چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته چهارم دی 1391

وبلاگ چوپونون هفته چهارم دی 1391  

درگذشت همایون خرم

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خبرای دگه ،


21.jpg

آهنگساز، ویلون نواز 
1309-1391
روز پنجشنبه 26 دی ماه 1391، همایون خرم، آهنگساز و نوازنده وبولون، که شخصیتی ملی به حساب می آمد، درگذشت. استاد خرم، بیش از 60 سال در عرصه موسیقی در ایران فعال بود و یکی از تاثیر گزارترین شخصیت های نیم قرن اخیر در فرهنگ موسیقیایی ایران به حساب می آمد. خاطره او برای ما و نسل های آتی بی شک همواره زنده خواهد ماند. درگذشت این مرد بزرگ را به خانواده محترم ایشان و عموم فرهنگ دوستان تسلیت می گوییم .  یادش گرامی باد.


شنبه 30 دی 1391

یادگاری

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

 
 
از یزد که بسمت چوپونون میایی، تو جاده چوپونون که میفتی چندبار با این صحنه ها روبرو مشی
ما کویریا هممون رو شهر و دیار خودمون تعصب داریم و دلمون مخاد اسم شهر و روستامون به چشم بیاد. دلمون مخاد همه ازمون یاد کنن و در کل زنده باشه روستامون
ولی بعضی موقعها به بیراهه مزنیم. مث همین مورد. بی شک کار یه نفر بوده و هدفشم فقط دیده شدن دامغان و جندق بوده. هرگز نباید با حرکت یکی دونفر بیاییم رو تموم اون مردم قضاوت کنیم. ولی روی صحبتم با جوونای خودمونه. کارای اینچنینی اثر منفی رو ذهن آدما مذاره و نه تنها دید مسافرین به ما و روستامون مثبت نمشه بلکه بدتر هم مشه و مارا مردمی عقب افتاده مشناسن اووخ
یادش بخیر جاتون خالی حدود یسال پیش باتفاق چهارتا از رفقای قدیم نصفه شبی رفتیم آبگرم زیارت حوضش.
حسابی خوش بود. دورادور آبگرم تاب خوردیم. یه نقطه دس نخورده پیدا نشد. همه اسم خودشون و تاریخ و اسم شهرشون و عشقشون و نقاشی و ... خلاصه به اقسام الحیل درودیوارا مزین به یادگاریاشون کرده بودن. ولی خوشتر از شنوو تو آبگرم این بود کهحتی یه اسم چوپونون و حتی یه اسم بچه چوپونونیا را پیدا نکردیم. هرچی گشتیم نبود که نبود. کاری ندارم شاید تو بچهای ما هم کسی باشه که به زیبایی محیطمون لطمه بزنه. ولی اونشب کلی حال کردیم و به خودمون بالیدیم.
دم همه گرم
ایشالا منبعد هم همین رویه باشه


شنبه 30 دی 1391

کار جالب دختر ایرانی بر ضد تحریمها در نیویورک

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :وبگردی ،


کار جالب دختر ایرانی بر ضد تحریمها در نیویورک

۱۳۹۱ جمعه ۲۹ دی 
بازدید : 271
کد خبر : 28176



ایرانی بودن را نه در فخر فــــــروشی به شکوه گذشته تاریخی خود، بلکه در اعمال خود متجلی می سازند و این می شود بزرگترین افتخار هر ایرانی. یکی از این هموطن ها، خانم ساناز سهرابی است ساناز، ۲۹ آذر بود که با اجرای یک پرفورمنس آرت به نام: " تحریم هـــا جنگ خاموش "



در مقابل سازمان ملل در نیویورک، توجه مردم دنیا را به سمت موضوع "تحریم هـــــــــای غرب علیه ایران جلب کرد هدف او از اجرای هنری اش این بود که در افکار عمومی درباره تأثیر منفی تحریم‌هــــا روی سلامت مردم ایران ، حساسیت ایجاد کند
او در این کار، از ۲۶ هزار کپســول استفاده کرد که طی هفته‌های گذشته با روایت‌های بیماران ایرانی و مشکلاتی که در پی کمبود یــــــــا افزایش قیمت دارو برای شان به وجود آمده پر شده بود. ساناز سهرابی ضمن قرار دادن این کپسول‌ها روی زمین، آن‌ها را میان عابران و نیز افرادی که از درب سازمان ملـــــــــل بیرون می آمدند پخش کرد
ساناز سهرابی، اجرای هنری اش را به منوچهر اسماعیلی، پسر پانزده‌ساله‌ی اهل دزفول استان خوزستان، که ماه گذشته ( آبان) به خاطر دسترسی نداشتن به داروی هموفیلی جـــــان خود را از دست داد تقدیم کرد.
منبع: عرش نیوز




شنبه 30 دی 1391

حقوق تا 700 هزار تومان از مالیات معاف می‌شود

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :وبگردی ،

حقوق ماهیانه تا 700 هزار تومان که در مجموع در سال 8.4 میلیون تومان می شود، در پی تصویب لایحه اصلاح قانون مالیات‌هایمستقیم از مالیات معاف می‌شود.

به گزارش ایسنا، در صورت تصویب لایحه اصلاح قانون مالیات‌های مستقیم، تا میزان 8.4 میلیون تومان درآمد سالیانه، مشمول مالیات حقوق از یک یا چند منبع از پرداخت مالیات حقوق معاف خواهد بود.

 

بر این اساس سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است، سقف این معافیت را برای هرسال مطابق شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی شهری سال قبل اعلامی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین و پس از تایید وزیر امور اقتصادی و دارایی اعلام کند.

 

همچنین نرخ مالیات بر درآمد حقوق مازاد بر 8.4 میلیون تومان و تا هفت برابر آن مشمول مالیات سالانه 10 درصد و نسبت به مازاد آن بیست درصد 20 تعیین می شود.

در این راستا پیش از این حسین وکیلی به ایسنا اعلام کرد که در مورد حقوق تا ماهانه 700 هزار تومان که در سال 8.4 میلیون تومان می‌شود از مالیات معاف است و مازاد آن مشمول مالیات می‌شود و در مورد حقوق بگیران بخش خصوصی نیز .مالیات کاهش   می یابد




 

 

.

  


شنبه 30 دی 1391

مختار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

این دوتا عکسم تقدیم به همۀ دوسدارای مختار ثقفی    
یا لثارات الحسین



جمعه 29 دی 1391

عضویت در انجمن دوستداران میراث فرهنگی چوپانان

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

جهت عضویت در انجمن دوستداران میراث فرهنگی وصنایع دستی وگردشگری چوپانان وهمچنین جهت ثیت نام خواهران در جشنواره پخت غذاهای سنتی چوپانان که در ایام عید نوروز درچوپانان برگزار میگرد به  اطلاعیه ها اینجا کلیک کنید.


پنجشنبه 28 دی 1391

باحالترین چوپونونی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :بقیه شا تو بگو ،

تو اینکه همه چوپونونیا بسیار باحال و خوش مشربن هیچ بحثی نی
ولی بعضی آدما هسن که هرچی بشینی پیششون سیر نمیشی. همش حرفی برا گفتن دارن و خیلی خوش مگذره همصحبتیشون

بنظر شما خوش مشرب ترین و با حالترین چوپونونی کیه؟



؟؟؟؟


پنجشنبه 28 دی 1391

هفتم حمیده

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عصر امروز مراسم هفتمین روز درگذشت شادروان حمیده خانلری بر سر مزارش در وادی السلام خور برگزار میگردد

روحش شاد


چهارشنبه 27 دی 1391

اینجا کجاهه؟8

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

فک کنم نسل جوون کمتر به اینجاها رفته باشن    
اگه گفتت کجاهه؟


چهارشنبه 27 دی 1391

رالی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

    
دمشون گرم بچهای چوپونون. یه نزمو بارون که میاد با موتورا میفتن تو ریگ و بقول خودشون مرن رالی
جوونای آبادی هنو زندهن و اگه یخورده امکانات باشه بازم متونن مث قدیما خودی نشون بدن


سه شنبه 26 دی 1391

عبور از صحاری ایران ازشبکه 2سیما

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

عبور ازصحاری ایران برنامه ای است که برای بار دوم از سیمای ایران پخش میشود.
اولین بار در سال 75 یا76 یود که این برنامه از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید. هم اکنون هر روز در ساعت 13/50 از شیکه 2 سیما با عنوان(عیورازصحاری ایران) این برنا مه بر روی آنتن میرود.
دراین برنامه با عیور از صحراهای کویر مرکزی ایران وعبوراز ریگ جن درچوپانان یسمت کویر حلوان ادامه میدهند.
فرداچهارشنیه به آشتیان وچوپانان میرسند گرچه این برنامه تکراریست اما یه دویار دیدنش می ارزد.


سه شنبه 26 دی 1391

یه تشکر از دهیاری و شورا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

   

به رسم وظیفه بعنوان یه چوپونونی به خودم لازم مدونم از دهیار کاردان و خدوم و زحمتکش روستامون کمال تقدیر و تشکرا داشته باشم. البته بنده خدا بارها و بارها گفته که نیازی به این کارا و حرفا نیست. ولی من بشخصه وظیفه خودم مدونم پا رو حق نذارم و تلاشای بی وقفۀ آقای نجفیانا ببینم و بعنوان مدیر وبلاگ باطلاع مخاطبا هم برسونم
یه سال و خوردهیه فک کنم که ماشالله نجفیان دهیار چوپونون شده
تو این یکی دوسال اینقدر زحمت کشیده و اینقدر فعال بوده و تلاش کرده که با چشم غیر مسلح هم تفاوت چوپونونا با سالهای قبل مشه حس کرد
الان بش دسترسی ندارم و بعدا سر فرصت یه جا گیرش موکنم و تموم خدمات و برنامهاشا منویسم براتون
ولی چیزی که منا مجذوب خودش کرده اینه که:
از وقتی آقای نجفیان دهیار چوپونون شده دولت و در کل همه سیستم نظام به بی پولی خوردن. بخصوص سال 91
تقریبا تموم پروژها تو همه شهر و روستاها خابیده
نامه های محرمانه برا ادارات مره که خرجاتونا کم کنت
هممون یجورایی درگیر اوضاع اقتصادی مملکت هسیم و نیازی به تفسیر نیس
دگه اونقدر زشت شده که لاریجانی تو مجلس از واژۀ خشکسالی مالی استفاده کرد
اما...
تو همین یه سال و تو شرایط خشکسالی مالی کارایی شد و داره مشه که سابقه نداشته. چوپونونی که نظاره گر پیشرفت همه شهر و دهات منطقه بود و خودش 30 سال هیچ تکونی نخورده بود الان داره با مدیریت یه کاربلد برا همه خوش رقصی موکنه و یلحظه هم تو کار عمرانش وقفه نیفتاده.
خداییش تو کارش سنگ اندازیم بوده، کوته بینی و پس گرفتن ماشین آلات بوده، درگیریای خورده ریز تو آبادی، برنامه ریزیای خورد و کلان آبادی، کارای زیربنایی و البته جمع کردن خرابکاریای گذشته هم موانعی بودن که سرعت خدمتا کم کردن. ولی بازم خداییش دست مریزاد داره. دم دهیار و شورامون گرم

خیلی اگه بپرست مگم براتون تا جایی که اطلاعات دارم. ولی پیشنهادم اینه بذارت یه شب نشینی مفصل بکنم باهاش و تو قالب یه مصاحبه براتون ارائه بدم.

این عکس مربوط به بلوار خلیج فارسه. همون جاده حاج عباس خودمون


سه شنبه 26 دی 1391

درگذشت مرحوم بقایی (بیمه)

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

پریروز آقای بقایی ، کارمند تامین اجتماعی انارک دارفانی را وداع گفت
من که نمشناسمشون و هیچ برخوردی نداشتم باهاش
ولی از اونجا که با چوپونونیا فامیله و بواسطۀ شغلش خیلیا مشناسنش و خبرش بم رسیده لازم دیدم به اطلاع شما برسونم
گویا علت فوت مرحوم بقایی تصادف بوده...
اطلاعات بیشتری ندارم. کسی اگه مدونه بگه تا همه بدونن

اصفهان/ واحد مرکزی خبر/ اجتماعی
دریافت خبر : یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۱ 
منبع خبر : واحد مرکزی خبر 
طبقه بندی خبر : حوادث 
برخورد خودروی پراید با کامیون کشنده ولوو در محور نائین – انارک یک کشته و 2 مجروح برجای گذاشت.
رئیس پلیس راه استان اصفهان امروز گفت : در این حادثه که امروز روی داد راننده خودروی پراید کشته شد و 2 سرنشین آن مجروح شدند.
سرهنگ نیکبخت علت حادثه را توجه نکردن راننده پراید به جلو اعلام کرد

دراین حادثه تاسف بار محمد بقایی(فرزند مرحوم جعفرقلی) از کارمندان صدیق وزحمتکش بیمه تامین اجتمایی انارک جان خود را از دست داد وبرادر وفرزندش مجروح که به بکی ار بیمارستانهای اصفهان منتقل شدند
پیکر آن مرحوم امروز بعد از ظهر در آرامستان انارک بخاک سپرده شد
خداوند رحمتش کند یادش تا ابد گرامی
برای خانواده و بستگان آن مرحوم صبر وشکیبایی را خواستاریم و تسلیت عرض مبنماییم
با خبر شدیم بهمن بقایی محروح این حادثه تاسف بار امروز در بیمارستان امین اصفهان در گذشت.


روحش شاد و یادش گرامی


سه شنبه 26 دی 1391

هوای چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

دو هفته پیشی اگه یادتون باشه بارون خوبی چوپونون اومد و بعد از بارون هوا وحشتناک عالی شده بود. رفقای فیس بوکی مدونن. همون شبی که به اتفاق رفقا تو بوکند سر کردیم... عکسا مال همون روزه
البته عکسا گویای هوای عالی چوپونون و لذتی که من و بقیه مبردیم نیس. ولی حالا شاید یکمو حال و هوا چوپونونا تو سرتون بیاره



 
 
 
















دوشنبه 25 دی 1391

تولد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

‏‎Mersad Khan‎‏
تولد من در بیست ویکمین روز زمستان سال ۶۷ زیر نظر دکتر مشیر فاطمی بودکه داستانی برای خود دارد!این شعر امروز در آستانه اتمام بیست و چهارمین سال زندگی ام سروده شد!

<تولد>
در فصل سرد و موسم دی ماه
میلاد خود را جشن می‌گیرم
با خاطراتی ملتهب از تو
ققنوس پیرم باز می میرم
پیچیده در یک کاغذ کادو
یک خاطره از روی زیبایت
در ذهن من فریاد حسرت شد
وقتی که با این هدیه درگیرم
کیک تولد زهر مار تلخ
تاریک دنیایی بدون شمع
وقتی نباشی در کنار من 
از دلخوشی زندگی سیرم
امسال رنگ ارغوان دارد
از گل نه ، از خون گریه های من
چشمان من قپ کرده و فرتوت
ناراحت از بازی تقدیرم
شادی پوشالی و لبخندی
همخوانی یک شعر تکراری 
عکاس دارد عکس می‌گیرد‌
من با خیالی غرق تصویرم
فکر تو را از ذهن مغشوشم
با یک فریب انداختم بیرون
بازنده ی این حقه‌ی ساده 
پیروز در بازی تزویرم
یک آینه رد شد کنار من‌
یک تار مو با چهره ای روشن
از آینه با من سخن می‌گفت
من انهدامم بانگ آژیرم
وقتی که بودی این زمان انگار
در یک جوانی شاد و ساکن بود
حالاسکون خاطرات تو
با لحظه هایش می‌کند پیرم
با تو تولد رنگ دیگر داشت
ققنوس من جان می‌گرفت انگار
بی تو ولی خود سوزیش را او
هم می‌گذارد پای تقصیرم
<مرصاد مستقیمی>

منبع: فیس بوک

کلنگ هیئت

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،


منبع: choopanan.ir
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
خب بریم سر اصل مطلب

یه هیئت امنا داریم 5 نفرن. رئیسایی که بچها هم انتخاب کردن 3 نفر.
از بین این 8 نفر فقط 3 نفر تو این جمع حضور داشتن. تقریبا نیمی از مسئولای مستقیم هیئت اصن در جریان کلنگ زنی نبودن
من بشخصه اصلا و ابدا منظورم به خودم نیس. ولی خداییش زشته. بری خونتون و تو خونه بهت بگن که هیئتی که تو رئیسش هسی امروز کلنگشا زدن و تو بیخبر باشی. چی به آدم مگذره خداییش؟ دقیقا مث قضیه زین اسب بود.
در کل خوشم نیومد از این حرکت. هیئتی که کجدار و مریض خودشا به اینجا رسونده نباید اسیر این سوءمدیریتا بشه و بچها را یکی یکی دلسرد کنه... ایشالا کلنگ نابجای هیئت، هیئتمونا کلنگی نکنه...
قضیه را از رؤسا پرسیدم. گویا برنامه اینجور بوده...
حول و حوش 11 روز اربعین که مراسم حسینیه تموم مشه ملت یکی یکی شروع موکنن از حسینیه بیان بیرون. یکی از رؤسای هیئت به رئیس هیئت امنا میگه که کلنگ زمین هم باید بزنیم و برنامشا بریزید. رئیس هم میگه "من که هسم و تو هم هسی و فلانی و فلانیم هسن. اینم یه پدر شهید برا زدن کلنگ. دگه چیزی کم و کسر نی" و راسه موکنن بسمت کوه امامزاده و کلنگ هیئت به همین راحتی زده مشه
غافل از اینکه همه مث شما صاف و ساده کار نموکنن و هدفشون امام حسین نیس. ماها یخوردهو پرتوقع هسیم و بجای اینکه از خود امام حسین عزت و احترام بخواهیم، از رئیسای هیئتش انتظار داریم.

و اما نتیجه اخلاقی:
برای اصلاح ما دعا کنید که یخورده روحمونا ریکاوری کنیم. باشد که رستگار شویم...


دوشنبه 25 دی 1391

تولد مهلا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

  مهلا رنجبر      

باباش: علیرضا رنجبر پسر عباس
مامانش: خانم جلالپور دختر آقارضا

محل تولد: اصفهان
زمان تولد: یکشنبه 24 دی 1391

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قدم نو رسیده مبارک
اسمدار باشه
ایشالا 99 سال سایه پدر و مادر بالا سرش باشه


شنبه 23 دی 1391

اوساعلی و آقممد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

اوسا علی و فرزندش آممد و نقش آنها در سازندگی چوپانان

 دوچهره ای را که معرفی می نمایم  در آّبادانی و سازندگی چوپانان نقش حساسی داشته اند . شخصیت اول اوسا علی است که درحقیقت مهندس قنات و عالم به علم حفاری قنات و کندن پیشکار است و به همین علت او به نام اوسا علی در چوپانان شناخته می شود و به دست توانای او پیشرفت قنات چوپانان و احداث قنات حجت آباد انجام می پذیرد و و شخصیت دوم کدخدای چوپانان آمحمد اوساعلی فرزند اوسا علی که مرد سیاست بود و نقش دهیار امروزی را در روستا داشت و وظایف او از دهیار بیشتر نیز بود و از همه مهمتر اینکه او سالیان سال ریاست دفتر میانه مزرعه های چوپانان و حجت آباد و آشتیان را مدیریت کرد و امانت داری و صداقت را به نهایت رساند او فردی بود که هم مورد اطمینان حکومت بود و هم مالکین چوپانان اورا دوست داشتند و به او اعتماد کامل داشتند و هم مورد اعتماد رعایا و خوش نشین ها بود و در حل و فصل و راهنمایی امورات مردم از قبیل دعاوی و امور سجلی و امور سربازی مسلط بود .برای معرفی این دو چهره سرشناس به تاریخ چوپانان، از فرزند آن بزرگواران جناب صادق محمدی خواهش کردم که در این زمینه مرا یاری کنند خوشبختانه قلم شیوا و اطلاعات کامل ایشان نیاز به هیچگونه توضیحی ندارد و نوشته ایشان را خدمت خوانندگان محترم ارائه می نمایم

عکس:اوسا علی

نویسنده :عباس صادق محمدی (عباس کدخدا)

1-اوسا علی کیست؟

اوستا علی از انارکی های مقیم شاهرود بوده پدرش حیدر فرزندعلی فرزند صادق فرزند محمد میباشد.جد بزرگ اوسا علی بنا به مقتضیات زمان (صادق)با خانواده اش مدت چند سال در قریه محمدیه نائین که در آن زمان به نام دَه نامیده میشده است سکونت داشته یک دختر ویک پسرش به نام محمد در آنجا ازدواج میکنند وهمانجا میمانند ولی صادق که شتر دار بوده از آنجا به شاهرود عزیمت میکند.علی فرزند کوچک صادق در شاهرود با دختری از اقوامش که او هم ازانارک به شاهرود رفته ازدواج مینماید.طبق روایت پدرم آممد اوسا علی(کدخدا) ،علی 3 پسر داشته است پسر بزرگ او قاسم دومی محمد وسومی حیدر بوده اند(قاسم جد مادرم فرزند پسری داشته به نام محمدرضا که بعدا فرزندش فامیل صالحی انتخاب میکند به علت اینکه پدر مادرشان از خانواده صالح خان شاهرودی میباشدو همچنین پسر کوچک او به نام حسین معروف به حسین قاسم علی ،حسین با دختر پسر عمویش که در  دَه  بوده است ازدواج میکندو او را به شاهرود میبردکه ثمره ازدواج آنها دو دختر ویک پسر بوده است.«نرگس زن اوسا علی- فاطمه زن حسن صالحی ومحمد علی که بعدا صادق محمدی شده اند».)فرزند دیگر علی حیدر با دختر عالیه(دخترعمه اش)ازدواج میکندمدتی در دَه نائین میباشد سپس او هم با خانواده به شاهرود میرود حیدر پدراوسا علی معروف به چوپانان میباشداوسا علی با دختر عموزاده اش نرگس ازدواج میکندکه 3 فرزند داشته 1 آممد اوسا علی(کدخدا)-2حیدراوسا علی 3شهربانو اوسا علی زن حاج محمد حسین نظریان و دیگر دختر حسین قاسم علی زن صالح دو فرزند داشته 1 خدیجه شاهرودی2شهربانو زن کدخدا .

2-اوسا علی چرا به چوپانان آمده است؟

اوسا علی به شغل شتر داری ومقنی گری مشغول بوده است حدود یکصد وچند سال پیش که تازه چوپانان تاسیس شده بود دوستان شتردارش از جمله حاج محمد علی رمضان وحاج محمد زاهدی و... به او پیشنهاد میکنند که برای سرپرستی قنات چوپانان وکندن پیشکاربیشتر قنات به چوپانان بیاید. او اول خانواده اش را در انارک ساکن میکند وخودش با دو پسرانش آممد وحیدر در قنات چوپانان به کار مشغول میشود

3-در چوپانان چه کارهایی انجام داده است؟

وقتی اوسا علی به چوپانان می اید قنات زیادپیشروی نکرده اوباپسرانش آممد واوسا حیدر وحاج محمد حسین(که بعدادامادش میشود)قنات چوپانان را توسعه میدهدومالکین برایاحداث قنات حجت آباد (گفته های حاج ابوالقاسم زاهدی)انبار میانه راتحویل اوسا علی میدهند .او هم با جدیت وپشتکاری که داشته کارها را بخوبی انجام میدهدو قنات حجت آباد راه میافتد که تمام سرپرستی کار ها با استاد علی بوده است

4-چه نقشی در سازندگی چوپانان داشته است؟

همان طور که ذکر شد اوسا علی زمانیکه به چوپانان امد مالکین تمام اختیارات قنات و انبار میانه را به او واگذار می کنندحتی در خیابان اصلی که مخصوص مالکین بوده است زمینی به وسعت 600 متر سه نبش به او اهدا میکنند که منزل بزرگی میسازد که بعدا بین پسرانش تقسیم میکند.

5-دستیارانش که بودند؟

دستیاران اصلی او پسرانش ،حاج محمد حسین نظریان،اوسا حسن نجفیان ،حسین برجی،ابراهیم جلالپور غلامرضا وهمه کسانیکه در قنات چوپانان ،حجت آباد وآشتیان کار کرده اند.

آممد اوسا علی (کدخدا)

1-کدخدا کیست؟

کدخدای مورد نظر شما (آممداوسا علی) چهارمین کدخدای چوپانان (1-مرحوم علی محمد نجفیان معروف به میرزا2-آقای عباس میرزا نجفیان پسر میرزا 3-آقای جعفرمحمدعلی زاهدی 4-آممداوسا علی )که با دوام ترین کدخدایان بترتیب 1 میرزا 2 آممداوسا علی بوده اند که پدرم از سال 1324 الی 1342 زمان وفاتش کدخدا بوده است وبعد از آن هم اینجانب به انتخاب مالکین وخواست آنها به مدت تقریبا دوسال کدخدا بوده ام.

2-چرا به چوپانان آمد؟

ابتدا با پدرش اوسا علی به چوپانان آمد ومدتی با او همکاری میکرده است مدتی هم حدود 70 الی 80 نفر شتر داشته و بین استانهای شمالی وخراسان واصفهان ویزد حمل بار مینموده است تا زمان فوت پدرش 1322 دستیار پدرش و شترداری مینموده پس از فوت پدرش سرپرستی کارهای قنات چوپانان ،حجت آباد وآشتیان در حال احداث را مالکین به او واگذار مینمایندو همچنین انبار میانه را و یکی دوسال بعد نیز اورا به کدخدایی انتخاب میکنند درضمن وقتی کد خدا میشود مغازه هم باز میکند.

3-اقداماتش در چوپانان چه بوده است؟

ابتدای کدخدائی پدرم هنوز چوپانان خیلی بزرگ نشده بود وچند سال بیشتر از خرابی قلعه نگذشته بود و مردم در حال ساختن خانه بودند کدخدا با سواد بود مخصوصا حساب وکتاب هایش خیلی دقیق بود از اینرو مالکین نسل دوم به او اطمینان و اعتماد کامل داشتند.از این جهت در تمام کاروصحبتها او را دعوت میکردند ومشاور خوبی برای آنها بود تمام مهمانیهای دولتی وغیره و سربازگیر ی جایشان در خانه کد خدا بود در احداث مسجد ،حمام ،مدرسه ، بهداری ودیگر بنا هاب عمرانی ،او مسئول وپرداخت کننده حقوق کارگرها بودوهرگز در حسابهایش اشتباه نمیکرد .مالک نبودولی با مالکین همنشین وهمصدا بودوهرگز کسی از او ناراحت وناراضی نبود. مردمداری و صبر وحوصله او بی اندازه زیاد بود.مسجد درزمان کدخدایی او به پایان رسید.حمام بزرگ در زمان او ساخته شد. مدرسه ستوده و ایراندخت قدیم در زمان او ساخته شد. خانه ای برای من ساخته بود که همیشه در اختیار معلمین غیر بومی بود.شروع ساخت درمانگاه موتور خانه برق و برق کشی در آن زمان بوده است.

4-چرا در عاشورا شربت میداد؟

   به دلیل اینکه برای ماه محرم و صفر احترام خاصی قائل بود دو ماه محرم وصفر را هرشب به مسجد میرفت حسینی بود وبه امام حسین ایمان داشت.میگویند در زمان جوانی پشت پیراهنش را در میآورد وآنچنان زنجیر میزد که از پشتش خون جاری میشدو تا مدتها زخمش احتیاج به مداوا داشت . چندین شب در محرم وصفر بانی چای میشد .اماچرا در عاشورا شربت میداد .یادم است اولین سالی که به فکر شربت دادن افتادعاشورا در تابستان بود و مردم ودسته سینه زنی وزنجیر زنی از قبرستان که می آمدند و میخواستند به امامزاده بروند درب منزلمان به آنها آب نیمه  خنک مشک میدادیم در آن گرما ی طاقت فرسای تابستان لیوانی آب عطش مردم تشنه را کم میکرد لذا تصمیم گرفت به جهت خدمت در راه امام حسین در عاشورا به مردم شربت بدهد که در آن زمان حال وهوایی داشت با یک لیوان شربت ومقداری تخم شربتی دسته جات سینه زنی و زنجیر زنی  را به حال می آورد وبا انرژی تازه ای بسوی امامزاده حرکت میکردند.یک نکته هم باید بگویم که در زمان قدیم شبهای عاشورا چای میدادند.یکی یا دو سه نفر هم مشک به دوش به زنان ومردان لیوان بدست آب میدادند که من هم از5 تا 12 سالگی سقای ابوالفضل بودم وبه مردم آب میدادم (چون مرااسم غلام حلقه به گوش حضرت عباس کرده بودند ونذر کرده بودند اگر زنده ماندم هر سال 15 روز ،روز وشب اول ماه محرم آب بدهم به دلیل اینکه پدر ومادرم 4 پسرشان ویک دخترشان قبل از من فوت کرده بودند)

5-دو خاطره از پدرم آممد کدخدا

چون تنها پسر او بودم هر چند کودکی بیش نبودم لذا همیشه در کنارش ودستیارش بودم وهمیشه در جریان کارهای او بودم واز او خاطرات زیادی دارم.

خاطره اول

یادم می آید کلاس اول که بودم روز ی ساعت 9 صبح آقای محمد خاکساری مدیر دبستان مرا صدا زد وگفت بروببین پدرت خانه است یا نه رفتم در خانه بود برگشتم گفتم در خانه است .پدرم از خانه بیرون آمد آقای خاکساری هم از مدرسه در خیابان به هم رسیدند آقای خاکساری به پدرم گفت کدخدا پسر............ امروز به مدرسه نیامده وگویا میخواهد مدرسه را رها کند.کلاس پنجم بود پدرم کسی را فرستاد دنبال آقای ............... فوری آمد وگفت چرا پسرت را بمدرسه نفرستادی ؟ گفت کدخدا پسر بزرگ من است دست کمک ندارم رعیتی دارم واگه برندارم ارباب گفته اگه به ملک نرسی ملک را ازت میگیرم پدرم به آقای خاکساری گفت ساعت های خط ونقاشی وورزش ودرسهای راحت به او مرخصی بده تا به پدرش کمک کند. آقای خاکساری قول داد همکاری کند آقای .......... هم قبول کرد که پسرش را به مدرسه بفرستد بعدا پدرم با مالک آقای... صحبت کرد که کمی رعایت حال او را بکند. الحمدا.. به خوبی همه راضی شدند. پسر آقای ........هم درس خواند وخدارو شکر کارمند خوبی هم شد.

خاطره دوم

 یک خاطره جالب دیگر یک روز تابستان ساعت حدود 3 بعد از ظهر بود که آقای سرهنگ محسنی رئیس سرباز گیری  به اتفاق هفت هشت نفر آمدند در اتاق مهمانی با پدرم رفتن  بعد از چند دقیقه پدر آمد وگفت اینها غذا نخورده اند برو مقداری تخم مرغ بخر وبیا . تو ی کوچه های چوپانان به راه افتادم حدود یک ساعت کمتر شد که با چها ر پنج عدد مرغ وخروس سر بریده به خانه آمدم پدرم گفت چی گرفتی گفتم :گفتی مرغ بگیر  زد زیر خنده سرهنگ محسنی هم فهید واز اتاق بیرون آمد دستی به سرم کشید وگفت میخواستیم نان وماست وتخم مرغ بخوریم وبعدا همین امروز به خور برویم و حالا با این کارتو امشب را در چوپانان ماندگار شدیم وکلی خوشحال شد وجایتان خالی  شب همگی چلو خروس خوردیم واز دست گلی که به آب داده بودم میخندیدند وفرداصبح به سمت خور حرکت کردند..

                                                                                  عباس صادق محمدی -11/10/1391    

منبع: چوپانان آباد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد