چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

رنگ آمیزی صحن مسجد جامع چوپانان


تعدادی از جوانان خیر وفعال چوپانان قراره از این هفته کار نقاشی دیوارها ی صحن وایوانهای مسجد راشروع کنند.
هزینه کار رنگ آمیزی دیوارهای مسجد را گروهی از شاغلین چوپانانی مجتمع سنگ اهن چادرملو تقبل کرده اند.
لازم بذکر است که تعدادی از جوانان فعال چوپانان بصورت افتخاری این کار را انجام میدهند.
آقای مجید غلامرضایی یکی از این جوانان است که دست اندر کار این عمل خیر شده اند،ایشان امروز جمعه طی تماس تلفنی با سایت اعلام نمودند که فرشهای مسجد جمع اوری شده اند وقراره امروز از جندق گروه اسکافلبند جهت داربست برای سقف مسجد به چوپانان بیایند تا قبل از ماه محرم این کار راتمام ومسجد را اماده عزاداریهای محرم نمایند.
(4) نظرات
  موضوع: خبرهای عمران و آبادی ،  نوشته شده در تاریخ جمعه 27 آبان 1390 ساعت 02:30 ب.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

بیا به دیدن من، باز هم بیا ای دوست


در باب سپاس از الطاف و مراحم خوبان چـوپانان و عاشقان کـــویر به ویــژه گرامی سراینده‌ی صاحبدلشان (راهی)، چیزی که عرضه کنم ندارم جز آنکه بگویم:

عید قربان است و قربان کرد باید جان خویش
در ره آنان که می دانند چـوپانان کجاست

و چه فرقی می کند چوپانان باشد یا نارُسینه. هر دو در دل کویرند و کویر در دل هر دو جای گرفته است. کویری که زیباست، دوست داشتنی است علیرغم خشکی‌ها، کاستی‌ها و خالی شدنش. گاه سبز است و گاه پژمرده، گاه عبوس است و گاه متبسم با تپه ماهورهایی که قرار ندارند. در گوشه و کنارش کویریان دل به صبوری سپرده‌اند و زیباترین مظهر حیات را با الهام از معماری کویری به وجود آورده‌اند با چینه های گلین و کوچه های پهن و باریک که به بن بست نمی رسند و گندم زارهای سرسبز که خاطره آمیزند. کالبد زنده‌ی آبادی با نگاه، تنها با نگاه با ما سخن می گوید و چه با معناست این گویش و واگویی‌ها که حرف دل است و حدیث درد وقتی که می‌گوید: «تو در من و من در تو زندگی می کنم. ما در یکدیگر متولد شده‌ایم و در یکدیگر می‌میریم. اگر به سراغم نیایید، اگر به خاطرم نیاورید فراموش می شوم. بود و نبودم هر دو در تخیلات و اذهان شما شکل می گیرد» از اینروست که می‌گــویم:

دلم گرفته تو را می زند صدا ای دوست
صدای قلب مرا بشنو و بیا ای دوست

بیا که از غم نادیدنت سه تار دلم
به شور می رود و می‌زند نوا ای دوست

بریده‌ام دل خویش از جهان و هر چه در اوست
به این امید که دارم فقط تو را ای دوست

دلم گرفته تو دانی که من چه می گویم
بیا به دیدن من، باز هم بیا ای دوست

محمد علی ابراهیمی انارکی
عید قربان - آبان ۱۳۹۰   

(6) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 16 آبان 1390 ساعت 06:26 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

طرحی برای منطقه‌بندی بخش مسکونی چوپانان


فرض کنید بخواهیم چوپانان را منطقه بندی کنیم به نظر شما هر منطقه چه اندازه و مرزهای آن چگونه باشد. در زیر سه نوع طرح داده شده است:

الف - بر روی نقشه مربعی رسم کنیم که کل چوپانان در آن قرار گیرد و آن مربع را نیز به قطعات مربع کوچکتر و مساوی تقسیم کنیم.
ب - لازم نیست که مربع کامل باشد و بهتر است که مرزهای همان مربعها را تغییر دهیم به نحوی که مرز آن یک کوچه یا خیابان باشد.
ج - بهتر است که مرزهای منطقه ها را خیابانهای اصلی تشکیل دهند زیرا برای دانستن هر منطقه دیگر نیازی به رجوع به نقشه نیز نیست.

اگر پیشنهاد و نظری دارید یا نظرتان موافق یا مخالف یکی از گزینه های بالا است برایمان بنویسید.

عکس ماهواره ای از چوپانان
(14) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ جمعه 22 مهر 1390 ساعت 11:00 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

مقاله «از همت مجازی تا آلزایمر چوپونون»


آقای علینقی جلال مقاله زیر را در زمینه همت و اراده برخی از مردمان نگاشته و جهت اطلاع همشهریان، برای خبرگزاری ارسال نموده‌اند. ما بر این گمانیم که سرشماری امسال تا حدود زیادی میتواند راهنمای ما باشد تا آنانی که اهل عمل و اراده هستند را از آنان که فقط حرف میزنند (و یا حتی حرف هم نمیزنند!) بازشناسیم.


از همت مجازی تا آلزایمر چوپونون
تو این دنیا که همه چیز مجازی شده ما چوپونونی ها هم دچار همت مجازی شده ایم. ایده های خوبی داریم، خوب حرف می زنیم و خوب می نویسیم و جالب اینکه همین امر هم برای هر موضوعی فقط یکبار اتفاق می افتد.
متاسفانه پیگیری نمی کنیم و به خیال خودمان انجام وظیفه کردیم و منتظر می نشینیم تا دیگری قدمی بردارد و جالب اینجاست که اگر دیگری هم قدمی بردارد به نوعی کار را بی ارزش و بی اساس می خوانیم و گاهی نیز می گوئیم: من که میدانستم اینکار باید بشود! یا من که گفته بودم باید چنین شود و چنان ... خوب است یا بد ... بقول خودمان در موارد مثبت که بایستی پیگیری کنیم سمج نمی شویم ولی متاسفانه در موارد منفی که شاید پای آبروی کسی در میان باشد آی سمجیم ...!

صحبت از چوپونون که میشود... تا زمانیکه هیچ اقدامی نشده سکوت می کنیم و حرفهایمان را یا توی دلمان میزنیم یا در گوشی نق نق می کنیم و می نشینیم تا اون کار توسط شخص دیگری انجام بگیرد ... حالا نوبت انتقادات و پیشنهادات ما میشود و هنرمان گل می کند که اگر اینجور می شد بهتر بود یا اگر فلان می شد بهتر بود.

اگر آنچه که هر کدام از ما توی ذهنش برای چوپونون در نظر دارد فقط ده درصدش عمل می شد، چوپونون مدینه فاضله می شد ... ولی افسوس و صد افسوس ...

زمانی صحبت از معماری قدیمی چوپونون و حفظ آن میشود، می گوئیم و مینویسیم و می خندیم و تائید می کنیم و بعد هم در مقابل چشممان همان کار که نباید بشود میشود و اقدام ما فقط سکوت است!!
زمانی صحبت از شورا و دهیاری میشود، می گوئیم و می نویسیم و انتقاد می کنیم و بهونه میگیریم ولی موقع عمل که میرسد هزار تا کار داریم و جرات نمی کنیم و ایده ای نداریم و خودمان هم یواشکی به همان که نمی خواهیم رای میدهیم و میگوئیم ما که میدونیم همین میشود پس رایمان را خراب نکنیم!!
زمانی صحبت از سرمایه گذاری در موارد مختلف مثل کارخانه و گردشگری و مجتمع رفاهی میشود ولی ترس از آینده و متاسفانه سنگ اندازی همشهریان و وضعیت مبهم آبادی مانع میشود ...
زمانی صحبت از فضای سبز و محیط زیست میشود ...
زمانی صحبت از کشاورزی چوپونون میشود ...
زمانی صحبت بهداری و آمبولانس و دکتر میشود ...
زمانی صحبت از زمین فوتبال و ورزش جوانان ... زمانی صحبت از اعتیاد و فساد در آبادی ... زمانی صحبت از مدرسه و دبیرستان و معلم ... زمانی صحبت از جهانگردی و جذب توریست ... زمانی صحبت از کارخانه و جذب نیرو ... زمانی صحبت از مهاجرت خانواده ها و ورود غریبه ها به آبادی ... زمانی صحبت از همکاری در طرح ساخت میدان بسیج ...و زمانی صحبت از سرشماری نفوس و مسکن.

در تمام این زمانها عکس العمل ما بعد از گفتن و نوشتن آنهم نفرات معدودی، فقط و فقط سکوت در جمع است و حرفمان را در خلوت خانه های خودمان بازگو می کنیم تا شاید به دیگری رسیده و امیدواریم به اینصورت حرفمان به مقصد برسد.

فقط ماشااله توقعمان بالاست. توقع داریم بدون پیگیری و سماجت، ورزشگاه ساخته شود، کارخانه بر پا شود، شورا و دهیاری فعال باشد، میدان بسیج با نقشه زیبا و باب طبع داشته باشیم، کشاورزی ما نمونه باشد، معتاد و فاسد نداشته باشیم، تازه توریست و جهانگرد هم به چوپانان بیاید و اسم چوپانان را در تلوزیون بشنویم و عکس چوپانان در مجلات باشد و مهمتر از همه توقع داریم چوپانان را به شهر تبدیل کنیم!
جالبتر اینکه تا صحبت آبادیها و شهرهای اطراف میشود، می گوئیم: مگر فلان جا چه چیزی دارد؟ به چه چیزشان می نازند؟ جندق فلان و خور فلان و انارک و نائین فلان ...

توقع فعلی ما در چوپانان نقل آن بنده خدائیست که به ضریح امام رضا (ع) چسبیده بود و التماس و درخواست میکرد که: یا امام رضا کمک کن تا در قرعه کشی فلان بانک یک منزل یا یک ماشین برنده بشوم ... ندائی به او رسید که اول برو توی اون بانک حساب باز کن بعد بیا دعا کن برای برنده شدن!!
حالا ما هم طومار امضاء می کنیم و خواهش و تمنا و درخواست که خدایا چوپانان ما را شهر کن! ولی غافل از اینکه دهستان ما مثل کسانی که در اثر کوچک شدن مغزشان دچار آلزایمر می شوند، روز به روز کوچکتر و خلوت تر و خالی تر میشود و متاسفانه خودمان هم دچار آلزایمر شده ایم و فقط قدیم چوپانان را بیاد می آوریم و پز میدهیم و حافظه کوتاه مدتمان را فراموش می کنیم. الان یک حرف میزنیم و فردا یادمان نیست ...
استارت را خوب میزنیم ولی غافل ازاینکه موتور خراب است یا سوخت ندارد یا پنچر است و ...

علی ایحال..شاید این نوشته هم یکی از همان هزاران خواهد بود که دیگران نیز گفته و نوشته اند ولی بیائید همت مان را از دنیای مجازی به واقعیت و عمل نزدیک کنیم. بیائیم همت مان را در منطقه به رخ بکشیم و آستین بالا بزنیم و هر کس توانائیهایش را مکتوب اعلام کند که در چه زمینه ای میتواند کمک کند ... (به یاد همایش افتادید..!!!) تکرار بسیاری از موارد کار ساز است. نماز هم تکراری است ولی راهگشا و رسیدن به مقصد را هموار می کند ... 

با سپاس   
 علینقی جلال
(18) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 21 مهر 1390 ساعت 11:25 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

ماشاالله نجفیان، دهیار چوپانان شد


امروز با حضور آقای عادل‌زاده (بخشدار) و آقای وحدتی (ریاست شوراهای شهرستان) و اعضای شورای چوپانان، آقای ماشاالله نجفیان به عنوان دهیار جدید چوپانان برگزیده شد.
[خبر از: حاج عباس رستاقی]
(6) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 11:12 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

ریگ جن؛ ترسناک‌ترین منطقه کشور/ بیابانی با صداهای ترس آور


 

ریگ جن؛ ترسناک‌ترین منطقه کشور/ بیابانی با صداهای ترس آور

 

 

هفته نامه سیاحت-تجارت نوشت:آیا در ایران منطقه‌ای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟ آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیده‌اید؟ منطقه‌ای کویری و پر از تپه‌های ماسه‌ای که در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال چوپانان و اناراک و غرب جندق قرار دارد." ریگ جن" منطقه‌ای کویری و دارای تپه‌های ماسه‌ای در کویر مرکزی ایران است و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب، در گذشته‌های دور، محل عبور کاروان‌ها نبوده و فقط در سال‌ها اخیر، چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفته‌اند. 

ادامه مطلب ...