چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته چهارم بهمن 1391

وبلاگ چوپونون هفته چهارم بهمن 1391  

ADSLچوپونون

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دیروز یه نامه ازمخابرات نایین اومده بود برای دهیاری که نوشته بود طی درخواست اهالی چوپونون 128خطADSLبرا چوپونون درنظر گرفتن که تا الان متقاضیان به حد نصاب نرسیده واگر تا نیمه دوم اسفند به حد نصاب نرسه از چوپونون میگیرن وبه جای دیگه مدن.همولایتیهایی که امکانش براشون هس از طریق تلفن ثابت با شماره2030تماس بگیرن وثبت نام کنن یابه فامیلاشون اطلاع بدن وبرای اطلاعات بیشتر برن پیش مرتضی حاج منصور تا حالا که مخوان یه کار برا چوپونون بکنن خودمون جلوشا نگیرم.


دوشنبه 30 بهمن 1391

توبۀ کوچک زاده

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،

دو شغلی که برای خانما حرام شده؛ آرایشگری و خوانندگی

فیلترشکنا و vpn را مخاد جمش کنن

میزان و زمان عیدی کارمندا

اسفندیار فوق لیسانسشا گرفتوندن/ هاشمی کاندیدای پرشانس ریاست جمهوری

عناوین روزنامه های امروز

دستخط وحشتناک معاون رئیس جمهور

احمدی نژاد عذرخواهی نکرد

یک حامی سرسخت دولت توبه کرد


دوشنبه 30 بهمن 1391

نائب حسین کاشی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

در سال 1307 هـ که به واسطه‌ی خلع محمد علی شاه قاجار و تعیین نمودن‏ احمد شاه قاجار به سلطنت که سفیر بود و نایب السلطنه برای وی تعیین شده بود، کشور ایران‏ بی‏نهایت هرج‏ومرج و هر گوشه‏ای از مملکت طغیان یاغی‏گری را شروع نموده بودند. از آن جمله «نایب حسین کاشی» و پنج نفر پسرانش برای بخش خور حرکت نموده که از دوری مرکز و نبودن راه و وسیله فرستادن و قشون دولتی به آنجا استفاده نمایند.


موقعی که به انارک‏ آمدند آقایان انارک با مختصر وسیله‏ای که داشتند آن‌ها را به انارک راه ندادند ولی پس از دو روز محاصره چون عده نایب حسین متجاوز از هفتصد نفر سوار مکمل بود تاب مقاومت نیاورده‏ و با تلفات چند نفر نایب حسین انارک را اشغال و خسارت زیادی به اهالی انارک وارد آورد. از جمله انتظام الملک عرب پسر سهام السلطنه قبل از نایب حسین بعنوان اینکه آب و املاکی‏ در بخش خودم دارم و در باطن برای طغیان یاغی‏گری به بخش خور آمده بود موقعی که شنید نایب حسین و پسرانش به انارک آمده‏اند به انارک رفت. چون نایب حسین در ایام جوانی در ردیف نوکرهای سهام السلطنه عرب قرار گرفته بود به انارک که رسید استقبال شایانی با قربانی‏ شتر و گاو او را پذیرفتند. پس از چند روزی توقف لقب سالاری را به نایب حسین و سردار جنگی را به ماشاالله‏خان پسر بزرگ نایب حسین و شجاع لشکری را به علی‏خان پسر دوم و سرتیپی را به اکبر شاه پسر سوم و سرهنگی را به رضا خان پسر چهارم و میرپنجی را به پسر پنجم‏ رضاخان تفویض و آن‌ها را به بخش خور دعوت و همراه بخور آمدند. پس از چهل روز توقف که شنیدند مخالفی در کاشان ندارند به کاشان برگشتند و پس از یک‌ماه توقف در کاشان که سردار اسعد بختیاری به امر دولت آن‌ها را تعقیب نمود مجددا به بخش خور در حدود 1200 نفر سوار و پیاده آمدند و مدتی در خور توقف کردند و در حدود چهل پنجاه دختر را به عقد خود از رؤسا و سرکردگان آن‌ها درآوردند. ولی مرحوم ماشاالله‏خان سردار عقیده مذهبی کاملی داشت‏ که اگر چند نفر شهادت می‏دادند این دختر در حباله‌ی نکاح دیگری است یا کفش و انگشتر نموده‏اند دستور صرف‏نظر از آن دختر را صادر می‏کردند حتی خودشان شخصی بنام ملا علی‏ که از علمای کاشان بود همراه آورده بودند که دخترانی را که ازدواج می‏کردند او عقد یا اجرای صیغه می‏کرد.

حسین کاشی - نایین پژوه


بقیش در ادامۀ مطلب

منبع: دولنده


ادامه مطلب

دوشنبه 30 بهمن 1391

اینجا کجاهه؟12

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

نظرات فردا نمایش داده مشه. فک نکنم بجز تک و توکی بدونن...


دوشنبه 30 بهمن 1391

شکار

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

ا
اینم شکار چپش البته با مجوز


یکشنبه 29 بهمن 1391

یادواره شهدای چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

   

روز جمعه 20 بهمن 1391 یادوارۀ شهدای جوپونون با استقبال سرد مردم و مسئولین برگزار شد. مراسمی که نه در شأن چوپونون بود و نه در شأن شهدامون.



در روزگاری که خیلیا دارن نون شهید و شهادتا مخورن و با شعاراشون فقط باعث فشار بیشتر به خونواده شهدا مشن، متاسفانه فقط برگزارکننده های یادوارۀ شهدا تو مراسم  حضور داشتن و مسئولین ذیریط اصن اهمیتی بهش ندادن.
نماینده، فرموندار، بخشدار، بنیادشهید، فرماندهی انتظامی و خیلیای دگه لازم بود به احترام نونی که از قِبل شهدا مخورن تو مراسمشون شرکت کنن. نمخام روضۀ شهید و شهادت براتون بخونم. ولی خداییش خوبا همه رفتن و بقول یکی از رفقا "بجای شیر روباهی نشسته". الحمدالله هیشتا اینا نیومدن. فقط سپاه و بسیج...

 

جالبه که اهالی و خونواده شهدا هم استقبال کمی از این مراسم داشتن. آسیب شناسیشا مذارم بعهدۀ مسئولین برگزاری. ولی من بعنوان شخص ثالث که از دور مبینم و بعنوان یه عضو خونواده شهید فک کنم تبلیغاتشون کافی نبود



البته لازمه از همشون تشکر بشه. خداییش کار بی مزد و مواجب انجام مدن. بویژه شخص حاج غلام نجفیان که خودشا وقف شهدای چوپونون کرده. این مراسمم با همت حاج غلام بوده. همایشای فصلی قبل هم همینطور. بد نی بدونت که تابلوهای شهدا هم با همت مشترک دهیار و عموغلامش نمای ورودی چوپونونا اینقد قشنگ کرده. از همین تریبون از حاجی و بقیه دست اندرکارای ستاد بزرگداشت شهدای چوپانان تشکر موکنم و ایشالا که از انتقادام دلسرد نشن و انتقادم کمکی کنه به برگزاری هرچه بهتر مراسمات و همایشها و بزرگداشتهای بعدی.


 


این مراسم با همت ستاد بزرگداشت شهدای چوپونون و به دعوت سپاه و بسیج نایین و چوپونون برگزار شد. خرج و مخارجش تقریبا بین ستاد و بسیج مشترک بود و زحماتشم با چوپونونیا بود. طبق شنیده ها حوزۀ نایین مسئولیت دعوت از مسئولینا داشته. حالا چرا دعوتا انجام نشده یا اینکه انجام شده و نیومدنا نمدونم... از طرفی دعوت از خونواده شهدا و اهالیا حاج غلام زحمتشا کشیده و به همه اسمس داده. ایشالا که دفعه بعد ما هم دعوتمون کنن و ما هم تو مراسمای پدرمون حضور فعال داشته باشم.

یه چنتا اشتباه کوچولو تو این بحثای شهید و شهادت انجام شده که تو یه مطلب جداگونه براتون منویسم

عکسای دگه


   


یکشنبه 29 بهمن 1391

قوچ

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

ا
اینم قوچهای قشنگ چوپونونی


یکشنبه 29 بهمن 1391

بهترینهای چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خاطرات چوپونونی ،

 بهترین های چوپانان چه کسانی بودند و چه کسانی هستند؟
 پیشنهاد بسیار معقول و منطقی که توأم با تفکر است از طرف یکی از خوانندگان رسیده است که جای تفکر و نظر زیادی دارد من نظر این همشهری محترم را در این پست قرار می دهم و انتظار دارم که صاحبنظران نظرات خود را بیان فرموده و بزرگواران مطلع بیوگرافی این افراد محترم را برای ماندگاری در تاریخ نوشته و به انتشار آن دست بزنند و من آمادگی دارم که نوشتارهای هموطنان خوبم را در این وبلاگ منتشر سازم 

راوی
جمعه 27 بهمن 1391
با تشکر از آقای نسل سومی بخاطر موضوعات متنوع و قشنگش در اینجا ترین های چوپانان راکه به کمک حاج عباس و دیگزان در آوردم مینویسم لطفا حذف و اضافه آن را به نظر خواهی بگذارید. ترین های چوپانان از عهد عتیق تا کنون.
1 - خوش خط ترین:باقر حاج محمد .عبدالرحیم زاهدی.علی ملا.علی آقا طاهری نژاد و حسینعلی مراد.
2- بهترین امانت دار:حسین کربلا علی. 
3-بر ترین کار آفرین:میر باقر طباطبایی.
4- بهترین بنا: استاد اصغر افضل.
5- بهترین شاعر: محمد مستقیمی.
6-بهترین نویسنده: مهدی افضل.
7-بهترین غزل خوان:حسن باقر نجفیان.
8- بهترین داریه زن: استاد غضنفر .میر گل. 
9- سنت شکن ترین: مصطفی شیخ.
10-سخت کوش ترین:غلام مندلی.
11- ماهر ترین خشت مال:حسین حسن.
12- ماهر ترین ماما:آسیه .ربابه.
13-بهترین قرض دهنده: مندلی رادیو.
14- سخا وتمند ترین:حاج محمد بزرگ.
15-دقیقترین: رحمت علی.
16- محبوبترین جوان:ذبیح مرتضوی.
17- شریفترین زحمتکش:قاسم سعادت(کور).
18- بهترین دهیار:ماشاالله نجفیان.
19 -مهربانترین ارباب:عبد الزحیم رحیمی.
20- مصمم ترین ارباب عبدالرحیم زاهدی و شیخ مستقیمی.
21-موفق ترین خود ساخته: علی آقا طاهری نژاد.
22- بهنرین آموزگار : حسین میرزا بیگی.
23-بهترین مدیر : علی هنری
24-بهترین شکارچی: مصطفی شکاری.
25-بهترین رییس شورا: حاج عباس
26- بهترین دشت بان: حسن علی.
2- بهترین کدخدا: آقا محمد استا علی.
28- بهترین مقنی: استا علی

منبع: چوپانان آباد

ـــــــــ

خیلی خیلی ممنون. نمتونم از اینکه اسمما در کنار بزرگای چوپونون مبینم خوشحالیما پنهون کنم. لطفتون کم نشه. هم بابت خودم. هم بابت باباکبلاحسن


یکشنبه 29 بهمن 1391

سپندازمزگان مبارک

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،

.‎
سپندارمذگان؟
آیا شما یک ایرانی هستید؟
آیا شما به ایرانی بودنتان افتخار می کنید؟
آیا شما ایرانیان با بیش از چهار هزار و پانصد سال تمدن ، برگزاری جشن های و مناسبت های بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانید؟
آیا عشق شما هم ایرانیست؟
روز عشق را از 26 بهمن ((ولنتاین)) به 29 بهمن 
(5اسفند باستان) (29 بهمن فعلی)
((سپندار مذگان ایرانیان باستان)) تغییر خواهیم داد ...

29 بهمن ماه سپندارمذگان روز مهرورزی و روز عشق ایرانیان ♥

ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده‌اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان می‌زیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. 
__________________________________________________________________
لطفا به اشتراک بگذارید و به دوستانتان اطلاع دهید... سپاس/2
سپندارمذگان؟
آیا شما یک ایرانی هستید؟
آیا شما به ایرانی بودنتان افتخار می کنید؟
آیا شما ایرانیان با بیش از چهار هزار و پانصد سال تمدن ، برگزاری جشن های و مناسبت های بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانید؟
آیا عشق شما هم ایرانیست؟
روز عشق را از 26 بهمن ((ولنتاین)) به 29 بهمن 
(5اسفند باستان) (29 بهمن فعلی)
((سپندار مذگان ایرانیان باستان)) تغییر خواهیم داد ...

29 بهمن ماه سپندارمذگان روز مهرورزی و روز عشق ایرانیان ♥

ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده‌اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان می‌زیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد.


شنبه 28 بهمن 1391

جزئیاتی درمورد اشکان دژاگه + عکس اشکان و همسرش

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خبرای دگه ،


اشکان دژاگه (۱۴ تیر ۱۳۶۵ برابر ۵ جولای ۱۹۸۶ در تهران، ایران) بازیکن تیم ملی فوتبال ایران است که داری ملیت ایرانی-آلمان است او تاکنون در هرتابرلین و ولفسبورگ در بوندس لیگا بازی کرده است. او در رده ملی، برای تیم های پایه آلمان بازی کرده است و در رده بزرگسالان، از لحاظ قانونی می توانست هم برای آلمان و هم برای ایران بازی کند.

او قرار بود در بازی مقابل تیم ملی فوتبال جوانان اسرائیل و آلمان در چارچوب رقابت های مقدماتی قهرمانی سال ۲۰۰۹ (میلادی) اروپا در میان تیم های فوتبال زیر ۲۱ ساله ها که در روز ۱۲ اکتبر ۲۰۰۷ برگزار می شد شرکت کند. اشکان پس از آگاهی از قرار گرفتن تیم ملی زیر ۲۱ ساله های آلمان در برابر اسرائیل، و پیش از عزیمت به اطلاع دیتر آملیتس مربی زیر ۲۱ ساله های آلمان رسانده بود که به دلیل پیش بینی های موجود از وضعیت اسرائیل، این تیم را برای بازی در مقابل اسرائیل همراهی نخواهد کرد. او عنوان کرد: «مربی با اصل و نسب ایرانی من آشنا است و معذوریت های سیاسی من را برای عدم شرکت در بازی روز جمعه درک می کند»

جزئیاتی درمورد اشکان دژاگه + عکس اشکان و همسرش

امتناع اشکان دژاگه از سفر به اسرائیل به همرا تیم ملی زیر ۲۱ سال آلمان، بازتابهای گسترده ای در رسانه های کشور آلمان داشت. پس از جنجال بوجود آمده، اشکان در گفت و گویی با نشریه شب (Stern) چاپ آلمان اعلام کرد: «در رگهای من بیشتر خون ایرانی جاری است تا آلمانی، باید این مسئله را پذیرفت. والدین من ایرانی هستند. ایران، اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد.» او همچنین در پاسخ به پرسشی گفت: «دین من اسلام است، به خداوند ایمان دارم. پیش از هر بازی خدایم را ستایش می کنم. این آئین من است.»

روزنامه بیلد خواهان اخراج اشکان دژاگه شده است. معاون دبیرکل سازمان ارشد یهودیان آلمان، دیتر گرومن نیز به روزنامه اشپیگل گفت: «نمی توان پذیرفت که ورزشکاری در تیم ملی آلمان بخواهد یهودیان را مورد تحریم شخصی قراردهد.» سازمان یهودیان آلمان خواهان آن شده که «فدراسیون فوتبال آلمان، به آسانی از کنار این امر نگذرد.» ولفگانگ شویبله، وزیر کشور، نیز از او به شدت انتقاد کرد. شویبله گفت: وقتی یک نفر عضو تیم ملی می شود دیگر مجاز نیست بگوید به دلایل سیاسی در این کشور بازی می کند، اما در آن کشور بازی نمی کند.

بازی در تیم ملی ایران

اشکان دژاگه در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۸ برای بازی در تیم ملی فوتبال ایران مقابل قطر از سری مسابقات هفته ششم مرحله سوم فوتبال انتخابی جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ در ورزشگاه آزادی، به تهران آمد. او در اولین حضورش در ترکیب ثابت قرار گرفت و توانست در اولین بازی ملی خود ۲ گل به ثمر برساند و شروع بسیار خوبی را به نمایش بگذارد.


شنبه 28 بهمن 1391

یونجه خشک و گوسفندای شکار

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

ا
این هم نشونه تلاش محیط بانامون . بخاطر خشکه سالیه چند ساله علف تو بیابونا کم شده.

و محیط زیست زحمت کشیده و یونجه خشک خریدن و رختن نو بیابونای چوپونون تا گوسفندای 

حیوون گشنه نمونن. گوسفندا هم خدا را شکر دارن دلی از عزا درمیارن. دستشون دردنکنه


شنبه 28 بهمن 1391

دشتبان ، حافظ کشتزارها

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خاطرات چوپونونی ،




                                    

c 

دشتبان ، حافظ کشتزار های چوپانان

           نویسنده: نسل سومی

یکی از مشاغل سنتی در چوپانان و روستا های منطقه دشتبانی بوده است که امروزه به کلی فراموش شده است .

دشتبان فردی بود که از هنگام  روشنی روز تا غروب آفتاب در دشت یا کشتزار حضور داشت و مواظبت از کشتزارها می کرد تا اگر حیوانی یا انسانی به کشتزارها تجاوز نمود، جلو تجاوزش گرفته شود . البته در چوپانان قرار بوده که اطراف کشتزار ها خصوصا بهاره کاری دیوار شود که این کار تا حدودی نیز انجام شده به طوریکه آثار دیوار چینه ای در قسمت شمال شرقی تا کوه دشت کشیده شده و در بخش سمت انارک این کار کمتر انجام پذیرفته در قدیم گله های شتر و جانوران و حیوانات وحشی به کشتزار ها حمله می کردند که لازم بوده هر طور که می شود جلو این حیوانات گرفته شود. البته در بعضی قسمت ها نیز از سیم خار دار استفاده شده است.که یکی از وظایف دشتبان فراری دادن این حیوانات بوده است . یا هنگامی که پرندگان مثل گنجشک ها و کلاغها به محصولاتی مثل ارزن و خرما و غیره حمله می کردند دشتبان با ایجاد صدا های غیر عادی و زدن تیر با تفنگ دهن پر مانع مزاحمت آنها می شده است ، یکی دیگر از آفت های مزارع خصوصا در تابستان تجاوز بچه ها یا آدمهای بزرگی بود که به مزارع دستبرد می زدند و دشتبان مانع حضور این افراد در دشت   می‌شد .

امّا قدیمی ترین و با سابقه ترین دشتبان چوپانان و شاید آخرین دشتبان چوپانان کربلا حسنعلی افضل بود .

حسنعلی از مهاجران جندق به چوپانان است که به اتفاق خانواده همسرش به چوپانان هجرت کرده بود و شغل دشتبانی را انتخاب نموده بود هر چند که به عنوان مباشر و امانتدار خاندان برادران،املاک آنها را سرپرستی می نمود.امّا در تمام طول روز در دشت چوپانان حضور فعال داشت و به انجام وظیفه می پرداخت . دستمزد دشتبان به صورت سالیانه از روی خرمن و محصولات به دشتبان پرداخت می شد که من از کم وکیف آن بیخبرم .

کربلایی حسنعلی مردی متدین و معتقد بود من بارها او را در هنگام اذان ظهر در دشت چوپانان مشاهده کرده بودم که به محض ظهر شدن وضو می گرفت و با صدای بلند در هر مکانی که بود اذان می گفت ، در اذان حسنعلی شعاری توجّه مرا جلب می کرد او وقتی به شعار چهارم اذان می رسید در مرتبه اول اشهد ان علی ولی الله را می گفت و در مرتبه دوم اشهدان علی اولیا الله یا لفظی شبیه به این را با توجه به اعتقاداتش بیان می کرد. و نماز را به پا می داشت .او در ایّام جوانی به کربلا مشرف شده بود.

به خاطر دارم که در ماه مبارک رمضان در سرما و گرما در هنگام سحر به پشت بام می رفت و مناجات سحری می خواند و دله می کوفت تا هر کس در خواب افتاده، برای خوردن سحری بیدار شود.او یکی از نماز خوانان مسجد چوپانان بود.

مادر همسر او زهرا بگم بانویی متقی و مؤمنه و پرهیزگار بود و مورد احترام همه زنها بود و بیشتر زن های مالکین از خدمات او در حمام چوپانان بهره می بردند . زهرا بگم بعدا مجددا به جندق برگشت و باقی عمرش را در جندق سپری کرد خداوند او را بیامرزد .

یکی از مشکلات کربلا حسن در دشت چوپانان جوانان محصلی بودند که در تابستان ها به علت بیکاری و عدم سرگرمی و برای فرار از گرما به دشت پناه می آوردند و اکثراً قلباسنگی در دست داشتند و زیر درخت های توت گنجشک شکار می کردند و همینکه چشم حسنعلی را دور می دیدند به مزارع بهاره حمله می کردند و میوه ای را سرقت می نمودند که حسنعلی برخورد شدیدی با این گروه از بچه ها داشت بوته خاری را می کند و با سرو صدا ی زیاد که معمولا کلماتش نا مفهوم بود با صدای بلند و تیزی آنها را می راند و اگر بچه ای پرروگری می کرد و حسنعلی به او می رسید دو سه بار بوته خار به دست و پای او نواخته می شد که به همین علّت بچه ها از او خیلی وحشت داشتند و به علت همان داد و فریادهایش او را حسنعلی قو می نمایدند.و همین نامگذاری سبب لقبی برای او شده بود.

حسنعلی مردی بسیار باهوش و دقیق بود و به احتمال زیاد همسر او نیز از بهره هوشی بالایی برخوردار بود چون در کارهای منزل و صنایع دستی مهارت داشت به همین علّت فرزندان حسنعلی در درس خواندن موفق بودند و با اینکه خیلی تلاش نمی کردند امّا به علت هوش بالا موفقیت های خوبی کسب می کردند.

حسنعلی در دوران کهولت شغل دشتبانی را رها کرد و به کشاورزی و دامداری پرداخت . یادش گرامی باد .

 هرچند که نوشته من خیلی ناقص است اما امیدوارم فرزندان آن بزرگواردر زنده نگهداشتن یاد او تلاش نمایند . 

منبع:چوپانان آباد
یادش بخیر ویادش گرامی باد


شنبه 28 بهمن 1391

بازگشت حاجیا به ایران

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

حجکم مقبول و سعیکم مشکور   

دیشب یه اکیپ 10نفرۀ حجاج چوپونونی در میان استقبال خونواده و دوستانشون به ایران برگشتند

حاج محمد نادری، حاج مجید نادری و حسن نادری بهمراه خونواده هاشون

از درگاه خداوند منان برای این بزرگواران آرزوی قبولی طاعات و زیارات را داریم


شنبه 28 بهمن 1391

انتخابات شورا (2- کاندیدای غیر بومی)

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،


شاید یکی از معضلات بزرگ انتخابات تو شوراها سطحی نگری مردمه. 
یارو غریبهه. مسلم و معلومه یکی دوسال بیشتر نی پس چرا باید رأی بدین بش. برادریشم که ثابت نکرده. همه هم مدونن که طرف مشکل داره و کارش به نوشابه هم کشید تو فلان شهر. ما هم که رگ گردنمونا پاره کردیم از بس عرق ملی از خودمون در کردیم. آخه خودی چکار موکنه برامون که غریبه بخاد بکنه. اما چون طرف تو بانک کار مکرد حسابی بهش رای دادن و آقا شد عضو علی البدل شورا. بعضیا فک موکنن پول از جیبش درمیاره و میده بشون. یعنی اگه مث دورۀ قبل که مرحوم توکلی رفت و حاجی اومد جاش خدانکرده برا یه شوراییامون مشکلی پیش میومد فلانی مشد عضو شورا. اگه یادتون باشه چند ماه بعدشم طرف رفت از چوپونون. 
فکرشا بکنت یکی از اعضای شورامون اهل یکی از شهر و دهاتای اطراف باشه. کلاً به نظرتون خوشاینده؟! 
صورتی که با سیلی سرخ داریما از سیلی تمسخر و طمرّه (طعنه) کبودترش موکنن... (پرستار ذبیح در قالب دکتر شریعتی)
ولی خداییش جالب نی. نمگن 4 تا آدم حسابی نداره چوپونون که از فلان جا آدم اوردن. حالا یه آدم کارکشته که کارنامه اجرایی قابل قبولی داشته باشه (مثلا اعتباری جندق) قابل بحثه. مدونم شاید این عرق ملی و نخواستن غریبه از نظر بعضیا خودش سطحی نگری باشه. ولی تو محیطای کوچیک این تریپای روشنفکری عملاً جوابگو نیست. 
یادمه نماینده قبلی یبار تو چوپونون داشت با مردم تو مسجد حرف مزد، بخشدار سابق که مهرجونی بود بیخ کفتشا گرفته بود و هی مگفت دکتر بریم دیر شد و آخرشم به زور بردش. چرا که قرار بود برن مهرجون و مسلمه که بخشدار ما! منافع روستای خودشا بیشتر در نظر میگیره تا منافع جایی که دوسه سال بیبشتر مهمون نی. کار اونا تقبیح نمکنم. ما هم بودیم همین کارا مکردیم. ولی انتظارم اینه که یخورده عمقی تر به مسائل نگاه کنیم.
 ولی انصافاً به غریبه رأی ندت. یه غریبه رو فرهنگ من و شما شناخت نداره. برا همینم نمتونه برای هرکاری تو چوپونون اولویت مناسبا انتخاب کنه. آخه کسی که چوپونونی نیس و شناختی نداره رو چوپونونیا چجوری مخاد دهیار تعیین کنه؟! تعیین دهیار مهمترین کارشه. ولی برا این مهمترین کار باید همه نگاهش به 4 نفر دگه باشه.
حدود 10 سال پیش یه غریبه تو چوپونون کارمند بود. آدم خوب و فعالیم بود. از قضا برا شورا هم اسم نوشت که رای نیورد. ولی تو انتخابات هیئت امنای مسجد رأی اورد. یکی دوسال بعدشم رفت از چوپونون. تو کارای چوپونون که حساب و کتاب درست و معارفه و تودیع و کلاً روال روتین و قانونی که معنا نداره که. برا همینم کارا رو روال قبلی انجام مشه. حالا یه نفرم کم شد بشه. شاید مث هیئت یه اقدام انقلابی شده و یه نفر جدید پیدا کردن و گذاشتن عضو هیئت امنا (عضو علی البدل هیئت حسین کرم بود که پس از عزل مرتضی فخری بدون توجه به اون نیکنام انتخاب شد). شایدم تو خودشون با همدگه نشستن و عضو علی البدلا جایگزین کردن. بازم اشتباه بوده و باید معارفه مشد تا ملت بدونن هیئت امناشون کیه. من بشخصه تو اون رای گیری بودم. ولی الان نمدونم کی به کیه! خلاصه... منظور اینکه انتخاب افراد غیربومی مشکلاتش بیش از این حرفاهه که من دوسه تا تجربه های خودمونا براتون مثال زدم. چیزایی که خودمون تجربش کردیم و بالطبع مشکلات دگهیم هس که دیگران تجربه کردن. بهتره که ما از تجارب اونا هم استفاده کنیم. نه اینکه حتما خودمون هی اشتباه کنیم و اسمشا بذاریم کسب تجربه.
همین انارک خودمون. سالهاست که دارن از مدیران پروازی مینالند. شاید خیلی از مدیراشون نصف سال تو انارک نباشن. مسلمه که نمتونن جوابگوی مشکلات مردم باشن. یا مثلا اعتباری تو جندق. با اون همه خدمتی که کرده بود آخرشم بخاطر حس ناسیونالیستی مردم بیرونش کردن. خب سری که درد نمکنه را که استامینفن تجویز نمکنن براش که. چرا عاقل کند کاری که بازآید به کنعان غم مخور

ـــــــــــــــــــــــ

و اما خواهش نگارنده:

دور بعد به غریبه رأی ندت


شنبه 28 بهمن 1391

چوپانان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

هر چه فکر میکنم عمده ترین نقش را در ایجاد چنین فضای یکدست و منظم بنام روستای چوپانان ، همدلی و همبستگی مردمان آن زمان ایفا نموده ، چرا که مسلم است این وسعت خانه ها و اماکن چوپانان همزمان و در یک برهه و طبق نقشه ای خاص و از پیش طراحی شده ساخته نشده و مشمول زمان گردیده و تنها نزدیکی دلها و محبتها و یک رنگی ها باعث شده هر کس قصد بنای خانه داشته به همسایگان نگاه کرده و تلاش کرده مشابه آنرا بسازد.
• چون هیچ حس برتری نسبت به خود و دیگران قائل نمیشدند (البته گاهی تفاوتها بین ارباب و رعیتی را با مساحت خانه ها نشان میدادند که آنهم قابل تحمل همگان بود ) و این اولین اصل در ساختن خانه بوده و بعد از آن امکانات و نیازها و موقعیت جغرافیایی و آفتاب را در نظر میگرفتند و تغییراتی بنا بر سلیقه ها و تجربه کمبودها ی همسایگان در داخل خانه ها اعمال میکردند .
همچنین حفظ حریمها و ارزش قائل شدن به حقوق دیگران اجازه نداده سانتیمتری دیوارها جلو یا عقب گذاشته شوند و حتی همین عقیده باعث شده در چوپانان تا مدتی کوچه بن بست وجود نداشته باشد ، چون گذر از کوچه را حق همه میدانستند و محدودیتی ایجاد نمیکردند. پیوستگی خانه ها را بخاطر نبود برق و استفاده از نور مهتاب در شب نشینی ها و فرار از هوای گرم اتاقها در نظر داشتند و همسایه ها از چند خانه آنطرف تر راحت از پشت بامها گذر کرده و با هم مینشستند و این هم نشینی ها حاصل دوستی ها و بی ریایی ها بوده که امروزه کمتر دیده میشود .
• امروزه دیوار خانه ها را با نرده های آهنین که مشابه آنرا در زندانها میتوان دید محصور میکنند و لبه های پشت بامها را بالا میبرند و زندانی اختصاصی برای خود و خانواده درست میکنند و هر چه این زندان خانگی آژیر خطر و دوربین مدار بسته و نگهبان و سگ بیشتری داشته باشد نشانه اوج فرهنگ شهر نشینی و تمدن صاحب آن به اصطلاح خانه است !!! تازه سلام کردن به همسایه افت شخصیت می آورد و همیشه آن که نمای ساختمانش آجر نما یا سنگ کاری نشده باید به آنکه نمای ساختمانش ساخته شده و شیشه اش رفلکس است سلام کند و عکس آن یک معضل فرهنگی است و افت کلاس می آورد !! 

• بگذریم ... آن روزها ملات ساختمانی ترکیبی بوده از خاک پاک خدا و عرق جبین و مقداری خون دل حاصل از مشقت ها و چندین قطره اشک شوق حاصل از صاحب خانه شدن یک همنوع و نقشه آنها حاصل پاکی چشمانشان و ریسمان کار آنان بند نامریی که با آن دلها را بهم پیوند زده بودند( سر این بند نامریی به قلب همسایگان و بستگان با صدها متر فاصله بدون گره وصل بود) و کارگران بخاطر نداری و فقر و اجبار کار نمیکردند و کارگر کسی نبود بجز اهالی خانه خود و همسایه اعم از زن و مرد ، از تهیه خشت ها گرفته و حمل گل و خشت با زنبر ها و تشت ، تا پرتاب آن به ارتفاع بادگیر ها و جالب اینکه همکاریها بدون چشم داشت بوده وبا مقداری گندم و جو (آنهم با اصرار صاحب کار) طی میشد و اعتقاد قلبی داشتند که روزی هم ما خانه خواهیم ساخت و او کمک خواهد کرد ......
• ولی امروزه ... یک گروه مهندسی که با پارتی انتخاب میشوند ،چندین ماه و گاهی سال فکر میکنند و سلیقه را نسبت به مواجب دریافتی به اجبار یکی می کنند و پس از مدتی طرح احداث یک شهرک را آماده میکنند و تحویل پیمانکاران منتخب میدهند و در یک معامله دو سر سود شریک میشوند ( تو نگو ما هم نمی گیم و تو بخور و بگذار ماهم بخوریم ) با حقه های واقعا " مهندسی زحمت میکشند چشم و دل هزینه میکنند که ببینند " کلفتی نان کجاست و نازکی کار کجا" ،
• در نهایت هم صاحبان ساختمان بعد از اینکه پیمانکار محترم و گروه مهندسی را دیدند و حق السکوت آنها را سرفیدند ! برای اینکه حداقل به فاصله یک استان متشابهی برای نمای ساختمانشان نباشد شهرها و اینترنت و دنیا را سرچ میکنند !!! تازه برای تجاوز به حریمها و حقوق شهروندان ، چندین برابر پول یا مفت میدهند که استاد کاری خبره با چندین عمله افغان که قبلا در کارهای سنگین تست داده اند اجیر میکنند و شبانه ( دور از چشم ماموران به ظاهر نگهبان حقوق شهروندی که مواجب بگیر شهرداری هستند) یک طبقه روی ساختمان بی بنیه و اساس خود میگذارند یا بالکن اضافه میکنند یا خیلی منصف باشند ورودی زیر زمین مسکونی یا تجاری خود را داخل پیاده رو احداث میکنند !!
• آیا با این تفکرات تمدنیست ، میتوان امید داشت که متشابهی برای چوپانان بوجود آید .؟؟

و در نهایت هم با یک ببخشید به قاضی و پرداخت رشوه میلیونی به کارشناس مربوطه و جریمه صد هزار تومانی به شهرداری و یک لبخند رضایت از موفقیت در تسخیر حقوق دیگران ، سر و ته قضیه را هم می آورند .

آیا با این تفکرات تمدنیست ، میتوان امید داشت که متشابهی برای چوپانان بوجود آید .؟؟
حال با در نظر گرفتن مشقت های پدران و اجدادمان و هنر آنان در ایجاد چنین فضایی هنری و چشم نواز که با خود خاطراتی تلخ و شیرین را یدک میکشد و چوپانان را در بین روستاهای خاص دنیا قرار داده و انگشت نما کرده ، آیا میتوان براحتی کوس تمدن زد و تنها به دلیل اینکه ..امروز مد نیست و یا خانه ها قدیمی و بی کلاس است و با تکیه بر اندوخته مالی( که آنهم حاصل زحمات همان پدران بوده) تیشه تخریب در دست گرفت و تن چوپانان را با آن بادگیرهای زیبای سر به فلک کشیده رنجور کرد ؟ آیا آنان که چنین تفکراتی دارند فکر کرده اند که از زخم هر تیشه آنها چقدر عرق جبین و خون دل و اشک پیشینیان سرازیر میشود ؟ البته دیدن منظرهای چنین چشم دل می خواهد که متاسفانه در پشت افکار مدرنیت و گرد حاصل از شمارش اسکناسهای کثیف، چشم دل بعضی ها کور شده .

روستا 1 _ روستای چوپانان 
بهار 91


منبع: سایت سینا

آجیل تعطیل؟

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

این پیاما ببینت و نظرتونا بگت



والاااااااا ایران صادرکننده ی پسته است!!! 

چرا برای خرید پسته و بادوم کیلویی 40، 50 هزارتومن، از الان صف میکشی؟؟؟؟

امسال آجیل نمی خریم، چون خیلی از هموطنامون توانایی خرید ندارن...
لطفــــــــــا اطــــــــــــــلاع رســـــــــــانی کــــــــــنید...


یه مدته این پیام زیاد تو فضای مجازی دیده مشه. همه هم تایید موکنن. ولی نمدونم آیا چنین چیزی عملی هس یا نه!

اگه قراره یه عده عملیش کنن و یه عده نکنن ضایعتره. همه نظراتتونا بگت تا به جمع بندی برسیم برا عید. 

شاید اینجوری کمکی بشه به اونایی که وسع مالی ضعیفتری دارن


پنجشنبه 26 بهمن 1391

چوپونون این روزا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

این چنتا عکسا تو همین 15-10 روز گرفتم. فک کنم خالی از لطف نی دیدنش

ابرای زیبا





بازی فوتبال جوونا



یه پانوراما از کوه دشت. البته ارزش هنری نداره. ولی شاید دل یه نفرا لرزوند




پنجشنبه 26 بهمن 1391

خرگوش

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

و

خرگوش را میبینید؟ ما بش مگم خرگوش صحرایی - ازاین خرگوشووا تو بیابونای چوپونون زیادن و همه ما دیدمشون


پنجشنبه 26 بهمن 1391

بازگشت کاروان حجاج چوپونونی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

حجکم مقبول و سعیکم مشکور   

یه کاروان تقریباً 40 نفره چوپونونی که اون هفته راهی سفر حج شده بودن، در میان استقبال خونوادهاشون دیشب به ایران برگشتند. ایشالا که کسیا جا ننداخته باشم

علی کلانتری (حاج حسین) با مادر و خانمش - حسین کلانتری (شکرالله) با خانمش - قاسم کلانتری و خانمش - شکرالله کلانتری و خانمش - همسر و دختر مرحوم محمد میرگل - همسر مرحوم  بمانعلی (آقممد) سعادت - حاج پرویز رستمی و خانمش - همسر مرحوم بمانعلی سعادت - محمد جلالپور (حسین ابراهیم علی) و خانمش - محمد جلالپور (گلنسا) و خانمش - حسن براتی (اردشیر) و خانمش - علی قاسمپور و خانمش - علینقی سعادت و خانمش - کبلا صدیقه مطلبی - سید ابراهیم موسوی با خانمش - حاج حسن حلوانی با خانمش - حاج حسین سعادت با خانم و پسر و دختر و دومادش - مجید کلانتری (محمود) - عباسعلی کلانتری (اساغضنفر) 

زیارتا و طاعات و عبادات همگی مقبول درگاه احدیّت


چهارشنبه 25 بهمن 1391

چوپونونیای عاشوق؛ ولنتاینتون مبارک

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،

روز ولنتاین

تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) یا همان ولنتاین ایرانی به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند یعنی ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) و ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) !

چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک، شکلات و … در کشورمان باب شده است. اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در روز ولنتاین باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند...

 

 

ولنتاین روز ولنتاین تاریخ ولنتاین

 

 

تاریخچه روز ولنتاین:

روز ولنتاین-تاریخچه کامل و دقیق ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه روز ولنتاین می‌‌دانیم با افسانه درآمیخته است. امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس وجود داشته‌اند که همگی به شهادت رسیده اند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در بازگوئی تاریخچه  آئین ولنتاین دارند.

 

 

روز ولنتاین-در صده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده‌است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته‌است از جمله اینکه مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتاین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. با توجه به آنچه که در افسانه آمده کشیش ولنتاین برای او نامه‍ایی نوشته و آنها را با نوشتن «از طرف ولنتاین تو» (From Your Valentine) امضاء کرده است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای ولنتاین مشاهده می‌‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق بر خلاف قانون کلودیوس دوم اعدام می‌شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان ولنتاین تبدیل به نمادی برای عشق شده است.

 

 

ولنتاین روز ولنتاین تاریخ ولنتاین

 

 

هدیه روز ولنتاین :

در کشورهای اروپایی و امریکائی دادن شکلات به عنوان هدیه روز ولنتاین از شهرت خاصی برخوردار است. تزئین شکلات و پختن انواع ان نیز از آداب  روز ولنتاین به شمار می‌رود. از نظر علمی هم ثابت شده‌است که خوردن شکلات دات یا همان سیاه میزان عشق را در انسان بالا می‌برد البته نه مصرف بی رویه ان.

 

تاریخچه سپندارمذگان:(ولنتاین ایرانی)

ولنتاین ایرانی :در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.

 ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی “سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

 

 

ولنتاین روز ولنتاین تاریخ ولنتاین

 

 

سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌کردند. اخیرا گروهی از دوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کرده‌اند که به منظور حفظ فرهنگ ایرانی سپندارمذگان بجای ولنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود.

 

 (ولنتاین ،روز عشق مبارک باد )

(روز ولنتاین ، روز عاشقان مبارک باد )


منبع: بیتوته


اصلاح موکنم. 14 فوریه = 26 بهمن


چهارشنبه 25 بهمن 1391

ریگ جن؛ بزرگترین جاذبۀ توریستی چوپانان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

   مثلث برمودای ایران کجاست؟

۱۳۹۱ جمعه ۱۳ بهمن

بازدید : 469

کد خبر : 28409

فرو رفتن در گل و لجن در ریگ جن شاید یکی از خطرناک ترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران، البته مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند.

نسخه مناسب چاپ

پارسینه:ریگ جن منطقه‌ای کویری و دارای تپه‌های ماسه‌ای (تلماسه) در کویر مرکزی ایران است. این منطقه در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال چوپانان و انارک و غرب جندق قرار داشته و وسعتی در حدود 90،000 کیلومتر مربع دارد.

این منطقه به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب در گذشته محل عبور کاروان‌ها نبوده و فقط در سال‌های اخیر چند گروه به آن منطقه رفته‌اند. ریگ جن گستره ای است از شنزارهای روان. تا چشم کار می کند نمک است و ماسه و در بعضی مناطق باتلاق؛ باتلاق هایی که اگر شناختی از محل آنها نداشته باشید قطعا گرفتار میشوید. فرو رفتن در گل و لجن در ریگ جن شاید یکی از خطرناک ترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران، البته مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند.

سالهای متمادی هیچ کس جرات آنکه به ریگ جن سفر کند و راز این کویر اسرارآمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه می ماند. از آن جمله می توان به سون هدین، نویسنده کتاب کویرهای ایران اشاره کرد که سالهای زیادی از عمرش را در گوشه و کنار کویرهای ایران گذراند و کتاب کویرهای ایران را به رشته تحریر درآورد، اما با تمام تلاش هایش هیچ گاه موفق به دیدن ریگ جن یا بهتر بگویم فتح ریگ جن نشد.

سون هدین در سال 1900 ریگ جن را کشف کرد و بعد از آن هم آلفونز گابریل در سال 1930 از نزدیکی آن گذر کرد، اما عبور از آن همچنان برای کویرنوردان به صورت یک رویا باقی ماند تا اینکه بالاخره در سال 1997 طلسم ریگ جن توسط علی پارسا، کویرشناس مقیم آمریکا شکسته شد.

او به همراه آقای میرانزاده، رئیس پارک ملی کویر وقت با هواپیما بر فراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفتی در ریگ جن وجود ندارد.

اما علی پارسا برای اولین بار در نوامبر 1997 با ماشین وارد ریگ جن شد و بعد از آن بسیاری از کویرنوردان از ریگ جن گذشتند. البته با تجهیزات کامل؛ و نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!

مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکرده اید و به اصطلاح حرفه ای نیستید، برای اولین تجربه به هیچ عنوان ریگ جن را برنگزینید که در این صورت رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفه ای هستید حتما گروهی به این منطقه سفر کنید.

از آنجایی که سفر به ریگ جن حرکتی نوین و بسیار مشکل است و در نتیجه نقشه دقیقی از آن در دسترس نیست، برای سفر به ریگ جن حداقل باید به اندازه دو هفته آب ، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید.

در ضمن بلد محلی را فراموش نکنید، محلی ها معمولا آدم های کار کشته ای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب می توانند راهنماییتان کنند. اگر از مسیر جندق به طرف ریگ جن می روید پس از طی مسیری پر پیچ وخم، وارد یک رودخانه خشک و عریض می شوید، بعد از عبور از رودخانه تا چشم کار می کند کوه ها و تپه های ماسه ای است.

بخشی از منطقه نسبتا مسطح تر است و تپه ها کوچکتر، بنابراین عبور از آن نسبتا آسان به نظر می رسد ولی با کمی پیشروی با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی می رسید که اینجا تقریبا جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بی فایده است. آخرین کوه هایی که 2300 متر ارتفاع دارند به بخش شمالی ریگ جن می رسید از اینجا کوه دماوند را هم می توانید ببینید.

اما تمام این سختی ها و بالا و پایین ها یک طرف و آسمان پرستاره شب های ریگ جن هم یکطرف. خوابیدن روی شن های روان روی تپه ای بلند و چشم دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگ هایی که هر از گاهی به زمین باز می دارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فرورفتن را از تن می زداید.

طبق گفته کاوشگران هیچ کس تا به حال نتوانسته از قلب این بیابان عبور کند. در ریگ جن حتی بی سیم های قوی کاوشگران هم از کار می افتد. *محلی های این منطقه ،چوپان ها و ساربان ها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید می شود!! یکی از کاوشگران می گوید که حتی شترهای اهالی کویر هم وقتی به این منطقه می رسند می ایستند و به هیچ عنوان حرکت نمی کنند .

آیا واقعا این منطقه برمودای ایران است؟! *"آلفونز گابریل" اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشته اند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانسته اند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به به سمت یزد رفته و از آنجا عبور کرده اند. صداهای عجیب و غریب و ترس آوری ازاین بیابان برهوت شنیده می شود.

ریگ جن شگفت انگیزترین، اسرار آمیز ترین و ترسناک ترین منطقه ایران است با باتلاق های سهمگین که مرگ را برای هر موجود زنده ای به ارمغان می آورند. اتفاقات بی پاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزاراهای این منطقه محل دفن موجودات زنده بسیاری بوده است!

فراموش نکنید که سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.

منبع: خبرخونه - راهیانۀ محمد شیخ)


چهارشنبه 25 بهمن 1391

بخشش خلافی شایعه بود

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،

معاون فرهنگ ترافیک پلیس راهور هرگونه بخشودگی جرایم رانندگی به مناسبت ۲۲ بهمن را تکذیب کرد. 

سرهنگ محمد کریم خسروی در گفتگو با مهر اظهار داشت: اخیرا پیامک هایی در میان شهروندان رد و بدل می شود که اگر شماره وین (پشت کارت) خودرو خود را تا ساعت ۲۴ امشب به شماره ۳۰۰۰۵۱۵۱ پیامک کنید به مناسبت ۲۲ بهمن تخلفات رانندگی شما حذف و جریمه هایتان نیز بخشیده می شود را کذب دانست و گفت: چنین موضوعی وجود ندارد و هرگونه بخشودگی جرایم رانندگی باید در قالب قانون به پلیس ابلاغ شود. 

وی ادامه داد: شهروندان با ارسال شماره پشت کارت خودرو به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۵۱۵۱ تنها می توانند از میزان تخلفات رانندگی خود مطلع شوند این در حالی است که به منظور سهولت در پرداخت جریمه و جلوگیری از افزایش سفرهای شهری اگر در پایان شماره‌های پشت کارت علامت ستاره گذاشته شود شناسه قبض و پرداخت نیز برای راننده ارسال می شود.


چهارشنبه 25 بهمن 1391

شیطنت دردوران کودکی

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :وبگردی ،


واقعا عکس زیبائیست, بعضی از ما ها نیز در زمان کودکی این شیطنت ها را نیزانجام میدادیم

 


چهارشنبه 25 بهمن 1391

جنبش بگو مگو

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،

محمد مهدی هادی شعر پرمعنایی را پیرامون وضعیت اینروزهای کشور و اختلافات پیش آمده سروده که در زیر می خوانید .



باز هم مجادله  ، باز هم بگو مگو
باز هم بگم؟ بگم؟  باز هم بگو! بگو!

جامعه پر التهاب ، کام ضد انقلاب
گشته مست از این شراب ، دم به دم سبو سبو

بحث های بی ثمر ، نطق های بی اثر
میرسد خبر خبر ، کوچه کوچه  کو به کو

باز هم بزن بزن ، باز جنگ تن به تن
گشته مجمع الفتن ، مجلس نقیضه گو!

شعله های اختلاف ، خنده های انحراف
طعنه های پشت سر ، فتنه های پیش رو ..

هرچه نا به جا ، به جا ، حرف نا روا ، روا
بی خیال هرج و مرج ، بی خیال آبرو

هرکه بر خلاف ماست ، ضد انحراف ماست
در مرام ما رواست ، نقض آبروی او ..

ذره بین انتقام ، با زبان اتهام
شرح میدهد عجب ، نکته های مو به مو

دارد این مسیر تار ، این قطار بی مهار
می رود کدام سمت ، می رود کدام سو

از میان نام ها ، نام شعر تازه را
اینچنین کنم سوا ؛  جنبش بگو مگو!

منبع: صراط نیوز

ـــــــــــــــــــــ


ای که زدی زیرآبمو به جای من مدیر شدی 

نیروی تحت امر من! موش بودی حالا شیر شدی 

بزدل پاچه خار من!چی شد یهو دلیر شدی؟ 

بگم چه‌جور مدیر شدی‌ای بی‌سواد بی‌جنم؟! 



همه می‌گن: بگو بگو! چی کار کنم؟ بگم؟ بگم؟ 



می‌خوای منو افشا کنی؟نامه بدی علیه من؟! 

لب وا کنم لبوت کنم؟ دشمن خونی ‌وطن! 

از فامیلای طاغوتیت شروع کنم عجالتا؟ 

بگم عموت همسایه بود با «اسدالله علم»؟ 



همه می‌گن: بگو بگو! چی کار کنم؟ بگم؟ بگم؟ 



قصه عقدت رو بگم یا قصه جدایی‌تو؟ 

دربیارم رو بکنم تخلفات دایی‌تو؟ 

افشا کنم تجدیدای سوم ابتدایی‌تو؟ 

دکتر قلابی! حالا، به جای بنده دادی لم! 



همه می‌گن: بگو بگو! چی کار کنم؟ بگم؟ بگم؟ 



«اول آشناییمون یادم میاد، یادم میاد! 

گفتی به من دوسم داری خیلی زیاد، خیلی زیاد!» 

اما حالا صب تا غروب می‌کنی از من انتقاد 

بگم کیا علیه من دادن به دست تو قلم؟ 



همه می‌گن: بگو بگو! چی کار کنم؟ بگم؟ بگم؟ 



حالا توی مصاحبه هی ایراد از من می‌گیری؟ 

از هیات مدیره‌ها بگم ماهی چن می‌گیری؟ 

بگم دور از چشم عیال چه جور میری زن می‌گیری؟ 

یه آدرسی رو رو کنم، سه سوت بریزمت به هم؟ 



همه می‌گن: بگو بگو! چی کار کنم؟ بگم؟ بگم؟ 



بگم داییت تو زیرزمین چه‌چیزی انبار می‌کنه؟ 

بگم عموی مادرت چی‌کار تو بازار می‌کنه؟ 

بگم داداشِ وسطیت شبا کجا کار می‌کنه؟ 

خب نظر خودت چیه؟ بگم آقای محترم؟! 



همه می‌گن: بگو بگو! چی کار کنم؟ بگم؟ بگم؟ 



فساد مالی تو رو با رقم و عدد می‌گم 

من اگه حرفی می‌زنم، با مدرک و سند می‌گم 

مو لای درزش نمیره با فیلم مستند می‌گم 

عالم و آدم میدونن در نمیارم از خودم! 



همه می‌گن: بگو بگو! چی کار کنم؟ بگم؟ بگم؟
شاعر:سعید سلیمان‌پور 

منبع: صراط نیوز


چهارشنبه 25 بهمن 1391

فاطمه مراد به رحمت ایزدی پیوست

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

 انا لله و انا الیه راجعون    


با نهایت تأسف و تأثر درگذشت مرحومه مغفوره فاطمه مراد ( همسر مرحوم امیرقلی ثابتی و خواهر حسینعلی مراد ) را به اطلاع شما دوستان می رسانیم. ان شاءالله خدا ایشان را رحمت کند و به بازماندگانشان صبر عطا فرماید.

« این مصیبت وارده را خدمت اهالی محترم چوپانان و خانواده ایشان تسلیت عرض می نماییم. »


منبع: خبرگزاری چوپانان


چهارشنبه 25 بهمن 1391

آسیُــــوون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

در بدو تاسیس چوپانان تنها وسیله ای که می توانست برای تهیه نان به ساکنین کمک کند آسیا دستی یا دستاس بود . دستاس از دو سنگ سخت و گرد تشکیل شده که سنگ پائینی ثابت و سنگ بالایی متحرک بود در وسط سنگ پائینی میله ای ثابت نصب می شد و در وسط سنگ بالایی سوراخی تعبیه می گردید که سنگ بالایی بر روی سنگ پائینی قرار می گرفت و در حاشیه سنگ بالایی دسته ای چوبی نصب می شد که به وسیله انسان این سنگ به گردش در می آمد و انسان با دست دیگر غلات را به سوراخ وسط سنگ می ریخت و با سایش دوسنگ غلّه به آرد تبدیل می شد.

معمولاً در تمام منازل یک دستاس تعبیه می شد و جزء ضروریات زندگی بود. امّا اینکار بسیار سخت و مشکل بود و نیروی زیادی را به خود اختصاص می داد .  به همین علت مالکین چوپانان به فکر ایجاد یک آسیاب آبی افتادند . اما به علت اینکه محل رو آمدن آب چوپانان تا مزارع کشاورزی فراز زیادی نداشت در احداث آسیاب مردد بودند با مطالعاتی که انجام شد بالاخره تصمیم به احداث آسیاب آب نمودند .

آسیاب آبی

رکن اصلی آسیاب یک چرخ چوبی است که با نیروی آب میگردد. چَرْخاب (توربین آب) که به آن «پَره» هم میگویند، به سنگ رویی آسیا وصل است و آن را میگرداند. چرخاب محوری استوانهای دارد که در یک سر آن نوکی فلزی و بر سر دیگرش میلهای آهنی فرو شده و پرّههایی به سطح دور آن وصل است. چرخاب را به دو صورت افقی یا عمودی درگذر آب قرار میدهند. چرخاب افقی محوری قائم دارد که پرّهها بهطور افقی در شکافهای مایل روی آن فرو رفته و محکم شده است. این چرخاب زیر سنگهای آسیا کار گذاشته میشود. طرز قرار گرفتن چرخاب زیر سنگهای آسیا کار گذاشته میشود. طرز قرار گرفتن چرخاب چنین است که نوک فلزی سر پایین محور در سوراخ سنگی که بر کف آب قرار داده شده. فرو میرود و میلة آهنی سر بالای آن از میان سنگ ثابت زیرین آسیا میگذرد و در گلوی سنگ گَردان آسیا محکم میشود. چرخاب قائم که محوری افقی دارد معمولاً در کنار سنگهای آسیا کار گذاشته میشود. یک سر محور این چرخاب در سوراخی در دیوار قرار میگیرد و سر دیگرش با یک چرخدندة چوبی به محور عمودی زیر سنگهای‌آسیامتصل‌میشود. 
از قدیم 3 گونه آسیای آبْگَرد در ایران معمول بوده است. این آسیابها را آسیاب تنورهای یا پَرّی، آسیاب ناوی یا ناودانه، وآسیاب‌چرخی‌یا‌شیبی‌مینامیدند.  آسیاب تنورهای

مدل آسیاب چوپانان تنوره ای بود

 آسیاب تنورهای، آسیابی است که چرخاب آن با فشار نیروی ابی که در تنوره یا چال انباشته میشود، میچرخد. تنوره را به شکل قیف در زمین کنار آسیاکده میسازند. دهانة تنوره آسیا چوپانان به قطر 1.5 تا 2 متر، همتراز با سطح زمین و بام آسیاخانه، و بُن آن به قطر  5/ متر پایینتر از کف آسیاخانه، و گودی آن معمولاً از 3 تا 5/3 متر، بود. در بن تنوره یا انتهای دیوارة آن سوراخی بود که به آبراهی شیبدار، که رفتهرفته تنگتر میشد، میپیوست. آب انباشته شده در تنوره با فشار زیاد از این آبراه، که در زیرزمین و معمولاً با گُنْگ یا تنبوشه (لولههای سفالین) ساخته میشد، میگذشت و به پرّههای چرخاب میخورد و آن را میگرداند. آسیابهای تنورهای بیشتر در جاهای کمآب ساخته میشده و با آب قنات و چشمه به گردش درمیآمده است، 

محل احداث آسیاب آب چوپانان در عرض خیابان اصلی روبروی کوچه تنگو یعنی بالای خانه میرزا قرار گرفت یعنی در واقع در محل مظهر قنات ،تنوره احداث شده بود که روی تنوره گنبدی کوچکی احداث شده بود و آب قنات بداخل آن هدایت می شد . معمولا میزان ورودی آب باید از میزان خروجی آب در تنوره کمی بیشتر باشد به همین علت مقدار کمی آب از تنوره سرریز می کرد که در جایگاه کوچکی در کناره تنوره جهت مصرف اهالی بالای چوپانان اختصاص یافته بود از کنار تنوره تا پیاده رو سمت دیگر خیابان که فکر می کنم جلو منزل آقاِ مالکی است عرض خیابان به عمق

3تا 4 متر و به عرض 3 متر گودالی حفر شده و با ملات آهک و آجر سالنی با طاقهای کوچک گنبدی احداث شده بود که به وسیله پلکانی در جلو منزل آقای مالکی اتناقکی که درگاه آسیاب بود به بیرون راه داشت .

بیشتر آب چوپانان وارد تنوره می شد و بعد از به حرکت در آوردن آسیاب به وسیله کاریزی آب به قسمت پائین چوپانان هدایت می سد و دومرتبه در جلو خانه حسین عسکری آب از چشمه ای ظاهر می شد و بخشی از مردم آب مصرفی خود را از این چشمه برداشت می نمودند.

آسیابان های چوپانان

اگر اطلاعات من صحیح باشد قدیمی ترین آسیابان چوپانان علی آسیابون بوده است که متاسفانه من شناخت نسبت به آن بزرگوار ندارم.

خاطرات من از حسن آسیابون

دومین آسیابان چوپانان حسن آسیابون نام داشت که از اهالی مهاجر از گرمه بود و به حسن بشیر شهرت داشت من حسن بشیر را بیشتر با خاطرات خاصی به خاطر می آورم که ذکر آن خارج از لطف نیست .حسن بشیر چپق می کشید و پک های عمیقی به چپق می زده که من بارها اورا در حال چپق کشیدن تماشا کرده بودم . دومین خاطره من از حسن آسیابون این بود که اولین همسر ایشان که همشهری او و از اهالی گرمه بود در هنگام زایمان دچار مشکل شد و به رحمت خدا پیوست و بچه های کوچکش را یتیم کرد من در آن دوران در دبستان ستوده درس می خواندم و احساس ترحم شدیدی نسبت به همکلاسیم مرحوم حسین بشیر احساس می کردم که مادرش را از دست داده بود . حسن بشیر بعد از مدتی همسر دومی اختیار کرد همسر دوم او نیز هنگام زایمان اولش دچار مشکل شد و به رحمت ایزدی پیوست و حسن همسر سوم خود را اختیار کرد که خوشبختانه همسر سوم او در سلامت ،فکر می کنم در قید حیات باشند.

بیچاره آبگوشت

خاطره سوم من این است که در سال 1345 در ایرا ن سرشماری عمومی انجام پذیرفت و مامور سرشماری در چوپانان آقای میرزابیکی از معلمین چوپانان بود هنگامی که او حسن بشیر را سرشماری می کردئ من در کنار آنها ایستاده بودم و به سوالات او و پاسخها گوش می دادم آقای میرزابیکی از حسن بشیر پرسید شما معمولا چی می خورید؟ و حسن پاسخ داد ماست کشک شیره تخم مرغ آش ارزن بیچاره آبگوشت  که در اینجا آقای میرزابیکی خندید و گفت بیچاره آبگوشت چه نوع غذایی است ؟ که حسن بشیر دستور پخت بیچاره آبگوشت را به شرح زیر بیان کرد .

در قلیف مقداری چغندر و عدس می ریزیم و بار می گذاریم تا بپزد و بعد از پخته شدن چند قاشق روغن و گرمی و چند تکه ترف در آن می ریزیم و بعد در کاسه ای نان ریز می کنیم و این آبگوشت بدون کوشت را روی آن می ریزیم و می خوریم

سومین آسیابان مرحوم علی پرکاس بود که مدت آسیابانی او خیلی کم بود و تقریبا عمر آسیاب آب به پایان رسید

شنیده ام که مرحوم عباس عظیمی برای احداث آسیاب باد اقداماتی کرده بود ولی هیچگاه آسیاب باد او در چوپانان مشغول به کار نشد

آسیاب های موتوری

اما چون آسیاب آب جوابگوی مردم چوپانان نبود متاسفانه من میزان کارآیی آسیاب آب چوپانان را نمی دانم.مالکین چوپانان به فکر یک دستگاه آسیاب موتوری افتادند و یکدستگاه آسیاب موتوری خریداری کرده و در کنار باغ ملی آسیاب آب را احداث کردند هنوز چند ماهی از تاسیس آسیاب موتوری به آسیابانی حسن بشیر نگذشته بود که مرحوم حاج مندلی رادیو در منزل خودش دومین آسیاب را احداث کرد و رقابت شدیدی بین او و آسیاب مالکان در گرفت و بعد از مدتی سومین آسیاب توسط مرحوم حمزه مشتاقی احداث گردید و رقابت شغل آسیابانی در چوپانان خیلی داغ شد تا اینکه یک روز در موتور یکی از آسیا ها شکر ریختند و رقابت تبدیل به یک رقابت ناسالم گردید به هر حال آسیاب میانه بعد از چندین سال فعالین به علت فرسایش تعطیل شد و آسیاب مندلی رادید و حمزه نیز با مرگ این بزرگواران تعطیل گردید و در این اواخر علی اسکندری آسیاب برقی خود را احداث کرد اما با ورود سهمیه آرد به چوپانان دیگر فقط چرخ یک آسیا در چوپانان به زحمت به چرخش می افتاد.

پایان کار آسیاب آب چوپانان 

بعد از احداث آسیاها موتوری ، و تعطیل شدن آسیاب آبی ساختمان آسیاب چند سالی به صورت مخروبه بود و در این زمان صنعت 

کامیونداری رواج یافته بود و چون کامیون ها باید از پشت بام آسیا رد می شدند خطر سقوط سقف وجود داشت به همین علت چند نفر کامیوندار رضایت مالکان را برای تخریب آسیا بدست آوردند و با تخریب سقف آسیا و پر کردن گودال آن پرونده آسیاب آب بسته شد.

منبع :http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?avaid=213

اگر همشریان عزیز مرا در تکمیل این اطلاعات یاری کنند بسیار مسرور خواهم شد.




منبع: چوپانان آباد


چهارشنبه 25 بهمن 1391

قوچ

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،




میش و قوچهای چوپونون


چهارشنبه 25 بهمن 1391

جلسه با دهیار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

بالاخره فک کنم برای اولین بار موفق شدم یه وقت اختصاصی از دهیار بگیرم و دوساعتی در مورد مسائل چوپونون باهاش همصحبت بشم. موضوع جلسه هم سلسله مطالب با موضوع عمران آبادی بود
خیلی سفت و امیدوار
اول که دهیار گلایه مکرد که نیسی و سر نمیزنی و پیشنهاد نداری و مهم نیس براتون و از این حرفا. در کل راس موگفت و کاهلی از جانب من بود. هم من و هم اکثر اهالی. بارها و بارها دهیار تو جاهای مختلف عنوان کرده که اشتباهاتشا بش بگیم تا اصلاح کنه. ولی کسی چیزی بش نمگه. من فک کردم کم بش مگن. ولی چیزایی موگفت که واقعا تعجب آور بود. مثلا برا همین فلکه جدید: پریروز بش گفتم "چنتا نظر دادن تو سایت که فلکه کوچیکه و ماشین نمگرده و بد شده. ولی بنظرم خوبه". امشب دهیار موگفت "شما پریروز یه جرقه زدی؛ دیروز هم اکبر حسین ملاحیدر گفته که 50 نفر بش گفتن فلکه جدید خوب نیست". حسابی تو فکر رفته بود و موگفت " از این 50 نفر یه نفر هم به من نظری راجع به فلکه جدید نداده و اولیش سایت بوده که پریروز گفته بودی و دومیش اکبر"...
منظور اینکه دهیار حسابی اهل منطقه و قرار شده فردا بیفته دنبال این قضیه که آیا میدون لازمه کوچیک بشه یا نه... بگذریم
اولش بنا کردم نوت برداری کنم حرفاشا... وسطای کار دگه بریدم و هاج و واج مونده بودم... آخرشم به این نتیجه رسیدم که چندماهه دارم نقش خاله خرسه را بازی موکنم. واقعا تموم اطلاعاتم سطحی و درحد یه بیننده بود که از عمق زحمات و کارایی که شده اطلاعی نداره. تصمیم گرفتم بیخیال ادامۀ مطالب بشم. اینقد کارا سخت و پیچیده بوده و تو بیپولی دولت اینقد صدمه خورده که اصن نمدونم چجوری منتقلش کنم بهتون... الانم که دارم اینا منویسم تازه دهیار رفته و گیجم. ولی دهیار موگفت شما روال خودتا ادامه بده و ریزریز اطلاع رسانی کن تا همدلی و همیاری مردم با دهیاری بیشتر بشه. باور کنتدهیار انتظاری از شما نداره. فقط مخاد باهاش همفکری کنت و ایرادات کارا بش بگت تا هرچه زودتر بتونه آبادانی چوپونونا به ثمر برسونه

حقیقتش 6 تا کار بزرگ دهیارا لیست کرده بودم و مخاسم جزئیاتشا براتون بنویسم. ولیدهیار ماشالاش باشه 2 ساعت پشت کله هم فقط و فقط تیتروار با یه اشاره کوچیک اون کارایی که تو ذهنش بودا برام گفت. هم پیگیریاش و هم اقداماتش. کارایی که هرکدومش یه مطلب گل و گشاد مطلبه و بحثش مفصله. یعنی شاید بشه 100 تا مطلب آماده کنم براتون.

بازم از همه خواهش دارم چوپونون که میان فقط یه سر به دهیار بزنن و نیمساعت درمورد چوپونون همصحبت بشن باش. هم ببینت اون چکار داره موکنه و هم ایده هاتونا بش بدت. من فک کنم آبادیمون داره قدمای بزرگیا برمداره. ایشالا نتیجشا سالهای بعد خواهیم دید. واقعا احساس مشه که کارا همه رو غلتکه و بسمت پیشرفت در حرکتیم


چهارشنبه 25 بهمن 1391

تولد مازیار

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

 حسن (مازیار) قدرت    

باباش: غلام قدرت
مامانش: زهرا توکلی
آجیش: مریم قدرت

محل تولد: اصفهان
زمان تولد: اونهفته... فک کنم 18 بهمن

قدمش مبارک و 99 ساله باشه


سه شنبه 24 بهمن 1391

بارون میاد جر جر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

امروز عجب هوایی بود چوپونون   
اصن نمشه تو قالب دوربین جاش داد این لذتی که چوپونونیا دارن مبرنا
چار پنج مرتبه هی مزد به بارون و هی قطع مشد
یادش بخیر قدیما تو بارون مخوندِم
شعرش کامل یادم نی فک کنم
...
بارون میاد جـَـــــر جـَـــــر
پشت خونۀ هـــــاجــــــر
هاجر عروسی دارَه
دمب خروسی دارَه
هاجر موخاد برقصه
از شووَرش مترسه

مرگ دسته جمعی زاغ بور

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،


مرگ دلخراش خانوادگی زاغ بور در جوار عباس آباد


سه شنبه 24 بهمن 1391

همبرگر زغالی بیمزه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

افتتاح فروشگاه بین المللی همبرگر زغالی بیمزه را به اطلاع دوستان و همشهریانن عزیز میرسانیم.

کرج - گوهردشت - بلوار انقلاب - بین 3و4 شرقی - جنب مرکز خرید برتر

مدیریت: فاتح و سعیدی


سه شنبه 24 بهمن 1391

قتل یک کودک به خاطر تردید در دوشیزگی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،


شبکه سی ان ان: در یک حادثه غم انگیز روحانی تندرو و افراطی در عربستان سعودی به سبب شک و تردید نسبت به دوشیزگی دختر پنج ساله اش وی را کشت. این روحانی عربستانی که "فیحان الغمدی" نام دارد و حضوری مستمر در برنامه های تلویزیون عربستان دارد، پس از آنکه به دوشیزگی دختر پنج ساله اش ظن می برد ، وی را شدیدا مورد ضرب و شتم قرار می دهد بطوریکه باعث مرگ وی می شود.



"محمد جم جوم" گزارشگر سی ان ان در لبنان با بیان اینکه این یک جنایت تکان دهنده است گفت: این تصاویری که مشاهده می کنید مربوط به "لما" دختری است که در حال خندیدن است.تنها چند ماه پس از گرفته شدن این تصویر،او را در حالی که استخوان هایش شکسته شده بود به بیمارستان منتقل کردند.مادر او اعلام کرد که عامل این جنایت پدر اوست که یک عالم مذهبی است و تنها مدتی پس از اینکه این دختر مورد شکنجه پدر خود قرار گرفت،از شدت جراحات وارده جان خود را از دست داد.

فیحان الغمدی که در بسیاری از برنامه های تلویزیون عربستان به عنوان کارشناس مذهبی حضور می یابد،در مورد لزوم ترس از خدا و چگونگی توبه صحبت و اشک می ریزد.فعالان حقوق بشر با انتقاد شدید از روحانی عربستانی که گفته می شود از روحانیون بلندپایه این کشور نیز می باشد خواستار اشد مجازات برای او شدند.آنها می گویند که قوانین کافی برای حفاظت از زنان و کودکان در عربستان وجود ندارد.

در ادامه "جم جوم" نظر یکی از فعالین حقوق زنان در عربستان نسبت به این مساله را جویا می شود."عزیز الیوسف" با بیان اینکه در اینجا همه با شنیدن این اتفاق در شوک بسر می برند گفت:کودک و بزرگ،زن و مرد از این مساله عصبانی هستند و همگی خواهان این هستند که این مرد به سزای عمل خود برسد.

خبرنگار سی ان ان ادامه داد:تکان دهنده ترین قسمت این ماجرا این است که مادر این کودک به من گفت که علت این شکنجه و جنایت این بود پدرش به دوشیزگی او مشکوک شده بود و به همبن خاطر دخترش را مورد ضرب و شتم شدید قرار داد.

منبع: arshnews.ir


سه شنبه 24 بهمن 1391

ای قشنگتر از پریا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :وبگردی ،

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله از مراجع عظام تقلید در پاسخ استفتائی در مورد استفاده از مکالمه تصویری که جدیدا توسط یکی از اپراتورهای تلفن همراه ارائه می شود فرمودند:به یقین مفاسد این کار از فوائد آن بیشتر است و منشأ مفاسد جدیدی در جامعه ما که متاسفانه درگیر مفاسد مختلفی است خواهد شد و با توجه به اینکه ضرورتی برای اصل این کار نیست بنابر این شرکتهای خصوصی و دولتی باید از آن خودداری کنند

جرات نموکنم نظر کارشناسی خودما بدم. ولی بنظرم اینترنت و سی دی و کامپیوتر و چاقو میوه خوری و جوارح بدن هم مفسده دارن. پس با این استدلال بهتره همگی به درون غاری بطپیم و بکپیم. مقابلۀ بعضی علما با فن آوریها و پیشرفت علم چیز تازه ای نی.

ــــــــــــــــــــــــــــ

ای قشنگتر از پریا

اینم یه طنز برای پراید. همون که رسید به زانتیا...

ــــــــــــــــــــــــــــ

پدرم علی است و لاریجانی معاویه. 

گویا توهّم تو بعضی از سران انحرافیمون داره همه گیر مشه. حالا این جناب "ابن محمود" -که از قضا دوماد اسفندیارم هس- هم برا ما شاخ شده و ادعای علی بودن دارن. علی خودش به فریادمون برسه. بگم؟ بگم؟ ایکاش ذره ای رفتارتونم مث ادعاتون علوی بود.

ــــــــــــــــــــــــــــ

کاندیداتوری هاشمی! چرا فاضل دستگیر نمیشود! لاریجانی مردود فتنه!

اینم حرفای رسایی. به یبار خوندنش میرزه. نظرات متفاوته. اما اون قسمتش که مژده داد هاشمی میاد منا خیلی خوشحال کرد. درود بر مرد روزهای سخت ایران زمین. بلکن اون بیاد جمش کنه این بساطا!

ـــــــــــــــــــــــــــ

فدراسیون جهانی روئینگ ایران را از تمام فعالیتای ورزشی محروم کرد

فدراسیون جهانی یه نامه داده و ایرانا تعلیق کرده. گویا اینا هم اساسنامشون مشکل داره. کلا بعضیا تو توهم خودکفایی زندگی موکنن و تو تموم زمینه ها مخان تو غار خودشون زندگی کنن. خودشون و سرنوشت کشور و ارگانایی که مدیرشنا میان در قالب یه جامعه مستقل تعریف موکنن و اصن به قوانین زندگی گروهی اعتقادی ندارن. البته آزمون و خطا موکننا. یه سری هزینه به کشور متحمل موکنن و آخری بعد از یه تحریم و جریمه و آبروریزی مرن منت کشی و غلط کردیم و درستش موکنن. خب همون اول درستش کنت!

ـــــــــــــــــــــــــــ

پرتاب مهر و کفش به لاریجانی

صبح 23 بهمن لاریجانی تو حرم حضرت معصومه سخنرانی داشته که یه عده شلوغ موکنن و کفش و مهر بسمتش پرت موکنن. بعدشم حمله موکنن بسمتش و نرده ها را مشکنن که محافظای لاریجانی سریع مبرنش بیرون. خلاصه جلسه را بهم مزنن. یکی از این اخلالگرا علی اصغر سیجانی بود. همونکه مستند ظهور نزدیک است را ساخته و احمدی نژادا شعیب بن صالح معرفی کرده. الان کلیا به گل همدگه بندن و دعواهه. مراجع هم اعتراض کردن که حرمت حرم شکسته شده.

ــــــــــــــــــــــــــ

زنده باد بهار

زنده باد بهار شعار انتخاباتی جریان موسوم به انحرافی به ریاست اسفندیار رحیم مشاییه. احمدی نژادم که تمام قد داره ازش حمایت موکنه و تو سخنرانی 22 بهمن بارها علاوه بر متلک انداختن به ارکان اصلی نظام این شعارا تکرار کرد. زنده باد بهار اشاره به بهار مهدوی داره و این گروه ظاهرا معتقدن که ارتباطایی با امام زمان دارن یا اینکه مخان ارتباط بدن نظاما با حضرت ولیعصر. بنظر حربۀ زشتیه که از اعتقاد اسلامی مردم مخاد سواستفاده کنه

ــــــــــــــــــــــــــ


خلاصه حلال کنید ما را


سه شنبه 24 بهمن 1391

مرگ بر رحیمی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خاطرات چوپونونی ،

5-6 سال پیش که شیخ حمید آخوند چوپونون بود یه تعدادی از جوونا همش پایه فعالیتای فرهنگیش بودیم. البته من کمتر وپونون میومدم. اما بواسطۀ علاقه ای که پسرخاله تو همه جوونا ایجاد کرده بود ما هم مریدش بودیم -و هنووم هسیم-
شب 22 بهمن بود و شیخ به جوونا و مسجدیا گفته بود ساعت 9 شب همه بیایید مسجد تا الله اکبرامونا همه با هم و کنار هم بگیم. 9 شد. الله اکبرای زمون شیخ حمید حالاحالاها تکرار نمشه. واقعا که تونسته بود با منشش همه را جذب کنه. الله اکبرا ادامه داشت و یهو تا خبرمون شد دیدیم جمعیت به حرکت دراومد و حرکت بسمت بسیج سابق (بانک کشاورزی). جوونترا چنتا پرچم دستشون بود و همه شعار میدادیم و میرفتیم بالا. یادمه پیرمردا و میونسالا هم کم و بیش بودن. از اون جمعیت یادمه عباس رفیع، مرتضی رحیمی(پست)، بابا اکبر هم بودن. خب اکثرا جوون بودن و کمرو. رومون نمشد شعار بدیم. برا همینم دور افتاد دست داییزاده اکبر و پسرعمه آقارضا. مخصوصا آقارضا که با شور و حرارت انقلابی شعار مداد. انگار که وزیر شعاره و الان قراره یه انقلاب جدیدا با شور صداش سرسیخ کنه. داییو شعار مداد و ملت جواب:
مــــرگ بــــــر آمریکـــــــــــــــــــــــــــــــــا ... ملتم جواب: مرگ بر آمریکا
مــــرگ بــــــر انــــگلیــــــــــــــــــــــــــس ... ملتم جواب: مرگ بر انگلیس
مــــرگ بــــــر اســـرائیــــــــــــــــــــــــــل ... ملتم جواب: مرگ بر اسرائیل
...
مــــرگ بــــــر شوروی... همه زدن زیر خنده... خو شوروی اصن تجزیه شده بود و وجود خارجی نداشت. ولی بازم همه خنده کنان جواب مدادن:
مرگ بر شوروی... مرگ بر شوروی
... وسط همین بگو و بخندا و شعارا بودیم که چشم آقارضا افتاد به مرتضی رحیمی که داشت مخندید؛ نمدونم چه فکری با خودش کرد یا شایدم از خنده های مرتضی ناراحت شده بود و مخاست بش بگه ساکت باش... خلاصه ریتمشا خراب نکرد و در ادامه یهو گفت:
مــــرگ بــــــر رحـــیـــمـــــــــــــــــــــی ...
دگه تموم شد شعارا. از بس خندیدیم اون شب و سربسر مرتضی رحیمی گذاشتیم خاطرۀ اونشب برامون فراموش نمشه

...
مطالب دگهیم شنیدم که نمدونم مضمونه یا واقعا رخ داده. مثلا اونجا که میفرماید: "پاتا از رو سیم وردار برادر". کسی مدونه بمون بگه


دوشنبه 23 بهمن 1391

افتتاح رسمی مرکز تعویض پلاک شهرستان خور وبیابانک

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای دگه ،

بمناسبت ایام دهه مبارک فجر، صبح روز چهارشنبه مراسم افتتاح رسمی مرکز تعویض پلاک شهرستان خوروبیابانک با حضور مهندس شیشه فروش مدیرکل دفتر مدیریت بحران استانداری اصفهان، فرماندار، معاون فرماندار، امام جمعه شهر خور، فرماندهان نظامی و انتظامی شهرستان وجمعی از مسئولین اداره ها برگزار شد
در این مراسم که با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید آغاز شد، آقای مهندس شیشه فروش مدیرکل دفتر مدیریت بحران استانداری اصفهان با تعدادی از مراجعه کنندگان به مرکز تعویض پلاک گفتگو و به اتفاق همراهان از بخش های مختلف آن بازدید کرد،سپس طی سخنانی ضمن تاکید بر ضرورت گسترش اینگونه خدمات ، نقش این خدمات در ایجاد امید و نشاط اجتماعی را مهم ارزیابی کرد و اظهار داشت: توسعه این خدمات در مناطق محروم و دور از مرکز استان موجب ماندگاری و جلوگیری از مهاجرت مردم به سایر مناطق و نیز کاهش هزینه های مردم  خواهد شد. وی ابراز  امیدواری کرد  مردم این شهرستان از ثمرات و برکات این خدمت جدید بهره مند شوند. در ابتدای این مراسم آقای فیروزی فرماندار شهرستان خوروبیابانک، ضمن اشاره به روند و مراحل راه اندازی مرکز تعویض پلاک و برشمردن مشکلات مردم  در این زمینه قبل از راه اندازی این مرکز اظهار داشت: مردم برای تعویض پلاک وسائط نقلیه خود مجبور بودند به سایر شهرها بروند که فاصله آنها حداقل 270 کیلومتر بوده است و این مسئله موجب تحمیل هزینه های سفر و اتلاف وقت مردم  می شده است. در پایان این مراسم مدیر این مرکز در مورد انواع خدماتی که در این مرکز ارائه می شود توضیحاتی ارائه و از مسئولین نیروی انتظامی بخاطر همکاری و مساعدت در جهت راه اندازی این دفتر تشکر و قدردانی کرد. 
با توجه به اشتراک کد پلاک شهرستان های  نایین و خوروبیابانک و نیز فاصله  نزدیکتر چوپانان به شهر خور، ساکنان محترم چوپانان نیز می توانند برای امور تعویض پلاک وخدمات خودرویی به این مرکز مراجعه نمایند.

منبع: وبلاگ طنین خدمت


دوشنبه 23 بهمن 1391

راهپیمایی 22 بهمن 91 چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

   

امسال 22 بهمنی شلوغتر و باشکوهتر نسبت به سالهای قبل داشتیم. چیزی حدود 250 نفر که بیش از یک چهارم جمعیت روستاهه بودن
جاهای دگه را نمدونم. ولی چوپونون به نسبت سالهای قبل شلوغتر بود. نمدونم چرا؟! با معادلات من که نمخوند! با توجه به گرونیهای اخیر و فشارای شدید اقتصادی که رو مردمه حدس مزدم که امسال راهپیمایی چوپونون کمرنگ باشه. ولی برعکس شد. شای مث شعارهایی که حمید آخوندی انتخاب کرده بود مردم مخاسن به دیگران ثابت کنن که با وجود تحریم ما از نظاممون حمایت میکنیم...

  
(حضور پرشور اهالی)

از حدود 10:15 بقول معروف "دسته" راه افتاد. ماشین مسیب کلانتری ماشین حمل بلندگو و بانداش بود. حمید آخوندی هم پشت سر ماشین راه مرفت و شعار مداد. ما بقی اهالی هم پشت سرشون و جواب مدادن. امسال تعداد خانوما هم زیاد بود و تقریبا با مردا برابری مکردن

 
 
(حضور اقشار مختلف)

راهپیمایان مسیر خیابون اصلیا از بانک تا فلکه طی کردن و برگشتن بسمت مسجد. دقایقی تو مسجد نشستن و با شیرینی و ساندیس پذیرایی شدن و بعد از خوندن قطعنامه هرکسی رفت سر زندگی خودش و دوباره روز از نو روزی از نو...

  
(حضور پرشور کوچولووا)

و اما ماهیت جنجالی و شیطون این وبلاگ ایجاب موکنه که مطالب حاشیه ای این راهپیمایی هم گفته بشه. حلالمون کنت خلاصه...
جمعیت که عالی بود. هرچند نصف جمعیت بچه بیله ها بودن. ولی بازم پسند واقع شد
اقشار مختلفی تو راهپیمایی بودن. پیرمرد و پیرزنای عصا بدست، خونواده شهدا، جوونا، اداریای چوپونون، خانما که بعضا بچه بغل بودن، افرادی که پاشونا تو مراسمای مذهبی و فرهنگی و حتی عزاهای مردم نمذاشتن و افراد جالب دگه...


(اینم محض ادای فریضۀ پارتی بازی)

نبودن شیخ روحانی و رئیس بسیج تو راهپیمایی از حاشیه های 22 بهمن امسال بود. بنظر میومد که خیلی گرفتارن. اگنه حتما خودشونا مرسوندن.
شعارای حمید آخوندی دلچسب نبود. بویژه شعارهای بیوزن و بی قافیه و از اون مهمتر لهجۀ چوپونونی که به شعارها مداد. مثلا 
(امروز روز بهار آزادیَه/ جای امام و شهدا خالیَه)

  
(هویجوری)

شعارگوهامون شور انقلابی نداشتن. خیلی سطحی و روباتیک شعار مدادن. بویژه شعارایی که آقای رفیع بعد از خوندن قطعنامه مداد. واقعا روح تو شعاراشون نبود
موقع ورود به مسجد در پایان راهپیمایی یجورایی سکوت حکمفرما شد که خانوما روی آقایونا کم کردن و فریادای انقلابی الله اکبر سردادن تا تو مسجد. کاملا خودجوش و جالب بود
بدو ورود به مسجد حاج عباس رفت پشت میکروفن و دوسه دقیقه ای شعار داد. جالب بود
ماشالله رفیع زحمت قرائت قطعنامه را کشید. آخرشم چنتا شعار بیروح و بدون ریتم داد و تموم...

  
(داخل مسجد)

حاج عباس آخری رفت پشت تریبون و بنا کرد از خوبی شهدا و خونهاشون بگه و یهو زد به دردای چوپونون و چنتا جوون ول و چرا پاسگاه نمیگیرتشون و ... کبلااکبر سرکویری هم همراهیش کرد و یکی دوتا اسم هم بردن که برام جالب نبود. یعنی تک و توک مشکلای کوچیک آبادی اصن احتیاجی نداره اینجور جاها مطرح بشه. باید گوششونا مسئولین مربوطه بتابونن  و حلش کنن. نه اینکه بزرگشون کنن


(اینم یه مدرک برا اونا که معطلن نظام برگرده و گردن بچه شهیدا را بزنن)

راهپیماییای هرساله چوپونون با تداعی خاطرات ساهای قبل همراهه. هنوزم تو جمعهای مختلف بعنوان شوخی سوتیای قدیمیا را مگن. تو یه پست جداگونه چنتا خاطره مگم براتون...


دوشنبه 23 بهمن 1391

"چیتا" هم دوماد شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

 جشن عقد     

 

(دوماد در کنار عباس کدخدا - مسئولین نمایشگاه 91 چوپونون)


دوماد: جعفر مختار یا همون "چیتا"ی خودمون

عروس: دوشیزه عاطفه کلانتری دختر عباس نورالله

مکان: یزد

زمان: پنجشنبه 19 بهمن 91

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ایشالا که زندگی خوب و خوش و خرمی را آغاز کرده باشن

از صمیم قلب برای دوست خوبم جعفر که تو خیلی از تنهاییا کنارم بوده- و همچنین دخترعمو آرزوی خوشبختی موکنم و ایشالا که 99 سال سایشون بالا سر 5 تا بچشون باشه

ایشالا که دومادی جعفر مارا از مطالب و بویژه عکسای زیبای حیات وحشش محروم نکنه

زنده باد چیتا

 


دوشنبه 23 بهمن 1391

جلسۀ بسیج با حضور فرهنگ

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

   
عصر روز چهارشنبه به مناسبت ایام الله دهه فجر جلسه ای با حضور بسیجیان و اهالی روستا در مسجد جامع چوپونون برگزار شد. در این جلسه جناب سرهنگ باقر فرهنگ و هیئت همراهشون حضور داشتن و دوسه نفرشون به ایراد سخنرانی پرداختند.
نکتۀ جالب و قابل تقدیر این نشست تقدیر از یکی از جوونای روستا بوده که تو امور فرهنگی روستا فعالیت داشته
"پیمان رستاقی" از بچه های خوب چوپونونه و خداییش بدون منت و چشمداشتی تو همه کارای فرهنگی و مذهبی روستا پایه بوده و یجورایی دست راست ممرضا حلوانیه.

هم از پیمان تشکر میکنیم بخاطر زحمات بیریا و هم از بسیجیا و سپاهیا که به نکات ریز اینچنینی توجه دارن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد