چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی
چوپانان            زادبوم من

چوپانان زادبوم من

تو مادر منی

افتتاح نانوایی مشتاق درچوپانان


نانوایی شماره یک چوپانان که از مدتها پیش فروخته شده بود توسط اقای نورمحمد مشتاقی خریداری وپس از تعمیر اساسی به مدیریت اقای مشتاقی از صبح روز چهارشنبه 90/11/19 شروع بکار میکند.
دستگاههای این تنور بصورت نیمه اتوماتیک میباشد وبا نام جدید "نانوایی مشتاق"از صبح چهارشنبه  مشعل ان استارت زده خواهد شد.
خبراز:رضارستاقی                  تصویر آرشیوی است
(5) نظرات
  موضوع: معرفی مشاغل ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 12:07 ق.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

«ببین و نپرس» (۲)


«ببین و نپرس» (۲)
چهارشنبه 28 دی 1390

«ببین و نپرس» (۲)
بعد از خواندن نوشته ای با عنوان درد دل «ببین و نپرس و چوپونون» توسط دوستم حمید رضا علاقه‌مند شدم، اگر بشه منو با «ببین ونپرس» آشنا کنه، خوشبختانه شرایطی فراهم کرد تا من خدمت «ببین و نپرس» برسم.
بعد از آشنایی اولیه، از «ببین و نپرس» پرسیدم چرا مردم چوپونون اینقدر چوپونون را دوست دارند و بش مینازن؟!
«گفت: خوب دوست دارن دیگه، هر کی یه چیزی دوست داره.مردم چوپونون هم چوپونون را دوست دارن، ایرادی داره از نظر شما؟!»
گفتم: جناب ببین و نپرس درست جوابم رو بده، آخه هر چی من نگاه میکنم چوپونون غیر از راه دور و آب شور و تَفِ باد و جیغ و داد و ... چی چی داره آخه؟!
«گفت: خوب درسته، چوپونون اینا را داره ولی یه چیزای دیگه هم داره که تو نمی‌بینی و مردمی که چوپونون را دوست دارن اونا را می بینند.»
گفتم: یعنی میفرمایید من کورم؟!
«گفت: نه امیر محمد عزیزم جسارت نکردم، البته که چشم سر را همه کم و بیش دارن! منظورم چیز دیگه‌ای بود. در زمان قدیم، قصه‌ای را در مورد خلیفه و لیلی نقل میکردن که با این دو بیت شروع میشد:

گفت لیلی را خلیفه کان تویی
کز تو مجنون شد پریشان و غَوی؟

از دگر خوبان تو افزون نیستی!
گفت: خامش! چون تو مجنون نیستی

و حکایت چوپونون و مردم چوپونون هم همینه امیر محمد عزیز، ضمن اینکه خداوند هیچ چیز را و هیچکس را بدتر از دیگری خلق نکرده و از قدیما گفتن:

آن یکی خر داشت پالانش نبود
یافت پالان، گرگ خر را در ربود

کوزه بودش، آب می‌نآمد به دست
آب را چون یافت خود کوزه شکست
(می‌نآمد = نمی‌آمد)

گفتم: من که آخر نفهمیدم،  راه دور و آب شور و تَفِ باد و جیغ و داد و ... چه عشقی داره؟! و چطور چپونون و هفتمون و آشتیون و تهرون و ایراج و اصفهون خیلی با هم فرقی ندارن .
«ببین و نپرس» گفت :اگر ممکنه به ذهن عزیزتان بفرمایید از اون بالا یه کم بیاد پایین تا با هم بریم و اگه لازمه این فرغون هم خدمت شما!
گفتم:« خیلی خیلی ممنون که علیرغم اینکه تو «ببین و نپرسی» بازم ما تو را می بینیم و می پرسیم و تو هم فروتنانه جوابمون رو میدی. ولی تو را به خدا من گیج هستم، بیشتر گیجم نکن؟!»
[حمیدرضا جلال]
(0) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 11:24 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

مستند برات


مستند برات
دوشنبه 26 دی 1390

( مستند برات )

از دیرباز رسم بدین گونه بوده که  در اعیاد و جشن ها، با شربت و شیرینی از مهمانان پذیرایی می شده. که خوشبختانه این رسم پسندیده تا به حال نیز به قوت خود باقی مانده است.
یکی از این اعیاد، عیدی است که  در روز قبل نیمه ی شعبان مصادف با میلاد منجی عالم بشریت برگزار می گردد و آن را "برات" می نامند.
مردم روستا از چند روز قبل در تلاش و تکاپو برای هر چه بهتر برگزار کردن این عید هستند و جالب اینکه اکثر رسوم این عید بزرگ را نیز حفظ کرده اند.
مردم این عید را در گلزار شهدا و قبرستان که به زبان محاوره ای به آن مزار می گویند برگزار می کنند. چون معتقدند این روز بزرگ، متعلق به عزیزانی است که فوت شده اند و در جمع ما نیستند. و به این روز "برات" می گویند.
زنان زحمت کش چوپانان از صبح مشغول آماده کردن مقدمات مهمترین وسلیه ی پذیرایی می شوند. یعنی: "سیروک"
سپس اعضای خانواده با در دست داشتن سیروک و شیرینی و... . آماده رفتن بر سر مزار عزیز خود می شوند که به این عمل در اصطلاح "خیرات" می گویند.
البته این روی خوب ماجرا است. پس از چندی صبر و تحمل شاهد صحنه ای در مزار هستیم که تمام وجودمان دچار اندوه و تأسف می شود.
لیوان های یک بار مصرف با حرکت باد به این طرف و آن طرف غلتانند. سیروک ها و شیرینی های برجامانده روی زمین با خاک یکسان شده اند. آری این مکان مقدس که چند ساعت قبل روح آدمی را نوازش می داد، حال به مکانی تبدیل شده که کمتر کسی رغبت می کند به آنجا برود.
بیاییم با کمی تلاش اینگونه رسوم پسندیده را برای همیشه حفظ و زبانزده همه ی مردم کنیم. و با بی انصافی از زیبایی های آن نکاهیم.
در آخر از عزیزانی که خود را وقف مردم کرده اند و همیشه برای زیبایی و پاک بودن چهره شهر تلاش کرده اند و از تمام نیروهای خدماتی چوپانان تقدیر و تشکر به عمل می آوریم.

-رضا ثابتی-

(1) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 26 دی 1390 ساعت 09:59 ق.ظ
نویسنده: مصطفی مراد

شیخ حمید سعادت، اربعین در چوپانان


شیخ حمید سعادت واعظ و سخنور بومی و مجبوب چوپانانیان برای مراسم اربعین به چوپانان خواهد آمد. وی که در حال حاضر مشغول تحصیلات تکمیلی خود در حوزه عملیه قم، و ساکن آنجا می‌باشد دهه محرم سال گذشته و امسال به چوپانان آمده بود.
[خبر از: رضا رستاقی]
(1) نظرات
  موضوع: مناسبت‌ها ،  نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 22 دی 1390 ساعت 11:16 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

درد دل «ببین و نپرس» و چوپونون


درد دل «ببین و نپرس» و چوپونون
یادت هست یه روزی بت گفتم میخوان در جلسه ای خیلی تقدیر و تمجیدت کنن و قراره بگن چوپانان الماس خوش تراش کویره و تو فروتنانه گفتی این آرزوها را ندارم و پدرانم بم گفتن:

«آرزو میخواه لیک اندازه خواه           بر نتابد کوه را یک پر کاه»

یه روز دیگه بت گفتم میخوان اسمتا عوض کنن. بم گفتی:
«میم و واو و میم و نون تشریف نیست
لفظ «مومن» جز پی تعریف نیست
زشتی آن نام بد از حرف نیست
تلخی آن آب بحر از ظرف نیست»

حالا هم که بت میگم اجازه بده بالای سردرت بنویسن:
به قطب ... خوش آمدید
به شهر فلان پرور و بهمان پرور خوش آمدید
به مرکز جهان اسلام خوش آمدید
میگی:« دست از سر کچلم بردارید همون اسم خودم به تنهایی خیلی قشنگه و راضی نیسم هیچی بش اضافه کنید. فامیلم نمیخوام و اگه خیلی هنرمندید یه دکتری پیدا کنید که بتونه یه مرهمی به این زخمای دو سه دهه ای که بعضیاتون بم وارد کردید و بقیتونم بی تفاوت از کنارم گذشتید بزاره».

راسشو بخوای ببین و نپرسم نمیدونه از دست این لجبازیای تو چه خاکی به سر کچلش کنه البته من پیغومتو برای سایت چوپونون ایمیل میکنم. ان شاء الله که وابستگان بزرگترت بتونن با پارتی بازی بالاخره دکتری مناسب درد و حالت پیدا کنن.
(حمیدرضا جلال)
(0) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:29 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

جلسه آسیب شناسی هیئت محبین اهل بیت چوپانان


در روز شنبه، مورخ 90/10/24 مصادف با اربعین حسینی، جلسه ای در مکان امامزاده سید جلاالدین (ع رأس ساعت 10 صبح به منظور آسیب شناسی پیرامون هیئت و نوحه و... برگزار می گردد.
[خبر از : رضا رستاقی]
(5) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 06:29 ب.ظ
نویسنده: مصطفی مراد

پیشنهادی در مورد نام چوپانان - پاسخ به دیدگاههای شما


شرح این هجران و این سوز جگر
این زمــان بگــــذار تا وقت دگــر

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان و همشهریان
عزیزانی که در نظر سنجی مورخه 28/9/90 شرکت فرموده و نظر و ایده خود را ابراز فرموده‌اند برادرانه توجه آنان را به نکاتی چند جلب مینمایم، امیدوارم این مقوله باعث اظهار نظر جدید و حاشیه پراکنی‌های مجدد نگردد:

۱- این مقاله و پیشنهاد حقیر موجب گردید تا دوستان به طور غیر مستقیم وارد در یک روند دموکراتیک و در واقع تمرین دموکراسی گردند. چه خوب است همه پیشنهادات به نقد کشیده شود و از بین نظرات، نظر حداکثری به دست آید.

۲- در تمرین دموکراسی بایستی سعی کنیم از جاده حق و حقیقت خارج نگردیده و سعی کنیم نظرات به خلط مبحث آلوده نگردد که خدای ناکرده به جای وصل به فصل نینجامد (که متاسفانه در پاره ای موارد اینچنین بود)

۳- بهتر است دوستانی که نظر ابراز میفرمایند از به کار بردن نام مستعار بپرهیزند زیرا در محیط کوچکی چون اجتماع چوپانان افراد در نهایت یکدیگر را خواهند شناخت پس چه بهتر که با نام واقعی خود مطلب را درج فرمایند که اسباب زحمت و پراکنش شایعات نگردد و بتوان با شناخت نظر دهنده از مطلب نتیجه بهتری گرفت، لذا از مدیریت محترم سایت هم خواهشمندم در صورت صلاحدید مطالب نا شناخته و اسامی مستعار را درج نفرمایند.

۴- سعی گردد در بیان مطالب با یکدیگر پرخاش و تندی یا خدای ناکرده اتهام ناروایی وارد ننمایند که علاوه بر جزای آخرت اسباب دلخوری دنیوی را نیز در بر خواهد داشت و این شایسته اجتماع کوچک و با فرهنگ ما نیست.

۵- در خاتمه نظر به اینکه حداکثر افراد، مخالف تغییر نام چوپانان بودند که البته نظر آنان محترم است پاره‌ای از دوستان مطلب را به نحوی بیان فرمودند که انگار نویسنده مطلب به چوپانان بی‌علاقه و یا مسقط الرأس خود را قبول ندارد و یا دوست ندارد. خیر اینچنین نیست بنده به سهم خود سر و جانم را فدای زادگاهم می‌نمایم و امیدوارم اگر در حیاتم توفیق زیستن در وطن و خدمت به آن را نیافتم منزلگاه آخرتم خاک پاک چوپانان باشد و در کنار تربت پاک پدر و مادرم و همه خوبان زادگاهم بیارامم.
والسلام.

عباس زاهدی    
یزد - ۱۳۹۰٫۱۰٫۱۰
(34) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 09:20 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

برای دفع بلا قربانی کنید


مدتی است که در چوپانان بلا و مرگ و میر زیاد شده است. از قدیم رسم بر این بوده که هر وقت در جایی مرگ و میر و حوادث زیاد می‌شده مردم پولی جمع می‌کردند و با آن گوسفندی خریده و در قبرستان آنرا قربانی می‌کردند تا بلا از آن جا دور شود. بد نیست ما هم این سنت پدران خود را از یاد نبرده و به آن عمل کنیم.
[از طرف: حاج محمد افضل]
(12) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 3 دی 1390 ساعت 09:41 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

فراخوان دهیاری برای نامگذاری معابر چوپانان


طی فراخوانی از سوی دهیاری چوپانان از همه ی مردم دعوت به عمل آمده تا معابر و خیابان های شهر خود را نام گذاری کنند. و به زودی نیز این نام ها به وسیله ی تابلو بر سر هر معبر و خیابان چوپانان به نمایش در خواهند آمد.
بدینوسیله شما دوستان عزیز می توانید نام های پیشنهادی خود را برای خیابان ها و معابر در قسمت نظرات پست کنید.
خبر از وبلاگ ذبیح مرتضوی :[ chopponoon.mihanblog.com ]

(30) نظرات
  موضوع: خبرهای عمران و آبادی ،  نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 1 دی 1390 ساعت 04:16 ب.ظ
نویسنده: مصطفی مراد

پیشنهادی در مورد نام چوپانان

محمد، ستــوده، امین، استوار
به قرآن ثنا گفت وی را خدای

وجهه تسمیه نام چوپانان همانگونه که میدانید به علت وجود چاه چوپانها در محل چاه خاری [؟] فعلی بوده که در واقع منشاء و شروع کار احداث چوپانان از آن محل نشأت گرفته و به همین مناسبت چوپانان از چاه چوپانها متولد گردید و این نام نه چندان زیبا بر روستایمان ماند و اکنون بیش از یکصد سال است که این نام را با افتخار تمام یدک میکشد. 

بسیار شهرها و روستاها هستند که ابتدا نام دیگری داشتند و بعد متناسب با وسعت و سلیقه ساکنین تغییر نام داده و امروز نامهای زیبا و قشنگی بر پیشانی خود دارند. حال که روستای ما نیز با ازدیاد جمعیت به سوی شهر شدن میشتابد شایسته است نامی زیباتر برای آن انتخاب نموده و چه بهتر نامی با مسمّی و با معنی برای آن انتخاب گردد. 

اینجانب به عنوان یک عضو کوچک و حقیر این روستا که همواره به وجود زادگاهم مفتخر بوده و خواهم بود پیشنهادی دارم که اگر مورد موافقت دانایان و سخن سنجان قرار گیرد این نام را بر روستایمان که در آینده نه چندان دور شهر خواهد شد بگذاریم. 

در کتاب لغت نصاب الصبیان (ابو نصر فراهی) نام نامی حضرت ختمی مرتبت (ص) این گونه معنی گردیده (محمد ستوده امین استوار) محمد با لغت کاملا فارسی ستوده معنی گردیده و از طرفی نام ستوده برای ما نامی کاملا آشنا است زیرا بر تارک اولین مدرسه روستایمان نام ستوده میدرخشد. حال به میمنت نام نامی حضرت رسول (ص) معنی محمد را که کلمه «ستوده» است بر روستایمان بنهیم تا در آینده نیز شهر ستوده گردد و امروز نیز می‌توانیم همین نام را بر تابلوی زیبایی نوشته و در ورودی روستایمان نصب نماییم (روستای ستوده). باشد که آیندگان نام انتخابی ما را پسندیده و سلیقه‌مان را بستایند و رفته رفته نام چوپانان در اذهان به ستوده مبدل گردد.

از تمامی همشهریان عزیزی که به این سایت مراجعه و دسترسی دارند استدعا دارم اظهار نظر فرموده و چنانچه نام ستوده را که همان نام حضرت پیامبر اعظم میباشد مورد تأییدشان می‌باشد اعلام فرمایند تا به شورای محترم روستا پیشنهاد گردد تا با هماهنگی با فرمانداری محترم شهرستان نایین نسبت به تغییر نام و تهیه تابلو اقدام فرمایند.

عباس زاهدی    
یزد - ۱۳۹۰٫۹٫۲۸

توضیح: در کتاب نصاب الصبیان ابونصر بدر الدین فراهی که تصویر صفحه‌ای از آن ضمیمه میباشد همان گونه که مشاهده میفرمایید لغت عرب بلافاصله به فارسی معنی گردیده و شامل دویست بیت مشتمل بر یک هزار و سیصد و شصت و پنج لغت عربی و معنی فارسی است. 

(116) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ سه شنبه 29 آذر 1390 ساعت 11:22 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

تصویری از عزاداری مردم چوپانان-تاسوعای90


  موضوع: مناسبت‌ها ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 19 آذر 1390 ساعت 06:54 ب.ظ
نویسنده: غلامعلی صمیمی

تاسوعا و عاشورا در چوپانان به روایت تصویر

چهارشنبه 16 آذر 1390

جهت مشاهده کامل عکس ها روی ادامه مطلب کلیک کنید. 

ادامه مطلب ...

فاتحه خوانی روز تاسوعا برای درگذشتگان سال پیش تا کنون

مردم چوپانان رسمشان این است که روز تاسوعا، برای فاتحه خوانی به خانه‌های کسانی بروند که از سال پیش تاکنون درگذشته‌اند. اسامی متوفیان امسال که طبق سنت مردم چوپانان، روز تاسوعا عزاداران باید به درب خانه‌هایشان جهت مراسم عزاداری و فاتحه خوانی مراجعه نمایند به شرح ذیل است: 
ادامه مطلب ...

درگذشت خانواده حمید مرتضوی در حادثه رانندگی


پسین امروز پنجشنبه ۱۳۹۰٫۸٫۱۹ در طی یک حادثه تصادف رانندگی که در جاده اردکان به چوپانان رخ داد شادروان حمید مرتضوی و همسر و دخترش جان خود را از دست دادند.

این ضایعه را به آقای ذبیح مرتضوی و سایر اعضای خانواده ایشان تسلیت عرض می‌کنیم و از خداوند طلب صبر برای بازماندگان و آمرزش برای درگذشتگان داریم.
[خبر از: رضا رستاقی و سایرین]


مراسم سومین روز درگذشت آن شادروانان روز یکشنبه  22 آبان از ساعت 2 تا 4  پسین در مسجد جامع چوپانان برگزار میشود.

مراسم هفتمین روز  درگذشت آن شادروانان روز پنج شنبه  26 آبان از ساعت 2 تا 4 پسین در مسجد جامع چوپانان برگزار میشود.


سوگ‌نامه‌ای به قلم آقای مهدی افضل


چوپانان گریست

چوپانان در سوک از دست رفتگانش گریست و بغض آلود واشکبار بر آشیانی که ویران شد نگریست.          
ذبیح مبهوت است.آیا شانه هایش توانایی تحمل این مصیبت بزرگ را دارد؟
این قول خداوند است که هر کس را به انداره‌ی  تحملش...

آنان که رفتند به شهیدشان پیوستند، روانشان شاد و بهشتی باد. ولی شاهدانشان ماتم زده در حسرت دیدارشان مبهوتند.
ذبیح مبهوت است و شانه های اطرافیانش در هق هق گریه می‌لرزند.
گفتم ذبیح جان فریاد بزن، گریه کن، اشک بریز، پیراهن چاک کن...
فقط نگاهم کرد، چشمانش خیس بود.
ذبیح مبهوت است، کاش می گریست، کاش فریاد می کشید و بغض می ترکاند.
بازوانش را گرفتم و تکان دادم، صدایی ناله مانند از گلویش خارج شد.
با انگشت سبابه‌اش، اشک مرا پاک کرد.
گفتم ذبیح جان از قضا و قدر نمی توان گریخت، این اتفاق باید می‌افتاد چون از قبل نوشته شده بود. (الحکم لله)
باز نگاهم کرد، نگاهش خیس بود.
اندیشیدم چگونه تسلایش دهم، با کدام رفتار، کدام لحن و کدامین واژه؟
فقط توانستم بغض آلود بگویم ذبیح جان خدا صبرت بده...

(119) نظرات
  موضوع: درگذشتگان ،  نوشته شده در تاریخ جمعه 20 آبان 1390 ساعت 12:59 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

بیا به دیدن من، باز هم بیا ای دوست


در باب سپاس از الطاف و مراحم خوبان چـوپانان و عاشقان کـــویر به ویــژه گرامی سراینده‌ی صاحبدلشان (راهی)، چیزی که عرضه کنم ندارم جز آنکه بگویم:

عید قربان است و قربان کرد باید جان خویش
در ره آنان که می دانند چـوپانان کجاست

و چه فرقی می کند چوپانان باشد یا نارُسینه. هر دو در دل کویرند و کویر در دل هر دو جای گرفته است. کویری که زیباست، دوست داشتنی است علیرغم خشکی‌ها، کاستی‌ها و خالی شدنش. گاه سبز است و گاه پژمرده، گاه عبوس است و گاه متبسم با تپه ماهورهایی که قرار ندارند. در گوشه و کنارش کویریان دل به صبوری سپرده‌اند و زیباترین مظهر حیات را با الهام از معماری کویری به وجود آورده‌اند با چینه های گلین و کوچه های پهن و باریک که به بن بست نمی رسند و گندم زارهای سرسبز که خاطره آمیزند. کالبد زنده‌ی آبادی با نگاه، تنها با نگاه با ما سخن می گوید و چه با معناست این گویش و واگویی‌ها که حرف دل است و حدیث درد وقتی که می‌گوید: «تو در من و من در تو زندگی می کنم. ما در یکدیگر متولد شده‌ایم و در یکدیگر می‌میریم. اگر به سراغم نیایید، اگر به خاطرم نیاورید فراموش می شوم. بود و نبودم هر دو در تخیلات و اذهان شما شکل می گیرد» از اینروست که می‌گــویم:

دلم گرفته تو را می زند صدا ای دوست
صدای قلب مرا بشنو و بیا ای دوست

بیا که از غم نادیدنت سه تار دلم
به شور می رود و می‌زند نوا ای دوست

بریده‌ام دل خویش از جهان و هر چه در اوست
به این امید که دارم فقط تو را ای دوست

دلم گرفته تو دانی که من چه می گویم
بیا به دیدن من، باز هم بیا ای دوست

محمد علی ابراهیمی انارکی
عید قربان - آبان ۱۳۹۰   

(6) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 16 آبان 1390 ساعت 06:26 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

سرشماری تا وسط آبادی رسید - کمک نیاز داریم


سرشماری که از طرف راست آبادی (وقتی در میدان ورودی شهر رو به سوی کوه بالاسر چوپانان می‌ایستیم) شروع شده بود امروز به خط میانی دهکده رسید و از فردا (یکشنبه) طرف چپ آبادی را سرشماری می‌کنند.

تا اینجا که همکاری مردم خیلی خوب بوده است ولی خیلی مدیون آن چند نفری هستیم که از نخستین روز سرشماری تاکنون کار و زندگی خود را ول کرده‌اند و دارند پیشاپیش، مردم را آماده می‌کنند که در خانه باشند و شناسنامه‌ها را ردیف کرده‌ باشند. از بین افرادی که خیلی وقت گذاشتند می‌توان از آقایان ذبیح (علی عسگر) مرتضوی، امیر کلانتری، غلامعلی صمیمی، علی خسرو (جلالپور)، و مجید غلامرضایی نام برد. گروه دیگری از همشهریان هم به فراخور کار، یکی دو روز وقت گذاشتند و کمک کردند.

اما باز هم کمک نیاز است چون بچه‌ها خسته شده‌اند و به زور خود را سرپا نگه میدارند. کسانی که دوست دارند حتی به مدت نصف روز هم کمک کنند با تلفن آقای صمیمی ۰۹۱۳۱۵۲۶۰۴۵ تماس بگیرند.
کاری که باید انجام شود این است که به خانه‌هایی که در مسیر سرشماری هستند سر زده و به آنها بگویند که دست کم یک نفر در خانه برای پاسخگویی حضور داشته باشد. اگر هم از خانه بیرون رفته‌اند پیدایشان کنند که خانه را خالی نگذارند.

این را گفتم که کسی نگوید: نگفتید، اگر گفته بودید کمک می‌کردم ... 


چوپانان - پسین روز پنج شنبه ۱۳۹۰٫۸٫۱۲ - عکس از غلامعلی صمیمی
(5) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 14 آبان 1390 ساعت 10:04 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

ابوالقاسم زاهدی کهنسالترین چوپانانی در این سرشماری


ابوالقاسم زاهدی که بیش از صد سال دارد بیشتر اوقات در خیابان اصلی چوپانان در کنار خانه‌شان می‌نشیند و رفت و آمد مردم را نگاه می‌کند و با آنها که سن و سال بیشتری دارند گفتگو می‌کند. او فرزند یکی از بنیانگزاران چوپانان است  و با آنکه کهنسال است  دلی شاداب و ذهنی فعال و حافظه‌ای قوی دارد. شنوایی‌اش کم شده است اما هنوز هم بخوبی میتواند ارتباط برقرار کند.
امروز با هم یک عکس هم گرفتیم:


از راست به چپ منصور زاهدی - سعید مالکی - ابوالقاسم زاهدی - مهدی افضل
(3) نظرات
  موضوع: عمومی ،  نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 4 آبان 1390 ساعت 09:31 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی

شعر «شمارش معکوس»

شعر «شمارش معکوس»
دوشنبه 2 آبان 1390

  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ دوشنبه 2 آبان 1390 ساعت 03:33 ق.ظ
نویسنده: سعید مالکی

سرشماری در چوپانان


با استقبال شگفت انگیزی که همشهریان در همین روز اول نشان دادند آشکار است که سرشماری در یکی دو روز به پایان نخواهد رسید به همین دلیل برنامه سرشماری انجام شده را هر روز در همین قسمت خواهیم افزود. توجه فرمایید که در اینجا پس از انجام سرشماری هر بلوک، آنرا گزارش خواهیم کرد. برای آگاهی از برنامه روزهای آینده به سایت‌های آقایان صمیمی و مرتضوی که عنوانهای خبری آنان را در ستون سمت چپ همین سایت می‌بینید مراجعه کنید. 
ادامه مطلب ...

ای فرزند چوپانان !!! آیا فریاد کمک خواهی مام وطن را می‌شنوی؟

ای فرزند چوپانان !!! آیا فریاد کمک خواهی مام وطن را می‌شنوی؟

چند روزی است که فریادهای التماس گونه چوپانانم را با تمام وجودم حس می‌کنم. آن مهربان وطنم، آن دامان باز محبت و صفا، آن مادر مهربان که سالها مرا در آغوش خود با محبت پذیرا بود، آن مادر فرتوت مهربانی که ایام نوروز سفره صفا و صمیمیتش را برای پذیرایی از من می گشاید و من در کنار این سفره صمیمیت خاطراتم را زنده می کنم، آن مادرمهربانی  که فرزندانم هم آغوشش را با جان و دل پذیرا هستند ، امروز فریاد می زند و کمک می طلبد  آغوش گشوده و مرا می خواند و چنین ندا میدهد:

فرزندم فقط دو روز به خانه ات برگرد!
فرزندم فقط دو روز به خانه ات برگرد!
من امروز به تو نیاز دارم تا نام تو و خانواده ات در سرشماری امسال مرا در شهرستان سر بلند و سر افراز سازد

ای فرزند چوپانان آیا صدای مادر پیرت، چوپانان را می شنوی؟
پس همت کن وفقط در دو روز سرشماری او را سر افراز نما!

ای فرزندان دنیای مجازی چوپانان، می دانید که بسیاری از فرزندان اصیل چوپانان، او را در این دنیای مجازی نمی شناسند و پیام او را در دنیای مجازی نمی شنوند. پس به کمک  پیامک و تلفن این ندا را به دوستان، فامیل، همسایگان و سایر همشهریان برسانید تا در این گرد همایی سرشماری دلسوختگان چوپانان همه با همت بلند شرکت کنیم و برای نجاتش آستین ها را بالا بزنیم.

با احترام و استدعا:
فرزند چوپانان     
ابوالقاسم مستقیمی

(5) نظرات
  موضوع: مقاله و شعر ،  نوشته شده در تاریخ شنبه 30 مهر 1390 ساعت 09:17 ب.ظ
نویسنده: سعید مالکی