ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
وبلاگ چوپونون هفته سوم فروردین 1392
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
حدود 11:30 امروز یه حادثه هم تو خیابون اصلی رخ داد. یه تریلی f غریبه مره دم عابر بانک و بعد اینکه کارش تموم مشه مخاد همونجا سراتی کنه. سرشا مده سمت امامزاده و دنده غقب میگیره که بعدش بیاد پایین.....
بازم دنــــــــــــــــــــگــــــــــــــــــــــسّ!!!!!
مزنه به تیرپایه و تیرپایه میفته تو خیابون... شکر خدا که رو کسی نیفتاد. ولی دم عابربانک شلوغ بوده و سیماش میفته رو مردم. البته مصدومی نداده. بجز یه نیمه کاره که نزدیک بود اینبار نفی دنیا بشه بجای نفی بلد!!!!!
نوشته شده توسط: هیچکس نوع مطلب :خبرای چوپونون ،
نوشته شده توسط: ذبیح نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،
بازم یه کامپیوتر مفتکی گیرم اومد و چند خطی منویسم.
رو اسامی کاندیداها بحث کنت تا بهترینا را انتخاب کنیم و ازشون خواهش کنیم که وارد گود شن...
کلی مطلب آماده داشتم که متاسفانه قابل دیدن نی و نمدونمم دلیلش چیه!
وگرنه کلی توضیحات داشتم براش... منجمله همین مطلب
ظهر امروز یه ماموریت جالب و شایدم وحشتناک داشتیم. دوتا از کارگرای کانال فیبر نوری کف کانال 3 متری به دیواره تکیه داده بودن تا استراحتی کرده باشن. بقول خودمون مخاسن کمری صاف کنن. کنار کمربندی و تقریبا پشت پاسگاه. همونجا که مسیر سیله و ریگ فراوونی داره...
خلاصه همین ریگی بودن و خیس خوردن دیواره ها باعث مشه که دیواره متنبه و یکی از کارگرا زیر آوار مره...
از دیواره 3متری فقط یه متر و نیم ممونه و با احتساب نیم متر قد یه آدم نشسته مشه تخمین زد که 1 متر کامل زیر آوار مره...
امیرعلی اشرف (همون قربون سابق؛ پسر خدابیامرز مهدی اشرف) تا به خودش میاد میبینه که رفیقش، وحید جلالپور (پسر اکبر حسین گل) زیر آوار رفته و هیچ اثری ازش نیست. ما اگه بودیم شاید زانووامون شل مشد و یه گوشه منشستیم و گریه!
امیرعلی مودووه و بیلا برمداره و شروع موکنه به پس رختن آوار... حالا مگه ریگا کنار مره؟! هرچی کنار میریزه بازم پر مشه جاش... 4-3 دقه ای طول مکشه و همینجور خاک پس میریزه ...
که یهو دنــــــــــگـــــــــــــــسّ!
وقتی بیل به یه چیز سفتی مخوره متوجه مشه که بش رسیده... شروع موکنه با دست خاکا را پس بریزه و کنار بزنه و بالاخره موفق مشه سر وحیدا از زیر خاک در بیاره... یه نفس عمیق مکشن هردو... همه صورت و چشما و دهن وحید پر خاک و خون بود...
سر وحید که بیرون میاد امیرعلی زنگ به اورژانس مزنه و بتدریج کمکیا مرسن... ما که رسیدیم سر و یه دستاش بیرون بود. بتدریج درش اوردن و چون کمرش ضربه دیده بود با تخته پشتی بیرونش اوردیم و منتقلش کردیم درمونگاه...
شکر خدا الان خوبه و رفته خونشون... ولی خداییش خدا خیلی رحمش کرده که تنها نبوده...
از طرفی امیرعلی هم خیلی دمش گرم ؛ خیلی کار بزرگی کرده ... یه آیه قران هس که الان یادم نیست... مگه که هرکه جون یه نفرا نجات بده گویا جون همه انسانها را نجات داده... شاید امیرعلی آخرت خودشا با همین کار خریده باشه...
البته ما کلی سربسرش میذاشتیم بابت اون بیل... ولی واقعا جای تقدیر داره و حتما لازمه از امیرعلی تقدیر بشه...
عکساشا بمحض اینکه اینترنتم درست شه مذارم براتون... وب ندارم و چند روزی نیسم... الانم از اینترنت درمونگاه دزد کردم و مطلب گذاشتم
ببینید در این تصادف وحشتناک راننده اتومبیل سفید رنگ بخاطر نبستن کمربند ایمنی از ماشین چگونه به بیرون پرتاب می شود