چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

وبلاگ چوپونون هفته دوم اردیبهشت 1392

وبلاگ چوپونون هفته دوم اردیبهشت 1392  

چپش

   نوشته شده توسط: علی    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،


شنبه 14 اردیبهشت 1392

زنبور

   نوشته شده توسط: علی    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

اینم ی عکس از زنبور چوپونونی


شنبه 14 اردیبهشت 1392

سیل

   نوشته شده توسط: علی    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

اینم ی عکس از سیل امسال .البته اینجا بین راه چوپونون یزد هست که یک کامیون هم چپ کرده منتها
 چون پشت این کامیون هستش داخل عکس مشخص نیست .
هر سال اینجا سیل میاد و یک پل نمیزنن


شنبه 14 اردیبهشت 1392

جشن روز کارگر در انارک

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

پنج شنبه شب در انارک مراسم جشن باشکوهی به بهانه میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)، روز کارگر و بزرگداشت روز معلم در انارک برگزار شد. این جشن که به همت مجتمع معدنی سرب نخلک برگزار شد در میدان 22 بهمن، جنب کوه حاج عبد الرحیم و مقابل رباط انارک برگزار شد. همچنین قبض هایی برای حمایت از بهزیستی و خانواده های بی سرپرست تحت حمایت بهزیستی به فروش رسید. همچنین مردم و مسئولین نیز به این امر خیر کمک شایانی نموده و مبالغی را هدیه نمودند که جمعا در دو صندوق مردم حدود چهار ملیون تومان جمع‌آوری و ردیف vip میهمانان شامل فرماندار، نماینده، و جمعی از بزرگان شهر انارک جمعا مبلغ سه میلیون و هفتصد هزار تومان به این صندوق کمک کردند.
این جشن 1500 نفر به صورت مهمان شرکت نموده و در پایان با صرف شام از کلیه مهمانان شرکت کننده در این مراسم پذیرایی شد.

در این مراسم استاد محمد علی ابراهیمی انارکی با خواندن شعر های زیبا زینت بخش این مراسم بودند، این جشن شامل قسمت‌های شاد و متنوع مانند شعبده بازی، بازی سایه‌ها‌، دعوت از هنرمندان موسیقی و خواننده های معتبر کشور، تاتر و اجرای برنامه طنز، مراسم نور افشانی از روی کوه حاج عبد الرحیم به یاد و خاطره شهدا و...بود.

برندگان این مراسم آقای اسفندیار شفیعی برنده موتورسیکلت به مبلغ 1700000هزار تومان نفر اول و خانم گوهری همسر آقای عرب و سید هاشم موسویان هر کدام برنده یک دستگاه دوچرخه کوهستان به مبلغ1000000 هزار تومان بودند .

بابت تدارک این جشن از مدیریت و کارکنان مجتمع معدنی سرب نخلک تشکر و قدردانی می‌شود همچنین از تمامی دست اندر کاران و زحمت کشانی که تلاشی شبانه روزی را صرف اجرای درست این کار کردند و تدارکات و پذیرایی و هماهنگی را بر عهده داشتند تشکر می‌کنیم.

منبع: انارک تپش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینم دوتا نظری که دونفر دادن...

چوپونونی:
کارگرا نمونه حسن جعفری و محمد یاوری بودند
شام چلو مرغ بود با نوشابه
مردم رو زمین ننشودن برا همه مرتب و منظم صندلی چیده بودن
سیستم نور و رقص نور توپ توپ
اینقد متنوع و جالب بود که همه سرما را بجون خریدن و تا اخر بودن همه

کارگر: مجریاشم از صدا سیما یزد اومده بودن و کاربلد
شعبده بازی
سیاه بازی
بازی سایه ها
آتش بازی
خواننده هم از یزد آوردن بودن آقای نشاسته گر صداش قشنگ بود
موتور و دو تا دوچرخه حرفه ای جایزه هاش بو که قرعه کشی شد
کلی هم پول از بین مسئولین جمع شد که قرار بود با پول فروش بلیط قرعه کشی به بهزیستی انارک و چوپونون بدن
از بین چهارتا کارگر نمونه هم دوتاشون چوپونونی بودن که ازشون تقدیر شد
چوپونونیا هم خیلی بودن یک اتوبوس و یک مینی بوس از چوپونون اومده بود خیلیا هم با ماشین شخصی اومده بودن


شنبه 14 اردیبهشت 1392

سیدریاض

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

سیدجعفر موسوى, ریاض - سایت شجره نامه‌ی ما

نویسنده : نسل سومی

اهالی چوپانان چون تقریبا همگی شیعه اثنی عشری بودند و برای انجام امورات مذهبی  وبیان مسائل دینی و ذکر مصیبت امام  حسین (ع ) و یارانش و ذکر مصیبت فاطمه زهرا سلام الله علیها و شناخت بیشتر دین مبین اسلام و تاریخ آن به مبلغی روحانی نیاز داشتند در صدد بر آمدند که فردی روحانی را ساکن روستا کنندبرای این امر با مشورت هایی که با روحانیان و معتمدین خور و فرخی انجام دادند تصمیم گرفتند سید جعفر را به چوپانان دعوت کنند این بود که مالکان سالیانه ای جهت ایشان در نظر گرفتند و قطعه زمینی را هم برای ساخت منزل به ایشان منتقل کردند و با این توافق سید جعفر به چوپانان هجرت نمودند

سیدجعفر تنها فرزند ذکور سید اسدالله موسوی خوری بود که در خور در محضر درس ملا ها و روحانیون خوری درس خوانده بود و در خور ملبس به لباس روحانیت گشته بود و سالها با چند شتری که خود و خانواده اش داشتند امورات زندگی را با شتر داری می گذراند تا اینکه به عنوان روحانی چوپانان بر گزیده شد و دیگر تا پایان عمر در امور مذهبی چوپانان ایستاده بود و در امور کفن و دفن مردگان بسیار جدی بود و به خاطر دارم که برای کلیه مردگان چوب هایی از برگه خرمای تازه می برید و آیات و یا شعار های اسلامی و شهادتین را با چاقو بر آن می نگاشت و مطابق سنت پیامبر آنها را با دفن مردگان در خاکشان قرار می داد

سید جعفر بر تمامی مردگان در چندین دهه نماز خواند و تلقین در بالای قبر آنها قرائت کرد

او در تمام مدت حضورش در ایام محرم و صفر بر منبر رفت و ذکر مصیبت امام حسین (ع) را خواند

سید جعفر در ایام فاطمیه سه شب به منبر می رفت او از اجرای نماز جماعت خودداری می کرد و من ندیدم که ایشان غیر از موقع خواندن نماز میت در جای دیگری نماز جماعت بخواند

با همکاری مالکان چوپانان موفق به گرفتن دفتر ازدواج شد سید جعفر از پذیرفتن دفتر ثبت طلاق اکراه داشت و حاضر به پذیرفتن چنین امری نبود . سید جعفر سالها پسران و دختران چوپانانی را به عقد هم در آورد و ازدواجشان را ثبت دفتر کرد نمی دانم چرا ولی سید جعفر هیچگاه صیغه عقد را تک نفره اجرا نمی کرد مدتها این صیغه را با همکاری شیخ مستقیمی که یک فرد مکّلا بود می خواند و از زمان ورود سید حسین (سید دلتنگ) شیخ مستقیمی این کار را به ایشان محوّل کرد

شهرت سید جعفر" ریاض" بود و مردم اورا سید ریاض می گفتند از سید احمد فرزند ایشان چرایی این امر را سوال کردم ایشان فرمودند که مرحوم سید جعفر طبع شاعرانه داشته و شعر های زیادی سروده است و در اشعار خودرا " ریاض " تخلص کرده است . اما متأسفانه نه خود اشعارش را جمع آوری کرده و نه فرزندانشان به این امر اهتمام نموده اند لذا هیچ اثری از او در زمینه شعر باقی نمانده است.

از خصوصیات بارز سید ریاض باید به شوخ طبعی ، او حتماً اشاره شود در بالای منبر وقتی از رفتاری انتقاد میکرد بلافاصله می گفت که من این حرفها را برای مردم پشت کوه گفتم و الا شما مردم بسیار خوبی هستید که همه مردم با این تأکید آخر او که بارها در روی منبر تکرار شده بود بلند می خندیدند. سید ریاض انسانی بسیار قانع و چشم و دل سیر بود و برای مال دنیا اصلا حرص نمی خورد . اهل کار هم بود و من بارها در دشت چوپانان او را دیده بودم که بدون عبا و عمامه بالای درخت خرمایی است و درخت را هرس می کند و در دوران بچگی این سوال برایم مطرح شده بود که مگر می شود سید ریاض عمامه نداشته باشد و بالای درخت هم برود؟

سید ریاض در ازدواج اوّل با مرگ همسر و یک فرزند کوچک تنها می ماند تا اینکه بعد از مدتی با ساره خاتون از اهالی اردیب مجددا ازدواج می کند و هنگام مهاجرت به چوپانان همسر دوم ایشان، او را همراهی می کند که نتیجه ازدواج دوم هم 4 فرزند برومند است که اهالی انها را کاملا می شناسند

بالاخره در روز 55/10/14 در سن 63 سالگی سید جعفر دعوت حق را لبیک می گوید چند روز قبل در کنار جوی آب هنگامی که عدّه ای با هم صحبت می کنند به علت نا مشخصی ناگهان سید جعفر به داخل  جوی آب می افتد و خیس می شود چون روز سردی بوده است تا او به منزل مراجعت می کند سرمای شدیدی می خورد و بیماری او به ذات الریه تبدیل می شود و از این ماجرا به دیار باقی می شتابد ،مردم با حزن و اندوه فراوان جنازه او را به قبرستان چوپانان می برند و در میان پدران و مادران خود او را به خاک می سپارند فکر می کنم که او تنها روحانی دفن شده در مزار چوپانان است،  خداوند او را بیامرزد.


منبع: چوپانان آباد


شنبه 14 اردیبهشت 1392

سوگندعشق

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


به چشمان پرازعشق توسوگنـــد

به گل ها و به دشت سرخ پیونـد

اگرروزی بیایی ازسفــــــــربـاز

پرستــومی کند پـــــــروازآغــاز

شود روز رسیدن روزامیــــــــد

دگر درهیچ قلبی نیست تردیــــد

تــوامیــــــدرسیدن به ستــــــاره

شودقلبـــم پرازعشقــــت دوباره

مــراباخودبه شهـــرقـلــب ها بر

نمی خواهم ازاین باشم جداتـــــر

به پای آن دوچشم تــو بمیــــــرم

به بـرق نـازچشمانـت اسیـــــرم

گــــل من طــی شده روزجدایـی

فراموشـــــت شده آن آشنایــــی؟

بیــا مگـــــذارازدوری بمیــــرم

بیـاتامن دودستــت رابگیــــــرم

تـــــورفتی وگمانی نیست درآن

 شده روزگذشتـــــن روزپایــان

تویــی روح اقاقی های نـــــازم

تویـــــی تنهـــا نــوای شادسازم

بیا برسازمن چنـــــگی بزن تــو

برای این دل آهنگــــی بزن تــو

بیا مجنون من بازعاشقـــــی کن

دلت راهم دل این رازقـــــی کن

تویی در بیستون فرهـــــادعشقم

نوای قلب من فریـــــادعشقـــــم

منم شیدایی آن شـــورشیـــــرین

منم لیــــلای آن شب های دیرین

کهن شد قصه لیــلا ومجنــــــون

به قلبم می زنی هرشب شبیخون

گذشت افسانه شیــرین وفرهـــاد

مراعشــق تــــو تنها مانده دریاد

بیــا پایــــان بده روزجفـــــــا را

بیــا یـک لحظـه یادآورخـــــدارا

بیــا رحمــی کن وبا من بمـان تو

بیــا این قصــه ازقلبم بخـــوان تو

حضــورتــوست آغاز رهایـــی

تــوهم آغاز آن بی انتهـــــــایی

بیــا باهم شویم افسانــه ای مــا

دلی را همدمی،هم خانه ای،مـا

 پرستــو تا سحر بیــــدار مانده

دلم در حســـــرت دیـــدارمانده

سحر را می شود آغــــازباشیم

پرستـــورا پـــرپــــرواز باشیم

بیـــا با گرمی دستان خورشیــد

غزل هایی پراز احساس و امید

به یادشورشیــرین،عشق فرهـاد

صدای تیشــه فرهــاد در بـــــاد

ســـرود عشــق را باهم بخوانیم

به رســـــم عاشقـــی باهم بمانیم

بیــا تا خنجــرعشقــــــی بسازیم

به قلب کینـــــــه ها باهم بتازیم

به یاد لیـلی ومجنـون وشیــرین

به یاد قصه ی عشــــاق دـیرین

تومجنـون شو منم لیلای عاشق

 نباشـــد بر دلــی داغ شقــــایق

بیــا تا برسرپیمـــــان بمانیـــم

"بیــا تا قــدر یکدیگر بدانیـــم"

 

 (سمیه جلالپور)


شنبه 14 اردیبهشت 1392

عکس چپش

   نوشته شده توسط: چیتا    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،


جمعه 13 اردیبهشت 1392

ریگ

   نوشته شده توسط: علی    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

قبول دارد هیچ ریگی به قشنگیه ریگ پشت امامزاده نیست


جمعه 13 اردیبهشت 1392

مسجد

   نوشته شده توسط: علی    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

اینم ی عکس از مسجد قبل از یخبدونی چند سال پیش


پنجشنبه 12 اردیبهشت 1392

مسئولین در چوپانان

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

قراره فردا نمایندۀ شهرستان در مجلس، فرموندار و بخشدار و هیئت همراهشون بیان چوپونون
اعلام کردن که 7 صبح آماده باشت و 7 میان. ولی بعیده کله سحر...
گویا امشب یه جشن به مناسبت روز کارگر قراره بگیرن تو نخلک و همه مسئولین اونجاهن. چوپونونیا هم گویا دعوت بودن که یعده رفتن و خیلیا هم نرفتن.
فردا که تعطیلیم طبق روال... خبر کامل و دقیقشا شنبه مذارم. 


پنجشنبه 12 اردیبهشت 1392

شیخ روحانی برگشت

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

دوروزه که شیخ روحانی برگشته. امروز خیلی اتفاقی دیدمش و بعدشم با یه پرس و جو کوچولو متوجه شدم که شیخ برگشته که بمونه ...
مسجدیا موگفتن که شیخ گفته مرخصی بودم و از نائین مرخصی گرفته بودم و حالا هم مرخصی تموم شده و برگشتم... 

چندروز پیش که همه خیلی قاطع موگفتن که شیخ رفته و هیچ خبریم ازش نبود. اونهفته با هیئت امنای مسجد که صحبت مکردم قرار بود شنبه (که گذشت) نامه برا امام جمعه و تبلیغات بفرسن که شیخ نداریم و شیخ بفرسین. حالا نمدونم فرسادن یا نه! اونا شیخا راضی کردن برگرده! یا خود شیخ دلش مخاسه برگرده! ... نمدونم والا

خلاصه برگشتن شیخا به فال نیک میگیریم و ایشالا که با قدرت به کار خودش ادامه بده...


پنجشنبه 12 اردیبهشت 1392

معلمای چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :رسوم و اطلاعات چوپونونی ،

یه پست قبلنا گذاشتم که پزشکای چوپونونیا بگت... 50 و خوردهی شدن...
همت کنت معلمای چوپونونا که تو وطنشون خدمت کردنا اسمشونا بگت شاید یه برنامه فرهنگی در آینده برا تقدیر ازشون تدارک ببینیم...
همت کنت کسی جا نمونهااااااااا

محمدرضا مستقیمی (ملا) - فرخنده جلالپور (خانم فخری) - نرگس سعیدی - حسین میرزابیگی - منصوره صفایی - حاج محمد مراد - حاج محمد رفیع - مسیب کلانتری - غلامعلی کلانتری - الیاس کلانتری - اباصلت بیات - حسن ثابتی - عباس موبد - ذبیح ایزدی - ابوالقاسم اسکندر - محمود نجفیان - عباس نجفیان - محمود عباسیان - ماشالله سلطانی - سیداحمد موسوی - سید محمود موسوی - حسین نادری - جمیله جلالپور - احمد جلالپور - ماشالله رفیع -  ........

رضا حیایی - حسن جلالپور - مهناز شجاعیه - محمد جلالپور (محمد خسرو) - بلقیس غلامرضائی - جمشید رستاقی - غلامحسین بهروز - سیمین صفایی- فاطمه یزدانی - طیبه یزدانی - فرنگیس یزدانی - صدیقه بقایی - اقدس بقایی - سحرخیز - آزادگی - حسن یزدانی - حسین طاهر - خانم گرگوئی - علی آقا غلامرضائی - محمدجعفر یزدانی - غلام بقائی - 
















؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پنجشنبه 12 اردیبهشت 1392

روز معلم مبارک

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،

روز معلما به همۀ معلما بویژه معلمین چوپونونی تبریک مگم.
همچنین از همۀ معلمایی که تو این مدت داشتم کمال تقدیر و تشکرا دارم. بویژه از معلمای چوپونونی که داشتم. دست تکتکشونا مبوسم و مراتب تقدیر و تشکر خودما از همینجا ابراز موکنم 

  

  

  

  

جناب آقای عباس مؤبد، جناب آقای طریقتی، جناب آقای عسگری، جناب آقای الیاس کلانتری، جناب آقای ذبیح ایزدی، جناب آقای غلامعلی کلانتری، جناب آقای مسیب کلانتری، جناب آقای حاج محمدرضا مراد، جناب آقای حسن ثابتی، جناب آقای ابوالقاسم اسکندر، جناب آقای سیدمحمود موسوی، جناب آقای سید احمد موسوی، جناب آقای حسین نادری، جناب آقای حسین ضیائی، همچنین آقایان برومند و موسی کاظمی و پوربافرانی و ظهرابی و معلمای دگه که مجال نوشتنش نیست...
اگه کسیا جاانداختم همکلاسیام بگن...

جا داره از معلم اول چوپونون یعنی مرحوم ملا هم یادی کنیم. همچنین از خانم فخری و خانم سعیدی خدابیامرز که به گردن تکتک چوپونونیا حق دارن. از آقای حسین میرزابیگی و خیلیای دگه...
ما همچنان به یاد همتون هسیم.


چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392

جمله ای خطاب به مادر...

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :دلـنوشته های چوپونونی ،

میلاد حضرت زهرا(س) و روز مادرا به همه مادرای چوپونونی تبریک مگم
به احترام همه مادرا ...   دوسه روز همین عنوان تیتر سایت خواهد بود


یه شعر یا جملۀ قشنگ خطاب به 

   "مادر"   

بگو


 چوپونونی: بهشت با همۀ بزرگیش ارزانی تحت اقدامت... فقط حلالم کن...
   

"دلبر: مـــــــــــــــادر " نوشته می شود. "فرشتــــــه " خوانده می شود


اهای اهای اهای نه نه من گشنمه :    


کیان: خدایا بخاطر زجرایی که مادرم به پای ما کشیده به عصمت زهرا شفای کاملش بده.هیچ جوری نمی تونم جبران زحمتاتو بکنم فقط حلالم کن...دوست دارم 


      امروز روزِ توست، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا: 
بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟
  آن زمان که خط خطی های بی‌قراری ام را با مهر و محبّتت پاک می‌کردی و با صبر و بردباری کلمه‌ به کلمه ی زندگی را به من دیکته می‌گفتی خوب به خاطرم مانده است.
و من باز فراموش می‌کردم محبت تشدید دارد. 

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی، بار ها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی
آری، از تو آموختم، حتی در سخت ترین شرایط، امید را هرگز از یاد نبرم


کیان: به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد


 می دونی چراروز زن برای خانمهاجواهرات وطلامیخرن؟
روز مردبرای آقایون شورت وجوراب وزیرپوش؟ 
چون خلایق هرچه لایق. 
 (بزن اون دست قشنگرو)


مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است، مادرم تورا عاشقانه دوست دارم و با تمام وجودم به تو عشق میورزم روزت مبارک باد.


بیشتر مردان موفقیتشان را مدیون زن اولشان هستند
و زن دومشان را مدیون موفقیتشان !!!


جوان: زندگی ها متفاوته .اگر چه در 2سالگی پدرم را از دست دادم .ومادرم در 4 سالگی منو واگذار کرد .ودیگه خبری ازشون ندارم.اما دلم برای مادرم تنگ میشه.شاید الان دیگه نبا شند ولی داشتنشون نعمت بزرگیه.جوان 


جلالپور: میتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزم
فقط از خداوند میخواهم که
خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟
برای زیر پای مــــــــادرانمان می خواهیم
روز مادر رو به همه ی مادرا تبریک میگم.


دلیله: خوشبختی یعنی. خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرام بخش دیگران باشد.
وتو آنقدر خوشبختی که خدا تو را مادر آفرید.
روزت مبارک

سلام به جوان گرامی که هر باری که کامنتی را مینویسی یه عالمه انرژی مثبت هم ببن ماها تقسیم میکنی موفق تر باشید. 


   : مادران عزیز با سلام. میخوام به همتون بگم واقعا خسته نباشیم دستمون درد نکنه . مرحبا به صبوری و پشتکارمون و روز هممون مبارک. مخلص همتونم. 


میخک: زن بودن کار مشکلی است. بایستی مانند یک بانو رفتار کنی/ همانند یک مرد کار کنی/ شبیه یک دختر جوان به نظر برسی/ و مثل خانم نمونه فکر کنی.
ای بزرگ هنرمند زمان خسته نباشی و روزت مبارک 


شراره2: زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که از نفست آرام میگیرند و به امیدت زنده هستند و با یادت خاطره میسازند.
نمیدانم در زندگیت ( بهترین ) چگونه معنا میشود من همان بهترین را برایت آرزو میکنم. روزت مبارک 


صحرا: گلهای بهشت سایبانت/ یکدسته ستاره ارمغانت /یک باغ پر از گلای نرگس / تقدیم به قلب مهربانت.
روزت مبارک 


شقایق: و خداوند لبخند زد و از لبخندش زن آفریده شد.
لبخند زیبای خداوند روزت مبارک. 


شیدا: و موجودی زاده شد تا دختر کسی باشد. ازدواج کرد تا زن کسی باشد. زایید تا مادر کسی باشد. برای همه کسی بود و برای خودش هیچ.
ای تو که بهشت برین به وجودت میبالد روزت مبارک 


سید: مادر ملکوت
مادر معراج
مادر محبت


ف: تمام هستی ما توزندگی روزت مبارک


   : زن شکوفه ایست که هنگام غنچه بودن دوست داشتنی / موقع گل کردن عشق ورزیدنی و در وقت پژمردن پرستیدنی است.
روزت مبارک ای گل زیبای خلقت. 


مردی از میان مردان: خانمهای مهربان چقدر از خودتون تعریف میکنید. کاش یکی هم برای ما مردها حرف قشنگ بزنه و بنویسه تا دلمون خوش بشه. براستی که مادر پرستیدنی است. پس نه که فقط روزت مبارک.ثانیه هایت مبارک .
مادر ببخش که کمی نمکش زدم.میخواستم نظرم کمی متفاوت باشد. تا بیشتر دوستم داشته باشی. ادویه هم زدم. خدا چقد من با نمک ام خدا حفظ ام کنه اما از وسط نصفم نکنه. 














 
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392

تشکر از مادرا

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

هرچی شعر و مقاله و متن ادبی بود زیر و رو کردم. همه عکسا را تی بالا کردم. آخرشم تلاشم ثمری نداشت و نتونستم چیزی پیدا کنم که بتونم بنحوی شایسته از مقام مادر بگم... 
دست همه مادرا را میبوسیم و از حضرت حق  برا اونا که نیسن آرزوی آمرزش و برا اونا که هسن طلب سلامت و عمر طولانی دارم.
به نیابت از همۀ مادرای خوب چوپونونی عکس چنتاشونا مذارم

    

     

    

       

    

ــــــــــــــ

خدا  تموم رفتگونا بیامرزه و اونا که هسن سایشون 100 سال دگه بالاسر بچهاشون باشه

رحمت، آزاد شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

جناب آقای رحمت که دوسال رئیس بانک کشاورزی چوپونون بود جای خودشا به آقای آزاد داد...
رحمت بچه خور بود و خداییشم آدم خوب و مثبتی بود و کار راه بنداز...
آقای رحمت؛ مراتب تقدیر و تشکر اینجانب و دوستان و اهالی چوپانان را پذیرا باشید. صمیمانه برای شما و خانواده آرزوی موفقیت روزافزون و خرسندی داریم...  

آقای آزاد هم -که هنوز موفق به دیدارش نشدم- از اهالی عروسونه. ایشالا که دوران خوب و موثر و مفیدیا تو چوپونون سپری کنه...

محض اطلاعات رفقا بگم که سه تا عروسون داریم...
یکی عروسون کبودون که تو جاده اردکونه و الان علی بلوچی و کبودونیا دارن مکارن.
یکی عروسون کوره گز که تو جاده مصره و کوچولووه.
یکیم عروسون گرمه که آقای آزاد بچه همین آخریه...

موفق باشی جناب آزاد


چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392

سیزده بدر غمگین

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

امسال سیزده بدر خور شیفت بودم. یه مطلب داغ و تند نوشتم همونروز. ولی متاسفانه پاک شد و الان چون حس و حالش رفته نمتونم لوب مطلبا ادا کنم...

جریان از این قرار بود که زنگمون زدند یه پیرزن حالش بده. رفتیم و بنده خدا 80 سالش بود و موگفتن یهفتهه که مریض افتاده. دکتر براش برده بودن و گفته بوده باید یهفته بستری باشه. اما وقتی به خونوادش میگن دخترش میگه "مادر ما عمر خودشا کرده". این عین جملۀ دخترش بود. خلاصه یهفته ترتیب اثر ندادن و پشت گوش انداختن. روز سیزدهه تا ما کاراشا کردیم مجدد زنگ زدند بشون که اورژانس مادرتونا برد. پسرش گفته بود "سیزده بدرمون خراب مشه"... کاری ندارم که آخرش با اکراه قرار شد بیان (البته ما که تا آخری ندیدیمشون). ولی افسوس و صد افسوس...
با مسئولای خونه سالمندای خور یخورده همصحبت شدم. از نظر مالی که خیلی مشکل داشتند. ولی واقعا با عشق کار مکردند و خداییش پرحوصله و خوب بودند. از مردم انتظار بیشتری داشتند. موگفتند پدرومادرای تنهای اونجا با دیدن بازدیدکننده ها خوشحال مشن و روحیه میگیرن. به یه سرزدن کوچولو جون تازه میگیرن. ولی مردم معرفتشون خیلی کم شده و اصن یادشون نیس از بزرگتراشون. 

نکتۀ دگه اینکه یه چوپونونی هم تو خونه سالمندان خور هست. مخاد حمل ب خودستایی بشه یا نشه شاید 5-4 بار بهش سر زده بودم. دوبارش که یککاره از چوپونون رفتیم دیدنا.با اینکه کوچکترین نسبت فامیلی نداشتیم و دوستی هم همینطور. به نوبۀ خودم معرفتما نشون دادم. چون چوپونونی بود. خیلی خوشحال شد از ملاقات یه چوپونونی. یخورده دیدنا کردم و برگشتم سر کارم... 

تا یه چندروزی ذهنم درگیر بود. بد نی چوپونونیا یه سر بزنن به خونه سالمندان. مخصوصا چوپونونیای مقیم چوپونون و شهرستان خور. هم ثوابش زیاده. هم معرفتمونا به رخ همه بیمعرفتا میکشیم. هم از ته دلمون از خوشحالی یه چوپونونی خوشحال میشیم. 

اجازه مخام اسم نبرم؛ شما هم اسم نبرت. برت دیدنا مطمئن باشت که ضرر نخواهید کرد...

سپاس


سه شنبه 10 اردیبهشت 1392

روز مادر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،

تو ای مادر، تو ای عطر گل یاس   تویی مونس، تویی دنیای احساس
شریک خنده و گریه تو هستی
صبوری، بردباری، عاشق هستی
به جز تو محرم و مرهم که باشد؟
برایم معتمد بهتر که باشد؟
دلت گنجینۀ اسرار باشد
به جز تو بهتری دیگر نباشد
وجود تو همه نیکوست مادر
به زیر پای تو مینوست مادر



دلنوشته از:
عبدالرحیم کلانتری
پژواک


سه شنبه 10 اردیبهشت 1392

فصل به در روی...

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

بعد از چند روز دوری امروز برگشتم چوپونون. اینبار حسابی دلتنگ شده بودم.   
جونم داشت برا چوپونون درمیومد. بویژه برا دشت چوپونون و موسمِ ؟؟؟ اگه گفتت؟؟؟
جاتون خیلی خالی بود. 

زیر هر درختی چنتا جوونا یا خونواده ها پرِِ چاردشب را داشتن و همه سرا رو به بالا و از اونی که بالا درخت بود و کنجکاوانه شاخه ها را مپایید گرا مگرفتن و هی به چپ و راست مرفتن.
بالاخره یه نقطه وامیسادن و بعدش صدای لگد خوردن شاخه های بیچاره و بارون تــــــــــــــــوتـــــــــــــــــــــ...
چاردشب (=چادرشب) که پر مشد اونی که رو درخت بود زودی میومد پایین که توتا را جا نخورن پایینیا. البته تو مسیرش توتای درشتا دستچین مکرد و یا خودش مخورد و یا سفارشی منداخت برا مخاطب خاص خودش...

جاتون خالی فک کنم امروز یه کیلو توت سفیدووا را خوردم. امسال توتا سِن (حشره ای سبز رنگ که آفت توته... همون چوسکینه خودمون) نداشت و ما هم که ندیدپدید مشت مشت موخوردم. درشت و ریز و کچلووا را با هم. آب چوپونونم که امروز عصر چندساعتی قطع بود و خیلی نگرانم. هم برا ملت و هم برا خودم... 



خلاصه لوب کلوم اینکه فصل توت شده... کچلووا دارن یکی یکی مرسن. سفیدووا الان گلشه. پسفردا توت (عجله یا أجنّه یا علیجه) و بعدشم توت سرخووا که ترشه و بعدشم توت سیاه ...
خیلی خوشه و جا همتون خالی

ما پا درختای خدابیامرز آقمحمد رضاقلی بودیم و اتفاقا پیرمردا یادش کردیم و خدابیامرزی هم بش دادیم. درختایی که شاید نیم قرن پیش با دستا خودش کاشته بود.
کاش رعیتا الانمونم یچیزی از خودشون برا آیندگان مذاشتن...
بقول شاعر که خودم باشم: "کجان اون رعیّتا که توت موکاشتن"


سه شنبه 10 اردیبهشت 1392

پیام تشکر خانوادۀ شادروان نرگس ابنی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

بسم الله الرحمن الرحیم 
تشکر واعتذار 
همزمان با ایام ولادت با سعادت ولادت دخترنبوت ،همسر ولایت، مادر امامت ، حضرت زهرا سلام الله علیها وگرامیداشت مقام مادر ، از کلیه عزیزانی که در فقدان مادر ولایتی ومهربانمان ابراز همدردی نمودند اعم از حضوری واز طریق ( ارسال پیام کوتاه ، ایمیل، تلفنی ، درفضای مجازی از طریق ثبت کامنت و درج اطلاعیه در وبلاگ های منطقه ) مخصوصا اهالی محترم چوپانان وهمسایگان محترم نهایت تقدیر وسپاسگزاری را داریم . امید است بتوانیم در مجالس شادیتان جبران زحماتتان را بنمائیم . وچنانچه کوتاهی رخ داده عذر خواهی ما را به دلیل تالمات روحی پذیرا باشید . از طرف خانواده مسعود، ابنی ، اسکندر،همایون


سه شنبه 10 اردیبهشت 1392

پیام تشکر خانوادۀ شادروان فاطمه جلالپور

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،


با سلام و احترام
بدینوسیله در آستانۀ روز مادر، از تمامی دوستان، آشنایان و همشهریان بزرگوار که با حضور خود در مراسم تشییع، سوم، هفتم و ختم مادری دلسوز و فداکار -شادروان فاطمه جلالپور- موجبات تسکین آلام بازماندگان را فراهم آوردند و یا بصورت تلفنی، پیامک و کامنت مایۀ تسلی خاطر بودند، تشکر و قدردانی مینمائیم.انشاءالله بتوانیم در مراسم شادی شما و بازگشتتان از عتبات و حج خدمت کنیم
از طرف همسر، فرزندان و خواهر شادروان فاطمه جلالپور


سه شنبه 10 اردیبهشت 1392

عکسای فاطمیه

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

فاطمیه   


   

شیخ خوشبخت


سردار کربلایی شیخ ذبیح یزدانی


زحمتکشا
   

عصر 25 فروردین


    

حضور پررنگ خانما تو فاطمیه


شوم هیئت (24 فروردین)
    


سه شنبه 10 اردیبهشت 1392

مست رخ یارم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

دوشبه حسابی یاد هیئت موکنم... این کلیپم باشه برا دل همه بچهای هیئت که دلشون برا محرم تنگ شده


دوشنبه 9 اردیبهشت 1392

تشکر از یه دلسوز

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :درد دلای چوپونونی ،

هممون چوپونونا دوس داریم. از تجدید دیدارا و از هوا و خاک و از گوشه گوشۀ چوپونون لذت میبریم. 
خیلی خوبه حس وطن دوستی که تو ما کویریا بویژه چوپونونیا موج مزنه...
ولی آیا دوس داشتن تنها کافیه؟
ایکاش یه قدمی هم برمیداشتیم! هرکدوممون در حد توانایی خودمون ایکاش یه کار مثبتی برا آبادی صورت مدادیم. چندهزارتا جمعیت اگه نفری یه قدم برداریم چوپونون چندهزار قدم جلو میفته... همش منتظر دیگران نباشیم. باور کنت همه همین فکرا موکنن و منتظر بقیهن! با تکون نخوردن ما قرار نی چوپونون تکونی بخوره....
البته خیلیا دارن زحمت مکشنا! ایشالا خدا بخاد از تکتکشون اسم مبرم و به نوبه خودم ازشون تشکر و قدردانی موکنم...



یه ساله که مهری خانم زاهد (همسر خسرو نظر) داره یه قدمایی برا آبادی برمداره... ایشالا با فعالیتایی که تو این یه ساله کرده بزودی جواب نامه نگاریا و پیگیریاشا میگیره و چوپونون به یکی از روستاهای هدف گردشگری استان تبدیل مشه. درجریان یه سری از دوندگیاش تو تهرون و اصفهون هستم و امیدوارم که همچنان صبورانه به انتظار بار دادن نهال نوپایی که خودش نشونده باشه.




مهری خانم تا حالا چنتا تور هم اورده چوپونون و تو خونه خودش ازشون پذیرایی کرده. البته تو این مسیر صدماتیم دیده. مث عکس چپ پایین که یادم نی زنبورش کَند (زنبورش کَند = زنبور اورا گزید) تو کبودون یا عقرب! اون دارو که رو دستش -جای گزیدگی- گذاشتنم من نمدونم چیه؟

    
(عکسها از خودم و جناب صادق محمدی)

بعضی از دوستا و همولایتیا هم کمکش کردن مث پری زن خدابیامرز مندلی نظر که از ایشون هم تشکر مکنم. یا مثلا دهیاری یا عباس کدخدا. یا خودم. از خودمم تشکر موکنم 

تشکر فراوون از خانم مهرانگیز زاهد انارکی


دوشنبه 9 اردیبهشت 1392

سفرنامۀ 25 فرردین 92

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

روز 25 فروردین یه تاب حسابی خوردم که عکساشا براتون مذارم...



((صب آشتیان بودم))

جوب آشتیان و یه در چوبی قدیمی که نقش پلا ایفا موکنه   


مرد قدیمی با ابزار مدرن (ابوالقاسم سپهری)


جوبی که پر از این علفای هرز شده. اسم علفشا نمدونم. ولی یادمه خیلی کوچولو بودیم ساقشا بین کف دستامون میگرفتیم و با جابجا کردن دستامون از چرخیدن و فرفره شدن پره هاش لذت میبردیم


شاید باورتون نشه خیلی وقت بود خر ندیده بودم. جوونای قدیم با این خرووا زحمتها کشیدن و خاطره ها دارن. یه پرس و جو کردم شنیدم تو چوپونونم دگه خر گیر نمیاد. فک کنم تنها کسی که تو چوپونون الاغ داره کبلابلقیس ابنی باشه.


اینم جوب آشتیان... آب خوبی داره. ولی حجت آباد یچیز دگهه...


(حدود ظهر سری به قنات حجت آباد زدیم که عکساشا براتون گذاشتم قبلا)

ظهر بارون گرفت و یه عکس از خیابون اصلی گرفتم.


حدود 3 بعداز ظهر رفتیم کوه زرمو و آب بارون از کوه راه افتاده بود.
  

(بعدشم برگشتیم چوپونون و به مراسم فاطمیه رسیدیم. از مسجد تا امامزاده سینه زنی و بعدشم روضه خونی بود. عکسای اونم بعد مذارم براتون)

بعداز امامزاده مزار و بعدشم پیاده روی سینه کوه انبار و امامزاده تا خونه


دوشنبه 9 اردیبهشت 1392

نیما پرپر شد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

بازم یه تصادف بد و بازم پرپرشدن یه گل...

انا لله و انا الیه راجعون

نیما نجفی بدرود حیات گفت
صبح امروز هادی نجفی که خونوادش و خواهرزادشم همراهش بودن  تصادف موکنه و متاسفانه گلپسر 8 ماهۀ هادی -نیما نجفی- تو این تصادف پرپر شد.
ضمن آرزوی سلامتی عاجل برای بقیۀ مصدومای حادثه از خدای منان برای هادی و خانمش و خونوادهاشون طلب صبر داریم. 
واقعا متاثر شدم. ما را تو غمت شریک بدون هادی جان...


دوشنبه 9 اردیبهشت 1392

استخدام نیرو در بانک کشاورزی

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

بانک کشاورزی با استعانت از خداوند متعال و با راهبرد مشتری مداری و به منظور ارائه خدمات مالی و بانکی به مشتریان، در نظر دارد براساس ضوابط و مقررات استخدامی و اخذ مجوزهای مربوطه ، از بین افراد واجد شرایط در مقطع تحصیلی لیسانس، نیروی انسانی مورد نیاز شعب خود را برای مشاغل امور بانکی مطابق جدول مندرج در این سایت پس از کسب موفقیت در مراحل آزمون کتبی، مصاحبه عمومی و تخصصی،تایید گزینش، انجام معاینه و آزمایش های پزشکی ، بصورت قراردادی تامین نماید.
برگزاری این آزمون هیچگونه تعهدی برای بانک جهت استخدام شرکت کنندگان ایجاد نخواهد کرد و نتایج آن پس از کسب مجوزهای مربوطه از مراجع ذیربط و قانونی اعلام و سایر مراحل استخدامی انجام خواهد شد.
برای مشاهده شرایط اینجا را کلیک کنید
برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید
برای مشاهده مشخصات و یا ویرایش اطلاعات اینجا را کلیک کنید



تاریخ های مهم
1392/02/07
تا 
1392/02/16
ثبت نام در سامانه و اخذ کد رهگیری
1392/02/07
تا 
1392/02/16
اصلاح اطلاعات
از1392/02/24به بعدمراجعه به سایت و دریافت کارت ورود به جلسه و برگه راهنمای آزمون
1392/02/27
راس ساعت 9 صبح
برگزاری آزمون کتبی
سایر مراحل متعاقبا اعلام خواهد شد


تا 16 اردیبهشت وقت دارت برا ثبت نام

منبع: سایت بانک کشاورزی- با تشکر از فروی نیوز


چوپونون یه نیرو میگیره... مرد... مدیریت و علوم اقتصادی( گرایش های اعلام شده )- علوم بانکی- حسابداری-حسابرسی... 20 تا 30 ساله......


دوشنبه 9 اردیبهشت 1392

حذف یک مطلب

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :مدیــر وبلاگ ،

سپاس از همۀ عزیزانی که لطف کردن...

یه پست گذاشته بودم و از خرابیای جاده اردکون نوشتم و یه صحبتی هم تو چوپونون شنیدم که چندنفر مخاسن نامه نگاری کنن و درصورت جواب نگرفتن چندنفر بربن دم اداره راه و صداشونا به گوش مسئولین برسونن. 
هنو دوساعت نشده که چندنفر کامنت و اسمس دادن که برداشتها از این پست اینه که من دعوت به تجمع اعتراض آمیز کردم و دم انتخاباته و بد مشه و از این حرفا...

ضمن تشکر از لطف دوستان مطلبشا حذف کردم. ایشالا که با نامه نگاری مسئولین به فکر بیفتن. یا جاده اردکونا ببندن که راه به کارمون ببریم. یا جاده را درست کنن...


دوشنبه 9 اردیبهشت 1392

استخدام نیرو برا بانک کشاورزی چوپونون

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

امروز شنیدم بانک کشاورزی چوپونون قراره نیرو بگیره

لیسانس حسابداری و لیسانس مدیریت

چند و چونشا نمدونم. اطلاعات بیشترا از خودشون بگیرت...
منم اگه تونستم  ته و توهشا درمیارم و منویسم براتون...


یکشنبه 8 اردیبهشت 1392

خو 2

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

   

    

    

به پیر قسم

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :اشعار چوپونونی ،


شهر زیبای من ! به پیر قسم
به مریدان گوشه گیر قسم
به کلام کسی که شاد کند
دل بشکسته ی حقیر قسم
به گل آلوده آب بارانی
... که بسی مانده در غدیر قسم
به تلاشی که از برای نجات 
می کند مرغکی اسیر قسم
به کلام خدای عزّ و جل
که بخوانی به خط "میر" قسم
که تو را دوست همچو جان دارم
به تهی دستی کویر قسم

انارک 5/1/1392
فیسبوک استاد ابراهیمی


یکشنبه 8 اردیبهشت 1392

یه ایراد واضح

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،




یه ماهی مشد که بچهای انجمن دوستداران میراث فرهنگی چوپونون تلاش زیادی داشتن تا مرامای نوروز بدون کم و کاست برگزار بشه. 
الحق والانصاف که موفق هم بودن و رضایت اهالی حکایت از این موضوع داره. البته ایراداتی کوچک و بزرگ هم تو کار بود که شاید بارزترین ایرادش همین توزیع بلیط قرعه کشی باشه.
قبوله! ولی باید توجه داشته باشیم که این همایش اولین تجربۀ برگزاریمون بود. کار هم بزرگ و پیچیده بود و کلی وقت و انرژی از بچها گرفت. خیلی از اتفاقات و مسائلی که پیش نیومد بخاطر پیشبینیا و پیشگیریای بچها بود. از طرفی برنامه های خوبرون و شب شعر و جشنواره غذاها و مسابقه عکس و این خورده کاریا هم بعهده همین چندنفر بود. هرکدومشم فشارای روانی خاص خودشا داشت. 
بگذریم. ایشالا سالهای آینده این ایراد رفع مشه و توزیع بلیط قرعه کشی با مدیریت و برنامه ریزی بهتری انجام مشه.
اینم چنتا عکس از بلبشوی توزیع بلیط:

    

   

    


یکشنبه 8 اردیبهشت 1392

چوپونون بدون آخوند

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

از ایام فاطمیه به اینور چوپونون آخوند نداره.   
برای مراسمای فاطمیه شیخ خوشبخت اومد چوپونون. قبل از اومدن خوشبخت شیخ روحانی از چوپونون رفت و اسباب اثاثیه شا هم همراه خودش برد و بعبارتی بنه کن رفت...
با شیخ روحانی صحبت کردم و همۀ مانورش روی شیخ جدید بود و اینکه بدون هماهنگی باهاش شیخ اوردن.
همون اولش یه جو منفی داشت درست مشد که چرا شیخ روحانی را به قهر دادن و حالا دگه شیخ نداریم و ...
ولی بتدریج کاشی بعمل اومد که جریان چیز دگهی بوده. ذکر منبع که نیازی نیست. ولی شیخ روحانی بعد یه سال و اندی موفق به راضی کردن خونواده برا حضور تو چوپونون نشده بود و رنج رفت و آمدا و دوری از خونواده و جادۀ افتضاح اردکون و ... نهایتا شیخا مجاب موکنه که از چوپونون بره و ساکن اردکون بشه.
حتی وقتی بهش میگن لااقل به مردم بگو که میخای بری تا به فکر آخوند باشن شیخ میگه که : اگه بگم جلوما میگیرن و نمذارن که بیام"
خلاصه از موقعیت اومدن شیخ جدید تو فاطمیه استفاده موکنه و کامل مره...
حالا مردم چوپونونن و پایان فاطمیه و بدون آخوند و پیشنمازی آقای یزدانی...
برا مراسمای شادروان ابنی هم روحانیون شهرای دگه به دادمون رسیدن...

البته یه مژده به دوستان بدم که شیخ روحانی قبل از رفتنش یه کار خیلی مثبت انجام داده که جای بسی تقدیر داره.
ضمن احترام به اعضای سابق هیئت امنا باید بگم که نیاز به تغییر احساس مشد و خوشحالم که شیخ این مهما انجام داد...

هیئت امنای جدید پیگیر دعوت از شیخ جدید هستند و حاج آقا مسعود هم قول مساعدت در این زمینه را بهمون دادن.
ایشالا که بزودی یه شیخ توپ و عالی همچون شیخای قبلیمون بیاد آبادی. شایدم خوشبخت شیخ بعدیمون باشه.


یکشنبه 8 اردیبهشت 1392

قنات حجت آباد هم راه افتاد

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :خبرای چوپونون ،

    
یه هفته بعد تعطیلات نوروز (دوهفته پیش) به اتفاق دوتا از رفقا سری به قنات حجت آباد زدیم. 7 نفر داشتند بکوب کار مکردند. سرپرست کارشون علیجان طاهری بود. اولین بار بود که با علیجان همصحبت مشدم و کلی از مرام و معرفتش حال کردم... علیجان موگفت تقریبا کار قنات تمومه و فقط همین دوتا چاه مونده که پاکسازی بشه.
به تکتکشون خداقوتی گقتیم و چنتا عکس یادگاریم انداختیم و قلیونیم چاق کردیم. علیجان یه انتظاریم داشت کهملت بهشون سربزنن و خوشحالشون کنن. مخاسم بگم بهتون که برت تا مایۀ دلگرمیشون باشت. ولی انگار دیر گفتم! خلاصه یدفه بنا کرد بارون نزمو بیاد و بتدریج شدتش زیاد شد و آخرشم مجبورمون کرد که کار و دیدناییا تعطیل کنیم و برگردیم چوپونون.

    

البته سفر ما تموم نشد و رفتیم کوه زرمو و اونجا با هوای پاک و آبشارای طبیعی و سیلاباش حال مکردیم... بعد عکساشا مذارم براتون...

خبر مهم دگه اینکه:
قنات حجت آباد حدود یهفته پیش پاکسازی شد و آبش راه افتاد. ولی آبش کم بود و کارگرا همچنان مشغول لایروبی بودن.
امروز شنیدم الان دگه آب قنات راه افتاده و زمینای تشنۀ حجت آبادا سیراب موکنه.


شنبه 7 اردیبهشت 1392

جابر

   نوشته شده توسط: ذبیح    نوع مطلب :عکس و فیلم چوپونونی ،

اینم یه تبلیغ برای رفیق گل خودم ؛ جابر فریدون   




جابر راننده و نگهبون و سرایدار درمونگاه چوپونونه و از زمونی که اومده یه رنگ و بوی دگه ای به فضای درمونگاه داده. تو ایام عید یه سر به باغچشون زدم و چنتا عکس یادگاری گرفتم. بابت سلیقش و زیبایی کارش ازش تشکر میکنیم و به اطلاعش هم میرسونیم که جرائم شکار لپتو یا همون چکاوک خیلی زیاد شده و بیشتر دل به خود بذاره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد