوپانانی، قمپز آبادانی

 

در حریمی که قنات است و حرام است قنوت

 

                                  ساخت بر روی زمینی که خودت می‌دانی

 

تا بر آن کس نتواند نگه چپ بکند

 

                                    چوب تکفیر بدست است و کند دربانی

 

پسر شیخ! خودت را بکشی، جر بدهی

 

                                    شد حسینیّه به نام پسر کاشانی

 

زر زد و تر زد چون شاعر چوپانانی

 

                                    شعرش از آب درآمد بند تنبانی


منبع: دولنده


سه شنبه 21 شهریور 1391

حسینیه هفتاد و دو تن راننده 1

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،



حسینیه هفتاد و دو تن راننده

سال‌ها پیش زمانی که ساختمان حسینه ساخته شد آقای حاج‌آقا پیرمحمدی که ظاهراً دست اندر کار ساختمان بود و تمام درگیری‌های زمین و زمان حسینه را پشت سر گذاشته بود به من فرمان داد که برای سردر حسینیه شعری بگویم که ماده تاریخ بنای حسینه باشد و من هم خوشحال از این که سهمی در این پاداش آخرت دارم دست به کار شدم و این چند بیت را سرودم تا بر سردر حسینه روی کاشی زیبایی حک شود. شعری بیانگر نام آن و نام بانیان آن و تاریخ احداث آن باشد و چقدر کوشیدم که ماده تاریخ زیبایی باشد که به حساب ابجد گویای تاریخ احداث آن باشد و چنین از آب درآمد:

سه محرم چو گذشت از سده‌ی پانزدهم

گشت برپا همه با همت چوپانانی

این حسینیه که تا روز جزا باد درود

از عزادار حسینش به روان بانی

خواست راهی به تمنای سرانگشت دعا

سال احداث بنا از ولی پنهانی

«مهدی» از جمع که غایب بود تاریخ بنا

شد «حسینیه هفتاد و دو تن قربانی»

که تاریخ آن در مصراع آخر منهای «مهدی» 1403 هجری قمری می‌شود.

ابیات را به ایشان دادم و سال‌ها گذشت و ایشان با آنکه در کاشی‌کاری اماکن متبرکه استادند نمی‌دانم چرا در این کاشی‌کاری کوتاهی کردند و یا هنوز وقت آن نرسیده و یا از ابیات ماده تاریخ خوششان نیامد به هر حال ابیات همچنان در گوشه‌ی دفتر من خاک می‌خورد به امید جاودانگی بر سردر حسینه و من هم فراموش کرده بودم تا نوروز امسال که بروبچه‌های با همت چوپانان نمایشگاه عکسی ترتیب داده بودند اطلاعیه‌های آن که دربردارنده‌ی زمان و مکان نمایشگاه بود به گونه‌های مختلف پراکنده شد و همه مطلع شدند که در ایام عید نمایشگاه عکسی در حسینیه چوپانان به مدت سه روز برقرار است تا دو روز مانده به افتتاح نمایشگاه بچه‌ها هراسان آمدند و دست به دامان من از همه جا بی‌خبر که آقای متولی حسینه اجازه نمی‌دهند که نمایشگاه را در حسینیه برگزار کنیم و بهتر است شما از ایشان بخواهید که ما اطمینان داریم روی شما را زمین نمی‌اندازند و من ساده‌ی باز از همه جا بی‌خبر بادی به غبغب انداختم و خوشحال از این که هستند کسانی که برای ما تره خرد کنند اجابت کرده به ایشان که در یزد تشریف داشتند تلفن زدم در حالی که من و همه‌ی دوستان اطمینان داشتم مشکلی دیگر در راه نیست و ایشان نه تنها روی ما زمین نینداخته بلکه از این کار فرهنگی بزرگ که جایش بینی و بین‌الله در حسینیه بود استقبال هم می‌کنند اما خدا روز بد ندهد نمی‌گویم جایتان خالی که بهتر که نبودید ایشان چنان آب سردی روی دست ما که چه عرض کنم روی سر ما ریختند که هنوز که هنوز است می‌لرزیم ایشان نه تنها نپذیرفتند که بهانه‌های بنی اسراییلی آوردند که در همایش چه کردند و چه شد و تازه این حسینه با پول رانندگان ساخته شده و تنها برای عزای امام حسین (ع) است نه کار دیگر...

ناگهان من در حالی که وارفته بودم متوجه همه چیز شدم که چه غافل بودم که گمان می‌کردم این ساختمان عظیم برای کارهای فرهنگی و عام‌المنفعه است و نمی‌دانستم که با پول رانندگان زحمت‌کش ساخته شده و صاحب و سالار دارد و به ما که صناری در آن خرج نکرده‌ایم نیامده که بخواهیم از آن برای کارهای فرهنگی همگانی استفاده کنیم و از همه مهمتر دوزاری کج من افتاد که آن کاشی کذایی چرا هرگز نصب نشد چرا که در آن شعر بانی حسنینه را چوپانانی خوانده بودم و این بدان معنا بود که از همت چوپانانی‌ها ساخته شده غافل از آن که تنها با همت رانندگان ساخته شده و من خوش‌خیال علاوه بر آن در شعر آن را حسینیه هفتاد و دو تن قربانی نامیده بودم که گمان می‌کردم چنین است نگو که باید نام آن را حسینیه هفتاد و دو تن راننده می‌نامیدم گرچه اگر راننده در شعر جایگزین قربانی شود وزن شعر سالم می‌ماند اما قافیه را باخته‌ایم تازه حساب ابجدمان هم دیگر درست از آب در نمی‌آید و من نمی‌دانم چند می‌شود خودتان حساب کنید خلاصه تازه فهمیدم که هم قافیه را باخته‌ام هم حساب کار دستم نیست.

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی!

منبع: دولنده


دوشنبه 20 شهریور 1391

بصیر بجای گوگل ارث

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،

راه‌اندازی بصیر ایران در مقابل گوگل ارث

رئیس سازمان جغرافیایی کشور از طراحی و تولید سایتی تحت عنوان بصیر در مقابل گوگل ارث خبر داد که در هفته دفاع مقدس با حضور وزیر دفاع به بهره برداری خواهد رسید.

به گزارش گرداب، "امیر سرتیپ محمدحسن نامی"، رئیس سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در گفتگویی با خبرگزاری مهر به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس اعلام کرد که سایت "بصیر" در هفته دفاع مقدس با حضور وزیر دفاع به بهره برداری خواهد رسید.

وی در پاسخ به سوالی درمورد ماهیت Google earth، آن را این‌گونه ارزیابی کرد: «این سرویس را استکبار جهانی برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات کشورهای دیگر طراحی و ساخته است. ضمن اینکه یک تهاجم فرهنگی را علیه کشورهای اسلامی دارد، مثلا با طراحی اطلس غزوات حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می خواهند تاریخ را دستکاری کنند.»
 
وی در رابطه با اقدام دیگر کشورها در برابر گوگل ارث گفت: «چین 3 سال پیش، روسیه 2.5 سال پیش و سال گذشته هم مالزی از کشورهایی بودند که این سرویس جاسوسی را در کشورشان تعطیل کردند.»
 
سرتیپ محمدحسن نامی با اشاره به برنامه ایران برای مقابله با این سرویس گوگل اظهار داشت: «اخیرا سایتی تحت عنوان سایت "بصیر" را طراحی و تولید کرده ایم که در هفته دفاع مقدس با حضور وزیر محترم دفاع به بهره برداری خواهد رسید. این سایت هم به کاربران در داخل کشور و هم به کاربران همه دنیا سرویس می دهد. در حقیقت سایتی است که هم می تواند استفاده عمومی داشته باشد و هم از ورود برخی سرویس‌ها مثل Google earth که به جمع آوری اطلاعات در کشورهای مختلف می پردازد جلوگیری کند.»
 
رئیس سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح گفت که سایت "بصیر" ویژگیهایی دارد که آن را متفاوت از نمونه‌‌های مشابه مانند گوگل ارث می‌کند. به عنوان مثال یکی از ویژگیهای این سایت این است که هر مسلمانی در هر نقطه کره زمین می تواند از طریق این سایت با یک کلیک جهت قبله را پیدا کند.
 
بنابراین با افتتاح بصیر، گوگل ارث در ایران تعطیل خواهد شد.

سرتیپ نامی با توجه به فعالیت مهم سازمان جغرافیایی در کشور اظهار داشت: «نرم افزار تهیه نقشه از تصاویر ماهواره‌ای بدون برداشت نقاط کنترل و نرم افزار طراحی نقشه های بزرگ مقیاس به طوری‌که بتوان نقشه های دیگر را از آن تهیه کرد از جمله مهمترین نرم افزارهایی است که از سوی این نهاد طراحی شده است. همچنین نرم افزار پایش اطلاعات را تهیه کرده ایم که از اهمیت استراتژیکی برخوردار است.»
 
وی در ادامه با اشاره به دیگر اقدامات سازمان جغرافیایی گفت: «با کمک دانشگاه صنعتی مالک اشتر بحث طراحی و تولید سایت های ماهواره ای را هم اکنون در دستور کار داریم. مثلا یک سایت موبایلی را طراحی و احداث کردیم که در منطقه بی نظیر است. به طوری‌که قدرت مانور ما را دوچندان کرده است به این علت که قریب به اتفاق سایتهای ماهواره‌ای ثابت هستند و قدرت جابجایی ندارند در حالی‌که این سایت متحرک است.»


دوشنبه 20 شهریور 1391

کار مردم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،


دوشنبه 20 شهریور 1391

ملخ گوشتخوار در عباس آباد چوپانان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

چشمه پازنو - پناهگاه حیات وحش عباس آباد چوپانان


دوشنبه 20 شهریور 1391

شلغمکار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خاطرات چوپونونی ،

"ع.م" یکی از مالکین قدیمی بود که ۳ حبه ملک از خودش داشت.

اول سال زراعی و زمان شلغمکار که شد "ع.م" میگه: من امسال موخام شلغم بکارم. رعیتا مرن به حاج محمد(زاهدی) مگن : حاجی امسال فلانی موخاد شلغم بکارها. حاج محمد مگه: غلط موکنه موخاد شلغم بکاره، "ع" هیچ دین و مذهبی نداره، نه به قران تکیه داره، نه به خدا تکیه داره، نه نمازشا موخونه. ولش کنت. شلغم را باید یه آدمی بکاره که قران خون باشه، خمس و زکاتشا بده، چوشی کنه، قران ببره سر زمین.

این به گوش "ع" مرسه و شب از لج حاج محمد مره ۷ تا زمینا تخم شلغم مپاشه و آبش مده. صبح رعیتا جریانا به حاجی مگن. حاج محمد مگه: طوری نیس بذارتش بکاره.

 چهار روز بعد که زمین نیم هِفتی شده و ریشه های شلغمم تازه موخاد در بیاد حاج محمد مگه: فردا صبح ساعت ۱۰ تا ۱۲ ، رعیتا با بیل زمین کن کارتون دارم. فردا همه جمع مشن. حاج محمد سر زمین میشینه و مگه این ۷ تا زمینا بکنت و چپه کنت. رعیتا هم هرهفتا زمینا چپه موکنن. شب هم حاج محمد مزدشونا مده و به خونه هاشون مرن.

"ع.م" موگفت: من تا 7 سال نتونستم تو اون ۷ تا زمین تخم سبز کنم

خاطره ای از: کبلا اکبر سرکویری

________

ایشالا اگه چوپونون بودم از شلغمکار امسال (کرم طاهر هرسال برگزار موکنه) فیلم مگیرم

هفته دگه موقع شلغمکار چوپونونه

رسم زیبا و قشنگی که مایۀ برکت آبادیم بود. فک کنم شلغمکار چوپونون داره نفسای آخرشا مکشه و دگه رعیتا و مالکین براش ارزشی قائل نیسن.

 

بقول شاعر گرانقدر:

چی شد اون جشن شلغمکار چوپنون؟

چی شد اون فکرای بیدار چوپنون؟


دوشنبه 20 شهریور 1391

یه تانکر برای پناهگاه حیات وحش عباس آبادِ چوپانان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

خبر از وبلاگ پناهگاه حیات وحش عباس آباد

در راستای مدیریت بحران خشکسالیهای صورت گرفته ا چند ساله اخیر در پناهگاه حیات وحش عباس آباد (چوپانان)؛ با همکاری مدیرت محترم بحران استان اصفهان و اداره کل حفاظت محیط زیست استان اصفهان و اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین ، یک دستگاه تانکر آبرسان جهت ابگیری آب انبارهای ساخته در پناهگاه حیات وحش عباس آباد ، تحویل سر محیط بانی چوپانان شد.


منبع: سایت سینا (دهستان چوپانان)

ـــــــــ


دوشنبه 20 شهریور 1391

روباه چوپونونی 1

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

اگه اهل بیابون گردی باشت حتماً این روباهووا دوروبر چاه خاری زیاد دیدتش
از بس بچه ها بش غذا دادن دگه اهلی شده تقریباً
بابت بعضی الفاظم ببشخید دگه! جمعمون دوستانه بود!


یکشنبه 19 شهریور 1391

با جاهلیت پیامکی مبارزه کنیم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،

روزنامه جمهوری نوشت:

پرده اول: این پنج اسم خداوند را به پنج نفر بفرست. بزرگترین مشکلت حل میشود:
یا الله، یا کریم، یا اول، یا آخر، یا مجید قبل از حذف یکبار امتحان کن. تو رو به روح حضرت محمد (ص) کوتاهی نکن!

پرده دوم: با سلام، 8 ختم قرآن هدیه به امام رضا (ع): سهم شما صفحه 350 شد. یک صفحه اضافه کنید و به 8 نفر پیامک کنید. در صورت عدم امکان به شماره زیر اطلاع دهید. نفر آخر ختم به 0937....... خبر دهد. (قرآن عثمان طه)

پرده سوم: طرح قرائت یک میلیون صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان (عج). سهم شما ده صلوات و ارسال به ده نفر دیگر. مهم نیست که حتی چندین بار از افراد مختلف این پیام را دریافت کنی، مهم آنست که هر چه بیشتر افراد مختلف آن را ببینند. لطفاً قطع‌کننده زنجیره نباش.

پرده چهارم: بنا به فرمایش معصوم (ع) هرکس که دعای زیر را تا قبل از پایان ماه بخواند همه دعا‌هایش مستجاب شده و مشکلاتش رفع می‌شود. تنبلی نکن، به دوستانت پیامک بفرست و بگذار دیگران هم بهره ببرند. اگر نفرستادی منتظر اتفاقات بدی در زندگیت طی یک هفته آتی باش!
نکات مشترک همه این متنها و بسیاری از متنهای مشابه عبارتند از:

1- سوء استفاده و بهره‌برداری (بعضاً افراطی) از اعتقادات مخاطبین
2- طرحهای هرمی (یک به چند) که میتواند به سرعت (به صورت تابع نمائی) یک پیام را تبدیل به میلیونها عدد کند!
3- همراه نبودن با هیچ سند و مدرکی دال بر معتبر بودن ادعاهای مطروحه در آنها (رفع مشکلات، استجابت دعا، گرفتار شدن در صورت نفرستادن و...)
4- تعارض ادعاهای بسیاری از آنها با متون معتبر دینی، عقل سلیم و منطق در حقیقت اینها

نسخه‌های الکترونیکی و مدرن همان جهل نوشته‌های قدیمی در پشت کتب موجود در اماکن مذهبی هستند. همان نوشته‌هائی که بارها و بارها مراکز و متولیان دینی و عقلای قوم به باطل بودن ادعاها، خوابها، نقل قولها، تبشیرها و تهدیدهای آنها گواهی داده و صراحتاً اعلام کرده‌اند که نبایستی به آنها اعتنائی کرد. حتی بعضی از عالمان دینی در سالهای گذشته حکم به حرمت انتشار اینگونه مطالب سخیف داده‌اند.

اما در عین حال این جهل نوشته‌های مدرن دارای چند خصوصیت منحصر و جدید هم هستند:

1- ارسال آنها به سادگی فشردن چند کلید است و بنابراین در صورت همراهی دریافت کنندگان کم توجه با انتشار دهندگان اولیه آنها، با سرعتی حیرت آور در سطح جامعه منتشر می‌شوند.
2- روز به روز بیشتر به محتوا و لایه‌های تمسخر و توهین آمیزشان که با ظرافت در بطن متن پنهان شده‌اند افزوده می‌شود. آیا واقعاً دستی در کار است که با ارسال چنین مطالب سخیفی با آب و رنگ دینی، این اندک باقیمانده‌های اعتقادی را هم در مردم از بین ببرند؟!

3- یک سؤال مهم: چرا غالباً اینگونه مطالب از طریق پیامک ارسال می‌شوند و نه رایانامه؟ چه کسی از حجم عظیم پیامکهای ناشی از چنین مواردی منتفع می‌شود؟! آیا ممکن است بتوان گفت شاید دستهای پنهانی با استفاده از زودباوری عده‌ای و با تحریک یا میانداری شرکتهای مخابراتی، هر چند وقت یکبار چنین موجهایی را در سطح جامعه راه می‌اندازند تا تجارتی میلیاردی (ناشی از هزینه ارسال پیامک که از مشترکین دریافت می‌شود) شکل بگیرد؟!!

خانم زهرا جواهری در این زمینه معتقد است:من کمابیش اهل پیامک زدن هستم اما دوست دارم آنها را از صافی اعتقاداتم عبور بدهم و بعد ارسال کنم. بعضی پیامکها واقعا آن قدر لطیف و شیرین هستند که شاید همیشه در ذهنمان حک شود اما حتی یک بار خواندن بعضی هم بیهوده است.در مقابل برخی از پیامکها وقتی با ارزشتر می‌شوند که از قول بزرگی نقل شده باشند

وی می‌گوید: انگار فکرمی کنی که سخنانشان از بقیه اطمینان بخش تراست و معمولا در بست آنها را می‌پذیریم و به عنوان یکی از درسهای زندگی به خاطر می‌سپریم.

وی می‌افزاید: متأسفانه اخیراً شوخی با بعضی از این بزرگان هم باب شده مثل مثالهای متعددی که از این جمله دکتر شریعتی ساخته شده: "ترجیح می‌دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد نماز بخوانم و به کفشهایم فکر کنم"! حالا هر کس بنابر ذوق و سلیقه‌اش این مفهوم را به چیزهای دیگری تعمیم داده که شاید نتوانیم از بعضی هاشان که شیرین ومؤدبانه است به علت شوخ طبعی ذاتی ما ایرانی‌ها ایرادی گرفت اتفاقا به همین دلیل هم بود که اوایل که از این دست پیام‌ها را می‌شنیدم لذت می‌بردم، اما کم کم دیدم کار به دختر و عمه و خانم این شخصیت‌ها! هم کشیده شد که از قضا دیگر نه آن قدر لطیفه گونه بودند و نه متاسفانه مؤدبانه ...

خانم جواهری ادامه می‌دهد:آن وقتها ازاین ناراحت شده بودم که چرا مردم در هر چیز لطیفی آن قدر اغراق می‌کنند که کار را به این جا می‌رسانند اما...اما حالا که پیامکهایی با مضمون و کلمات سخیف درباره دکتر شریعتی.شهید مطهری و شهید چمران به دستم رسیده است می‌اندیشم که گویا این تنها یک زیاده روی عادی و عوامانه نبوده بلکه احتمالا اشخاص یا جریانی قصد دارند با سست کردن اندیشه‌ها و گفتار بزرگان ما از طریق همین روش نرم و به ظاهر سرگرم‌کننده و خنده‌دار شخصیت‌های ارزشمند ما را تحقیر کنند و هنگامی که بزرگان یک ملت که موجب افتخار انسان و انسانیت هستند به بازی گرفته شوند. گویی هویت تمام مردم آن سرزمین به بازی گرفته شده است.

وی ادامه می‌دهد: اگر کلاهمان را قاضی کنیم خواهیم دید در صورت تکراراین مسائل به طور ناخودآگاه ارزش سخنان و زندگی انسانی بزرگانمان خدشه‌دار خواهد شد که این مطلب از نظر علوم ارتباطات نیز قابل اثبات است.

وی در ادامه می‌گوید:دوستان عزیز لطفا به این موضوع هم فکر کنید که اگر به راستی این کار یک جریان منحرف باشد و در مراحل بعد به خودشان نیایند و به راه راست هدایت نشوند این به ظاهر شوخی‌ها را به بقیه بزرگان ارجمند و شهدای مظلوم و امام عزیز و نعوذبالله به ائمه اطهار هم می‌رسانند؛ که باید گفت: اعوذبالله من الشیطان الرجیم.


یکشنبه 19 شهریور 1391

برف بازی چوپونونی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

البته این یه کوچولوشه. جوونا جاهای وحشتناکی مرن که متاسفانه من کلیپی ندارم ازشون. ایشالا بعداً


یکشنبه 19 شهریور 1391

آهنگ جدید "زابی"

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

توضیح نداره دگه...

کی مخاد اسنخدام ذوب آهن شه؟

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان جهت تأمین منابع انسانی مورد نیاز خط تولید و حوزه پشتیبانی خود از بین افراد واجد شرایط (صرفاً برادران) از طریق آزمون کتبی، مصاحبه تخصصی، طب صنعتی و گزینش نفراتی را بصورت پیمانی بشرح جدول شماره یک جذب می نماید.

الف : شرایط عمومی داوطلبان
۱٫ داشتن تابعیت جمهوری اسلامی ایران.
۲٫ اعتقاد به دین مبین اسلام و یا یکی از ادیان مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
۳٫ نداشتن سابقه محکومیت جزائی مؤثر یا سوء پیشینه کیفری که موجب محرومیت از حقوق اجتماعی شده باشد.
۴٫ عدم اعتیاد به مواد مخدر و دخانیات.
۵٫ الزام عملی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
۶٫ عدم اشتغال و تعهد خدمت به سایر دستگاه های دولتی و نهادهای انقلاب اسلامی و نیز عدم بازخرید خدمت.
۷٫ دارا بودن کارت پایان خدمت وظیفه عمومی یا معافیت دائم.
۸٫ دارا بودن حداقل بیست سال سن تا آخرین روز مهلت ثبت نام مندرج در این آگهی (تاریخ ۹۱/۰۷/۰۱).
۹٫ داشتن تندرستی و توانایی کامل جسمانی و روانی که به تأیید مرکز طب کار شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان خواهد رسید.
۱۰٫ داشتن مدرک تحصیلی معتبر و دارای ارزش استخدامی مطابق مفاد مندرج در این آگهی.
۱۱٫ نداشتن منع استخدام در دستگاه های دولتی به موجب مقررات مربوطه و یا آراء مراجع قانونی.

ب : شرایط اختصاصی داوطلبان
۱٫ دارا بودن شرایط و مدارک تحصیلی مطابق با مفاد مندرج در این آگهی.
۲٫ حداکثر سن برای داوطلبان دارای مقطع تحصیلی دیپلم متولدین ۱۳۶۶/۰۱/۰۱ و بعد از آن، و برای مقطع تحصیلی فوق دیپلم متولدین ۱۳۶۳/۰۱/۰۱ به بعد، و برای مقطع تحصیلی کارشناسی متولدین ۱۳۶۰/۰۱/۰۱ و بعد از آن می‌باشد.
۳٫ موارد زیر بشرط ارائه تأییدیه معتبر به حداکثر سن مقرر در بند یک اضافه خواهد شد:
۳-۱- افراد خانواده معظم ایثارگران (شهدا، جانبازان ۲۵% و بالاتر، آزادگان بالای سه سال اسارت شامل: فرزندان، برادر، خواهر و همسر) حداکثر تا ۵ سال و بر اساس شرایط مندرج تبصره ۳ این آگهی بایستی اقدام نمایند.
۳-۲- مدت خدمت قانونی نظام وظیفه مشروط به اینکه انجام شده باشد به سقف سنی داوطلبان اضافه خواهد شد.(معافیت و موارد خرید خدمت نظام قابل احتساب نمیی‌باشد).
۳-۳- آندسته از افراد واجد شرایط که در حال حاضر در پیمانهای شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان و یا بصورت قرارداد کار معین در این شرکت مشغول بکار می‌باشند مشروط به داشتن سابقه خدمت در ذوب آهن اصفهان، تا سقف ۵سال به سقف سنی مذکور اضافه خواهد شد. (مشروط بر اینکه در مرحله کنترل مدارک معتبر، مدارک مربوطه که به تأیید سازمان تأمین اجتماعی ، شرکت مربوطه و حراست ذوب آهن اصفهان رسیده باشد را ارائه نمایند).
۳-۴- مدت حضور داوطلبان در جبهه های نبرد حق علیه باطل، زمان بستری یا استراحت پزشکی رزمندگان داوطلب در اثر مجروحیت و میزان اسارت آزادگان به سقف سنی مذکور اضافه خواهد شد نو بر اساس شرایط مندرج در تبصره ۳ این آگهی بایستی اقدام نمایند.
۴٫ مدارک تحصیلی متقاضیان بایستی حداکثر تا آخرین تاریخ مهلت ثبت نام (۹۱/۰۷/۰۱) بطور قطعی صادر شده باشد و مدارک صادره حاوی رشته و گرایش تحصیلی، معدل و تاریخ قطعی فراغت از تحصیل و مشخصات فرد داوطلب باشد. بدیهی است به گواهی های فراغت از تحصیل صادره برای حوزه نظام وظیفه و یا فاقد معدل ترتیب اثر داده نخواهد شد و در صورت ثبت نام در مرحله بعدی از لیست متقاضیان حذف خواهند شد.
۵٫ متقاضیانی که گواهی معتبر مدرک تحصیلی و یا کارت پایان خدمت نظام و یا معافیت دائم آنان بعد از تاریخ ۹۱/۰۷/۰۱ باشد مجاز به ثبت نام نمی‌باشند.
۶٫ مدارک تحصیلی معادل، آموزش باز و مکاتبه‌ای و سایر مواردی که پذیرش دانشجو خارج از آزمون های سراسری سازمان سنجش و یا خارج از آزمون های سراسری دانشگاه آزاد اسلامی و یا دانشگاه جامع علمی – کاربردی باشد قابل قبول نبوده و متقاضیان مربوطه حق ثبت نام نخواهند داشت.
۷٫ فارغ التحصیلان مقاطع تحصیلی بالاتر حق شرکت در ازمون استخدامی مقاطع تحصیلی دیپلم و فوق دیپلم را نخواهند داشت و در صورت کتمان واقعیت و قبولی حتی در صورت جذب، استخدام آنان کان لم یکن خواهد شد.
۸٫ متقاضیان بایستی مدارک تحصیلی کاملاً منطبق بر جدول شماره ۱ را با در نظر گرفتن رشته، گرایش و مقطع خواسته شده در این جدول ارائه نمایند.

(در انتهای تصاویر جداول ارائه شده است)

مجموع دیپلم     ۲۱۳

۹٫ شرط حداقل معدل کل تحصیلی در مقطع دیپلم و فوق دیپلم ۱۳ و در مقطع کارشناسی ۱۴ می‌باشد.
تبصره ۱: برای داوطلبان مقطع دیپلم، معدل کل دوره سه ساله متوسطه و یا دیپلم نظام قدیم ملاک عمل خواهد بود و معدل مدارک پیش دانشگاهی ملاک عمل نمی‌باشد.
تبصره ۲: شرط حداقل معدل برای حضور فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ده دانشگاه برتر کشور در آزمون رشته های فنی و علوم پایه (به استثنای علوم انسانی) ۱۳ می‌باشد. (لیست ده دانشگاه و مرکز آموزش عالی کشور به شرح جدول شماره ۲ استخراج شده از وب سایت http://ur.isc.gov.ir می‌باشد.)
۱۰ . برای افرادیکه جذب خواهند شد امکان سرویس ایاب و ذهاب رفت و برگشت به محل شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان و بالعکس حداکثر تا شعاع ۵۰ کیلومتری این شرکت و صرفاً در مسیرهایی که شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان تعیین می‌نماید وجود خواهد داشت.
۱۱٫ شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان هیچگونه تعهدی در قبال تامین اسکان و یا منزل مسکونی سازمانی برای پذیرفته شدگان نخواهد داشت.
تبصره ۳: سهمیه‌های قانونی خانواده محترم ایثارگران (شهدا، جانبازان ۲۵% و بالاتر و آزادگان بالای سه سال اسارت) از محل ظرفیت اعلام شده در این مرحله استخدام تعیین گردیده و این عزیزان می توانند طبق قوانین مربوطه در مهلت ثبت نام با مراجعه به بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان از مزایای این مرحله استخدامی برخوردار گردند.
تبصره ۴: معلولین عادی در صورت دارابودن شرایط مندرج در این آگهی و نیز شرایط کار در کارگاه ها و مشاغل مورد نیاز ، مشروط به رعایت قوانین مرتبط و تائید مرکز طب کار این شرکت از سهمیه قانونی مربوطه برخوردار خواهند بود.

پ: نحوه ثبت نام و مهلت آن
۱٫ متقاضیان پس از مطالعه کامل و دقیق شرایط و مفاد مندرج در این آگهی فرصت دارند تا از تاریخ ۹۱/۰۶/۲۵ لغایت تاریخ ۹۱/۰۷/۰۱ (بمدت هشت روز) از طریق وب سایت www.ESCOazmoon.ir اقدام به ثبت نام نموده و کد رهگیری مربوطه را دریافت نمایند.
۲٫ ۲٫ متقاضیان بایستی قبل از مراجعه به سایت، نسبت به تهیه مدارک مورد نیاز و اسکن آنها اقدام نمایند.

ت: مدارک مورد نیاز
الف : تکمیل فرم اینترنتی تقاضای ثبت نام که بایستی با دقت انجام گردد.
ب : اسکن آخرین مدرک تحصیلی منطبق با شرایط آگهی استخدام (حداقل ۲۵۰ و حداکثر ۳۵۰ کیلو بایت)
پ : اسکن صفحه اول شناسنامه، در صورت داشتن توضیحات اسکن صفحه توضیحات، نیز پیوست شود.(حداقل ۱۰۰ و حداکثر ۲۰۰ کیلو بایت)
ت : اسکن کارت ملی (حداقل ۵۰ و حداکثر ۱۰۰ کیلو بایت)
ث : اسکن پشت و روی کارت پایان خدمت نظام وظیفه یا معافیت دائم(حداقل ۵۰ و حداکثر ۱۰۰ کیلو بایت)
ج : اسکن عکس ۳*۴ پرسنلی جدید (حداقل ۱۰ و حداکثر ۵۰ کیلوبایت – بین ۲۰۰*۳۰۰تا ۳۰۰*۴۰۰پیکسل)
تذکر: کلیه فایل های اسکن شده بایستی با پسوند jpg باشند.
چ : پرداخت الکترونیکی ۱۱۰٫۰۰۰ (یکصدو ده هزار) ریال بابت ثبت نام در آزمون که بصورت الکترونیکی از طریق سایت ثبت نام بایستی واریز گردد. لازم به ذکر است که این مبلغ غیرقابل استرداد می باشد.
تذکر: جهت انجام پرداخت الکترونیک نیاز است که دارای یکی از کارتهای بانکی متصل به شبکه شتاب کشور باشید و جهت پرداخت نیاز به شماره کارت، رمز دوم کارت، CVV2 و تاریخ انقضای کارت می باشد.

ث : زمان توزیع کارت و تاریخ ومکان برگزاری آزمون
۱٫ متقاضیان واجد شرایطی که اقدام به ثبت نام و دریافت کد رهگیری نموده اند می بایستی از تاریخ ۹۱/۰۷/۱۶ لغایت ۹۱/۰۷/۱۹ با مراجعه به سایت www.ESCOazmoon.ir و با درج کد رهگیری اقدام به چاپ و دریافت کارت ورود به جلسه آزمون کتبی نمایند.
۲٫ تاریخ، محل و ساعت برگزاری آزمون در کارتهای ورود به جلسه آزمون درج خواهدشد.
ضمناً متقاضیان می‌بایست در طول فرایند جذب و استخدام جهت آگهی از اطلاعیه های بعدی و نتایج مراحل مختلف، بصورت مستمر به آدرس سایت مراجعه نمایند.

ج : مواد آزمون کتبی (عمومی و تخصصی)
۱٫ در مقطع تحصیلی دیپلم متقاضیان کلیه رشته های عنوان شده در جدول شماره ۱ می‌توانند صرفاً بر اساس رشته تحصیلی خود یکی از گروه های شش گانه دیپلم را انتخاب و با تکمیل فرم تقاضای ثبت نام، در آزمون مربوط به آن گروه شرکت نمایند.
۲٫ مواد امتحانی آزمون عمومی در مقاطع تحصیلی دیپلم، فوق دیپلم و کارشناسی شامل زبان و ادبیات فارسی – زبان انگلیسی – کامپیوتر – هوش و استعداد تحصیلی و معارف اسلامی و اطلاعات اجتماعی به میزان ۴۰ نمره می باشد (اقلیت های مذهبی از پاسخگوئی به سوالات معارف اسلامی معاف بوده و امتیاز آن در سایر مواد آزمونی توزیع می گردد).
۳٫ مواد امتحانی تخصصی مقطع تحصیلی دیپلم بمیزان ۶۰ نمره و از مواد درسی در حد کتاب های تخصصی دبیرستان وپیش دانشگاهی می‌باشد.
۴٫ مواد امتحانی آزمون تخصصی مقطع فوق دیپلم و کارشناسی به میزان ۶۰ نمره شامل سوالات تخصصی رشته های مربوطه می‌باشد.
۵٫ کلیه سوالات آزمون عمومی و تخصصی دارای نمره منفی می‌باشد.

چ : نحوه پیگیری نتایج و اطلاع از مراحل جذب
۱٫ هرگونه دعوت از متقاضیانی که در مرحله آزمون استخدام کتبی پذیرش گردند جهت انجام سایر مراحل جذب تا تکمیل پرونده های متقاضیان صرفاً از طریق سایت www.ESCOazmoon.ir خواهد بود، لذا مسئولیت کلیه اعتراضات ناشی از عدم اطلاع بعهده خود شخص بوده و عدم مراجعه متقاضیان پذیرش شده در مهلت‌های اعلامی بمنزله انصراف بوده و هیچگونه تعهدی را برای این شرکت در بر نخواهد داشت.
۲٫ پیگیری نتایج هر یک از مراحل جذب صرفاً از طریق سایت مذکور و از طریق کد رهگیری داوطلب خواهد بود و به مراجعات حضوری یا تلفنی پاسخ داده نخواهد شد.

تذکرات مهم
۱٫ داوطلبان نباید از جمله افرادی باشند که بموجب آرای هیاتهای رسیدگی به تخلفات اداری و یا مراجع قضایی از خدمت اخراج شده باشند.
۲٫ چنانچه داوطلب با ذکر مشخصات غیر واقعی و بدون رعایت کامل مفاد مندرج در این آگهی اقدام به ثبت نام نماید حتی در صورت جذب و اشتغال به کار، موضوع اشتغال بکار وی در هر مقطعی منتفی خواهد بود و برابر مقررات مربوطه پیگرد قانونی خواهد داشت. قبولی در آزمون کتبی بمنزله پذیرش نهایی نبوده و مادامیکه فرد متقاضی در مابقی مراحل جذب شامل مصاحبه تخصصی، معاینات پزشکی توسط مرکز طب کار شرکت، گزینش و تشخیص هویت مورد قبول واقع نگردد هیچگونه حقی برای جذب و اشتغال در شرکت نخواهد داشت.
۳٫ مشاغل موردنیاز این شرکت غالباً مربوط به مشاغل سخت خط تولید بوده، چنانچه افراد متقاضی که در مرحله کتبی و مصاحبه تخصصی قبول شده‌اند از نظر جسمی و روحی مورد تائید طب کار این شرکت قرار نگیرند هیچ حقی برای جذب نخواهند داشت و از نفرات بعدی بجای آنها دعوت بعمل خواهد آمد.

 

بر روی تصاویر کلیک کنید.

 




یکشنبه 19 شهریور 1391

توهین‌بی‌سابقه‌وهابیون‌به‌ملت‌ایران+عکس

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،


اکنون که نزدیک به یک ماه از آن سفر می گذرد، وهابیون عربستان سعودی با انتشار گسترده عکسی از «محمود احمدی نژاد» در فضای مجازی و سایت های اجتماعی، وی و همه ملت ایران را مورد بد ترین اهانت ها قرار داده اند.

در ابتدا بخاطر انتشار عبارت هایی که این سلفی ها استفاده کرده اند، از همه کاربران پوزش می طلبیم.


به گزارش صراط ، «محمود احمدی نژاد» رئیس جمهور ایران در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان به دعوت «ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود» پادشاه سعودی به عربستان سفر کرد. هدف اصلی از این سفر، شرکت در اجلاس گفتگو میان مذاهب اسلامی بود که 26 و 27 ماه رمضان در مکه مکرمه برگزار شد. 
 
اکنون که نزدیک به یک ماه از آن سفر می گذرد، وهابیون عربستان سعودی با انتشار گسترده عکسی از «محمود احمدی نژاد» در فضای مجازی و سایت های اجتماعی، وی و همه ملت ایران را مورد بد ترین اهانت ها قرار داده اند. 
 
سلفی ها در ذیل این عکس که «اسفندیار رحیم مشایی» رئیس دفتر رئیس جمهور نیز در آن دیده می شود، نوشته اند: مردان سعودی او (احمدی نژاد) را در پشت وانت انداختند زیرا او یک آتش پرست نجس است. گروه همراه وی نیز خوک های او هستند. احمدی نژاد خودش از سعودی خواسته بود که یک خودروی بدون سقف در اختیار او قرار دهند. علت این درخواست این است که فارس های (ایرانی های) خوک معتقدند که بعد از پوشیدن احرام، خداوند باید آنان را مستقیما ببیند و نباید سقف خودرو مانع آن شود لذا حکومت سعودی یک وانت مخصوص گوسفندان در اختیار احمدی نژاد قرار داد. 
 


یکشنبه 19 شهریور 1391

یه شعر کوچولو از عبدالرحیم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

نبوده در دل ایران
به زیبائی چوپانان
خیابانهای سربالا
منظم کوچه و ویلا
بُوَد خشتی بر و بامش
بهشت است لایق نامش
شود کرسی مهیا زمهریرش
به گرما زد نسیم از بادگیرش
چه رؤیائی و ابی روزهایش
شبای پرستاره آسمانش
به زیبائی آن شب من ندیدم
که زد چشمک ستاره نازنینم

عبدالرحیم کلانتری


شنبه 18 شهریور 1391

عادلم کبلایی شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر امروز کبلاعادل خرامان و محمد خواهان و همسرش از سفر کربلا و نجف به ایران برگشتن و در شاهرود مورد استقبال خونواده و دوستا قرار گرفتن.

برای این عزیزان بویژه کبلاعادل آرزوی قبولی زیارات و طاعاتا دارم

اونا که عادلا نمشناسن برن تو پست "بغلی بگیر" ببیننش


شنبه 18 شهریور 1391

چنتا استخدامی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

شرکت پالایش نفت لاوان 194 نفر

پتروشیمی اصفهان -حسابدار،تاسیسات،عمران

اصفهان - دوتا خانم حسابدار

و یه سری استخدام دگه...


شنبه 18 شهریور 1391

راه اندازی قناتای "کوچه"

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،




احمدرضا باقریان در گفتگو با خبرنگار اینا در نایین اظهار داشت: قنات در شهرستان نایین منبع اصلی و حیاتی تامین آب کشاورزی محسوب می‌شود و در حال حاضر ۵۸۲ رشته قنات در این شهرستان وجود دارد.

مدیرجهاد کشاورزی شهرستان نایین سطح زیر کشت محصولات زراعی شهرستان نایین را بالغ بر 2000 هکتار و محصولات باغی آن ۱۶۰۰ هکتار دانست و افزود: باتوجه به نقش حیاتی قنات در کشاورزی شهرستان، هر ساله از اعتبارات استانی و ملی، مرمت و بازسازی برخی از قنوات، در راستای افزایش آب دهی آنان صورت می‌گیرد.

وی تصریح کرد: در طول سال گذشته و در ابتدای سال ۹۱ نیز عملیات مرمت و بازسازی ۳۶رشته قنات در سطح شهرستان نایین صورت گرفت.

باقریان اضافه کرد: این مرمت و بازسازی با اعتباری بالغ بر ۷/۵میلیارد ریال از محل اعتبارات استانی و ملی انجام گرفته که سطح زیرکشت این قنوات را به ۳۵۰هکتار رسانیده است.

وی افزود: کول گذاری، بازسازی میله‌های چاه، پینه برداری از جمله عملیاتی بوده است که برای مرمت و بازسازی این قنوات صورت گرفته است.

ــــــــــــــ

همه مدونن که قطب کشاورزی شهرستان نایین محسوب مشه.
کی بشه یه روز بشنویم که تو اخبارشون بگن 

((قنات همت آباد و نعمت آباد و نصرت آباد چوپانان مرمت و آمادۀ بهره برداری شد))


جمعه 17 شهریور 1391

این دستا کیه؟

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

     

نظرات فردا فعال مشه


پنجشنبه 16 شهریور 1391

جن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

مقاله زیر داستان واقعی یک مهندس عمران میباشد که برای پروژه جاده سازی به منطقه خور وبیابانک حرکت میکند اما در بین راه دچار مشکلاتی میشود و در ریگ جن  یک شب را به صبح میرساند.

با تشکر از مهندس مسعود عمادی که این مقاله را برای ما ارسال نمودند.







منبع: سایت سینا


پنجشنبه 16 شهریور 1391

گاز رسانی به شهرستان خوروبیابانک در گرو احداث خط 11سراسری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

نماینده مردم شهرستانهای نایین وخوروبیابانک درمجلس شورای اسلامی گفت: بر اساس نامه وزارت نفت گازرسانی به شهرستان خوروبیابانک در گرو احداث خط 11 سراسری است.


به گزارش اینا به نقل از کمیته اطلاعات و اخبار شهرستان خوربیابانک، سید حمید رضا طباطبایی نایینی در گردهمایی شوراهای اسلامی و دهیاران بخش مرکزی شهرستان خوروبیابانک با اشاره به این موضوع اظهار داشت: مراحل اجرای خط 11 گاز سراسری به طول یک هزارو 195 کیلومتر و قطر 56 اینچ در حال اجراست و پس از عبور از نائین انارک و جندق به شمال کشور متصل خواهد شد.

وی ادامه داد: شرکت مهندسی و توسعه گاز ایران به عنوان مجری ،احداث خط لوله یازدهم سراسری را در دستور کار خود قرار داده است و در حال حاضر پس از طراحی پایه و تسریع در دریافت تسهیلات اعتباری فاینانس پروژه ، شرایط لازم جهت عملیاتی شدن فراهم خواهد شد.

نماینده مردم شهرستانهای نایین و خوروبیابانک  خاطرنشان کرد: مناقصه خرید لوله های مورد نیاز به طول یک هزارو 200 کیلومتر برگزارگردیده است.

وی در ادامه افزود: یکی از گام‌های مهم اشتغال زایی درشهرستان خوروبیابانک شرکت پتاس است که امیدواریم با بهره برداری کامل از این شرکت مشکل اشتغال زایی در این شهرستان حل گردد.

همچنین طباطبایی به بهره برداری از معادن سنگ در این شهرستان اشاره نمود و افزود: هر روز میلیون‌ها تن سنگ از این شهرستان خارج می شودکه در این راستا با معادنی که به محیط زیست و شهرها و روستاهای اطراف خود آسیب های زیست محیطی بزنند برخورد قانونی می شود.

در ادامه، حسن فیروزی فرماندار خوروبیابانک در این جلسه  از توجه ویژه دولت به مناطق محروم به ویژه شهرستان خوروبیابانک خبرداد و گفت: از مهمترین عنایات دولت نهم و دهم  ارتقا بخش خوروبیابانک به شهرستان بود که  با این امر ادارات یکی پس از دیگری در حال شکل گیری  است.

وی با اشاره به مشکلات بخش صنعت و معدن خوروبیابانک ادامه داد: امیدواریم با شکل گیری کامل اداره صنعت، معدن و تجارت در این شهرستان مشکلات این بخش نیز مرتفع و همچنین رسیدگی به معضل زیست محیطی معادن اطراف روستای ابراهیم آباد و جعفرآباد را خواستار شد.

گفتنی است در ابتدای این مراسم بخشدار مرکزی بخشی از فعالیتهای عمرانی و عملکردهای روستاها را بیان نمود و همچنین  مسئولینی که در این جلسه حضور داشتند  پاسخ گوی سوالات مسئولین شوراها و دهیاران بودند.

منبع: خبرگزاری شرق استان

ـــــــــــــــــت

ایشالا این وسط تو دوندگیهایی که برا خور مشه یه چکه آب آشامیدنی یا دوتا فیس گاز گیر ما هم بیاد

آمین، یا رب العالمین


پنجشنبه 16 شهریور 1391

لیلی و مجنون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،

مجنون همیشه مرد نیست!

گاهی زن مجنون می شود ...

و مرد لیلی ...!!!

خنده های روی لبانشان را ببین!!


پنجشنبه 16 شهریور 1391

دیدار آزادگان با رهبر انقلاب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،



روز 25 مرداد 91، دیدار جمعی از آزادگان با رهبر انقلاب بود. خیلی دیر خبرش دستم رسید. بهرحال به جهت حضور حاج آقا مجید نادری در این دیدار لازم بود یه یادی از این دیدار بکنیم. 

برای حاج آقا نادری هم آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون را داریم.


پنجشنبه 16 شهریور 1391

دشتی وسیع و بی درخت

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،


پنجشنبه 16 شهریور 1391

بهره برداری از جاده حجت آباد و آشتیون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

خبرگزاری ایمنا: با حضور مردم و مسوولان، جاده روستایی چوپانان به حجت آباد، با هزینه‌ای بالغ بر ۵/۳میلیارد ریال افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت.



نماینده مردم شهرستان‌های نایین و خوروبیابانک در آیین افتتاح راه روستایی چوپانان به سمت حجت آباد در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار ایمنا در نایین اظهار داشت: روستای حجت آباد دارای ۱۴خانوار است که به لحاظ آماری دارای جمعیت پایینی است اما به دلیل این که قطب کشاورزی منطقه محسوب می‌شود، احداث این جاده در دستور کار قرار گرفت.
سیدحمیدرضا طباطبایی ادامه داد: پس از این که از سال ۸۹ این جاده به حیطه اختیارات اداره راه سابق نایین واگذار شد، که در ابتدای کار اعتبار ۵۰۰میلیون ریالی از محل اعتبارات استانی به آن اختصاص یافت. نماینده مردم شهرستان‌های نایین و خوروبیابانک خاطرنشان کرد: زیرسازی این جاده با هزینه بالغ بر ۱/۱میلیارد ریال انجام گرفت و در سال ۹۰ با اختصاص اعتبارات ملی در حدود سه میلیارد ریال، کار آن تکمیل شد.
وی افزود: برای احداث این جاده ۱۰هزار متر مکعب خاکبرداری، ۲۸هزار متر مکعب خاکریزی و ۴۵هزار متر مربع آسفالت ریزی سطحی صورت پذیرفته است.
طباطبایی تاکید کرد: برای احداث این جاده با عرض شش متر و طول ۵/۷کیلومتر در مجموع دو سال اخیر هزینه‌ای بالغ بر ۵/۳میلیارد ریال انجام گرفت که امروز شاهد افتتاح و بهره برداری از آن هستیم./

با تشکر از جواد


پنجشنبه 16 شهریور 1391

بغلی بگیر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

یه بازی خوش - سرکویریا - نوروز 91
شما هم اگه عکس و کلیپ دارت بفرستت


چهارشنبه 15 شهریور 1391

تئاتر اورژانسیا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

فک کنم 22 بهمن 89 بود.
مثلاً رضا اصغر ذبیحه و مندل خیاطم جای محمد آزاده

سالگرد مرحوم گلمحمد جلال

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

روز پنجشنبه 91/6/16 مراسم اولین سالگرد شادروان گل محمد جلال در مسجد جامع چوپانان برگزار میگردد .

حضور سروران گرامی در این مراسم موجب تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود .

(منبع: خبرگزاری چوپونون)

----------

تسلیت جداگونه ای به خونوادۀ جلال بویژه دوست خوبم بمونعلی مگم. خدا صبرتون بده


چهارشنبه 15 شهریور 1391

فردا؛ مجلس یادبود حاج محترم نجفیان تو چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،


چهارشنبه 15 شهریور 1391

قاضی تو چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

با خبر شدیم که  امروز  نماینده محترم شهرستان آقای طباطبایی به همراه بخشدار و فرماندار و تنی چند از همراهان همراه با آقای نجفیان (دهیار محترم )  از چوپانان بازدیدی به عمل آورده  که از دستاورد های این بازدید :

 افتتاح دهیاری چوپانان

 افتتاح جاده آشتیان

و همچنین دیدن ورزشگاه چوپانان از نزدیک میتوان نام برد .

 

ضمن تشکر از آقای نجفیان  بابت  برنامه ریزی این بازدید  امیدواریم هرروز شاهد پیشرفتهای بیشترو بهتری  در چوپانان باشم

 [خبر از: رضا رستاقی] 

منبع: خبرگزاری چوپانان

ـــــــــــــــ

و اما نظر کارشناسی اینجانب:


نکته اول این دستاوردای مهمه. بخصوص اون دستاورد بازدید از ورزشگاه که عمرش داره از عمر انقلابم جلو مزنه. مایه خفت. بازدید از یه پروژه سئخته که واقعا به گ...ه زدن با این خدمت رسونیشون حالا شده دستاورد.


فک کنم خبر حضور دکتر حسنی اشتباه باشه. احتمالاً منظور آقای یوسف حسنی -فرموندار- باشه.


هرچی بیشتر بکشونیمشون به آبادی بهتره. 

تو نظرات خبرگزاری یه کنتاکت کوچولو بود که حاج عباس زحمت کشیده و به اسم نجفیانه.

انگار این بحث آخرشم نمخاد تو چوپونون جابیفته و حل شه. 

چیزی که باید همه قبول کنیم اینه که دهیاری و شورا وظایف خودشونا دارن و هرکدوم به نوبه خودشون دارن زحمتشونا مکشن. دهیاری برنامه های شورا را اجرا موکنه. اینکه بگیم دهیار تنهایی کار کرده و شورا را ندیده بگیریم بی انصافی در حق شوراهه. (هرچند عملکرد قبلی و ضعیف شورا و دهیاری اینا القا موکنه که دهیاری برنامه هاشا القا موکنه و از یه سری مزایای خودش داره استفاده موکنه بنفع آبادی)

از طرفی اینکه بگیم حاج عباس یا کس دگه همه کارا موکنه و به اسم دهیاری تموم مشه اینم بی انصافیه.

اگه یه روز برت دهیاری و یه چاییم بخورت متوجه مشت چه کارایی کرده و داره موکنه دهیار. جداً مگما. واقعاً داره زحمت مکشه. در آینده بیشتر مبینت تغییرات چوپونونه.

از طرفی اینکه بگیم "حاج عباس همه کارا کرده و موکنه" خودزنیه. تموم شوراها و دهیارای قبلی مدام همین حرفا مزنن و مهمترین علت عدم توفیق و عدم کاراییشونا دخالتا و تکرویای حاج عباس مدونن. اینکه شما تو دفاع از حاجی بیایت چیزیا بگت که به ضررشه هم ظلم به حاج عباسه، هم به آبادی.

بیذارت کارا به روال مثبتی که در پیشه پیش بره تا هممون تو سالای بعد میوه شا بخوریم.


زنده باد چوپونون

زنده باد حاج عباس و نجفیان

زنده باد هرچی چوپونونیه (جز خودم)


چهارشنبه 15 شهریور 1391

راه دانلود کلیپای وبلاگ

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

قبلنا با زدن یه دگمه مشد دانلود کنی. ولی امکانشا برداشتن فعلاً... دوستایی که مخان ویدیوهای وبلاگا دانلود کنن این مطلبا بخونن...

وقتی رو کلیپ مزنت بازمشه و نشون مده تو وبلاگ. ولی اصل کلیپ مربوط به سایت آپاراته. پایین کلیپ که داره نشون مده عکس یه حلقه فیلمه. روش که برت منویسه "نمایش در آپارات". روش کلید کنت تا همین کلیپ تو سایت آپارات نشون داده بشه.
صفحه ای که جدید باز مشه مربوط به همین کلیپ تو سایت آپاراته. آدرس این صفحه را از بالای صفحه کپی کنتو
حالا برت به آدرس www.aparatdownloader.com
آدرسیا که کپی کرده بودت تو این صفحه پیست کنت و دریافت را بزنت.
عکس کلیپ براتون وامشه و روش که بزنت ویدیو دانلود مشه براتون.
به همین راحتی


چهارشنبه 15 شهریور 1391

رقص محلی و غیرمحلی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

اولش یه تکه چوپونونی میان. ولی بعد مزنن تو کار غیربومی
رقص مربوط به عروسی محمد آزادی تو تهرونه. حدود 4 سال پیش


چهارشنبه 15 شهریور 1391

گزنگ

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

گزنگ


آفتاب آنجا همیشه برای افول عجله داشت و آن روز غروب انگار بیشتر از همیشه.کوه‌های مغرب آنقدر بلند بودند که شب را زودرس‌تر کنند و آن روز کوه‌ها هم بلندتر شده بودند. خیلی زود تاریک شد و کم‌کم سروصدای معدن تنها در محدوده‌ی چاه‌ها و تونل‌ها به گوش می‌رسید و ناله‌ی یکنواخت دیزل نیروگاه که دست‌خوش باد بود، گاهی بلند و گاهی آرام‌تر شنیده می‌شد. بوی کاربیت فضای معدن را آکنده بود. در محوطه‌ی پایین‌تر، در دامنه که آلونک‌های کارگران در چند ردیف بطور نامنظّم بنا شده بود، تنها صدای شرشر آب سنگین و آلوده به سرب که از عمق چندصد متری معدن کشیده می‌شد و تا پایین دره می‌خزید، موسیقی غم‌انگیز و وهم‌آمیزی می‌نواخت. این موسیقی یکنواخت گهگاهی با تک‌سرفه‌ای از حلقوم کارگری مسلول و پارس سگی در دوردست به هم می‌ریخت.

عبور و مرور منحصر بود به سایه‌ای که گاهی بین دو آلونک، در زیر نور کم‌رنگ چراغ‌های برق که اکثر آن‌ها خاموش بود، قد می‌کشید و به سرعت ناپدید می‌گشت و یک سایه‌ی خمیده که هر شب در ساعتی معیّن سرازیر می‌شد، تقریباً هر شب، فاصله‌ی نه چندان نزدیک بین دو آلونک را طی می‌کرد و ساعاتی بعد برمی‌گشت. سایه‌ی خمیده از بار کهولت و عادت سی ساله‌ی عبور خمیده از تونل‌ها و گزنگ‌ها و خستگی توبره‌ی سنگین سرب بر دوش و شاید سنگینی باری که هرگز قادر نبود حتّی برای لحظه‌ای استراحت آن را بر زمین بگذارد.

دو سه شبی بود که این سایه با آرامش پیشین بر خاک نمی‌لغزید. انگار مضطرب و هراسان بود. گریزان می‌نمود، گرچه توان گریز نداشت. گاهی می‌ایستاد، به عقب برمی‌گشت و دوباره می‌لغزید. دو سه شبی بود که آن نظم همیشگی به هم خورده بود و هر شب این عبور مدّتی به تأخیر می‌افتاد و امشب با این که ساعتی از موعد گذشته بود، پیرمحمد هنوز توی آلونک خود بود. آماده‌ی رفتن بود امّا دودل می‌نمود. گاهی لب تخت می‌نشست، لحظاتی بعد بلند می‌شد. به سایه‌اش روی دیوار خیره می‌ماند. سایه‌ای که خیلی درازتر از او بود.زانوانش سست می‌شد و دوباره می‌نشست لب تخت و در هر نشست و برخاست انگار خمیدگی قامتش بیشتر می‌شد. با این که پیرمردی کوتاه‌قد بود امّا پشتی خمیده داشت. صورت کوچکش را گرفتگی و اخم کوچک‌تر می‌نمود. سر طاس آفتاب‌سوخته‌اش عرق کرده بود. تک‌سرفه‌ای کرد. نفسش تندتر شده بود. انگار تب داشت، زیر لب گفت: «خیالاته.» امّا این تلقین نه تنها به او آرامش نداد بلکه تصویر صحنه‌ی دو شب گذشته را در ذهنش واضح‌تر کرد:

دو شب بود که یک چیز غیر عادی، واهمه‌ای برایش به وجود آورده بود تا آن جا که جرأت نداشت از روشنایی اتاق به ظلمت بیرون پا بگذارد. پریشب وقتی مثل همیشه، بعد از شام از آلونک خارج شد که به شب‌نشینی دوستانش برود، او را توی تاریکی دیده بود. یک سایه بلند و باریک، درست مثل خود بیک. تو سایه‌روشن ایستاده بود و او تا وقتی که آن صدای طنین‌دار را نشنید، نترسید:

  • پیرمحمّد! بیا بریم! بیا مثل قدیما، بزنیم به کوه!

چنان وحشت کرده بود که برای مدّتی قدرت فرار را هم در خود سراغ نداشت. بله، صدا، صدای بیک بود، قد و قامت هم که به بلندی و لاغری بیک. سایه یک بار دیگر جمله‌ی خود را تکرار کرده بود و بعد به سمت کوه راه افتاده، در تاریکی پنهان شده بود و پیرمحمّد وحشت‌زده در حالی که تمام وجودش می‌لرزید، خود را به آلونک دوستانش رسانده، سعی کرده بود وحشت و رنگ‌باختگی و لرزش خود را از آنان پنهان کرده، به ناخوشی نسبت دهد.این صحنه در بازگشت همان شب و شب بعد هم در رفت و برگشت، عیناً تکرار شده بود. شب دوم تصمیم گرفته بود موضوع را با دوستانش در میان بگذارد امّا از ترس این که مورد تمسخر واقع شود از گفتن آن خودداری کرد.

نگاهی به ساعت شماطه‌دار روی تاقچه انداخت، داشت دیر می‌شد. بلند شد، از مشکی که گوشه‌ی آلونک به میخی آویزان، کاسه‌ای آب خالی کرد و لاجرعه سرکشید. ظاهراً آرام شده بود. تا پشت در آمد. از شیشه‌ی قاب بالای در، تاریکی بیرون را دید. دوباره رنگش پرید، نفسش تند شد. زمزمه کرد: «اگر امشبم....»، عقب‌عقب رفت و روی تخت ولو شد. او با این که شک داشت، صحنه‌های دو شب قبل واقعیّت داشته باشد امّا می‌ترسید. هزار و یک دلیل داشت که مشاهدات او وهم است، بیک بیش از سی سال بود که مرده، نه کشته شده بود. همین طور که روی تخت افتاده، به سقف چوبی اتاق خیره شده بود، اخم‌هایش درهم رفت. چشمانش را بست:

بیک زیر صخره خوابیده بود، چقدر آرام و بی‌دغدغه! هر کس جای او بود، لحظه‌ای نمی‌توانست بخوابد. هر آن، ممکن بود ژاندارم‌ها برسند و سوراخ‌سوراخش کنند. او، نظر و قلی کمی آن طرف‌تر نشسته بودند و پچ‌پچ می‌کردند. ابتدا نظر بلند شد و چند قدمی به سمت بیک آمد و ناگهان برگشت و سر جای خود نشست، بعد قلی هم همان طور. این بار او بلند شد، پاورچین پاورچین جلو آمد، نگاهی به اطراف کرد...

پیرمحمّد ناگهان چشمانش را گشود، به اطراف اتاق نگاه کرد، بعد نگاهش روی قاب در میخ‌کوب شد. کمی آرام‌تر شد و دوباره چشمانش را بست:

بیک همچنان آرام و امن در خواب بود و او به طرفش می‌آمد. تپانچه‌ی بیک کنارش روی زمین بود. نظر و قلی با چند قدم فاصله، پشت سر او بی‌صدا به جلو می‌آمدند. بالای سر بیک ایستاد و نظر و قلی پایین پای او ایستادند. خم شد، تپانچه را از کنار بیک برداشت. قلبش به شدت می‌زد. می‌ترسید بیک از صدای قلبش بیدار شود....

ناگهان وحشت‌زده چشمانش را گشود و سریع روی تخت نشست. به قاب تاریک در اتاق خیره شد. تمام هیکلش می‌لرزید. صدای انفجاری از دوردست در فضا طنین انداخت، آلونک هم به لرزه درآمد. دوباره روی تخت افتاد:

تپانچه را به گوش بیک نزدیک کرد و چکاند. صدای شلیک در صخره‌ها پیچید. احساس کرد گلوله به مغز خودش اصابت کرده است. نظر و قلی چند قدمی به عقب پریدند. بیک به سرعت در جای خود نشست، نگاهش پر از نفرت شد: «ای نمک به حروما!» و در خون خود غلتید....

ناگهان در آلونک به شدّت باز شد و پیرمحمّد، بیرون پرید و به سرعت به عمق تاریکی دوید ولی با طنین صدایی در جای خود میخ‌کوب شد:

  • پیرمحمّد! بیا بریم، بزنیم به کوه رفیق!

به طرف صدا برگشت. سایه به سمت کوه بلند می‌رفت. پژواک صدای سایه همچنان در گوش پیرمحمّد، طنین داشت. چند قدمی بی‌اختیار به دنبال سایه رفت. ناگهان ایستاد، به سرعت برگشت و شروع به دویدن کرد، درست مثل موقعی که توی سرازیری گزنگ به عمق معدن می‌رفت. تا پشت در آلونک دوستانش دوید. به شدّت نفس‌نفس می‌زد. سراسیمه در را باز کرد و به درون اتاق پرید به طوری که دوستانش جا خوردند:

  • چی شده پیرمرد؟ نظر وحشت‌زده پرسید.

  • هیچ چی دیر شده بود دویدم.

و مثل جنازه روی چادرشب لحاف افتاد. رنگ به رو نداشت.

  • ما را زهره‌ترک کردی! قلی در حالی که چای را در استکان می‌ریخت گفت.

پیرمحمّد استکان را از دست قلی گرفت و داغاداغ سرکشید. سرش را به دیوار تکیه داد و چشمانش را بست. نظر و قلی زل زده بودند به پیرمحمّد که ظاهراً آرام شده بود. همان طور با چشمان بسته گفت:

  • دو شبه بیک رو تو خواب می‌بینم نظر و قلی پر از سؤال به هم نگاه کردند:

  • چه جوری؟ هر دو با هم پرسیدند.

  • وایساده تو تاریکی صدا می‌زنه: «بیا بیریم! بیا بزنیم به کوه! همان طور با چشمان بسته درحالی که صدایش می‌لرزید جواب داد.

قلی به دیوار تکیه داد وگفت:

  • آدمو می‌ترسونی!

پیرمحمّد چشمانش را گشود، نگاهی به قلی انداخت:

قلی از پایین پای بیک وحشت‌زده عقب‌عقب می‌رفت....

پیرمحمّد دوباره چشمانش را بست. نظر هم وحشت کرده بود امّا سعی داشت پنهان کند. محکم و یک‌ریز حرف می‌زد:

  • ترس نداره، بیک حقش بود بمیره، یاغی دولت شده بود برا سرش جایزه گذاشته...پیرمحمّد دیگر حرف‌های نظر را نمی شنید:

بیک آرام در خون خود خوابیده بود. تپانچه از دست پیرمحمّد افتاد. آرام روی زمین نشست و به صخره‌ی پشت سرش تکیه داد. ژاندارم‌ها مثل مورچه از کوه بالا می‌آمدند. لابد حالا می‌رسیدند و به سینه‌ی او مدال می‌زدند....

با صدای برخورد استکان و نعلبکی چشمانش را باز کرد. قلی یک استکان دیگر چای برای او ریخته بود. حبّه‌ای قند برداشت:

  • جایزه! آره، صد درم قند برای سه نفر! آب دهانش را با نفرت پرتاب کرد سینه‌ی دیوار، حبّه‌ی قند را درون قندان انداخت و چای را سرکشید. دوباره سرش را گذاشت به دیوار و چشمانش را بست. قلی همان طور سینه‌ی دیوار، کوچک و کوچک‌تر می‌شد. نظر با این که وحشتش زیادتر شده بود و کم‌کم صدایش می‌لرزید، مرتّب حرف می‌زد:

  • پس این کاری که بهمون دادن چی؟ نمک به حرومیه! و به شدّت به سرفه افتاد. خلط سنگینی از سینه‌اش کنده شد. آن را تف کرد توی قوطی کنسرو بغل دستش. سل سرب برایش ریه باقی نگذاشته بود:

  • حالا چی شده امشب به سرتون زده؟ بیک مرد و تموم شد. خوبه خودتون شاهد بودید، چالش کردند و چقدر خاک ریختند روش! پیرمحمّد از زیر چشم نگاهی به نظر انداخت. چشمانش را تنگ‌تر کرد:

نظر روی خاک‌های کنده شده‌ی گور نشسته بود و با دست و پا، به سرعت خاک‌ها را هل می‌داد و به داخل گور بیک می‌ریخت. قلی و پیرمحمّد هم بالای سر او ایستاده بودند. مردم بالای سر گور حلقه زده بودند. نگاه‌های همه پر از سرزنش بود. صدای گریه‌ای به گوش نمی‌رسید. سه تا ژاندارم بالای گور ایستاده بودند و دفن را نظارت می‌کردند. نظر تا آخرین مشت خاک را نریخت، از زمین بلند نشد. هیچ جرأت نکرد پنجه بر گور بگذارد و فاتحه‌ای بخواند....

پیرمحمّد در میان وحشت و حیرت دوستانش از جا بلند شد که به خانه برگردد، با این که زودتر از هر شب قصد رفتن داشت امّا دوستانش برای ماندن او اصرار نکردند. انگار تمایل داشتند، او هر چه زودتر برود، شاید این وحشت را هم با خود ببرد. پیرمحمّد با بدرقه‌ی دو نگاه نگران از آلونک خارج شد. در سربالایی به راه افتاد. پاهایش به خاک کشیده می‌شد.خیلی دور نشده بود که ناگهان ایستاد و به سمت صدا خیره شد. دوباره بیک او را دعوت می‌کرد. به سمت سایه حرکت کرد و سایه به سمت کوه. پیرمحمّد همچنان به دنبال سایه می‌رفت.

دیگر کم‌تر پنجره‌ای روشن بود. صدای دیزل نیروگاه بهتر به گوش می‌رسید. آن دور دست‌ها رعد و برق‌هایی می‌شد. صدای شرشر آب سنگین و آلوده به سرب که از عمق چاه‌ها و گزنگ‌های معدن کشیده می‌شد و در شیب دره فرومی‌ریخت، آهنگی یکنواخت و دلگیر می‌نواخت. چراغ آلونک نظر و قلی هم خاموش شد.

از فردای آن شب، پچ‌پچ گم‌شدن پیرمحمّد مثل طاعون، توی کارگران معدن ولو شد، حتّی به روستاهای اطراف هم رسید. تقریباً همه جا را گشتند. آخرین بار نظر و قلی او را دیده بودند که از چگونگی آن با هیچ کس چیزی نگفتند، حتّی جرأت نجوا با یکدیگر را نیز نداشتند. غیبت پیرمرد برای همه شگفتی و برای آن دو وحشت ایجاد کرده بود.

جست‌وجو ادامه داشت. کار معدن تعطیل شده بود و همه به دنبال پیرمحمّد می‌گشتند.هر کس نظری داشت و گهگاه اظهار نظری آمیخته به بهتان نیز شنیده می‌شد که عموماً این بهتان‌ها متوجّه نظر و قلی بود: «این سه تن سر و سرّی با هم دارند!».

پیرمحمّد از اشباح شب‌های قبل چیزی با هیچ کس جز نظر و قلی نگفته بود و اینان نیز آنچه را شنیده بودند بازگو نکردند. ظاهراً آن دو نیز در این جست‌وجو فعّالانه شرکت داشتند امّا بیشتر ذهن خود را در پی او می‌کاویدند و معلوم نبود پایان این ماجرا را چگونه می‌پسندند. آرزو می‌کردند پیرمحمّد از خویشتن گریخته باشد، گرچه این قدرت گریز را در خود سراغ نداشتند. آن‌ها حتّی در خلوت دوتایی هم بودند، جز کلام ضروری، چیزی به زبان نمی‌آوردند. شاید احساس می‌کردند نیازی به گفتن نیست. شاید هر دو در این ماجرا یکسان می‌اندیشیدند: «آنچه را پیرمحمّد دیده بود، چه در خواب یا بیداری، چیزی جز یک خیال و گمان نبود. چگونه می‌تواند یک شبح، یک سایه و یک صدای موهوم، پیرمحمّد را بدزدد. لابد خیالاتی شده سر به بیابان گذاشته و اینک طعمه‌ی کفتاران است. الآن سه روز است از او خبری نیست، نمی‌تواند بیش از این در بیابان طاقت بیاورد.» و چه خوب بود اگر چنین بود!آن دو نیازی به بازگویی این اندیشه‌های مشترک نداشتند. هر روز می‌گشتند امّا آرزو می‌کردند او را نیابند.

کم‌کم جست‌وجو متوجّه چاه‌ها و گزنگ‌های قدیمی شد و بالاخره نزدیکی‌های غروب روز سوم خبر رسید، جنازه‌ی پیرمحمّد در ته یکی از گزنگ‌های متروک بالای کوه، نزدیک خط‌الرّأس پیدا شده. همه، حتّی نظر و قلی با تمام ناتوانی به کمک دیگران خود را به بالای گزنگ رساندند. هیچ کس باور نداشت پیرمحمّد با این کهولت و ناتوانی از این راه صعب‌العبور، خود را به این ارتفاع رسانده باشد.

جنازه‌ی له شده‌ی پیرمحمّد را به سختی از گزنگ بالا کشیدند. همه برای دیدن جنازه جلو آمدند. نظر و قلی، عقب‌عقب از جمعیّت فاصله گرفتند.

زمستان 73

محمّد مستقیمی(راهی)


منبع: دولنده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد