چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته سوم فروردین 1392

وبلاگ چوپونون هفته سوم فروردین 1392  

سقوط تیرپایه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

  

حدود 11:30 امروز یه حادثه هم تو خیابون اصلی رخ داد. یه تریلی f غریبه مره دم عابر بانک و بعد اینکه کارش تموم مشه مخاد همونجا سراتی کنه. سرشا مده سمت امامزاده و دنده غقب میگیره که بعدش بیاد پایین.....

بازم دنــــــــــــــــــــگــــــــــــــــــــــسّ!!!!!

 

   

مزنه به تیرپایه و تیرپایه میفته تو خیابون... شکر خدا که رو کسی نیفتاد. ولی دم عابربانک شلوغ بوده و سیماش میفته رو مردم. البته مصدومی نداده. بجز یه نیمه کاره که نزدیک بود اینبار نفی دنیا بشه بجای نفی بلد!!!!!

 


چهارشنبه 21 فروردین 1392

تاکسی دربستی به تمام نقاط ایران

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

تاکسی درون وبرون شهری بصورت دربستی
 
09137847217

با مدیریت آقای جلال


فروش فوری تاکسی گردشی سمند

منبع:خبرگزاری چوپانان


سه شنبه 20 فروردین 1392

انتخابات شورا (4-کاندیداها)

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

بازم یه کامپیوتر مفتکی گیرم اومد و چند خطی منویسم.

رو اسامی کاندیداها بحث کنت تا بهترینا را انتخاب کنیم و ازشون خواهش کنیم که وارد گود شن...

کلی مطلب آماده داشتم که متاسفانه قابل دیدن نی و نمدونمم دلیلش چیه!

وگرنه کلی توضیحات داشتم براش... منجمله همین مطلب


دوشنبه 19 فروردین 1392

زندگی دوبارۀ یک جوون

   نوشته شده توسط: ذبیح    

ظهر امروز یه ماموریت جالب و شایدم وحشتناک داشتیم. دوتا از کارگرای کانال فیبر نوری کف کانال 3 متری به دیواره تکیه داده بودن تا استراحتی کرده باشن. بقول خودمون مخاسن کمری صاف کنن. کنار کمربندی و تقریبا پشت پاسگاه. همونجا که مسیر سیله و ریگ فراوونی داره...

خلاصه همین ریگی بودن و خیس خوردن دیواره ها باعث مشه که دیواره متنبه و یکی از کارگرا زیر آوار مره...

از دیواره 3متری فقط یه متر و نیم ممونه و با احتساب نیم متر قد یه آدم نشسته مشه تخمین زد که 1 متر کامل زیر آوار مره...

امیرعلی اشرف (همون قربون سابق؛ پسر خدابیامرز مهدی اشرف) تا به خودش میاد میبینه که رفیقش، وحید جلالپور (پسر اکبر حسین گل) زیر آوار رفته و هیچ اثری ازش نیست. ما اگه بودیم شاید زانووامون شل مشد و یه گوشه منشستیم و گریه!

امیرعلی مودووه و بیلا برمداره و شروع موکنه به پس رختن آوار... حالا مگه ریگا کنار مره؟! هرچی کنار میریزه بازم پر مشه جاش... 4-3 دقه ای طول مکشه و همینجور خاک پس میریزه ...

که یهو  دنــــــــــگـــــــــــــــسّ!

وقتی بیل به یه چیز سفتی مخوره متوجه مشه که بش رسیده... شروع موکنه با دست خاکا را پس بریزه و کنار بزنه و بالاخره موفق مشه سر وحیدا از زیر خاک در بیاره... یه نفس عمیق مکشن هردو... همه صورت و چشما  و دهن وحید پر خاک و خون بود...

سر وحید که بیرون میاد امیرعلی زنگ به اورژانس مزنه و بتدریج کمکیا مرسن... ما که رسیدیم سر و یه دستاش بیرون بود.  بتدریج درش اوردن و چون کمرش ضربه دیده بود با تخته پشتی بیرونش اوردیم و منتقلش کردیم درمونگاه...

شکر خدا الان خوبه و رفته خونشون... ولی خداییش خدا خیلی رحمش کرده که تنها نبوده...

از طرفی امیرعلی هم خیلی دمش گرم ؛ خیلی کار بزرگی کرده ... یه آیه قران هس که الان یادم نیست... مگه که هرکه جون یه نفرا نجات بده گویا جون همه انسانها را نجات داده... شاید امیرعلی آخرت خودشا با همین کار خریده باشه...

البته ما کلی سربسرش میذاشتیم بابت اون بیل... ولی واقعا جای تقدیر داره و حتما لازمه از امیرعلی تقدیر بشه...

عکساشا بمحض اینکه اینترنتم درست شه مذارم براتون... وب ندارم و چند روزی نیسم... الانم از اینترنت درمونگاه دزد کردم و مطلب گذاشتم


یکشنبه 18 فروردین 1392

کمربند ایمنی یادتون نره!!!

   نوشته شده توسط: هیچکس    نوع مطلب :خبرای دگه ،


ببینید در این تصادف وحشتناک راننده اتومبیل سفید رنگ بخاطر نبستن کمربند ایمنی از ماشین چگونه به بیرون پرتاب می شود

 

 


یکشنبه 18 فروردین 1392

مراسم هفتم حاج حسن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

   


شنبه 17 فروردین 1392

مراسم سوم حاج حسن

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

   

ایشالا که کسی از این پست ناراحت نشه و ایراد هم نگیرت بم... بازم تاکید موکنم که وبلاگ چوپونون وبلاگ شخصیمه و نظرات خودما توش میارم. اینی که تونسته مخاطب جذب کنه بیشتر بخاطر لطف مردم به منه و از طرفی عشق مشترک من و اهالی (چوپونون) باعث شده که دوستدارای چوپونون برای اطلاع از اوضاع آبادیشون به وبلاگ سر بزنن. یه سری از حرفها و مطالب جاش تو سایت رسمی چوپونون نیست. ولی تو وبلاگ شخصی ایرادی نداره. امیدوارم که همچنان با دید وبلاگ شخصی به این وبلاگ نظر بندازت و ازم انتظار نداشته باشت خودما تو قالب سایت رسمی و ملاحظاتش محدود کنم...

صبح جمعه که برای مراسم شادروان دکتر حاج حسن جلالپور و عرض تسلیت به حاج حسین رفته بودم اصفهان به چنتا موضوع برخورد کردم که برام تکون دهنده بود... نتونستم صفت بهتری براش پیدا کنم... چون واقعا به فکر وام داشت و نمدونستم چجوری باید باهاش برخورد کنم...

محمد و مهدی (پسرای حاج حسن) که تو خارج تحصیل موکنن نتونسته بودند خودشونا به مراسما برسونن. درست مث دخترشون که در سفر حج به سر مبرد. خیلی حالم خراب شد وقتی فهمیدم پسرای حاج حسن خبر درگذشت پدرشونا از تو سایت فهمیدن. نمدونم کارم درست بوده یا اشتباه. ولی خلاصه مث یه آواری بود که روم خراب شد. هرچند خونوادشون ک اوضاع منا دیدن یخورده دلداری دادند، اما هنوزم برا خودم نتونستم حلش کنم. کلا اخباری که مدم برای اطلاع اهالیه و برا اینکه پیوندشون به ولایتشون حفظ بشه. ولی رسوندن خبر فوت عزیزترینها! اونم از یه غریبه و از طریق سایت! اونم بدون زمینه سازی و آماده کردن!
فقط عذرخواهی موکنم از محمد و مهدی عزیز و براشون آرزوی صبر جمیل و جزیل دارم. شاید منبعد لازم باشه خبرای بد با تاخیر چندساعته اعلام بشه

حضور فرزندان مالکین تو مراسم سوم حاج حسن برام خیلی جالب و البته غیرمنتظره بود. تا حالا اینقد بچه اربابی یه جا با هم ندیده بودم. از دیدار تک تکشون خوشحال بودم و بسیار جوزده از اینکه کسایی که تعریف خودشون و پدراشونا از پیرمردا شنیده بودم یا تو سایت شجره نامه اسمشونا دیده بودم الان کنارم هسن. با چنتا از این بزرگواران مصافحه داشتم و ازشون خواهش کردم بیشتر به ملک آباو اجدادی خودشون سر بزنن. چون واقعا برای همنسلیهای خودشون محبوب هستن و همیشه ذکر خیرشون زبونزد قدیمیا هست.  بارها شاهد برخورد رعیتای قدیم با بچه های مالکین بودم. عجیب احترام مذارن به هم و اشک شوق و یاد قدیم. هردو طرف همدگه را ارباب صدا مزنن و واقعا تفسیر عشقا مشه تو برخوردشون دید... من که عاشق این صفا و صمیمیت بودم و هستم و ایشالا خواهم بود.

یه چیز دگه که برام جالب بود این بود که اکثرشون مخاطب وبلاگ بودن و اخبار آبادیا دنبال مکردند. باورتون نمشه با یه خسته نباشیدشون همه خستگیم دررفت. بسیاربسیاربسیار دلگرم به ادامه کار شدم و خوشحال و مسرور و مغرور شدم که مخاطبام از همه قشری هستن.


شنبه 17 فروردین 1392

حسن ختام یک بحث

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

وبلاگ کلی مطلب جنجالی و کلی نظر داشته... ولی تو مطلب "دستامونا بدیم بهم" یه سری انتقاد شد و واکنش خودم و یه سری دوستانا بدنبال داشت... در نهایت هم منتقد برنامه های فرهنگی که برنامه های نوروزا به گناه آلودبودن متهم کرده بودند- خیلی محترمانه از وبلاگ خداحافظی کردند و قرار شد دگه نیان...
اما...
یه کامنت از حاج غلام نجفیان حسن ختامی شد بر همه نظرات که من یکی حسابی حال کردم و یجورایی منقلب شدم. (همون جو زده)
از حاج غلام تشکر موکنم و خوشحالم که برنامه های فرهنگی چوپونون مورد پسندشون بوده...

غلامرضا نجفیان
ضمن تقدیر اززحمات اعضای انجمن دوستداران میراث فرهنگی چوپانان وآرزوی سالی سرشار از شادی برای کلیه همولایتی ها، بله هرکاری که برای اولین بار انجام می شود دارای ایراداتی هست که باید منصفانه انتقاد وجهت برطرف کردن آن راهکار مناسب ارائه داد تا برنامه های بعدی بهتر برگزار شود اینکه چون از فلانی بدم میاد کل برنامه را زیر سئوال ببرم کار درستی نیست . شاید از اینکه ازبرنامه انجمن درنوروز92حمایت میکنم بگید برای اینکه از او تقدیر شده نه هرگز من اعتقاد دارم تقدیر در آن جمع کثیر که در آن برنامه بسیار مناسب وفرهنگی صورت گرفت رسالت مرا درامری که به خاطر آن موردتقدیر قرارم دادند چند برابر می کند واین به معنی این است که دوستداران میراث فرهنگی چوپانان ، فرهنگ ایثار و شهادت عزیزانمان در دوران هشت سال دفاع مقدس را یکی از بزرگترین میراث فرهنگی خود می دانند لذا باید با جدیت بیشتر وبه صورتی که در شان مردم فهیم وعزیز چوپانان است ادامه داشته باشد واینجانب خود را لایق تقدیر در این زمینه نمی دانم چون هرکار انجام شده فقط تکلیفی بودن که به گردن تک تک ماست وکار های انجام شده کار گروهی بوده وازاینجانب به عنوان نمایند آنها اسم برده شد . صحبت جناب آقای مستقیمی هم دارای تفسیر خاص خودش می باشد ومن به شخصه ایشان را هم در قبرستان دیده ام وهم درمراسم ختم عزیران شما در مسجد ، ایشان هم فردیست مسلمان وبه اعتقادات مذهبی پا بند . اینکه شخصیت دیگران را زیر سئوال می بریم جز گناه چیز دیگری نیست جای جواب دارد که یقین دارم در زمان پاسخ خیلی کم خواهیم آورد . مراسم خو برون این طور که اجرا شد نبوده درست است ولی چون چند برنامه در یک زمان ودر قالب یک برنامه اجرا شد کمی اشکال داشت که باز به دلیل اولین بار بودن میشه قبول کرد . کلیه مراسمات قبل از ایام فاطمیه بوده وبا اعتقادات مذهبی عزیزان همولایتی مغایرتی نداشت چون همه این برنامه ها خیلی شورتر در برنامه رسمی ازدواج عزیزانتان انجام می شود ودرآن جا هیچ اشکالی ندارد بیائید منصف باشیم . بله عید است ومردم باید شاد باشند سه روز از عید امسال با همدلی ودر کنار هم بدون هیچ مشکلی گذشت که برای همه زیبا وباعث شادی بود. دستشان درد نکند . انشاالله در سال آینده برنامه های متنوع تر وبا کمترین ایراد داشته باشیم . به قول ذبیح عزیز بیائید دستامونو بدیم به هم ...


شنبه 17 فروردین 1392

برنامه های نوروز 92

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

اگه منصف باشیم باید بگیم که امسال 4 روز متفاوت با همه سالهای قبل داشت. خیلیا زحمت کشیدن و از جیب و وقت و اعصابشون مایه گذاشتن و به عیددیدنیاشون نرسیدن تا من و شما بتونیم چندروزی که تو آبادی هسیما خوش بگذرونیم. یعنی یچی مگم یچیزی مشنوتا! واقعا کار سختی بود. من از دور میدیدمشون که چقد کار موکنن. هرکدوم از برنامه ها و برنامه ریزیا و هماهنگیاش کلی کار مبرد. پیشبینیا و پیشگیریا هم که جای خود داشت. شاید یه سری اتفاقات بد و منفی اصلا نیفتاد. دلیلش این بود که دوستامون برا اونا هم زحمت کشده بودند و پیشگیری کرده بودند...

گل سرسبد زحمتکشای امسال "عباس صادق محمدی" بود. حسابی زحمت کشید و وقت گذاشت.اینقد که اصن وقت و جای نوشتنش نیس. مثالش اینکه: کلاًً آدم خوشش نمیاد به دیگری رو بزنه و بخاد کاری انجام بده. بخصوص که ذینفع هم نباشه. حالا فکرشا بکنت ما برا تامین بودجه برنامه های فرهنگیمون به خیلیا رو زدیم و خیلیا کمک کردن و خیلیا هم پیچوندن و خیلیا هم گمنام کمک کردن و خیلیا هم جواب سربالا دادن و حتی الفاظ بدی بکار بردند. کلا اونا که ندارتر بودند از داراترها بیشتر کمک کردند. این مصداق "ثروتمند زندگی کردن" برای این عزیزانه نه "ثروتمند مردن"... کلا آدمای بزرگ دید وسیعی هم نسبت به اطرافشون دارن و من بشخصه دست این بزرگواران را میبوسم... البته ما طلبکار کسی نیسیم و هرکسی اختیار مالشا داره؛ زحمت کشیده برا پولش و خدا هم کمکش کرده! ولی وقتی برا منافع آبادیه و یکی بهتون رو مزنه کلا انتظار دگهی مرفت... مثالش همون که عباس کدخدا تو همایش پیاده روی اسم برد. پول داره سرشونا مخوره ولی... یا مثلا سیستم صوت کلی حرف توشه

زحمتکشای مراسمامون: بلکن کسیا جا نندازم...
غلام صمیمی، محمدرضا پاسیار، محمود خانلری، حسن حیایی، علی خسرو، اکبر حسین گل و پسراش، سینا، محمد شیخ، مرتضی فخری، علی فاضلی، غلام قدرت، فاطمه قدرت، یلدا صادق محمدی، مژده پاسیار، رضوانه نجفیان... البته خنچه برا و  داریه زنا و کاسه بشکنامونم بودن که جای تقدیر داره...

کلا کار قشنگی بود. ولی بیعیب هم نبود... 
یکی یکی مراسما را مگم براتون و با جزئیات هم مگم. عکس و فیلمام خیلی کم و بده... فراخوان هم دادیم که کسی تحویلمون نگرفت... برا همینم همینا را مذارم یواش یواش و تو هر مطلب خوبیا و بدیاشا بگت تا برا سالهای آینده نواقص رفع بشه... مثلا بلیط قرعه کشی کلی حرف توش بود و نحوه قرعه کشی یا مثلا سن و تریبون یا سیستم صوت ... نمدونم... خلاصه هرچی به ذهنتون میاد و لازمه سال آینده نواقصش رفع بشه...

فقط یه خواهش...
همه اونایی که بودن تو مراسما مخان فیلمشا داشته باشن. اونایی که نبودن و تعریفشا شنیدن هم مشتاقن... از طرفی با صدا سیما هم صحبت کردم  و قرار شده بفرستیم براشون تا یه فیلمی از توش دربیارن... ولی متاسفانه فیلمای ما خیلی کم و ناقصه...
اگه عکس و فیلمی دارت حتما بفرستت برامون خدا خیرتون بده. هم یه هدیه از طرف انجمن بهتون مدن و هم شما یه قدمی برا این مراسما برداشتت. از همش مهمتر اینکه یه فیلم توپ و زیبا تو آرشیو فرهنگی چوپونون موندگار مشه... 
منتظرم پس...

خودم chopponoon@gmail.com
عباس صادق محمدی 9138497868


شنبه 17 فروردین 1392

اولین خبر امسال

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

شروع به کار وبلاگا با یه خبر خوب اعلام مکنم...

رد پای مسافرا شسته شد.... یا بقول قدیمیامون ششته شد...

دیروز موقع افتوغروب زد به بارون... یه جله بارون 10 دقه ای اومد و بعدشم تا آخرای شب همینجور نزمو میومد... آب که تو خیابونا راه افتاد و محصولای زراعی هم یه آب حسابی خوردن. بخصوص محصولای حجت آباد که واقعا شهید شده بودند...
امروز صب هوا وحشتناک عالیه... پاک و تمیز و خوش...شاید امروز بهترین هوا را  تو سال 92 داره...  برعکس دیروز که هوا پر غبار و خاک بود و باد اذیت مکرد!


جمعه 16 فروردین 1392

شروع به کار وبلاگ تو سال 92

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

به نام خدا   

بازم سلام و عرض تبریک به مناسبت نوروز باستانی و آغاز سال جدید

ایشالا که سال خوبی برای تک تک ما و برای چوپونون در پیش رو داشته باشیم

برنامه خاصی برای امسال ندارم. یعنی ایده جدیدی که هم مردم پسند باشه و هم مفید به ذهنم نمیاد. لذا همون روال سابق را ادامه میدیم. حتما برای پیشبرد آبادی لازمه که دستامون تو دست همدگه باشه و همین وبلاگ متونه یه نماد از همدلی ما چوپونونیا به حساب بیاد. دنیای مجازیه و همه متونن پشت نقاب وب قایم بشن و هرکاری که دلشون بخادا بکنن. مخصوصا تو وبلاگ خودمون که نظرات آزاده... ولی چوپونونیا بارها ثابت کردند که همدل هسن و از فرهنگ بالایی برخوردارن. حتی تک و توک توهین کننده ها هم بخاطر شخص منه که بعضی الفاظا مگن. در کل همدلی چوپونونیا ستودنیه و ایشالا تا رسیدن به منزلگه مقصود پایدار هم بمونه...

ایده هاتونا بم برسونت، اخبار و عکس و فیلم اگه دارت بفرستت برام تا همه همشهریا بتونن ببینن و حال کنن باش... نظراتتونا بگت تا وبلاگ رو به رشد حرکت کنه، بویژه تو مسائل مربوط به آبادی که حضور و ورود چوپونونیا بسیار لازمه و مؤثر...

سال خوبی را برا همتون آرزومندم

یا علـــــــــــــــــــــــی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد