چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته دوم دی 1391

وبلاگ چوپونون هفته دوم دی 1391  

چنتا خبر از خبرگزاری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

ببخشت یه مدت دور بودم و رفقا هم زحمتشا نکشیدن و چنتا خبر به عرض مخاطبامون نرسید:

اختصاص اینترنت ADSL به چوپانان

ششمین نوه قدرت ا.. رفیع (استا قدرت ) بدنیا آمد

سالگرد مرحوم حاج آقا محمد جلالپور

اجرای طرح جامع کشاورزی حفاظتی در سطح 50 هکتار از اراضی شهرستان نایین


برنامه شب یلدا هم که جمع چوپونونیای مقیم یزد بود و جا همگی خالی جمع صمیمی و خوبی بود


چهارشنبه 13 دی 1391

بازم خبر بد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

بازم با یه خبر بد ورگشتم. دیشب حدود 11 بود که زنگمون زدن واژگونی اتوبوس نزدیک چوپونون رخ داده و آماده باشت... ما هم زیر زغالا خاموش کردم و منتظر خبر بعدی شدیم. خلاصه اعزام شدیم به منطقه. دقیقا 20 کیلومتری چوپونون بسمت نایین بود. یساعته رسیدیم. 7 تا آمبولانس به منطقه اعزام شده بودن و هرکدومی چنتا مریضا برداشتن و رو به نایین. اتوبوس از اصفهون عازم مشهد بوده. ولی اون سمت افتاده بود و 50 متری از جاده پرت شده بود. اورژانس چوپونون اولین پایگاهی بود که رسیده بود. درمونگاه چوپونون، اورژانس سه راهی، اورژانس جندق، اورژانس انارک، اورژانس خور(اینجانب) هم بعدش رسیدیم. هلال احمر سه راهی هم اومد. خلاصه هرکدومی با چندتا مریض رفتیم نایین. اورژانس نایین از همه واحدها تشکر ویژه ای هم داشت که زحمت کشیده بودن دیشب.
البته هلال احمر خور علیرغم اینکه زحمت کشیده بودن و اومده بودن با مسئول تریاژ هماهنگ نبودن و حاضر نبودن مریضا نایین ببرن و مخاسن بنده خدا را به خور ببرن. اورژانس هم مجبور مشه 6 تا مصدوما با یه ماشین انتقال بده.
البته خیلی بدحال نبودن ولی باید تو بحران یاد بگیریم که همه هماهنگ باشن و حوادث اینچنینی که شدت حادثه زیاده بهترین کارا انجام بدیم
بگذریم
دیشب یه کشته داد و 30 نفر مصدوم هم منتقل شدن. دونفر هم سرپایی معالجه و همونجا ترخیص شدن.
خلاصه تا صب زحمت میکشیدیم و حدود 6 رسیدیم پایگاه
....

حالا تا داغت و بحث خبر بده بذارت اینم بگم
امروز خابیده بودم هلاکی دیشبا درکنیم که گفتن یه گازگرفتگی داریم
خدا قسمت نکنه یه راننده خابیده بود جلو ماشینش اول خور و پیکنیکشم فک کنم روشن بوده و تموم...
خداش بیامرزه


دوشنبه 11 دی 1391

کارت سهمیه سوخت قدیم

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خبرای دگه ،


Description: cid:1.676692419@web132205.mail.ird.yahoo.com


شنبه 9 دی 1391

خسرو خاله هم درگذشت

   نوشته شده توسط: ذبیح    


شنبه 9 دی 1391

دکتر آقابیکی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

             طبیب شفا بخش ، حکیم آقابیکی

           نجاتبخش بسیاری از کودکان و بزرگسالان در چوپانان

            نویسنده : نسل سومی

حدود 30 سال خدمت این مرد وظیفه شناس در بهداری چوپانان باعث نجات جان بسیاری از جوانان در دهه های چهل تا شصت گردید . اما هیچگاه از خدمات این بزرگ مرد وظیفه شناس به نحو شایسته قدردانی نشد . بر آنم که با معرفی این چهره خدمتگزار ، سپاسگزار او باشم

نام و نام خانوادگی : مهدی آقابیکی        سال تولد      ؟         سال وفات      ؟        محل تولد : انارک      محل دفن   ؟              

     جای خالی
      عکس

    ؟

از آنجا که انسانی تیز هوش و علاقه مند به امور پزشکی بود با کنجکاوی خاصی که داشت در بهداری به نحو شایسته از اطلاعات پزشکانی که در چوپانان ماموریت می یافتند استفاده می کرد و در غیاب انها او امر طبابت را بر عهده می گرفت. ابتدای خدمتش با ورود آمپول پنی سیلین به ایران و مداوای بیمارهای عفونی با آن همراه بود . و او در تزریق این آمپول به بیمارانش هیچگونه امساکی نمی کرد . لذا به مدد این آمپول و در بیشتر اوقات تشخیص صحیح او در نوع بیماری مراجعینش ، بسیاری از بیماران آن دوره، شفای کامل یافتند . به همین علت مردم به آقابیکی لقب دکتر دادند و اورا با احترام خاص دکتر آقابیکی می خواندند و به طبابت او اعتقاد داشتند .به حق نیز باید از نظر تجربی او را معادل یک پزشک عمومی در آن دوران دانست.
تحصیلات: ایشان بعد از گرفتن سیکل اول دبیرستان ، وارد آموزشگاه بهیاری می شود و به عنوان بهیار در بهداری چوپانان مشغول به خدمت می گردد.

                                  

دکتر آقابیکی بدون هیچگونه چشمداشتی بر سر بالین هر مریضی در خانه اش حاضر می شد و و به معاینه و معالجه مریض می پرداخت .

بسیاری اوقات مریض هایی از روستا های دیگر مثل جندق و چاه ملک و ایراج و گرمه نیز برای مداوا به چوپانان مراجعه و به او روی می آوردند .

هر وقت که دکتر از مداوای مریض ناتوان بود و یا وضعیت مریضی را خطرناک می دید با لهجه انارکی به اطرافیان مریض خطاب می کرد که مریض را هرچه زودتر به سوی اصفهان حرکت دهید.

من خود شخصاً در دوران دبستان با اره چوب بر قسمتی از انگشت شستم را بریدم و زخم را خودم پانسمان کردم تا بهبود یافت . اما بعد از بهبودی مقداری گوشت اضافه بد شکل در گوشه ناخن شستم تشکیل شد . به همین علت به بهداری نزد دکتر آقابیکی رفتم و او بعد از معاینه گفت نگران نباشم داروی آنرا دارم بعد گفت که داروی آن سنگ جهنم است من و چند مریض دیگر هاج واج به دکتر نگاه کردیم او از داخل قفسه داروها شیشه ای را که محتوی ماده ای سیاه رنگ بود آورد و پنبه کوچکی را با پنس در داخل شیشه فرو کرد و آن ماده را روی انگشت من مالید که آه از نهاد من بیرون آمد و سوزشی را در ناحیه شستم احساس کردم . ولی آقابیکی گفت که چند روز دیگر دستم خوب می شود. البته بعد از چند روز آن قسمت پوست انداخت وشستم به حالت طبیعی برگشت .

آقابیکی دارای دو فرزند پسربه اسامی احمد و محمود  و دو دختر بود که من سالیان زیادی است که از انها بیخبرم.

مطمئنا اطلاعات من برای معرفی او بسیار ناقص است و کمک دوستان و همشهریان عزیز می تواند در تکمیل مطالب فوق موثر باشد. 


منبع: چوپانان آباد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد