چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

ابوالقاسم زاهدی کهنسالترین چوپانانی در این سرشماری


ابوالقاسم زاهدی که بیش از صد سال دارد بیشتر اوقات در خیابان اصلی چوپانان در کنار خانه‌شان می‌نشیند و رفت و آمد مردم را نگاه می‌کند و با آنها که سن و سال بیشتری دارند گفتگو می‌کند. او فرزند یکی از بنیانگزاران چوپانان است  و با آنکه کهنسال است  دلی شاداب و ذهنی فعال و حافظه‌ای قوی دارد. شنوایی‌اش کم شده است اما هنوز هم بخوبی میتواند ارتباط برقرار کند.
امروز با هم یک عکس هم گرفتیم:


از راست به چپ منصور زاهدی - سعید مالکی - ابوالقاسم زاهدی - مهدی افضل
(3) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 4 آبان 1390 ساعت 09:31 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

شعر «شمارش معکوس»

شعر «شمارش معکوس»
دوشنبه 2 آبان 1390

  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 2 آبان 1390 ساعت 03:33 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

سرشماری در چوپانان


با استقبال شگفت انگیزی که همشهریان در همین روز اول نشان دادند آشکار است که سرشماری در یکی دو روز به پایان نخواهد رسید به همین دلیل برنامه سرشماری انجام شده را هر روز در همین قسمت خواهیم افزود. توجه فرمایید که در اینجا پس از انجام سرشماری هر بلوک، آنرا گزارش خواهیم کرد. برای آگاهی از برنامه روزهای آینده به سایت‌های آقایان صمیمی و مرتضوی که عنوانهای خبری آنان را در ستون سمت چپ همین سایت می‌بینید مراجعه کنید. 
ادامه مطلب ...

تاریخچه‌ای از مهندسی حفر قنات چوپانان


مهندسی حفر قنات: به علمی می‌گوئیم که به صورت شفاهی و تجربی در گذشته آموزش داده می‌شد و به وسیله این علم انسان‌ها در دورانهای گذشته مخصوصا در ایران زمین موفق شده‌اند از اعماق زمین نهر‌ها و جوی‌های آب را بر روی زمین جاری نموده و به کشاورزی بپردازند. 
 
ادامه مطلب ...

شما، تاریخ چوپانان، و شجره نامه‌ی پدید آورندگان


و اما چرا شجره نامه باید ضمیمه‌ی تاریخ چوپانان شود؟
تاریخ چوپانان، تاریخ ایجاد و احداث و آبادانی یک روستاست. نه قصه‌ی غم انگیز و نخ نمای ارباب و رعیتی دارد و نه داستان فتوحات سرداری و یا ظهور و سقوط پادشاهی.  پس چه دارد؟ زحمت کشان با صفا و شایستگان با مرامی که تک‌تکشان شایسته‌ی بسی تقدیرند .
بیش از یکصد نفر از این بزرگواران در این کتاب نام برده شده‌اند . حال این شخصیت، ارباب بود و یا رعیت، تفنگچی بود یا شکارچی، زاغ می سوزاند و یا دعا می نوشت، نجار بود یا بقال، در هر صورت با نامی و نشانی از او یاد شده است. حال اگر اینها همه‌ی آنها که باید باشند نیستند ، چه باید کرد؟
عباس خوری ، محمد جندقی و رضا آبگرمی چه گناهی کردند که دیده نشدند؟! نه عکسشان و نه وصفشان. چرا میرزا مهدی، حسین حاج مهدی و عباس مندلی را نگوییم؟ آقا محمد رضا قلی و محمدِ باقر و خیلی های دیگر چی؟
مگر اینها کمتر از آنها بودند و یا خون آنها از اینها رنگینتر بود؟ که صد البته نبود. زبانم قاصر بود و کلامم ناقص که جواب نمی‌شود.
پس به همت فرزندان، نوه و نتیجه های این بزرگواران، ان شاء الله کسی از قلم نیفتد و از همه‌ی از یاد رفته‌ها یاد شود. چرا که همه با هم یا علی گفتند و این آبادی را ساختند.

مهدی افضل
 mahdiafzal31@yahoo.com    
(0) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 11 خرداد 1390 ساعت 07:05 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

کتاب تاریخ چوپانان آماده چاپ شد


آقای مهدی افضل یکی از کتابهای نوشته شده خود را آماده چاپ کرده است این کتاب به تاریخ چوپانان از آغاز تا انقلاب اسلامی پرداخته است. وی قصد دارد در راستای حفظ انساب، بخشی به نام شجره نامه نیز به آن بیفزاید تا یادی از پدران، پدر بزرگها و اجداد چوپانانی ها، آنها که تلاشگران این سامان بوده اند کرده و از آنان تقدیر نماید.
لذا تقاضا می شود از کسانی که مایلند شجره نامه اجداد خود (فقط فرزندان ذکور) در این کتاب آورده شود شجره خود را حداکثر تا تاریخ 31 خرداد برای آقای افضل به آدرس ایمیل زیر ارسال نمایند:

mahdiafzal31@yahoo.com

شجره نامه خود را به زبان ساده همانند متن زیر بنویسید:
آقای حسن حسینی دو پسر داشت به نام های محمد و محسن
پسران محمد عبارتند از علی و احسان
پسران علی عبارتند از جمال و کمال
محسن یک پسر داشت به نام جعفر 
(10) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 11:51 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

خاطرات آقای علیرضا علی بمانی - قسمت دوم


با عرض سلام خدمت شما اهالی محترم چوپانان از این پس با درج ماهانه خاطرات شما دوستان عزیز در خدمتتان هستیم. امید که مورد پسندتان واقع شود.


 « توبره پر از نعمت » 

   پدرم کارگر معدن نخلک بود و در بخش چراغ سازی کار می کرد. چراغ سازی محلی بود که چراغ های کاربیتی را تعمیر و آماده سازی می کردند. این چراغ ها وسیله روشنایی برای کارگرانی بود که در اعماق معدن نخلک کار می کردند. و سوخت اصلی آن سنگ کاربیت بود.
   آن مرحوم یک هفته در میان با کمپرسی به همراهی سایر کارگران معدن بعد از ظهر پنج شنبه می آمد و عصر جمعه هم می رفت. از ظهر پنج شنبه ما بچه هایی که پدرانمان در معدن نخلک کار می کردند، با پای برهنه در خیابان به انتظار می نشستیم تا ماشین نخلکیها بیاید.
   با رسیدن کامیون کمپرسی که دور تا دور آن توبره های زیادی بسته شده بود، ازدحام جمعیت و شلوغی بسیاری در خیابان به راه می افتاد. با وجود اینکه کودکی بیش نبودم، ساعت ها در خیابان به انتظار می نشستم و با رسیدن کمپرسی با خوشحالی و التماس توبره پدرم را به دوش می کشیدم و به سمت خانه می بردم. توبره بزرگ پر از نعمت برای خانواده ی پر جمعیت 9 نفری سنگین بود و به خاک کشیده می شد. اما رزق و روزی بود. قند، چای، حبوبات و خاکه برنج. شبهای عید هم حاجی بادام و سایر نیازمندی ها ی آن زمان.
   عصر جمعه با گرفتن یک، یک ریالی ، توبره را برداشته، می رفتم که عقب کمپرسی برای آن جای بگیرم هر کسی و هر توبره ای جایی داشت. انسان ها ی محرومی که عقب کامیون به صورت فشرده جای می گرفتند و جاده خاکی 60 کیلومتری را در یک تا یک و نیم ساعت طی می کردند. با هزار امید و آرزو... . 
   و من با امید تا دوهفته دیگر روز شماری می کردم تا شب جمعه شود و ماشین نخلکیها بیاید تا به استقبال بروم
.

قسمت اول


  » شما دوستان عزیز هم می توانید با ارسال خاطرات خود ما را یاری کنید»
(10) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ سه شنبه 3 خرداد 1390 ساعت 08:00 ق.ظ
نویسنده: مصطفی مراد

تیم فوتبال چوپانان


تیم فوتبال چوپانان
پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390

تیم فوتبال چوپانان با نام کویر در دهه 60 اولین وآخرین تیم انسجام یافته است که پس از ان فوتبال از چوپانان رخت بربست.این تیم فعال در زمان خودش با تیمهای منطقه مسابقه میداد از جمله نایین،خور،انارک،نخلک،جندق و....
امروز فقط میتوانیم یادش را گرامی بداریم.
این عکس مربوط به مسابقه تیم کویر چوپانان با جندق میباشد ،در زمین جندق
ایستاده ازراست:بهنام کاظمی ،احمد جلالپور، ماشااله پاسیار،محمدکلانتری، عبدالرحیم مستقیمی،محمد سعادت(حسین آقمحمد) حمید ضیایی ،مهدی جلال.
نشسته ازراست حسین آخوندی،علی جلالپور(خسرو)، حسن علیبمانی، ابوالمعجن ضیایی(دروازه بان)،مجید جلالپور(عبدالحسین) محمد سرحدی
(12) نظرات
  موضوع: خبرهای منطقه ،  نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 10:18 ق.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

گالری دیگری از عکسهای چوپانان


گالری دیگری از عکسهای چوپانان
دوشنبه 5 اردیبهشت 1390

آقای امیر افضل و عبدالرحیم نظریان عکسهای بسیار زیبا و هنرمندانه‌ای از چوپانان و برخی مراسم در چوپانان تهیه کرده و در وبلاگی به آدرس زیر قرار داده‌اند. در عکسهایی که از دهکده چوپانان گرفته شده، میزان بزرگنمایی (زوم) لنز دوربین و زوایای عکسبرداری نشان می‌دهد که عکاس بسیار ظریف و حرفه‌ای عمل کرده است. برای دیدن آنها به آدرس زیر بروید:

(6) نظرات
  موضوع: خبرهای سایت ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 03:20 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

تخریب میراث باستانی به بهانه تمدن امروزی


بادگیرها میراث گرانبهای گذشتگان ماست بیایید آنها راپاس بداریم ودرحفظ انها با جدیت بکوشیم تاما هم سهمی برای آیندگانمان بجای بگذاریم واقعا حیف است متاسفانه کم وبیش شاهد تخریب عمدی انها هستیم.ما میتوانیم بجای تخریب انها فقط از درون منازل روزنه انها را کور کنیم تا اصل بادگیر حفظ شود.لطفا فرهنگسازی کنیم.
افسوس وصد افسوس؟؟!!.....

(2) نظرات
  موضوع: خبرهای عمران و آبادی ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 08:49 ب.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

شعری در مورد تاریخ بنای حسینیه چوپانان

آقای محمد مستقیمی، در فتوبلاگ خود مطلبی در مورد حسینیه ۷۲ تن چوپانان نوشته‌اند که بخشی از آنرا در اینجا می‌خوانید. در ادامه متن، موضوع دیگری را نیز در این مورد نوشته‌اند که برای خواندن اصل آن به آدرس زیر مراجعه فرمایید:

سال‌ها پیش زمانی که ساختمان حسینه ساخته شد آقای حاج‌آقا پیرمحمدی که ظاهراً دست اندر کار ساختمان بود و تمام درگیری‌های زمین و زمان حسینه را پشت سر گذاشته بود به من فرمان داد که برای سردر حسینیه شعری بگویم که ماده تاریخ بنای حسینه باشد و من هم خوشحال از این که سهمی در این پاداش آخرت دارم دست به کار شدم و این چند بیت را سرودم تا بر سردر حسینه روی کاشی زیبایی حک شود. شعری بیانگر نام آن و نام بانیان آن و تاریخ احداث آن باشد و چقدر کوشیدم که ماده تاریخ زیبایی باشد که به حساب ابجد گویای تاریخ احداث آن باشد و چنین از آب درآمد:

سه محرم چو گذشت از سده‌ی پانزدهم
گشت برپا همه با همت چوپانانی

این حسینیه که تا روز جزا باد درود
از عزادار حسینش به روان بانی

خواست راهی به تمنای سرانگشت دعا
سال احداث بنا از ولی پنهانی

«مهدی» از جمع که غایب بود تاریخ بنا
شد «حسینیه هفتاد و دو تن قربانی»

که تاریخ آن در مصراع آخر منهای «مهدی» 1403 هجری قمری می‌شود.
(3) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 10:45 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

شهدای چوپانان


در روز پنجشنبه پنجم اسفند بعد از مراسم بزرگداشت شهدای فصل زمستان با حضور تنی چند از مسئولین محترم شهرستان نایین کلنگ باز سازی پروژه تکیه شهدای چوپانان به زمین زده خواهد شد.
(0) نظرات
  موضوع: خبرهای عمران و آبادی ،  نوشته شده در تاریخ یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:22 ق.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی
زمان:پنجشنبه89/12/5 ساعت 14
مکان:مسجد جامع چوپانان
سخنران:امام جمعه محترم نایین حجه الاسلام والمسلمین میزابیکی
شهدای فصل زمستان:
1-شهیدمحمد کاظم ضیایی
2-شهیدمحمود رفیع
3-شهیدمهدی اسکندری
4-شهید فریبرز بقایی
روحشان شاد ویادشان گرامی باد
(0) نظرات
  موضوع: درگذشتگان ،  نوشته شده در تاریخ یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:15 ق.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

نصب سنگ مقبره سیدجلال الدین


سنگ مقبره برای امامزاده سید جلال الدین چوپانان که بعد از ایام تاسوعا و عاشورای حسینی خریداری شده بود بر روی مقبره مطهر نصب گردید.


سنگ مقبره امامزاده سید جلال الدین چوپانان
(1) نظرات
  موضوع: خبرهای عمران و آبادی ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 08:13 ب.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

سنگ مرقد امامزاده چوپانان

سه شنبه 30 آذر 1389

سنگ مرقد امامزاده چوپانان، امروز توسط آقای فتحی فاتح (فرزند علی فتحی) از یزد به چوپانان آورده شد. هزینه ساخت این سنگ که از جنس مرمر مرغوب است، یک میلیون و دویست و پنجاه هزار تومان بوده است. [خبر از: رضا رستاقی]
(0) نظرات
  موضوع: گردشگری ، خبرهای عمران و آبادی ، عمومی ،  نوشته شده در تاریخ سه شنبه 30 آذر 1389 ساعت 08:06 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

کاروان باشکوه برای انتقال ضریح به چوپانان

شنبه 13 آذر 1389

دیروز کاروانی با شکوه برای آوردن ضریح امامزاده از اصفهان به چوپانان حرکت کرد. این کاروان را حدود چهل ماشین همراهی میکرد که قریب به نیمی از آنها کامیون بودند و صحنه چشمگیری در نظر همگان ایجاد کرده بود. در طی حرکت مداحی و روضه نیز از بلندگو پخش میشد.
کاروان عصر جمعه به چوپانان رسید و جمعیت زیادی از آن استقبال کردند. ابتدا ضریح به گلزار شهدا برده شد و مردم از آنجا تا امامزاده با پای پیاده آنرا همراهی میکردند و چاووشها چاووشی میخواندند.
چندین رأس شتر و گوسفند در جلوی کاروان قربانی شدند. سپس جمعیت در صحن امامزاده جمع شدند و مداحی و روضه توسط آقای امرالله کلانتری خوانده شد و پس از آن ضریح در سالن کنار امامزاده گذاشته شد. برای نصب نهایی آن گروهی نصاب، بایستی از اصفهان به چوپانان بیایند و ظاهراً نصب آن چند روز طول خواهد کشید. به گفته سازندگان، به علت شلوغی کارشان بعید است که بتوانند قبل از عاشورا برای نصب ضریح بیایند.

ضریح امامزاده چوپانان

ضریح امامزاده چوپانان

ضریح امامزاده چوپانان

ضریح امامزاده چوپانان

ضریح امامزاده چوپانان

(0) نظرات
  موضوع: رویدادهای ویژه ، خبرهای عمران و آبادی ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 13 آذر 1389 ساعت 08:26 ب.ظ
نویسنده: مدیر سایت

تاریخچه مدیریت چوپانان و اوضاع اجتماعی

دوشنبه 8 آذر 1389

آقای مهدی افضل که پیش از این بخشهای دیگری از تاریخچه چوپانان را به نگارش در آورده بود این بار در مورد چگونگی مدیریت چوپانان و امور عمرانی و نیز اوضاع اجتماعی آن زمان سخن گفته‌اند. رونوشت مقاله ایشان را [با اندکی ویرایش] در اینجا می‌بینید. برای مشاهده اصل آن به آدرس زیر بروید:

http://choopananhistory.blogfa.com

(دنباله بخش قبلی ...)

۴- آسیاب آبی
گفته شد که استاد نصیر، آب قنات را در مرتفع‌ترین محل که مطلوب‌ترین بود، با هدف اینکه آسیابی را به گردش وادارد ظاهر کرد. آنجا دقیقا وسط خیابان اصلی کنونی بود. آب در حوضی کوچک که دربی چوبی داشت به سه قسمت تقسیم گردید، قسمتی در ادامه قنات به پایین هدایت شد که بعد از تامین آب شرب ساکنین پایین خیابان توسط جوی سمت راست راهی دشت می‌شد. قسمتی از آب با فاصله کمی ظاهر و ضمن تامین آب شرب ساکنین بالای خیابان توسط جوی سمت چپ به دشت سرازیر می‌گشت. قسمتی هم به منبعی به نام تنوره آسیاب می‌ریخت که پس از به حرکت درآوردن آسیاب که در سمت چپ خیابان احداث شده بود در جوی سمت چپ روان می‌شد. [توضیح: منظور از طرف چپ و راست، هنگامی است که در بالای خیابان اصلی و رو به دشت قرار گیریم]

این آسیاب که قدمتش کمتر از قلعه نیست، سالها آرد مصرفی مردم را تامین می‌کرد تا اینکه آسیاب بادی و آسیاب موتوری به این ده راه پیدا کردند و هم آب را از این آسیاب انداختند و هم رونق را.

۵- ایجاد مزارع
مزارع حجت آباد، آشتیان، همت آباد، نعمت آباد و نصرت آباد به همت بلند حضرات و با دست توانای استاد علی که استاد کار برجسته قنات [و اصالتاً اهل روستای محمّدیه نایین] بود در میان دریایی از ریگ ایجاد شد؛ چرا که آنان آبادانی در این سامان را وجهه ی همت خود قرار داده بودند و اعمالشان حجت این مدعاست.

نامهای مزارع مذکور همه پسوند آباد دارند، منهای آشتیان که متفاوت است؛ وجه تسمیه‌اش از این قرار است. ظاهرا در انتخاب مادرچاه برای ایجاد این مزرعه اختلافاتی مابین موسسین بروز می‌کند. چاه‌های متفاوتی توسط افراد مختلف حفر می‌شود. بالاخره بعد از بررسی‌های فراوان روی چاه محمد حاج عبدالله به توافق می‌رسند و با این انتخاب قهرها به آشتی تبدیل می‌شود. پس این مزرعه را آشتیان ‌نامیدند.

۶- حصار دشت
برای جلو گیری از آسیب شتران و هر حیوانی که به دور از چشم تیزبین دشتبان به حاصل دشت طمع داشت، با دیواری چینه‌ای آن را محصور کردند که بقایای آن هنوز باقیست.

برای ممانعت از هجوم ریگها که باد در اندک زمانی خروارها از آن را جابه جا می‌کرد پشت دیوار باغستان برج‌هایی کوتاه و نعلی شکل به نام «ریگ گردان» ساختند تا از هجوم ریگ‌ها به پشت دیوار باغها و نهایتا داخل آنها جلوگیری کنند. مشاهده آنها که هنوز باقی است خالی از لطف نمی‌باشد.

۷- غریب خانه
یکی از مصوبات شورای ده که هر روز صبح و عصر در خیابان و در کنار جوی آب تشکیل می‌شد احداث غریب خانه بود. پس با فاصله ای از قلعه و خیابان در ابتدای جاده خور اتاقکی با یک ایوان بنا کردند تا هیچ غریبه‌ای کنار خیابان نخوابد و در عین حال قرنطینه هم بشوند که حفظ سلامت مردم مد نظرشان بود.

آنها محل‌هایی را برای اتراق کاروانیان اختصاص دادند. به نام پی وال تا قافله سالار هر کجا که دلش خواست نتواند شترانش را بخواباند. چرا که این خود بی نظمی و آلودگی در پی داشت. امری که به مذاق حضرات خوش نمی‌آمد. شنیدم که فضولات شتران متعلق به کسی بود که آنروز آبیار بود. از این فضولات به عنوان کود در دشت استفاده می‌شد.

۸- آب انبار‌های صحرایی
مرگ تعدادی از مردم این سامان به علت تشنگی در صحاری بی آب و علف منطقه، خیّرینی پرهیزگار را که جز اندیشه‌ی آخرت و پروای دین، هیچ غایت دیگری نداشتند به چاره اندیشی واداشت. لذا دست به کار احداث آب انبار‌هایی شدند؛ حوض‌هایی که آب باران را ذخیره نموده، در طول سال مسافران و ره گم کردگان تشنه را سیراب میکرد و آنان را از مرگ نجات می‌داد. بانیان این عمل خداپسندانه عبارتند از:

۱- حوض شیخ حسن (دیمه کاری) که به سفارش برادرش شیخ محمد حسین در مسیر انارک با سه اتاق و یک ایوان ساخته شد.
۲- حوض حاج محمد رحیم (زاهدی) در مسیر مالرو انارک (چفت – مشجری)
۳- حوض عباسی (شهربانو عباسی جده مادری‌ام) در محل دربندو
۴- حوض علی (کربلایی علی افضل) عموی پدرم در محل پوزه وربند

بعد از احداث این آب انبار‌ها که در شعاع سه تا چهار فرسخی چوپانان قرار داشتند هیچ کس در بیابان‌های منطقه از بی آبی تلف نشد.

۹- احداث مسجد
یکی از کارهای بزرگی که شورای ده تصمیم به اجرای آن گرفت احداث مسجد بود. جایی که ایمان و زندگی با هم می‌آمیخت. آنان با دعوت از استاد سردار اردکانی که معماری مسجد ساز بود، بنای مسجد عظیم و شگفت انگیزی را آغاز کردند. زمین مسجد توسط محمد حاج عبدالله وقف شد. انبار میانه مملو از غله بود و سخاوتمندانه هزینه‌ها را پرداخت می‌کرد. استاد سردار با چند نفر بنّای یزدی که همراه خود آورده بود، شروع به کار کردند و با همکاری بنّا‌های بومی یعنی استاد محمد حسین نظریان (پدر خانمم) و استاد علی اصغر افضل (پدرم، کسی که دوازده هزار خشت را در یک روز کار می‌کرد) این بنای عظیم را که در آن زمان یک شاهکار بود احداث نمودند. بنایی که برای همیشه موجب مباهات چوپانانی‌ها گردید.

از بزرگواری شنیدم که میر هاشم خان صدریه طراح مسجد، حمام و حتی خیابان اصلی و کوچه‌ها بوده است. او از منظر وسیعی به دنیا می نگریست چرا که تجربیات فراوانی از سفر هایش به خارج از کشور کسب کرده بود. شرح حال این شخصیت برجسته که نقش فعالی در عمران و آبادانی این منطقه داشته است در این مقال نمی گنجد.

۱۰- امامزاده سید جلال الدین
که نمادی از تجلی اراده خداوند است. توسط استاد محمد حسین نظریان بر اساس خوابی که دیده بودند بنا گردید که در مقاله‌های اخیر به آن مفصل پرداخته شده و بنده‌زاده (امیر قاسم) در این باب مسموعاتش را با خلوص و خضوع به قلم آورده است. [توضیح: مقاله‌های مذکور در سایت و وبلاگهای وابسته به چوپانان در مهر و آبان ۸۹ منتشر شد]

۱۱- تاسیس دبستان
در منتها الیه خیابان در امتداد خانه‌های اربابی زمینی را به دبستان اختصاص دادند. سپس دبستان ستوده را نبش خیابان و ایراندخت را پشت آن بنا کردند و با ساختن این مدارس آموزش از مکتب خانه به دبستان انتقال یافت.

۱۲- غسالخانه
شورا تصمیم می‌گیرد که در ابتدای خیابان مزار و در راستای باغستان غسالخانه‌ای احداث کند. با وجود نیروی انسانی ارزان و آماده به کار، و انبار میانه دست و دلباز، پس در اندک زمانی غسالخانه نیز ساخته شد.

۱۳- باغ ملی
با تقاضای علی هنری مدیر دبستان ستوده و موافقت شورا، زمین وسیعی به منظور تامین زمین ورزش دانش آموزان به این امر اختصاص یافت و به باغ ملی شهرت یافت.

۱۴- بهداری
شورا زمینی را جهت احداث بهداری اختصاص داد. ولی از آنجا که ساختمان آن به بودجه دولتی وابسته بود بنای آن سالها به طول انجامید. در طول این سالها آقا بیکی در یکی از اتاق‌های منزلش بیماران را ویزیت می‌کرد. همان اتاقی که دارو‌هایش نیز در کف آن پخش بود. او اگر چه مدرک دانشگاهی نداشت و همه دانسته‌هایش تجربی بود، ولی خیلی‌ها جانشان را به او مدیونند.

۱۵- برق
شورا تصمیم می‌گیرد به منظور تامین روشنایی روستا از برق استفاده کند؛ لذا به برکت انبار میانه و خودیاری به شیوه همت عالی و مبلغی که مردم بابت انشعاب برق خانه‌هایشان پرداخت کردند، تیرها کاشته، سیم کشی انجام، موتور برق خریداری، و نصب شد و نیروی برق شبهایشان را مثل روز روشن کرد. شنیدم که بالاترین کمک دویست تومان بود که این رقم درشت در آن زمان متعلق به محمد علی جلالپور (رادیو) بود [محمد علی از آن رو به رادیو شهرت یافته بود که صدای وی گاه زیر و گاه بم بود]. البته باید اذعان کرد که در آن زمان روستاهای خیلی خیلی بزرگتر و پر جمعیت‌تر منطقه از نعمت برق محروم بودند.

منهای ساختمان جنگلبانی که علی رغم مخالفت‌های فراوان شورا در وسط خیابان بنا شد (همین ساختمانی که اکنون در صدد تخریب آن هستند) همه ساخته‌هایشان در عین کاربری مطلوب، زیبایی ده را به همراه داشت.

اقدامات ریز و درشت دیگری نیز داشتند، از جمله قنات آب شیرین ولی چون ذکر آنها به درازا می‌کشد پس به گفتاری دیگر در فرصتی جداگانه وامی‌گذارم.

ب: اوضاع اجتماعی
در بحث مدیریتی شاخص نسل اول حاج محمد علی رمضان بود. هم او که با الهام از پیشگویی محمد باقر همدانی -روحانی جلیل القدر جندق- به فکر تاسیس چوپانان افتاد. (میرزا محمد باقر قهی اصفهانی معروف به همدانی و شریف طباطبایی صاحب «کفایته المسائل»، آبادی بزرگی را در محل فعلی چوپانان که در آن زمان برهوتی بیش نبود، پیش بینی نموده بودند.)

شاخص نسل دوم که مدیریتشان شایسته کمال توجه است، عبد الرحیم زاهدی و شیخ مستقیمی بودند. البته در این جمع از عطوفت عبدالرحیم رحیمی نمی‌توان گذشت. (قصور مرا ببخشید اگر پیدایشان را دیدم که شاید در نهان تماشایی‌تر بوده‌اند؛ زیرا عوامل قدرتمندی پشت صحنه این درام بوده است.)

آنها به ما آموختند که چگونه می‌توان با وقار زندگی کرد. چه در فقر و چه در غنا. آنها زندگی را شناخته بودند و به آن عشق می‌ورزیدند. خداوند همه‌شان را قرین رحمت فرماید.

طبقات اجتماعی
همانگونه که گذشت، قاطبه مردم در دو طبقه ارباب و رعیت جای داشتند. علاوه بر این به مرور زمان طبقه دیگری به نام خوش نشین پا به عرصه وجود گذاشت و در میان آنها جا خوش کرد. آنان اقارب دو طبقه مذکور بودند. که به استخدام معدن نخلک در آمده و حقوق بگیر شدند. آنها چوپانان را بهترین محل برای اسکان خانواده خود تشخیص دادند. چرا که امکان رویش جوانه زندگی را داشت. جایی بود که آسمانش را می‌دیدند و آزار نمی دیدند. لذا با خرید زمین از شورا اقدام به ساخت منازلی برای خود کردند.

پیشه وران و صنعت گران از قبیل بقال، نجار، آهنگر، پینه دوز، حلاج [و پیشه‌هایی از این قبیل] را نیز می‌توان در این طبقه جای داد.
این سه طبقه بدون ایجاد کاست (سیستم تبعیض طبقاتی) با سلوکی مثال زدنی با هم و در کنار یکدیگر روزهای آفتابی و شبهای پر ستاره را سپری می‌کردند. اشتراک در معنویت وحدتی در میان آنان به وجود آورده بود که به رغم جدایی‌های ظاهری ارباب، رعیت و خوش نشین، همه و همه زن و مرد، پیر و جوان یکپارچه و خالصانه در مراسم عزاداری ماه‌های محرم و صفر شرکت می‌کردند. شکوه امروز مراسم عاشورا در چوپانان یادگاری بسیار ارزشمند از آن روزگاران است. نقش ارزنده روحانیان گرانقدر حاجی ریاض [حاج سید جعفر موسوی] و کربلایی سید حسین [موسوی] در این امر غیر قابل انکار است.

پاکی و صفای اخلاق و وجود بسیاری از صفات پسندیده در میان آنان که نتیجه خاص تعلیم و تربیت دینی است زبانزد خاص و عام بود و به حق وارثان آنان این مرام را تا به امروز پاس داشته‌اند.

اگر چه پاسگاه ژاندارمری در محل مستقر بود ولی به دلیل حس تعاون و همکاری صمیمانه و برادرانه ای که در میان این مردم وجود داشت، به ندرت اگر اختلافی پیش می‌آمد، از طریق کدخدا منشی بزرگان حل و فصل می‌گردید.

مشاغل در این برهه موروثی بود. بنّا زاده، بنّا می‌شد و نجّار زاده، نجّار و مقنّی زاده، مقنی؛ و چه افتخاری عظیم‌تر که صاحب حرفه پدر می‌شدند.

فرجام سخن
به طور کلی هدف از بیان این مطالب پاس داشت رنج‌هایی‌ست که این مردم اعم از ارباب، رعیت، استاد کار، بنّا، مقنّی، خشت مال، چرخ کش، لرد کش و کارگر در این منطقه از کره خاکی کشیده‌اند. کسانی که نه پرورده ناز بودند و نه کام؛ زحمت کشانی که در عرق سوزان تلاششان شستشو شده‌اند، که باید با صدایی رسا عظمت این شخصیت‌ها را که این چنین بی رنگ شده و به فراموشی سپرده می‌شوند بیان کرد و نقش سازنده‌شان را اعلام نمود که الگو‌های برجسته ای بودند. از حضرت محمد صلی الله علیه و آله نقل است که فرمودند: کسی که سپاس مردم ندارد سپاس خدا را نخواهد داشت.

گفتنی فراوان است و فراوان‌تر همت بلند انسانهایی است که این همه را در فرصتی کمتر از هفتاد سال که می‌توان در دو نسل جمع بندی کرد آفریده اند، که تک تکشان لایق تعظیمی تمام قدند. هر قطره‌ای که از این آب در دشت فرو می‌رود یا از گلویی از بندگان خداوند، حسناتی برای این جمع نوشته خواهد شد.

با این باور که بشر عجب شاهکاری است، در عقل و دانش چقدر شریف، و در قوه استعداد چگونه بی انتها، گفتارم را به پایان می‌رسانم. گفتاری که به آنچه می‌نازیدم استوار کردم، اندیشه‌ام را به آنچه به آن احساس غرور می‌کردم تکیه دادم، و با آن احساسات نیک را بیدار کردم.

مهدی افضل
آذر ۱۳۸۹ - اصفهان

(0)
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 04:40 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی